خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 100. یک پایان و چندین آغاز

سلامی گرم و صمیمی به تمامی همسفران همیشگی جهان آزاد که تا اینجای این راه همراه ما بودید و با حضورتون، پیشنهادهاتون و انتقادهاتون قویترمون کردید. امید که آنچه در پیش رو دارید بسیار روشنتر و زیباتر از هرآنچه باشه که پشت سر گذاشتید!   در این نوبت کمی خارج از زمان و کمی زودتر از زمانش به دیدنتون اومدیم چون جهان آزاد این بار با دفعات پیش متفاوته. این بار قرار نیست به هیچ سفری بریم. فقط به صحبت مینشینیم و همینجا با هم حرف می‌زنیم. محتوای پست این بار جهان آزاد سفر نیست. شاید بشه اسمش‌رو یک جور تغییر گذاشت که به یاری خدا تلاش می‌کنیم تغییر
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 99. سیر تکاملی به سوی استقلال

سلامی به رنگ محبت به تمامی دوستان محله نابینایان! امید که وجودتون سرشار از طراوتی بی‌وصف و بی‌انتها باشه!   باز هم نوبت به سفری دیگه به جهان آزاد رسید که در امتدادش با میزبانی از گوشه‌ای از جهان و کوله‌باری از تجربیات حقیقیش همراه میشیم تا در ضمن مرور فصولی از زندگیش درس‌ها و اندوخته‌های ارزشمندش‌رو با ما به اشتراک بذاره.   راه رسیدن به استقلال راهی طولانی و پر از فراز و نشیبه و از اونجا که دستیابی به استقلال برای هر کدوم از ما دارای مفهومی متفاوته، این راه برای هر یک از ما راهی متفاوت و در نتیجه همراه با ناهمواری‌ها و تجربیات جدیده. و
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

سفرنامه‌ی یک نابینای تنها به یزد قشم و شیراز در نوروز 97

مقدمه متأسفانه یا شاید هم خوشبختانه، در سفر دلچسبی که عید تجربه کردم، وسیله‌ای برای نوشتن در اختیار نداشتم، یا اگر هم داشتم، برای ثبت خاطراتم از آن استفاده نکردم. این سفرنامه، از چهارده فروردین، یعنی یکی دو روز پس از پایان سفرم شروع شد به نگاشته شدن، و طبیعیست که با توجه به حافظه‌ی ماهیوار من، بسیاری از جزئیات را فراموش کرده باشم، توالی بسیاری از اتفاقات را از یاد برده باشم، و اسامی و وقایع حتی مهم نیز از ذهنم فرار کرده باشند. در این نوشته، باید اسامی واقعی به اسامی غیر واقعی تغییر داده شده باشند، تا اشتباه‌های احتمالیم، موجب ایجاد سوء تفاهم برای هیچ شخصی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

نمونه: از صبح تا شب توی یه روز من نابینا چه اتفاق هایی واسم می افته؟ زندگیم چطوری میگذره؟

سلام خب خیلی وقتی میشه من پست کامپیوتری و اندرویدی و کلا فنآوری کمتر می زنم. یه جورایی نزدیک به اینکه اصلا نمی زنم. آخریش همون مترجمه بود که زدم و میتونستید در لحظه معنی هر کلمه ای رو بدونید. احساس می کنم دیگه کله کامپیوتری ها اونقدر اینجا زیادید که نه تنها توی این زمینه نیازی به من نیست، بلکه شما خیلی خیلی به‌روزتر و آگاهتر از من هستید. اینه که خیلی وقتا متن میذارم اونم این مدلی: به دلیل اینکه توی بچگیم برنامه نویسی رو با اهمیت دادن به شماره خطوط شروع کردم، اینجام گزارشمو با شماره خطوط میرم جلو تا نوستالژیک باشه. می نویسم چون گفته
دسته‌ها
روانشناسی

نابینایان بالای هجده سال، این نامه را نخوانید

سلام بچه ها، صحبتم با شما بچه های زیر هجده سال هستش. در واقع، این مطلبی هست که فقط زیر هجده ساله ها مجاز هستند بخونند و اصن بالای هجده سال، نباید این مطلبو بخونند چون واسه‌شون خوب نیست. از زمانی که نامه های سرگشاده ی مایک که به نابینا ها نوشته بود رو رو خوندم، اتمسفر نامه هاش منو گرفت و گفتم ی تمرینی کنم منم ی نیمچه نامه هایی به شما بنویسم. البته، نامه های مایک، برعکس نامه های من، مهربان هستش. من گاهی وقت ها تند و جدی میشم. بگذریم! بچه ها، قبول دارید این بزرگتر ها، خیلی خودشونو میگیرند و میگند که بچه ی زیر
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

منم مایلم از اشخاص نیکوکار واسه سایت کمک بگیرم نه از نهاد ها. بچه ها نگران نباشید

سلام میدونم خوبین دیگه چیزی نمیگم مجبورم کردین دو باره ی پست بذارم ای بابا خوب الان بتون میگم نمیدونم برم سر اصل مطلب یا مطلب اصلی ولی هر چی هست اصلی هست منم مثل خودتونم عقاید خودتونو دارم دوست دارم اگه کسی احیاناً اشتباه کرد خواست بهمون کمک کنه اول اینکه شخصی باشه وابسته به هیچ نهادی نباشه و از ما هم هیچ چشم داشتی نداشته باشه ما خودمون هزارتا مشکل داریم اگه استقلالمون هم بخواد زیر سوال بره دیگه چه فایده داره بچه ها من تموم نظراتونو میخونم خوب نمیتونم جواب بدم حالا یا من بلد نیستم یا نمیشه بیشتر از این که نیست من تک تک