خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

گفتگوی شهروز با شهروز

شهروز تو خواب نداری؟ نصفه شبی نشستی پای این لپتاپ که چی بشه؟ بعد تا لنگ ظهر هم میگیری میخوابی. اینم شد زندگی آخه؟ تو دیگه کی هستی؟ تو این اتاق که من تنها هستم. من خودتم بدبخت. من ندای درونیتم. ندا دیگه کیه؟ خنگ نباش. ندا کسی نیست. منظورم صدای درونته. آهااان! خب ندا جون، چیز ببخشید خب باید چی صدات کنم الآن؟ مثلاً میتونی بگی وجدان. بررررو بابا وجدانم کجا بووود خخخ. یعنی تو وجدان نداری آیا؟ نمیدونم. البته خداییش سعی کردم خیلی آدم بدی نباشم. منتها نمیدونم واقعاً موفق بودم یا نه. خب دیگران نسبت بهت چه حسی دارن؟ خب دیگران از نظر من به چند