بسم الله الرحمن الرحیم و سلام! تابستونهای قم مثل دیگر شهرهای کویری و حاشیه کویر، گرم و طاقتفرساست. امسال هم مانند یکی دو سال پیشترش از اواخر بهار عازم زادگاه پدری شدیم تا اونجا تابستونی دلپذیر رو بگذرونیم. بوانات، از شهرهای شمالی استان فارس، شهری کوهستانی و خنکه با تابستونای فرحبخش. از اول ماه مبارک رمضان تا اواخر مردادماه خونه پدر کنگر خوردیم و لنگر انداختیم. اما بالاخره لنگرمون، ببخشید دلمون هوای دیار کرد و به قول شاعر: «نخود نخود، هرکه رود خانه خود». همون اوایل، توی ماه رمضان بود که برای کاری با بهزیستی تماس گرفتم و پس از پیگیری کار خودم، یکی از مددکارای
Tag: نصیحت
ای بابا بازم این اینترنت من چرا قطع شد پس؟ بذار برم ببینم چشه. لابد از مودمه. برم بالا سرش. خب بذار یه بار خاموشش کنم. نه اصلاً بذار از برق بکشمش. آآآآیییی یواش بابا چه خبرتهههه! این صدای چی بود؟ صدای من بدبخت بود. خب قبل از این که منو از برق بکشی اول خاموشم کن لا اقل! عجب مودم پررویی هستی! واقعاً که! تو اصلاً خجالت نمیکشی؟ این چه وضع اینترنت دادنه هاااان؟ خب به من چه؟ من که از خودم اینترنت تولید نمیکنم! خب برو یقه ی اون جایی که ازش اینترنت گرفتی رو بگیر به من چی کار داری چرتم رو زدی پاره کردی! خوبه