خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
اخبار و اطلاعیه

گفتگوی وب‌سایت نام آشنای دیجیاتو با محسن صالحی، مدیر محله نابینایان

سلام به تمامی عزیزان بینا و نابینای محله نابینایان. امیدواریم که خورشید وجودتون همواره بدرخشه! گسترش دامنه ارتباطات محله نابینایان از خیلی پیش شروع شده و در حال حاضر هم خیال توقف نداره. و خبر امروز ما در مورد یکی از جدیدترین گام‌های این پیشرفته. احتمالا تعداد زیادی از شما عزیزان با وبسایت «دیجیاتو»، وبسایتی با محتوای اطلاع‌رسانی در زمینه فناوری، آشنا هستید. واسه اون دسته از عزیزان محله که شاید کمی کمتر در مورد این وبسایت و بستر فعالیتش بدونن باید بگیم که، «دیجیاتو» وبسایتیه با مدیریت جناب «مانی قاسمی» که به توصیف گردانندگان این مکان اینترنتی، از اردیبهشت سال 1393 در راستای خبررسانی حرفه‌ای در زمینه تکنولوژی
دسته‌ها
کامپیوتر

با Notepad++ نوشتن را آسان‌تر کنیم!

سلام. Notepad++ ابزار دسترسپذیر و بسیار مناسبیست برای کسانی که با نوشتن   سر و کار زیادی دارند. شاید استفاده اصلی این برنامه برای برنامه نویسان توصیه شود اما به عنوان یک فرد نابینا، شما قادر خواهید بود به کمک این برنامه، نوشته های خود را مدیریت کنید. یکی از قابلیت‌های بسیار خوب این برنامه، سرعت قابل قبول آن در پردازش فایل‌های متنی با حجم بالا است. این برنامه، فایل‌های txt, cmd, html, json, php, py, و xml را پشتیبانی می‌کند. همانطور که گفته شد، موارد اصلی استفاده از این برنامه برای عموم، کدنویسی و ویرایش کد‌های برنامه نویسی است. این برنامه، کدنویسی به زبان‌های Python, C++, C#, html, Java,
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

رفیق

عرض سلام و وقت بخیر خدمت تمامی اهالی محله. من مدتی هست که توی موضوعات مختلف، متن و داستان، یا شاید بهتره بگم داستانک، می نویسم. تصمیم گرفتم نوشته هامو با شما هم به اشتراک بگذارم. از شما، اهالی خوب محله، به خصوص نویسنده ها دعوت می کنم نوشته های من رو بخونید و با نظراتتون به من جهت رشد و پیشرفت، کمک کنید. در ادامه، جدیدترین داستانکی که نوشتم رو خدمتتون تقدیم می کنم. رفیق   اینقدر مشغله داشت که حتی خرید بلیطشو هم به من سپرده بود. از اون موقع که توی مصاحبه قبول شد، شب و روزش به کار می گذشت. از یه طرف کار شرکت
دسته‌ها
اخبار و اطلاعیه

فرصت ارسال آثار فقط و فقط تا پانزدهم اسفند. مسابقه 333، چالش متن، اجرا، تدوین، به مناسبت نوروز 1400.

درود بر تمام ساکنین کوچه های ذوق و هنر محله  نابینایان. کسایی که همیشه منتظرن که یه اتفاق جدید و خلاقانه بیفته تا بیان وسط ماجرا و قابلیت‌های مختلف و متفاوتشون رو به همه نشون بدن. کسایی که علاوه بر خلاقیت، دوست دارن کنار همدیگه چیز یاد بگیرن, به همدیگه چیز یاد بدن و اعضای موثری برای یه تیم خوب باشن تا یه اتفاق خوب رو با دوستاشون رقم بزنن. امسال قرار گذاشتیم توی سال نو و برنامه سال تحویل هات گوش‌کن، یه چالش داشته باشیم از جنس خلاقیت گروهی: میگید چطوری؟ اگه یه کم به من دل بدین زود بهتون میگم. مسابقه ۳۳۳: چالش متن، اجرا، تدوین: در
دسته‌ها
هات گوش کن

هات گوش کن: شماره 15: 8 سالگی محله نابینایان

شاید حدود دو ماه پیش بود که گفتیم: -تولد گوش‌کن نزدیکه، باید کم کم آماده بشیم. یکی از اون وسط گفت: -کو تا دو ماه دیگه! سعید گفت: -زمان زیادی نیست، چشم به هم بزنی رفته. میرهادی گفت: -از کجا شروع کنیم؟ علی گفت: -نمی دونم، بگید تا بریم. بهنام گفت: -امسال حسابی کار می‌بره. شهاب گفت: -کمک خواستید، من هستم. سعید گفت: -من هم همین طور. میلاد گفت: -روی تمام زمان‌های آزادم حساب کن و هرچی ازم بر میاد بهم بگو، من هستم. فاطمه گفت: -مواد لازم واسه تهیه یک جشن تولد هات‌گوش‌کنیه عالی! زمان به مقدار کافی، باقیش رو شماها بگید، فقط بجنبید که دیر نکنیم. علی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

هوهو، همه برپا، بالاخره زنگ کلاس داستان نویسی زده شد

دکمه tx روی گوشی، همین بد شانسی اخیرم را برایم به ارمغان آورد. دستمان را تا زانو، در حنا بود یا نمی دانم پوست گردو فرو برد که برد که آنقدر فرو برد که این شد که الان شد. این شد که وسط گرمای تابستان، زیر جیرجیر پنکه سقفی، التماس دکمه های کیبورد را دارم که همکاری کنند و درست بنویسند تا انشا الله غلط املایی نداشته باشیم که هیچ اعصاب و روانمان نمی پذیرد که بخواهیم انرژی مضاعف بگذاریم پای این نوشته ها و دست به اصلاحیه و ویرایش بزنیم. بله انگشت اشاره را روی tx نهادیم و ردیاب های فوق حساسیت آقای صالحی، آژیر کشان چرخ های
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

پستوی خاطرات (۷): می‌خواستم نویسنده شوم، که هنوز نشدم

بسم الله الرحمن الرحیم و سلام!   متولدین قبل از دهه هفتاد مانند من، دوران کودکی متفاوتی با نابینایان متولد دهه هفتاد به بعد داشتند. شاید بپرسید منظورم تفاوت در چیست؟. هرچند این اختلاف را در بسیاری جهات می‌توان یافت، اما آنچه من اکنون در نظر دارم در اختیار داشتن فن‌آوری‌های روز است. در دهه هفتاد که کودکی‌هایم را پشت سر می‌گذاشتم، مثل بسیاری نابینایان دیگر یکی از جدیترین سرگرمی‌هایم رادیو و برنامه‌های رادیویی بود. «قصه شب» و تیتراژ آغازین آن شاید یکی از خاطره‌انگیزترین صداهای برجامانده از آن روزها باشد. یادم می‌آید جمعه‌ها هم در همان ساعت ده شب رادیو ایران نمایش‌های تک‌قسمتی را در قالب برنامه «آدینه