خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

پستوی خاطرات (۲): قسمت اول از به یاد آن روزها

بسم الله الرحمن الرحیم و سلام! ایام عزاداری اباعبدالله الحسین علیه‌السلام تسلیت باد!   خیلی بچه بودم که مثل بیشتر بچه‌شیعه‌ها مادرم منو با هیئت‌های عزاداری آشنا کرد. یه لباس سیاه تنم پوشید و یه زنجیر کوچولو برام خرید. دستمو می‌گرفت و می‌برد تا محل هیئت. معمولاً آخر صف می‌ایستادم و مثل همه هم‌سن و سال‌هام زنجیر می‌زدم. شب‌های شام غریبانم که توی تاریکی سینه می‌زدیم. به یاد اون روزا! به یاد کودکی‌های بی‌آلایش! به یاد تشویق‌های گرم و مهربان مادرانه!   در دوره دبستان که تو خواب‌گاه بودم، شبای عزاداری دهه محرم، یا اون‌قدر خوابم میومد که ترجیح می‌دادم بخوابم، یا گهگاهی هم پیش میومد که می‌رفتم عزاداری