ضمن درود فراوان و عرض ادب! روز خجسته ی سیزده فروردین سال ۱۳۹۴ روز طبیعت را چگونه سپری کردید! خوب جونم براتون بگه از اول صبح که از خواب بیدار شدم تعریف میکنم: ساعت 8 صبح بیدار شدم و با عجله لباس پوشیدم و به نانوایی رفتم، شنیدم که 20 نفر خانم و آقا در دو صف ایستاده اند، ساعت 9 و نیم بود که مامان مهدی زنگ زد و گفت تو با مهدی با دوچرخه به باغ بیا و ما خانمت را با ماشین میبریم، خوب از شلوغ کاری دست میکشم و خلاصه میگم: از صف خارج شدم و رفتم جلو تا بدون نوبت 3 تا نان بگیرم