خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

هدیه ی شیرین فصل چهاردهم

سلاااااام خوبید خوشید! خوب خدا رو شکر که خوبید پس بریم سراغ داستان خودمون! ******************** بهروز احمق یه کم به خودت بیا این چه تصمیمیِ که تو گرفتی این یارو اگه تورو میخواست که اون موقع ولت نمی کرد! دیاکو تو عاشق نیستی و نمی فهمی اون حالا پشیمون شده! بهروز هههههه پشیمون شده بعد از سه تا ازدواج! دیاکو خوب چیِ بابام هم بعد از چند سال از کارایی که می کرد پشیمون شده! خدایا دیاکو چقدر سادست! از اینکه اون روز از دوستی باهاش دچار تردید شدم از خودم شرمنده میشم بهروز و دیاکو همچنان بحث می کنن و من آروم نشستم و فقط گوش میدم. داستان