خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

شاید جنونِ سر صبح!

سلام صبح به خیر! بلند شید2شنبه شروع شد! آخخخخ خدای من چیزه! یعنی خوب نههه! خخخ! بچه ها2شب پیش خواب دیدم1پرنده دست آموز خریدم. قفس نداشت انگار رفته بودم کتاب بخرم. داخل قفسه هایی شبیه قفسه های کتاب خونه پرنده ها بودن و من دست بردم یکیشون رو برداشتم. پرنده جمع و جور و تپلی بود. شبیه1مشت پنبه خخخ دوستش داشتم. همراهی که من باهاش رفته بودم تا1جفت مرغ قفسی واسه خودش بخره رو با انتخاب هاش جا گذاشتم و با پرنده دیوونه خودم که شبیه خودم روانش خل می زد راه افتادم رفتم. 1جور با مزه ای دوستش داشتم. نمی فهمم واسه چی یاد این خوابم که می