خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مقایسه ی نابینایی با سرطان از نظر راننده آژانس!

دیروز چون حال و حوصله نداشتم تصمیم گرفتم ناپرهیزی کنم و برای برگشت به خونه از آژانس استفاده بکنم. نه حوصله ی کسی رو داشتم نه حوصله ی منتظر موندن برای اتوبوس نه حوصله ی تیلیکا تیلیک عصا زدن!!! سلام کردم و نشستم. سلام کجا تشریف میبرین؟ مقصدم رو گفتم و گوشیمو از جیبم در اوردم. حالا که بیکارم بذار جواب پیامهامو بدم. بعد از مدتی که کارم با گوشی تموم شد، راننده: ببخشید میشه یه سؤال بپرسم؟ بله خواهش میکنم. ر: من خیلی با خودم کلنجار رفتم که نپرسم امیدوارم ناراحت نشین! خواهش میکنم بفرمایین! ر: شما چطوری با گوشی کار میکنید؟ من: همون جوابهای همیشگی که خودتون