بچه ها سلام. صبح هم رسید و هیچ چی دیگه رسید. چی بهش بگم الان؟ ای خدای من خوابم میاد آخه! از زمانی که به خاطرم میاد، صبح ها همیشه واسه من نقطه شروع بود. اگر چیزی که در ادامه روز پیش رو داشتم رو دوست داشتم شروع مثبتی به نظرم می رسید و اگر چیز از نظر خودم ناخوشآیندی منتظرم بود شروع هم واسم دیریریم. بچه که بودم این منفی مثبت ها بستگی داشتن به اینکه در اون روز چه قدر تکلیف داشتم یا امتحان در کار بود یا نه. یا فلان مهمونی رو چند شنبه شب باید می رفتیم و فامیل چه شبی و کجا قرار بود