سلامی گرم، شفاف و صمیمی به یاران همیشه همراه محله نابینایان. امید که در هر لحظه از عمر عزیزتون تماشاگر بهترینها باشید! باز هم عازم سفری از سری سفرهای محله نابینایان به جهان آزاد هستیم. سفر شماره 60 محله کمی شاید متفاوت باشه. گاهی در جادههای پردستانداز و هزارمنظره زندگی شاهد مواردی هستیم که از هر طرف نگاه کنیم سیاه و تاریکن. فجایع، بلایا، حوادث، مخصوصا در مقیاس بزرگ و همهگیر که سراسر ویرانی و مصیبتن و بس. اگر کسی بهمون بگه حتی در اون قیامتهای سیاه هم میشه سوار بر توفان مسیری به سوی روشنایی پیدا کرد، شاید در قدم اول چندتا بد و بیراه هم نثارش کنیم.
Tag: کلینیک
سلام. گاهی وقت ها آدم باید بنویسه که یادش نره چه تلخی ها و شیرینی هایی توی زندگیش بوده، مزمزه کرده و شاید تف کرده بیرون یا جذب کرده تو. همینه که مجتبی که آلزایمر خفیف داره، نوشتن بهش حتما واجب میشه. البته من چون دیر وقت از سر کار بر می گردم، نمیتونم یا حوصله ندارم کلی وقت بگذارم و کامل روز هام رو بنویسم، اینه که به مختصر نویسی بسنده می کنم. شاید که رستگار بشوم. خخخ من از بچگی عادت داشتم با معلم هام برم بیرون و هنوز این عادت خوب رو دارم. کلا دانشآموزی که با معلم های خوبش در ارتباط باشه و بیرون از