خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

و خدایی که در این نزدیکیست

و خدایی که در این نزدیکیست: صبح دیر از خواب بیدار شده بود و صبحانه خورده نخورده از خونه زده بود بیرون هیچ وقت زمان زیادی رو صرف آماده شدن و لباس پوشیدن نمی کرد ولی اون روز از بس عجله کرده بود تردید داشت که سر و وضعش مرتب هست یا نه کسی هم خونه نبود… باید عجله می کرد امتحان پایان ترم داشت و توی اون اوضاع مجبور بود برای بینایی سنجی بره ستاد… از زمانی که بینایی سنجی رفته بود چهار پنج سالی می گذشت و علاوه بر میزان بیناییش که تحلیل رفته و رو به انقضا بود! گواهی قبلی بینایی سنجیش هم منقضی شده بود!
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

منم مایلم از اشخاص نیکوکار واسه سایت کمک بگیرم نه از نهاد ها. بچه ها نگران نباشید

سلام میدونم خوبین دیگه چیزی نمیگم مجبورم کردین دو باره ی پست بذارم ای بابا خوب الان بتون میگم نمیدونم برم سر اصل مطلب یا مطلب اصلی ولی هر چی هست اصلی هست منم مثل خودتونم عقاید خودتونو دارم دوست دارم اگه کسی احیاناً اشتباه کرد خواست بهمون کمک کنه اول اینکه شخصی باشه وابسته به هیچ نهادی نباشه و از ما هم هیچ چشم داشتی نداشته باشه ما خودمون هزارتا مشکل داریم اگه استقلالمون هم بخواد زیر سوال بره دیگه چه فایده داره بچه ها من تموم نظراتونو میخونم خوب نمیتونم جواب بدم حالا یا من بلد نیستم یا نمیشه بیشتر از این که نیست من تک تک