خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه درد و دل خودمونی و تولدم,

سلام به همه راستش اینقدر پر از بغضم که نمیدونم چی بنویسم یعنی اعصاب ندارم اصلا فقط خیلی حس بدبختی میکنم این چند وقته یه کار اداری داشتم که مجبور بودم به چند جا سر بزنم یعنی هرجا میرفتم اینقدر دختر پشت این میزها نشسته بودن اینقدر ناراحت شدم که من با این سن بی کارم فقط به خاطر اینکه نمیبینم خیلی از اینا دو سال حساب داری چیزی خوندن نشستن پشت این میزا حقوق میگیرن خدایی اینا هم زحمت میکشنا نمیخام کارشون یا تحصیلاتشون رو زیر سؤال ببرم ولی دلم واقعا واسه خودمون میسوزه کم پیش میاد اینجوری بشم ولی واقعا دیگه به اینجام رسیده بود واقعا اومدم