خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

نابینا و دوچرخه سواری؟!

این را دیگر همه می دانیم که راندن اتومبیل حالا حالا ها برای ما میسر نیست. اگر نیاز به برگشت بینایی را برای رانندگی به کنار بگذاریم, رانندگی ما نابینا ها از نظر فنی به اتومبیلی بسیار پیچیده مجهز به هوش مصنوعی با هزاران حسگر نیاز خواهد داشت. تا آن زمان چرا به فکر مناسب سازی  دوچرخه ها جهت استقلال در رفت و آمد نباشیم؟

من در دوران کودکی با بینایی خیلی ضعیفم به مدت چند سال یک دوچرخه معمولی داشتم تا روزی که از یک پرتگاه دو سه متری سقوطش دادم.

دوچرخه سواری از جهات گوناگون برای مناسب سازی و استفاده مستقل نابینایان گزینه توجیه پذیری به شمار میرود. از آنجا که دوچرخه نسبت به اتومبیل از سرعت بسیار کمتری برخوردار است, پیشآمد های تصادف با این وسیله می تواند بسیار کم خطر تر باشد. این که شما بتوانید با دوچرخه تان بطور امن و قانونی در پیاده رو حرکت کنید, در بسیاری از جوامع امری پذیرفته شده است. بنابرین سفر با دوچرخه بیشتر به راه رفتن می ماند تا رانندگی. از آنجا که محیط اطراف دوچرخه بسته نیست, نابینا می تواند از حس شنوایی, مهارت های جهت یابی و دیگر تکنیک های مورد استفاده نابینایان به منظور  گذشتن از خیابان استفاده کند. دوچرخه سواری از پیاده روی سریعتر خواهد بود. همچنین خیلی از دوچرخه ها امکان حمل وسایل زیاد که یک فرد پیاده قادر به حمل آن نیست را برای صاحبانشان فراهم می کنند.

مسلماً پیش از اینکه فرد نابینا یا کم بینا بتواند با ایمنی کامل دوچرخه سواری کند, چالش هایی پیش روست که باید به آن ها توجه شود و بر طرف گردند. این چالش ها شامل اجتناب از تصادف, پیمایش صحیح مسیر و تشخیص موانع می شوند. من شدیداً بر این عقیده ام که فنآوری امروز قادر به برطرف نمودن چالش های ذکر شده می باشد. در این راستا به هیچ هوش مصنوعی پیچیده یا دیگر فنآوری های پیشرفته کامپیوتری نیاز نیست.

اجتناب از تصادف و تشخیص موانع دو عنصری هستند که در دوچرخه سواری ما نابینا ها از اهمیت فراوانی برخوردارند و باید شرایطی فراهم شود که هم ایمنی خودمان و هم ایمنی عموم مردم در نظر گرفته شود. نباید با اتومبیل ها و عابرین پیاده تصادف کنیم. علاوه بر این باید مواظب خطراتی چون سقوط در گودال ها و پرتگاه ها و برخورد با اشیایی مانند تیر های چراغ برق و درختان باشیم. مفهوم اجتناب از برخورد با موانع توسط حسگر های فراصوتی حدود 37 سال است که در دست تحقیق است. متاسفانه این تحقیق در مسیری سنتی یعنی تنها جهت استفاده نابینایان هنگام پیاده روی صورت گرفته. استفاده از سگ راهنما و عصای سفید, تکنیکی ایمن و کارآمد برای پیاده روی نابینایان که قبلاً امتحانش را خوب پس داده چنان که باید پروژه راهنمایی نابینا از طریق صدا را با شکست مواجه نمود. در سال های 1999 و 2000 در یک پروژه تحقیقی استفاده از سیگنال های صوتی و حسگر های فراصوتی برای کمک به نابینایان جهت اجتناب از برخورد با موانع خطرناک با دانشجویی از دانشگاه دولتی آریزونا همکاری داشتم. در نهایت از پروژه مایوس شدم. با هیچ محصولی که به طرز کارآمدی حقیقتاً به  نابینا کمک کند و تخصیص منابع محدود در وسیله کمکی احتمالاً ناموفقی را توجیه کند برخورد نداشته ام. کم کم به این نتیجه میرسم که به هر حال این فنآوری می تواند برای نابینایان کاربردی و موثر واقع شود. میتوان دوچرخه ها را با ده ها یا صد ها حسگر فراصوتی تجهیز نمود و آنگاه خود این حسگر ها به دستگاهی مرکزی متصل شوند که این دستگاه نقش پردازش و انتقال اطلاعات دریافتی را از طریق صدا یا لرزش یا تلفیقی از هر دو روش به دوچرخه سوار نابینا ایفا کند. چنین سامانه ای باید بتواند این سه امکان را برای فرد دوچرخه سوار فراهم کند.

1. امکان تشخیص عبور اتومبیل ها, عابران پیاده و دوچرخه سواران در حال عبور: به گونه ای که فرد زمان کافی برای اجتناب از تصادف داشته باشد.

2. امکان اجتناب از سقوط از پرتگاه ها و سرازیری ها و اجتناب از برخورد با شیب های رو به بالا: به گونه ای که زمان برای فرار از چنین خطر هایی در اختیار فرد قرار گیرد.

3. امکان اجتناب از برخورد با تیر های چراغ برق, شاخه های آویزان درخت و خطراتی از این دست: به گونه ای که زمان برای توقف یا انجام عمل مقتضی در اختیار دوچرخه سوار قرار گیرد.

پیمودن صحیح مسیر, سومین عنصر حیاتی در دوچرخه سواری موفقیت آمیز فرد نابینا به شمار می رود. به هر حال هدف از دوچرخه سواری رسیدن به مقصد مورد نظر است. مسئله پیمایش از دو نگرش قابل بحث می باشد: مراحل اولیه پیمایش و مراحل ثانویه پیمایش. جنبه های مراحل اولیه پیمایش شامل کار های ابتدایی و در عین حال حیاتی نظیر تشخیص مرز بین خیابان و پیاده رو, تشخیص مسیر های ماشین رو و امکان پیمودن مسیر در یک خط مستقیم می شوند. برای بار دوم توجه به این نکته خالی از لطف نیست که استفاده از ابزار کمکی فراصوتی جهت اجتناب از تصادف و تشخیص موانع در چنین شرایطی کاربردی به نظر می رسد. در مراحل ثانویه پیمایش, هدف پیمودن مسیر های طولانیست که پیمودن آن با پای پیاده غیر ممکن است. جهت تحقق چنین هدفی یک دستگاه گویا مخصوص پیمایش مسیر مبتنی بر نقشه های ماهواره ای به واقع به کار خواهد آمد. این نوع از دستگاه ها با عنوان های بریل نوت جی پی اس, ترکت و جدیداً نیز برنامه استریت تاک مخصوص کامپیوتر های جیبی پکمیت در بازار موجود است.

پر واضح است چکیده ای که تقدیم شد بسیار مقدماتیست. بیش از هر چیز قصد ما از این مقاله ایجاد جرقه ای برای شروع بحث در مورد امکان دوچرخه سواری نابینایان است. اگر این خواسته ای معقول باشد در آینده ای نزدیک, تحقیقات در این زمینه, پیش تولید دستگاهی آزمایشی و نمایش زنده این قابلیت دور از انتظار نیست. مشارکت شما را در این زمینه به جد انتظار می کشم. لطفاً نظرات خود را در مورد امکان دوچرخه سواری نابینایان چه از دید فنی و چه از دید کاربردی برای من بفرستید.

 

۳ دیدگاه دربارهٔ «نابینا و دوچرخه سواری؟!»

نه! خوب بود!
اولش فکر کردم حرفای خودته. بعد به یه جاهایی که رسید شک کردم.. مث اونجا که میگه اولا دوچرخه سواری میکردم!
××
اونو که آره. من تو کوچیکیم دوچرخه میروندم حالاشم پاش بیفته میرونم!
فقط خیلی تو در و دیوار میخوردم.
مسابقه با بچه محلا کلی حال میداد ولی گاهی وقتاشم زخم و زیلی یعنی خونین و مالین به صورت جسدی نیمه زنده تحویل خونه داده میشدم!

دیدگاهتان را بنویسید