خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یادداشت 18 شهریور 91: ازدواج نابینایان

درود.

الان دقیقا ساعت یک و سی و هشت دقیقه بامداد هجده شهریوره که این یادداشتو مینویسم.

از خیلی چیز ها میخواستم بنویسم. از خودم, درونیاتم, حرف هام, هر چی تو ذهنم تلنبار شده ولی این حافظه لامسب من دیگه انگار جواب گو نیست. خیلی زود تر از اونی که میخوام همه چیز از ذهنم محو میشه. یه مطلبو میخونم تا میام دربارهش بنویسم میبینم پریده رفته به ناکجا آباد ضمیر ناخودآگاهم. حوصله ام از این موضوع خیلی سر میره. ی جورایی حالم گرفته میشه ولی کاریش نمیشه کرد باید باهاش ساخت و برطرفش کرد. باید بیشتر از ذهنم کار بکشم خصوصا که مترجمی خوندن یعنی لغت حفظ کردن.

امشب بین من و یکی از دوستان بحثی در گرفت در مورد ازدواج نابینا ها. طرف خودش از اون مورد های خاص و نادری بود که کم پیدا میشه. توی ایران کم پیدا میشه. توی روزنامه ایران سپید هم ی بحثایی راجع به همین موارد نایاب در گرفته. این آقا از اون مورد ها بود که میگم. توی روزنامه این بحث را راه انداختند که نظرتون راجع به ازدواج نابینا با نابینا چیه؟ بعد یک سری توی قسمت نظرات گفته بودند که این جای بحث داره. یک سری از دختر های نابینا گفته بودند که پسر های نابینا زن نمیگیرند و در واقع نوکر و پرستار میگیرند که تا دندون هاشون را هم براشون مسواک کنند. یک سری از پسر های نابینا هم نوشته بودند که دختر های نابینا از پس کار های اولیه خونه از جمله غذا درست کردن, تشخیص لک های روی لباس, خوندن تابلو های خیابون و غیره بر نمیاند. توی این هیریویری ها من کسی را گیر آوردم که خودش نابینای مطلق هست و با یک نابینای مطلق هم ازدواج کرده. هضم این مسئله واسه یکی مثل من که خیلی سخت بود هست و خواهد بود ولی اتفاقی هست که رخ داده و حالا باید نتیجهش رو دید. اون آقای نابینا واسم گفت که از طرف خانواده ها تردید هایی در مورد نابینا بودن دو طرف بوده ولی با مشکلات کنار اومدند.

یکی از مسائلی که من مطرح کردم این بود که وقتی دو طرف نابینا باشند, چطور میشه به کار های روزمره بچه رسید و نیاز های اولیه بچه را برطرف کرد؟ این که فامیل ها هستند و مهد کودک و مدرسه و همسالان هستند و خیلی از مهارت ها را بچه به صورت خودکار توی محیط یاد میگیره امری واضحه ولی وقتی بچه با پدر و مادرش تنها باشه قضیه فرق میکنه و واقعا به کجا بکشه خیلی جای بحث داره.

فرض کنید بچه دو سالش شده و توی بقل پدر یا مادر نابیناشه. حالا هی میگه اونا میخوام. اون. اون. اونا میخوام. واقعا چطور میشه فهمید بچه چیو میخواد؟ شاید در نگاه اول گفته بشه که با پرسیدن از بچه و علائمی که از طرف بچه هست بشه شی مورد نظر بچه را پیدا کرد ولی من میگم همیشه شانس با آدم یار نیست خصوصا توی این موارد و احتمالا در اکثر مواقع بعد از نیم ساعت چرخ خوردن دور خونه و پیدا نکردن شی مورد نظر بچه و تحمل نق و نوق ها و گریه های بچه خسته بشید و بزنید توی سر خودتون یا توی سر بچه.

این تازه یکی از هزاران دغدغه ای هست که توی ذهن بیمار من چرخ میخوره. خیلی از موارد دیگه مثل تشخیص رنگ, نقاشی کشیدن, تصحیح تکالیف و از این قبیل مسائل هست که بخوام بگم صبحتون شب یا بالعکس شبتون صبح میشه. بالاخره ما که راه حلی برای این قضایا پیدا نکردیم. شما اگر چیزی به ذهنتون میرسه توی نظرات بگید.

سیاه نمایی نمیکنم. دارم واقعیت ها رو میگم. این هم یک واقعیته مثل یک واقعیت دیگه که خانم همین آقایی که خودش هم نابینا هست, از پس طبخ غذا, درست کردن انواع دسر ها, رسیدگی به نظافت خونه و نظافت بچه به خوبی  بر میاد.

به هر حال اگر کسی نظری ایده ای داشته باشه خوشحال میشیم توی محله مطرحش کنه.

در مورد ازدواج پسر نابینا با دختر بینا دسته بندی هایی مطرح شد که به سمع و نظرتون میرسونم:

  1. دسته اول: دختر های بینایی که قیافه معمولی یا حتی غیر زیبایی دارند با پسر های نابینا ازدواج می کنند تا روی این ضعفشون رو تا حدی بپوشونند و از بی خواستگاری دق نکنند.
  2. دسته دوم: دختر های بینایی که مثلا خواهر بزرگ تر هستند و قراره بعد از خواهر کوچیکه ازدواج کنند و کسی دیگه خواستگاریشون نیومده و مجبورند برای جلوگیری از بی شوهر شدن با پسر های نابینا ازدواج کنند.
  3. دسته سوم: دختر های بینایی که برای فرار از فقر یا شرایط بد محیط خانواده تن به ازدواج با یک پسر نابینا میدند.
  4. دسته چهارم: دختر های بینایی که از روی ترحم با یک پسر نابینا ازدواج می کنند و بعد میفهمند که عجب غلطی کرده اند.
  5. دسته پنجم: دختر های بینایی که به علت کم سوادی و این که هیچ پسر بینایی در محله اطراف, زیر بارشان نمیرود با یک پسر نابینا ازدواج می کنند.
  6. دسته ششم: دختر های بینایی که واقعا پسر مورد علاقهشان را پیدا کرده اند ولی از شانس بد دختر, آن پسر نابیناست. معمولا این مورد کم پیش میآید ولی فکرش را بکنید اگر پیش بیاید چه شود! فکر کنم یک چیز هایی بشود توی مایه های باقلوا!

من پذیرای همه نظرات هستم و ذهنیاتی که این جا مطرح می کنیم قابل نقد, رد شدن, اصلاح و قابل همه چیز هست و حتما وحی منزل نیست. شما میتونید با این نظرات یا بعضی هاش مخالف یا موافق باشید.

بحث هایی از این قبیل بین بچه ها کم در میگیره و اگر هم در بگیره در قالب کنفرانس های بی سر و ته و همایش های فرمایشیه که بی هیچ نتیجه ای رها می شه.

گویا حدودای سال هشتادو دو یا سه همایشی در شیراز برپا شده که مقالات مختلف و متعددی در زمینه نابینایان و راه کار های تسهیل زندگیشان توسط کارشناسان و صاحب نظران به این همایش ارائه شده و در قالب یک کتابچه به چاپ رسیده. فقط این که الآن این کتابچه ارزنده مقالات کجاست و آیا به صورت صوتی برای بچه ها موجود هست یا نیست جای سوال داره که هر کی مال شیرازه یا با شیرازیا ارتباط داره خواهشا ازشون بپرسه ببینیم به جایی میرسیم یا نه.

سعی میکنیم این گونه بحث ها رو البته با همکاری خودتون بیشتر مطرح کنیم. نظر فراموش نشه. همهش که نباید بشینید بخونید که!

۱۷ دیدگاه دربارهٔ «یادداشت 18 شهریور 91: ازدواج نابینایان»

سلام استاد من خیلی مشتاقم راجع به این موضوع بحث بشه
نظر من راجع به ازدواج نابینا با نابینا کاملا مخالف هستم مگر اینکه خلافش ثابت بشه که فقط عشق میتونه خلاف این امر رو ثابت کنه
اگه دو طرف عاشق باشند مشکلات براشون راحت تر حل میشه
ولی در مورد ازدواج نابینا با دختر بینا با شما مخالفم چون دسته بندی که کردی خیلی محدود بود
خیلی ها هستند که شخصیت وجودی یه نابینا رو به هزار تا از این بینا ها ترجیح میدن خیلی موقعیت خوبی هم دارن
چون خیلی از نابیناها با اینکه مشکلات خاص خودشونو دارن ولی میتونن با محبت و احساساتی که دارن کم بوداشونو جبران کنن
ولی من معتقدم شخصیت و شعور انسانی ارزشش خیلی بالاتر از عشق میتونه باشه
عشق و احساسات شاید از بین بره یا کمتر بشه ولی شخصیت و شعور هیچ وقت از بین نمیره
پس بگردید دنبال آدم با شخصیت و شعور

علی جان دسته بندی ها که میگی ششمیش مربوط به حرف خودت میشه. من خودم با ازدواج دو نابینا در صورتی مخالفم که بخواند بچه دار بشند. بعد هم بچه را بی سر و صاحاب ولش کنند به امان خدا. تو اصفهان ی دو جین از این والدین جفت نابینا به چشم میخورند. متاسفم. واقعا متاسفم واسهشون.

سلام
به نظر من در مورد ازدواج نابینا با نابینا فقط افراد ثروتمند میتونن به جایی برسند. اونم با استخدام خدمتکار و پرستار بچه.
البته این مشکل رو کامل حل نمیکنه.
در مورد ازدواج پسرهای نابینا با دخترهای بینا هم دسته بندیات به نظر من حرف نداره.
ولی به نظر من یه گزینه رو جا انداختی و اون دخترهایی هستند که به خاطر پول با نابینایی که به هر دلیلی -مثلا خر پول بودن پدر- ثروتمن هست, با پسر نابینا ازدواج میکنن.
روز همگی خوش. بدرود.

سلام. خسته نباشید. من و یکی از دوستای نابینام کاظم حسینی یک بحث طولانی رو در این مورد داشتیم که چکیده اونا رو میگم. در مورد ازدواج نابینا با نابینا مشکلات خیلی زیاده. ما توی شیراز هم یکی از این موارد رو داریم که با وجود اینکه میگن موفق هستن ولی مشکلات زیادی دارن. این یک موضوع مشخص و واضح هست. اما کدوم بینای دسته ششمی پیدا میشه که با نابینا ازدواج کنه؟ شما یکی از دختران توی اقوامتون که نسبت بهش احساس مسئولیت میکنید رو در نظر بگیرید. اگر یک خاستگار نابینا داشته باشه خود شما میتونید با اطمینان بهش بگید که باهاش ازدواج کن؟ پس حتی خود ما هم میدونیم که این موضوع برای فرد مقابل سختیهایی داره. و اما کدوم پسر بینا میره با دختر نابینا ازدواج میکنه اونم وقتی که این همه دختر زیبا و با شرایط خوب هست؟ توی شیراز اکثر دختر های نابینا حتی توی سن بالا مجرد هستند. حالا اگر یک فرد بینا با نابینا ازدواج کنه واقعاً میتونه اونو درک کنه؟ من فکر میکنم بهترین راه شاید به روش غربی ها باشه. من شنیدم که دولت برای دو نابینا که ازدواج میکنن خدمتکار میزاره. ببخشید زیاد حرف زدم. ولی واقعاً موندم. که ما باید با کی ازدواج کنیم؟

درود اولا من با ازدواجی موافق هستم که در ایران یه جورایی غیر ممکنه
همین عشقی که دوست عزیزمون اولین نظر گفت چه جوری باید به وجود بیاد آدمای بینا و عادی زور میزنن تا دل جنس مخالف را به دست بیارن
ما یه راه اساسی داریم اون هم دوستی است برای اینکه پسر بینا یا دختر بینا با طرف نابیناش آشنایی پیدا کنهنه دیگه ترحم هست نه چیز دیگه طرف بینا میفهمه که یارو چی کارس یا بهش میگه بله و تا آخر عمر خوش بختن و بیخیال بچه مچه یا کلا با خیال ده دوازده تا بچه یا میگه نه و تموم شد و رفت پی کارش
که شما اصلا بهش فکر نکنید چون تو ایران غیر ممکنه
دومین راه از نظر من ازدواج فامیلی میتونه کمک کننده باشه که خود بنده پنجاه درصد باهاش مخالفم اون پنجاه درصد دیگه هم بر میگرده به این که فامیل درک درستی از تو داره
در ضمن گیریم با یه دختر بینا ازدواج کنی که هیچی از نابینا ندونه میری پشت ویترین حواسش پرت میشه ولت میکنه میره فکر میکنه داری دنبالش میری
با ازدواج نابینا با نابینا هم کاملا مخالفم چون ازدواج یعنی کامل کردن همدیگه نه دو برابر مشکل همدیگه

سلام
من ۳۰ سالمه فوق لیسانس معماری و حدود ده سال بود که کار می کردم درآمد بسیار خوبی داشتم تا اینکه دو ماه پیش پسر یکی از فامیل های دورمون که من تابحال ندیده بودمش اومد خواستگاری من ، من دختر زیبایی هستم و از وضعیت مالی خوبی برخوردار بودم. همسرم ۶ سال پیش در اثر یک سانحه کم بینا شده ولی من با این موضوع مشکلی نداشتم چرا که همسرم دانشجوی دکترای کامپیوتر در آمریکاست و بسیار باهوش است و با نابینایی باز هم ناامید نشده و ادامه تحصیل داده و الان دو ماهه آمریکا هستم ما زندگی خوبی داریم ولی احساس می کنم همسرم خیلی زود عصبی میشه و این واقعا ناراحتم می کنه از هر لحاظ تقریبا خودش کاراشو انجام میده . ولی خیلی غمگین میشم که انقد زود از کوره در می ره. نمیدونم چطور آرامش رو بهش بدم. خودمم افسرده شدم هم واسه فرهنگ اینجا و هم عصبی بودن همسرم..
زندگی با آدم کم بینا هیچ مشکلی ایجاد نمی کنه فقط باید علاقه وجود داشته باشه و فرد کم بینا اعتماد بنفسش رو از دست نده . و با پشتکار جلو بره.
موفق باشید.

سلام مژده خانم.
به نظرم که ایشون شانس آوردن که شما رو دارند.
شما با پرداختن به امور تفریحی سر خودتون رو گرم کنید. پیشنهاد مشاوره رفتن به آقاتون بدید و باهم حرف بزنید. من تجربه ای خودم ندارم ولی اگر ایشون نابینا بودند شاید مشکلات شما بیشتر هم میشد ولی کمبینا بودنشون باعث میشه جای امید زیاد باشه. خوش باشید و بازم سر بزنید.

درود! بهبه چه بحث جالبی اینجا برپا بوده و من از آن بی خبر بودم، خوب اشکالی نداره ماهی را هر وقت از آب بگیری آنقدر ورجه وورجه میکنه تا بمیره! ادامه ی گروهی را من مینویسم-۷. گروهی از دختران بینا که با نابینا ازدواج میکنند معلولیت یا بیماری گوارشی دارند که نمی توانند با فرد سالم زندگی کنند، ۸. گروهی با نظر و اجبار خانواده با نابینا ازدواج میکنند! خوب برم بفکرم دوباره بیام بنویسم.

درود! مطلبی در این پست نظرم را جلب کرد: کودکی که پدر یا مادرش یا هر دو نابینا باشند برای درخواست چیزها همیشه به اون اشاره نمیکند، بلکه با توجه به نوع رشد و آموزشی که از والدین خود دیده است عمل میکند، نابینایانی که از نوزادی دائم با فرزندشان صحبت کرده اند و گفته اند عزیزم چیکار کنم که بابات نابیناست و صورت خشکلتو نمیبینه، یا چنین جملاتی را مامان نابینا برای فرزند نوزادش گفته باشد در ذهن نوزاد محفوظ میشود و دخترک یک سال به بالا میگه مامان دستتو بیار و ببین و یاد میگیره که درخواست هایش را چگونه به نابینایان بگوید، کودکانی که یکی از اعضای خانواده ی آنان از قبیل پدر یا مادر یا والدین و خواهران و برادران آنان نابینا باشند و ارطباتات زیادی با کودک داشته باشند از موقع زبان باز کردن آموزش میبینند که چگونه با نابینا ارتباط برقرار کنند… افراد بینا وقتی نوزادی را در آغوش میگیرند و او را نوازش میکنند و حرف میزنند چشم در چشم هستند اما نابینایان رو به صورت عمل میکنند ولی چشم در چشم نیستند با همین حرکات تکراری و بیاناتی که میکنند نوزاد با گذشت زمان متوجه تغییر وضعیت میشود… وای بحال نابینایانی که نابینایی خود را از فرزندان نوزاد خود مخفی میکنند… اینان هم خودشان دچار مشکل میشوند و هم فرزندانشان دچار سر درگمی میشوند… من نمیدانم مخفی کردن نابینایی افراد در حضور کودکان چه لطفی به خانواده ها میکند… اگه وقتی من به خانه ی خواهرم میروم فرزندش که دو ساله یا بیشتر باشد و بگوید مامان دایی هم نابینا است چه ظلمی به من شده است؟! مطمئن باشید که باعث افتخار من است که کودکان از نوزادی بتوانند یاد بگیرند که نابینایی یعنی چه…

واقعا متاسف شدم از حرفایی که خوندم من سه سال هست که با افراد نابینا کار میکنم وبهترین وصمیمی ترین دوستام هم نابینا هستن مشکل برای ازدواج شما این هست که یه گوشه نشستین وهیچ کاری نمیکنین و من اینطور استنباط میکنم که افراد ضعیفی هم هستین دوستای من ازدواج کردن و الان زندگی موفقی دارن نه خانم هاشون از نظر زیبایی مشکل دارن نه خانواده هاشون فقیرن ونه بی سوادن اتفاقا فوق لیسانس دارن ولی اونقدر توانمندی دیدن از همسرشون که حاضر شدن باهاش زندگی کنن و موفق هستن به جای اینکه یه گوشه بشینین و حرفای چرت بزنین تلاش کنین تا بقیه بفهمن که شما هم توانمندی دارین و میتونین از خانواده تون محافظت کنین

سلام
من خودم در حال حاضر با پسری رو دوست دارم که نابیناست و درضمن به احساسم مطمئنم مشکل اصلی متاسفانه جامعه هست مون نمی خوان بپذیرند که میشه یه نابینا رو دوست داشت و درضمن نابینا ها خیلی جاها حتی بدون اغراق از آدم بینا بهتر هستن ولی به هرکس می گم این جور کسی رو دوست دارم بهم تشر می زنن که اشتباه کردم شما ها میشه بهم بگین اشتباهی کنم یا ن

دیدگاهتان را بنویسید