خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

نامه یک نابینا به دولت

میدونید؟ راستیاتش خیلی دلم گرفته. واسه همه مشکلاتی که ما معلولین داریم. خصوصا قشر نابینا که من یکیشون هستم. اینجا مینویسم و خوب حتما خیلی ها هم حرفامو میخونند.

چیزی که الان مینویسم به خاطر این نیست که امروز دقیقا در این لحظه نیاز به پول داشته باشم بلکه از بچگی تو دلم بوده. خیلی حرف ها هست که باید مینوشتم و حتی هنوز هم دیر نشده. ماهی را هر وقت از آب بگیری هم لیزه هم خیسه و هم تازهست. اگر توی صحبت هام از شهریه دانشگاه میگم فکر نکنید سنگ خودمو به سینه میزنم. من خودم دارم توی دانشگاه دولتی روزانه میخونم.

پیش خودم میگم چطور توی کشور ما که خودشو سرآمد کشور های اسلامی میدونه، توی کشوری که قراره انقلابش به همه کشور ها صادر بشه، توی کشوری که فکر میکنه همه باید ازش الگو بگیرند، حقوقی برای معلولین مشخص نشده. یکی از این حقوق، مقرریه. مستمری. منظورم از مستمری و مقرری دقیقا پولی هست که به صورت نقدی ماهانه به حساب شخص معلول واریز بشه اون هم در حد حقوق یک فرد عادی که سر کار میره و حقوق میگیره.

چرا نه؟ چرا این اتفاق نباید بیفته؟ مگر این کشور اسلامی نیست. چند جلد کتاب حدیث اینجا بیارم که معصومینی که مسئولین مسلمان ما بهشون اعتقاد دارند تاکید کردند که باید از بیت المال به معلولین مقرری داده بشه؟ مگر حجاب یکی از قانون های اسلام نیست؟ مقرری دادن به معلولین هم یکی از قانون هاشه. یکی از دستورات اسلامه. کسایی هم که مخالف هستند باید بگم همون طور که حجاب رو قبول میکنید چون دستور اسلامه، باید ضرورت مقرری گرفتن معلولین رو هم قبول کنید چون این هم یکی از دستورات همون اسلامیه که حجاب رو واجب دونسته و خیلی چیزای دیگه رو واجب دونسته و توصیه کرده.

چطور کشور های غیر مسلمان که معمولا اعتقاد داریم دیر تر از ما متمدن شدند زود تر از ما به فکر معلولین افتادند. چطور کشور های غربی برای معلولین بورسیه و مقرری و جاده های مناسب سازی شده رو در کل جامعه پیاده سازی میکنند بعد ما ادعا کنیم که ما ال هستیم و ما بل هستیم؟ چطور وقتی معلولین توی کشور های غربی توی هر صفی وامیستند، مردم عادی بهشون بر میخوره و به زور فرد معلول را میفرستند جلوی صف؟

میگن: “تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیز ها.” اگر مقرری گرفتن معلولین پدیده ای غیر عادی جلوه میکنه، چرا هر آدم سالمی که یک معلول رو میبینه اولین سوالی که ازش میپرسه اینه که: “دولت ماهی چه قدر بهتون میده”؟ هر وقت این سوال از خود من پرسیده میشه میگم: “با این که میدونم باور نمیکنی ولی به خدا دولت ماهیانه کوفت هم به ما نمیده. هر چه قدر از این دیوار پول چاپ میشه، همون قدر هم دولت به ما معلولین پول میده.”

واقعا فکرشو بکنید سیو چهار سال از انقلاب اسلامی ما میگذره. تنها کاری که من فکر میکنم در مورد معلولین انجام شده تاسیس یک سازمان به اسم بهزیستیه. سازمان بهزیستی چندین ده شعبه در سراسر کشور داره. یک عالمه کارمند استخدام کرده. تمام این کارمند ها حقوق بگیر دولت هستند. وظیفه ای که برای این کارمند های سازمان بهزیستی مشخص شده، رسیدگی به امور معلولین و تلاش برای برطرف کردن مشکلات معلولینه. ولی مشکلی که هست اینه که اکثریت پول بهزیستی، بیشتر بودجه ای که دولت برای سازمان بهزیستی به اون اریز و طویلی اختصاص داده میشه، همهش حقوق کارمندان بهزیستی میشه و به خود معلولین هیچی نمیرسه. مشکل اینه که کارمندان بهزیستی، اگر از بودجه دولت و از پول نفت و از مشارکت های مردمی یک وسیله کمک آموزشی به ما میدند یا اگر شهریه دانشگاه را نصفه و نیمه میپردازند، کار خودشون رو لطف میدونند. اکثر مسئولین و کارکنان سازمان بهزیستی، حقوقی که میگیرند را حق خودشون میدونند و کار هایی که احتمالا برای ما انجام میدهند را لطف میدونند.

یه پیشنهاد عملی و منطقی دارم: بهتر این نیست که دولت به خاطر خدا هم که شده، محض عمل به دستورات اسلام هم که شده: بیاید و تمام سازمان های بهزیستی را غیر از چند شعبه مرکزی تعطیل کند و با جمع آوری اطلاعات جامع معلولین کشور،  به هر معلول به صورت مادام العمر مقرری ماهیانه اختصاص بدهد؟ بهتر این نیست حق ما توی جیب انسان های سالم و زن و بچه هاشون نره؟ بهتر نیست یه کمی از کشور های غیر مسلمان یاد بگیریم؟ بهتر این نیست با این کار تحقیر معلولین را یک بار و برای همیشه از بین ببریم؟

وقتی به یک معلول حقوقی ثابت به صورت دائم اختصاص دادید، معلولین تجمع نمیکنند، وسایل کمک آموزشی را از دولت طلب نمیکنند، برای یک کیلو برنج صف نمیکشند، برای استخدام زیر بار هر کس و ناکس نمیروند، توسط وزیر آموزش و پرورش دولت ایران، توی رسانه های جمعی تحقیر نمیشوند، زیر سوال نمیروند.

کسی که دستش توی جیب خودش باشد: شخصیتش از این رو به آن رو میشود، حس استقلال پیدا میکند، به دنبال مطالعه میرود، از مصرف کنندگی به سمت تولید کننده بودن حرکت میکند، نیروی کار میشود، کارآفرین میشود، همنوعانش را در کارگاهی که خودش تاسیس کرده به کار میگیرد. فرد معلولی که دستش توی جیب خودش باشد سازمان بهزیستی میخواهد چه کار؟ کارت معلولیت میخواهد چه کار؟ یک گونی سیبزمینی که در انبار ها اضافه آمده میخواهد چه کار؟

ای کاش یک انسانِ به فکر، یک آدم به قول خودتان خدا شناس پیدا میشد که حد اقل این طرح را میخواند. فقط میخواند و اگر فکر بهتری داشت سعی میکرد عملیش کند. یک مسئول، یک مقام ارشد دولتی، یک نماینده مجلس، یکی که خرش برود، یکی که طرفدار ما باشد، یکی که از دید یک نابینا، از دید یک کم بینا، از دید یک قطع عضو، از دید یک ناشنوا به این مسئله نگاه کند. یکی که معلولین را که میبیند به خاطر سالم بودن خودش و سالم بودن زن و بچه اش خدا را شکر کند، یکی که واقعا باور داشته باشد این حق معلولین است که در قالب حقوق، در جیب کارکنان سازمان بهزیستی انباشته شده و میشود. یکی که به سخنان حضرت علی معتقد باشد که فرمود: “هرجا کاخی بنا شده و ثروتی انباشته شده باشد، از ویران شدن چندین کوخ بوده است.” یکی که وقتی به ساختمان ستاد مرکزی بهزیستی استان اصفهان در خیابان آپادانای دوم نگاه میکند تاسف بخورد که چرا پولی که خرج تجمل گرایی در این ساختمان شده در عوض به معلولین داده نشده است.

کاش میشد! ما که داریم به نسل سوخته بدل میشویم ولی هرچه زودتر یک آدم بفهم پیدا بشود، راه برای استقلال معلولین بیشتر باز میشود تا این استقلال راهش را از میان بروکراسی های وحشتناک اداری باز کند، راهش را از میان دشنام ها و فریاد ها و تحقیر ها باز کند، راهش را از میان نداری ها و بی شخصیت شدن ها باز کند و برسد به معلولین. اجازه دهد معلولین بتوانند بوی بهار خوش زندگی کردن را استشمام کنند، بوی زندگی کم دغدغه را استشمام کنند، طعم یک روز اشک نریختن را بچشند، مزه خجالت نکشیدن پیش والدین و زن و بچه را زیر دندانشان حس کنند.

واقعا کاش میشد که بشود!

من که به چنین روزی امیدوارم و همچنان مینویسم!

۲ دیدگاه دربارهٔ «نامه یک نابینا به دولت»

سلام مجتبی جان
عجب چیزی نوشتی. خدا از دهنت بشنوه.
تازه فقط کشورهای غیر اسلامی نیستند. فکر میکنم توی ترکیه هم به معلولین ماهانه حقوق میدن.
کاش این مطلبت رو کپی میکردی و به چندتا از نماینده های درست درمون مجلس یعنی اصلاح طلبها و بعضی از مسئولین کم یاب که آدم هستند میفرستادی.
چرا آرزوی من باید این باشه که کشور آبا و اجدادیم رو ول کنم و برم به یه کشور غربی. چرا نباید ما مثل بقیه نابیناهای دنیا زندگی راحتی داشته باشیم و سرمون رو شرافتمندانه بالا بگیریم.
واقعا راست هم میگی. اینا از اسلام فقط اونی رو که به نفع خودشون هست رو قبول دارن نه چیزایی که به نفعشون نیست. نعوذُ بلله میگن اینجا رو خدا اشتباه کرده یا فلان حضرت منظورش این نبوده.
من که برعکس تو امیدی ندارم حتی صد سال دیگه هم همچین اتفاقی بی افته. ایران هیچوقت قرار نیست ایران بشه.
موفق باشی. بدرود.

دورود. من هم فکر نمی کنم حتا تا چند صد سال دیگر خبری بشود. چرا؟ چون نه تنها دولت ما بی فکر است ما نابینایان و هم کل معلولین به همه چیز بی تفاوتیم. میگیم نمیدند خوب همینه که هست چه کارش کنیم حتا یک بار به خودمان زحمت نمیدهیم یک کاری تجمعی نامه سر گشاده ای نمیدانم اصلا ولش کن

دیدگاهتان را بنویسید