خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یادداشت دوشنبه 11 دیماه 91 خورشیدی: خاطرات یک دانشجوی نابینا

شنوندگان و بینندگان و خوانندگان و مطرب ها و نوازندگان و همه و همه اعضای محله کلا سلام.

با خودم عهد کرده بودم که توی این فرجه های امتحانی دور یادداشت نویسی و اعتیاد داشتن به اینترنت را یک خط سرخ بکشم که این اینترنت و این نوشتن پدر وقت آدم را در میاره اما حالا که بعد از چند روز دیدم من آدم با برنامه ای هستم و قدرت پایبند بودن به برنامه هام رو دارم تصمیم گرفتم بنویسم که واقعا اگر ننویسم حیفه.

فکر کنم پنجشنبه گذشته یعنی هفت دیماه بود که یکی از متنوع ترین پیتزا ها رو تجربه کردم. پیتزای چهار طعم. یعنی یک تکه گوشت و قارچ. یک تکه مرغ و قارچ. یک تکه سوپرین و یک تکه پپرونی. خیلی حال داد البته که اولین تکه، خوشمزه ترینش هم بود. دیدید گفتم باید بنویسم؟ واسه همین هاست دیگه. باید بگم و بنویسم که شما هم توی تجربه من سهیم بشید و توی انتخاب هاتون دقت بیشتری بکنید. مثلا من اینجا گفتم متنوع ترین پیتزایی که خوردم چهار طعم بود ولی بعدش گفتم خوشمزه ترین بخشش همون تیکه اولی بود پس اگر رفتید پیتزا بخرید پیتزای گوشت و قارچ سفارش بدید. خیلی خوشمزه بود به جون خودم و به جون شما!

از روز جمعه چی بگم که اول های کار قرار بوده نا امید بشم و خودم نمیدونستم. آخه زشته. به خدا اگر کسی غیر از خودمون بیاد این وب رو بخونه و ببینه من واسه نظرخواهی دارم التماس شما رو میکنم خدایی حق داره به من و شما بخنده یا نه؟ به من یکی که حتما و قطعا میخنده. شما مگه اون گزارش صوتی کوفتی رو گوش ندادید! پس چرا یک کامنت هم محض رضای خدا اون پایین نیست. خودم به اسم رضا قولی خان بیام پایینش مثل این عقده ای ها نظر بدم؟ خوبه؟ این جوری کیف میکنید؟

بگذریم. بعد از صرف خمیر پخته های افضل خان، شبش با آشنا ها که با ماشین اومدند دم در خوابگاه دنبالم رفتیم بیرون. اول توی یک کافیشاپ فرود اومدیم که من هات چاکلت خوردم با کیک شکلاتی. خیلی حال داد و واقعا جاتون هزار مرتبه خالی. یه خاطره خوب هم واسم به جا موند و اون هم این که وقتی داشتم تنهایی و زودتر از آشنا ها از کافیشاپ میومدم بیرون، صاحب کافیشاپ خواست راهنماییم کنه که دید خودم تند و تند دارم میرم بهم گفت: “تو که از ما بینا ها بهتر رادار میزنی!” و اون وقت بود که راهنمایی کردنم را کار بیهوده ای دونست و رفت که به کار هاش برسه.

بعد از کافیشاپ و اتفاقایی که سانسور، رفتیم سینما. اونجا فیلمی به نام “من یک مادر هستم” را پخش میکرد که حمید فرخ نژاد و فرهاد اصلانی و دیگران هم توش بازی میکردند. فیلم من یک مادر هستم از اون فیلم هایی بود که باید بگم هالیوودی نبود. فیلمی نبود که خسته کننده یا قهرمان پرور باشه. البته آخر داستان رو نمیگم که اگر کسی میخواد فیلم رو ببینه زهرش نشه. در کل فیلمی با درون مایه رئالیسم بود درباره زنی که برای درمان پیش روانپزشک رفته بود و ماجرا وقتی جذاب میشه که خانم از مشکلی که این مشکل روانی را براش به وجود آورده پرده برمیداره. هم آموزندهست و هم به درد بخور. برید ببینید تا رو پردهست.

این از کافیشاپ و سانسور و سینما. و اما بعدش هم رفتیم و جاتون دوباره هزار مرتبه خالی، برای شام پیتزای چهار فصل آمریکایی رو تجربه کردیم. من سالاد و یک پرس سیبزمینی سرخ شده هم سفارش دادم. غذایی به اسم chicken strips چیکن استریپس هم تجربه شد که در واقع باریکه هایی از جوجه ی کبابی شده بود. میگم. هرچی بگم کم گفتم. دست دست اندر کاران این ماجرا درد نکنه. دیگه اگه نشینم درس هام رو مثل آدم بخونم خیلی خرم چون ناشکری هم حدی داره و اگر گاهی از سختی ها مینویسم باید از لذت ها و دقایق مفرحی هم که واسم فراهم میشه بنویسم که هم شکرش را به جا آورده باشم و همه بدونیم که زندگی فراز و نشیب زیاد داره. مهم این نیست کجا باشی مهم اینه دلت خوش باشه که البته شکم هم جزوی از دل محسوب میشه.

حالا هم که بعد از گذراندن اون روز های خوب در خدمت شما هستم، باید به فکر خوندن امتحانات باشم. اگر موبایلم خاموشه، اگر توی اینترنت نیستم، اگر کم سر میزنم، اگر نظر ها دیر به دیر تایید میشن، همه و همه تحت تاثیر امتحان های گران قدر این شکلی شده. از بس کتاب میخونم این چند روزه احساس کتاب بودن بهم دست داده.

خوش باشید و واسه من آرزوی موفقیت کنید. من هم آرزوی موفقیت روز افزون شما رو دارم.

خوش باشید.

دوستون دارم بیشتر از دیروز و کمتر از فردا.

۹ دیدگاه دربارهٔ «یادداشت دوشنبه 11 دیماه 91 خورشیدی: خاطرات یک دانشجوی نابینا»

سلام
اول هزاران بار آرزوی خوب و قشنگ برای مدیر وبلاگ دارم همیشه موفق باشید و کامروا و در امتحاناتتان نیز هم سربلند .
رضاقلی خان دیگه کی هستش .من خودم کامنت برات می گذارم .البته که خودت خوب می دانی که مدیر نباشد همه چیز کم وکمرنگ تر هم می شود .به امید حضور سرسبز و همیشگی شما گرامی ..عجب حالی داره احساس خوب برای آدم .همواره با احساسات خوب باشید .

سلام
امتحان! امتحان!
آلرژی پیدا کردیم.
ممکنه خواهش کنم اینجا اسمشو نیارید؟ یا حد اقل مثل بخشی از همین خاطره که نوشتید این واژه رو سانسور کنید؟
نگران نباشید آخه هنو فرجه هاست و تا شب … مونده برای همه مون آرزوی موفقیت در …هایمان را دارم.
به امید تحصیل بدون امتحان

سلام.
چی بگم. باشه. سعی میکنم دیگه فعلا اسمی از اسمشا نبر نیارم.
خودمم کهیر زدم والا.
راستی همینجا از شما و از کسانی که معمولا نظراتشان در لحظه نمایش داده نمیشه معذرت میخوام.
با این که تنظیمات را طوری انجام دادم که همه نظرات نشون داده بشه، بیخودی بعضی از نظرات میرند توی صف بررسی و انتظار و باید بیام تاییدشان کنم.
ای سایت مسخره. با تنظیمات مسخره. همهش تقصیر این ا م ت ح … ببخشید.
خدافظ.

سلام
من در متن نوشته ات این گزارش را خواندم اما اثری از این گزارش صوتی ندیدم هر چند که بیشتر کنکاش هم کردم عنوان پست را نمی دانم خوشحال می شوم گزارش را تمام و کمال بشنوم و کامنت بگذارم .فعلا هفده گیگ شارژ اینترنت دارم و دو ماه ونیم آینده و خیالم راحت از دانلود و غیره که هر چقدر خرج کنم باز هم می ماند نمی دانم برای دوره بعد دو میگ را تجربه کنم یا همین سرعت پانصدو دوازده را

سلام داداشی. من شخصا ماکارونی های افضل رو به پیتزاهای بیرون ترجیح میدم. دلیلش هم صفا و صمیمیت افضله. که خیلی کارش درسته چون بی ادعاست…!
من شخصا این قدر وضع مالم خوبه که پیتزاخور باشم ولی اون چیزی که مهمه معرفته که من ندیدم شما از زحمات افضل تشکر کنید.
حیدر مدد.

سلام داداشی. من شخصا ماکارونی های افضل رو به پیتزاهای بیرون ترجیح میدم. دلیلش هم صفا و صمیمیت افضله. که خیلی کارش درسته چون بی ادعاست…!
من شخصا این قدر وضع مالم خوبه که پیتزاخور باشم ولی اون چیزی که مهمه معرفته که من ندیدم شما از زحمات افضل تشکر کنید.
حیدر مدد .

دیدگاهتان را بنویسید