خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دلم گرفته!

سلام, خوبید؟
چه خبر؟
خیلی دلم گرفته!
آهای دنیا!
دنیا, دنیا!
چقدر تو بی معرفتی!
این جوون چه قدر عمر کرده؟
از این دنیا چی فهمیده؟
یارو 90 سالشه, هنوز هیچ مرگش نزده!
حالا این بدبخت 23 ساله چه گناهی کرده که باید هزار جور عفونت وارد خونش بشه؟
تا دیروز که می‌گفتین (دکتر‌ها) سرطان معده داره!
حالا هیچیش نیست جز وروده عفونت به خونش.
شما دکترا هیچی نمی‌دونید!
اینی که ازش می‌گم, پسر داییه یکی از دوستای خیلی خوبمونه.
4 – 5 ماه پیش ازدواج کرده.
اراکین.
اونجا بهشون گفتن کبدش تکون خورده! مشکل کلیه ای داره ُ سرطان معده رو هم بهش اضافه کردن!
اینجا میگن شفا گرفته ُ فقط تو بدنش افونته!
ولی ما دیگه استاد شدیم!
5 – 6 ماه پیش شوهر یکی از دوستای مامانم وضعیت مشابهه اینو داشت.
اونم سرطان!
روزای آخر, وضعیتش مثله الآنه این پسره بود!
مگه ی فرجی بشه.
خیلی نا‌راحتم.
اون از ماهان, اونم از پسر عموی مامانم, اونم از دوستم ُ شوهر دوست مامانم.
همه اینا تو یکی دو ساله اخیر اتفاق افتادُ هیچ کدومشونم بیشتر از 37 – 8 سال نداشتن.
خیلی حالم بده!
براشون دعا کنید..

۱۱ دیدگاه دربارهٔ «دلم گرفته!»

من از این مسایل فراوان دیدم.
پسرعموی من وقتی حدود ۱۳ سالش بود سرطان خون گرفت ولی چون زود درمان رو شروع کردن معالجه شد.
سال ۸۸ هم دچار تومور مغزی شد که اونم عمل کرد و حالا هم داره زندگیشو میکنه.نمیدونم چی بگم؟ این جریان برای خودم خیلی عجیبه.
در حالی که همسایه همین پسر دچار تومور شد که دکترا تشخیص دادن خوش خیمه عملش کردن ولی بعد از چند ماه دوباره دچار همون مشکل شد و یک ماه بیشتر زنده نموند
آدم از کار خدا سر در نمیاره.

سلام
عجیب اما باور کردنی است این امور
عمر انسان مانند یک فنجان می ماند برخی ها زود فنجان عمرشان پر می شود و برخی جرعه جرعه و مدت مدیدی عمر می کنند برخی مریض می ش.ند برخی پیر برخی هم تصادف و حادثه عمرشان را به پایان می رساند .منهم قطعا عمرم بیش از شماست اما مسائل عجیبی دیده ام و دلتنگی هیچ کمکی به اونا نمی کند .دلسوزی هم بی فایده است آنچه مهم است تسلیم نشدن است نباید تسلیم مریضی شد امید نقش بسزائی دارد .امید است که همه امور را حل می کند و برای چه مریض می شوند بخاطر داشتن استرس ،سخت گرفتن امور ،تحمل رنج وعذاب ها را بر خود روا داشتن ،ندانستن روش های متفاوت و خوب زندگی کردن و خیلی چیز ها که هنوز برای شما دوست گرامی شاید کمی زود باشد .اما مهم این است که بدانی که همه امور را خود انسان می آفریند وتمام .خدا فقط خدائی می کند و مسئولیت همه امور اختیاری را به دست انسان سپرده تا از عقل خودش استفاده کند برخی زندگی سخت خود را حفظ می کنند تا مسائلی را که در ذهن دارند به ثمر برسانند .بیائیم راه های فرار از دلتنگی را بیابیم و همین لحظه را خوش باشیم .سجاد جان خودت را به امور درس و مشق مشغول کن و از این امور به دور باش .امید است که کامنتم ارسال شود .

سلام
عزیز بالاخره تو هر سنی آدم نا‌راحت میشه.
ربطی به سن نداره.
بعدشم اگه قرار باشه کسی با این جور قضایا به زندگیش لتمه بخوره, پس به زندگی بقیه هم لتمه می‌خوره.
فقط برای من نیست.
بنی آدم اعضای یک‌دیگرند.
حرف آقای ghanbar درسته, ولی آدم نمی‌تونه نسبت به این جور چیزا بی‌تفاوت باشه.

سلام
از شما دوستان گرامی متشکرم
الان که آمدم و پاسخ سجاد جان را ندیدم متوجه شدم که ایشان کمی از من دلخور شده .من اصلا قصد ناراحت کردن هیچ یک از دوستان این محله را نداشته و ندارم . بله بنی آدم اعضای یکدیگرند و در خوشی و ناخوشی ها یار و مدد کار هم هستند .این موضوع هم هیچ ربطی به سن و سال ندارده و هر کسی با عنایت به رشد عقلی می تواند در هر سنی از خودش احساسات مشابه نشان دهد .اما این که چرا همه اون هائی که شما می شناسید کمتر از سی وچند سال بودن و این مشکل را دارا شدند و اینکه خدا چرا این مسائل است هدف من این جمله است که وقتی نمی توانیم کمکی به ایشان نمائیم دچار بحران می شویم و مثل آدمی می شویم که رفت ابرو را درست کند چشمش را نابود کرد .من همه هدفم این است که اول استرس از خودم و دیگر دوستان و علی الخصوص از شما عزیز دور شود و اگر خواستی کمک کنی ایراد و اشکال نگیر برو وقت بگذار و سعی کن تا این افراد را شاد نمائی اما هر چقدر تلاش کنی او در مدت کم به نرمال نخواهد رسید و همه افراد نتیجه اعمال و افکار خودشان را در زندگی اشان درو می کنند .اگر توانستی امری را انجام دهی و انجامش ندادی باید نگران باشی نه اینکه کاری را که در توانت نیست پیگیری کنی و بدون توجه به امور علمی فقط و فقط نگران باشی لطمه به خود می زنی .
شخصی را می شناسم که از عنفوان جوانی اصلا کار نکرد با اینکه توانائی زیاد داشت به فکر دست یافتن به سرمایه مفت بود در این راستا دست به حماقت های متعدد زد زن گرفت از کار طفره رفت با دوستان ناباب نشست به حرف کسی توجه نکرد معتاد شد و برای کسب سرمایه به خود زنی و خنجر کشی و دیگر امور کرد و جدیدا هم زنش را به حال مرگ زده و قیمه قیمه کرده و از خواهر و برادرانش هم ناراحت و هر روز تهدید می کند که تکه تکه اشان خواهد کرد چرا این فرد اینطوری شده ! به خاطر اینکه هر بار این عمل را انجام داده به سرمایه یامفت رسیده و هی تکرار می کند چه سرمایه ای هم بر هم زده اما توان استفاده را ندارد حالا من و دیگر افراد هر چه بخواهیم اعضاء هم باشیم او هی اعضاء را تکه تکه می کند .!؟
من فقط به این نتیجه رسیده ام که در اموری که فاقد اثر بخشی هستم وارد نشوم .تا بدین وسیله از دلتنگی ها و استرس ها خارج و به دور باشم .اگر به زندگی افراد بنگریم بیشتر این افراد از همین استرس و این جور حرف ها به اینجا رسیده اند و همه حرف من گفته بنفشه خانم است تا هر فردی خودش بر یافته های درونی اش آگاه نشود و امید نداشته باشد با غصه خوردن افراد آدمی نمی توان کمکی کرد بنفشه راست می گوید اون مریض توانسته امید را در درونش بیابد و با مریضی مبارزه کند و موفق هم بوده .
مجددا از ذکر سن که باعث ناراحتی شما شده معذرت می خواهم و از شما درخواست دارم خودتان را ناراحت نکنید بلکه به دنبال علم مخصوص باشید و مطالعه کنید و سپس به فکر افراد باشید
برای حصول به این نتیجه هم باید آرامش داشته باشید .

دیدگاهتان را بنویسید