خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
روانشناسی, دوست نابینای من, چیزی که تو باید باشی

همه چیز از خواستن شروع می شود .
خواستن غریزی ترین واکنش بشر نسبت به نداشته هایش است.
همین که خیره میشوی به چیزی که تنها دلت تصاحبش را میخواهد ، خواستن ، قدرتش را به رخ می کشد …
مشکل انسان ها در خواستن ِ نداشته هایشان نیست ، مشکلشان در کنار آمدن با این نداشته هاست …
اینجاست که احساس خوشبختی مقطعی می شود

به محض اینکه شما چیزی را دیدید که داشتنش را میخواهید خوشبختی تبدیل به احساسی می شود که تا آن را بدست نیاورید از آن محرومید

و اینجاست که حسادت رخ میدهد
حسادت مفهومی لحظه ایست که در یک لحظه در ناخود آگاه شما جوشش میکند و شما را ملزم به تصاحب میکند
در حسادت ، مشکل شما نداشته های دیگران نیست ، بلکه داشته هاییست که آن ها دارند و شما ندارید
به عنوان مثال شما هیچوقت برای داشتن یک سیاره حسادت نمیکنید ، زیرا دیگران هم سیاره ندارند

خیلی مهم است که بدانید میزان حسادت به میزان ارزشی است که شما برای دیگران قائلید
تا مادامی که در درون شما به همان اندازه که حواستان به دیگران هست به خودتان نیست ، حسادت رخ می دهد
مادامی که دنیایمان درگیر بدست آوردن ِ داشته های دیگران است هیچگاه احساس خوشبختی در ما متولد نمی شود
زیرا همیشه در هر سطحی که باشیم باز هم چیزی هست که نداشته باشیم و دوباره درگیر تصاحب میشویم .
و این چرخه ی باطل ادامه دارد…

سخت است باور اینکه یک انسان میتواند خودش را با نداشته هایش بپذیرد ، انسان تا وقتی خود را کشف نکرده ، از خود لذت نمی برد
تا مادامی که از خود لذت نبرد نمی تواند به خودش قناعت کند تا وقتی نتواند به خودش قناعت کند ، جواب سوال هایش را در دیگران میجوید
آنهم چه دیگرانی ؟ که همه شبیه خودش گم کرده ای دارند … که هیچ گاه پیدا نمی شود

نیت ها ، نقش بزرگی در احساس رضایت دارند شما درس نمی خوانید که به دانشگاه بروید تا از دانشگاه رفتن ِ خودتان لذت ببرید
شما درس میخوانید که دانشگاه بروید تا از دیگران عقب نمانید

شما 3 سال سخت کار نمی کنید تا ماشینی را بخرید ، که در رویایتان همیشه پشتش نشسته اید
شما کار میکنید تا ماشینی را بگیرید که دیگران به شما القا کرده اند فوق العاده است

….

شما آنقدر در دیگران حل شده اید که تمام نیت هایتان وابسته به تفکر ، نگرش ، زندگی و ارزش های آنهاست
ارزش هایی که چون همیشه به واسطه ی حضور دیگری ارزش میگیرد پس رقابت ایجاد می کند
رقابت بین تمام افرادی که ” خود ” را جا گذاشته اند و با هم بر سر اول بودن رقابت میکنند
طبیعیست شما حتی اگر اول هم باشید خیلی احساس خوشبختیتان دوام نمی آورد
زیرا همیشه در هر چیزی ، بالای داشته های شما وجود دارد
.
.
.
باید باور کرد احساس زیبایی در زندگی به درون شماست .
به صرف اینکه وارد دنیای بیرونتان می شوید اگر ” خود ” را همراه نداشته باشید به ” جلب توجه ” پناه میبرید .
و هر چقدر هنرمندانه توجه ها را جلب کنید در لحظات تنهایی چیزی برای لذت بردن ندارید
زیرا توجه نیز مفهومیست که با حضور دیگران تعریف می شود . و دیگران هم برای مدت زیادی شما را اول نگه نمیدارند…
زیرا طاقت دوم بودن را ندارند و اینگونه است که دیگران میتوانند برای احساس ِ خوشبختی شما تصمیم بگیرند
زیرا این احساس را روی اطرافیانتان سرمایه گذاری کرده اید …

یــــــــــــــــاد بگیرید شما در یک چیز اول هستید .
حتی اگر نخواهید هیچ کسی نمی تواند جز شما در آن اول باشد آن هم خود بودن است .
شما اگر خودتان باشید جذابید . زیرا جذابیت مختص هر چیز کمیاب است .
و از هر انسان ، تنها یکی به وجود آمده

بیایید باور کنید کافیست یک بار باب میل دلتان بچرخید تا شب وقت خوابیدن پر از احساس خوب باشید
به درک که دیگران میگویند ” این جو گیر رو نگاه کن ”
وقتی دلتان میخواهد زیر باران برقصید خوب برقصید …
وقتی دوس دارید دستمال گردن بگذارید خوب بگذارید …مهم احساس شماست .

اگر دیگران هم عکس العملی نشان دادند به پای این بگذارید که شهامت انجام خواسته های درونی خود را ندارند
و میخواهند از کسی که این کار را میکند ایراد بگیرند

این را بدانید
خوشبختی احساسی درونیست که با بدست آوردن نداشته ها ، حاصل نمی شود
خوشبختی مستقل تر از این حرفاست که وابسته به بود و نبود ِ چیزی شود
و هنگامی حاصل می شود که شما از خویش احساس رضایت داشته باشید
اگر روزی توانستید از خودتان با تمام گند هایی که میزنید راضی باشید
خوشبختی در شما استمرار پیدا میکند … هر لحظه برای شما زیباست
حتی درد هایتان را دوست دارید
زیرا درد هایتان بیشتر از هر چیزی به درونتان تعلق دارند …
دردهایتان را به آغوش می کشید که بوی اصالت میدهند و زیبا تر از این … نخواهد بود.

۹ دیدگاه دربارهٔ «روانشناسی, دوست نابینای من, چیزی که تو باید باشی»

ممنون مینا که پایه ثابت اینجا خودتی.
راستی چشمک اگر این نوشته و کامنت من را خوندی نظرت را راجع به میزان صحت نظریات این مقاله بگو.
این نوشته با ذهن و عقل و منطق من یکی که خیلی سازگار بود.
واسه همینم گذاشتمش.

سلام این نوشته خیلی خوب بود و و من تا حالا به اینجاهای قزیه فکر نکرده بودم وقتی کوچولوتر بودم هر کاری میکردم حرف دیگران برام مهم نبود و زندگی خوبی داشتم با مشکلاتش مثلان میرفتم رو پشتبوم همسایه ها میگفتن عجب کوریه ها ولی من برام مهم نبود و به کارم ادامه میدادم ولی از وقتی که حرفاشون برام مهم شد دیگه اون زندگی خوبو ندارم این نوشته رو که خوندم یاد چند وقت پیش افتادم که شیراز بارون میومد و من بارونو دوست دارم از ترس اینکه بارونو دیگه تا زمستون بعد نبینم رفتم زیرش هرچقدر بهم گفتن دیوونه بیا تو سرما میخوری گوش نکردم و وقتی بارون تموم شد برگشتم تو خونه دیدم واقعان احساس خوبی دارم

ایول. همینه. خودشه سامان.
ولی من هنوز با اینکه هیکلم خرس گنده ای شده واسه خودش به حرف مردم گوش نمیدم و مثلا یکی از نمونه شاهکارهام اینه که با بچه های پنج ساله رو تاب میشینم تاب بازی میکنم.
این قد چپ چپ نگام میکنند, این قد با انگشت نشونم میدند, باور کن این قد بعدش به خودم چیز میگند و سرزنشم میکنند, که نگو و نپرس ولی من عین خیالم نیست. میگند دیوونهست یا هر چی. اصلا واسم پشیزی مهم نیست.
یاد گرفتم فقط خودم باشم و بس.
بعضی از دوستام بهم میگند تو دیگه خیلی از حد گذروندی و من در جواب میگم من وقتی راحتم و آرامش دارم که از حد بگذرونم.
هر کی باید هر جور دوست داره باشه. یکی دوست داره پر هیجان باشه خوب باشه یکی هم نه خوب نه.

این یکی از شاهکارهای روانشناسی است. اعتماد به نفس یا واژه علمیش عزت نفس. چیزی که آن را پایه یا ستونی می دانند تا فرد بتواند خود را سر پا نگه دارد. اگر فرد به این مطلب دست یابد که من برای این عزیز هستم که یک انسانم نه اینکه خوش تیپم یا اینکه فوق لیسانس یا دکترا یا فلان مدرک کامپیوتر را دارم. یا اینکه من خود را می پذیرم نه به خاطر اینکه هیچ گاه اشتباه نمی کنم بلکه می پذیرم چون من هم یک انسانم و ۵۰ درصدم خوبی است. دیگر دلیلی ندارد که از این بترسد که دیگران در مورد من چه فکر می کنند. دیگر اهمیت ندارد که من باید کارهایی که دیگران می گویند را انجام دهند. من پی روی هدفهایم هستم حتا اگر تمام دنیا جمع شوند و بگویند هی خره اشتباه می کنی.
مرسی مجتبی خیلی خیلی حال کردم از این مطلب. مثل همه کارهایت عالی بود.

دیدگاهتان را بنویسید