خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

مسموم شدم, میمیرم, پس راهیان نور چی! راستی سفر نوروزیم چی میشه؟

از دیروز تا همین لحظه دهنم به معنای واقعی کلمه آسفالت شده. معده و رودهم پاک ریختند به هم و باهم ساز ناسازگاری را مث دوتا درایور احمق کوک کردند و میزنند توی همه وجودم که صدای بی صداش ز کل از همه چیز و همه جا بیزارم کرده و انگیزهم رو برای هر کاری جز خوابیدن و ناله کردن از بین برده.

دیشب تا حالا هیچی توی معدهم بند نمیشه و سه چهارتا قرص خوردم و بازم هیچی به هیچی. میگند بیا برو اورژانس, شاید مسمومیت باشه, شاید ویروس باشه, شاید یه زهر ماری هست که نمیدونم میخواد سفر پسفردای منو زهر مارم کنه, نمیدونم. هرچی که هست, بیچارهم کرده مث یه آدم بی چتر و بیپناه وسط تگرگ شدم بازیچه دست طبیعت, طبیعت ضعیف انسانی! اه. من با یه مریضی چه قدر زود روحیهم این جوری میشه و چه قدر زود لب به شکایت باز میکنم. چمیدونم. دست خودم نیست. اعصابم از همه جا خرده. هیشکی هم که اینو نخونه, خودم یه بار دو بار از روش میخونم آروم میشم. گاهی وقتا با خودم میگم آخه مجتبی تو سایتتو با یه پیام رسان گنجشکی مث توییتر اشتباه گرفتی ولی بعد میگم خوب گرفتم که گرفتم. بعد باز میگم آخه اینجا ناسلامتی 77 تا کاربر داره که بیست تاییشون فعالند و نباید اینجا رو شخصیش کنی. بعد باز میگم نه, دلیلی نمیبینم شخصیش نکنم و اصلا در آخر به این نتیجه میرسم که اینجا نه شخصی هست و نه نیست. میدونید؟ از وقتی اینجا رو چند کاربره کردم و بعد هم از بلاگفا آوردمش توی یه سرور مستقل, بعضی از خوانندگانم رو از دست دادم. بلاگفا خیلی احساسی تره و به نظر میرسه بچه هاش باهم خودمونی ترند. شاید به خاطر فرهنگ بلاگفایی یا فرهنگ وبلاگ نویسی ای هست که بین بچه های چنین جاهایی جا افتاده, نمیدونم. هرچی که هست, اتمسفر اون ها یه حس خاص خوبی داره که اینجا نمیگم نداره ولی کمتر داره.

جالبه. شایدم نیست. ولی اینقدر قاتم و بیحالی بهم فشار آورده که از بحث مسمومیت رسیدیم به بحث آسیب شناسی محیط های غیر وبلاگی یا همون آسیب شناسی وبلاگ های مستقل. ولش کن. اینم به جایی نمیرسه. مث خرس خور و خور خوابیدم ولی خوب خیلی خستهم و خوابم میاد.

من توی این خونه پوسیدم از بس اولش از سرما خوردگی دستو دلم به هیچ کاری نرفت و الانم این شبه مسمومیت داره دهنمو سه نقطه. من باید هر جور شده تا دو روز دیه خوب شم که بشه برم سفر وگرنه دپسوردگی میگیرم میمیرما! گزارش راهیان نوری که رفتمو هم هنوز وقت نکردم تدوین کنم. کم کم بیست سی ساعتی تدوینش وقت میبره.

من خوب میشم, من خوب میشم, من خوب میشم.

۲۰ دیدگاه دربارهٔ «مسموم شدم, میمیرم, پس راهیان نور چی! راستی سفر نوروزیم چی میشه؟»

آره حتما به اورژانس سر بزنید وگرنه خدایی نکرده ممکنه بدتر بشید.
البته منم به نوعی عیدم به هم ریخته و نمیتونم جایی برم آخه زانوم شدید درد میکنه طوری که اصلا نمیتونم بشینم و الآنم به سختی دارم واسهتون مینویسم چون درد داره دیوونم میکنه

سلام برادر مجتبی خب بعضی وقتا پیش میاد! از طبیعت دنیاست بعد از لذتش رنج میاد!! احتمالا پسته زیاد خوردی!؟ ما رفتیم خریدیم رو جعبش نوشته بود هر ۱۲ صاعت ۱عدد.
تازه برا اطفال نوشته بود نصف کنید.!
از شوخی گذشته برید یه جائی دردتون را درمان کنید.
سفر بخیر پس محله هم میره تعطیلات؟

سلام برادر مجتبی سال نو مبارک .
لذت های دنیوی همراه با رنج است!
نکنه زیاد خوردید!؟ هان پسته زیاد خوردید؟!
می خواستید به دستورات رو جعبش توجه کنید؟!
ماگرفتیم نوشته بود هر ۱۲ ساعت ۱عدد با ۲لیوان آب مصرف شود!
اشکال نداره تو عید این طور قضایا پیش میاد. کمی ورزش و دوش آب سرد و مصرف مایعات حالتو جا میاره.
راستی مشتاقانه منتظر گزارش راهیان نور هستم.

آخخییییییی! حتما خیلی زود خوب خوب میشید! ولی قول بدید اگه اثرات زیاده روی دیگه تکرار نکنید!
در مورد شخصی نویسی می خواستم بگم اتفاقا خیلی خوبه بنویسید نه فقط شما همه
اینجوری بیشتر با روحیات اعضا آشنا میشیم!
راستی سال نو بر همگی مباررررککککککککککککککککک!!!!!!!!!!!!!!!!
شرمنده دیر شد!
بازم امیدوارم دفعه بعدی یعنی خیلی زود خوب و سرحال شده باشید!

مرسی مینای عزیز. من بدون اورژانس و فقط با مقداری برنج خوب شدم. امان از این درمان های سنتی که معجزه میکنه.
آخ که این زانو درد را میدونم چی میگی بنفشه. ولی خوب میشی.
مسعود گریه کردم ولی خوب خوب شدم.
رهگذر من کورم خوب رو در جعبه پسته را ندیدم. اسن صب کن بینم. ما که امسال پسته نخریدیم!
ولی فکر کنم راست میگی. آجیل خوردم شاید که این طور شدم.
چشمک خر نشو. هیچ نعمتی بهتر از سلامتی نیست. پول داشتی دل درد هم داشتی؟ اسن نمی ارزه!
آشنای عزیز, شخصی نویسی که توخونمه. سال نوی خودتم مبارک. در ضمن, به خدا من زیاده روی نکردم.

سلام,خدا را شکر که بهتر شدید. با این حال باز هم مرعات کنید تا خوب خوب بشید چرا که معده و روده تون حساس شده بایستی از غذاهایی که باعث تحریک شدن معده و رودهتون میشه پرهیز کنید مثل آبگوشت,سبزیجات,حبوبات میوه و آجیل,گز و شیرینی سعی کنید فقط نون و ماست ,نون و پنیر,چایی و برنج کته و از میوه ها سیب,موز,هویج مثرف کنید. امیدوارم مسافرت هم بهتون خوش بگذره

سلام رهگذر و باقی.
نه اتفاقا خود شما جناب رهگذر اگر مطلب به درد بخور پیدا کردی و ندی مدیونی.
یعنی چی من نمیفهمم چرا هر وقت تقی به توقی میخوره این کلمه تعطیل از سق شما بالا میره!
محله باز بازه.
ما اول عیدی که همه سال تحویل بودند اینجا رو تعطیل نکردیم با شونصد نفر کاربر و بازدید کننده چه برسه که بخواییم به خاطر سفر یه نفر اونم من اینجا را تخته کنیم!
من که مخالفم و از همه جدن میخوام که این قضیه تعطیلی رو خط بطلان بکشند روش.
اینجوری پایداری سایت از بین میره, اینجا باید روی پای خودش واسته نه من یا یه فرد خاص.
همه باهم زیر بقل های محله را ول نکنیم که فعلا تاتی تاتی میکنه و مطمئن باشیم و به روزی امیدوار که این محله خودجوش تر از همیشه خودشو تامین میکنه.
فقط میخواستی حرص منو در بیاری رهگذر خان, آره؟
خوب شد؟
جیگرت حال اومد؟
من قلبم با گزاییل کار میکنه, نکن با من اینجوری, نکن.

برادر مجتبی مخلص شمییم. قلب شما با انرژی هسته ای کار می کنه نه سوخت فوسیلی!
ای بعضی وقتا سربسر مدیر بذاری حال میده!
اتفاقا دارم مطالب رو آماده می کنم و برا محله تر تمیزشون میکنم.
به هرحال ببخشید/ قصد ما اطلاع از وضعیت محله بود نه از این که محله تعطیل بشه مثل دانشآموزا بپریم هواکه آخ جون تعطیلیم.
جمله من استفهامی بود.

خیلی جالبه که شما هر چی تو دلتونه ,این قدر راحت این جا می نویسید
شاید یکی از دلایل موفقیت محله ,همین طرز نوشتن شما باشه
خیلی ها نمی تونن این قدر راحت بنویسن , چون مدام به خودشون میگن . اگه اینو بنویسم بقیه چی در موردم فکر میکنن .
البته وقتی آدم این جوری می نویسه ,ممکنه بعضیا از بعضی حرفا خوششون نیاد یا این که خود آدم بعدها از نوشتن بعضی چیزا پشیمون بشه .
ولی کاریش نمیشه کرد ,حرف دله . هم خوب داره ,هم بد .
حرفی که تصفیه بشه و خوب و بدش از هم سوا شه . دیگه حرف دل نیست .

سلام سایه جان.
بهش فکر نکرده بودم.
خیلی قشنگ تحلیل کردی.
اگه پول داشتم حرفاتو میخریدم.
از بچگی ضد عرف بودم و خیلی هم تاوان دادم بالاش ولی دست برنداشتم.
همین حالاشم واسه همینه شاید که نمیذارم تعداد دوستام به تعداد انگشتان یه دست برسه.
واسه اینکه من بودنم از بین میره.
اجتماعی بودن انسان رو اون هم به طبع و به ذات قبول دارم ولی من اینجوریم دیگه!
طرز نوشتنم هم مث خودم یه جورایی خاص و به قول شما بی شیله پیلهست چون من به کودک موندن معتقدم و علاقه مند.
خوش باشی و بازم بسر منظورم اینه که سر بزن.

دیدگاهتان را بنویسید