فردا روز زن است. آره دقیقا فردا که یعنی الان سه شنبه باشد روز زن فرداش می شود. گفتم چنتا نکته که به نظرم می رسد را بگویم به هر حال نمی شود بیخودی ازش گذشت
از قدیم و ندیم گفتن هر مرد موفقی یک زن پشت سرش است که نتوانسته جلوی موفقیت مردش را بگیرد. یا به بیانی چو مردی نباشد زن من نباد.
زمانی دنیا بود و مرد سالاری. وقتی مرد می آمد توی خانه کسی جیک نمی زد. خانم غذا را می آورد نمی گفت حالا امشب غذا نداریم آخه من رفته بودم با دوستام سیتی سنتر یا رفته بودم برای کتی جون لباس بخریم. آره جونم آن روزها مردی بود مردانگی بود وقتی خانمی می گفت: آقامون گفته فلان دیگه زن همسایه جیکش در نمی آمد کم کم زنها دیدن انگار دنیا به کامشان نمی گردد نشستند فکری کردند که چه کنیم اما هرچه فکر کردند چیزی به ذهنشان نرسید. آخرش شیطان رفت توی جلد یکی شان که بابا کاری ندارد برید و از مردها خواهش کنید یک روز توی سال را به شما اختصاص بدهند فقط همین. زنها که درست حسابی نفهمیده بودند شیطان چی می گوید دادشان در آمد که تو عجب خری هستی یک روز چه فایده ای دارد ما می خواهیم حد اقل نصف سال مال ما باشد. شیطان گفت: چرا خنگ بازی در می آورید اگر شما از اول بخواهید نصف سال را به شما بدهند که نه تنها نمی دهند بلکه سر و کارتان با کمربند است. اما اگر اینطوری که من می گویم عمل کنید اولش یک روز است اما این یک روز می شود تمام سال منهای یک روز. زنها که کمی خوش خوش شان شده بود گفتند چرا منهای یک روز ما همه اش را می خواهیم. شیطان گفت: چرا نمی فهمید آن یک روز می شود برای مردها یعنی اولش مردها فقط یک روز را به شما می دهند بعد کمی که گذشت برای خودشان فقط یک روز می ماند. زنها گفتند یعنیچه کامل توضیح بده شیطان کمی خود را جابجا کرد و اهن و اوهون کرد. ببینید عزیزان شما اول می خواهید یک روز به شما اختصاص یابد بعد به مردتان می گوید ببینید باید برای من یک هدیه بخری نمی خواهد بزرگ باشد حتا یک شاخه گل هم کافیست تو که می دانی من به خاطر این چیزها با تو زندگی نمی کنم و همیشه باهات می مانم یه چارتا حرف دیگه که خرشان کند هم قاطیش کنید. بعد مرد بیچاره می رود یک هدیه براتان می خرد. خوب تا اینجا عملا یک روز شما به یک هفته تبدیل شده است چون شما این کار را از چند روز قبل آغاز می کنید. حالا مرد بیچاره یک چیزی خریده ازش می گیرید و سپس می روید سراغ زن همسایه ببینید او چیچی گرفته است. اگر از او بهتر بود بر می گردید خانه و آن شب غذا درست نمی کنید بچه ها را هم ول می کنید تو کوچه اگر همسر اعتراض کرد داد و قال راه می اندازید که خاک بر سرت مگر من چی توی زندگی برات کم گذاشته بودم که باید حقیرم می کردید. مرد تا بیاید بفهمد چه خبر شده است. شما نان را می چسبانید. مثلا می گوید حالا که این طور شد من می خواهم برم درس بخوانم. حالا دوزاری افتاد اون وقت است که یک روز شما به حد اقل شش ماه افزایش یافته است. تازه وقتی رفتید دانشگاه که دیگر بقیه راه را از خود من بهتر بلدید برسانیدش به یک سال منهای یک روز آن روز را هم بگذارید روز مرد.
اینجا بود که زنی جیغی کشید و گفت: خوب احمق آن وقت مردها هم کار ما را می کنند و یک روزشان را به یک سال می رسانند. شیطان که کمی عصبانی شده بود گفت: اگر یک بار دیگر ادب را رعایت نکردید مشاوره قطع می شود. آخه اگر مردتان گفت من کادو می خواهم هرچه خواست برایش بخرید ولی از پول خودشان این طوری دیگر نمی توانند اعتراض کنند. چون اگر بکنند همه پولشان از دست می رود.
آری دوستان و مردهای گرامی این طور شد که روز زن طلا فروشیها شلوغ می شود و روز مرد جوراب فروشیها تازه هر دویش از جیب مرد بیچاره می رود. بیایید قدرت خود را باز یابیم
اما از شوخی گذشته این روز یعنی فردا روز را به همه زنها دخترها این محله تبریک می گویم اگر مادر هم هستید که دو چندان. ساجده. مینا. نخودی. پریسا. بنفشه که دیگر قهر کردی یا هر دختر دیگر این تبریک را از طرف چشمک بپذیرید
مجتبی به تو هم تبریک می گویم مبارکت باشد
بابا چرا زود قضاوت می کنید منظورم روز معلم بود مجتبی روز معلم را بهت تبریک می گویم. اگر دیگر معلمان هم این جا را می خوانند تبریک
مامان به تو هم تبریک می گویم هرچند تو در این محله نیستی ولی در قلبمی
استاد صمصام شریعت روز معلم را به تو که بهترین معلم بودی تبریک می گویم