خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود فیلم رانندگی یک نابینا به نام مرتضی معصومی

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام خدمت دوستان.

اینجانب مرتضی معصومی به استحضار می رساند که فیلم برداری در تاریخ 92/3/31 شروع شد و در طی یک فیلم بیست دقیقه ای به اتمام رسید. لازم به ذکر است که چون بنده از خبرنگاران برای این صحنه دعوت نکردم, شاید این فیلم خیلی هم جالب نباشد. با این حال امیدوارم کم و کاستی های این فیلم بنده را می بخشید. توجه داشته باشید که فیلمبردار یک  جوان کم سابقه است و این  که در حین فیلم برداری به زبان ترکی صحبت می کنیم پس لازم دانستم توضیحاتی را در باره ی فیلم به شما بدهم. میتوانید فیلم رانندگی من را در انتهای این مطلب و پس از خواندن توضیحاتم دریافت کنید.

خوب ما الان در خروجی شهر هستیم، و تا دوستم با موتور بیاد  فیلمبردار در ثانیه های اول از من خاست، تا یک دور کامل در بریدگی بزنم وقتی دور زدنم کامل شد با دوستم تماس گرفتم تا زود تر بیاد. دوستم بعد از چند ثانیه آمد،  و فیلم  بردار  حالا دستور حرکت به من داد،

در حین حرکت کردن من با ماشین, فیلم بردار به دوستم می گوید که اول یک کم از بقلش برو و به همین صورت من به حرکت خودم ادامه میدهم. راستی به درخواست فیلمبردار, برادر کوچکم هم کنارم نشسته است تا به قول حمید، وقتی دارم ازت فیلم می گیرم زیرم نکنی،  این جا بنشیند هر وقت خطری من و موتور را تحدید کرد این بهت میگه خلاصه، ما الان در حال حرکت هستیم  و داریم از شهر خارج می شویم.

در طول راه یک بار هم من به درخواست حمید می ایستم و از من میخواهد تا پیاده شم و از بیرون از من فیلمبرداری کند تا بینندگان بفهمند که من همان شخص راننده هستم حمید می گوید شیشه را بالا نکش، و همین قدر هم که بالا هستش شیشه را بکش پایین، و باز هم حرکت می کنیم،

بعد از چند دقیقه ای به پارکی که در ورودی شهر است می رسیم، و سپس از پارک خارج می شویم و به سمت پمپ بنزین می رویم تا من بنزین بزنم،

بعدش به پمپ می رسیم با وارد شدن به پمپ صدای ماشین ها می آید من می ایستم و پیاده می شوم و ناظر را به درب باک می گذارم، و بعد از چند لحظه ناظر را برداشته و به برادرم می دهم تا سر جایش بگذاره،

بعد از پمپ خارج می شویم، و وارد جاده ی اصلی همدان به سمت ملایر می شویم، بعد هم دوباره به پارک رفته و در آن جا سوار موتور می شوم و برادرم را هم سوار می کنم،  و به صورت چپ و راست چند درجه ای حرکت می کنم،

در این زمان دوستم با صدای بلند می گوید گاز بده نترس راهت سر راست است، اما من باید آرام بروم تا حمید بتواند از من فیلم بگیرد.

بعد حمید روی کاپوت عقب می نشیند و دوستم با ماشین رانندگی می کند و من هم با موتور به دنبال آن ها میروم و از پارک خارج می شویم، سپس به جاده می افتیم و این بار به صورت کاملا واضح فرمان را چپ و راست می کنم به طوری که بارها از جاده خارج شده و یا به وسط جاده می روم، این نشانه ی نا بلدی نیست!  بلکه من خواستم توانای نا چیزم را به شما و دیگران نشان دهم که بدانند من می توانم در حین حرکت, تعادل را حفظ کنم. بعد از چند دقیقه در یک جایی پارک کردیم و من  وانمود می کنم که ماشین پنچر شده و باید لاستیک عوض بشه،

بعد از  این که از ماشین پیاده می شوم, حمید می گوید پنچر کردی؟ من در جواب می گویم بله، و توضیحاتی به حمید می دهم و سپس به سراغ ماشین رفته و قصد دارم لاستیک رو عوض کنم. درب صندوق عقب رو باز می کنم و لاستیک را از صندوق خارج می کنم، بعد با جک ماشین رو بالا می برم اما متاسفانه روغن جک پنپی کم شده و به اندازه ی کافی ماشین بالا نمیرود تا لاستیک بلند بشه، پس جک را عوض می کنم و دوباره این کار را تکرار می کنم و در همین لحظات چندین موتور سوار می آیند و به ما که نزدیک می شوند سرعت را کم می کنند و با یک نیم نگاه می روند. بعدش، موتور سواری می آید و به حمید می گوید از من فیلم بگیر و شروع به صحبت می کند. (آقا حمید کمک نمیخوای! آقای معصومی) حمید با صدای بلند می گوید بیا پایین و این ها رو بگو بعد طرف میگه نه بابا دارم حرف میزنم و میرم، و به راهش ادامه می دهد، و باز هم یک آقای دیگه می آید و او هم می خواهد کمک کند با من صحبت می کند. بعدش دوستم می گوید نه ممنون برای فیلمبرداری هستش. راستی در حین عوض کردن لاستیک, حمید به علی دو بار می گوید علی تو بهش کمک نکن تو دخالت نکن. بعد هم به من می گوید پیچ هایی را که باز کردی  ببند. فقط می خواهیم ثابت بشه و بعد از این که پیچ ها را میبندم جک و آچار و… را در داخل صندوق می گذارم و درب را میبندم، و سوار ماشین می شوم و به راه خودم که به داخل شهر می رسد ادامه می دهم.

دوستان عزیز توجه داشته باشید که این فیلمبرداری بدون هماهنگی قبلی با همشهریان می باشد.

موفق و پیروز باشید.

دوستان عزیز من فقط این فیلم را به خاطر شما گرفتم و در سایت می گذارم تا شما باور کنید. که هیچ چیز غیر ممکن نبوده و خواستن، توانستن است.

دانلود نسخه کم حجم فیلم رانندگی من از محله نابینایان با حجم 42 مگا بایت

میتوانید این فایل را با برنامه های قوی مثل jet audio یا KMPlayer پخش بفرمایید.

۳۶ دیدگاه دربارهٔ «دانلود فیلم رانندگی یک نابینا به نام مرتضی معصومی»

سلام،
قابل توجه، دو نفر
مسعود و ،.

سامان..
این.ه سوم شدم تا بدونم شما تو کامنتهایم نظرتان
چی هستش
راستی فکر کنم سامان از بعد از ظهر داشته محله را می گشته تا من را پیدا کند. و این که دوستان حالا نظرتون چی هستش!
به بینم
دو باره کامنت هایم به صد تا می رسه؟ یا نه
م نتظرم

سلام آقا مجتبی، اگه باز هم چیزی گفتم و شم و دیگران و به خصوص مسعود، مسعود، تعکید می کنم، مسعود و سامان باور نکردند بفرماید تا باز هم فیلمش رو بفرستم، مثلا اگه قزیه ی تله را باور نکردید و…….،

سلام
من فیلم رو دیدم
اولا اینکه تقریبا صحبت های آقای معصومی در این پست رو تایید می کنم

اما آقای معصومی تو اون جمعی که تو فیلم شما حضور داشتن فکر میکنم همه بیناها رانندگی بلدن اما تقریبا مطمئنم که فقط شما بین اونها انقدر به کامپیوتر مسلط هستین و توش استعداد دارین. درسته ؟

برای همه دوستان محله آرزوی سلامتی دارم و ازشون میخوام به برتری های خودشون فکر کنن و اونها رو پرورش بدن.

شب خوش .

سلام
علیجان
این نظر لطف شما هستش رفیق،
باور کن من بارها با خبر نگاران صدا و سیما رو به رو شدم اّما از ترس این که بعدش به دادگاه و پاسگاه ختم بشه باهاشون هم کاری نکردم، و اگه اینجا فیلم رو قرار دادم فقط به خاطر این که دوستهای گلمان باور کنند. به امید دیدار

سلام واجب شد همدان نیام عمراً!
شرمنده که نمی تونم بگم کارتون درسته خیلی خطرناک هست خیلی کمی بیشتر احتیاط کنید و عاقل تر باشید.
براتون آرزوی سلامتی دارم.

راستی سعی نکنید همیشه صحبت هاتون رو اثبات کنید مثل این مورد این در مواردی میتونه خیلی خیلی خطرناک و مضر باشه، جوون ها این طوری از راه بدر میشند ها مثلاً میرند سیگار میکشند بعد تریاک بعد فلان و بیسار تا میرسه به کراک و شیشه و آخرش بدبختی و درد و فلاکت و بیچارگی و ….
بازم براتون آرزوی سلامت دارم.

جواب میشه ۵

دوستان، سلام، وقت به خیر، من هم واقعا به توانمندی نابینایان اعتقاد دارم، به این که نابینایان و کسانی که شاید از یک نعمت برخوردار نیستند واقعا نعمت ها و یا به قول خودمون ضرب شصت هایی دارند که میتونن کمبود یا اون نقص رو به طور بسیار شیک و عالی جبران کنند. و میتونن این توانمندی رو به دیگران، مثل اعضای جامعه و مسئولین و غیره نشون بدن، اما راستشو بخواید من فکر میکنم این راهش نیست. واقعا امروزه همین ما نابینایان، بله خودمون رو میگم، همه مانابینایان، تا حد زیادی تونستیم به مردم جامعه و … و … چه بگم، واقعا تونستیم در فضای جامعه بقبولانیم که یک نابینا با وجود نابینایی خود واقعا توانمند است. امروزه اگر کسی (یک فرد بینا) بشنود که یک نابینا در فلان دانشگاه عالی کشور یا در فلان رشته تحصیلی کلاس بالا مشغول تحصیل است یا دکترا یا فوق دکترای فلان رشته را دارد یا در فلان وزارت و فلان پست مشغول فعالیت است، حقیقتا مثل سابق دیگه تعجب نمیکنه، کف نمیکنه، نمیگه پارتی بازی شده، و این نشانه اینه که واقعا دید ها نسبت به نابینایان تا حد زیادی تغییر کرده و بهبود یافته و این از فعالیت ها و کسب موفقیت ها به وسیله خود نابیناهاست، البته من نمی گم به منتهای این راه رسیدیم و اعتقاد دارم هنوز خیلی راه مونده و خیلی کارهای زیادی باید انجام بشه، ولی خوب. مثلا تا ۳ یا ۴ سال پیش شاید اگر به هر کسی میگفتی نابینا با کامپیوتر کار میکنه یارو کف میکرد، اما الآن اینقدر طبیعی شده که بارها و بارها برای رفیق ها و دوستان بینای خود من پیش آمده که از این که به کامنت شون، ایمیلشون، و یا پیام شون در فضاهایی مثل اسکایپ دیر جواب دادم، واسم قاطی کردند و گفتند تو دیگه چرا؟ تو که سرعت عملت بیسته؟ غرض اینجاست که وقتی دست هست چرا ما میخوایم گره رو با دندان باز کنیم؟ میخوام بگم آیا واقعا راه دیگری برای نشان دادن توانمندی نابینایان نیست؟ آیا با توجه به کلیه جنبه های موضوع، مثل خطراتی که دارد، حوادث و سوانح احتمالی، حتی اگر دوست راننده نابینای ما کامل مسلط باشد، می ارزد که ما چنین ریسکی کنیم؟ من میگم که اعتماد به نفس چیز خوبیست، نشان دادن توانمندی و علایق به دیگران هم عالیست، ولی خواهش میکنم، تقاضا میکنم، بیایید حد اقل ها رو قبول کنیم، قبول کنیم ما نابیناییم. همینطور که برای رانندگی احتیاج به بینایی هست و لازمه ی رانندگی بینایی هست، لازمه کار کردن با کامپیوتر و گوشی های موبایل هم بینایی است. چه طورما موقع کار کردن با کامپیوتر و موبایل از نرم افزار های صفحه خوان و غیره و غیره کمک میگیریم ولی موقع رانندگی اینقدر شجاع میشویم؟ در صورتی که اگر هنگام کار کردن با موبایل یا رایانه صفحه خوان نباشد، حد اکثرش اینه که ما اشتباهی فایلی را پاک میکنیم یا تغییر اشتباهی را در جایی اعمال میکنیم ولی در رانندگی مسئله به همین جا ختم نمیشه، خودتون نسبت به این موضوع و مسائلی که هست کامل بنگرید و به قول معروف کلاه تون رو قاضی کنید، در مجموع با احترام به دوست عزیزمان و کاری که انجام شده است بنده به شدت، به شدت، به شدت با این موضوع مخالفم، البته این موضوع به نظر من خیلی جای بحث داره، شاید اگر دوستان حالشو داشته باشند و در جایی مثل اسکایپ یک کنفرانسی چیزی بذارن و بحث کنیم حقیقتا خالی از لطف نباشه، به هر حال عزیزید، یا حق

سلام، آقا من نمیگم من از پس هر کار بر می آیم، من از معلولیتم فرار نمی کنم، من به این باور رسیده ام که اگر کارهای بزرگ جهان، یا کارهای باور نکردنی جهان رو هم که انجام بدهیم، باز هم یک نابینا هستیم،
و جا داره خدمت شما و دوستان عرض کنم که من فقط خاستم به همه ثابت کنم که این حرف یک حقیقت است. راستی، به دوستان توصیه می کنم فیلم را با یک بینا ببینید و ازهندسفری برای گوش دادن استفاده کنید تا صداها را بهتر بشنوید یا حق

درود
درود بر مردان بزرگ و با اراده
عقل و تمام حواس وجودی ما راه خودشان را می روند برخی چیزها عقلائی نیستند اما ما انسان ها انجامش می دهیم .خیلی چیزها را هم انسان های بینا نمی بینند .یادم هست از گذشته خودم یا افراد راننده واقع بین که می شنوم شاید اکثریت راننده ها چهل درصد و بیشتر از راه را بدون حواس بینائی رانندگی می کنند در واقع نابینا هستند و برخی دیگر راه های مورد نظر را شناسائی کرده اند و می دانند در کدام محل چه موانعی می باشد پس باید قبول کرد که بینا ها هم با نابینایان در اکثریت موارد رانندگی تفاوتی ندارند .شاید نابینایان را خطر کمتری دنبال کند چرا که همه حواسشان را جمع می کنند تا از اطرافشان صداهای بیشتری بشنوند .برخی موارد را دوستان ما درست می فرمایند اما وجود یک شخص آشنا با شرایط ما و جاده می تواند خیلی کار آمد باشد .لطفا دوستان ترس های خودمان را به جامعه نابینایان تعمیم ندهیم .نگرانی و ترس در همه موارد وجود دارد مدیریت استرس بسیار مهم است .اکثرا مادران توانائی فرزندانشان را محدود می کنند .همین روز جمعه بود به دریاچه مصنوعی شهر مجاور رفتیم در مقابل بچه هفت ساله خودم نگران بودم دوستم نیز همسان با فرزند من داشت با من اینطور گفت که نترس و بچه را محدودنکن بگذار برود اگر بخواهد اتفاقی بیفتد از کنترل من و شما خارج است .! بله دوستان من فیلم را نگاه کردم بسیار جالب بود جالب و واقعی نیازی هم به بینا نداشت خانواده ام نیز تماشا کردند حوصله مرتضی ستودنی است ومن یاد همدان سال ۷۹ افتادم .تنها سفرم به همدان بوده . دوست خوبم مصطفی نظرات شما واقع بینانه و در ببیشتر موارد مورد قبول من است در اینجا هم همینطور و حرف های شما کاملا منطقی است اما باور و توانائی شخص مورد نظر هم مهم است .انسان ها موجوداتی توانمند هستند و در این توانائی شرط اصلی باور ما است و خوشحالم که مرتضی به این باور رسیده است .با اصرار خودمان زندگی را از هم نوع خودمان نگیریم بلکه گوشزد هایمان را کاملا بدون ترس واسترس انتقال دهیم .من در سالیان دور از خیابان می گذشتم و خیلی ماهرانه هم می گذشتم اما الان باور کرده ام که نمی توانم و همین باور مرا کاملا محتاط بار آورده و به نوعی خودم را متقاعد کرده ام که باید به فکر دیگران باشم .
خوب ما که باور نداشتیم الان هم خیلی باور نکردیم دیگه پس مرتضی از خواب بیدار شو بابا خیالاتت را چرا اینجا می نویسی اصلا درست نیست با بچه ها اینطور برخورد می کنی ها یک چیزی بگو که قابل هضم باشد هاهاه هههه
مسعوووووووووود مسسسسععععووووددددد کجائی اگر نیایی این مرتضی نت را روز سرش می گذاره ها بیا بگو که به توانائی مرتضی ایمان داری سامان که اول شد اول اما غیبتت هویداست بیا جان قنبر بیا دیگه مسعود دوستتس دارم یاد فینگلیش های شیرینت بخیر .بیا بنویس تا کامنت ها به صد تا برسه ما در پست اولی احساس نکردیم باید بخوانیم اما صد ودومی بودیم .
راستی مرتضی واکسن هاری یادت نره اگه نمی دونستی که موش هم هاری داره بهت بگم برو واکسنش را بزن ها نگی نگفتی ضمنا به همسرت را هم نشان بده تذکر مرا آخه ممکنه …. نترس اما مراجعه کن مطمئن هستم نترسی اما برو انجام بده باشه دوست من .کلی خندیدم بابت موضوع .ضمنا درد تله بهتر از چسب موش است بگم ها اگه نابینا روی چسب بره محاله که چسب از دست و پایش کنده بشه ها اونوقت هزار بار دعا می کنی که تله می گرتتد
دوستان همیشه شاد باشید بعد از کلی ندانلودیدن بالاخره توانستیم بدانلودیم و بسی کیف کردیم در این محله مجتبی و دوستان ؟!!

سلام به دوستان محله .

من فیلمو دیدم . بینا هستم و از رانندگی میترسم . به قول آقای قنبر استرس مانع انجام کار میشه و در مورد من هم استرس مانع انجام خیلی از کارهام شده ! از جمله تمرین ریاضی ، ازدواج و رانندگی !
در ثانی به آقای معصومی هم عرض میکنم که درسته که نابینایی تفاوته ولی لزوما نقص نیست ! خیلی از بیناها هم کار زیادی با قدرت بیناییشون نمیکنن! خیلی از بیناها به واسطه ی بیناییشون بد بخت شدن . نمونه ش همین معتادا ! تفاوت برای همه افراد جامعه هست . نباید بخاطر متفاوت بودن کسی رو سرزنش کرد ! و اگر روزی کسی چنین کاری کرد بدونید از کم عقلیشه .
من خودم یه برادر معلول دارم که دست چپش کاملا و انگشت شصت دست راستش ناتوانه! اما کاسبی میکنه و خیلی زودتر از اکثر افراد سالم جامعه کسب درامد داشته و تا حالا هم کمک خرج پدرم بوده .

سلام من هم با یک بینا دیدم و به چند نفر هم نشون دادم به تو تبریک میگم مرتضی آفرین آفرین بهت افتخار میکنم که میدونی ختر داره اما انجام میدی من همیشه برات دعا میکنم که برات بد تموم نشه و همیشه بتونی این کارو انجام بدی با ذوق بیشتر و از الان بهتر دوستون دارم فعلا.

دوستان، شخصی که ورزش کار است و به شدت در محیط ورزشی مثل سالن، یا زمین چمن یا جای دیگر تمرین میکند و زحمت میکشد تا قهرمان شود، دیده نمیشود و به او هیچ توجهی از طرف مسئولین نمیشود، هیچ کس او را نمیبیند، خلاصه او تا زمان قهرمانی گمنام است. (استثنائات را کنار بگذاریم ها! نیایید در جواب من ورزشی مثل فوتبال رو مثال بزنید) خب، وقتی این ورزشکار قهرمان شد تا چند روزی خیلی از افراد، گروه ها، مسئولین، اصناف و غیره با او ملاقات میکنند و او در کانون توجه قرار میگیرد، به او احترام زیادی گذاشته میشود و خلاصه بگم، بعضا کار به جایی میرسد که مردم برای او و پیروزی و قهرمانی او سر و دست میشکنند. حالا فرض کنید یک ورزشکاری که در طی چند دوره پیاپی و متوالی قهرمان شده و میخواهد به میدان برود. قاعدتا خیلیها فکر میکنند که او باز هم قهرمان خواهد شد، باز هم حریف را شکست خواهد داد و باز هم پیروز میدان خواهد بود. شاید خیلیها قبل از اینکه قهرمانی او تعیید شود برایش جشن میگیرند و پایکوبی میکنند. اما ناگهان و در کمال ناباوری او از حریف خود شکست میخورد. حال چه میشود؟ این خیل عظیم رسانه ها، مردم عادی، مسئولین، اصناف و گروهها چه برایش میکنند؟ آیا هنوز هم او را میستایند و به او احترام میگذارند و از او تعریف میکنند؟ آیا اینقدر شهامت دارند که به خاطر قهرمانی های قبلی او هم که شده لا اقل تا مدتی او را تنها نگذارند؟ باور کنید، بیش از ۹۰ درصد این ها بعد از افتادن اتفاقی نظیر آنچه ذکر شد، فقط به ابراز یک تاسف خشک و خالی بسنده میکنند، یا نه، حتی همین را هم نمیگویند، با کمال خونسردی شانه بالا می اندازند و خلاصه…! دوستان، من حرفم اینه، اگه شما فکر میکنید یک نابینا واقعا توانمند است و میتواند از دیگر حواسش به نحو مطلوب و عالی استفاده کند و میتواند در بسیاری از موارد در مقابل یک فرد بینا به راحتی ابراز وجود کند و حرفی برای گفتن داشته باشد، خب یک بار و فقط یک بارهم که شده این جاز رو ببندید، وارد مرورگر خود شوید، آدرس این سایت رو تایپ کنید، (البته یادتان باشه که حد اکثر توانمندی و استعداد خود را به کار بگیرید) به این پست و کامنت های مربوط به این پست مراجعه کنید و راجع به این نظر من، کامنت بذارید. هر وقت چنین کردید من کامل و بی کم و کاست حرف تان را قبول دارم. حرف آخر…!… خداییش بیاییم هر کدام از ما با خواندن این دو نظر من، (این و قبلی)، کلاه مان را قاضی کنیم تا به نتیجه برسیم، یا حق، عزیزید.

سلام منم به همراه یه بینا وفیلمو دیدم خیییییلی هیجانی بود آفرین به شهامت و اعتماد به نفست. راستش منم با اینکه دخترم خییییلی ریسک کردنو دوست دارم اگه موقعیتش پیش بیاد مشابه کار شمارو انجام میدم راستی نظر همه دوستان محترم ولی چرا بعضیتون مخالفین ایشون که همراه کنارشون بود جای نگرانی نداره سخت نگیرید البته قبول دارم ممکنه خسارتهای جبران ناپذیریرو به همراه داشته باشه ولی درکل ریسک کردن خیییییییلی خوب و هیجانیه. مرسی . .

وای چقدر خوشحالم که میتونم نظر بذارم آخه هرکاری میکردم نمیشد آخرشم نفهمیدم چرا! البته یه مشکلم این بود که داخل اون آدرس سایت آدرس گوش کنو مینوشتم هاهاهاهاها شما نیشتونو ببندین ِِِ !!! تازه شم من تازه کارم یه سال وو نیم پیش رفتم کلاس کامپیوتر چون A D S L نداشتیم خیلی کم از اینترنت استفاده میکردم البته حالا هم با خط ایرانسل وصلم. خیییییییلی خوشحالم راستی چطور میتونم مطلب بذارم؟ به قول اصفانیا چاااااکرتونم البته با لهجه ی مخصوص

درود بر همگی
قابل توجه کسانی که تو پست قبلی دوستمون هی گفتن دروغه کشکیه نمیشه امکان نداره و کلا گفتن که آقای معصومی شر و بر میگن و این توهم بوده و این پست پاک کن و چرا نوشتی و کلی از این حرفا
داداش کارت درسته اینا همشون یه معذرت خواهی بهتون بده کارن از اولی تا آخری
دمت گرم خیلی چاکریم

درود
اول محسن جان بگم که نگفتی در همان پست هم که حدود دو ساعت تمام کامنت ها را خواندم استثنا وجود دارد و از اولی تا آخری را شامل نمی شود . اما حضورت باعث خوشحالی من شد .بیشتر بیا
دوم مرتضی کامنت من جواب نداشت یا برای اینکه روی دیگران را کم کنی به همه کامنت ها جواب نمیدهی بله دیر آمدی شهامتت و شجاعتت ستودنی است شما اگر دیر آمدی اما با دست پر آمدی
آقای معصومی نگر
این سیل طوفانی نگر
خورشید ربانی نگر
مستان سلامت می کنند !
مصطفی جان دوست دارم بحث های شما دوست عزیز را خیلی متین و با اطمینان می فرستی و می نویسی .مطمئنم شما نیز توانائی هائی دارید که باید در محله و هر جای مناسب ابراز نمائید .در خصوص بحث مورد نظر نیز می شود با فشردن کلید استارت بعد با انتخاب مارک از منوی مخصوص با استفاده از صفحه کلید وارد شد شاید نتوان وارد کامنت دونی این پست بشویم اما می توانیم بدون جاز از ضبط های موجود در رایانه صدای ترانه یا هر نوع صدای موجود را بشنویم .همانطور که قبلا نوشتید روزی اصلا امکان استفاده برای نابینا از کامپیوتر وجود نداشت اما اکنون خیلی ها با این مسئله کنار آمده اند .
در سال هفتاد و هفت شنیدم که شخصی اتومبیلی خریده که تا یک کیلومتر آنطرف تر را می تواند ترافیک جاده ای را به راننده بازگو کند هر چند قیمتش زیاد بود و برای نابینا مناسب نبوده اما مطمئن باش یک روزی هم این چنین خواهد شد ما به دلایل اینکه میزان اطلاعات ما اندک است منطق را در حوالی اطلاعات خودمان محک می زنیم .تمام حرف هیا شما درست هست اما استثنا را کنار بگذاریم نمی شود ما این کار را برای سایر نابینایان اصلا نمی پسندیم اما مرتضی را هم منع نمی کنیم باید با احتیاط بیشتر ادامه دهد شاید به زودی روزی فرا برسد که این مسئله هم برای همه حل شود .همه می گفتند نابینا نمی تواند از فیس بوک استفاده کند اما اکنون خیلی ها از این امکانات بهره مند شده اند .من باز هم از محضر شما مصطفی جان عذر می خواهم و قصد ندارم که چیزی را تغییر دهم بلکه تمام گفته هایت را هم می ستایم و با تفکرات من همراه است اما نظر خودم را نیز مطلق نمی دانم و ریسک پنج درصدی را در هر امری می پسندم .الماسی به خاطر حضور ارزشمندتان از شما ممنونم و زهره خانم شجاعت شما هم ستودنی است در این محله نابینایان خیلی از اموری را که به راحتی در جاهای دیگر نمی شود را می توان به انجام رساند و همه این مراحل را طی کرده اند و شاید شما مسائلی را بدانید که من و دیگران هرگز بدان آگاهی ندارند .
همگی موفق و پیروز باشید .

سلام آقا مرتضی
فیلمو دیدم.من تو کامنت پست قبلیتون نوشتم جاده شوخی بازی نیس.الانم با دیدن فیلم نظرم عوض نشده.شما تو ی جاده خلوت رانندگی کردی.تکنیکتون در استفاده از گازو کلاجو ترمز ستودنیه من بینام ولی هیچوقت دنبالش نرفتم.شما فقط ب داخل اتاقک پیکان میتونی مسلط باشی و این کار کمی نیست.امیدوارم همیشه مسیرتون همینقدر خلوت باشه و هیچوقت خطرات فراوان جاده جانتونو تهدید نکنه.چیزی ک دوس دارم بدونی اینه ک شما چهره ی بسیار محجوب ومحترمو دلنشینی داری.بابا بودن خیلی بهت میاد.ب خاطر دو قلوهای شیرینتم ک شده بیشتر ب تخصص های دیگت بپرداز.جاده این چیزارو برنمیداره.پیروز باشی

دوستان عزیز سلام،
هر چند که این فیلم از فررست خارج شده است اما خدمت شما دوستان عزیزم بگم که من را می بخشید که نتوانستم به کامنتهایتان پاسخ دهم، خوب من هم کار دارم، به هر حال از تمامی دوستانی که لطف کردند و کامنتهایشان را گذاشتند ممنونم، و این که من همه جا می توانم رانندگی کنم ولی بار اّول باید با راهنمایی کسی به جاده ی جدید بروم تا مسیرها را به خاطرم بسپارم،
و آخرین جمله این که آقای خادمی من از شما انتظار داشتم که این فیلم و توضیحاتش رو کمی، بیشتر جلوی دید بگذاری، و اگه باز هم این کامنت را خواندی دلیل این که چرا این رو این قدر زود از جلوی دید بر داشتی را بیان فمایید. با سپاس فراوان.
موفق و پیروز باشید.

بح بح بالاخره که این پُستو پیدا کردم. دانلودیدم، نگاهیدم، اشکیدم،
خب، حالا نظرم، دوستان به نظرم رانندگی بدون همراه برآ ایشان حالا—- نگم که یکی ناراحت نشه خخخخخ
بعدش که جاده در حد یک جاده فرعی روستایی خلوت بود.
یک نکته جالب که آقای معصومی آینه داخل ماشین رو کَنده بودند این یعنی مشخصه که ماشینشون کاملا شخصیه خخخخخ شکلک چشمک .
اما با دیدن موتور سواری_شون یک لحظه یاد فیلم حوض نقاشی افتادم آنجا که آقای معصومی با پاشون زمین رو لمس می_کردند، پس لحظه_ای اشکم از دم مَشکم لبریز شد شکلک نازی نازی،
بعدش با عرض خسته نباشید و خدا قوت یک سوال از آقای معصومی که از کجا می_فهمید با چه سرعتی رانندگی میکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آقای معصومی به نظرم اگه بدون همراه می_تونید رانندگی کنید کاش بدون همراه فیلم می_گرفتین و آن پسر بچه کنارتون نبود.
در پایان سفرتون بی_خطر و جاده همیشه برآتون خلوت_تر

دیدگاهتان را بنویسید