من به روزنامه ايران سپيد اصلا رأي نمي دهم چون تاريخ مصرفش سر آمده است.
من به روزنامه ايران سپيد اصلا رأي نمي دهم
چون ادامه كارش در قالب كنوني يك ويترين نمايشي بيشتر نيست تا براي خارجي ها پز بدهند كه در اين مملكت گل و بلبل براي نابيناها روزنامه مخصوص در ميآوريم. به ياد دارم يك وقتي خود ايران سپيد نوشته بود كه در يك همايش بين المللي (فكر كنم در تهران) يكي از همين از ما بهتران (كه انگار از كشور هاي عرب خاور ميانه هم آمده بوده) شماره اي از روزنامه را سر دست مي گيرد و عالم و آدم را خبردار مي كند كه اين سند افتخار جهان اسلام است. خودمان هم البته آن روز ها كلي مباهات مي كرديم به اين سند. بماند كه بعدها فهميديم فرنگي ها مطالب نشريات مطرح كشورشان را به صورت منظم و به شكل و گويا در اختيار نابينايان قرار مي دهند؛ و اين تازه مال آن موقع ها است كه اينترنت نيامده بود.
من به روزنامه ايران سپيد اصلا رأي نمي دهم
چون هر سال بهزيستي كلي بابت هزينه اشتراك بودجه هدر مي دهد. بودجه اي كه بهتر است صرف گويا سازي كتاب بشود. الان كه اينترنت هست و نرم افزار فارسيخوان هست و تا دلتان بخواهد –نه، خيلي بيش از آنكه دلتان بخواهد- سايت خبر رساني هست، چه نيازي است ديگر به روزنامه اي كه برخي اخبار را نصفه-نيمه بريل كند و شركت پست را به زحمت بيندازد؟
من به روزنامه ايران سپيد اصلا رأي نمي دهم
چون حتي اگر مثل مجتبي رأي ضعيف هم بدهم، معنايش اين است كه موجوديت آن را تأييد مي كنم. كه مسلما نمي كنم.
من به روزنامه ايران سپيد اصلا رأي نمي دهم
چون ديدم كه در سايتش عينا همان مطالب نيمه جويده نسخه بريل را گذاشته اند. تا سايت نبود عذر مي آوردند كه جا كم است. حالا مانده اند با اين همه جا و تازه انگار معلوم شده كه كمبود اصلي از مطلب است، نه جا.
من به روزنامه ايران سپيد اصلا رأي نمي دهم
. نه كه قدر زحمات خبرنگارانش را نشناسم. نه كه انكار كنم كه در عصر ماقبل اينترنت يكي از معدود دلخوشي هايم بود و هر روز از مدرسه كه مي آمدم از الف تا يا اش را مشتاقانه مي خواندم. شما كه غريبه نيستيد. بزرگتر ها يادشان هست كه تا چند سال صفحات روزنامه هشت تا بود و يكرو. روي كاغذ هاي روزنامه معمولي هم چاپ مي شد. آن روز كه صفحات دورو شد يادم نمي رود چقدر ذوق كرده بودم. چرا؟ نمي دانم. در آن عوالم نوجواني شايد طبيعي بود دنبال بهانه اي باشم تا به وجد بيايم. الان 4-5 سالي هست كه روزنامه برايم نمي آيد. خودم خواستم كه نيايد. باورتان مي شود بچه ها؟ دو هفته اي مدام زنگ مي زدم دفترشان كه لطفا ديگر نفرستيد و قبول نمي كردند. حاشيه نروم. اينها همه بجاي خود و در آن شرايط درست بود. ولي حالا اوضاع پاك فرق كرده است.
من به روزنامه ايران سپيد اصلا رأي نمي دهم
. بجاي رأي پيشنهاد مي دهم و تازه پيشنهاد را هم اگر اجازه بفرماييد حالا نه، در مطلب ديگري همين روز ها مي دهم.
همگي را دوست دارم. از جمله ايران سپيدي ها را.
دستهها
16 دیدگاه دربارهٔ «من به روزنامه ايران سپيد اصلا رأي نمي دهم»
درود بر شما آقا سعید گل.
شاید اگر بجای این کار که یک سری کاغذ هر هفته بفرستن در خونه ها یه سایت خبری آنلاین داشتن خیلی بهتر بود.
تازه این کجاش روزنامهست؟
این که هر دو سه روز یه بار سه چار تاش با هم میآد!
اگه اینطوریه چرا ماه نامش نمیکنن؟
این همه بودجه هم جدً حیفه.
منم کلا با ماهیت روزنامه اونم بریل مخالفم. با این سرعتی که اطلاعات و اخبار تولید می شه لحظه نامه ام کم میاره. حالا بخواد پست بشه و … که دیگه جای خود.
سلام.
همه ی مطالبی که شما گفتید درست.
ولی هیچ فکر کردید, ممکنه همین روزنامه که دیگه واقعا مورد احتیاج من و شمایی که دسترسی همیشگی به اینترنت داریم نیست, برای یه نابینایی که سواد آن چنانی نداره, سنش بالاست و اصلا حال و حوصله ی اینترنت رو نداره, تو یه منطقه ی دور افتاده زندگی میکنه که دسترسی به اینترنت یا همیشگی نیست یا اصلا مقدور نیست و یا به هر دلیل دیگه ای حتي همین روزنامه با همین وضعیت افتضاحش و چند تا چند تا اومدنش برای اون یه دلخوشی محسوب میشه و میتونه به اطرافیانش که تو این جامعه به تجربه ثابت شده متأسفانه اصلا به توانمندیهای نابینا وقعی نمیگذارن اون رو نشون بده و بگه ما هم روزنامه داریم, چی کار باید بکنه؟
نه. به نظر من پاک کردن صورت مسأله راهش نیست.
روزنامه مشکل زیاد داره.
ولی نباید یادمون بره که قدمتش به هفده سال میرسه و خیلی وقتها یه وجود ماندگار فقط به صرف جا افتاده بودنش میتونه موجب برداشتن قدمهای مؤثری بشه.
پس باید مسائلش حل بشه.
باید اونهایی که نیازی بهش ندارن یا خودشون لغو اشتراک کنن, یا خود دست اندر کاران روزنامه با کمک بهزیستی نیاز سنجی کنن و خیلی از ما رو که واقعا روزنامه به صورت بریل به دردمون نمیخوره, لغو اشتراک کنن.
مطالب باید باز نگری بشه و شاید بهتر باشه صفحات روزنامه باز هم به همون دوازده صفحه تقلیل پیدا کنه.
ارتباط روزنامه با گروهها و سایتهای مجازی نابینایان هرچه بیشتر بشه و با توجه به این که روزنامه به جهت داشتن مجوز کسب خبر و ورود به سازمانها و ارگانهای مختلف میتونه نفوذ خیلی بیشتری از این گروهها و سایتها داشته باشه, با همکاری هم در جهت کمک همه جانبه به قشر نابینا قدم بردارن.
همه ی اینها و هر پیشنهاد مؤثر دیگه ای که سایر دوستان داشته باشن, امید میره که با مدیریت جدید و دیدگاه باز و روشنی که از آقای معینی با توجه به فعالیت های گذشته ی ایشون انتظار میره, به انجام برسه.
ولی من هیچ وقت نمی گم روزنامه برام نیاد چون کاغذاش را جمع می کنم می فروشم کیلویی صد پنجاه تومان کلی حال می دهد
ولی حرف حق زدی از دم و پس حرف حق زدی
ضمن عرض ادب خدمت دوستان! من به عنوان یه بیطرف میگویم بعضی اوقات بدترین چیز در دنیا برای بعضی از انسانها بهترین چیز است! پس افرادی که ادعا میکنند خیلی میفهمند، چیزهایی را که دوست ندارند را استفاده نکنند و بگذارند دیگران که دوست دارند استفاده کنند! آهای کسانی که روزنامه را دوست ندارید استفاده نکنید بچسبید به کامپیوتر و اینترنت خودتون! خداوند شما را با کامپیوتر و اینترنت محشور کند و روزنامه دوستان را با روزنامه محشور کند!.
درود
صحبتاي آقاي درفشيان كاملا درسته. من متاسفانه اصلا به اين وجه قضيه نگاه نكرده بودم. هنوز فكر ميكنم تعداد نابيناياني كه از اينترنت استفاده نميكنن بيشتر از تعدادي هست كه استفاده ميكنن.
تازه يه چيز ديگه هم هست. من خودم هيچوقت مشترك اين روزنامه نبودم. فقط توي ابابصير گاهي از كتابخونه ميگرفتم و ميخوندم. ولي از اونجايي كه ما نابيناهاي ايراني اكثرمون برجسته نگار نداريم و از بعد از دبيرستان تقريبا بريل رو كنار ميگذاريم (حد اقل براي من كه اين اتفاق افتاده) خوندن يه روزنامهي بريل به بهتر شدن املا و محارت خوندن ما كمك ميكنه.
من هم فكر ميكنم بهتره كيفيت روزنامه بهتر بشه. ما تا وقتي چيزي نيست هي ميگيم چرا نيست بعد كه هست اگه كيفيتش خوب نباشه كلا حكم به نابوديش ميديم.
ادارهي يه روزنامه فكر نكنم آسون باشه. اگه بود چندتا از بچههاي خود محله جمع ميشدن و مثلا يه هفتهنامهي اينترنتي ارايه ميدادن.
همه و همه اميدوارم هم مشكل روزنامهي ايران سپيد و هم هر مشكل ديگهاي در زمينهي نابينايان با تلاش خودمون حل بشه.
بدرود.
درود
انتقاد شما نویسنده عزیز این پست کاملا منطقی و به جا است و هرگز نگفتید که ببندیدش بلکه از سخنان شما این استنباط می شود که از وضعیت کنونی آن نگران هستید و تغییر در این روزنامه احساس می شود چه در متن و چه در توزیع و همچنین با توجه به اینترنت وغیره باید وضعیت مدیریتی آن متحول گردد .بودنش از نبودنش بهتر است .سخنان سعید درفشیان را نیز کاملا قبول دارم مگر آن قسمت که باید به روزنامه کمک بشود تا بهتر بشود .راستش یک بازنگری باید به اهداف روزنامه کرد آنچه مهم است این است که این روزنامه تا کنون نتوانسته برای نابینایان کاری وتحولی را به بار بیاورد عده ای محدود فقط بهره مند شده اند روزنامه به دست خیلی ها نمی رسد مدارس استثنائی اصلا با این جریده ها آشنا نیستند سوای من که اصلا با خط بریل آشنا نیستم بچه های منطقه ما که بیشتر با رادیو خودشان را مشغول دارند .اصلا به دست افراد فاقد اینترنت نمی رسد .ضمنا اگر هم لغو اشتراک کنیم باز هم تاثیری در توزیع ندارد .باید تلاش کنیم درج پست ها یمتفاوت حمایت از افکار مفید و کارآمد و خیلی از مواردی باید داشته باشیم که نتایج آتی آن خوب باشد نه با افکار ما متناسب باشد .
در هر صورت بودنش اگر همراه با تحول و حمایت از جایگاه نابینایان باشد و همانطور که موفق در اخذ بودچه ای است در اشتغال و غیره هم تاثیر گذار اگر باشد یا ازدواج قطعا از حمایت اکثریت ما برخوردار خواهد شد
به نظر من اگه روزنامه به صورت گویا منتشر بشه خیلی میتونه بهتر باشه
جدای از بحث قبلی در مورد لزوم وجود روزنامه فکر میکنم بهتره در مورد کارایی اون بیشتر توضیح بدم.
ببینید, شاید فکر کنید که همین محیطهای مجازی به راحتی میتونن کار روزنامه رو با سرعت خیلی بیشتری انجام بدن.
این مسئله قابل قبوله. ولی حتي اگه این طور در نظر بگیریم که همه ی ما قادریم از اینترنت استفاده کنیم, مطمئنا باز هم جای روزنامه رو نخواهد گرفت.
اگر چنین چیزی بنای تحقق داشت, محیطهای مجازی اون قدری که در اختیار ما نابیناها هست صدها برابرش در اختیار افراد بینا هم هست.
ولی هیچگاه روزنامه ها کارایی و نفوذ خودشون رو در جوامع مختلف از دست ندادن.
این در حالی هست که امروزه تقریبا همه ی روزنامه ها انتشار آنلاین هم دارن.
پس انتشار روزنامه به صورت آنلاین یا حتي گویا در کنار روش انتشار کاغذی اون همیشه امکان پذیر هست.
ولی چرا اصولا وجود روزنامه لازم به نظر میرسه؟
توجه داشته باشید که محیطهای مجازی مرتبط با نابینایان هر چقدر هم که پر طرفدار باشن, برد مطبوعاتی ندارن.
با این تفاوت که روزنامه دارای ساز و کار مطبوعاتی, مجوز فعالیت و خط مشی مشخصیه که براش تعریف شده و در جامعه به عنوان یک رسانه ی همگانی مورد توجه قرار میگیره.
هنوز چند ماهی بیشتر از وقایع پس از انتخابات و واکنشهای دوستان نابینا در برابر رفتار مدیر مسئول سابق روزنامه نگذشته.
من کاری به درست و غلط بودن اون رفتارها و یا واکنشها ندارم.
ولی نکته ی مهمی که وجود داره اینه که تنها کسی که تونست خودش رو نماینده ی نابینایان در کل کشور معرفی کنه و در کنفرانسهای مطبوعاتی رئیس جمهور شرکت کنه, از طرف روزنامه بود و طبعا اگه همه ی ما در گروه های مجازی دور هم جمع و با هم متحد میشدیم, احتمالش خیلی کم بود که بتونیم چنین فرصتی رو به دست بیاریم.
حالا بگذریم که از این فرصت چطور استفاده شد؟
دیگه این که ما در محیطهای مجازی امکان سؤال کردن و توضیح خواستن رو حتي از مسئولین بهزیستی نداریم و اگه فکر میکنید این طور نیست, امتحانش مجانیه.
اما در قالب روزنامه و به عنوان خبر نگار به صورت کاملا رسمی میشه با مسئولین مصاحبه کرد و در مورد قوانین مرتبط با ما و مشکلاتی که داریم, هم سؤال کرد و هم توضیح خواست.
این درسته که در اون صورت هم شاید حرفهای سر بالا بزنن و خیلی کاری از پیش نبریم, ولی حد اقلش اینه که یک روزنامه میتونه با سایر مطبوعات و رسانه های دیگه مثل رادیو و تلویزیون هم تعامل داشته باشه و خواسته هاش رو از طریق این رسانه ها هم پیگیری کنه.
روزنامه میتونه در مجلس خبرنگار پارلمانی داشته باشه و ضمن برقراری تعامل با نمایندگان مجلس مشکلات ما رو به گوش اونها برسونه.
نمیدونم چند نفر از شما صحبتهای آقای معینی رو در مورد شکل گیری قانون جامع حمایت از حقوق معلولان و تصویب اون در سال 83 شنیدید, که اگر نشنیدید, برای این که متوجه بشید یک روزنامه تا چه حد میتونه مثمر ثمر باشه, به سایت گروه ایستگاه سرگرمی به آدرس http://istgahesargarmi.tk مراجعه کنید و صحبتهای ایشون رو دانلود کنید.
حجم کل این گفتگو حدود 15 مگ بیشتر نیست و مطمئن باشید که ارزش حد اقل یک بار شنیدن رو داره.
به نظرم ما باید با مقوله ی روزنامه دلسوزانه برخورد کنیم و با این که قنبر مخالفه, بازم میگم سعی کنیم در قالب محیطهای مجازی نابینایی بهش کمک کنیم و بعد انتظار داشته باشیم که روزنامه هم با پشت گرمی جامعه ی هدفش بتونه مسائل ما رو بیشتر پیگیری کنه.
البته مطمئن نیستم نظر قنبر واقعا این بوده باشه.
آخه این عمو قنبر این قدر قلمبه سلمبه مینویسه که آدم باید چند بار بخونه تا اصل مطلب دستش بیاد.
آقا ولش کن بزا بیاد دیگه چی کارش داری من گفتم برام نیاد هر کی نمیخاد براش نیاد دیگه ههه سعید درفشیان و موافقانش درست میگن بزا برا هر کی میخاد بیاد بیاد!
فقط محض اطلاع عرض میکنم که خود منم چند ماهی هست که لغو اشتراک کردم و روزنامه دریافت نمیکنم.
هدف من از طرح این مسائل اصلا تبلیغ برای روزنامه نیست.
منظورم اینه که موضوع رو از همه ی جنبه های اون درک کنیم و اصولا نظرمون این نباشه که برای من نوعی روزنامه بیاد یا نه.
بلکه نهایتا ببینیم آیا واقعا وجود موجودیتی به نام روزنامه ی ایران سپید برای نابینایان لازم هست یا نه؟
منم با حرفای سعید خان بدجور موافقم! راستی سلام! من که اصلان حال خوندن روزنامه رو ندارم! برحال شیرازی بودن هست و بیحالی! ههه!
درود
ممنون از کامنت های دوستان علی الخصوص آقا سعید گل .
من دقیقا با حرف های شما موافق بودم و در خصوص کامنت آخری بیشتر از قبلی موافقم به استثنای مطالب مربوط به خودم !
منطور من از قسمت مخالف این بود ما نباید به روزنامه کمک کنیم روزنامه ای که اصلا هیچ تعاملی با ما ندارد و کمترین حرف خبرنگار جنجال بزرگی برای جامعه می شود .من تمام مطالب کامنت دومی را با دل و جان می پذیرم باید همه جریده ها باشند و هیچ گاه هم منزلتشان کم نمی شود اما این خبرنگار هستش که با طرح سئول می تواند راه را برای بالا بردن جایگاه نابینایان فراهم کو دقیق و کامل گفتید شما .شاید بتوان گفت که ما باید یک تعامل خوب با روزنامه باید برقرار کنیم تا بشود نتایج دقیق و بهتری عاید جامعه ما شود در هر حال من با کلیات و اعظم جزئیات سخنان شما موافق هستم و اندک باقی مانده هم نمی توان مخالفت نام گذاشت بلکه تفاوت روش ها شاید باشد .
سعید جان نوشتار شما خیلی دقیق و پر بار و حاصل تجربیات ارزشمندتان است و من شاید بتوان گفت درهم می نویسم و تلاش هم نکرده ام تا این موضوع را حل کنم شاید هم بخاطر سفارش معلم انرژی درمانی بود .سعی خواهم کرد این اخلاق را بهبود دهم .
امیدوارم با صحبتم در مورد طرز نوشتن تون بی ادبی نکرده باشم.
بیشتر هدفم مزاح بود و اگه باعث ناراحتی شما شده واقعا عذر میخوام.
درود
شما شخص بزرگی هستید و شخصیت بزرگی هم دارید سخنان شما عین واقعیت بوده و هست و من ایستگاه سرگرمی را امروز یافتم قطعا مطالب ارزشمندی را خواهم خواند .شما ارزش ویژه ای برای من و در قلب من دارید و با شناخت بیشتر شما این ارزش عمیق تر هم خواهد شد .من واقعیت خودم را می دانم و بستگان خودم هم این نکته را گوشزد کرده اند و شما هم دوست من هستید که این مطالب را بیان داشتید .واقعا با خواندن مطلب شما احساس آرامش به من دست داد و اگر هم مخالفتی هم باشد من به صراحت اعلام می کنم حتما اعلام می کنم و یاد گرفتم که ناراحت نشوم و مطالب شما مطالب آموزنده بود دوست من
سلام دوستان. شنیدید که میگن از کوزه همان برون تراود که در اوست؟ شما از روزنامه ی ایرانسپید توقع نداشته باشید. از درونش و افرادی که در این روزنامه مشغولند انتظار داشته باشید. من درباره ی مدیریت جدید قضاوت رو به بعد موکول میکنم. ولی آقای درفشیان اگر روزنامه ی ایرانسپید انقدر نفوذ داره که میتونه تو کنفرانس متبوعاتی ریاست جمفوری شرکت کنه. بهتر از این آقا و تحصیل کرده تر از ایشون نبود که بره اونجا خودشو نماینده ی نامشروع نابینایان معرفی کنه و پرسشی مطرح کنه که نه تنها در کل ربطی به جامعه ی نابینایان نداره بلکه ممکنه باعث موظع گیری دولت بر علیه نابینایان بشه؟ به واقع جایگاه افراد توانمند نابینا در این روزنامه کجاست؟ چند نفر نابینای قابل اعتماد از نظر افکار عمومی نابینایان از نظر دانش و شخصیت در این روزنامه قلم میزنن؟ چه قدر این روزنامه در جذب این افراد موفق بوده؟ چه قدر درهای این روزنامه رو به کسانی که علاقه مند به این کار هستن و توانمند و تحصیلکرده هم هستن بازه. جای تإسفه که از نظر من جواب تمام این پرسشها به ضرر این روزنامست. اگر این روزنامه برای من نابینا منتشر میشه من ده درصد هم از عملکردش رضایت ندارم. مگر این که با مدیریت جدید تغییرات اساسی در سیاستهای این روزنامه به وجود بیاد که لازمش تغییر برخی افراد شاغل در این روزنامه هم میتونه باشه. موفق باشید.