خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

باقی حکایت ایران سپید

سلام. راستی که راست گفته اند که وقتی چند نفر عقل هایشان را روی هم می ریزند و راجع به موضوعی بحث می کنند نتیجه بهتری حاصل می شود. طی ده روز گذشته و بعد از طرح قضیه “ایران سپید” هر روز به سایت سر می زدم و پاسخ ها را می خواندم. جالب بود که بچه ها موضوع را جدی گرفته اند و نظر می دهند. نظرات دوستان دید من را به ابعاد بسیاری از موضوع روشن کرد که از آن غافل مانده بودم. خلاصه استقبال شما موجب شد بنده هم بیشتر احساس مسئولیت کنم و پیگیر ادامه موضوع بشوم. با سردبیر جدید روزنامه، آقای معینی تماس گرفتم و اطلاعاتی به دست آمد که وظیفه دارم منتقل کنم:
1. بعضی از دوستان گفته اند هزینه اشتراک را خود موسسه ایران می پردازد؛ اینطور نیست. آقای معینی صراحتا گفتند که بهزیستی هزینه می کند.
2. . بحث دیگری هم که بین پاسخ ها مطرح شده بود، این بود که کسانی که به سایت روزنامه دسترس دارند به نفع غیر مشترکانی که دسترس ندارند، لغو اشتراک کنند. آقای معینی نظرشان این است که دوستان قدری دست نگه دارند تا طی یکی دو ماه آینده حوزه تخصصی و تعریف کارکرد های جدید نسخه بریل و نسخه اینترنتی معلوم شود و اعلام گردد. مثلا می گفتند که امکان دارد نسخه بریل به شکل هفته نامه در موضوعات تخصصی متنوع چاپ شود، یا اگر هم به شکل کنونی ادامه یابد، ممکن است بیشتر به تحلیل اختصاص داده شود، و خلاصه قرار نیست که عین همان نسخه اینترنتی باشد. وانگهی از نظر مالی هم لغو اشتراک جمعی در شرایط حاضر به صلاح روزنامه، که به نوعی تنها تریبون نابینایان است، نیست؛ بهتر است این تریبون حفظ اما اصلاح شود.
3. من بحث کتاب های صوتی را پیش کشیدم و گفتم که بهزیستی اگر این بودجه را صرف اشتراک روزنامه نکند، می تواند به این موضوع، که حتی با ظهور فضای مجازی هم برای ما حل نشده است، اختصاص بدهد. آقای معینی پاسخ دادند که اولا این دو بودجه به لحاظ کمیت قابل مقایسه نیستند، یعنی تولید کتاب گویا هزینه اش خیلی کمتر از اشتراک روزنامه است. ثانیا هیچ تضمینی نیست که اگر بودجه اشتراک قطع شود صرف کتاب گویا گردد، چون موضوع و مشکل کتاب گویا بحث بودجه نیست؛ یعنی بودجه زیادی نمی خواهد. مسأله اصلی سیاست گذاری های بهزیستی است که باید در خصوص ضرورت این اقدام توجیه شوند. ثالثا جلساتی در همین زمینه با مسئولان بهزیستی داشته اند که به زودی در موردش اطلاع رسانی می کنند.
4. 4. به ایشان انتقاد کردم که چندان وقتی صرف گفتگو با مخاطبان نمی کنند؛ پذیرفتند و وعده دادند که در هفته ساعات مشخصی را اعلام نمایند که شخصا با خوانندگان صحبت کنند. خواه بطور حضوری یا تلفنی یا در فضای مجازی.
5. 5. من استدلال ها و دیگر گفته های ایشان را فقط گزارش کردم و نباید استنباط شود که لزوما با هرچه ایشان گفته اند موافقم. هدفم این است که بحث در این خصوص بینتیجه نماند؛ همه دوستان، خصوصا مشترکان روزنامه، بیایند و نظر بدهند تا آقای معینی هم صدای ما را بشنوند و هم نظراتشان را به ما برسانند. امیدوارم عضو گوش کن بشوند و انتقاد ها را جدیتر بگیرند. البته من سال هاست که می شناسمشان و می دانم وسعت نظر و تحمل بالایی برای شنیدن نقد ها دارند.

۶ دیدگاه دربارهٔ «باقی حکایت ایران سپید»

سلام با این اوصاف گمان کنم پیشنهادی که تو پست قبلی مژده اش رو داده بودید صبوری بود…
البته ما و دیگر دوستان صبر می کنیم تا ز قوره حلوا سازیم حالا تا به کی خب فعلاً یکی دو ماه دیگه بعدش یکی دو ماه دیگه و بگیر و برو تا یکی دو ماه دیگه …
نه من هرچند مخالف ایران سپید نیستم و خداییش مشترک هستم و قصد مشترک موندن هم دارم و کلاً ازش راضی هستم ولی از شما به عنوان مخالفین که نه منتقدین اونم به اون گونه این چنین انتظار نداشتم ….
یک نکته دیگه اینکه فقط کامنت ها رو خوندن کفایت نمی کنه جناب عابدی شما به عنوان نویسنده پست گمان کنم شایسته باشه حد اقل تو پست خودتون جواب کامنت دوستان رو بدید حالا تک تک نه به صورت کلی ….
شاد و همیشه موفق و سربلند باشید.

نه عزیزم. پیشنهادم فقط صبوری نبود؛ صبوری بود به علاوه تعامل سازنده با سردبیر جدید روزنامه. ضمنا آن موقع اطلاعاتی در اختیارم نبود که بعدا حاصل شد و فهمیدم کمی تند رفته ام. باز هم ضمنا، در همین مطلب اخیر به کامنت ها بطور جمعی جواب داده ام. ولی واقعا نمی توانم تک تکشان را جواب بدهم. روشم این است که می خوانم، جمعبندی می کنم و در مطلب بعدی پاسخ کلی می دهم.

سلام آقای عابدی کاری که شما کردید یعنی اتصال این حلقه ها به هم کار خیلی عالی بود که اگر اینطور پیش بره به نتیجه هم خواهیم رسید زحمت پیگیری پست دادن شنیدن نظرات و انتقال آنها کاری است در خور تمجید که اگر این کار را ما احساس مسئولیت می کردیم و شانه خالی نمی کردیم تا به حال به خیلی جاها رسیده بودیم دوستان شما هم فقط شنونده نباشید که خدائیش به ضرر خود ماست پس بجنبید بابا در مورد ایران سپید من هم با ارائه آن به صورت اینترنتی و حتی تلفنی و بریلش هم به صورت ماهانه آن هم ارسال به همه موافقم تشکر نبی لو.

جناب عابدی ممنون که قضیه را پیگیری کردید. ایجاد حساسیت روی مسائل و نظر مخاطبین را جلب کردن امری پسندیده است. من همچنان با آمدن روزنامه بصورت بریل موافقم چون حد اقل روزی یک بار یک متن بریل را میخوانیم. اگر به متنهایی که دوستان ارسال میکنند دقت کرده باشید بعضا دارای اشکالات املایی وحشتناکی است, چرا؟, چون ما بسیاری از کلمات را فقط میشنویم و از نحوه نوشتن آنها بیخبریم, مثلا در جایی دیدم دوستی اطلاعیه را اعطلایه نوشته بود یا شخصی مرتب بجای نذر مینوشت نرض خلاصه خواندن مستقیم میتواند بسیاری از اشکالات ما را برطرف کند. یا بعضی اسامی و اصطلاحات هستند که ما از طریق رادیو و تلویزیون میشنویم اما ممکن است درست و کامل نشنیده باشیم. یادم هست سالها پیش زمانی که جنگ ایران و عراق ادامه داشت سوئد نخست وزیری داشت بنام او لاف پالمه که ایشان بارها به ایران و عراق جهت میانجیگری و اتمام جنگ سفر کرد و لذا مرتب اسمش در صدا و سیما تکرار میشد اما چون گویندگان حرف ف را خیلی آرام گفته و روی آن تأکید نمیشد من تامدتها فکر میکردم نام این آقا الاغ پالمه است. خب اگر آن زمان هم روزنامه بود و من اسم این شخص را مستقیم با دست خودم خوانده بودم هرگز دچار چنین نمیشدم. یا اسامی مشکلی هستند مثل هانس دیتریش گنشر یا آندری گورومیکو که ممکن است شنونده هرچه قدر دقت کند باز نتواند بطور صحیح ادا کند مگر اینکه خود نحوه نوشتنش را ببیند. به هر حال بسیار لازم و ضروری است که به خواندن بریل توجه کنیم و لا اقل روزی چند دقیقه از وقتمان را صرف مطالعه بریل کنیم که گمان میکنم روزنامه ایران سپید میتواند این نیاز را برآورده سازد. اما در مورد تهیه کتابهای صوتی هم باید عرض کنم که با آمدن برنامه های فارسی خوان, گمان میکنم لازم باشد بیشتر خواستار متون کتابها باشیم که خود با این برنامه ها مطالعه کنیم بنظرم اگر همتی در این زمینه بکار گرفته شود و بعنوان یک مطالبه و خواسته عمومی تبدیل گردد نسبت به تهیه کتابهای صوتی بسیار مقرون به صرفه تر و کاربردی تر باشد. چون وقتی متن کتابی را داشته باشیم امکان کپی کردن و باز آشنا شدن با شیوه نوشتن کلمات وجود دارد. و از نظر زمانی هم بسیار سریعتر میتوان به یک کتاب دسترسی داشت. لازمه این مهم این است که با انتشاراتی ها ارتباط برقرار کرد و ضمن توجیه دسترسی نابینایان به کتابها, از آنها خواست که ضمن جلب رضایت نویسنده متن کتاب را با رعایط شرایطی در اختیار نابینایان قرار دهند. در پایان یادآور میشوم که برخلاف نظر جناب عابدی, منم جناب معینی را میشناسم ولی اعتقاد ندارم که از ظرفیت بالای انتقاد پذیری برخوردار باشند. امیدوارم که در عمل ثابت کنند که اینگونه اند. من زمانی ایشان را اهل تعامل می دانم که با گروههای نابینایی ارتباط برقرار کرده به نظراتشان اهمیت داده و به آنها جواب دهند. ایشان میتوانستند به همین سایت آمده و به اشکالاتی که آقای خادمی به سایت ایران سپید وارد کردند جواب دهند.

عمو حسین عزیز. با هر سه فرمایشتان موافقم. منتها ملاحظاتی هست: اگر فلسفه وجودی ایران سپید بریل فقط افزایش سواد املایی نابینایان باشد، می توان این کار را با خواندن کتاب های بریل هم انجام داد. می دانید، منظورم این است که اگر کسی خودش حوصله بریل خوانی نداشته باشد، هر روز که هیچ، هر ساعت هم اگر یک نسخه بریل ایران سپید را برایش بیاورند نمی خواند؛ برعکس، اگر خودش راغب باشد، دنبال کتاب بریل هم می تواند برود. در مورد کتاب گویا بنده تا کنون با ناشران خیلی کلنجار رفته ام؛ تقریبا بیفایده بوده است. حاضر نمی شوند فایل کتاب را بدهند؛ بعضی هایشان البته در مواردی با رودکی تعامل دارند و فایل می دهند؛ ولی حتی رودکی هم دستش در این کار چندان باز نیست؛ حتی اگر فایل را هم بگیرد، نمی تواند آن را به افراد بدهد؛ فقط برای تبدیل به بریل می گیرد. شاید واقعبینانه تر آن باشد که روال ضبط کتاب ادامه یابد و منتظر باشیم تا شرکت “هدی سیستم” نرم افزار واژه شناسش را عرضه کند؛ آنوقت خودمان می توانیم از کتاب ها فایل متنی تهیه کنیم، بی منت ناشران. همژنین با شما موافقم که استفاده از کتب گویا با صدای نرم افزار، برخلاف تصور بسیاری دوستان، در بلندمدت هم کارآمد تر است هم سریعتر. در این باره بعدا مطلبی خواهم نوشت. اما در مورد آقای معینی راه نفی و اثبات فعلا بر هردوی ما بسته است. اگر جناب نخودی عصبانی نشود، پیشنهاد صبوری می دهم تا ببینیم در عمل چه می کنند؟ اشکالات سایت را خودم هم برایشان گفتم. جواب دادند که دارند از کاربران نظرخواهی می کنند و با طراح سایت هم در حال مذاکره اند تا نواقص رفع بشود. البته همنظر با شما می گویم که باید در سایت های نابینایان حضور فعال تری داشته باشند. راستی، در شماره ۲۸ آبان، به مناسبت سالروز تولد ایران سپید گزارش مفصلی تهیه کرده و روی سایت هم گذاشته اند که بسیاری از انتقاد ها و نیز پاسخ های سردبیر را منعکس می کند. بد نیست ببینید.

امروز با ایران سپید تماس گرفتم و اطلاع دادم که از زمانی که مدیریت تغییر کرده برای من روزنامه نیامده, خانمی پشت خط بود شروع کرد با ماشین پرکینز تلق تلق نام و شماره اشتراک وشماره موبایلم را یادداشت کردن. باخودم گفتم گویی در برخی مراکز ما هنوز فناوری روز حضور پیدا نکرده که این خانم دارد به شکل سنتی با ماشین پرکینز یادداشت میکند مگر نمیشد با کامپیوتر یادداشت کند. در ضمن گفتم میشود با آن پیامک سیزده رقمی مشخصاتم را بفرستم که گفت نه, آن از کار افتاده. و دارند تلاش میکنند که سامانه ی دیگری جایگزین کنند. کاش روزی مدیر مسؤول جدید بالاخره بگوید که به گروه های نابینایی در اینترنت و بخصوص به سایت گوش کن سر میزند یا نه. هرچند گمان نمیکنم که چنین باشد.

دیدگاهتان را بنویسید