خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

زود قضاوت کردن

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه…   من اولینبار که تو گوش کن مطلبی مینویسم موضوعی که در نظر گرفتم زود قضاوت کردنهتا حالا شده در مورده کسی مثلا دوستتونزود قضاوت کنید هالا ممکن در موردهش حرفی از دیگرون شنیده باشید مثلا شنیدید که دوستتون پشته سرتون حرف زده یا اینکه دوستتون فلان کارا کرده… حالا میخوام ازتون بپرسم که عکس العملتون تو این جور مواقع چیه؟ از اونایی هستید که زودی اون چیا که شنیدنا باور میکنن؟ بدونه اینکه به گذشته اون دوستشون توجه کننبدونه اینکه فکر کنن و  اطمینان پیدا کننه….. یا از اونایی هستید که همیشه جنبه مسبتا در نظر میگیرن و تا مدرک کافی نداشته باشن  در باره کسی زود قضاوت نمیکنند؟…. ایکاش جزوه گروه دوم باشید…  زود قضاوت کردن حالتهای مختلفی داره مثلا زود قضاوت کردن دربرخورد با   رفتار کسی که اصلا نمیشناسیمش.

پس زود قضاوت نکنید. زود به انتهای قضیه نرسید و یکه به قاضی نروید یا در میان صحبتها مدام دنبال درست و غلط نگردید. قبل از نتیجه گیری کردن در مورد حرفهای دیگران کمی فکر کنید ؛ خصوصا اگر میدانید این صحبت فقط از یک احساس زود گذر نشات میگیرد

دراین راستایک حکایت میگذارم امیدوارم که درس عبرتی باشد و دیگر زود قضاوت نکنیم. 

مرد مسنی به همراه پسر22 ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلی‌های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.

به محض شروع حرکت قطار پسر 22 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می‌کرد فریاد زد: پدر نگاه کن درخت‌ها حرکت می‌کنن. مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد.

کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرف‌های پدر و پسر را می‌شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک چند ساله رفتار می‌کرد، متعجب شده بودند.

ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می‌کنند.

زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می‌کردند.

باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید.

او با لذت آن را لمس کرد و چشم‌هایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران می‌بارد،‌ آب روی من چکید.

زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: ‌چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی‌کنید؟

مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر می‌گردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می‌تواند ببیند. خب دوستان عزیزم امیدوارم از این موضوع خوشتون اومده باشه اگه نظری دارید حتما بگید ممنون….. فقط این جمله آخرمم  بخونید….////  «اگر ضروری است که نظر دهی اما ضروری نیست که محکوم کنی، پس محکوم نکن.حداکثر به تأیید نکردن بسنده کن… بدرود

۱۷ دیدگاه دربارهٔ «زود قضاوت کردن»

هوووورااااا یه گلبالی دیگه خوش اومدی
ایول مطلبت قشنگ بود آفرین
آقا اجازه ما به خدا جزو دسته ی دومیم به جون خودم جدی میگم
راستی آقا اجازه یه چیزی بگم البته اخلاقت ورزشیه مطمئنا ناراحت نمیشی ببین مثبت نه اونی که شما نوشتی راستی اصفهان اولیرو اشتباه نوشتی بقشمید
ولی مرسی مرسی مرسی قشنگ و به جا بود
ایشالا وکیل بشی
پولدار بشی تازه ایشالا اول بشین تو گلبال
فکر کنم اولولولووووولللوووولللوووول

درود
خوش آمدید ، هر چند که خواننده بی صدا بودید .اما از مطالب حقوقی شما امید وار هستم بهره مند بشویم .مطلب بسزا و جالبی بود خیلی با عنوانش فکر کردم که مجتبی نوشته اما بعد مجتبی ننوشته بود ! به دلیل مواجه شدن با مسئله ای که آنی بود و متحمل ضرر و زیان از نوع فشار روحی شدم این مطلب را می پسندم برای من بجا بود دوست عزیز من .
اما بعد …
به دلیل شروع برای زود قضاوت نکردن ! می شود به من بگوئید که چطور می شود فردی بعد از اولین دیدنش درخت را بداند ،دریا را بشناسد ، ابر را دریابد ،باران را و همه اینها درست برای اولین بار باشد و پدر پیرش هم فقط لبخند بزند !
اما دوست من می شود همه اینها را با احساس خوب داشت ،فهمید ، لذت برد و درسی شد برای همه افرادی که زود قضاوت می کنند .
برای من واقعا مفید بود مطلب شما و مناسب اوضاع واحوالات من .
ببخشید مطلبف را برداشتم برای وب خودم راضی که هستید .

درود به شما دوست عزیز وگرامی . اول ممنونم که خوندیش و خیلی کامل حرفتا زدی. در جوابت میشه گفت که شاید از قبل برای اون جوان این چیزا را توصیف کرده باشن ….. مهم اون نتیجه ای که شما از این مطلب گرفتی… از نظر من هیچ اشکالی نداره که مطلبا کپی کنی اما اصل اجازه آقا مجتبیست .

دیدگاهتان را بنویسید