خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

به دادم برسید

سلام بچه ها. حالتون چه طوره؟
عیدتون مبارک.
آقا به فریادم برسید.
کمکم کنید. شما رو به خدا نجاتم بدید.
از چی؟
بهتره بگید از دست کی.
از دست این شهروز بیرحم.
چی؟
من کیم؟
من بیچاره لبتاپ شهروزم.
یه لبتاپ بخت برگشته.
به جون خودم کاری که این شهروز از من بیچاره میکشه از کارگرای معدن نمیکشن.
همچین که صبح از خواب ایشون بیدار میشن و صبحانه رو میل میفرمایند من بدبخت هم کارم شروع میشه.
آقا همش یا با من میره توی اینترنت آهنگ و فیلم دانلود میکنه، یا میره توی فیسبوک میچرخه، یا توی اسکایپ با این و اون چت میکنه، یا میاد اینجا توی محله پستا رو میخونه و کامنت میذاره و با در و دیوار حرف میزنه و میاره میذاره اینجا. آخه این هم شد کار مرد حسابی؟
تو زبون آدم زنده ها رو نمیفهمی حالا رفتی با اشیاء بیجان حرف میزنی؟
حالا بگذریم.این فرایند از طرف صاحب سنگدل ما بارها تا شب تکرار میشه. در بینش هم یا فیلم میبینه یا بعضی وقتها بازی میکنه یا آهنگ گوش میکنه. خلاصه حتا خیلی وقتها ناهار و شامش رو هم پیش من میخوره. میترسه در برم یه وقت.
شبها هم که تا خود صبح بیداره نه میذاره من بخوابم نه خودش میخوابه. تازه اگر هم بخوابه من بیچاره رو میذاره روی دانلود تا فیلماشون رو براشون دانلود کنم. خداییش بخت بد پس به چی میگن آخه.
اوه اوه اوه.
اومد که.
بدبخت شدم.
سلام بچه ها. چه طورید؟ عیدتون مبارک. ما رو نمیخونید خوشید؟ یه مدت نبودم دلم براتون انقدر شده بود.
چه قدر شده بود؟
انقدر. اصلً به تو چه. لبتاپ هم انقدر فضول میشه آخه؟
همینطوری پرسیدم خب.
آره جون خودت. میخوا ی تنبیهت کنم؟
چه تنبیهی؟ خب مثلً این که باهات یه برنامه ی رادیوییمون رو ادیت کنم.
نه. نه. نه. تو رو خدا نکن. این کار رو با من نکن. من نوکرتم. تو رو خدا. خواهش میکنم.
خیله خب بابا. عجب لبتاپ سوسولی هستیها.
بابا آخه هر ادیت تو یه چند ساعتی طول میکشه. پیر میشم تا کارت تموم بشه.
پس تو جای کامپیوترای صدا سیما باشی خودکشی میکنی لابد. نه؟
حالا که نیستم. بابا من بیچاره گناه دارم آخه. خب خسته میشم.
برو بینیم بابا. 2 میلیون پولتو ندادم که بگی خسته ام.
عجب گیری کردیمها. یعنی تا آخر عمرت این 2 میلیون رو میخوای هی بکوبی توی سر من؟
تقصیر خودته خب. هی موج منفی میدی.
خب بابا. ما تسلیم. هر کاری میخوای بکن. ما که آب از سرمون گذشت، چه یه وجب چه صد وجب.
اصلً ببینم چی داشتی برای بچه ها میگفتی؟
هیچی آقا شهروز. به جون خودم داشتم ازت تعریف میکردم. داشتم میگفتم که شما خیلی پرتلاش و پرکار هستید.
که این طور. مطمئنی اینها رو میگفتی؟
آره بابا. شما عزیز مایی و ما هیچوقت به شما جسارت نمیکنیم.
خب بذار ببینم چی نوشتی.
آخ آخ آخ.
چی شد؟
نمیدونم چرا یه کم حالم خوب نیست.
ببین خداییش حوصله ندارم ویندوزتو عوض کنمها. گیر نده جون من.
نه مهم نیست. یه ریست کنی خوب میشم.
خب باشه. پس بذار از بچه ها خداحافظی کنیم تا من ریستت کنم.
بچه ها عیدتون مبارک. سال خوبی داشته باشید. خداییش هممون به هرچی که هدفمون تو این ساله برسیم. حالا من برم این بیچاره رو ریستش کنم تا شاید دردش بخوابه. بیا خداحافظی کن بریم.
چشم. بچه ها خداحافظ تا یه سال دیگه.

۱۸ دیدگاه دربارهٔ «به دادم برسید»

سلام محمدرضا. دمت گرم. راستی عید همه مبارک. من الآن خونه ی مادربزرگم هستم. دارم کامنتها رو جواب میدم. راستی برنامه های ما رو هم دانلود کنید و نظر بدید. خداییش پوستمون کنده شد برای ضبطشون.

سلام.
لپتاب شما باید بیاد پیش مال من۱دل سیر با هم درد دل کنن. دقیقا از ظهر که وارد خونه میشم این بیچاره رو راه میندازم تا خود صبح فردا که می خوام از خونه برم بیرون. هر روز ظهر بعد از ورود به خونه اول سیستم روشن بعد تدارک ناهار و غیره.
گاهی خوشحال میشم که این دستگاه کوچیک و صبور زبون نداره برای اعتراض. اگر داشت حتما معترض می شد. ولی گاهی عجیب دلم می خواد می شد که این حرف می زد. همچین زمان هایی دلم می خواست سیستمم به زبونی که من بفهمم باهام حرف می زد. شاید خیلی حرف ها داشت بهم بزنه و حتما من هم خیلی چیز ها داشتم بهش بگم.
فردا این موقع سال دیگه هست. امیدوارم سال دیگه یعنی فردا همه چیز برای همه شما چنان بهتر از حالا شده باشه که در باور هیچ کدوم از ما جا نگیره!.
خوب دیگه من برم به پست های دیگه این محله و بعدش هم به وب ها و سایت های دیگه عید دیدنی.
ایام به کام.

سلام پریسا. باز لبتاپ شما صبح تا ظهر استراحت میکنه. من که صبح تا شب ازش کار میکشم شب هم میذارمش دانلود کنه و خودم میگیرم میخوابم. عید تو هم مبارک. سال خیلی خیلی خیلی خیلی خوبی داشته باشی. تو ثابتترین و حرفه ایترین مخاطب پستای من بودی و هستی. ازت ممنونم.

درود! آهای لبطاب جون-ناراحت نباش عزیزم،‏ تو تنها نیستی،‏ این بچه های نابینا یه چیزی هم به معتادان بدهکارند،‏ مثلا من دوتا گوشیدارم که مثلخودتند! گوشی‎ e75 از شما شاکیتره چون من بلایی سرش آورده ام که مرغان هوا به حالش گریه میکنند!‏

ای چی بگم؟ این وسط کسی نیست به داد من بیچاره برسه، این تبسم دیگه کارش از لپتاب و دسک تاب گذشته، انقد ازم کار میکشه. قبلنا خوب بود فقط شبا اینترنت فعال بود ولی الان بخاطر اینکه خانم تنظیم خوابش بهم نخوره، روزا پستا رو میخونه و شبا دانلود زندگی ادامه داره و آموزش شطرنج و کنفرانس و این چیزاست. حالا تلفنشون قطعه و دست خودش نیست بهش حق میدم ولی کسی نیس بهش بگه یه وایمکسی، وایلکسی چیزی بخر دست از سر کچل این گوشی بیچاره بردار… گوشی عزیزم مث اینکه چش منو دور دیدی داری با دوستان درد دل میکنی؟ بهت حق میدم، هرچه میخواهد دل تنگت بگو. فقط این ایام عید بامن باش قول میدم بعداز عید خونه ای اجاره کنم که تلفن داشته باشه و یا وایمکسی چیزی دست و پاکنم.خیلی دوستت دارم، بخاطر این همه زحمت منو ببخش.

دروووود
کجایی شهروز فکر کنم دیگه نیومد بالا ویندوزت خخخ
ولی مثل همیشه با حال نوشتیها
بیا پست بذار نیستی دیگه
میدونی من هم یه وقتایی اینجوری میشم ولی میترسم معتاد بشم از کارو زندگی وا بشم هی بر نفسم غلبه میکنم پا میشم
راستی عیدت مبارک
فکر کنم رفتی حسابی بگردی خوش به حالت

سلام زهره. من الآن خونه ی مادربزرگم هستم و فردا هم تا آخر هفته میرم شمال. آقا اگر نتونستم بیام محله منو ببخشید. خیلی این برنامه های رادیو که امیر داره براتون میذاره وقتمون رو گرفت. حتا خرید لباس عیدمون رو هم به زور تونستیم انجام بدیم.

دیدگاهتان را بنویسید