خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

چرت‌نوشت چهارم مهر

حالا تو نیستی و من اینجا ناراحت از همه، بیکار بیکارم. حتی دوست ندارم به چیزی فکر کنم. نه به خودم و نه حتی دیگر به تو. مثل دیوانه های بیهدف، تا نصف شب، روی پل سیو سه پل قدم می زنم. گاهی وقت ها خسته از همه ی دنیا روی یکی از سکو های پل، می نشینم، به دیوار تکیه می دهم و خوابم می برد. بیدار که می شوم، باز همان تشویش و دلهره ی بی معنی ای که هیچ وقت دست از سرم بر نمی دارد. یک دنیا اضطرابم. مخلوط با یک عالم نگرانی. دوست دارم جایی باشد دور دور دور از همه ی چیز ها و افرادی که دوروبرم هستند. بروم آنجا که خبری از هیچ کس جز غریبه ها نباشد. زندگی میان غریبه ها را دوست دارم. شاید آنجا دلهره ام کم شود، به صفر برسد. غریبه ها خوبند. اول کاری که نمی شناسندت و در ادامه که شناختندت، تازه می شویم دوست. مثل یک تولد دوباره. نیستی که ببینی همه ی بدبختی هام از دوست داشتن چون تویی نشأت می گیرد. هرچه که هست، از محیط بیزارم. از همه چیز متنفرم. حتی اگر میشد یک خانه ی کوچک داشتم که در تنهایی زندگی می کردم، باز هم خوب بود ولی زندگی در میان آشنایانی که گاه از غریبه غریبه‌ترند سخت است. سخت.

۱۲ دیدگاه دربارهٔ «چرت‌نوشت چهارم مهر»

سلام.
فقط مواظب باش.
اون قریبه ها روزی دوستان تو میشن و دوباره روز از نو روزی از نو.
تنها راهش جایی هست که کسی نباشه.
یه غار جمع و جور باشه مال خودت.
توش آتش روشن کنی برای گرما و غذا، با آرامشی که هزاران سال پیش اجداد ما داشتن و ما نداریم.

سلام
اینجاست که شاعر میگه : غریبه آشناااااااست : دوستش داره بیاااااااا
بعد میگه : تو با گراز سفید مهربونی اومدی ..
یکی نیست بگه بابا آخه یه نابینا صاعت دو نصف شب رو پل چکار میکنه .
اونم بدون عصا
اونم بدون عینک
اونم گوشیشم شارژ نداشته باشه
اینجاس که دیگه باید شعر کمکم کن رو حفظ کنی تا نزارن اونجا بمونی
این بود انشای من

سلام موجی. زیبا نوشتی. ولی داداش دیگه این فازا تو این روزگار جواب نمیده.
احساس تنفر از همه، و تنهایی مطلق، گوشه نشینی و و و، فقط روحِ آدم رو پژمرده و نابود میکنه.
پس به داشته هات ببال و بشو همون مجتبای شاد و شنگول سابق.
البته میدونم بعضی وقتا آدم نیاز داره تنها باشه، از همه فاصله بگیره و.، اما در کل بیخیال.
بیا این آهنگو بگوش و سعی کن بهش عمل کنی.
https://www.gooshkon.ir/amir/tardid.mp3
شایدم این متن صرفا یه دل نوشته بود و حاوی روحیات این روزای تو نباشه. چه معلوم

سلام من اینجور وقتا سعی میکنم آشناها را غریبه ببینم. یعنی هرچی ازشون میدونم را کنار میذارم. ویندوز مغزمو نسبت به اونا عوض میکنم و نرم افزارهای جدیدی که کاربردیتر باشه از دیدار جدیدم با آشناهام میسازم و روی اون ویندوز نصب میکنم. البته بعضی وقتا هم هنگ میکنم ها.

دیدگاهتان را بنویسید