خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

اولین پست من تجربه ی دنیای جدید نابینایی

سلام ودرود بر هم محله ای های خوب و  بزرگوارم

من مهدی ترخانه اهل و ساکن تهرانم 35 سالمه فوق دیپلم برق و از خیلی چیزها سر رشته دارم اونم  بخاطر کنجکاوی از بچگیمه ولی تو نابینایی هیچی

بخاطر اینکه یک و نیم ساله با موتور تصادف کردم و اعصاب بیناییم اسیب دید جالبه بدونید راننده اتوبوس درون شهری به مدت 13 سال اعم از 6سال در شرکت واحد و تا قبل از تصادف با اتوبوسخودم  . رانندگی غیر از سختی بسیار تجربه ام را بالا برد با همه جور ادم برخورد داشتن و اخلاقیات و معرفت ومرام متفاوت

هیچ وقت حقوق معولولین را زیر پا نگذاشتم و وجدانم اسودست در حالی که هنوز هم باورم نمیشه زندگی دردو دنیا بسیار متفاوته عالم بیناها پر از تزویر و ریاهست این طرف پاکی و تلاش و کمک به همنوع دوستیهای بیشتر  ولی باید از حواس دیگر بعنوان جاییگزین استفاده کرد و کم نیاورد .و…صحبت به درازا کشید من هم بنوبه خودم میتوانم نکات ریز و درشت در مورد برق .بلندگو .هدفون .تست اولیه لوازم معیوب منزل و..را اگر مایل باشید یا موارد دیگر  را با شما در میان گذارم

ممنون از حوصله ای که کردید با تشکر از جناب خادمی و تبریک به خاطر ماندن استقلال در کورس قهرمانی

۲۴ دیدگاه دربارهٔ «اولین پست من تجربه ی دنیای جدید نابینایی»

سلام مهدی جان. از طرفی ناراحتم که به جمع نابینایان پیوستید و از طرفی خوشحالم که کسی در جمع ماست که میتواند تجارب ارزنده خودشو در اختیار ما قرار بده. خوشحال میشم که بدونم اولاً با دنیای نابینایی چطور کنار اومدید و ثانیاً میزان آشنایی تون با امور مربوط به نابینایان از قبیل کامپیوتر و نرم افزار های مرتبط با نابینایان رو بفرمایید. همچنین الآن مشغول چه کاری هستید. امیدوارم که بتونم در حد توان بهتون کمک کنم. موفق باشید.

سلام علیرظا جان اول پوزش بخاطر قطعی اینترنتم .کار راحتی هنوز هم نیست دارم از هر طرف اطلاعات میگیرم متاسفانه دوست نابینا ندارمولی خودمو بسرعت میرسونم با گیتار و کامپیوتر مشغولم ممنون از حظورت به امید اشنایی بیشتر

سلام.
خب از آشنایی با شما خوشبختم، از اتفاقی که براتون افتاد متأسفم، از استقلالی بودنتون هم کلی حالم گرفته شد خخخ.
میگم آسیا میریم خارج، چیزی لازم ندارید براتون بگیریم؟
حالا خداییش یه سؤال مهم.
انصافً زمانی که راننده اتوبوس بودید چه قدر پیش اومد از نابیناها بلیت یا کرایه نگیرید؟
کدوم خط کار میکردید ببینیم اتفاقی باهاتون رو به رو شدیم یا نه؟
الآن سوار اتوبوس میشید ازتون کرایه میگیرن یا نه.
در کل یه کم با صندلی داغ اشتباه گرفتم اینجا رو.
براتون آرزوی موفقیت میکنم.
خدا نگهدار.

سلام بر آقای ترخانه گرامی
ورودتون رو به محله تبریک می‌گم ولی امیدوارم به زودی زود بیناییتون رو به دست بیارید و جداً به خاطره اون حادثه براتون ناراحت شدم ولی خب مهم اینه که شما در اون حادثه نموندید و زندگیتون رو ادامه دادید ….
در مورد این که این طرف ریا و تزویر نداره به همین بسنده می کنم که بگم خخخ
در کل منتظر مطالب جالب و جذاب شما خواهم بود و دیگر دوستان هم به همچنین
موفق و سربلند باشید و همیشه شاد

سلام بر آقا مهدی گل .
حاجی یه جورایی ما هم زخممون یکی هستش .
ما هم با شتر چی ببخشید موتور رفتیم تو باقالی ها
نزدیک یک سال هم هست که اینورا میچرم .
یجورایی اگه اسکایپ باز هم شدین به بچه ها آمار بدین که اونها هم خوشحال میشن مثل ما . راستی خوش اومدین به کلبه درویشی آقا مجتبی .
بشین عمو واست یه چای نبات بریزم بیام عمو .
با آروزی بهترینها برای شما .
یا حق

سلام.
هرچند از دلیل ورودتون به این محله و به جمع هم محلی ها خیلی دلم گرفت، ولی بهتون خوشآمد میگم. ۱خوشآمد گرم و بلند و البته شاد چون زندگی جریان داره و باید پیش بریم هرچند بدون دیدن. پس چه بهتر که هرچی شاد تر و بهتر پیش بریم.
خیلی از گفتنی ها رو شما خودتون گفتید و
خیلی از جواب ها رو شما خودتون در این مدت پیدا کردید. آفرین! مطمئنم بیشتر از این هم پیدا می کنید. و تزویر. تزویر و ریا همه جا هست دوست عزیز. در جهان بینا ها و در دنیای نابینا ها. ولی میشه هر کدوم از ما سعی کنیم بر مدارش نچرخیم و هرچی صاف تر و سفید تر باشیم. اینطوری از سیاهیشون در امان می مونیم. شاید این نظر درست نباشه ولی تجربه شخصی من این بوده و امیدوارم اشتباه نبوده باشه.
ایام به کام.

درود بر شما خوشحالم که بسرعت خودتونو با شرایط جدید تطبیق دادید ورودتونو رو به این محله خوشآمد میگم شما در این دنیای جدید هم میتونید موفق باشید خیلی موفق با اراده ای که در شما وجود داره حتما موفقیتهای بزرگی رو بدست میارید من و خیلی از بچه های محله عاشق کارای فنی هستیم مطمئنا مطالب شما برای ما بسیار جذاب خواهد بود

سلام اولاً آفرین به این اراده بعد تو دو چیز دست کم مشترکیم یعنی ۳ یکی نابینایی بعدش فوق بودن اما از نوع لیسانسش سوم آبی بودن شدید.دوست گل و جدید خوشحال میشم تو اسکایپ ببینمت تا اگه شد با هم بیشتر از پیش باشیمو به هم یعنی از هم یاد بگیریم اسکایپم:
ahmad.mahmoodi4
حیف که کرار کارت گرفت!

خب هر چند انگاری سه تا در میون به کامنتها جواب میدین, اومدم خوش آمد بگم و بگم::
ما زنده به آنیم که آبی بمیریم استقلالیم که آبیه ما عدم ماست, و آبیتر از آنیم که بیرنگ بمیریم, خخخخ, امیدوارم بر گردین به دنیای بیناها, دل عالی پر شادی

سلام ببخشید برای اولین پست و قطعی اینترنت میشه کمی ارفاق کرد .هنوز باید یاد بگیرم .
راستی یکشنبه ساعت ۱۸ ورزشگاه ازادی امیدوارم ببازیم ولی مساوی نشه و یه بازی قشنگ ببینیم از اشناییتان خوشحال شدم

سلاام بر داداش مهدی عزیز.
من که خیلی خوشحالم که اینجایی، در عین اینکه ناراحتم که این اتفاقات برات افتاده.
خواهشا منو دوست خودت بدون و مطمین باش در حد استطاعتم هر کمکی که از دستم بر میاد برات انجام میدم.
اطلاعات تماسم در بخش درباره محمدرضا چشمه موجوده و در خدمتم.

سلام بر وجود نازنینت .
ارتباط با کامپیوتر برای من که تا حالا به دیدن متکی بودم بسیار سخت است و دارم تمام سعیم را میکنم .هنوز نتوانستم در اسکایپ موفق باشم .امیدوارم بزودی بتوانم هر چه سریع تر خودم را برسونم ایمیلم :
mehditarkhane@gmail.com
است که در شناسنامه باید بگذارم ممنون از لطفی که به من داری .

درود
مهدی جان واقعا خوش آمدید جمله جالبی برای حضور شما نیست اما این جمله می تواند نهایت احساس ما را نسبت به بازیافتن خودتان و برگشت به زندگی عادی را به شما ابلاغ نماید . به هر حال سخت است تجربه دو زندگی متفاوت اولی با رنگ ها و دومی بدون رنگ ! البته نفهمیدم که مطلق هستی یا خیر ؟ توانائی ات ستودنی است و دوست دارم از تجربیات ارزشمندت در محله بنویسی .
من هم برای اولین بار با نام فارسی از طریق نام کاربری ام وارد شدم و دارم نظر می نویسم .باید راحت باشد و معادله ندارد .
زهره میدان را باز دیدی و یک استقلالی دیدی ، سرود آبی می خوانی ! فک کردی ها شهروز تنها نیست من هم قرمز هستم ها .راستش در باره اینکه به نابینا ها چطور عمل میکردی می خواهم بدانم .؟ من نیز در طول خدمتم یک دانش آموز نابینا داشتم که مدیر به من نگفته بود ! جلسه اول کلاس وقتی دیدم دارد در میان کلاس قدم یمزند بر سرش داد زدم که برو بنشین ؟! و در جلسه دوم وقتی رفتم ببینم چرا سرش را روز میز گذاشته فرد میز جلوئی گفت نابینا است و من از اطاق بیرون رفتم ! چه عرق بدی مرا فراگرفته بود ؟ حالم خراب شده بود و یادم از روز قبل وجلسه قبل می آمد و بناچار از خودم بدم می آمد .مدیر آمد و جویا احوال من شد و معترض شدم که چرا نگفتی که دانش آموز نابینا دارید در کلاس ؟یک ربع بیشتر حالم بد بود و برای حفظ نظم مجبور شدم و خودم را کنترل کردم و به کلاس برگشتم .اما حالا می فهمم که نداشتن امکانات و با خط بریل خواندن چقدر سخت است و او با التماس از من نمره بیست را گرفت ! من همیشه شانزده و هفده می دادم نمره او را و الان می دانم که خواندن از روی کتاب و خط عربی چقدر سخت است ! اما خوشحال هستم که او الان دارای یک پسر هست و زوج نابینا هستند هر چند که تجربه سخت زندگی نافرجام را نیز داشته است و به سر کار موقتی رفته است .بله دوستان
برادر مرده می داند ، درد برادر مردن را .
و شهروز مطمئنا در زمان بینا بودن نابینا را هیچ کسی نمی تواند درک کند .

سلام با شما موافقم هنوز هیچ فرهنگی در مورد یک نابینا وجود ندارد .
در شلوغی وهیاهو موجود در جامعه گم شده اند و کسی انها را درک نمیکند مگر خدا نکرده دچار شود هیچ وقت نمی توانستم خودم را جای انها بگذارم و هنوز هم در شوکم من نابینا کامل شده ام .
امیدوارم دوستان خوبی برای هم باشیم .
متشکر از ابراز لطفی که به حقیر داشتید .

دیدگاهتان را بنویسید