خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

تجربه به چه قیمتی آیا؟

سلام بر همه هم محلی های عزیز و گرامی

 

خب خدمت شما عرض کنم که

 

گاهی زمان هایی که خیلی ناراحتم، خسته ام و کلاً با زمین و زمان سر جنگ دارم با خودم فکر می‌کردم که … ”

فعلش درسته ها چون از این به بعد معلوم نیست این مدلی فکر کنم یا نکنم”

پس…. با خودم فکر می‌کردم که “تجربه به هر قیمت” حتی به قیمت شکست … حتی به قیمت از دست دادن خیلی چیزهایی که حتی بدتر از شکست هم هست “البته تو پرانتز بگم که به استثنای مواردی که به آبرو و حیثیت آدم لطمه بزنه”

اما هرچی که جلوتر می‌رم، و هر اندازه افراد بیشتری رو می‌بینم که چنین تجربیاتی رو داشتند با خودم فکر می‌کنم که “تجربه به هر قیمتی” ارزشش رو نداره …

جداً گاهی می‌باید بجای “تجربه کردن” از “تجربیات دیگران” عبرت گرفت و از خیر یه سری تجربیات گذشت…

 

البته الآن که تقریباً به آخر این مطلب رسیدم و یه مقدار بیشتر فکر می‌کنم و قرار هم بر صداقت هست بهتره این رو هم بگم که: با این وجود من حاضرم به هر قیمتی یک سری تجربیات رو تجربه کنم … و بهانه ام هم این خواهد بود که شاید من “با شکست مواجه” نشدم … من می‌توانم … و قرار هم نیست که من شکست بخورم …

 

پ.ن: خودم هم دقیق نفهمیدم چی به چی شد ولی خب خوشحال می‌شم نظر شما رو هم در مورد این مطلب بدونم؟

۵۴ دیدگاه دربارهٔ «تجربه به چه قیمتی آیا؟»

سلام بر بانوی محترم محله.
تجربه.
چه کلمه پر استفاده ای!!
هرکس که شکست میخوره میگه: اینم تجربه ای بود برای خودش.
موفق میشه میگه از تجربیات من استفاده کنید که ضرر نمیکنید.
میخوای به کاری دست بزنید، یکی میگه از تجربه دیگران استفاده کن بعد شروع کن.
نمیخوای انجام بدی میگن دیگران تجربه کردن موفق شدن، این کار رو بکن.
من فکر میکنم که تجربه کاملا اکتسابیه و هرکس تجربه خودشو با روش خودش باید انجام بده.
شکست یا موفقیتش هم خیلی مهم نیست.
ممنون از پست.

سلام بر آقای چشمه گرامی تر از گرامی
دقیقاً همین هایی که شما گفتید … “تجربه” … باید کسبش کرد … ولی گاهی شدیداً گرونه؟ یعنی بنظرتون این مدل تجربه ها رو هم باید کسب کرد؟ انتخاب سختی هست و البته سرنوشت ساز … ولی باز خوشحالم از این که شما هم معتقدید تجربه اکتسابی هست…..
ممنون از حضورتون و سربلند باشید

سلام بر نخودی وکیل محله.
خُب من هم با نظر آقای چشمه خیلی موافقم.
معتقدم که اگه قرار بود همه از تجربیات دیگران استفاده کنند دیگه چیزی برای تجربه کردن باقی نمیموند یعنی دیگه اون وقت همه چیز یکنواخت میشد و انگیزه ها برای تجربه کردن از بین میرفت و در نتیجه پیشرفتی حاصل نمیشد.
یعنی میخوام بگم که شاید کسی که یه کاری رو تجربه کرده تلاش کافی نداشته و شکست خورده و ما شاید بتونیم پیروز بشیم.
میسی از پست
موفق باشید.

سلام بر جناب خیر اندیش همیشه خیرخواه بابای ایلیا و اسما عزیز
می‌گم آقای پدر ولی گاهی بعضی از تجربیات واضح و مبرهنه با شکست مواجه می‌شه ها؟ حتی اگر تمام تلاشت رو بکنی و حتی اگر و اگر و اگر ….
مثال چی بزنم مثلاً شکلک نخودی دست در زیر چانه در حال تفکر ….. مثلاً تجربه سرعت با موتور سیکلت تو بزرگراه …. بازم مثال بذهنم رسید میرسم خدمتتون و البته شما هم مثال خوب پیدا کردید خوشحال می‌شم به ما هم بگید شاید عبرتمون بشه و نهایتاً رستگار شویم….

سلام آفرین موضوع خیلی جالب و بحث بر انگیزیه! به نظر من تو خیلی موارد تجربه نسبیه یعنی بستگی به تجربه‌گر موقعیت تجربه و چیزای دیگه داره. پس همون‌جور که خودت گفتی ممکنه تو یه موضوع یکی شکست بخوره دیگری شکست بخوره. یعنی چیز نه پیروز بشه. اما تو مسائل کلی، دیگه فرصت تجربه کردن نیست و باید از تجربه دیگران عبرت گرفت.
مثلاً پیر مردها به جوونها می‌گند قدر جوونیت رو بدون یعنی انرژیتو صرف چیزهای بی ارزش نکن که زود از دستش می‌دی و پیر می‌شی
این چیزی نیست که ما بگیم باید تجربش کنیم. غیر از این که به نظر من اگه تجربه‌باز باشیم، جاهایی که باید از تجربه دیگران عبرت بگیریم، خودمون تشخیص میدیم.
به نظر من داستان خوندن هم یه عبرت گرفتن از تجربیات دیگَرونه، به شکل تأثیرگذارش….
بذار بازم بگم. من

سلام بر آقای یگانه گرامی
ممنون شما لطف دارید و بر شما هم هزار آفرین به خاطر کامنت پر محتوا و عالیتون
خب بذارید ببینم اون قسمت نسبیت و کلیت رو که کاملاً با صحبت هاتون موافقم، بنظرم تقسیم بندی قابل قبول و واقع گرایانه ای هست، در مورد مثال تون خب نه دیگه اینی که شما مثال زدید غیر قابل تجربه هست یعنی یه جوون نمی‌تونه در جایگاه یه فرد پیر به این مسأله عمل کنه و یه طورایی خیلی خیلی مثال کلیی هست.
در مورد کتاب خوندن هم بله یه جورایی عبرت گرفتن از تجربیات دیگران هست ولی گاهی بجای این که عبرت بگیریم برعکسش رو عمل می‌کنیم ما هم می‌خوایم جای قهرمان داستان باشیم با همون دغدغه ها با همون شادیها و با همون غمها …..
شما هر اندازه بیشتر بنویسید من خوشحالتر می‌شم و منتظر الباقی کامنتتون خواهم بود ؟؟؟؟
سربلند باشید و سر افراز

سلام بر خانم قاسمی. به نظر من هم همه چیز رو نباید تجربه کرد. یعنی بعضی چیزها رو که اصلا نمیشه تجربه کرد و بعضی چیزها رو هم بعضیهای دیگه تجربه کردن و ما میتونیم ازشون درس بگیریم و لازم به بازآزماییشون نیست. ولی بعضی چیزها تا حالا تجربه نشدن. اگر تجربه این چیزها به ما آسیبی نرسونه تجربهشون فکر کنم لازم باشه. وای که چقدر گفتم چیز و تجربه! معادل فارسی تجربه چی بگم بهتره؟ همون آزمایش فکر کنم بهتر باشه. حالا ولش کنین. تجربه بعضی چیزها هم باعث هیجان میشه. اونها رو هم بهتره تجربه کنیم. اصلا چی دارم میگم! خودم هم نفهمیدم.
اصلا خلاصه میکنم. به نظر من چیزهایی که بارها و بارها قبلا تجربه شدن لازم نیست باز ما هم امتحانشون کنیم. چون اینجوری باید یه راه رو که قبلا دیگران رفتن ما هم بریم که اینجوری خیلی دیرتر به مقصد و مقصود میرسیم. ولی بعضی چیزها رو باید تجربه کرد تا پیشرفت حاصل بشه. هرچند هزینه داشته باشه. لازمه پیشرفت هزینه هم هست دیگه! حالا از هر نوعیش. موفق و پیروز باشید. بدرووود.

درود بر آقای ایزدی درسخون متفکر گرامی
خب این طوری که شما اول نوشتید من خواستم بنویسم پس زندگی که این طوری راکد و بی هیجان می‌شه که خودتون اجازه دادید بعضی مواردی رو که باعث هیجان می‌شه تجربه کنیم که زندگیمون دچار رکود و روز مردگی نشه ….
در مورد تجربیات و آزمایشاتی که کسی ابتدا انجامشون نداده و ریسک اولیه بخاطر پیشرفت علمی خب حدود نود و هشت درصد وای نه خیلی زیاده حدود نود درصد موافقم و اون ده درصد هم برمیگرده به یک سری آزمایشات در حیطه علوم انسانی و گاهی هم جانور شناسی ….
در کل که شدییید ممنون از کامنت شکلک مرسی خیلی زیاد
سربلند باشید و باز هم سربلند.

سلام بر زهرا خانمی عزیز و گرامی شمس
خب اتفاقاً وقتی داشتم این مطلب رو می‌نوشتم تو فکر یکی دوتا تجربه بودم که البته مربوط به خودم نبود ولی خب ننوشتمشون چراش رو هم بماند و ممنون از نظرت و حضورت خعلی خعلی زیااادتر از زیااد.

سلام بر جناب دکتر خان پرواز
خب دقیقاً همین هم می‌تونه یه مثااااال خعلی خعلی خوب برای این پست باشه ….
فقط تو تجربه شکست عشقی خوبه آدم شکست بخوره یعنی منفی در منفی می‌شه مثبت خخخخ خب اون وقتم که شکست بخوریم دیگه تجربهه رو کسب نکردیم که باز می‌رسیم سر خونه اول پس من نمی‌دونم والا …. ولی ان شا الله عاشق بشید و عاشق بمونید و شاد و عاشقانه و خوشبخت زندگی کنید.

هوهو . شلام نخودی . بانوی پرتقالی ی محله . خانمم برات بگم با این مطلب موافقم . کدوم مطلب . با این مطلب . کدوم مطلب . همون مطلب که سراپاشو از طلا باید نوشت . خخخ . یعنی موافقم نباید تجربه کرد به هر قیمتی . اون قیمتش مهمه ها . مهم . شکلک همین دیه . شکلک رفتم . میروم جایز نیست . خخخ

سلاااااام بر یلدا خانمی گل گلابتون خود خودمون که البته این قدر نیستی نیستی نیستی که وقتی میایی ذوق مرگیده می‌شیم از حضورت …..
می‌گم منم با این مطلب یعنی همون مطلب یعنی سر قیمت باهات موافقم شدییید تر از شدید
بازم بیا خوشحال می شیم این بار بیشتر از شدیتر از شدید.

تجربه به قیمت شکست
اگه ابعاد دیگه ای رو هم بشه که در نظر بگیری آره
که معنی واقعیش دیگه نمیشه شکست
مثل واقعه عاشورا و بعدش
مثل بعضی مشکلاتی که بدون دخالت کامل خودت توشون غرق میشی دست و پا و کلت هم میشکنه البته از نظر روحی ولی بعدش تر و تمیز و جلا گرفته از این دریاچه میای بیرون
و چه دوست داشتنی میشی پیش خدا
این میشه یه تجربه خوشمزه
امیدوارم همگیمون اینطوری بهش برسیم
استفاده از تجربیات دیگران درسته اصل کار ما نیست ولی ما بعنوان حاشیه و فرع و یا تجربه ای برای تجربه خود میتونیم به کارش بگیریم
باید ازشون استفاده کنیم و از هر چیزی به نسبت خودمون و اوضاعمون ازش استفاده کنیمو نکته ای برداریم
عمر ما هم که اون قدا نیست که بشه خودمون باشیم
البته اینو جهت تکمیل عرایضم گفتم وگرنه دوستان هم حرفشون جور شاید منفیی که ازم برداشت میکنن نیست و منطق داره
موفق باشی عزیزم همیشه

سلااام بر ثنا خانمی عزیزم
خب به نظر من حادثه عاشورا اصلاً حتی در اون موقع هم شکست محسوب نمی‌شده همش سرافرازی بوده و بزرگی و دیگران کور بودند اون بزرگترین پیروزی و موفقیت تاریخ رو ندیدند و اگر هم هستند که کماکان نمی‌بینند باز هم شامل همون صفت خواهند بود بگذریم از اون قضیه در مورد بعضی مسائلی که ناخواسته واردش می‌شی و …. دیگه اونها رو خودت مختار نیستی که تجربه کنی یا نکنی خب بنظر من اون موارد از دایره شمول بحث ما خارجند و در مورد بعضی موارد که ظاهر قضیه شکست هست ولی در واقع موفقیت پشت سر داره خب حق کاملاً کاملاً با شماست فقط کاشکی اون روی قضیه خعلی دیر برای فرد تجربه گر نمایان نشه که ممکنه وسطای راه راهش رو عوض کنه و هیچوقت به اون منزلی که سراخر منتظرش هست نرسه …. در مورد عرایض پایانیت هم خدمتتون عرض کنم که منم موافقم و انگار باقی دوستان هم …..
همیشه سربلندتر از سربلند باشی خانمی.

سلام همکار گرامی. چون شما چند بار تغییر نام داده اید الآن نمیدونم شما خانم “”نخودی سابق” هستید یا “نخودیبانوی قبلاً لاحق” یا اینکه “نخودی” پیشین احیا گردیده است. در هر صورت موفق باشید. و چون مطلب من یک مطلب به زبان حقوقی و اختصاصی نیست و با عنایت به اینکه شما از کاربران خواسته اید اظهار نظر نمایند و با توجه ب حساسیت موضوع بع عرض میرسانم که من در زندگی ریسک پذیر نیستمو معتقدم از احتیاط انسان دسته کم ضرر نخواهد نمود. هرچند که ضرر و نفع، شکست یا پیروزی مفاهیمی کاملاً نسبی هستند و “هرکسی از ظن خود شد یار من” ولی من برآنم که تجربه را تجربه کردن خطاست. البته هرچه سن انسان بالاتر میرود و به مرگ نزدیکتر میشود محافظه کار تر میشود. خود من سابق بر این هرجا مینشستم؛ با این استدلال که طرف مقابل و افرادی که با من در ارتباط هستند باید من را بشناسند تا موضعشان نسبت به من روشن شود به راحتی اعتقادات خود را حتا نسبت به مسائل حساس بیان میکردم. اما در حال حاضر میگویم: “به کسی ارتباطی ندارد که من چه اعتقاداتی دارم یا ندارم؛ و بر همین مبنا به کسی اجازه ی تفتیش عقاید نمیدهم.” چون اعمال صداقت در مقابل افراد ناصادق خطاست. نه به این معنا که ما نباید ناصادق باشیم و دروغ بگوییم بلکه به قول معروف “جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت” و اصل هم ناصادق بودن افراد است چه به هرکس نگاه کنید به تعبیر عرفی دسته کم یک سر بریده است و اصل برائت (اصل سی هفتم قانون اساسی و ماده ی صد و نود و هفت قانون آیین دادرسی مدنی) هم صرفاً مبتنی بر حفظ نظم و مصلحت است نه از باب غلبه. در هر حال همان بهتر که شما از تجربه های دیگران استفاده کنید. اما این فقط یک نظر است نه وحی منزل. “به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج میشد و به من گفت:نرو که بنبست است! گوش نکردم و رفتم؛ اما وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم پیر شده بودم.” ببخشید پر حرفی کردم.

سلام بر جناب ستوده همکار بسیار بسیار محترم و البته خیلی خیلی خیلی کم پیدا
من چند وقت پیش با خودم فکر می‌کردم که کاش آدرس ایمیلی چیزی ازتون داشتم در حد تیم ملی از تجربیاتتون استفاده می کردم و مشورت ولیکن راهی برای یافتن شما به ذهنم نرسید که نرسید…..
خب بذار ببینم فکر کنم من هر سه مورد باشم خخخ البته هرچی می‌خوام اینجا حقوقی بنویسم آخرش نمی‌شه یعنی واقعیت بلد نیستم ….. متن کامنتتون رو هم که هزار بار می‌لایکم یعنی خب جوابی در خور ندارم که در مقابل به استحضار عالی برساند و لذا تنها مراتب تشکر و امتنان خویش را من باب حضورتان در این پست کمترین به حضورتان ابلاغ نموده برایتان بهترین ها را آرزومندم.

سلااام بر زهره خانمی گل گلابتون “ببین این گل گلابتون رو تازه یاد گرفتم باحاله خخخ”
خب ببین به کسی نگو ولی خب منم یه اوچولو خفیفتر از تو دوست دارم همه چیز رو تجربه کنم ولی خب دیگه دیگه گاهی هم از تجربیات دیگران عبرتم می‌شه که آخرش این مدلی پست می‌زنم دیگه ….. “چی گفتماااا خخخ یعنی خدا خیرت بده خیرم بده خیرمون بده خیرشون بده ….”

سلام پریسیما جونم
می‌گم یه چندی نبودی انگار گویا آیا؟ خب کجا رفته بودی؟
آره این مدل که شما برخورد می‌کنی فکر کنم عاقلانه ترین راه باشه ولی خب گاهی آدمو به یک نواختی می‌رسونه و در مورد مواردی که دیگران تجربه نکردند والا هنوز تصمیم نگرفتم خودم در اون موارد چه کاره ام خخخ
همیشه سربلند باشی و سرافراز و ایام به کامت و در پناه حق…..

سلام نخودی جونم. میدونی بعضی چیزا همچین اساسی به آدم چشمک میزنن. یعنی اصلا نمیتونی تجربه نکنیااااا. اصلا دست خودت نیست. دلت میخاد بری توی قلب ماجرا. یه جاهایی هم به نفعت میشه. مثلا میگن از یه چیزی که میترسی چون میدونی که ترس ناشی از شنیدن حرف تلخ دیگرانه, میگن این چیزا رو باید خودت بری تجربه کنی تا ببینی طعم واقعیش چطوره. یه چیزایی تجربه کردنشون اجتناب ناپذیره.

سلااام زهره جونم
یعنی بگم هزار هزار هزار بار کامنتت رو می‌لایکم کم گفتم
اصلاً باید می‌دادم بجای من متن پست رو می‌نوشتی شما خخخخ
راستی چه خوب می‌شد که یه باری که میومدی محله یه پستی می‌دیدی زیرش نوشته بوده باشه “زهره خاجه” …. یعنی من عاشق مطالب وبلاگت و قلم فصیحت هستم …. این بچه ها هم به همچنین …. منتظر پست هات تو محله هستم شدید تر از شدیدتر از شدید …..

سلام منم رعد بارانی.
نخودکم نگاه نکن که ادبیات تدریس میکنم .کارشناسی رشته فقه و حقوق هستم.
تجربه. بذار بگم هر وقت به حرف قلبم گوش کردم کلی از خودم و جسارتم راضی بودم.
بیا به حرف من بگوشو و اون محله هم تجربه کن.
لازمم نیس اونجا مرد باشی. ولی بیایید تجربه کنید مثل من که با این چشمدرد دارم این محله رو تجربه میکنم.
اینجا بدی که داره اینه که ادمو به خودش میچسبونه. هزارتا اتاق و ادامای مختلف.
متولد چندی؟
چرا هی طفره میری ها.

سلااام بر باران خانمی رعد خودمون
می‌گم به چشم ای قربان میام اونجا رو هم تجربه می‌کنم باشد که بیرونمون نکنند خخخخ
می‌گم حالا چون من عاشق ادبیاتم بعدشم دیگه به یه خانم محترمی که فقه و حقوق خونده نمی‌شه گفت “نه” با اجازه متولد سال یک هزار و سیصد و اندی هستم خخخ “والا اینجا شکلک داشتم جالبتر بود الآن درکتون کردم شدییید” ولی خب دیگه چون دختر خوبی هستم متولد شصت و دو هستم …. “شعرم شد”

اره عزیزم بیا اونجا اینهمه زلم زیمبو نداره.
میگم با اسم نخودی نیای ها. که امیر خان سکته میزنه. در ضمن اونجا کسی نمیدونه امیر نابیناس. نمیدونم شایدم یه کنجکاو مثل من فهمیده باشه.
من تو اینترنت عکس امیر مدیرو دیدم.دوست دارم عکس تو و لبخند هم ببینم .میبینی ما چقدر اسیر چشمامون هستیم.یه سوال:شما با صدای ادما برای خودتون تصویر میسازید؟؟؟ مثلا اقایی که بره خواستگاری یکی از ملاکاش صدای خوبه؟؟ اگه دلت خواست بخند ولی خب اینا تو ذهنم اومد دیگه.
من با نگاه به چشمای ادما میفهمم که دارن دروغ میگن(۷۰%) شما چی نخودی؟؟؟
اهان الان نکنه از من یه مرد سیبیل کلفت چاق و چله شکمو تو ذهنته. چون رعد همش به فکر شکمه و کلی اضافه وزن داره

یه سوال دیگه شرمنده. عزیزم این که نوشته ها برای شما خونده میشه…اون صدا صدای زنه یا مرد؟؟؟ فقط نگو که الان نوشته های من با صدای یه مرد برات خونده میشه که اصلا خوشم نمیاد.
هر چند که بد نیست بجای رعد یه مرد حرف بزنه ولی الان دوست دارم منو با صدای نزدیک به خودم بشنوی.
ولی گوشتو بیار نزدیک کسی نفهمه اگه ازدواج نکرده بودم حتما با یه مرد نابینا ازدواج میکردم. شوخی نمیکنم باور کن مرد نابینا اگه خودش کاراشو انجام بده که خیییلی از شوهرای تنبل بینا که خودشونو به موقع به ندیدن(کوری) میزنن بهتره که .

سلام بر باران خانمی رعد نشان خودمون
خب بذار ببینم من که نبودم یعنی خب من هیچ مسؤولیتی رو قبول نمی‌کنم رفتم بعد راهنماییهای گهربار شما اون طرف کامنتیدم بعداً ان شا الله اگه تأیید بشم ملاقات می‌کنیم هم دیگه رو خخ ولی خب با همون نخودی کامنت دادم یعنی خب فرقی هم نمی‌کرد ها آخرش معلوم می‌شد منم دیگه چون که شاید جناب خبرنگار این صحبت های ما رو بخونند که خب چه فایده اسم خوشگلمو بذارم برم بابا دلش برام می‌تنگه گناه داره طفلک ….
خب بذار ببینم در مورد عکس و این حرفا که من خعلی خعلی بد عکسم ولی خب شاید اگه یه روزی روزگاری یه عکس هنری قشنگ گرفتم براتون بفرستم تا اون موقع هم اگه خواستید رو سایت کانون وکلای اصفهان یدون عکس سه در چهار از شخص شخیص ما هست می‌تونید برید بیابیدش ببینیدش ….. بعدشم ولی اما شما هم باید یا عکستون رو بذارید یه جا ما ببینیم یا خودتون رو توصیف کنید ما بفهمیم چه شکلی هستید آیا؟
در مورد این که با صدا تصویر سازی می کنیم والا من چندان در جریان نیستم چون یه خورده ای یعنی یه اوچولویی دید دارم و همون یه کوچولو باعث شده بهش تکیه کنم و کمی دیگر حواسم به اندازه خیلی از دیگر دوستان تقویت نشه، ولی خب تا اونجایی که من در جریانم با صدا فقط می‌شه مثلاً یه سری خصوصیات رو حدس زد مثل چاقی یا لاقری ولی خب تصور فکر نمی‌کنم البته تصور فردی که از ابتدا نابینا بوده با تصور افرادی که می‌بینند یا بعداً نابینا شدند متفاوت هست که خب بحث تخصصی می‌شه ان شا الله یه کم دیگه اینجا ها بگردید خودتون متوجه ماجرا می‌شید،
در مورد این که صدا برای پسران نابینا در انتخاب همسر مؤثر هست که بنظرم بله حالا نه اون قدری که شاید قیافه برای پسران بینا مهم باشه ولی خب مهمه و باز بنظرم این سؤالتون رو یه آقا پسر نابینا جواب بدند دقیقتر بهدف می‌خوریم.
دیگه این که فعلاً که من در خدمتتون هستم با نرم افزار پارسی خوانی به نام “پارسآوا” کار می‌کنم و یه خانم گل گلابی به نام مینا خانم متون فارسی رو برام می‌خونه که البته صداش کامپیوتری هست ولی عاااالی عالییی هست ….
دیگه بذار ببینم خدااا رو هزار هزار هزار مرتبه شکر که ازدواج کردید و امیدوارم که خوشبخت باشید و خانمی سلامتی خیلی مهم هست خیلی همیشه قدرش رو بدو هم برای خودت هم برای اطرافیانت و شاکرش باش …. زندگی با یه فرد معلول چه نابینا باشه چه باقی معلولیت ها چه مرد باشه چه زن سخته و این سختی یه حقیقتی هست که واقعی هست و نمی‌شه با احساس در موردش تصمیم گرفت چون بحث یک روز و دو روز و حتی یک ماه و دو ماه نیست …. هرچند که اون فرد معلول کاملاً هم مستقل باشه و همه کارهاش رو خودش انجام بده و …..
بگذریم براتون صمیمانه خوشبختی آرزو مندم و سلامتی

سلام بر خانم نخودی فکر کنم شما تصمیم برای تجربه کردن رو گرفتید و فقط از شکست و تاوانی که شاید بدهید میترسید .ولی زندگی یه تجربه بزرگه .رویدادهای خوب و بد رو تجربیات خوب و بد میگن باید دل به دریا زد .تو حوض نمیشه نهنگ شکار کرد اگه تغییر میخوای باید ساحل ارامش رو ترک کرد البته با اگاهی و تبئت از تجربیات پیشینیان ممنونم

سلام بر آقای ترخانه گرامی تازه وارد
خب واقعیت هنوز در مورد خودم مطمئن نیستم که می‌خوام تجربه کنم یا نمی‌خوام….
برای رسیدن به یک سری اهداف باید ریسک کرد و این رو هم می‌دونم ولی گاهی شکست نه پله ای برای موفقیت که چاهی برای سقوط آدم می‌شه و …..
مرسی شدید از کامنت تون و حضورتون
همیشه سربلند باشید و سر افراز

نخود عزیزم
یه فامیل داریم که مقیم اصفهانه. اگه خدا بخواد و بیایم اونورا میامو میبینمت .اصفهان تا اونجا یه ساعت فکر کنم راه باشه.
شاید نقشه کشیدیم که بریم خیلی هارو بزنیم و از کتک زدنه دیگران و تجربه بزن بهادری لذت ببریم.اون محله بمن میگن خشن و دعوایی. میبینی مردا چه موجودات ظاهر بینی هستن. به بارااان میگن: خشن!!!چه حرفا….
شایدم زیر بارون قدم زدیم و کلی شعر خوندیم. هر چی تو بگی همونه.

خیلی خیلی خوشحال می‌شم ببینمتون ولی خب بزن بهادری رو نیستم یعنی خب من دردم میاد کتک بخورم خخخ “اینو خوب نیست که تجربه کنم به همون عبرت بسنده می‌کنم باشد که رستگار شویم” خخخخ
امیدوارم وقتی اومدید این طرفا بارون بزنه ولی خب من که اهل شعر خوندن و این حرفا نیستم ولی اهل بستنی و کیک خامه ای خوردن خعلی هستم …..
راستی اون خویش گرامی کدوم یکی از شهر های استان اصفهان زندگی می‌کنند آیا؟

سلام بر شما.

اگه به موفقیت در کاری که می خواهی شروعش کنی ایمان داشته باشی و تمام تلاشت را به کار بگیری تا موفق بشی حتما موفق میشی.
با تلاش و پشتکار شکست ناپذیر همه موانع از سر راه آدمی کنار میره این همه موفقیت علمی که قبلا محال بود با همین تلاش به دست آمده معمولا آدمهایی که یا تلاش لازم را نکرده اند یا پشتکار نداشته اند یا اصلا به موفقیت در کارشان ایمان نداشته اند شکست می خورند و همیشه این و آن را مقصر شکستهایشان می دانند.
امیدوارم قبل از شروع به انجام هر کاری این ۳فاکتور را در خودت تقویت کنی موفق باشی

سلام بر آقا معلم کلاس ریاضی
آقا اجازه یعنی باید برم بدم کامنت شما رو با آب طلا بنویسند بزنم به اتاقم یعنی باید ده هزار بار از روش بخونم تا در ذهنم کاملاً حک بشه …..
فقط یه عامل چهارمی هم هست این وسط که مسائل خارجی هست که یه سری موانعی رو بدون اختیار تو پیش روت می‌ذاره و گاهی اجتناب ناپذیرانه باعث شکستت می‌شه البته بله حق با شماست باید فارغ از این مسائل به موفقیت خود ایمان داشته باشیم
از حضورتون ممنون و سربلند و موفق در پناه حق باشید.

سلاام بر زهره خانمی گل گلابتون
عزیزم به خودت ایمان داشته باش، وقتی در نزد وجدانت رو سفید باشی از هیچ انتقادی نهراس و همه انتقاد ها رو گوش بده روشون دقت کن و سعی کن اگر صحیح هستند بهشون توجه کنی و عملی و اگر انتقاد منصفانه ای نیست و از سر غرض ورزی اصلاً برات مهم نباشه انگار نه انگار چون خودت مهمی که در مقابل خودت و خدای خودت سر افرازی و صاف صاف صاف….
من هنوز منتظرم شدیییید ….

سلاام بر نخودی.عزیزم من عادت دارم سوالم بی ربط باشه. معذرت.
چون من تازه واردم و تا حالا حتی با یک نابینا همکلام نشدم البته چون شرایطش نبوده خیلللی سوال دارم. ایا در این سایت جوانان نابینا با هم ازدواج کرده اند؟؟ خب اگه این اتفاق بیفته که خییلی عالیه.
ببخشید که من این سوالا رو میپرسم. چون دوست دارم تمام ادما بتونن شاد و راضی از زندگی باشن.
اگه بنظرت سوال من دخالت در حریم نابیناها هست بهم بگو.
خب بیایید تجربه کنید. از هم اگه خوشتون اومده تجربش بی ضرر و بی منفعت نیس

خب اینم یه تجربه هست نه آیا خخخخخ
ولی خب من نمی‌دونم والا …. اگر شما یه سری پست هایی ما اینجا داریم در مورد ازدواج و این که ازدواج اصلاً با نابینا یا نیم بینا یا بینا یا سایر معلولیت ها و هزارتا گزینه های دیگه رو برید بخونید شاید یه کم دستتون بیاد که این تجربه ای که شما پیشنهادش رو می‌دید عملی کردنش به این راااحتی ها نیست و البته این تجربه ای هست که مربوط به ادامه زندگی آدم هست و به قول معروف یه عمر زندگی پس …. “البته من نظر خاصی ندارم ها خخخ فقط جواب دادم”
خب بذارید ببینم توی همین سایت تا اونجایی که من در جریانم یه ساجده خانمی داریم که عروس خانمی مون هستند و با یکی از بچه های هم نوع ازدواج کردند، همین اصغر آقای خیر اندیش خودمون و آقای درفشیان و سارا خانمی بشارت هم همسر هم نوع دارند …” دیگه یک سری دوستان هم هستند که با غیر هم نوع ازدواج کردند و البته فکر کنم اکثریت با مجرد های محله هست.

سلام.
تجربه ی نادیده گرفتن تجربه ی دیگران در مسیر کسب تجربه در یک زمینه تجربه ی تلخیه.
باید کسب تجربه کرد و کشف کرد.
ولی نباید نادیده گرفت آنچه که دیگران به دست آورده اند.
چی شدهااااااا!
تا حالا تو عمرم اینطوری پیچیده حرف نزده بودم.

سلام بر جناب شاه شاهان شهروز خان حسینی فیلسوف
تجربه نادیده گرفتن تجربه دیگران در یک زمینه تجربه تلخی هست ….
ظاهرش پیچیده هست ولی اون قدر با مفهوم و عمیق که من خودم دوباره نوشتمش که بگم فهمیدمش ….
مثل قضیه اون جوونی که سر پیچ یه کوچه بم‌بست یه آقای پیری رو ملاقات می‌کنه و …. یکی از دوستان تو کامنت هاشون تعریفش کردند ….
می‌گم من تا حالا تو عمرم خعلی از شما شنیدم که “تا حالا تو عمرتون این قدر پیچیده صحبت نکرده اید” خخخ
دیگه فیلسوفی می‌گند شاهی شهنشاهی نویسنده ای …..
براتون آرزوی شاد کامی و موفقیت دارم به شدت شدید ….

سلام نخودی عزیزم خوشحالم که خوبی و اینجا میبینمت. راستش احساس کردم که برای انجام کار خاصی مرددی. به نظر من اگه این تجربه ای که برای انجام دادن یا ندادنش مرددی تجربه ای نیست که تا آخر عمر درگیری خاصی برات ایجاد کنه مثل ازدواج که عمریه. اگه به تازگی تجربه بد نداشتی و از نظر روانی توانایی پذیرش شکست و مسائل روانی ناشی از اونو داری که بسملا با شناختی که ازت دارم از پسش برمیایی. مطمئنم

سلام بر خانم خانم ها رز گرامی تر از گرامی
مرسی خانمی …. بنظرم پیشنهاد خوبی هست ….. فکر کنم این مدلی هم تجربه ها رو دسته بندی کردن هم جالب باشه هم عملی …..
بازم مرسی از حضورت و لطفت…..
می‌گم شرمنده این همه دیر جواب می‌دم شکلک شطرنجی کنید منو ….

سلاااااام .نخودی عزیز راست میگفتی اون روز که موندن در اینجا سخته. اره چون اینجا مثل یه قصر میمونه با هزار اتاق به هر اتاقی سرک میکشی کلی بهت غذا و خوردنی میدن و منم که شکمو. باور کن اینجا موندن یعنی رسما بیخیال کار و بار و زندگی شدن.
فامیلمون خود اصفهان زندگی میکنه.

سلااام بر باران خانمی عزیز
خب پس چطوریهاست خود اصفهان زندگی می‌کنند ولی تا اصفهان یه ساعتی راه دارند خخخ ولی بگذریما با ما بقی کامنتتون سلولی موافقم …. هی روزگار …. امان از دست اعتیاد ….

سلام
یادش به خیر اون وقت نخودی بودم….
به نظر من در کنار همه این ها گاهی باید برای رسیدن به افق های جدید و موفقیت از روز مرگی ها و عادات دست برداشت … تجربه کرد راه های جدید رو و …. البته خییلی احتمالا سخت باشه ولی شدنی … آخرش چه شکست باشه چه موفقیت چون پویایی همراه داشته به نظرم موفقیت محسوب میشه با توجه به این که موندن در همون وضعیت سابق هم اگر خوش شانس باشی باعث در جا زدنت می شه و اگر که نه شکست حتمی همراه داره … پس تجربه افق های جدید برای نیل به موفقیت و با هدف کسب موفقیت خودش موفقیت هست ….
شکلک خودم که خدا رو شکر فهمیدم چی گفتم باشد که پند گیرم و در عمل نیز آویزه گوشم قرار بدم و نهایت رستگار شوم….

دیدگاهتان را بنویسید