خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دزدیهای جالب یا خندهدار یا … بخونید و بنویسید.

سلااااام سلاااام بر بچه های گل محله

میگم چطورید شما آیا خوب هستید آیا؟

منو نمیبینید یعنی پست نمیذارم و کامنت هم که خیلی وقته نمیدم خوش میگذره آیا؟

خُب خدا رو شکر.

بچه ها راستشو بخوایین امروز یه خاطره ای یادم اومد که گفتم اونو بهانه کنم یه پست بذارم.

ما تازهگیها که اومده بودیم این خونهمون چون اینجا یه مجتمع هست و هیشکی هیشکی رو نمیشناخت دزدی خیلی زیاد بود.

یعنی میومدن از پارکینگها و راهپله ها کفش و چیزای دیگه رو میدزدیدن و میبردن.

مثلاً یکی یه بار اومده بود چون عجله داشته از هر یک از کفشها یه لنگهشو  دزدیده بود و برده بود. یعنی هم خودشو آواره کرده بود و هم بقیه رو که نمیدونستن کفشاشونو دور باندازن یا نگه دارن،خخخخخ

یه   بار هم  الهام همه ی آشغالها رو جمع کرد و خوشگل بسته بندیشون کرد و گذاشت دم در و بهم گفت که پاشو برو بذارشون پایین و بیا.

من که دستم بند بود یه کم دیر شد  یه کم طول کشید که برم دوباره اومد و بهم گفت که پاشو  برو دیگه آشغالها موندن دم در زشته.

من به شوخی بهش گفتم که بابا چرا عجله میکنی آشغالها رو هم دیگه نمیدزدن که؟

وقتی رفتم درو باز کردم که آشغالها رو ببرم با یه صحنه ی عجیبی روبرو شدم. شاید باورتون نشه ولی آشغالها دم در نبودن. آره درست فکر کردین آشغالها رو دزدیده بودن.

من که خودم اونقده خندیده بودم که نفسم دیگه بالا نمیومد.

این عجیبترین و خندهدار ترین دزدی بود که من به عمرم دیده ام.

حالا شما عجیبترین یا خندهدارترین یا ترسناکترین یا هر چی که خودتون دوست دارین در مورد دزدی تو کامنتهای پست بنویسین. فقط دقت کنید که ترینها رو بنویسین هاااا.

به همین کوتاهی یه پست نوشتم.خخخ

میدونین که دوستون دارم.

 

۳۴ دیدگاه دربارهٔ «دزدیهای جالب یا خندهدار یا … بخونید و بنویسید.»

خدایی من امروز تو فکرتون بودم میخواستم از آقای نوعی سراغتون رو بگیرم وقتی جواب کامنتشون رو دادم یادم اومد
خب حالا خوبین؟
اون روزی که مرغ گرون شده بود شنیدم یه خانمی طلاهاشو میذاره تو شکم مرغ تو فریزرشون بعد میره مسافرت بعد که میاد مرغارو دزدیده بودن,
پارسال هم خونه خالم دزد اومده بود خالم شامی درست کرده بوده دزده انگاری میدونسته اینا تازه از خونه رفتن بیرون و حالا حالا نمیان چندتا از کباب شامی ها رو خورده بوده خخخخخ
پست جالبی بود مرررسی آقای نابغیان
احتمالا اولوووووللللللللووووولولللولوووووووللولولولولوللولوللللل

سلام. میگم دارم اول میشم اگر دوستان اجازه بدن.
یه بار توی باشگاه، یه نفر اومده بوده شلوار دوست داداشمو ریخته بود بیرون. کلی پول هم توی جیباش بوده. بیچاره هیچی برنداشته. فقط کمربندشو برداشته بود خخخ. مدال فراموش نشه لطفً.

سلام شهروز جاااان
خُب دزده باحالی بوده. یعنی اونی که احتیاج داشته برداشته ،خخخخ
مجازات هم نداره . هااااااااااهاهاهاهاااااا قهرمان هم که نشدی یعنی خانم مهندس نذاشت خخخ
این هم مدال نقره ی تو.
بابابابابابابابابابابایییی

سلااام سلااام خب منم اومدم یه دزدی با حال براتون بگم که چند سال پیش تو جهرم (شهری که من زندگی میکنم) اتفاق افتاد:
یه شب در حالی که به شدت باران می بارید چند دزد به یک دامدار بیچاره حمله می کنند و پس از کتک زدن حسابی او ۱۵ رأس از گوسفندان او را دزدیده و با وانت فرار می کنند و گوسفندان را در جایی مخفی کرده و برای اینکه کسی به آنها شک نکند یک شیشه عطر در وانت خود خالی میکنند تا بوی بد گوسفند از بین برود
اما برای برگشتن از محل مخفیگاه گوسفندان ناگهان ماشین آنها به شدت در گل فرو می رود و هر کاری میکنند نمی توانند ماشین را بیرون بیاورند. از آن جایی که دزدان بسیار ساده لوح بودند به جای کمک خواستن از دوستان خود به پلیس تلفن کرده و درخواست کمک میکنند.

اما بشنوید از دامدار بیچاره: او بعد از کلی تلاش موفق میشه دست و پای خودشو باز کنه و به پلیس تلفن بزنه و ماجرا رو برا ی آنها شرح بده.
پلیس هم که برای نجات اتومبیل دزدان رفته بوده از آنها می پرسه که چه وسایلی با خود حمل می کردند آنها هم به دروغ وسایل خانه را عنوان می کنند ولی پلیس از بوی عطری که با بوی گوسفند مخلوط شده به قضیه پی میبره و بعد از کتک زدن دزدان از آنها اعتراف میگیره و به این ترتیب گوسفندان به صاحبش برگردانده میشه.

اینم از خاطره دزدی در شهر ما

صبر کن زهره.
وقتی توی پست خودت اول شدم میفهمی خخخ.
آقا اینو یادم رفت بگم.
البته شاید توی تلویزیون هم دیده باشید چون نشون داد.
یه بار توی تهران، از توی حیاط یه خونه با جَرسَقیل یه ماشین مدل بالا رو از روی در حیاط که قفل بوده بلند کردن و دزدیدن.
یعنی خداییش خلاقیتو داری؟

آره اینا روی دزدا رو سفید کردن خخخ
وگرنه تا حالا اتحادیه ی دزدا منحل شده بود، هاهاها
یه بار هم تو کدوم کشور بود یادم نیست ولی یکی خودپرداز بانک رو کلاً برده بود یعنی با لودر کنده بودن از جاش و برده بودن.
من یکی رو هم میشناسم که یه ترفندی بلد بود که باهاش سکه های تلفن همگانیها رو خالی میکردهوهو

سلااااآااا،ااا،اااعااا،ااا،ااا،اام بر اصغر خخخخ یعنی کلی خندیدم ههههوهههههوههههووووههههووهههوهوو
خوب یکبار که ما رفته بودیم مسافرت دزدا اومده بودن از خونمون ماشین لباس شویی،،تلوزیون،، و و و خلاصه هرچی وسیله سنگین منگین دیده بودن از ما نامردا دزدیدن،،هه اون موقع من بچه بودم که هوهوهوه،،،،،میسی میسی میسی از پست باحالت،،،یهووووٱوووٱوووو،،،خدافسی باااااایییییباااااییی

سلااااام ملیسا خانم
خُب ناراحت کننده بوده ولی همین که طلا ملا نبردن جای بسی شکرگذاریه
میسی میسی که نظر دادی
بابابابابابابابابابابابابا.با.با.با.باب.ا.با.با.با.یییییی.ی…یییییییییییی.ییییییییییی.یییییی.ییییییییییی.یییییی

سلام و درود خدمت آقای خیر اندیش
در ۵۰ سال پیش یک شهر کوچک بود ،که فقط یک دزد داشت و مثل اینکه این فرد عاشق دزدی بوده، یک روز میاد خونه ی پسرش و حوصله اش سر میره ،میبینه عروسش نون پخته توی اتاق گذاشته و در روقفل کرده، وقتی عروسش میاد نون برداره میبینه نونا نیست ، میگه وای نونها رو کی برده؟ آقاهه میخنده میگه : من سر یک سیم ( یا یک همچین چیزی رو) به شکل قلاب درست کردم و نونها رو از زیر در یکی یکی برداشتم و رفتم بردم گذاشتم توی یک اتاق دیگه خخخخخخ دنیایی داشته این دزد!

سلام سلام من اومدم.
وای خداجون! هر مدلیش رو بگید شنیده بودم جز آشغال دزد. آخ خدا مردم از خنده. از وقتی خوندمش دارم مجسم می کنم قیافه اون دزده رو در حال باز کردن بسته بندی الهام جان. آخ چه قیافه ای داشته خدا! حاضرم۱پولی دستی بدم یکی اون صحنه رو فیلم گرفته باشه من آرشیوش کنم. حتما بیچاره خیال کرده۱چیز خیلی با ارزش توی آشغال هاست و کاملا تمام بسته رو گشته!.
من اگر جاش بودم از درد این خفّت دیگه تا عمر داشتم جرات نمی کردم حتی خواب دزدی رو ببینم.
وای خیلی جالب بود خیلی.
ممنون.
ایام به کام.

سلام سلام پریسا خانم
خوش اومدید خوش اومدید.
خُب من هم به قیافه ی دزده بیشتر خندیدم
آخه الهام یه عادتی داره اون هم اینه که بعضی وقتها آشغالها رو تو پلاستیکهای تبلیغاتی مثل پلاستیک شکلات یا مثلاً ظرف و کفش و اینجور چیزا میذاره
فکر کنم اون هم فکر کرده که ما یادمون رفته پلاستیک رو برداریم بعد برداشته و با خودش برده
میسی که اومدید موفق باشید.

سلام بر آقای خیراندیش عزیز
اول یا دوم راهنمایی بودم که به مناسبت دهه فجر تو حیات مدرسمون مسابقه فوتبال بود همه بچه ها غرق تماشای فوتبال بودند از جمله خودم بعد از تموم شدن فوتبال رفتم یه چیزی بخورم دست کردم تو جیبم کیفم رو دربیارم دیدم کیفم نیست شانسً اون روز کلی پول تو کیفم بود که بردند که بردند.خودم می دونم دیر اومدم ببخشید

سلام به اصغر گرامی
خب راستش منم کلی به خاطره ی قشنگت خندیدم مرسی و اما خاطره من !خیلی وقت پیش تو یهه آپارتمانی زندگی می کردیم که بخاطر کوچکیشون چاره ای نبود جز بیرون گذاشتن جا کفشی یه گوشه م در !یه روز که اهالی آپارتمان ما من جمله خودمون از خواب بیدار شدیم خواستیم سر کار بریم که دیدیم کفش همه رو ور داشتن و بردن !چاره ای نبود جز پوشیدن کفشای قدیمی حتی بعضیا سر کار نرفتن !بعدازظهرش من و شوهرم رفتیم بازار تا کفش بگیریم که یه گوشه بازار دیدیم یکی داد میزنه حراجیییییییییه !شوهرم از دور متوجه شد که یه جفت از کفشا عجیب شبیه کفش منه آخه رنگ و حالت کفشم تقریبا خاص بود وقتی رفتیم اون طرف خیابون دیدیم بله خودشه تموم کفش همسایه ها اونجان !ماموری که اون نزدیکیا بود رو خبر کردیم و همه ی کفشا به صاحباشون برگشتن!دزد بخت برگشته هم راهی زندون شد!

سلام طنین.
خُب راستشو بخای چرا این احتمال رو دادیم
اما جالب این بود که ما وقتی با همسایه ها حرف میزدیم راجع به همون دزدی و اینا موذوع رو گفتیم اما هیشکی نگفت که مثلاً من داشتم میرفتم پایین برداشتم و با خودم بردم.
و چون آپارتمان ما آسانسور هم داره این احتمال خیلی کم بود چون تقریباً هیشکی از راه پله استفاده نمیکنه جز مواقع خاص مثلاً وقتی که برق میره.
میسی که اومدید و نظر دادید موفق باشید.

سلاااااام بر خیر اندیش.
خوبی گویا آیا؟
کجایی آیا گویا؟
حالا از کجا میدونی که یکی از همسایهای خیر اندیشه اصغر خیر اندیش این آشغالارو دم در نبرده باشه، آخه چند بار برای من پیش آمده که یک همسایه نسبتا خیر اندیش چشمه این کار رو کرده و من در به در دنبال زباله ها تا محل دفن زباله هم رفتم خخخ.
پست مشتی بودف دمت گرم.

سلاااااام بر آقای چشمه ی گرامی.
خُب آقا اولش اینکه شما نیستید آیا گویا ،خخخ
بعدش هم در مورد سؤالتون ارجاعتون میدم به کامنت بالایی.
هوهو .
نمیدونم شاید هم یکی این کار رو کرده و نگفته
ولی کلاً احتمالش خییلی کمه هااا
میسی که اومدید من که خیلی خوشحال شدم
موفق باشید.

دیدگاهتان را بنویسید