خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

انتقاد به پاچه خواری, شعری از من.

سلام بچه های باحال گوشکنی! تو این پست یکی دیگه از اشعارم که در انتقاد به پاچه خواری هست را براتون مینویسم.
انشاالله که خوشتون بیاد. تو نظرات میبینمتون
بگویم من علیه پاچه خواری. که در ایران بود یک فن کاری. برای قبضه ی پست و سمتها. برا خارج شدن از این ذلتها. گرفتن کشورا مانند ویروس. در اطراف رئیسان پر ز چاپلوس. تا وقتی دمپر مسئول کشور. چنین افراد پستی میزنن پر. بمانیم ما عقب از کل دنیا. بماند رشد و پیشرفت عین رویا. تجارب رفته از بین اینچنینی. به دست پاچه خواران قدیمی. جوون با تحصیلاتش ول میچرخه. چون ایران دست چاپلوسها میچرخه. به دو علت جوونامون بیکارن. سمت اصلان توی ایران ندارن. یکی ناواردی در پاچه خواری. یکی در طایفه قحطی پارتی. تو این کشور اگر پارتی نداری. به جان من قسم هیچی نداری. بلد نیستی اگر تو پاچه خواری. نشی employ تو در کار اداری. اونا با اینکه خیلی بیسوادن. ولی در پاچه خواری اوستادن. گرفتن پستای بالای کشور. به این علت به گل ماندیم چو یک خر. تا وقتی این جماعت توی کارن. تموم پستای عالیا دارن. بدون اوضاع این کشور همینه. تا آخر بدترین توی زمینه. بود ساعد عدو با این جماعت. نداره با چنین قشری رفاقت.

۱۶ دیدگاه دربارهٔ «انتقاد به پاچه خواری, شعری از من.»

سلام امین جان. شعرت قشنگ و پر معنی بود ولی چند جا خیلی سلیس و روان نبود مثل:
برا خارج شدن از این ذلتها
یا: اونا با اینکه خیلی بیسوادن. ولی در پاچه خواری اوستادن
یا: تا وقتی این جماعت توی کارن. تموم پستای عالیا دارن
یه اشکال دیگری که متن داره این است که خیلی از نقطه استفاده کرده ای در صورتی که باید از کاما و نقطه استفاده میکردی.
همچنین
اصلا درسته نه اصلان.
به هر حال ممنون از ارسال این پست مفید و داشتن استعداد شعر گفتن را بهت تبریک می گویم ادامه بده که قطعا موفق خواهی شد امین عزیزم.

سلام امین.
من که فقط شعر می گوشم و بلد نیستم ولی عاشق فردوسی و خیام هستم و شعرت هم زیبا بود و معنی اش رو لایک می کنم و نمونه اش رو بعینه خیلی تو محل کار تجربه کردم و خیلی هم ضربه خوردم چون خیلی جاها لازمه اش این بود و من نداشتم. ولی تو محیط های دولتی بیداد میکنه.

سلام عمو حسین گل! ممنون که نظر میدی و هستی
نقدهات به جا و منصفانه بود
ولی راجب کلمه ای که اشاره کردی باید بگم که:‏ من این شعرا چون زمانی که ساختم با موبایل مینوشتمو موبایلم تنوین نداره و حوصله ویرایششا الآن ندارم
ولی در بحث بیتی که اشاره کردی باید بگم که ‏:‏ محاوره محاوره در شعر جالب به نظر میرسه و تو اشعاری که خوندم و شنیدم این ویژگی وجود داره

سلام زینب! این شعر دومین شعر منه که دیماه ۹۲‏ ساختمش بعد از قصیده بلند ستایش قلیان که بیستو چند بیته
من از شعر نو بدم میاد ولی به سرایندگانش احترام میذارم و به عنوان قالبی جدید میپذیرمش
اشکالاتش هم بذار به حساب بیتجربگی

سلام بر امین آقا شاعر محله
موافقم ولی به نظر من پارتی آدم باید “خدا” باشه و بس …. وقتی “خدا” پشتت باشه دنیا هم مقابلت خواهی رسید بی هیچ ذره تردیدی ….
راستی اگر روی لینک “پاسخ دهید” بعد از هر کامنتی کیلیک کنید یا اسپیس بزنید می‌تونید پاسخ هر فرد رو زیر کامنت خودش بنویسید …..
“یادش به خیر منم یه روزگاری شعر می‌گفتم …”
منتظر اشعار بعدیتون هستم و سربلند باشید و سر افراز……

دیدگاهتان را بنویسید