شاید از نیاکان خود شنیده باشیم که چه کار های سختی می کردند و برای پول در آوردن چه سختی ها که نمی کشیدند و چه مشقت ها که به جان نمی خریدند.
مثلا پدر بزرگ من می گفت که در برف و و بارش های قدیم یعنی حدود شصت سال پیش که به چند متر در اصفهان هم می رسید مجبور بودند حتی به تهران سفر کنند حالا شما فکر کنید بدون ماشین. با یک حیوان. با این همه خطر.
باید بری تا پول در بیاری وگرنه زن و بچه از گشنگی میمیرند.
حالا قصدم سخن رانی در مورد سختی های گذشتگان خود و شما نبود قصدم این است که مطلب خود را بگویم.
امروزه خیلی از ماها دوست داریم پول در بیاریم. خانه بخریم. ازدواج کنیم. و از این بازی ها
دوست داریم شغل داشته باشیم این خود چیزیست که برای خیلی از ماها آرزو شده و آرزویی که می خواهیم با آرزویی دیگر بر آورده اش کنیم. یعنی با پشت میز نشستند و کارهای با کلاس انجام دادن سختی نکشیدن. حرف این و آن را نشنیدن و خیلی چیزهای دیگر که خوب برای تنی چند از ما بیشتر محقق نمی شود.
مثلا همه نابینا ها افتادند دنبال زبان یاد گرفتن. یا الکی مدرک روی مدرک گذاشتن یا صد بار کلاس کامپیوتر شرکت کردن که بیشتر وقت تلف کردن است تا پیشرفت.
در حالی که استعداد های خود را فراموش کرده ایم و سعی نکردیم شغل های جدید را فرهنگ سازی کنیم شغل هایی که اگر فرهنگ سازی شود در کشور ما هم می تواند همچون بسیاری از کشور های دیگر به جای این که بهش به چشم گدا یا بده به این بد بخت هم بره به عنوان یک شغل با کلاس بهش نگاه بشه
شغلی پر در آمد
نوازندگی خیابانی
بله درست خوندید دقیقا این هم یک شغل است برای کسانی که موسیقی می دانند و دوست دارند موسیقی کار کنند
چرا ما نمی توانیم مثلا یک گروه دو سه نفره تشکیل بدیم و از ترکیب چنتا ساز یک گروه موسیقی تشکیل داده در سطح شهر یا محله خودمان به نوازندگی بپردازیم. کاری که خیلی بهتر از خیلی کارهای دیگر است.
خداییش شما قضاوت کنید مثلا مسئولین فلان ارگان یا انجمن بیشتر با کارهای با کلاسشان مردم را به وجد می آورند یا چنتا نوازنده موسیقی نابینا یا حتی بینا با نوازندگی موسیقی.
آیا نشستن توی یه دفتر الکی توی فلان سازمان کاربرد من را برای بالا بردن خلق و شادمانی مردم به کار می گیرد یا انجام این کار.
به هر حال بیایید به چشمی متفاوت به این قضیه نگاه کنیم اگر انجمن های ما به دنبال دریافت مدرکی معتبر برای تنی چند از نابیناین باشند تا گروهی را شکل داده و به نوازندگی بپردازند تا شرایط امنیتی آنان هم رعایت شود بسیار بهتر از آن است که خود را بکشند تا چنتا نابینا در فلان شرکت برند سر کار این همه منت هم روی سرشان باشد.
من هرچند در آمد خودم را فعلا دارم ولی برای امتحان هم که شده می خواهم این کار را انجام بدم ببینم چطور است چقدر می توانم باهاش فرهنگ سازی کنم. چقدر می توانم پول در بیارم و خیلی از این فکر ها که توی ذهنم هست.
اگر دیدگاهی بود منتظر هستم ولی از همین جا بگم به بحث هایی که حاشیه و اهانت باشه به هیچ وجه پاسخ نمی دهم اگر در فضایی مناسب به تبادل نظر پرداختید من هم هستم تا ببینم چه نکات مثبت و منفی در این مورد وجود دارد.
اسکایپ
Cheshmak1367
ایمیل
Ps.khademi@gmail.com
با سپاس از شما
۲۳ دیدگاه دربارهٔ «نوازندگی خیابانی شغلی پر در آمد»
سلام. نوازندگی اون هم از نوع خیابانی!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟
من نظری نمیدم اما اگه میخواایید بحث کنید این نکات رو در نظر بگیرید.
۱: تهران خود یک کشور است، بنابراین شهرهای دیگر را با تهران مقایسه نکنید.
۲: مردم موسیقی شاد دوست دارند و از موسیقی شاد استقبال میکنند . چون خود به اندازه ی کافی غم دارند.
۳: اخیراً ارشاد اسلامی اجازه ی اجرای موسیقی شاد زنده در تالارهای شمال را هم دیگر نمیدهد. یعنی خخخخخ
۴: همینجوری هم مردم به اونایی که تو کار موسیقی هستند به چشم مطرب نگاه میکنند.
۵: اگه همه ی این موارد هم درست شد. شما از هر ۱۰۰۰ تومان درآمد باید ۹۹۹ تومانش رو به شهرداری ، اماکن و فرهنگ ارشاد اسلامی بدید تا راضی بشند.
موفق باشید.
درود بر تو
۱ موسیقی شاد و غمگین بودنش زیاد مهم نیست اجرا مهم است مگر نشنیده ای که گویند
آنچه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند من هرچند موسیقی دان حرفه ای نیستم ولی این را در چند اجرایی که دیدم یا داشتم درک کرده ام
۲ مجوز جهت اجرا با مجوزی که من گفتم سر تا پا فرق داره یعنی اون اصلا از جایی دیگه برای کاری دیگه است و این از جایی دیگر برای کاری دیگر است
۳ فرهنگ ما احترام به مذاهب و دین های مختلف را هم نمی پذیرد مثلا من اگر یه دین دیگه بجز دین خودم را ببینم ازش می ترسم انگار لولو دیدم در حالی که این اشکال فرهنگ ماست و باید من و تو در راستای درست کردن این فرهنگ تلاش کنیم و فقط براش جک و تطیفه بسازیم کاری که ما ایرانی ها نمی کنیم به جای فرهنگ سازی فقط مزه می اندازیم حالا در وایبر یا هر شبکه دیگه اجتماعی
۴ اتفاقا این کاریست که هیچ مالیاتی بر آن وارد نیست یعنی آزاد آزاد برای خودت هر چی پول در بیاری
مرسی که این نکات را گفتی تا ذهن باز شود
نکات درستی بود ولی این نکات را می شود حلش کرد نظرات دوستان را در پایین دنبال کن و اگر نظر داشتی حتما بگو مرسی از لطفت
سلام اتفاقا فکر خوبی من یبار امتحانش کردم تو یه ساعت ۲۰ تومن داشت واسم هیچکسم بهم گیر نداد ولی اینکه غرورتو بذاری زیره پات و یا اینکه در مقابل ترحمات بقیه بی تفاوت باشی خدایی خیلی سخته ولی به نظرم میشه از همین کار شروع کرد و بعدش به خیلی از آرزوها رسید……………
همان طور که اصغر هم گفت مشکل اصلی فرهنگ سازی در این مورد است که شخصی که موسیقی می زند مطرب نیست بلکه با موسیقی آشنا است
درست میگی حمید
غرور را باید شکست
غروری که ما نابیناها الکی داریم فکر می کنیم با چهارتا کلمه انگلیسی دوتا مقاله و دوتا مهارت کامپیوتر و نمی دونم از این مدرک های الکی می شود به آرزو رسید و مدیر عامل شرکتی بزرگ شد که هر روز صبح چای و قهوه ات روی میزت آماده باشه
باید از همین جاها شروع کرد
سلام
خوب خیلی از قضیه ها یک سر دارن و هزار سودا یعنی هیچ جاش روی حساب کتاب نیست : موقعیت آدم به نظر من آدم ها رو میسازه :
خیلی وقتا خیلی از آدم ها مجبور شدن و کاری رو انجام دادن ولی خوب بهتره آدم قبل از مجبور شدن خودش رو مجبور کنه اینجوری میدونه دو دو تا چند تا میشه یعنی توی موقعیت فشرده یا اجبار نباشه
شما مشاور روان شناسی هستید و نوازنده یا موسیقی باز نیستید ، شاید فردایی که نوازنده یا موسیقی باز شدین اصلا به این قضیه فکر نکنید یا کسر شأن بدونید این کار رو
شایدم نه خیلی ریلکس این کار رو انجام بدید :من همین الان از بیرون اومدم و مراسم بودم که آقا مهدی دوالی هم اونجا بود و خیلی دوستان دیگه کاخ شاه بودیم که امروزه میراث فرهنگی هستش :
توی محله خودمون الان نمیدونم باشه یا نه ولی توی بازار محله ما یه مرد نابینایی بود که خانمش هم کنارش بود و این داشت نی میزد و مردم هم میومدن پول میدادن بهش یعنی مینداختن توی ظرفی که جلوش بود :
به نظر خود شما اگه بهتر و بازتر به این قضیه فکر کنی که مثلا متخصص فلان ساز شدی میری کنار خیابون هنرت رو اون جور به نمایش میذاری یا اینکه مثلا گروهی رو از بچه ها جمع کنی و در مراسم ها و تالار ها انجام بدی
اگه یه نابینا بره توی کاخ شاه سعادت آباد یا در کنار هنرمند و بازیگر ها یا خیلی جاهای دیگه که هیچ وقت به فکر خودمم نمیرسید برنامه اجرا کنه خوبه یا بره کنار خیابون : هیچ منم منمی نیست توی حرف. اتفاقات و حقایق رو گفتم
اون کاری که شما گفتی راه آخر هست که دیگه آدم خیلی خیلی بهش فشار روحی و مالی اومده باشه بعد دیگه بره اون کارو انجام بده ولی بهتره که راه های بهتر رو اول بریم
خود من چندین بار کارت چاپ کردم و فاکتور و تبلیغ کاری و جذب مشتری و هزینه های فیلمبرداری و تهیه خطوط تلفن ثابت و حتی خرید سیم های گرون فقط به خاطر روند بودن و مشابه بودن خطوط واسه کیفیت و ظاهر کار که خیلی به چشم مشتری میاد خیلی چیزای دیگه که هیچ یکی از بچه ها یک قرون هم نگرفتم میتونمم ده تا بیست درصد کار رو من بردارم هم معرف و باعث کار من بودم هم تبلیغات رو من از جیب دادم ولی هر چی بوده نصف نصف بوده با بچه ها با اینکه حتی طرفدار نی بیشتر هست و ساز نی هم خیلی خیلی سخت تر از دف یا تمبک هست .
اینا خرده ریزا بود که به نظرم دوستان میتونن این راه رو برن ولی در آینده نتیجه میده و به نظر من نابینایان توی موسیقی بهتر میتونن زندگیش رو بچرخونه تا چیزایی دیگه
حرفای من شاید تظاهر داره ولی همیشه به باطن و عمق کار فکر کردم .
سلام و عرض ادب
از رشته خودم شروع می کنم
خیلی لذت بخش است که من مشاوری باشم در بهترین مراکز مشاوره که حتی یک دقیقه وقت هم نداشته باشم و وقتی کسی زنگ می زنه بگند شرمنده دو سال آینده پر است ولی
این خیلی کار می برد امکان پذیر است و می شود بهش رسید ولی از همین الان نمی شود بهش رسید باید صبر کرد از دنبال این استاد و اون استاد دویدن شروع کرد و بعد کلی توی مراکز بیخودی مشاوره داد و سر انجام بارها و بارها مسخره شد و سر کارگاه ها مزه و جک شنید تا مشاوری مقتدر شوی
نوازندگی هم همین است بله توی کاخ و این ها کلاس کار داره ولی چرا ما باید همشیه دنبال کلاس کار باشیم قرار نیست نی زد وکاسه جلو آدم باشه تا پول بگیره می شود به شکل های دیگر هم انجام داد
برای مثال من از بچه هایی که زبان انگلیسی بلد بودند خواستم که مطالبی در همین زمینه یعنی نوازندگی خیابانی ترجمه کنند تا نشان دهم که کشور های پیش رفته با همین کارها شروع می کنند و هیچ عیبی هم ندارد
برای مثال چند وقتی پیش یکی از خبر نگاران خود رسانه خودمان می گفت که یکی از بزرگترین اساتید دانشگاه خود را روزی در حالی دیده که مشغول بسته بندی مرغ بوده است وقتی به او گفته بوده که چرا این کار را می کنی
گفته بوده کار عار نیست وقتی انسان نیاز داره چه عیبی داره کار دستی و بی کلاس هم انجام بدهد
سلام بر دوست بزرگوارم.
بنده نمیدونم و نمیتونم زود قضاوت کنم اما تنها برداشتی که دارم اینه شاید میخاین با این پست ظرفیت بچه هایی که تو راه هنر موسیقی هستند را بیازمایید شاید هم اشتباه میکنم.
چون در ایران خیلی چیزها فرهنگ خاص خودشو داره و خیلی چیزها هم هنوز نتونسته جایگاه اصلی خودشو پیدا کند.
البته این موضوع شهر به شهر و یا منطقه به منطقه فرق میکند و در کل در جامعه ایرانی بنده شخصاً مخالف هستم.
چون قبل از هر چیز فعلاً مخاطبان اون ظرفیت لازم را ندارند و گذشته از اینا، نمیدونم از حوادث اخیر رخ داده در یه سری اجراها را مطلع هستین یا نه میگذرم و نمیخام حاشیه درست بشه:
مسئولان مربوطه و حتی نامربوط که دخالتهای بیجا در سالنهای کنسرت دارند، هنوز به اجراهای داخل سالون گروه های بزرگ موسیقی احترام لازم را قائل نیستند چه برسد من و تو بریم تو خیابون به مردم موسیقی اجرا کنیم.
در هر صورت از اینکه به فکر اشتغال همنوعان خود هستین به نوبه خود و به رسم ادب سپاسگزارم.
سلام جواد گلم
بله این را من هم درک می کنم که خیلی ها در مطالبی که به آنها مربوط نیست دخالت می کنند و از آنچه گفتید آگاهم حرفتان را دقیقا فهمیدم
نمی دونم چطور جواب بدم که حاشیه درست نشه ولی می شود حلش کرد بگذارید دقیقا فکر کنم یه جمله بندی درست حسابی برای بیان حرفم پیدا کنم بهتون می گم
مرسی
درود
من هم مثل همه از پله صفر شروع کردم و به بالا رفتم : من هم روزایی بوده که ارزش کارم کوچیک شده ولی نذاشتم واژه کلمه نابینایی کوچیک بشه من جدا از خودم و شخصیت خودم به کنار من یه عزت خاصی به کلمه نابینا میذارم من هم از صفر شروع کردم مادرزاد هنرمند و با استعداد نبودم توی این زمینه : مراسمی بوده که اوایل مثلا با ده هزار تومن برنامه اجرا میکردم چندین سال پیش خوب من اگه رفتم در فلان تالار یا موسسه کلاس کار نبوده خلاصه به مردم رو زدم تا الان مثلا به پله شماره ده رسیدم همه باید از صفر شروع کنن ولی خدایی نکرده ظاهر کار جوری دیده نشه که جای استفاده از نابینایی سو استفاده بشه و مردم بخاطر نداشتن چشم ما اجرت کار ما رو بدن بیان به خاطر هنرمون به ما دستمزد بدن
من صحبتم این بود و هست میشه سخت ترین راه رو انتخاب کرد و ریسک کرد و به عنوان مثال شما یه هزینه بذاری بعد خودت متخصص فلان ساز بشی و گروه رو جمع کنی و حمایت کنی هزینه که کردی و کارت گسترش یافت درصد کارت رو از اونها کم کنی و پرچم نابینا ها بره بالا :
به نظر شما از این دو روش که شما یکی گفتی و من یکی کدوم بهتره
حالا دوست عزیز من اصلا به کلاس ملاس نگاه نمیکنم دیگه داش خودت میدونی چقدر خاکی هستم و شوخم و هر چیز دیگه ننه بابام هم واسه خارج نبون : همه حرفم اینه یه راه بهتر واسه نابینا ها رو انتخاب کنیم که نابینایی زیر سوال نره وگرنه من اهل و عشق کلاس گذاشتن نیستم چشمک جان
حرف من هم کلاس گذاشتن نیست حرف من فرهنگ سازی همچون سایر کشور های دیگر است تا مردم به چشم گدا به این کار نگاه نکنند
سلام بر آقای خادمی و بقیه دوستان . به نظر من ایده ی خوبیه . بعضی وقت ها انسان ها باید از جای کوچک شروع کنه تا به جاهای بالاتر برسه . اما چه بهتر که در کشور ما فرهنگ سازی بشه تا شاید دید بعضی از آدم ها به اینجور شغل هاتغیر کنه. بازم ممنون بابت ایده . اوقات تون خوش .
سلام بر میلاد
من هم بر همین عقیده هستم فرهنگ سایزی را باید آغاز کنیم نه فقط در مورد چنین بحث هایی در مورد همه چیز در همه جا
ما خیلی عقب ماندیم
سلام جواد جان.
والا نظر دادن خیلی سخته.
آدم واقعا دچار پارادوکس و تضاد میشه. هم بقول شما بچه ها باید از همه توانمندی هاشون
بهره ببرند. از طرفی احساس میشه که حالت خوبی نداشته باشه. فکر کن راه بیفتید تو کوچه ها و ساز بزنید یا بروید تو اماکن عمومی مثل مترو و اتوبوس کمی ساز میزنید بعد باید دستتون دراز باشه تا مردم بیاند پول بذارند توش. به هر حال بنظر من سبب بر افروختگی احساسات و عواطف مردم بخاطر نابینایی میشه. بهر حال بیشتر چیزی نمیگم. چون هموون طور که گفتم نظر دادن خیلی سخته. شاید الآن نظرم احساسی باشه تا منطقی. تا ببینیم دوستان دیگه چه نظری دارند. باید بحث پخته بشه.
ولی بنظرم مطرح کردنش کار ارزشمندی بود.
دقیقا من هم دنبال مطرح کردن هستم و این که ببینم آیا راه کاری است که بتوان این کار را انجام داد و از آن طریق مشکل اشتغال را تا حدی به شکلی حل کرد البته نباید به این شکلی که بزنیم بعد بگیم پول بده باشد
به نظر من وجود چنین سایتی باید برای همین باشد تا از این دست مطالب مطرح شود وگرنه که طنز و بی مزه بازی همه جا هست و البته خوب هم هست
سلام محمد جواد جون. ممنون که این پست رو گذاشتی من هم باهات موافقم اولاً دیگه ما نباید به کار دولتی دل خوش کنیم دوماً ما باید طرز تفکر خودمونو در مورد مسایل عوض کنیم من یک مثال بارز میگم تا ما خودمونو بالا بالا نگیریم و اون اینه که امام علی علیه السلام با اون مقامشون چاه کن بودن نخلستان داشتن.
مثال باحالی زدی محمد جان
فکر کنم اگر ما مثلا امام بودیم دیگه از خانه بیرون نمی آمدیم که چه خبره فرهنگ مردم در مورد ما بده و این حرفها
روزی نسبت به دختر ها هم دید بدی وجود داشت که امروزه پس از تباش های بسیار خودشان حل شده است
پس باید تلاش کرد منتظر هیچی نباید بود نظر من است هر کس می تونه نظری داشته باشه
درود بر چشمک من با کلیت بحث موافقم یعنی باید راهی برای اشتغال بچه ها پیدا کرد به نظر من واسه قدم اول باید افرادی با بعضی اماکن عمومی مثل رستورانها و قهوهخانه ها وارد همکاری بشن مثلا در یک رستوران اجرای زنده داشته باشن تا کم کم این قضیه جا بیفته ولی باید فکری به حال این قضیه کرد که مردم به خاطر هنر این افراد پول بدن نه فقط از روی ترحم باز هم سپاس
ایول بر تو
مثلا این نظر نظر خوبی هست به نظر من
اگر بتوان با مراکزی جهت اجرا همکاری نمود خیلی با کلاس تر است
مرسی انی خیلی عالی بود
درود! موسیقی دان یا هنرمند، حرف اول را اتحاد میزند، سه نابینای مجرد با هم متحد میشوند بسیار عالی و خوب است، سه نابینای ازدواج کرده را پیدا کنید که با هم متحد شوند و با هم کار مشترک کنند، اول اتحاد بین نابینایان برپا کنید سپس به شغل مشترک با هم بپردازید، ازدواج یعنی قرارداد بستن با یکدیگر برای یک عمر زندگی کردن است، کار مشترک هم مانند ازدواج شغلی یعنی قرارداد شغلی برای یک عمر زندگی است! امورات زندگی با صبر و گذشت طرفین ادامه دارد، آیا در شغل مشترک هم صبر و گذشت وجود دارد؟! وقتی صبر و گذشت از بین انسانها رخت بر میبندد چه اتفاقاتی می افتد؟!
این یعنی ته فلسفه
سلام داداش من کاملا موافق حرفات هستم من خیلی وقط این عیده رو تو ذهنم دارم که یک گروه تشکیل بدم یه گروه نوازندگانه خیابانی ولی متإسفانه موقعیتش پیش نیومده بود اما الآن همت کردم که این کار رو بکنم من خودم نوازنده تار هستم و دوست دارم با نوازندههای دیگه در میانه هم نوعان خودم آشنا بشم من واقعآ عاشق موسیقی هستم به نظره من هیچ اشکالی نداره که یک نفر به عنوان منبع درآمدی به نوازندگیِ خیابانی بپردازه ما باید این فرهنگ رو در کشورمون جا بندازیم و این کار فقط با اراده و همّت هممون صورت میگیره ممنونم ازت داداش در آخره حرفام میخوام پینهاد تشکیل گروه رو مترح کنم هر کی مایلِ که یک گروه تشکیل بدیم و با هم هم کاری کنیم با من تماس بگیره اینم آدرس اسکایپم. adel.parvizi1 ممنونم از همه دوستان
زحمت کشیدی خیلی به مغزت فشار آوردی اینو ابداع کردی!؟
خیلی ساله که داره این کار چه در ایران چه در خیلی از کشورها انجام میشه…
سلام و عرض ادب
من نابینا نیستم اما خیلی از مطلب و نظرات استفاده کردم… همه کامنتها هنر خیابانی را پایین و … خلاصه بد میدونن شاید یه لول بالاتر از گدایی یا حتی عین خودش!!! مشکل همینجاست ! باید فرهنگسازی بشه که هیچ کاری جز گدایی بد نیست پایین و بی ارزش نیست ! شما خودتان ارزش کارتان را یادتان رفته و حتی نظرات دوستان را تایید میکنید در صورتی که نیت فرهنگسازی بود تا ارزش های هنر خیابانی دیده شوند … شاید هنرمند های واقعی باید تابلویی بنویسند که در ان اعلام کنن کارشون ارزش معنوی واسه خودشون داره و ارزش مادی برایش مهم نیست ! اگه واسه عشقت جز دلت دلیل دیگری مثه پول یا … داشته باشی صد در صد ب هدفت نمیرسی اما اگر بی ریا هنر خیابونیت نمایش بدی ب همه هدفها از جمله پوول میرسی ..باید بیخیال بود به مرور میبینی درامدت زیاد میشه اما به چشمت نمیاد چون واست اهمیتی نداشت … با اون تابلو میشه به بقیه فهموند که هنر خیابونی نه از روی مشکلات اقتصادیه نه گدایی و نه بی ارزش !!! اتفاقن خیلی با ارزشه چون هر کسی بلد نیست البته دینگ دینگ کردن همه بلدن من روی صحبتم با هنرمندها(صاحب سبک صاحب هنر) است با کسانی ک جز نوازندگی دستی در اتیش دارن… بیایید اول این فرهنگ از خودمان شروع کنیم… من از این نظرات ناراحت شدم هرچند مفید بود و دوسش داشتم اما تا وقتی یادمه این ارتیستهای خیابونی رو ک میدیدم لذت میبردم تو دلم میگفتم دمش گرم ی هنری داره ک هرکی نداره…اابته این هم اضافه کنم کیفیت بد چ تو نوازندگی چه تو سبک و انتخاب ساز بسیاااااری از این ب ظاهر هنرمندها باعث بی ارزشی چنین هنری شده … پیشاپیش ممنونم از مطلب و نظرات شما