خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

خان هفتم ، میلاد در قهوه خانه مشهدی قنبر

درود

با عرض بهترین آرزوها برای شما هم محله ای های عزیزم .امیدوار هستم حال همگی خوب و خوش بوده باشد و در کمال صحت و سلامت قبراق و سردماغ مشغول گردش در محله عزیز بوده باشید و هیچ دغدغه ای در زندگی نداشته باشید .

مطابق هفته ی قبل که در محله قهوه خانه برقرار بود و قرار شده است که این هفته برگزار نشود و در هفته های آینده یک هفته در میان این برنامه برگزار گردد اما من قصد دارم در این هفته برخلاف لغو مجوز برگزاری این نوع مراسمات بصورت استثنا شما را به سرسبزترین جنگل در ایران دعوت کند !

همه شما شمال را بواسطه دریای آن خوب می شناسید و هرگاه حرف شمال شود سواحل آرام آن را به یاد می آورید اما این شمال اگر به سمت شرق بروید و از استان گلستان بگذرید به جنگل عظیم و بزرگی خواهید رسید بنام جنگل گلستان که وسعت آن بسیار زیاد است و من در این مطلب قصد معرفی و موقعیت جغرافیائی آن را ندارم .در این جنگل پوشش گیاهی و حیوانی متنوع وجود دارد .نقاطی از این جنگل بکر و دست ناخورده هستند و اغلب حیوانات آن وحشی هستند .اینجنگل سال هاست که از منابع ملی به شمار رفته است و از منابع آن بصورت مستمر محافظت می شود .متاسفانه یکی از معضلات این جنگل عبور جاده بین المللی است که از بخشی از آن عبور می کند و مشکلاتی را به دنبال داشته و دارد .در این جنگل چند فضا و محل برای استفاده عموم بصورت پارک جنگلی قرار داده اند که پارک یک و دو و پارک آبشار و آق سو است .البته مکان های دیگری هم بصورت محدود و استفاده افراد خاص وجود دارد .حال قرار است که عده ای از بچه های نابینا و کم بینا در روز دهم بهمن ماه جاری ب مدت یک شبانه روز در این محل به جشن پرداخته و از فضا و لطافت هوای این جنگل عظیم بهره مند شوند .و دعوت کننده و هماهنگ کننده این برنامه کسی نیست جز قنبر .

وسیله ایاب و ذهاب هلیکوپتر فراهم است و محل اسکان نیز تکه کوچکی از این جنگل محافظت شده است که دارای امکانات محدود است و روایت شده که افراد خاص در این مکان به استراحت پرداخته اند و برای رفاه حال شخصیت های رژیم قبل ساخته شده است .

بچه ها به محل قهوه خانه عمو قنبر خوش آمدید بله هلیکوپتر حامل شخصیت های محله گوش کن بر زمین نشست الان بچه ها و مدیران در حال پائین آمدن از آن هستند .فاصله من دور است و نمی توانم تشخیص دهم کهکدام یک از مدیران در این فضا حاضر شده اند ! مابقی بچه ها هم به طرق مختلف قرار شده است که خودشان را به محل برسانند .عملیات دید و بازدید بچه ها و مراسم شروع انجام شد .همه بچه ها به محل استقرارشان رفتند .چادرهائی با وسعت و گرم در جنگل عظیم و انبوه بصورت دایره وار که در قسمت های میانی دختران و خانم های گرامی محله و اطراف این چادر ها نیز پسران و مردان این محله و در نقطه مرکزی هم چادری بزرگ برای مدیران و اجتماع افراد و سالن پذیرائی و اجتماعات بچه ها .به علت سختی راه و خستگی بچه ها خیلی زود همگی خواب رفتند بدون اینکه حتی نای حرف زدن داشته باشند و سوز و سرمای شب جنگل نیز موجب شد تا زود به چادرهایشان پناه ببرند و بخوابند .

راس ساعت 4.5 صبح ناگاه غرش شیران جنگل و یوز پلنگ ایرانی و پلنگ و صدای سایر حیوانات مختلف جنگل بلند شد و این صدا به حدی بلند بود و غیر قابل تصور که بچه ها از خواب بلند شدند و هراسان از خود پرسیدند که چه خبر است ؟ و سراسیمه از چادرهایشان بیرون زدند و در محل اجتماعات جمع شدند .در اینجا قنبر با سرافکندگی و اعلام اینکه خودش هم نمی دانست که چرا اینطور شده است و بی خبر بود بیان داشت گویا این غرش های سهمگین و سرو صدای حیوانات جنگل بخاطر ساعت به دنیا آمدن قنبر بوده است .!؟ بله قنبر گویا در روز سه شنبه دهمین روز از دومین ماه بهمن و فصل زمستان سال 1351 به دنیا آمده است .خب بچه ها تازه فهمیدند که قصد و هدف قنبر از دعوت بچه ها به این مکان باصفا چه بوده است ؟ در این میان همهمه ای به وجود آمد و هر کسی چیزی می گفت و از اینکه با این صداها مواجه شده بودند هر کسی حرفی می زد .بالاخره قنبر با در دست گرفتن مدیریت برنامه ها توانست بر همهمه های موجود فائق آمده و ضمن دعوت به آرامش مدعوین ایشان را به چادرهای محل اقامتشان راهنمائی کند .و بچه ها نیز با دلخوری از این نوع پذیرائی به محل اسکان خود رفتند !

بله قنبر به دنیا آمد با این همه سرو صدا و اولین نوه پسر خانواده بود و همه منتظر به دنیا آمدنش بودند .همه خوشحال از این تولد و پدر بزرگش نیز نام قنبر یعنی نام پدر خودش را بر او نهاد .قنبر در کمال صحت و سلامت دوران طفولیت و نوجوانی و جوانی اش را سپری کرد ادامه تحصیل داد و با اخذ مدرک کاردانی به شغل معلمی پرداخت و درست در همان سال دوم تدریسش برای امر آماده سازی و افتتاح نمازخانه مدرسه ای ، در مسیر رفتن به آن محل تصادف نمود .در سالیان اول خدمتش مشکلی را مشاهده ننمود اما باگذشت چند سالی متوجه شد که مشکلات بینائی دارد و رفته رفته از خواندن و نوشتن عاجز ماند .مدتی هم در کلاس های درس با بهره جستن از دانش آموزان زرنگ نسبت به درج نمرات اقدام کرد و نهایتا با توجه مسئولان به امور دیگری به غیر از تدریس پرداخت . و در سال 89 با خرید پارس آوا دو و خرید برنامه های آموزش از موج نور توان استفاده از کامپیوتر را یافت و رفته رفته با محله که قبل از این محله نبود و گوش کن و یاد بگیر بود آشنا شد .در فراخوانی مجتبی اصلا تصور اینکه روزی مجتبی بتواند محله ای با عظمت بسازد را نمیکرد .اماهمراه ساکت و خواننده و نهایتا نیز کاربر خواننده شد .اکنون نیز با حضور مستمر در محله و خواندن مطالب ارزشمند آن همواره از گنجینه خرد و دانش شما سروران گرامی و مجتبی عزیز و یارانش بهره مند شده است.و این برنامه به جائی رسیده است که اکنون کافه مشهدی قنبر به راه افتاده است و شما بچه های خوب در این فضای پر از صفا و صمیمیت گرد هم آمدید تا از تجربیات خودتان بنویسید و بخوانید .

دوستان من در این جنگل انواع شکار وجود دارد و من فقط اقدام به تهیه مقدمات پذیرائی نمودم و اگر قرار است که به شما خوش بگذرد باید به تفرج و تفریح بپردازید و شکار کنید و از شکار خود برای غذا بهره مند شوید .هر کدام از شما قسمتی از کار را بگیرید .شکارچیان ، به شکار بپردازند ، سایر بچه ها هم با توجه به توانائی خود مقدمات حضوری سبز را در این سرسبزی به نمایش بگذارنند .

بچه ها چون قنبر تازه متولد شده است فکر کند که بصورت محدود بتواند قهوه خانه را مدیریت کند و سکان این بخش را در اختیار صاحبنظران و توانمندان میگذارد .فقط اگر کسری داشتید اطلاع دهید .

بچه ها خوب میدانم که بی خبر بودید و کادو نیاوردید ولی اشکال ندارد حضور شما و گفتمان منطقی و لذت بردن از فضای مناسب در کنار هم بودن بهترین کادوئی است که می توانیم به دوستانمان بدهیم و ممنون از حضور گرم وصمیمی همه شما عزیزانم .ضمن تذکر اینکه جنگل فوق به دلیل ملی بودن اقدام به شکار و قطع درختان ممنوع می باشد و صرفا شکار در روز دهم بهمن برای شما دوستان هم محله ای صرفا آزاد می باشد .و در مابقی ایام تعقیب قانونی دارد .

ایام به کام و لذت ببرید از زندگی .

۷۸۱ دیدگاه دربارهٔ «خان هفتم ، میلاد در قهوه خانه مشهدی قنبر»

پری بانو خانم نخودی رو دیگه شما باید جواب بدین اونم اند رویدی شد و حالا باید کل صفحه رو لمس کنه
من احساس میکنم اگه یه نابینا از گوشی لمسی استفاده کنه این هست که مثلا یه خیابون باز بزرگ هست که آدم میتونه از اونجا براحتی قدم بزنه و بره ولی با لمسی کار کنه انگار کل خیابون رو بی خیال شده اومده از روی دیوار میخواد رد بشه اونم اندازه قدم زدن آدم باشه
خودم که نفهمیدم

زینب جون برای این که الکی داری فکر الکی می کنی ….
خیلیهم شما برای ما عزیزی …. خیلی ….
شعرت هم خب چون هی نابینا داشت و یه خورده هم عشقولانه بود من زیاد خب باهاش ارتباط نگرفتم همین طوری از کنارش گذشتم ….
بعد هم خانم خانما نداشتیم از این فکر ها ها ها ها …..
حتی اگه به فرض همه هم نسبت به تو این حس روداشته باشند بعد تو خودت برای خودت ارزش قائل باشی و خودت رو دوست داشته باشی هیچ هیچ هیچ غمی نیست چون تو خودتی که برای خودت ارزشمندی و این رو خودت باید بدونی که می دونی ….
ولی اگه برعکسش باشه یعنی همه دوستت داشته باشند و بگند که فلانی ال و بل و با ارزش و جیم بل بعد تو خودت خودت رو قبول نداشته باشی این افسوس آور هست …..
زینب جونم دستت رو بذار رو قلبت و با تمام وجودت خودتو دوست داشته باش و بخودت بگو که چقدر برای خودت ارزشمندی ….

از اونجایی که آخرش نفهمیدیم کیا با چه مدل برگزاری قهوه خونه موافقن یه کاری میکنیم.
همینطوری توکل بر خدا میریم جلو، اگر پستی برای قهوه خونه به دستمون رسید که منتشر میکنیم.
اگر هم نه که برگزار نمیکنیم.
این تا اینجا نتیجه ی برداشت من از نظرات بوده.

موافقم اگه داوطلبی باشه هر هفته باشه وگرنه حالا هر وقتی بود خب ما هممیآییم شرکت میکنیم دیگه

خب ببینم پریسا تو رفتی کجا ییه هو
پریسا نوشیدنی میوه کتاب بازی و شهرت مثل من بود خخخخخخ
بانو خیلی قشنگ بود

آب زرشک هام رو۱جعبهش رو جوگیر شدم دادم پرواز برد باقیش رو هم از شما چه پنهون نشستم روی جعبه هاش دارم یکی یکی یواشکی می خورم صداش رو در نمیارم.

یک دختر آمریکایی برای رفع مشکل تنهایی و تجرد در مراسمی رسمی با خودش ازدواج کرد.

به نقل از پایگاه خبری شبکه خبری العالم، یک دختر آمریکایی برای رفع مشکل
تنهایی و تجرد در مراسمی رسمی با خودش ازدواج کرد.

“یاسمین ” به ترفند غیر معمول ازدواج با خود روی آورد تا بر فهرست
ازدواج های عجیب و غریب در غرب از جمله ازدواج با حیوان و ازدواج با
همجنس، مورد دیگری افزوده شود.

او که در شهر هیوستون زندگی می کند، گفته است که برای حل مشکل تجرد و
تنهایی که موجب یاس و نومیدی وی شده است، راه حلی پیدا کرده و توافق کرده
است تا با خود ازدواج کند.

یاسمین گفت که دو سال پیش به خود گفته بود درصورتیکه نتواند تا قبل از ۴۰
سالگی ازدواج کند، به شیوه فیلم های آمریکایی با خودش ازدواج خواهد کرد.

او معتقد است، حداقل مانند زوج های دیگر، با خودش دچار اختلاف نخواهد شد
و درمعرض طلاق قرار نمی گیرد.

این دختر آمریکایی در مراسمی در موزه فرهنگ آفریقا در شهر هیوستن، لباس
عروس را بدون وجود داماد به تن کرد درحالیکه خانواده و دوستانش نیز دراین
مراسم درکنار او حضور داشتند.

آقای خسروی ممنونم
ولی من بعضی وقتا حس میکنم بودنو نبودنم واسه خیلیا یکیه
و اگر نباشم هیچ کس به یادم نمی افته و اصلا کسی به فکر این که من هستم یا نیستم نیست

سلام طاها
چه عجب این بار من این پست رو میپسندم رو نگفتی
زینب خانم توی زندگی باید اونقدر جسور باشی که با بدترین چیزها هم ناراحت نشی و کم نیاری و همیشه حرفی واسه زدن داشته باشی و راهی برای رفتن داشته باشی .
حالا دو تا از شعر های حیدر مریم زاده چی مریم حیدر زاده بذار واسمون تا یاد طلب کارامون بیفتیم

مرسی پریسیما از چالشی که خودتو بهش کشیدی “بچه ها دقت کردید اصفهان تا حالا دو تا رأی اورده بدو بدو هراجه ….
انار و پرتقال هم باهم رقابت تنگاتنگی دارند … شطرنج و پیانو هم و البته آب هم به همچنین….

راستی دوباره سلام پریسا جونم قبلی خبر غرق شدنت رو بهمون داده بودند این دوستان خخخخی

پر رو باش مثل من! از در می فرستنم بیرون از پنجره میام. این آریا پرتم می کنه توی آب در میره باز عصری میام. این مدلی حسابی کیف میده.

وای طاها
یعنی واقعا یارو با خودش عروسی کرده
مثلا از بیرون میاد تو میگه : صداشو کلفت میکنه : زن شام چی داریم : بعد صدای عروس رو در میاره : سلام شوهر جان شام زهر مار عزیزم
خخخخخ
منم فردا با کامپیوترم ازدواج میکنم دستش رو میگیرم میرم پارک خخخخ

بانو جان من عجالتاً خیال مردن ندارم. کار ناتموم دارم وقت نمیشه بمیرم. ولی خداییش این ازدواجه! گناه داشته طفلکی! یعنی همه که رفتن سر جمع کردن خونه با خودش کلکل می کنه؟

شهروز حالا اومدیم و یه دفعه ای دو تا یا سه تا پست قهوه خونه به دستتون رسید
اون وقت چی کار میکنی هان؟
میخوایید کدومشونو منتشر کنید؟

اگر نوشیدنی بودم: شراب.
اگر میوه بودم: نارگیل.
اگر هوا بودم: شرجی.
اگر رنگ بودم: سفید.
اگر کتاب بودم: لولیتا.
اگر فیلم بودم: نقاب.
اگر ساز بودم: زود کوک میشدم.
اگر ورزش بودم: شنا.
اگر بازی بودم: آب بازی.
اگر هنرمند بودم: مجری برنامه کودک.
اگر خواننده بودم: چاوشی.
اگر گناه بودم: نمیشه بگم.
اگر شهر بودم: آرمان شهر.
اگر شغل بودم: معلمی.
اگر حیوان بودم: سگ.
اگر فعل بودم: توانستن.
اگر ماشین بودم: ماشین زمان.

شهروز تو با چی میخوای ازدواج کنی : با کامنت ها خوبه یا پست خخخ
یا ورد پت یا نت پت یا آفیس خخخخ
خدا آخر و عاقبت خارجکی ها رو بخیر کنه
زینب خانم راستی آهنگ هامو گوشیدی نظرت چیه
پری تو چی فقط زیاد نخندی خخخخ

وای چه تشبیه عالیی کردید آقای خسروی تازه من الآن احساس می کنم رو دیوارها هم همه اش سیم خار دار کشیدند و خار در اومده و شکلک گریه “من گوشی خودمو می‌خواااام”
پریسیما جونم گوشیم s3 هستش …..
پریسا اصلاً فکر کنم همه اش تقصیر تو بوووووود اصلاً حقته بندازمت تو رودخونه تازه آبش خیلی عمیقه نمی شه رفت پیاده ….

پریسا ببخشید
میخواستم بنویسم پریسیما نوشتم پریسا
پریسیما نوشیدنی میوه کتاب بازی و شهرت با من یکی بود خخخخخخخخخخخ
آقای خسروی چرا یاد طلب کاراتون
بچه ها ممنون از محبتاتون

من پیداش نکردم وسط این کامنت بازار. باید بعد قهوه خونه بگردم ببینم چه خبر هاست. راستی فری نتیجه چی شد؟ بلاخره پذیرفتن یا نه؟ هرچند من نشنیده از تعریف های بچه ها میگم اگر نپذیرفته باشن اشتب زدن

شکلک من نفهمیدم چرا الآن وقت نداری بمیری چیزه یعنی الهی که صد سال زنده باشی ولی خب چرا اینو به من گفتی آیا …. هان هان هان پریسا …. برو چالشتو حل کن تا زینب با پریسیما اشتباه نگیردت خخخخ

اگه دو سه تا پست بشه خوب زنگ میزنیم مامور بیاد ر رسیدگی کنه
راست گفتی زینب اونوقت باید شهروز رو هل بدیم بیفته توی مرداب
مجی اولی رو پایتم ولی بعدش آدامس بخور یا بگو دندونم درد میکرد الکل زدم . خخخخ

بچه ها یه بار دیگه توضیح میدم.
از هفته ی بعد اگر پست قهوه خونه از طرف کسی به دستمون برسه، منتشر میکنیم.
اگر نرسه خب قهوه خونه اون هفته نداریم.
اگر هم بیشتر از یه پست برامون توی یه هفته بیاد، اونی که زودتر فرستاده رو منتشر میکنیم.

راستی آخجون بانو اندرویدی شدی بذار حالا ماهیت خبیث خودم رو آشکار کنم! اندروید اصلا خوب نیست خیلی هم افتضاحه اصلا نمیشه باهاش کار کرد واسه نابینا جماعت غیر ممکنه من خودم گرفتار شدم خواستم بقیه رو هم مبتلا کنم و بانو الان شما۱مال باخته فریب خورده ای! هاهاهاهاهاهاهاهاهاها!
شکلک خنده های کریه!
بانو به خدا چند روز که بگذره دیگه ولش نمی کنی. درسته که۱کمی نسبت به کیبوردی هاش کند تره برای ما ولی باور کن می ارزه. صبر کن تا ببینی.
شکلک دروغ مصلحتی واسه نجات از دست های انتقام جوی بانو که پرتم نکنه پایین. خودم هم توی راست و دروغم گم شدم بابا!

بازم من شیطونی کنم
خب اومدی دوتاشون هم زمان رسید
بابا به خدا قصد اذیت ندارم واسه راحتیتون میگم

بچه ها خداییش این۱کمی…ببینید مدیر ها دارن در مورد قهوه خونه ها نظر خواهی می کنن خوب بگید دیگه! بعدش مثلا پریسا که خودم باشم نیام بگم از من کسی نپرسید. بیایید۱لحظه جدی این رو راست و ریستش کنیم تا این بنده های خدا هم تکلیف رو مشخص کنن و همه ما هم تکلیف رو بدونیم

آقای خسروی خیلی عالی بود
به هر حال هر چیزی یه ایراد داره ایراد آهنک شمام این بود که اکوش بالا بود
که اصلا اشکال نداره

با افزایش حجم حافظه های داخلی و خارجی تلفن های همراه، مدیریت فایل ها و
اطلاعات موجود در آن ها کاری تقریبا سخت به نظر می رسد، زیرا پیدا کردن
فایل های مورد نظر شاید ساعت ها زمان ببرد، بهترین راهکار برای آسان کردن
کار با اطلاعات انبوه، استفاده از یک فایل منیجر قدرتمند است، فایل
منیجری که از اکثر فرمت ها پشتیبانی کند و قادر به جستجو حرفه ای فایل
های مورد نظر باشد. نرم افزار MK Explorer می تواند تمامی خواسته های شما
را نسبت به یک فایل منیجر برآورده کند. از ویژگی های اصلی نرم افزار می
توان به مواردی چون: پشتیبانی از اجرا و ویرایش فایل های متنی، قابلیت
حذف یا کپی برداری از فایل های مورد نظر، رابط کاربری آسان و سرعت مناسب
اشاره کرد.

http://uppit.com/8tl500xp5qzv/taha_فایل_منیجری_حرفه_ای_برای_مدیریت_اطلاعات_+_دانلود_نرم_افزار_.apk

من که ممتنعم. یعنی هرچی مدیر ها صلاح بدونن موافقم. اگر۲هفته۱بار باشه شاید بد نباشه. هرچند من قهوه خونه ها رو خیلی دوست دارم ولی خداییش سخته ویرایش و کنترل اینهمه کامنت. فکرش رو کنیم مدیر ها از۱۲دیشب تا۱۲امشب باید۱بند متمرکز باشن. من هی کامنت میدم و میرم جلو این بنده های خدا دور از جونشون بیچاره میشن هر هفته هر هفته. برای همینه که سفت نمیگم هر هفته باشه. هرچی صلاح باشه من موافقم. شما ها چی؟

به به بهااااییی آقای مدیر به چالش کشیده شده ….
ماشین زمانتون رو با پرادوی من عوض می‌کنید آیا؟ قول می‌دم زودی برشگردونم “یه دور کوچولو تو هزار سال آینده و یه دوری هم به دو هزار سال گذشته برم بیام…..
ببین پریسا اینجا به چالش کشیده می‌شی یا به چالشت می‌کشم حالا اگه خودت با پای خودت رفتی دم دار یعنی دم چالش که بهتر وگرنه که بوم بوم بوم …..
کامنت شماره ۴۰۵ رو مطالعه فرموده زودی هم جواباتو بذار …..
راستی آقای خادمی مدیر خان یه فیلمی رو ساعت ۱۱ شبکه نمایش می ذاره کره ای هستش و اسمش فکر کنم سرنوشت یه دختری که پزشک هم هست و از آینده رو یکی از این جنگ جوهای کره ای از آینده دزدیده اورده گذشته و خب فیلمش کره ای هست ولی خب چون هندی نیست قابل دیدن هست و جالب و یه کم هم خنده دار ….

یکی از بزرگترین بحث‌ها در هنگام ازدواج و خواستگاری گاهی تا پای سفره
عقد هم کشیده می‌شود بحث مهریه است، اگر درگیر تعیین مهریه هستید نکات
زیر را بخوانید.

**مهریه به روایت قانون

▪ ماده ۱۰۸۰ تعیین مقدار مهر منوط به تراضی طرفین است.

▪ ماده ۱۰۸۱ اگر در عقد نکاح شرط شود که در صورت عدم تادیه مهر در مدت
معین نکاح باطل خواهد بود نکاح و مهر صحیح ولی شرط باطل است.

▪ ماده ۱۰۸۲ به مجرد عقد، زن مالک مهر می شود و می تواند هر نوع تصرفی که
بخواهد در آن کند.

تبصره ( الحاقی ۱۳۷۶/۴/۲۹ ) – چنانچه مهریه وجه رایج باشدمتناسب
باتغییرشاخص (شاخص کل بهای کالاها و خدمات مصرفی مناطق شهری ایران)
تعیینی توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران که به ضمیمه بخشنامه
۱۵۸۴۶/۷۹/۱ مورخ ۲۹/۹/۱۳۷۹ معاون اول محترم رییس قوه قضاییه به مراجع
قضایی ابلاغ گردیده است.

▪ ماده ۱۰۸۳ برای تادیه تمام یا قسمتی از مهر می توان مدت یا اقساطی قرار داد.

▪ ماده ۱۰۸۴ هرگاه مهر عین معین باشد و معلوم گردد قبل از عقد معیوب بوده
و یا بعد از عقد و قبل از تسلیم معیوب و یا تلف شود شوهر ضامن عیب و تلف
است.

▪ ماده ۱۰۸۵ زن می‌تواند تا مهر به او تسلیم نشده از ایفای وظایفی که در
مقابل شوهر داردامتناع کند مشروط بر اینکه مهر او حال باشد و این امتناع
مسقط حق نفقه نخواهد بود.

▪ ماده ۱۰۸۶ اگر زن قبل از اخذ مهر به اختیار خود به ایفای وظایفی که در
مقابل شوهر داردقیام نمود دیگر نمی‌تواند ازحکم ماده قبل استفاده کند ،
مع ذلک حقی که برای مطالبه مهر داردساقط نخواهد شد.

▪ ماده ۱۰۸۷ اگر در نکاح دائم مهر ذکر نشده یا عدم مهر شرط شده باشد نکاح
صحیح است وطرفین می توانند بعد از عقد مهر را به تراضی معین کنند و اگر
قبل از تراضی بر مهر معین بین آنهانزدیکی واقع شود زوجه مستحق مهرالمثل
خواهد بود.

در نهایت لازم به ذکر است که ازدواج بدون مهریه صحیح است اما مهر‌المثل
توسط قانونگذار برای زن تعیین خواهد شد، یعنی دادگاه مطابق با حال و روز
و شرایط خانوادگی فرد برای وی مهریه تعیین خواهد کرد، بنابراین بهتر است
اختیار کار دست خودتان باشد.

پریسیما جونم راستی یادم رفت بهت سفارش کنم مواظب باش این هم محلی ها دود و دمی و معتادت نکنند “خعلی مواظب خودت باش خعلی”
آقای حسینی من بلد نیستم پست زمان دار بفرستم و اینا … تا می‌زنم رو دکمه ارسال فرتی میاد تو محله اون وقت خب یه هو پست بی موقع بشه …. یه راه کار بدید مثلاً اگه خواستم پست قهوه خونه بزنم متنش رو بنویسم ایمیل کنم شما یا یکی از مدیران از طرف من بذارید رو محله …. یا که ماهی گیری یادمون بدید و بگید چی کار کنم آیا؟

خخخخخخخخخخخخخخخخخخ آقا مجتبی
ولی یه چیز بگم
بعضیها میخوان مدیر قهوه خونه بشن
اما چون نمیتونن از اولش تا آخرش باشن بی خیال میشن
به نظر من اگه شیفتی و چند نفره بشه بهتره
البته این فقط نظر شخصی من بود و تصمیم با شماست

آقا فرامرز
پاسخ دادن
۲۴۰ تاها می‌گه:
جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۳ در ۱۱:۰۸
سلام عمو قنبر تولدت مبارک امیدوارم ۱۲۰ ساله شوید
شما و ۱۲ نفر دیگر این پست رو پسندیدید

شکلک نخودی چیزه یعنی بانو چقدر کامنت عقبه وااای ولی من کم نمیارم دیر ولی همه رو با صعه صدر می خونم و جواب می دم خخخخ

شهروزی داش اینجور بهتره اولش فکر کردم حالا کسی هم نبود واسه مدیریت خودت پست قهوه خونه رو بزن حالا واجب هم نیست که جواب بچه ها رو بدی بچه ها میفتن بجون هم یعنی با هم همکلام میشن
ولی الان معلوم میشه که کیا هستن . راستی مورد نداره که مثلا خودت که قبلا این کارو کردی دوباره انجام بدی بعدش بنظرم اولویت با اونایی که تحالا قهره خونه نزدن
یعنی اولویت با من هست اگه چپ نگاه کنی میندازمت بازداشتگاه . خخخخ
نه جون داش یبار مجی رو ده دقیقه بنداز بازداشتگاه من یه شارژ پنجی بهت میدم . روی من نابینا رو زمین نزن . باشه
تا عمر دارم دعات میکنم
مجی قول بده شیشه میشه نشکونی فقط ده دقیقه

بچه ها یه سؤال کامپیوتری پیش اومد
ساعت کامپیوترم به هم ریخته
چه طور درستش کنم؟
اگه میشه لطفا بهم بگید؟ من ساعت مچیم که همش به هم میریزه اینم از کامپیوترم

زینب، دقت کن حالا هم که عمو قنبر مسئول قهوه‌خونه شده عملا پنج دقیقه آمد و رفت! میخوام قانونی بذارم که هر کسی مجبور باشه روز رو کامل بشینه خودش حواسش به اوضاع، باشه و کامنت ها رو خودش ویرایش کنه.

ولی شهروز این کار هم خوبه واسه اینکه اونای که از نام کاربری نظر نمیدن بیان و از نام کاربری نظر بدن یعنی بگین که اگه تو صف نون بربری بود امکان اینکه بیست و چهار ساعت هم باشه هست
بذار زمان بسازه یعنی به قول خودت اگه پستی بود که بود اگه نبود که نبود یکی بود یکی نبود .

آقای خسروی این شعر از مریم حیدر زادست اما چند بیتش که قبلش بوده کوپی نشده ببخشید

صحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز کن
من هم ضریح عشق را غرق کبوتر میکنم
شعریست باغ چشم تو غرق سکوت و آرزو
یک روز من این شعر را تا آخر از بر میکنم
گر چه شکستی عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان دیوانه ام که با غمت سر میکنم
زیبا خدا پشت و پناه چشمهای عاشقت
با اشک و تکرار و دعا راه تو را تر میکنم

پریسا نمیخوام ریا بشه آخه من روحیه ورزشکاری دارم و بخاطر همین دوست ندارم روحیه ورزشیم ناراحت بشه
راستی یه چی بگم بخندین
امروز در خونمون مامور بازی شد بعد به یارو گفتم روشندل هستم بعد یارو ماموره گفت سروان ابراهیمی هستم : خخخخ . یارو ماموره فکر کرد فامیلیم روشندل هست .خخخخ

مجتبی.
میگم یه تراول توی بازداشتگاه افتاده برو تا کسی نیومده برش دار.
چیلیک.
مجتبی ببخشید مجبورم.
فرامرز شارژو رد کن بیاد.
بانو، وقتی پستت آماده ی انتشار میشه، توی هدینگ انتشار، سِیم پیج لینک ویرایش تاریخ و زمان رو بزن، یه تب بزن میتونی ماه رو ویرایش کنی، تب دوم روز، تب سوم سال، تب چهارم دقیقه، تب پنجم ساعت. بعدش یه تب دیگه میزنی روی قبول اینتر میکنی. حالا تو مثلً پستت رو برای دو روز دیگه زمانبندی کردی.
دکمه ی انتشارو بزن پستت میره توی زمانبندی خود به خود سر تاریخ و ساعت و دقیقه ای که مشخص کردی منتشر میشه.
البته اینو برای بانو و بقیه ی نویسنده ها گفتم که پستاشون توی صف نمیره.
اونهایی که میرن تو صف این تیکه رو فقط جهت اطلاعات عمومی مطالعه کنن خخخ.

پریسا می کشمت …. وایسا …. جدی جدی الآن باید یکی رو بکشم …. واااایسااااا اونجا دره بود خخخخخ
بچه ها ولی چه ظلمیه در حق ما ها وقتی تاکبک گوشی خاموش هست این گوشی لمسی مثل موم زیر دست آدم راحت راحت حرکت می کنه یعنی این قدر می‌شه قشنگ باهاش گزینه ها رو باز کرد و عکس دید و اینا بعد وقتی این تاک بکه باز می شه دیگه باید با زور بازو راضیش کنی که لطفاً خواهشاً و اگه باز نشی می کوبمت به دیوار و اینا التماسش کنی تا یه گزینه رو برات باز کنه و …..
ولی یه مزیت خعلی خعلی خعلی قابل توجه که این گوشی برا من داره کاهش چشم گیر قبض موبایلم در پایان این ماه هست خخخ یعنی نمی تونم تماس بگیرم و اس ام اس بدم و خوخوخوخوخ دیگه دیگه …..
راستی ممنون آقا طاها از کامنت های جالب تون …. می‌گم در مورد نفقه هم یه توضیحی بدید خخخ
و بدون شوخی بانوان گرامی شرط نحله رو در عقد نامه هیچ وقت فراموش نکنید که گاهی ارزشش از مهریه هم میزنهههه بااااالاااا ….
ان شا الله که همه خوش بخت بشید و سفید بخت ….

مرسی زینب . کپی کردم واسه انبارم . واقعا معنی باحالی داره
بعدش باید دیت اند تایم بری درست کنی ساعتت رو که توی کنترل پنل هست
پری پخخخخخخخخ
پخخخخخخخخخخخخخخخخخ
بغضم گرفت یاد مرحوم دکی افتادم . دکتر خوبی بود

شکلک فرار از دست بانو روی درخت.
باوو تاک بک که بازه۲ضربه بزن. آره وقتی بسته هست خیلی عشقه ولی خوب چی میشه کرد. نمی بینیم دیگه! فری مأمور بازی می کنی؟ نکن خداییش جیزه!

آقا مجتبی قانونی که میخوانی بذارین عالیه
اما خب خیلیا مثل من خودم و بیشتر بچه ها شاید نتونن از اول تا آخر باشن
مثلا بین دو نفر تقسیم بشه و هی چند ساعت چند ساعت دبا هم جا به جا بشن خوبه

سحرگاه دیروز در ملأ عام اجرا شد
اعدام عامل اصلی حادثه خونین گلپایگان

سردسته عاملان حادثه خونین گلپایگان سحرگاه دیروز در ملأ عام و در محل شهادت مأموران پلیس اعدام شد.
کمتر از یک ماه طول کشید تا «منصور میرلوحی» ۴۳ ساله محاکمه شده و به اتهام محاربه و فساد فی‌الارض به اعدام محکوم شود

۶ دی‌ماه سال‌جاری بود که دزدان مسلح در مسیر فرار از خمین پای در گلپایگان گذاشتند و در کمینگاه مأموران به تیراندازی مرگبار دست زدند که سه پلیس و دو پدر و پسر به شهادت رسیدند.
با مرگ یکی از مهاجمان تیرانداز در صحنه درگیری با پلیس تنها پنج روز طول کشید تا مخفیگاه دو برادر جنایتکار در فولادشهر که در یک مجتمع مسکونی بود شناسایی شود و آنان باز به درگیری مسلحانه حتی استفاده از نارنجک‌های جنگی پرداختند.
در این درگیری هولناک با وجود زخمی شدن برخی مأموران پلیس در بخش «نپو» یکی از برادران به هلاکت رسید و «منصور» با اقدام غافلگیرانه دستگیر شد. منصور به آسانی اعتراف کرد و پذیرفت بجز شهادت سه پلیس و دو پدر و پسر در گلپایگان به پنج جنایت مسلحانه دیگر نیز دست زده‌اند.
این مرد خطرناک که تحصیلکرده رشته حقوق نیز است، گفت: از سال ۸۴ تاکنون در ۱۰ سرقت مسلحانه ۵۰ کیلو طلا به سرقت برده‌ایم و همیشه تا دندان مسلح بودیم. منصور در کمتر از یک ماه پس از صدور کیفرخواست از سوی دادگاه انقلاب اصفهان افساد فی‌الارض شناخته و به اعدام در ملأ عام محکوم شد. این رأی بلافاصله در برابر قضات دیوانعالی کشور قرار گرفت و خارج از نوبت رسیدگی شد و مورد تأیید قرار گرفت. بنابر این گزارش، منصور صبح دیروز در ملأعام

خب اگه طرف مهریه اش یه کیلو بال مگس بود این مهریه باطل هستش و اگه با هم عروسی کنند به زن مهر المثل تعلق می گیره یعنی مهریه ای که مثل این خانم با این شرایط و موقعیت اجتماعی و خانوادگی تو جامعه اصولاً بعنوان مهریه تعیین می کنند و اگه خدااااییی خداااییی نکرده قبل عروسی طلاق بگیرند هم نمی گم چون مشاوره رایگان گروووونه خخخخخ بشینند با هم زندگیشون رو بکنند چه معی داره اول زندگی طلاق و جدایی و جنگ و دعواااا …..

اکسپریا Z4 راهی بارسلون می‌شود
ظاهراً سونی قصد دارد در کنگره جهانی تلفن همراه از پرچمدار جدیدش با نام اکسپریا Z4 رونمایی کند.
به گزارش موبنا، گزارش‌ها حاکی است که سونی از گوشی جدیدش اسفند ماه همزمان با برگزاری نمایشگاه MWC رونمایی خواهد کرد.
بر اساس اطلاعاتی که درباره این گوشی منتشر شده، دارای صفحه نمایش ۲/۵ اینچی، پردازنده چهار هسته‌ای Snapdragon 810 به همراه چهار گیگابایت RAM است. گفته می‌شود صفحه نمایش این گوشی QHD خواهد بود.

کورتنا جواب ایرانی‌ها را نمی‌دهد
گزارش‌ها حاکی است که سرویس دستیار صوتی مایکروسافت برای کاربران ایرانی قابل استفاده نیست.
به گزارش موبنا، با وجود اینکه مایکروسافت در نسخه جدید از پیش‌نمایش ویندوز ۱۰، محدودیت فروشگاه‌ برنامه‌های ویندوز را برای کاربران ایرانی رفع کرده، اما ظاهراً سرویس دستیار صوتی مایکروسافت برای کاربران ایرانی قابل استفاده نیست.
چند روزی است که نسخه ماه ژانویه از پیش‌نمایش ویندوز ۱۰ با کد Build 9926 به منظور تست و بررسی در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته که یکی از قابلیت‌های جذاب آن، افزوده شدن دستیار صوتی مایکروسافت، یعنی کورتنا است، اما ظاهراً امکان دسترسی به این سرویس برای کاربران ایرانی وجود ندارد.

ممنون آقای حسینی
کپی پیستش کردم شکلک بعدی سر فرصت عملاً یادش می گیرم….
راستی من بگما اگه مدیر کامنت دونی شدم شب که خوابم اصلاً هم نمی‌تونم بیدار بمونم یعنی دست خودم نیست خب خوابم میاد دیگه …. تو طول روز هم که سعیمان بر این خواهد بود در اکثر اوقات باشیم ولی خب موارد غیر مترقبه هم هست که غیر قابل پیشبینی هستش ….
پریسا رو درخت و پشت کوه و نمی دونم حتی تو دهن شیر هم بری فایده نداره برو مثل بچه آدم خودتو به چالش بکش دیگه …. بروووو….. وگرنه ما نیز جز مدیران کامنت دونی هستیما شکلک تهدید … نه تهدید نبود که …. ولی مدیریم دیگه …..
راستی آقا طاها جان هرکی دوست دارید دیگه از این کامنت های قتل و اعدام و کشت و کشتار نذارید ….

دوستان متنهایی که کپی میکنید رو یه کم ویرایش کنید بعد بفرستید پارس آوا واقعاً دیوونه میشه نوشتار این بینا ها رو که فاصله ندارن میخونه خخخ

سلام
چه خبرا؟ من فقط اومدم که سلامی عرض کنم و برم چند دفعه خواستم بیام ولی اینترنتم قطع بود ولی خوب اینجا فقط برای جوونا هست به درد امثال من نمیخوره ولی از دور اینجا وجود دارم یعنی هستم بهتون خوش بگذره

ملیسا و زینب جونم شرط نحله یعنی این که اگه اگه اگه اگه اگه خدااااااایییی خداااای نکرده زن و مرد بعد یه عمر زندگی کوتاه یا بلند کارشون به جدایی بکشه و طلاق، و اگه درخواست طلاق از طرف مرد باشه و زن هیچ تقصیر و جرم و حالا خیانت و عدم تمکین و اینا نداشته باشه “که خیلی مرد ها نامردند همین طوری دلشون می خواد زنشون رو طلاق بدند بعدی به راحتی آب خوردند این کارو می کنند” این شرط می گه که تمام اموالی که زوجین در طول زندگی زناشوییشون بدست اوردند نصف نصف مابین زن و مرد تقسیم می‌شه …. خیلی وقت ها میزان نحله ای که به زن تعلق می گیره خیلی خیلی خیلی بیشتر ازمهریه اش هست مخصوصاً در مواردی که آقایون پول دال ثروتمند هستند و راحت هم توانایی مالی دارند که مهریه زنشون رو بدند و طلاق و فرت……

خوش به حالتون زینب جون اینجا بارون نداریم….
می‌گم تو تا حالا غار علیصدر رفتی “راستی علیسدر با سین هست که ان شا الله …. نمی دونم املاش چی هست” من خیلی دلم می خواد یه بار برم…. تازه عاشق همدان هم هستم ولی تا حالا قسمت نشده بیام اون طرفا …. می گم همدان وملایر بهم نزدیکند آیا؟

سلام آقایرخیر اندیش خوش اومدید
تقریباً بانو هست من هستم پریسا هست شهروز و مجتبی آقای خسروی زینب رفت شام بخوره آقا طاها دیگه پریسا و ملیسا
وای فکر کنم پریسا رو دو بار گفتم

یادش بخیر . روزای اول قهره خونه چقدر ملت فسارش چی سفارش قلیون میدادن ولی الان یه نخ سیگار هم پیدا نمیشه
شهروز جون درسات تموم شد بقول مجتبی بیا با هم بازی کنیم .کباب بیار نون ببر
طاها بابا دمت گرم یاد اون یارو افتادم که بنده خدا تاریخ و ساعت و دقیقه و صانیه و صدم صانیه های کامنت رو هم حفظ بود .
خدا بهش توفیق روز افزان بده خخخخخ
خدایا بعضی وقتا یه چیزایی میبینه آدم انگار کشتی نوح رو دیده
پریسا الان دیگه شب شده صدای جیرجیرک های نابینا هم در اومده
دیگه تنها تو جنگل نریا : حیوون های جنگل دزدن چشم تو رو میدزدن خخخخخ

پس سلام و درود بر نخودی بانو زینب پریسیما مجتبی شهروز ملیسا پریسا طه پریسا و دیگه بقیهشو یادم رفت. راستی غار علیصدر خخخ

شکلک دستم رو گذاشتم روی سرم. سلام آقای خیر اندیش. من هستم. بچه ها به جان خودم می خواستم۱چیزی بگم تا کامنت های جا مونده رو بخونم یادم رفت.

سلام آقای خیر اندیش. یادم اومد. سلام خانم کاظمیان. اینجا کسی به سن و سال بقیه کاری نداره. بیا و خودت باش و فقط باش. این رو می خواستم بگم

سلام خانم کاظمیان …..
شما از همه ما جوونتر هستید مهم دله که باید جوون باشه و دل شما هم جوونه هم جوون مرد ….
و سلام بر آقای خیر اندیش بابای اسما و ایلیا …..
خانم کاظمیان و آقای خیر اندیش لطفاً به کامنت شماره ۴۰۵ مراجعه شود و خودتون رو به چالش بکشید ؟؟؟؟؟ منتظریییم ها ….
راستی آقای خسروی هم آهنگ هایی رو که قرار بود بخونند رو خوندند لینکاش هست الآن شماره کامنت هاش رو یادم نیست ولی یا اسم آقای حسینی رو سرچ کنید یا اسم خودشون رو و این طوری می تونید به کامنت های محتوی لینک آهنگها برسید ….
بچه ها دیگه فعلاً تا بعدی که ان شا الله دوباره بتونم بیام باییی باییی خوش بگذره ….

این روزها چه قدر هوای تو می کنم

حتی غروب، گریه برای تو می کنم

گاهی کنار پنجره ام می نشینم و

چشمی میان کوچه، رهای تو می کنم

خیره به کوچه می شوم اما تو نیستی

یاد تو، یاد مهر و وفای تو می کنم

خود نامه ای برای خودم می نویسم و

آن را همیشه پست به جای تو می کنم

وقتی که نامه می رسد از سوی من به من

می خوانم و دوباره هوای تو می کنم

فرامرز عرب عامری

به نظر من ماهی یک یا دو بار قهوه خونه داشته باشیم.
یا این که هر هفته تو یه ساعت مشخص، مثلاً هر جمعه ساعت ۴ تا ۱۰
اینجوری مدیریت قهوه خونه راحت تره. و صاحب پستم مجبور نیست از دوازده شب تا دوازده فردا شبش بالا سر پست وایسه. فکر میکنم اینجوری منطقیتر باشه. اما اگه همینطور ادامه داشته باشه کمکم دیگه کسی برای مدیریت قهوه خونه داوطلب نمیشه. و جمعه ها اگه پستی منتشر بشه تقریباً کسی نمیخونتش.

وای چالش بانو رو درست و راست جواب دادن۱کمی سخت بود و از شما چه پنهون۱کمی جرأت می خواست. سعی کردم داشته باشم و سعی کردم درست بگم.

اگر نوشیدنی بودم، آب سرد تگری.
اگر میوه بودم، هلو.
اگر هوا بودم، بهاری با نسیم خنک خوش عطر آرامش بخش از اون هایی که هوای بهشته.
اگر رنگ بودم، سفید، طلایی، لیمویی.
اگر کتاب بودم، فانتزی.
اگر فیلم بودم، تخیلی باز هم فانتزی.
اگر ساز بودم، نی.
اگر ورزش بودم، شنای آزاد.
اگر بازی بودم، پازل.
اگر هنرمند بودم، یکی که هیچ کس نیست.
اگر خواننده بودم، خودم، پریسا. توضیح: منظورم این نیست که خیلی عالی می خونم. یعنی می خوام بگم خودم بودم. جای کسی نمی خواستم باشم. دلم می خواست خودم، در جایگاه خودم موفق باشم یا نباشم نه در جلد کسی دیگه.
اگر گناه بودم، فریب.
اگر شهر بودم، شهری در آسمان.
اگر شغل بودم، شاید۱کار انفرادی در۱اتاق در بسته. کاری مثل۱کار کامپیوتری.
اگر حیوان بودم، پرنده. شاید عقاب، کبوتر، پرستو.
اگر فعل بودم، آغازیدن.
اگر ماشین بودم، رُلز رُیس.

بچه ها من دیشب که داشتم پستهای توی صف رو نگاه میکردم به این پست رسیدم.
همینطوری تیترشو که میدیدم مونده بودم که یعنی چی؟
قنبر به نام میلاد پست زده، میلاد پست زده، قنبر پست زده، میلاد به نام عقنر پست زده، قنبر و میلاد با هم پست زدن، یکی به نام قنبر و میلاد پست زده خخخ.

خُب اما پاسخ چالش.
اگه نوشیدنی بودم دوست داشتم یه دلستر توتفرنگی خنک باشم خخخخ
اگر میوه بودم دوست داشتم هندونه بودم اون هم تو روزهای گرم ماه رمضان یعنی بعد افطار خخخ
اگر هوا بودم دوست داشتم یه هوای بهاری بودم یه هوای عصر خنک و دلپذیر.
اگر رنگ بودم دوست داشتم که آبی باشم مثل دریا، مثل آسمان. بخشنده و مهربان.
اگر کتاب بودم دوست داشتم یه رمان عشقی بودم با این تفاوت که آخرش همه ی عاشق معشوقها به هم برسند.
اگر فیلم بودم دوست داشتم حقیقت را بیان میکردم نه خیال را.
اگر ساز بودم دوست داشتم نی باشم. غمگین و سوزناک.
اگر ورزش بودم حتماً فوتبال بودم که همه طرفدارم باشند خخخخ
اگر بازی بودم دوست داشتم بازی دزد و پلیس بودم خخخخ
اگر هنرمند بودم که هستم دوست دارم خاکی باشم و با همه باشم.
اگر خواننده بودم که نیستم دوست داشتم جواد باشم خخخخ
اگر گناه بودم دوست داشتم حق الله باشم نه حق الناس. چون خدا خیلی بخشنده تر از این حرفاست و حتماً میبخشید.
اگر شهر بودم دوست داشتم کربلا باشم کربلا
اگر شغل بودم دوست داشتم معلم باشم.
اگر حیوان بودم دوست داشتم ** باشم خخخخخ. چون باوفاست.
اگر فعل بودم دوست داشتم همون فعل باشم خخخخ
اگر ماشین بودم حتماً f h میشدم خخخ
خداییش ترتیب رو کیف کردین خخخخ

از جواب سلامم پریسا نه میل ندارم چون وقتی انداختمت تو رود خونه به آبزرشکات حمله کردم
پحححخخخخ
یعنی پخ پخ پ پخپخپخپخپخپخ

ملیسا نمی دونم کجا وسط این کامنت هایی که می خوندم به نظرم رسید حرف این بود که تو ناراحت شدی. خدا رو شکر عزیز که اینطوری نیست. کاش همه شاد و شاد و شاد باشن.
آریاااا! اومدم سر و ته از درخت آویزونت کنم!

گم شدم در این شب سنگی مرا پیدا کنید

از خیابان هــای دلتنگــــی مـــــرا پیدا کنید

مثل دریا تشنه ی طعم هزاران بوسه ام

آه ماهی ها بـــه هر رنگی مرا پیدا کنید

زخمی ام از چشمهای نازنین، شمشیرها

در هیاهـــوی چنین جنگـــی مرا پیدا کنید

مثل ریگی زیر پــــای آبشار صخره ها

از هجوم این همه لنگی مرا پیدا کنید

دل قنــاری زیست امــــا در لـک آواز مرد

خاک شد با سوت آهنگی مرا پیدا کنید

تقدیم به دوست مان پرواز روه اش شاد

نمیتونیی ببین یه بطری دیگه تو دستمه خخخ ال فرااار الان من تو رود خونه هستم بیای میندازمت این تو

برقع از ماه برانداز امشب

ابرش حسن برون تاز امشب

دیده بر راه نهادم همه روز

تا درآیی تو به اعزاز امشب

من و تو هر دو تمامیم بهم

هیچکس را مده آواز امشب

کارم انجام نگیرد که چو دوش

سرکشی می‌کنی آغاز امشب

گرچه کار تو همه پرده‌دری است

پرده زین کار مکن باز امشب

تو چو شمعی و جهان از تو چو روز

من چو پروانهٔ جانباز امشب

همچو پروانه به پای افتادم

سر ازین بیش میفراز امشب

عمر من بیش شبی نیست چو شمع

عمر شد، چند کنی ناز امشب

بوده‌ام بی تو به‌صد سوز امروز

چکنی کشتن من ساز امشب

مرغ دل در قفس سینه ز شوق

می‌کند قصد به پرواز امشب

دانه از مرغ دلم باز مگیر

که شد از بانگ تو دمساز امشب

دل عطار نگر شیشه صفت

سنگ بر شیشه مینداز امشب

عطار نیشابوری

تقدیم به دوست مان هادی روه اش شاد

بخت من خواب است بیدارش کنید

گر که بیمار است تیمارش کنید

مانده ام این بخت است یا بَختَک است

چون مُدام از بهر من در جُفتک است

موقعی که بخت را قسمت نمودند بر بشر

رانده گشتم از درش با تیپا و توپ و تشر

خب من اومدم خخخخخخخ
بانو ممنون که توضیح دادی
سلام آقای اصغر بازم خوش اومدین
پریسیما علیصدر با ص هستش عزیزم

سلام بر دوستان ارجمندم.
در ابتدا تولد دوست بزرگوارمان آقا قنبر را صمیمانه تبریک می گویم.
از تمام دوستان گرامی به خاطر تأخیرم معذرت می طلبم.

سلامی چند باره به دوستان گرداننده قهوه خانه این بار.
این ماجرای قهوه خونه این دفعه کمترین نتیجه ای که داشت این بود که دوستان به صورت خود جوش هم میتونن یه هزارتایی کامنت تولید کنن، حالا اگه صاحب پست هم باشه دو مزیت داره.
اول اینکه تعداد کامنتها بالا میره.
دوم اینکه با حضور مدیر قهوه خونه تعداد موضوعات بیشتری طبق سلیقهش تولید میکنه و ایجاد بحثهای متنوع میکنه.
با این حال اومدم که بگم منم مثلا هستم.
پریسا، پریسیما، ملیسا، بانو، اصغر، آریا، شهروز، عباس، هادی، زینب، و بقیه ای که هستید و من چون کامنتها رو نخوندم نمیدونم دیگه کی هست، خعععععلی مخلصیم.

سلام دوستان من هم تولد دوست گرامی قنبر را صمیمانه تبریک میگم. در مورد قهوه خانه هم که هفته پیش نظرم گفتم. هر تصمیمی که مدیریت گرامی گوش کن بگیرند موافقم. البته من شخصا با یک هفته در میان بیشتر موافقم.

درود
من خودم هستم .کم و بیش دارم میخوانمتان اما خوب خوب نمی تونم .بعضی موقع ها شلوغ می شه اما کم و بیش دارم محله را .متاسفم که نمی تونم باشم .پست قهوه خانه است و همزمان مدیریت تولد ؟ البته باید عمو چشمه این را منتشر میکرد و مدیریت میکرد و این یک نوع بدعت شد ؟ به دلیل همزمانی تولد با جمعه و افتخاری بود که شهروز و مدیران دیگر این را به من اختصاص دادند ؟ اصلا هم فکر نمیکردم که پست من منتشر بشود و در مقابل یک کار انجام شده بود .شهروز و مدیران دیگر از شما ممنون هستم .دوستان حاضر شهروز ، فرامرز ، بانو ،پریسا ،پری سیما ،ملیسا ،رعد و برق عزیزم که فعلا به دلیل نقش بابا بزرگ خسته شده و در حال استراحت است .غلط گیر مهربان که حق دارد من از ایشان دعوت نکردم ؟ اما عضو محله است و غریبه نیست ؟، اصغر که کیک زنبیلش را شهروز برداشت و تنهائی خورد ، طه ، آریا ، زینب خانم عبدلی ، زهره مهربان که گویا دیدمش در کامنت دانی ، سعید درفشیان مهربان که در نقش سایه فعلا فعالیت میکند ، عمو چشمه عزیز ، مجتبی جان جان خودم ، سرکار خانم کاظمیان که البته کمی از ایشان ناراحت هستم و نگران بخاطر اینکه گل سرسبد محله ما است ولی در این قهوه خانه شرکت مختصر داشته است و دعا می کنم اینترنتش درست شود ، عمو حسین که در غیبت بسر می برد ،، دیگر نمی دانم و ذهن من خسته تر از آن است که یادم بیاید و از همه اعضا و اهالی محترم محله معذرت می خواهم .دست همه شما طلا و درد نکند و مهم حضور شما و مدیریت کامنت ها به دست خود شما بود و این خیلی رمز موفقیت بزرگی است برای محله که همه اهالی واقعا به درجه ای رسیده اند که می توانند به راحتی بر امورات محله تسلط داشته و در راه اعتلای محله قدم بردارند .مجتبی تبریک به شما بخاطر این همه همت و شناخت استعداد های بالقوه اهالی و تبدیل این استعداد ها به بالفعل .دست شما درد نکند .
شب همه شما به خیر و شادی
ایام به کام .
این کامنت به درخواست شماره یک شهروز از بیرون از نام کاربری ارسال شد .
شب بخیر
حتما می خوانمتان .
رکورد پرواز آیا شکسته یم شود ؟

زینب جان منظورم همون لینک مثلا می نویسیم اینجا که به صورت لینک میشه یعنی وقتی روی کلمه اینجا اینتر می زنیم وارد یه صفحه میشیم، یا مثل همین آهنگایی که آقای خسروی گذاشتند و آقای حسینی لینکا را تو یه کامنت جداگونه گذاشتند و با اینتر زدن روی اسم لینکا وارد پنجره دانلود میشیم. نمی دونم کامل توضیح دادم یا نه؟

شب به خیر طاها. سلام نازنین. سلام آقای درفشیان.
زینب مشغول یعنی ما که الان سرگرم اینجا و شیطونی هستیم. هایپر لینک رو نازنین بلد نیستم زینب بلد نیستم. دیگه یادم نیست چی بود.

خب نه مثل این که نمیخاید بگید مشغول یعنی چی
خودم میگم
مشغول یعنی غولی که رفته مشهد
خخخخخخخ

قسم می خورم به جان ابلیس، که وقتی داشتم می رفتم توی محله بچرخم تعداد کامنت ها۶۹۷تا بود ولی حالا که برگشتم شده۶۹۶تا! یکی دیگهش کو!

پریسا جون چیزی نیست. آقا شهروز داشتند درست کردن هایپر لینک را توضیح می دادند که گویا یه لینک همینطوری درست شد. این طور شد که کامنت خودشون حذف کردند. شرمنده که باعث درد سر شدم.

سلام به اونا که هستن و مخصوصن اونایی که جدید اومدن.
خداحافظی و شب خوش به اوناکه رفتن بخوابن.
من خیل تلاش کردم رفرش کنم صفحه باز نمیشد. صفحه رو بستم. دوباره باز کردم. چند بار اینو تکرار کردم تا تونستم با اسم خودم وارد سایت بشم.

سرمایه ی عیش، صحبت یاران است
دشواری مرگ، دوری ایشان است
چون در دل خاک نیز یاران جمعند
پس زندگی و مرگ به ما یکسان است

سلام دوباره به دوستان
جواب چالش:
نوشیدنی: شکلات داغ میوه:تیل مشدی رنگ:بنفش(میگن رنگ بهشته من که نرفتم ببینم)کتاب:با خانمان فیلم:مادر ساز:سه تار هنرمند:نقاش ویژه ی نابینایان ورزش:بسکتبال خواننده:ابی شهر:لندن شغل:راهنما در صعود قله ی کوه اورست حیوان:گربه چون خیلی ملوس میخوابه و اگه فعل بودم: می گذرد و اگه ماشین بودم:وانت مزدا دو کابینه

یادت میاد؟؟؟وقتی کوچیک بودیم…تلویزیون…با شام سبک…با پنکه شماره ۵…مشقاتو مینوشتی خط خط از بالا به پایین////////اون وقتا زندگی شیرین بود و طعم دیگه ای داشت. یادت میاد؟؟؟وقتی ک صدای هواپیما رو میشندیم…می پریدیم تو حیات براش دست تکون میدادیم…می نشستیم به انتظارکلاس چهارم تا با خودکار بنویسیم✏…یادت میاد؟؟؟وقتی مامان می پرسید ساعت چنده میگفتیم بزرگه رو۶ و کوچکه رو۴یادت میاد؟؟؟وقتی نقاشی میکردی خورشیدو رو زاویه برگه میکشیدی…یادت میاد؟؟؟فکرمیکردی قلب انسان این شکلیه♡یادت میاد؟؟؟در یخچالو کم کم میبستی تا ببینی لامپش چه جور خاموش میشه…یادت میاد؟؟؟اگه کسی بهت میگفت برو آب برام بیار اول خودت از سر لیوان میخوردی و دهنتو با دستت پاک میکردی…یاد اون روزا بخیر

خب آقای چشمه و آقای عباسی و آقای یگانه و مادر بزرگمهرو دیدم سلام به همتون
دوستان من رفتم گرفتار شدم نتونستم زود بیام
شهروز امروز واقعاً طلسم شده خخخخ
تو گفتی شامت هم طول میکشه ها باورم نمیشد
حالا هم دارم میرم بخوابم
شبتون ستاره بارون خوابهاتون شکلات شونیزیی

داستان عارفانه ی آرایشگرمردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا » رسیدند، آرایشگر گفت: من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد! مشتری پرسید :چرا؟ آرایشگر گفت : کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه می دهد این چیز ها وجود داشته باشند. مشتری لحظه ای فکر کرد،اما جوابی نداد؛چون نمی خواشت جروبحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده… مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند. آرایشگر با تعجب گفت:چرا چنین حرفی می زنی؟ من این جا هستم،همین الان موهای تو را کوتاه کردم. مشتری با اعتراض گفت : نه!!! آرایشگر ها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد. آرایشگر گفت : نه بابا ؛ آرایشگر ها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند. مشتری تایید کرد: دقیقا! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد

سامان صِفرش یه تومنه که من گذاشتم پونصد.
لاستیک عقبشم نو هستش.
صندلیهاش هم معمولی بود، عوض کردم فنری گذاشتم.
دو سه سال بدون استفاده بوده برای همین یه سرویس کلی میخواد وگرنه فنی سالمه.

وقتی میگم باید کامنتها هم جایی برای لایک یا پسندیدن داشته باشند به همین خاطره آقا سامان من لایکم را مجبورم ببرم به کامنت جدید

بابام کتابی اس میده: سلام،آیا می‌توانی نان بخری؟منم نوشتم:آری پدر اکنون خود را بی‌درنگ به شاطر خواهم رساند و از او طلب نان می‌کنم،پدر چند قرص نان از شاطر بستانم؟بعد بابام زنگ زد میگه: کره خر منو مسخره می‌کنی،جرأت داری بیا خونه خودتو لاینتو فرنداتو جد و آبادتو تیکه تیکه میکنم…الان ۲ روزه توی پارک میخوابم

محال است بارانی از محبت به کسی هدیه کنی ودستهای خودت خیس نشود .چه زیباستبی قید و شرط عشق بورزیمبی قصد و غرض حرف بزنیمبی دلیل ببخشیموازهمه مهمتربی توقع به تمام موجودات محبت کنیم…عجیب است که مردم چقدر برای مبارزه با شیطان تلاش میکنند اگر همین انرژی را صرف عشق ورزیدن به همراهانشان کنند، شیطان در تنهایی خود خواهد مرد. “هلن کلر “

گزارشگر ایران عراققبل بازی : ما به فکر بازی با کره جنوبی هستیناوایل بازی : واقعا این تیم در حد ایران نیستبعد گل ایران : یک بازی تمرینی رو میتونیم شاهد باشیموسط بازی : خب عراقم تیم بدی نیستوسط نیمه دومم : عراق و ایران دو قدرت آسیا هست دقیقه نود : واقعا عراق رو یکی از شانسای قهرمانی میدوننوقت اضافه اول : ایران خیلی خوب کار کرده با قدرت آسیا عراقوقت اضافه دوم : واقعا افتخاره که ما جلوی این تیم مقاومت میکنیم بعد بازی ما یک باخت پر افتخار رو داشتیم….آفرین به دلاوران ایرانمن :/شما :|ایران :/

بابای دوستم مرده بود یه عکس بردیم بدیم که اعلامیه چاپ کنن. یارو عکسو دیده میگه مرده؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ خوب عکسو نگا کن ببین میشناسیش فراریه خودشو زده به موش مردگی

بچه ها دیگه آخر این قهوه خونه داره میرسه.
یواش یواش، پا ور چین.
خداحافظی میکنم هم چین هم چین خخخ.
ولی واقعا دم همتون گرم بل اخره این بار هم با شرایط خاص این بار رو به منزل رسوندید و ثابت کردید که کم نمیارید.
به همتون تبریک و خسته نباشید میگم، و برای همتون آرزوی سعادت و خوشبختی و پیروزی میکنم.
شب همگی خوش.

آنهایی که به بیداری خداوند اعتماد دارند ، راحت تر می خوابند . . .یک جمله زیبا از طرف خدا :“قبل از خواب دیگران را ببخش ومن قبل از اینکه بیدار شوید ، شما را می بخشم.خدایا!به آنچه که دادی تشکر!به آنچه که ندادی تفکر!به آنچه که گرفتی تذکر!که:داده ات نعمت!نداده ات حکمت!و گرفته ات عبرت است!یا رب؛ آنچه خیر است در تقدیر ما کن!وآنچه شر است از من و دوستانم جدا کن. آمین یارب العالمین.

بـه مـامـانـم مـیـگـم : مـامـان سـرتـو از تـو اون گـوشـی دربـیار گـشـنـگـی مـردیـم یـه چـیـزی درس کـن بـخـوریـم
داداشـم : بـیـگ لـایـک
آبـجـیـم : عـالـــــــــی
بـابـام : با اجازه کـپـی o_0
مـامـانـم : غلط خـوری زیـادی نـکـنـید بـلاکتون مـیـکـنمـا o_O
داشـتـیـم زنـدگـیـون رو مـیـکـردیـم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تـا یـه از خـدا بـی خـبری بـه مـامـانـم گـفـت واقـعـا واتـساپ نـداری

سلام دوستان عزیز شب همگی بخیر و شادی.
خواستم از این فرصت استفاده کنم تولد دوست عزیز و برادر گرامی جناب قنبر نازنین را بهش تبریک بگم.
امیدوارم همواره سربلند سعادتمند سرفراز و بهروز و پیروز باشد و همیشه زندگی به کامش.

شهروز تعداد کامنتهای قهوه خانه ثابت می کنه دوستان با قهوه خانه هر جمعه موافقند این تنها برداشت من هست

بچه ها دقت کردین هر چیز خوبی:
یا حرومه؟؟
یا ضرر داره؟؟
یا ممنوعه؟؟
یا مجازات داره؟؟
یاگرونه؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یا خطرداره !!
مرگ بر امریکاا خخخ

دوستان شب همگی بخیر.امیدوارم که هفته ای سرشار از پیروزی و به روزی در انتظار همه ی دوستان باشد.شاد باشید و سربلند

همه اول میان سلام علیک میکنن ما آخر اومدیم خداحافظی کنیم .خخخخ . عمو قنبر . من سبزی میخوام : من نعناع میخوام : من تربچه میخام .خخخخ
همگی شما رو تا برنامه بعدی به دست خدا میسپارم . و امید که میان هفته خوبی داشته باشین .خخخخ

خب از همه ی کسانی که توی نظرخواهی ما شرکت کردن ممنونیم.
برای این که نقطه نظر همه رو لحاظ کرده باشیم از هفته ی بعد، اگر پستی از طرف دوستان به عنوان پست قهوه خونه به دستمون رسید، اون هفته قهوه خونه برگزار میشه.
ولی اگر پستی ارسال نشد، خب طبیعتً اون هفته قهوه خونه نخواهیم داشت.
دوستان فقط دوتا نکته رو رعایت کنن:
۱: کسانی که یه بار قهوه خونه داشتن فعلً تا اعلام بعدی پست قهوه خونه ندن.
۲: اگر میخواید پست قهوه خونه بدید، طوری برنامه ریزی کنید که لا اقل نیمی از زمان برگزاری رو در کنار سایت باشید و پستتون رو هدایت کنید.
ما هم کمکتون میکنیم.
این آخرین وضعیت قهوه خونه هست.
حالا دیگه به خودتون بستگی داره که مثلً هفته ی دیگه قهوه خونه باشه یا نباشه.

بچهها دیگه خدافففظ اینم یه آهنگ بدون فایل و بدون آهنگ و بدون صدا:
شب بر همه خوش، تا صبح فردا … شب بر همه خوش، تا صبح فردا

تیک تاک تیک تاک تیک تاک تیک تاک تیک تاک تیک تاک تیک تاک تیک تاک تیک تاک تیک تاک تیک تاک تیک تاک تیک تاک تیک تاک تیک تاک تیک تاک