خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

قهوه خونه نهم گوشکنی، بانو در خدمتتونه بفرمایید داخل….

سلام … سلام … سلام …
سلام سلامتی میاره … پس باز هم سلام …

خوبید؟ خوشید؟ سلامتید؟
حال دماغتون چطوره؟ چاقه که ان شا الله؟
خب چرا همگی دست به دماغ شدید خخخ منظورم اینه که همون خوبید؟ خوشید؟ سلامتید؟
روزگار چطوره؟ بر چرخ مراد می‌چرخه آیا؟
و دیگه باقی ماجراهای احوال پرسی و اینا …

خب حالا همگی چشم ها بسته …. کمربندهاتون رو هم لطفاً ببندید اونم به صورت خعلی خعلی محکم که می‌خوایم بریم قهوه خونه بذار ببینم فکر کنم نهم گوشکنی ….
راستی نابینا نیمه بینا بینا هم نداریم ها … قانون برای همه یکی هستش …
باید حتمی چشمهاتون بسته باشه وگرنه پشت در قهوه خونه می‌مونید و منم هیچ مسؤولیتی رو نمی‌پذیرم ….
از عواقب پشت در قهوه خونه موندن هم می‌تونم به سرما خوردگی مزمن، افسردگی و دپسردگی هاد و من قبلها اشاره کنم …
پس همگی گوشکنی های باحال شاد شنگول چشمها بسته … کمربندها محکم …
می‌ریم یعنی رفتیم که بریم … یعنی دیگه رسیدیم …
بفرمایید قهوه خونه نهم گوش‌کنی….
چشم هاتون رو هم دیگه باز کنید ….
بابا مثبت ها … بابا حرف گوش کن ها … بابا گوش کنی ها ….

دنبال چی می‌گردید؟ ….
یه کم آروم تا براتون توضیح بدم ….
می‌گم دیگه …
خب اولش باید شما ها هیچی نگید …. همهمه نکنید … تا صدای من برسه ….
باریکلا این شد ….

خب اوهوم اوهوم…..
اینجا یه قهوه خونه قهوه خونه ای نیستش …. یعنی قهوه خونه هستش ولی شکل خاصی نداره … یعنی خب شکل خاصی داره ولی شکل خاصش خاص نیست ….
خب چطور بگم آخه …..
اصلاً خودتون یه دور 180 درجه ای بزنید و پشت سرتون رو نگاه کنید ….

آره دقیقاً همینه … همینجا قهوه خونه شما هستش ….

البته اگه دوباره یه دور 180 درجه ای بزنید … دکوراسیون محل و زمان و کلیه شکل و قیافه و ماهیت و همه چیز قهوه خونه تون به دلخواه خودتون تغییر می‌کنه ….

منم همین وسط نشستم همه این قهوه خونه ها رو از نزدیک ولی دور و از دور اما نزدیک مدیریت می‌کنم….
شهربازی … چرخ فلک … تاب سرسره … تونل وحشت … برف و بارون …. کوه و جنگل …. کاخ و خرابه …. ایران هندوستان آمریکا فرانسه آفریقا و …. روی ابرا … زیر دریا … همین کهکشان خودمون …. کهکشان همسایه … صد سال پیش، دویست سال آینده، …. کودکیهاتون، جوونی هاتون، … دانشگاه و پالایشگاه و آرایشگاه …. وسط یه کتاب علمی، رو جلد یه دفتر خاطرات …. قاتی یه عالمه پفک تازه از تنور در اومده … حتی این دنیا و اون دنیا ….
کلاً قهوه خونه … از همه رنگش داریم …. شهر فرنگه … بدو از همه رنگه …

راستی مجوز هم داریم بذار ببینم کجا گذاشتمش ….
آهان اینهاش بفرمایید….

https://gooshkon.ir/cafe-terms

خب اگه خواستید که نه این طوری نمی‌شه یه کم زور باید بالا سرتون باشه خخخ اولش بگید که قهوه خونه شما چه شکلی هستش آیا؟
بعدشم یه قضیه فیثاغورسی در ارتباط با نابینایی که ذهنتون رو مشغول کرده رو مطرح کنید تا ببینیم قطره قطره به کجا می‌رسیم…..
راستی هرچی هم که سؤال داشتید بپرسید من بلد نبودم دوستان بلد جواب می‌دند اونها هم بلد نبودند یه فکری براش می‌کنیم باشد که رستگار شویم……

۸۸۴ دیدگاه دربارهٔ «قهوه خونه نهم گوشکنی، بانو در خدمتتونه بفرمایید داخل….»

رعد خانمی ممنون از توصیف بیابونتون….
نمی دونم من چرا زیاد بیابون دوست نیستم …. کوه و جنگل و دریا رو عاشقم ولی بیابون رو درک نمی کنم فقط ازش یکنواختی و خستگی رو می فهمم…..
غلط گیر جونم آذربایجان یعنی شرقیش یا غربیش؟ شکلک من تا حالا اون طرفی نرفتم یعنی اسم شهرتون چی هستش آیا؟
رعد جون اون “تو” که همیشه هستش یعنی همیشه وقتی از همه جا خسته و مونده و رونده می شی می گی خداااا هستی که …. خدا مرسی که هستی و مهم بودن تو هست که همیشه بود مطلقی …..
“فکر کنم رسیدم هوراااا…..”

آره رسیدیم به پانصد …. ولی بجای عدد دادن خب بیایید حرف بزنیم دیگه ….
آقا مهدی پس کوش معما تون….؟

غلط گیر جونم جدی آب نداشتن یعنی آب رفتن خیلی مشکل بزرگی هست ….
کلی ظرف کثیف رو هم انباشته، دست و صورتی که اون موقع شستن لازم شده، و … و ……

بانو از نظر من آذربایجان غربی و شرقی نداره آذربایجان،آذربایجانه.همه جای ایران سرای من است خخخ

نه بابا من به این مهربونی آقای قادری …..
حساب شما رو همون غورباغه هه خواهد رسید خخخ
می گم غلط گیر می شه غورباغه رو بگی غ ق هاش چطوری هست آیا؟

یعنی دوتا آذربایجان کنار هم هستند آیا؟
شکلک من همیشه کرمان و کرمانشاه رو هم قاتی می کنم ولی این دو استان کنار هم هم نیستندشون….
منتظرتون هستیم آقای قادری البته به همراه معما تون….

دلم باران
دلم دریا
دلم لبخند ماهی ها
دلم اغوای تاکستان به لطف مستی انگور
دلم بوی خوش بابونه می خواهد
دلم یک باغ ِ پر نارنج
دلم آرامش ِتُرد وُ لطیف ِ صبح شالیزار
دلم صبحی
سلامی
بوسه ای
عشقی
نسیمی
عطر لبخندی
نوای دلکش تارو کمانچه
از مسیری دورتر حتی
دلم شعری سراسر دوستت دارم
دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می خواهد
دلم مهتاب می خواهد که جانم را بپوشاند
دلم آوازهای سرخوش مستان ِ بی دل
نیمه شب ها زیر پوست مهربان شب
دل ای دل گفتن شبگردهای عاشق ِدیروز
دلم دنیای این روز من و ما را
به لطف غسل تعمید کشیش عشق
از اول مهربان تر شادتر آبادتر
حتی بگویم زیرو رو وارونه می خواهد
دلم ….

یعنی می گید قورباقه رو به چند مدل می تونیم بنویسیم آیا؟
رعد این شعر بارون و دل هم بسی بسیار لایک ….
مرسی ….

می‌گم رعد می شه بازم در مورد نظریاتت در مورد نابیناها بنویسی آیا؟
تو آخرش دختر نابینا توی خیابونهای تهران دیدی آیا؟

ممنون غلط گیر جونم….
راستی می شه شما هم در مورد این که کوه و بیابون رو چه طوری می بینید برامون توضیح بدی یعنی توصیف کنی….

میگم حالا شما این همه شعر کپی پیست میکنید فکر نمیکنید مدیر ناراحتش بشه؟ خخخخخخ.
اون وقت اونایی هم که کپی نکردین رو هم حضف میکنه هااااا. حواستون باشه.

نخودکم ، من نمی دونم نیمه بینا یعنی چی ؟؟ یعنی شما چقدر نمی بینید ؟؟
شرمنده واقعاََ اطلاعاتم صفره .
شما نوشته های کتابو از نزدیک می بینید و می تونید بخونید ؟؟

جناب خیراندیش رعععد به حذف شدن و نامهربونی دیدن تو این محله عادت کرده خخخخ
اگه شما دوست داری شما برو حذف کن .خخخخ من کلاََ دیگه بی خیاله تایید هستم.
نخودکم نه والله باور کن دختر نابینا هنوزم ندیدم. تازه مادر و مادر شوهرم هم تو عمرشون ندیدن چه برسه به من

من تا وقتی که ۱ نفر هم تو این محله از بودن من رضایت داشته باشه می مونم.
جناب خیر اندیش شاید باور نکنی وقتی بعضی از اعضای محله به من ایمیل میدن یا پیام و بهم میگن کلی به کامنتات خندیدیم ، این منو به بودن در اینجا تشویق می کنه. البته من واقعاََ قصد آزار و ناراحت کردنه فردیو ندارم.
ولی الان در این محله دوستان حقیقی دارم که دل کندن از اونا برای من دشواره .
وقتی چند روز نمیام و اونا با من تماس میگیرن و میگن رعععد بیا ، من به دیگه نمی تونم نباشم.

سلام مجدد بر آقای خیر اندیش …..
خب این شعرها هم قضیه اش جدا هستش یعنی چون ما یعنی هرکی که پیستش می کنه قبلتر ها انتخابش کرده و گزینش شده هستش و کلاً بنظرش زیبا میاد بعدش هم در کامنت دونی یه پست مفرح هست که جهت شادی و سرگرمی بچه ها پست شده پس اشکال نداره ….
شکلک اگه پاک کردشون بذار ببینم از لبه موکت پرت شه پایین خخخخ….

رعدی خانمی :
نیمه بینا یعنی این که یه مقدار می بینه ….
البته نیم بیناها اون قسمت نیم بیناییشون کم و زیاد داره، یه عده نیم بیناها دیدشون قویتر هست و می تونند نوشته های کتاب رو هم بخونند و هم این که بنویسند …. یه عده از این کمتر و برای خوندن متون کتاب ها رو درشت می کنند و با درشت خط کار می کنند و دست خطشون هم اصولاً بزرگ و پر رنگ و گاهی هم خرچنگ قورباغه ای هستش ….
یه عده هم در حد خوندن و نوشتن نیستند و مثلاً راحت می تونند رفت و آمد داشته باشند بدون عصا… باز یه عده دیدشون کمتر می شه و باید در کنار استفاده از دید محدودشن عصا هم دست بگیرند و باز یه عده فقط در حد نور و سایه و اینها می بینند و …..
من خودم در حد خوندن نوشتن نیست دیدم ولی تقریباً بدون عصا می تونم راحت تردد داشته باشم ولی خب عصا هم دست می گیرم که سرعتم بره بااالا و خیالم از همه جا راحت تر بشه …. البته من شبها کامل نمی بینم یعنی شب کوری دارم ….
راستی یه عده هم هستند که شب ها بهتر می بینند روزها نمی بینند و یه عده هم برعکسش مثل من…. مشکل کور رنگی هم هست که رنگ ها رو تشخیص نمی دیم … مثلاً من هیچ وقت نفهمیدم آخرش فرق سبز و آبی چی هست آیا؟

خب نابینا هم جز همه هستش دیگه یعنی شما گفتید همه می بینند خدا نمی بینه بعد آخه این چه راهنماییی بود دیگه ….

وای قربونت برم نخودم . واقعاََ رنگ آبی و سبز ، مخصوصاََ اگه رنگ چشم آدم باشه تشخیصشون سخته .
ولی خب در گیاهان خیلی به چشم میاد ؛ چون گل آبی رنگ خیلی کمه . یه گلای ریزی تو چمنا بعضی مواقع هست که آبی رنگه .
این نیمه بینا بودن چند مدلیه آیا ؟؟؟ خخخ

بچه ها بیایید بریم سر بحث استقلال …..
این بار موضوع رو این طوری می گیم که اصلاً بنظر شما ملاک های استقلال یه فرد نابینا چی هست آیا؟
یعنی همین که تنهایی بره بیرون بیاد این میشه مستقل یا باید ملاک های دیگه ای هم داشته باشه ؟
آقای خیر اندیش، آقای عباسی؛ آقای قادری، رعد و غلط گیر جونم همگی به این سؤال پاسخ بدید ….
منتظر جوابهاتون هستم….

درود
درود بر همه شما حاضرین
درود بر حاضرینی که غایب هستند
درود بر غائیبنی که اصلا حاضر نبودند .
فرامرز کجائی حاجی ؟
درود بر کامنت دهنده ۴۰۱ یعنی همان رعد بزرگ و کامنت شماره ۵۲۱ یعنی بانو
درود بر مهدی و هادی و غلط گیر .
فعلا حضور خودم را اعلام کردم.

راستی آغ غلامرضا گرفتم و ممکن که نه حتما توان حضور و همراهی با شما را ندارم و از این بابت عذر خواهی میکنم.
منظور همان آنفولانزا است دیگه

اوووو رنگ چشم و گلهای آبی ریز…..
شکلک من تو لباس های واضحم هم اینو قاتی می کنم خخخخ …..
تازه رنگهای صورتی نارنجی و خانواده های اینها هم گاهی با هم قاتی می شند……
گفتم که نیمه بینایی هزااار مدل هستش….
تازه یکی هم دور رو می بینه یکی نزدیک رو …. یکی از گوش چشمش می بینه یکی از وسطش و یکی هم با همه چشمش ولی خب کمتر……

غلط گیر جونم توصیف که کاری نداره بهش فکر کن بعد فکرهاتو بنویس….

نابینایی مستقل است که بتونه ۸۰ درصددرصد کارای روزمره که بینا انجام میده رو انجام بده.مثل خرید کردن تعمیرات جزئی خونه

خخخ یعنی اصفهان این طوری که کلی نابینا دار می شه چقدر هم باید جهیزیه بده خخخ…..
خب اون وقت شما پریسیما و پریسا و ملیسا و تبسم رو هم اصفهانی می دونید آیا رعدی خانم…..

سلااام بر عمو قنبر گرامی خیلی خیلی خوش اومدید….
ان شا الله که زودی بهبودی حاصل بشه عمو قنبر و سلامت باشید همیشه…..
غلط گیر جونم قادری ق ا د ر ی …. خخخ….. منم موافقم آقای قادری جواب رو بگید …..
راستی خودت هم که مقر شدی د رو جا انداختی ولی خب من نوشتمش حالش رو ندارم اون قسمت رو پاک کنم از کامنتم شکلک خب این همه نوشتی می رفتی یه ثانیه پاکش می کردی دیگه شکلک نوشتن راحت تر از پاک کردنه ….

سلام زینب جان! به نظر من اگه میتونی از NVDA استفاده کن. اینجوری بهتر میتونی کامنت بدی. یعنی از داخل حساب کاربری میتونی کامنت بذاری.

منم با آسیب موافقم ای ول راست می گه نازنین …. بنظر من هم آسیبه…..
راستی سلام نازنین جونم….
مرسی غلط گیر خانمی بابت نظرت …. بچه ها شما هم بگید نابینای مستقل چه شکلی هستش آیا؟

سلاااااٱاااااآاااا،ااا،ااا،ااا،ااااا،ااا،ااا،ااااٱااااام بر بانو صاحب این قهوه خونه،و سلامی به همه حضار گرامی،
واااایییییی جونم در اومد تا این همه کامنت رو خوندم که،

نخودکم به نظرم خیلی خیلی مهمه که یه فرد نابینا بتونه به تنهایی بیرون بره . فکر کن رئیس بانک باشه ولی توی رفت و آمد متکی به یه نفر دیگه باشه . خب یه جای کار لنگه دیگه .
مورد بعدی داشتن درآمد و شغله ، که الان تو جامعه همه با این موضوع درگیرن.

شرمنده زینب جون من حواسم از تأیید کامنت ها پریده بود که خدا رو شکر یکی پشت پرده زحمتش رو کشید…..
در مورد مشکل سیستمت هم یه پستی زهره خانمی در این مورد زده بود و تو کامنت دونیش بچه ها مشکلاتشون رو گفته بودند و تا حدی راه کار ها گفته شد ولی من الآن یادم نیست باید چی کار کنی که این مشکلت حل بشه ولی به اون پست مراجعه کن تو آرشیو زهره پیداش می کنی ان شا الله که حل بشه خانمی…..
راستی مرسی از لطفت …. منم منتظر قهوه خونه شما هستم …..

سلام ملیسا جونم ….. ای ول پس رسیدی…..
خب حالا نظرت در مورد استقلال نابیناها رو بگو تا بعدی بریم سراغ مسأله بعدی….

رعد خانمی دلم برات بگه هواشناسی شهر ما از بارش خبری نیست که نیست گویا نفرین شده است این شهر که قریب به ۳۵ کیلومتری جنگل گلستان است .
یکی از دوستان که مدیر بنده است در حد فاصل استان گلستان و سمنان واقع در ارتفاعات بیان میکرد که منطقه ای است که جنگل بکر و دست نخورده است و همیشه حتی سال قبل که مردم استان ما از بارش ناراحت بودند این محل حدود سه چهار متر برف داشت که منابع زیر زمینی برخی از شهر ها را تامین می کرد اما اکنون آن محل متاسفانه اصلا بارش هم ندارد چه رسد به برف .منظور من بارش باران بود .خلاصه خشکسالی است خشکسالی ؟

خب آقایون خانم های نابینا نیم بینا نظری در این مورد نداشتند آیاااا؟ استقلال رو می گم و ملاک هاش …..

دادا قنبر می دونم ، چون همیشه هوا و بارش کل ایرانو رصد می کنم .
واقعاََ قلبم درد میگیره. در ضمن اگه ابرها هم بارور کنن ، بارونش کلی برای گیاهان و آدمی مضرره.

ولی آقای قادری آسیب بهش می خوره ها….
خب جواب رو بگید بعد یه معمای دیگه طرح کنید … این طوری جالبتره…..

قصه را می‌توان فریاد کرد
غصه را نه
تنها باید زمزمه کرد و مزمزه کرد و گاه لاجرعه سر کشید
پیاز غصه ات کونه می‌کند
قصه ات ریشه میدواند از میانِ حکایات ادوار
و اینک از دور نمایان است

سلام دوباره خخخخ. میگم از لبه ی موکت پرت بشه چیزیش نمیشه از لبه ی فرش پرت بشه بهتره. راستی فاطمه خانم نگفتی که اون بیست درصد کار رو کی قراره انجام بده خخخخ. آقای عباسی ایلیا هم بد نیست ممنون.

بانو من نظرمو گفتم. نمیدونم خوندی یا نه .
زندگی در ایران برای همه سخته و برای نابینا سختر . به امید بهبود اوضاع

واااای بچه هااااا……
اینجا داره بارون میااااد…….
من یه کم برم زیر بارون هواخوری برگردم….. آخجووووون…..

طبیعی ترین نسخه برای از بین بردن جای جوش
دکتر دهقان پزشک طب سنتی

حتماً از سلامتی غدد و هورمونهای بدنتان، اطمینان حاصل کنید.(خصوصاً بانوان)

از محصولات آرایشی استفاده نکنید.

خمیری از فلفل سیاه و پودر جوز هندی آماده کنید و روی جوش‌ها بمالید.

ده گرم آب پیاز سفید را با ۵ گرم عسل و یک گرم نمک سنگ مخلوط کنید و روی جوش‌ها بمالید و پس از چند دقیقه بشویید.

خمیری از برگ نعناع آماده کنید و بگذارید یک شب روی صورت بماند. این عمیر نه تنها جوش را از بین می‌برد بلکه لکه‌ها را نیز کاهش می‌دهد.

برای رفع آکنه و دانه‌های صورت، از عصل و دارچین استفاده کنید. ۴ قاشق غذاخوری عسل را با ۳ قاشق مرباخوری دارچین آسیاب شده مخلوط کنید و قبل از خواب به صصورت خود بمالید و روز بعد بشویید.

پودری را از مخلوط بادام و آرد برنج با ماست تهیه کنید و به مدت ۱۰ دقیقه روی صورت قرار دهید و بشویید. این روش نه تنها جوش‌ها را کاهش می دهد بلکه باعث شادابی پوست نیز می‌شود.

برای جلوگیری از بروز جوش، ماست را به آرد نخود اضافه کنید و روی صورت بمالید و قبل از این که خشک شود آن را با دست بمالید. این کار را به مدت ۲ روز ادامه دهید.

همیشه از صابونی که پزشک تجویز کرده است، استفاده کنید.

وی افزود: هرگز جوش‌ها را فشار ندهید تا از باقی ماندن لکه‌های دائمی که باعث کدر شدن صورت می‌شود، جلوگیری شود.

شما می‌توانید برای از بین بردن جای جوش‌های صورتتان، روزی ۱۰ تا ۱۵ دقیقه یک قطعه لیموترش تازه روی پوست تان بگذارید و بعد از ۱۲ هفته از داشتن پوستی صاف و شفاف لذت ببرید. اسید موجود در آب لیموترش باعث از بین رفتن جای جوش‌ها می‌شود ولی اگر پوست خشکی دارید، بهتر است این روش را به کار نبرید.

سلااااااام به بانویی نانازم،بابا بزرگم،و مهدی،خوبید آیاااا،
خب نظر خاصی در مورد استقلال ندارم نانازم،چون من هم تقریبا تنها تنها همه جا میرم،و فعلا که نیازی به کسی ندارم تا بعد که انگاری احساس میکنم که روز به روز داره بیناییم ته میکشه،ولی باز هم به نظر ن هرچی هم که باشه نابینا باید استقلال داشته باشه و متکی به بقیه نباشه،و خودش تلاش کنه و بخواد که همه کاراشو خودش به تنهایی بتونه انجام بده….چون همیشه یه فرد بینا نیست که ماها بخواییم ازش کمک بگیریم،پس در هر حال باید استقلال داشت،استقلال……

آره حق با شماست پس از لبه فرش بیفته خخخخ
رعد خانمی بله خوندم گذاشتم بازم بچه ها نظراتشون رو بگند بتونیم جمع بندی کنیم که انگار گویا کسی نظری راجع بهش نداره ولی بازم می پرسم…..
حالا به عقیده شما یه نابینایی که درآمد کافی داشته باشه و بتونه بدون کمک دیگری تردد کنه ولی نتونه در مواقع لزوم از دیگری کمک بخواد این نابینا فرد مستقلی هستش؟
نظرتون رو بگید تا بحث رو بازتر کنم….

ممنون که جواب رو گفتید آقای قادری آره خواب بهش میاد…..

آقای خیراندیش مقدم مگه بینا ها ۱۰۰در۱۰۰ کاراشونو خودششون انجام میدن؟ببخشید من دارم می رم برا دوستم کتاب ضبط کنم اگه دوباره اومدم …..

ممنون ملیسا جونم از نظرت….
همیشه پدر مادر و یه همراه نیست کنار ما …. اینو باید همیشه یادمون باشه…..

آقا طاها ممنون بعدی سر فرصت می خونمش ….
می‌شه شما هم راجع به استقلال نابیناها یعنی خودمون هرچی دل تنگتون می خواد بگید؟ ملاک های استقلال یه نابینا یا نیمه بینا چی هست از نظر شما؟

سلام بانو
سلام دوستان
بابا مگه قرار نبود قهوه خونه هفته ی آینده باشه آخه چرا خبر ندادی بانو جان؟
ببخش باور کن از دیروز گوش کن نیومده بودم
کلی کار ریخته رو سرمون حالا هم مرخصی گرفتم بیام ببینم چه خبره که قهوه خونه رو دیدم
به هر حال دیر اومدنم رو ببخش
حالا کی هست کی نیست؟

نیگا کنا، ما تو قهوه خونه های اینا سنگ تموم گذاشتیم برای کامنت اینا کامنت نمیدند، شاید هم فکر کردند تعطیله قهوه خونه، شاید هم کار دارند و هزار شاید دیگه!

خب آره اکثراً فکر کردن تعطیله چون بانو به شهروز گفت هفته ی بعد نباشه و هفته ی بعدش باشه یا شاید هم من اینطوری برداشت کردم خخخ
خلاصه تو قهوه خونه ی دوست عزیزم دیر اومدم شرمنده شدم

بهترین آرایش ها در زندگی :
حقیقت برای لب ها
بخشش برای چشم ها
نیکوکاری برای دست ها
لبخند برای صورت
عشق برای قلب
* * * * * *
اگر افسردگی دارید ، در حال زندگی در گذشته هستید
اگر اضظراب دارید ، درحال زندگی در آینده هستید
اگر آرامش دارید در حال زندگی در زمان حال هستید !
* * * * * *
کودکی مرحله ای از زندگی ست که تو در آیینه شکلک در میاوری
میانسالی مرحله ای از زندگی ست که آیینه برایت تلافی می کند
* * * * * *
شجاعت همیشه غُرش نمیکند !
گاهی شجاعت صدایی خاموش است در انتهای روز که می گوید :
فردا دوباره “سعی” خواهـم کرد.
* * * * * *
ابراز یک کلمه دلگرم کننده به فردی درمانده ، ارزشش بیشتر از ساعت ها تعریف و تمجید بعد از کامیابی اوست
* * * * * *
یه جوری درباره آدما قضاوت کنید که اگه یه روزی خلافش بهتون ثابت شد شرمنده خودتون نشید !
* * * * * *
این دو نکته را به خاطر داشته باشید:
هرچقدر احساس گناه داشته باشید، گذشته تغییر نمیکند
و هرچقدر استرس داشته باشید آینده عوض نمیشود . . .
* * * * * *
امیدوارم آنقدر خوب باشیم و زیبا زندگی کنیم
که وقتی از خط پایان زندگی می گذریم کسی دست نزند . . .
* * * * * *
همیشه دعا کنید :
چشمانی داشته باشید که بهترین ها را در آدم ها ببیند
قلبی که خطاکارترین ها را ببخشد
ذهنی که بدی ها را فراموش کند
و روحی که هیچگاه ایمانش به خدا را از دست ندهد . . .
* * * * * *
تقریبا همه مردم بخشی از عمرشان را
در تلاش برای نشان دادن ویژگی هایی که ندارند ، تلف می کنند . . .
(ساموئل جانسون)
* * * * * *
از بزرگی پرسیدند : بزرگ ترین مصیبت ها کدام است ؟
گفت : آنکه بر کار نیک توانا باشی و چندان انجام ندهی که از دست بدهی . . .
* * * * * *
خود را ببخش تا زندگیت تباه نشود
و این را بدان که فقط انسان مرده اشتباه نمی کند . . .
* * * * * *
سعی برای بهتر بودن ، بهتر از این است که وانمود کنی که بهترینی !
* * * * * *
“اگه نتونم” مال وقتیه که راه دیگه ای هم باشه
وقتی هیچ راهی نیست فقط باید بگی “می تونم” !
* * * * * *
سوزش شلاقی که بیدارم کند بهتر از نوازش دستی ست که خوابم کند . . .
* * * * * *
یادم باشد قبل از هر کار با انگشت به پیشانیم بزنم تا بعد با مشت بر فرقم نکوبم . . .
* * * * * *
باز هم بلند شو ، ایستادن کسی که زمینش زده اند
از کسی که به زور سر پایش نگه داشته اند زیباتر است . . .
* * * * * *
ﻧﻪ ﻣﺮﮒ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﺮﺳﻨﺎﮎ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﯿﺮﯾﻦ
ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ به خاطرش ﺷﺮﺍﻓﺘﺶ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ . . .
* * * * * *
میوه ای که در دسترس ماست از میوه بالای شاخه درخت لذیذتر است
ولی میوه بالای درخت از این جهت در نظرمان جلوه می کند که دستمان به آن نمی رسد . . .
* * * * * *
تظاهر به خوشبختی دردناک تر از تحمل بدبختی است . . .
* * * * * *
دیر یا زود تجربه ی زندگی به ما می آموزد که در درون بعضی از انسان ها
گاهی انسان دیگری ست که او را هرگز نمی شناسی . . .
* * * * * *
امید یعنی آرزو کنیم چیزی اتفاق بیفتد
ایمان یعنی یقین داریم چیزی اتفاق خواهد افتاد
شجاعت یعنی اینکه باعث شویم چیزی اتفاق بیفتد . . .
* * * * * *
گاهی فقط نواقص ظاهری افراد دیده میشود
و آنچه نادیده می ماند کمال باطن است ؛ براستی جور دیگر باید دید . . .
* * * * * *
گاهی وقتا لازمه مثل یک رهبر ارکستر رفتار کنیم :
به همه پشت کنیم و مشغول کار خودمون باشیم
چون درست بعد از اینکه کارمون تموم شد ، همه ی اون کسانی که بهشون پشت کرده بودیم
مجبورن بلند بشن و تشویقمون کنن . . .
* * * * * *
از آدم ها در حد توانشون بخواین نه در حد نیازتون
بذارین آدمها اونی که هستن بمونن . . .
* * * * * *
دوستان واقعی تو ؛ تو را آن گونه که هستی دوست دارند
دشمنان واقعی تو ؛ تو را آن گونه که هستند . . .
* * * * * *
کسانی که به آنان عشق می ورزیم از بیشترین قدرت برای آزردن ما برخوردارند . . .
* * * * * *
در این دنیا از دو راه می توان موفق شد :
یا از هوش خود یا از نادانی دیگران . . .
(لابر ویر)
* * * * * *
هرگز داشته هایت را به نداشته هایت نفروش
شاید وقتی به نداشته هایت رسیدی حسرت داشته هایی را بکشی که ارزان فروختی . . .
* * * * * *
وقتی گرسنه ای یه لقمه نون خوشبختیه
وقتی تشنه ای یه قطره آب خوشبختیه
وقتی خوابت میاد یه چرت کوچیک خوشبختیه
خوشبختی یه مشتی از لحظاته
یه مشت از نقطه های ریز که وقتی کنار هم قرار می گیرن یه خط رو می سازن به اسم زندگی
قدر خوشبختی هاتونو بدونید . . .

راستش منم دیشب قهوه خونه دیر اومدم ولی خوب شد بازم اومدم، هر هفته با گوشی بودم تاکس اذیتم میکرد، یا با لپتاپم بودم اینترنت ضعیف بود، خدا را شکر این هفته همه چیز خوبه

می پسـندم پاییـز را
که معافـم می کنـد
از پنـهان کردن
دردی که در صـدایم می پیچـد ُ
اشکی که در نگاهـم می چرخـد
آخر همه مـی داننـد
سـرما خورده ام ….

لذت بردن را یادمان ندادند …
.
از گرما مینالیم و از سرما فرار میکنیم ….
.
در جمع از شلوغی کلافه میشویم ودر خلوت از تنهایی دلگیر میشویم …
.
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگی تقصیر غروب جمعه است و بس …
.
همیشه در انتظار به پایان رسیدن روزهایی هستیم که بهترین روزهای زندگیمان را تشکیل میدهند … مدرسه … دانشگاه … کار .
.
حتی در سفر همواره به مقصد می اندیشیم بدون لذت از مسیر…
.
. غافل از اینکه زندگی همان لحظاتی بود که میخواستیم بگذرند …
آیا مشکل ما در فعل امر زندگیست … ؟

سلاااام پریسیما،
بانو تو رو خدا منو ببخش،من دیشب مهمون داشتیم،از اون مهمونای خیتان خیتانی،امروز هم که اول صبحی بودم محله اما اونوری بودم، بعدشم که رفتیم باغ،یه یک ساعتی میشه که اومدم،کلا نشد که بیام،الآنم یه پام قهوه خونه هست یکی دیگه هم اونور هست که،یعنی کلا جیز جیزه،شلووووغهههه

سلام پریسیما جونم
خب منم می خواستم هفته آینده باشه ولی خب دیگه با توافق من این هفته برپاش کردیم….
اتفاقاً دیگه تصمیم گرفته بودم بیام بهت زنگی پیامکی چیزی بزنم بگم پس بیاااا که نیستی کجایی؟
در هر حال الان هم که هستی کلی خوشحالم کردی عزیزم….
آقای قادری آقای عباسی آقا طاها نازنین و زینب و رعد عزیز و آاقی خیر اندیش هستند …..
البته اگه کسی رو جا انداختم شرمنده…..
می گم بحث هم راجع به استقلال نابینا ها هستش فعلاً البته هرچی دل تنگت می خواد بگو…..

سلام بر همه دوستن عزیز : خانم بانو : مهدی قادری : خانم پریسیما : خانم غلط گیر : عمو قنبر : هادی جان : اصغر آقا : ملیسا : دیگه کی رعد بارانی : همه و همه دوستان که یهو گفتیم عرض ابد چی ادب کنیم

من شرمنده بچه ها یه کم سیستمم اذیت می کنه ….. مجبور می شم ریستش کنم هی عقب میفتم….
آقای قادری مهم نیست که هزارتایی بشیم …. مهم اینه که دور هم خوش باشیم و حرف بزنیم و شاد باشیم و حرفای خوبی هم بزنیم….. کیفیت نه کمیت…

من در هر ستاره،
که مه را تا سحر یار و ندیم است
و یا در چهره سرخ شقایق،
که خود بازیچه دست نسیم است
نشانی از تو میبینم، سراغی از تو میگیرم.
نمی دانی که من در قطره اشک
که روزی مظهر خشم تو بوده ست
و یا در شط خونین افق ها،
که روزی منظر چشم تو بوده ست
نشانی از تو میبینم، سراغی از تو میگیرم.
در اندوه غریبان، در آه بی نصیبان
در آن شبنم در آن گل، در عشق پاک بلبل
در ایام بهاران در آب چشمه ساران
در آن سرگشتگی ها، در این گم گشتگی ها
نشانی از تو میبینم، سراغی از تو میگیرم.
من اینک در رواق کهکشانها
در آوای حزین کاروان ها
در آن رنگین کمان پیر و خسته
در آن جامی که خالی مانده از می
در آوایی که برمی خیزد از نی
نشانی از تو میبینم، سراغی از تو میگیرم.

ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﺍﺯ ﻫﺎﯼ ﻭ ﻫﻮﯼ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ ﺍﺯ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻭ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺍﻡ ﺯ ﻣﺎﻩ
ﺍﻣﺸﺐ ﺩﮔﺮ ﺯ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﺩﻝ ﺧﺴﺘﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﮐﺸﻢ
ﺁﻭﺥ … ﮐﺰﯾﻦ ﺣﺼﺎﺭ ﺩﻝ ﺁﺯﺍﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﺑﯿﺰﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺧﻤﻮﺷﯽ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ
ﻭﺯ ﺩﻧﮓ ﺩﻧﮓ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﺍﺯ ﺍﻭ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ ﯾﺎﺭ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﻧﺒﻮﺩ …
ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺷﮑﯿﺒﻢ ﻭ ﺑﯽ ﯾﺎﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ …
ﺗﻨﻬﺎ ﻭ ﺩﻝ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﯿﺰﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ ﺍﻣﯿﺪ …
ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﻣﭙﺮﺱ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ

سلام بر پریسیما و فرشته سیرت .
نخودکم خیلی حرفتو در رابطه با کمیت و کیفیت کامنت لایک می کنم.

سلام بر آقای خسروی و خدا قوت بلند بالا بر شما….
ممنون از مطلب هایی که گذاشتید ….
اون قضیه حقیقت خیلی قشنگ بود و البته به رحمت خدا هم باید امید داشت ولی نباید اون طرفش رو هم فراموش کنیم….

سلام.
من بالاخره کامنتا رو خوندم.
خب استقلالا نابیناها به تربیت خانواده ها هم ربط داره.
اگر یه نابینا رو لای زرورق بزرگ کنن تا آخر عمرش نمیتونه مستقل بشه.
خیلی خوب بود که توی زمان ابتدایی تحصیلمون یه زنگ جهتیابی داشتیم ولی الآن بچه های دبستانی این زنگو ندارن.
بچه ها من توی مهمونی هستم.
شاید کم کم کامنت بدم ولی تا جایی که بتونم هستم.

پریسیما جونم مفید هاش رو کجا دیدی ….
بابا دمار از روزگارم در اوردند این آقای عمو حسین بیچاره شدم در کشاکش حقوق خانواده خخخخ
راستی پریسیما پریسا خواست ازت بپرسم آیا ایمیلش بدستت رسیده یا نه خانمی؟

دلم لک زده…
مشهد…
نیمه های شب…
روبروی ایوان طلا…
روی فرشهای دوست داشتنی صحن…
خیره به گنبد طلا…
نسیم خنک ….
و اشک…اشک…اشک…
و یک آرزو…
…..
خوش به حالت کبوتر…

خواهش می شه ملیسا جونم ….
تو هرجا باشی و خوش باشی منم خوشحالم….
بعدی بیا بخون که کلی تایپیدم گناهی هستم کسی نخونه …. البته بچه ها هم حرفای خوب خوب زیاد گفتند ….
بازم ممنون آقای خسروی و ما هم عرض ادب داریم خدمتتون….
پریسیما خعلی قشنگ بود شعرت لایک….
آقا طاها این یکی رو هم پارسآوای من قاتی پاتی خوندش شکلک باید انگار برم تو فکر یه فارسی خوان دیگه…..
رعد خانمی ممنون از لایک کمیت و کیفیت خخخ و ممنونتر از حضورتون…..
آقای شهروز خان حسینی کاملاً لایک ولی این وسط شخصیت خود فرد نابینا هم مهمه یعنی اگه خودش بخواد می تونه از اون زرورقها به نحو احسن در راستای استقلالش استفاده کنه ولی وای به حالی که خودش هم فرد راحت طلبی باشه….
همین که هستید ممنون ……
راستی آقای قادری جدی این قورباغه هه اومده طرف سیستم من…

بچه ها اینجا داره برف میاد.
امیر گفت خیلی برف سنگینی هست.
خلاصه جای همهتون خالی.
شهروز ۲۹ اسفند منتظرم / قول میدم از ۲۴ ساعت ۱۶ ساعتشو باشم. البته اگه خدایی نکرده مشکلی پیش نیاد. اینم بگم که الآن من فداکاری کردم هاااا اون روز روز آخر سال هست و میدونم که الهام خیلی کار خواهد داشت خخخخ.

دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
کز عکس روی او شب هجران سرآمدی
تعبیر رفت یار سفر کرده می رسد
ای کاش زود تر از در در آمدی
ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال من
کز در مدام با قدح و ساغر آمدی
آن عهد یاد باد که از بام و در مرا
هر دم پیام یار و خط دلبر آمدی
خامان ره نرفته ندانند ذوق عشق
دریا دلی بجوی دلیری سر آمدی
گر دیگری به شیوه حافظ زدی رقم
مقبول طبع شاه هنر پرور آمدی

خودم همیشه از این شعر خوشم می اومده امیدوارم شما هم خوشتون بیاد

قطره ها صف کشیدن توی چشام…
دونه دونه پایین میان…
میریزن و بند نمیان…!

بدجوری غصه م میگیره…
آخ چقده سرده دلم…!
به کی بگم درده دلم…؟

هرکی قهوه خونه ی من نیاد ضرر کرده.
یه سورپیریز توپ دارم که هیچ وقت یادتون نره.
یه حرکت تاریخی میخوام بکنم که فکرش رو هم نمیکنید.
حالا هرکی میخواد تا آخر عمرش تو کنجکاوی نمونه، ۲۹ اسفند بیاد تو قهوه خونه ی من.

وااای طاها خان خیلی لایک …. دلم جدی لک زده خعلی …. کاش امام رضا بطلبه ما رو…..
من عاشق صحن انقلابم ….. خیلی دلم هوایی شد …. و بازم شدیید ممنون از این شعر…..
آقای حسینی ان شا الله که من یه مسافرتی قرار هستش جور بشه کاشکی جور بشه نتونم بیام…. وااای خدا جورش کن ….. البته اگه نبودم هم جام رو یادتون باشه خالی کنید ها ….
غلط گیر خانمی جواب می شد خواب …..
می گم من بیشتر طرفدار قهوه خونه هستم تا کنفرانس ….. انگار سلایق متفاوت هست راجع به این مطلب….
راستی آقای حسینی شما یعنی الآن لپتاپتون رو بردید مهمونی؟ شکلک خب من مهمونی می رم از این کارا نمی کنم شکلک یه طوری غیر عرفی هست اینجا شکلک انگار فرهنگ پایتخت با ما هومه نشین های استانهای دیگه داره کلی فرق فوکولیده می شه گویا…..

سلام پریسیما خانم. آره شما هم برف خواهید داشت. البته اینجا هم هنوز زیاد نیست اما امیر گفت شاید بالای ۳۰ سانت باشه .

سلام آقای حسینی من که از حالا کوزت بودنم شروع شده روز ۲۹ منم اسفندم نیستم.حالا موضوع بحثش قراره چی باشه؟

یادم باشد
حرفی نزنم که به کسی بر بخورد.
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد.
راهی نروم که بی راه باشد.
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را.
یادم باشد که روز و روزگار خوش است.
همه چیـز رو به راه و بر وفق مراد است و خوب!
تنها … دل ما٬ دل نیست.

به‌تنهایی گرفتارند مشتی بی‌پناه اینجا
مسافرخانه رنج است یا تبعیدگاه اینجا

برای چرخش این آسیاب کهنه دل سنگ
به خون خویش می‌غلتند صدها بی‌گناه اینجا

نشان خانه خود را در این صحرای سردرگم
بپرس از کاروانهایی که گم کردند راه اینجا

اگر شادی سراغ از من بگیرد جای حیرت نیست
نشان می‌جوید از من تا نیاید اشتباه اینجا

شکلک واقعاً که آقای خیر اندیش البته احتمالاً الهام خانم از بیست و چهار ساعت بیست و هشت ساعتش رو شما رو در خدمت بگیره خخخخ…..
پریسیما جون کلاً حافظ رو همیشه و در هر حال لایک …..
آقا طاها شعر غم انگیزی بود اون شعر قطره و اشک….
راستی آقای خیر اندیش خوش به حالتون ولی خب خوش به حال ما هم هست و اینجا داره حسابی بارون میاد …. “خدایا شکرت شکر….”
پریسیما برف شما هم خوش به حالتون …. انگار آب و هوا داره درست میشه …..
می گم آقای حسینی پریسیما راست می گه دیگه بعدی میایم می خونیمش والا با این نوناتون تازه من که حاضرم تو همه خماریهای دنیا بمونم ولی برم اون مسافرت رو…..

احمقهای زیادی توی دنیا زندگی میکنن و جرم نیست که آدم یکی از اونا باشه…
ولی تظاهر کردن به نفهمیدنه چیزی که واقعا بدیهیه
و خودتم میدونی که میفهمیش از حماقت هم فراتره….
پ.ن: بچه ها جدی نظر شما راجع به این جمله چیه؟ البته به غیر از لایک و آنلایک ها خخخ

یادت باشه وقتی واسه کسی همه کس شدی اون کس بعد از تو خیلی بی کسه یا برای کسی همه کس نشو یا اگه شدی به فکر بی کسی هاش باش …؟؟؟

بچه ها یه کار عملی هست که باید توی اون روز هممون همزمان انجامش بدیم بعد بیاییم اینجا تجربمون رو بنویسیم.
برای همین کسی اگر اون روز نباشه بعدً فقط میتونه بخونه و یه روز پرهیجان و خاطره انگیز رو از دست میده.
دیگه بیشتر توضیح نمیدم.

راستش باهات موافقم بانو
خب کسی که دوست داره خودشو به نفهمیدن بزنه در جهل میمونه دیگه و میشه گفت یه انسان خنده دار میشه خخخ

عشق را گدایی نمی کنم
دوست داشتن های دروغین را نمی خواهم
مغرور و سرد در کوچه ها راه میروم اما نمیگذارم تنهایی قلبم را کسی احساس کند
قلبم ارزشمندتر از انست که هرکس بتواند به ان دست یابد…

فهمیدی تنهام! یه لایک بزن از تنهایی دربیام!

به این می اندیشم که ، چگونه دوستی پیدا کنم که در زمان تنهایی همراهم باشد !
اما . . .
می توان دوستی پیدا کرد که درتمامی لحظه ها کنارم باشد ؟
من در تمام لحظه هایم تنها هستم . . . تنهای تنها !
اما . . . باز هم ازاندیشیدن دست بر نمیدارم . . .
همچنان در مخیله ام به دنبال دوستی شایسته هستم . . .
.
.
.
آری یک دوست . . .
یک دوست صمیمی دارم که به قدر نداشته هایم او را داشته ام . . .
تمامی لحظاتم را با او سپری کرده ام . . .
خاطرات زیادی با هم داریم
شبهای سردم را با نوازش های گرم او سرکرده ام
او دوستی خودرابارهاوبارها ثابت کرده . . .
ثابت کرده که میتواند بهترین دوست برایم باشدودرتنهایی تنهایم نمیگذارد . . .
امامن رفیقی نیمه راه بود برایش . . .
شبی را بیاد دارم که مثل همیشه تنها بودم . . .
دلم گرفته بود . . . از خودم ، از همه . . . حتی ازبهترین وصمیمیترین دوستم که درکنارم بود . . .
مثل همیشه هیچ نمیگفت . . .
ساکت نشسته بود و تنها نظاره گر غم ها و بی کسی هایم بود
سکوتی مبهم فضای اتاق را در برگرفته بود
ساعت ها بدون هیچ کلامی را در کنار هم سپری کردیم
تا اینکه . . . به یکباره هرچه دردو جدایی و حسرت و خلاصه تمام بی کسی هایم که گوشه ای از قلبم تلمبارشده بود را یکجا جمع کردم و برسرش فریاد کشیدم . . . !
پس از لحظه ای . . . دیدم که ارام ارام در خود شکست و مرا دعوت به گریه کرد . . .
من هم با تمام توان شروع به گریستن کردم . . .
اشک میریختم ، زجه میزدم وهربارسکوت اتاق رادرهم میشکستم . . .
ازخودم بدم می امد که چرابهترین دوستم را ترک کردم . . .
هنوز هم باورم نمیشد . . .
یعنی من بودم که او را اینگونه شکستم ؟!
اری من بغضم راشکستم . . .
بهترین دوستم را . . .
ولی مطمئنم که این جدایی دوامی نخواهد داشت . . . !

کل زندگیمان را خاطرات برداشته و دل دور انداختن هیچ کدام شان را نداریم ،
داریم له می شویم زیر آوار این همه خاطره … کاش می شد خاطره ها را مثل پنبه زد،
کاش اصلا یک آدم هایی بودن مثل همین پنبه زن ها که با کمانشان می آمدند
توی کوچه پس کوچه ها… سر ِظهرِ خلوت شهر….
و دست شان را می گذاشتند کنار دهان شان و داد می زدند:

آآآآآآآآآی خاطره می زنیم…

بعد تو صدایشان می کردی.. می آمدند توی حیاط، لب حوضی ، باغچه ای ، جایی می نشستند و تو بغل بغل خاطره می ریختی جلوی شان..

خاطره ی مرگ عزیزهایت….تنهایی هایت،… گریه هایت….غصه خوردن هایت،خاطره ی رفتن دوست و آشنایت همه را می ریختی جلوی خاطره زن!

و او هی می زد، هی می زد، آن قدر که خاطره ها را تیکه تیکه می کرد، تیکه تیکه!آن قدر که پودر می شدند، ریز می شدند تو هوا، مثل غبار که باد بیاید برشان دارد و با خود ببرد به هر کجا که می خواهد… بعد تو یک لیوان چای خوش رنگ تازه دم لیمو ترش کنارش،
می آوردی برای خاطره زن و می گفتی : ……………….

به یاد داشته باش : به خدایت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است ، به مشکلاتت بگو که چقدر خدایت بزرگ است

خوشبخت ترین فرد کسی است که بیش از همه سعی کند دیگران را خوشبخت سازد

دیگران را ببخش نه به این خاطرآنکه آنها لیاقت بخشش تو را دارند بلکه به این خاطر توکه لیاقت داری آرامش داشته باشی

از زندگی هر انچه لیاقتش را د اریم به ما میرسد نه انچه که ارزویش را داریم

راز شادی در لذت پاک بردن از چیزهای ساده است

هرگاه احساس کردی که گناه کسی آنقدر بزرگ است که نمی توانی او را ببخشی بدان که اشکال در کوچکی قلب توست نه در بزرگی گناه ا

در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد

دیروز تاریخ است… فردا راز است… وامروز یک هدیه است

فقط کسی رنگین کمونو می بینه که تا آخر زیر بارون بمونه.

پازل دل یکی رو بهم ریختن هنر نیست …. هر وقت با تیکه های شکسته ی دل یک نفر یک پازل دل جدید براش ساختی هنر کردی

آنکه هر روز هوس سوختن ما می کرد کاش امروز بود تماشا می کرد!

حیف که فقط تو یکی رو دارم …. اگه از تو یه عالمه داشتم … تا حالا یه گاوداری زده بودم …

انسان تنها مخلوقی ست که نمی خواهد همان باشد که هست

فرقی نمی کنه که من اول اومدم یا تو ……مهم اینه که…..کی تا آخرش می مونه

فقط موجهای دریا هستند که عاشقن آره فقط اونا هستن با اینکه میدونن اگر برسن به ساحل میمیرن بازم بیقرار رسیدن

به چشم های آنها خیره می شوم.. به رفتارشان..به لب ها و بینی هایشان می نگرم و یاد تو می افتم.. من الان تو باغ وحش هستم!!!

میدونی فرق تو با عزراییل چیه؟اونو اگه یه روز ببینم میمیرم ولی تو رو اگه یه روز نبینم میمیرم.

مواظب افکارتان باشید که تبدیل به گفتار میشوند.مواظب گفتارتان باشید که آنها تبدیل به اعمال میشوند.مواظب اعمالتان باشید که آنها تبدیل به عادت میشوند.مواظب عادتهایتان باشید که آنها تبدیل به شخصیت شما میشود.

همیشه غمگین ترین و رنجورترین لحظات انسان توسط کسی ساخته می شود که شیرین ترین و شاد ترین لحظات را برای او ساخته است

چشمهای تو مثل دریاست… اجازه میدی جورابامو توش بشورم؟

از شمع یک چیز آموختم:ایستاده بمیرم بی صدا بمیرم به پای دوست بمیرم

که بودیم نبودیم کسی کشت ما را غم بی همنفسی تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم و همه بیدارشدند قدر آینه بدانیم چو هست نه در آن وقت که اقبال شکست

بعضی وقت ها اینقدر دلم برات تنگ میشه که می خوام از تو ذهنم بکشمت بیرون بقلت کنم.

خدا هیچوقت از تو سئوال نمی کنه که چه نوع ماشینی رو روندی؟ اما حتما از تو خواهد پرسید که چند نفر رو که وسیله نداشتند به مقصد رسوندی؟

وقتی صدای اس ام اس میاد منیش این نیست که مسیج داری منیش اینه که یکی به یادته

به همه لبخند بزن اما با ۱ نفر بخند همه را دوست داشته باش اما به ۱ نفر عشق بورز تو قلب همه باش اما قلبت مال ۱ نفر باشه

عشق کلید شهر قلب است به شرط آن که قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود

زندگی مثل پیاز است که هر برگش را ورق بزنی اشکتو در می یاره

نگاهی آشنا به یاس کردم ..تو را در برگ گل احساس کردم …خلاصه در کلاس ناز چشمت دو واحد عاشقی را پاس کردم

بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند.تارموی توست اما ریشه ی عمر من است

زندگی زیباست نه به زیبایی حقیقت.حقیقت تلخ است نه به تلخی جدایی..جدایی سخت است نه به سختی تنهایی

لحظه ها گذرا و خاطرات ماندگارند حاضرم تمام هستیم را بدهم تا لحظه ها ماندگار و خاطرات گذرا شوند…

میگی گل رو دوست داری ولی میچینیش… میگی بارون رو دوست داری ولی با چتر میری زیرش… میگی پرنده رو دوست داری ولی تو قفس میندازیش… چه جوری میتونم نترسم وقتی میگی دوستم داری؟؟؟

مامانه به بچش میگه که عزیزم و قتی خاله اومد قشنگ میری جلو سلام میکنی میبوسیش بچهه میزنه زیره گریه میگه نه مامان من خاله رو بوس نمیکنم! مامانه میگه ا چرا عزیزم؟ بچهه میگه آخه دیروز که بابا میخواست بوسش کنه زد تو صورتش.

هر کسی هم نفسم شد دست آخر قفسم شد. من ساده به خیالم که همه کار و کسم شد. اون که عاشقانه خندید خنده های من دزدید زیر چشمه مهربونی خواب یک توطئه میدید

مهربانی را در نگاه منتظر کودکی دیدم که آبنباتش را به دریا انداخت تا اب شیرین شود

واسهء شکستن یه دل فقط یه لحظه وقت می خوای…اما واسه اینکه از دلش در بیاری شاید هیچ وقت فرصت نداشته باشی

زن به شوهرش میگه : می خوای دفتره یادداشتت باشم تا همیشه همراهت باشم ؟ مرد : عزیزم سر رسیدم باش تا هر سال عوضت کنم

پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت بیچاره از این عشق سوختن آموخت فرق منو پروانه در اینست پروانه پرش سوخت ولی من جگرم سوخت

همیشه دوست داشتم ابر باشم.چون ابر انقدر شهامت داره که هر وقت دلش میگیره جلوی همه گریه کنه

اگه فکر کردی بری قید چشاتو می زنم اگه فکر کردی بری ازت به آسونی دل می کنم آفرین یه بار تو عمرت درست فکر کردی!

(مسیج مخصوص ساعت ۳ بامداد)میخواستم ببینم شب ها که میخوای بخوابی،گوشیتو خاموش میکنی که سر کارت نزارن؟

تف به مرامت عوضی … برنامه امشب سینما های تهران وشهرستانها !

خوش ندارم شمع باشم دختران فوتم کنند دوست دارم سیگار باشم لوتیان دودم کنند

هرجا هستی لطفا از این ساعت به بعد از خونه بیرون نرو چون الان وقت جمع آوری زباله است!

بد ترین درد این نیست که عشقت بمیره بدترین درد این نیست که به اونی که دوستش داری نرسی بدترین درد این نیست که عشقت ندونه دوسش داری بدترین درد اینه که دستشویی داشته باشی اما دستشویی اونورا نباشه.

-اگرمی خواهید دیگران را حرص بدهید … ۱. قبل از شروع امتحان از اطرافیانتان چند تا سوال پیچیده که در پاورقی بوده بپرسید … بعد وقتی همه رو به جون هم انداختید با خیال راحت برای امتحا تمرکز کنید … ۲- وقتی زنگ آیفون را میزنید و در را برایتان باز می کنند دوباره زنگ بزنید و بگویید : ممنون ! باز شد ! -۳.وقتی میخواهید تلویزون رو خاموش کنی صداشو تا آخرین شماره ببرید بالا تا نفر بعدی که میاد روشن کنه برق از سه فازش بپره !

برای عشق تو در قلبم سه کوه ساختم اولی کوه وفا دومی کوه صداقت سومی…. کوهی که هر وقت بهم گفتی دوست ندارم از اون بندازمت پایین

دیشب خواب دیدم اونم چه خوابی.حالا گوش کن تا تعریف کنم خواب دیدم مردیم و داریم میریم بهشت.توی راه تو خسته شدی و من کولت کردم.سر پل صراط که رسیدیم من خسته شدم و تو منو کول کردی.دم در بهشت که رسیدیم نگهبان گفت خرت رو ببند دم در و بیا داخل.

سریال نرگس خیلی هم نکات آموزنده ای داشت: ۱- معنی استراحت مطلق زن باردار را فهمیدیم!! ۲- طریقه گوش دادن به صدای قلب جنین را فهمیدیم!! ۳- اقتدار پلیس را درک کردیم (فردا صبح که از مرز رد شد، عکسشو به تمام “پلیسهای تهران” میدیم!!) ۴- معنی بچه هشت ماهه به دنیا آمده را فهمیدیم تازه اونم با النگو!!

میدونی اسم بچه بهروز و نسرین چی می شه؟ بهرین!

حاجی فتوا داده قبل از اینکه آب بخورید، ۳ بار باید بسم الله بگید، چون توی آب ۳ تا جن داره، دو تا اکسیجن و یه دونه هیدروجن

اون کسی که الفبا رو اختراع کرد یه اشتباه بزرگ کرد.بین i و u فاصله انداخت.ولی در عوض اون کسی که کیبورد رو اختراع کرد این مشکل رو حل کرد.

به سیاه پوسته میگن شامپو بدنت چیه میگه: مشکین تاژ !!

یه روز یارو یه شماره تلفن پیدا میکنه زنگ میزنه میگه: ببخشید آقا من شمارتونو پیدا کردم آدرس بدید براتون بیارم.

یه یارو مبایل می خره صفرشو می بنده!!!

میلاد خجسته حضرت عیسی مسیح به شما و خانواده محترمتان هیچ ربطی نداره.

زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم ام گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم….تو نیز به آموختی چگونه دوستت بدارم اما به من نیاموختی که چگونه تو رو فراموش کنم.

وقتی که کودک بودم به من گفتند همه را دوست بدار. حالا که از میان همه به یک نفر دل بستم٬ می گویند فراموشش کن

به یارو یه ماشین می دن که فرمونش سمت راست بوده بعد یه مدت ازش می پرسن چطوره؟ میگه خوبه ، فقط هر وقت تف می کنم میفته روی صورت زنم.

مثبت اندیش باش اگه یه گنجشک رو سرت چقولی کرد. خوشحال باش که گاوا پرواز نمیکنن.

زندگی گل زردی است به نام (غم) فریاد بلندی است به نام ( آه ) مروارید قلتانی است به نام ( اشک) و آیینه ای شکستنی است به نام (دل(

من هر موقع برم ماهیگیرما تو رو همراهم میبرم . میدونی چرا؟ آخه تو خیلی کرم داری

آگه کسی دستتو گرفت و قلبت و تنت یهو لرزید برای عاشق شدن عجله نکن شاید بابا برقی باشه.

وقتی به قیافه تو فکر میکنم ….. به شوخ طبعی خدا پی می برم.

توی زندگی دو چیز وجود داره ۱- حادثه ۲- فاجعه حادثه اینکه مادر زنت را بندازی تو دریا فاجعه اینکه ببینی شنا بلده

الهی بند کفشت تو قزوین باز شه.

یارو ادعای پیامبری میکنه ,بهش میگن کتابت کو ؟میگه من کتاب نمیدم !جزوه میدم

یارو ۱ پازل رو بعد دو سال حل میکنه به دوستش میگه اونم میگه فکر نمیکنی یه کم طول کشیده؟ میگه نه روش نوشته واسه ۱۰-۷ سال

به یه یارو میگن چه ِِِِشبکه ای دوٍٍست داری؟ مىگه شبکه سه میگن چرا؟ میگه چون همیِشه سه تا نون بربری بالای ٍصفحه آویزونه

یه روز یه گاو سرما میخوره به جای اینکه شیر بده بستنی میده

رسیدی اون بالا بالا ها زیر پاتم نگاه نمی کنی. حالا که اون بالایی بی زحمت دو تا موز بنداز پایین!

یارو میره بالا درخت چنار . میپرسن چیکار میکنی؟ میگه دارم توت میخورم! میگن الاغ اون درخت چناره. میگه الاغ خودتی، توت تو جیبمه.

فرق ایران و هند: در هند گاوها مهم هستند در ایران مهما گاون

به یارو با Sms خبر میدن زنت داره با یه مرد غریبه می گرده! اونم با Sms جواب میده:خاک بر سر اونی کسی که Sms تکراری میده.!

بچه که از خواب پا میشه جیش داره حاجی که از مکه می یاد ریش داره شطرنج ٴه بازی می کنی کیش داره Sms هم که می زنی أخر ماه فیش داره

روز قیامت خبر میدن همه حیونا برن بهشت . غضنفر هم سرشو میندازه پاین میره. میگن هی! تو کجا؟ تو انسانی؟ میگه:اول که همه بهم میگفتن خر، حالا که به اینجا رسید شدیم آدم

دعای دختر مجرد: اللهم عجل فی ازدواجنا و تکمیل دیننا وارزقنا زوجا الذی رفیعا مدرکا و رشیدا قدا و مالا کثیرا و بیتا مستقلا و سیاره البرشیا.

دعای پسر مجرد: اللهم ارزقنا حوریا تک دانه و کم توقعا و والدینها رو به موتا و جهیزیتها کامله و کدبانوا فی اامور المنزل و تسلیما و خدمتنا.

بی بی ها هم روزی نی نی بودند که گذشت زمان موجب جابجایی نقطه هایشان شد.

دنیا را بدون خانمها تصور کنید: بازارها خالی، پولها اضافه، خیابونها خلوت، مخابرات ورشکست شده، مردها خندون، شیطون بیکار!

خری گم کرده ام با بار کاشی اس ام اس میزنم شاید تو باشی

گلی گم کرده ام در باغ هستی خودتو لوس نکن اون گل تو نیستی

یه یارو میره پیش قاضی شکایت میکنه از یه نفر میگه: این به من گفته گه نخور!!! قاضیه میگه:غلط کرده!! تو کارتو بکن

یارو سکه میندازه صندوق صدقات سوارش میشه

یارو میره مکه؛ وقتی برمی گرده رفقاش میپرسن: تعریف کن چجوریا بود؟ یارو میگه: خدا که خانه نبود، ملت همه تو حیاط ولو بودن

می‌گم ببینید چه قدم قهوه خونه من خوب بود همه جا برفی و بارونی شده….
طرف غلط گیر اینا هم که داره برف میاد….. و خدایا شکرت شکر…..

آقای حسینی من که هنوز هم که هنوزه روی حرفم هستم…. “””” یعنی مسافرت یعنی خدااایاااا……

پریسیما جونم مرسی که نظرتو مشروح گفتی ولی خب انسان خنده دار شدنشو باید بیشتر بهش دقت کنم…..

آقا طاها این رو که هزار مرتبه لایک
مغرور و سرد در کوچه ها راه میروم اما نمیگذارم تنهایی قلبم را کسی احساس کند
قلبم ارزشمندتر از انست که هرکس بتواند به ان دست یابد….

پریسیما جون شعرت قشنگ بود ولی بنظر من بهترین و تنها ترین دوست آدم خدا هست و بس …. همونی که وقتی تنهایی باهاته وقتی دلت گرفته باهاته وقتی خوشحالی و با دیگرانی هم باهاته و همیشه هست حتی اگه تو یادت بره که حتی خدایی هم هست و خدایی هم داری…..

شعر خاطره تون هم آقا طاها لایک ولی من عاشق خاطراتم هستم “پس اونها رو نمی زنم ….” سعی می کنم حفظشون کنم و گاهی هم ازشون تجربه بیاموزم…..
البته خاطره از دست دادن دوستان و نزدیکان خب خداییش خاطرات سختی هستند …..

آقا فرامرز شما رو هم لایک…..
جدی وقتی آدم به خدا ایمان داشته باشه مشکلات براش شکلات می شه ….
حد اقل دلش قرصه که یکی هست اگه افتاد هواش رو داشته باشه و دوباره بلندش کنه ….

بچه ها …… بنظر شما خوشحالی یعنی چی؟
یعنی اینکه اگه چطور بشه شما خوشحال می‌شید یا دوست دارید چطور بشه یا باشه که شما خوشحال بشید یا باشید و کلاً خوشحالی از نظر شما یعنی چه آیا؟
اگه تو بحث شرکت کنید که خیلی مرسی می شماااا…..

انسانها بر سه دسته اند.
یکی دسته ای که نمیفهمند و جرمی هم ندارند که نمیفهمند.
دومی اونایی که میفهمند و خودشون رو به نفهمی میزندند چون مجبورند.
سومی اونایی که فکر میکنند که فقط خودشون میفهمند و دیگران نمیفهمند.
به نظرم نفهمترینشون همون سومیها باشند خخخ.

درود بر شما راستش من معمولا قهوهخونه نمیام و چاییم را توی خونه میخورم ولی امروز فقط به احترام صاحب قهوهخونه اومدم که سلامی گفته باشم و ارادتی ابراز کرده باشم

سلام مجدد چه عجب! این بار نظرمو میگم خخخخخ. چه وقت من خوشحال میشم، وقتی که حس مفید بودن داشته باشم. وقتی که به اون حد استقلالی که انتظار دارم برسم. و مهمتر از همه روزی برسه که همه بی عدالتی ها ریشه کن بشه، و همچنین روزی برسه که دیگه از نابینایی فقط خاطرش برامون بمونه. این آخری که گفتم فقط برا خودم نمیخوام، چون به نظرم این یه جور خود خواهی میشه. به طور کلی از شادی دیگران خیلی خوشحال میشم.

جناب خیر اندیش لایک. سلام بر آرتیمان گرامی. پریسیما جان امیدوارم به زودی رفع کسالت بشه. شب خوش.

خوشحالی بنظرم دو جور هست ظاهری و باطنی
دقیقا مثل آدم ها یکی ظاهر خوبی داره ولی باطن عکسش رو : یکی ظاهر خوبی نداره ولی باطن خوبی داره
خوشحالی هم همینجوره بنظرم
البته به آدمش هم بستگی داره خوشحالی رو توی چی ببینه
خوشحالی یعنی هیچ نکته ای ذهنت رو آزار نده و در دنیای درون خوش باشی

برای همه خوب باش …
آنکه فهمید کنارت می ماند و به یادت خواهد بود.
آنکه نفهمد روزی دلش برای همه ی خوبی هایت تنگ خواهد شد.

منم یه شعر بگم، آیا از کوتاهی قد رنج میبرید؟، آیا ورزش مناسبی را نمیابید؟، دیگر نگران نباشید، با کتونیهای پرفکس استپس روزی سه متر چاق شوید، اول باید اسپانسرمو بگم خوب!

آقای خسروی برای دندون درد کلم برگ رو بزارید با یه کم آب بپزه بعد بذارید روی دندونتون چند ساعت بمونه انشالله خوب می شه.

یه عده هم نمیفهمند ولی فکر میکنن میفهمن خخخ
ولی نوع دوم فکر نکنم باشن آخه کسی که نمیاد به ضرر خودش کار کنه ولی این دسته که من گفتم هستن البته بلا نسبت دوستان عزیز

ممنون از نظرتون آقای خیر اندیش در مورد اون سه دسته ای که تقسیم بندی کردید و به نظر من هم که نفهمترینشون همون دسته سومند….

سلام بر آقای آرتیمان گرامی معلم عزیز محله….
شدید از لطفتون ممنونم و خیلی خیلی خوش اومدید….

پریسیما جونم شبت صورتی عزیزم….
برو بگیر بخواب و آبلیمو عسل هم فراموش نشه ان شا الله که زودی خوب بشی و سرماخوردگی دست از سر کچلت برداره خانمی….
بازم شب خوش و خواب های رنگی رنگی ببینی…….

نازنین جونم مرسی از نظرت و من دارم تند تند آماده می شم باید بریم بیرون…. شرمنده بچه ها واقعاً شرمنده ان شا الله بتونم به آخراش برسم…..
بقیه کامنت ها رو اگه اومدم جواب می دم…..
بازم می گم شرمنده و فعلاً بای تا های….

خانم غلط گیر این موقع شب که کلم پیدا نمیشه : از طرفی هم خونمون بهم ریخته هست واسه نقاشی اصلا نمیتونم از جلوی در اطاقم برم بیرون کسی هم خونه نیست : حالا باید بگم
من مرد تنهای شبم مهر نابینایی بر لبم
یه نسخه واسه پریسیما خانم پیچیدم قبلا که ایشون بنده خدا گلو درد و بینی درد گرفته بودن حالا خودم اجرایی میکنم همون دستمال کاغذی رو آتیش بزنم بعد دودش رو از طریق بینی وارد مغز کنم که شوک بده تا بی خیال بشه وگرنه میدونم تا صبح میخواد امونم رو ببره
ولی ممنون از راهنماییتون : ولی راه آسونتر بگین طرف اگه بینا هم باشه این موقع شب جلو در نمیره چه برسه گل کلم خخ
هععععععععععععی میدونید چیه : رفتم با دفتر چه بیمه پر کردم دندون آسیاب رو بعد اون خانمه بین دندون آسیاب با بغلیش یه تیکه از اون پلاستیک ها که میریزن جای دندون که پر کنن ریختن یعنی دقیقا خط بین دندون آسیاب با بغلش روی وسط دندون از اون یارو ها پر کدن که الان اونجا درد گرفته . امیدوارم درست آدرس داده باشم

درود
خدا رو شکر همه آمدند به غیر از پریسا ؟
پریسا کجائی ؟عمو این که نشد و نمی شه حالا تو که نیستی بانو هم سوال اندرویدی نمی پرسه و بعد هم خدائی قهوه خانه تا دم غروبی خبری نبود .این طه هم شما نیستید نیامده تا الان
پری سیما دیر تر از ملیسا آمد و ملیسا هم هنوز نیامده داره می ره ؟اما اصغر هم آمد ،این بنده خدا هم آمد شهروز را می گم من آنقدر خوشحال می شم که شب عید شهروز گریه کنه می دانم که الان می آد و میگه اصلا هم بخاطر آمدن قنبر و نیامدنش گریه نمی کنم اما خب اولش گفت هر کی نیاد گریه میکنم .من هم صداش نکردم که او منو صدا کرد ولی من دوستش دارم و حتما سعی می کنم بیام .آخه همه چیز دست خود من نیست به این اینترنت و سایت و هزار کوفت وزهر مار بستگی داره .شهروز ببین من تو رو صدا نکردم ها من راه خودم را رفتم اما تو رو دوست دارم به حرفت اهمیتی ندادم و شوخی تلقی کردمش .حاجی فرامرز یعنی انصافه که پست بانون اینقدر دیر آمدی من از تو ناراحتم اما خوشحالم که دیدگاه های جالبی دادی و من قسمتی از اون را برای فیلتر شدن سایت کانون معلمان بیچاره برداشتم منظورم شجاعت و تحلیل شما بود .غلط گیر اضطراب را حاجی غلط نوشت برو ببین .خخخخ

درود
بانو و سایر بچه ها من متاسفم که نتونستم مثل پست فرامرز با شما باشم از بانو و همه دوستان عذر میخواهم و از همه کسانی که احتمالا جواب دیدگاهشان را ندادم اما به دلیل مریضی نمی توانم ادامه دهم و برای برخی انجامعملیات بانکی در محله نبودم .شب شما بخیر و امیدوار هستم که تعداد بازدید و کامنت ها واقعا برای بانون عالی باشد و تا فرصت هست بتوانید رکوردی بزنید اکنون در جدول داغ ترین ها قرار گرفته است ولی حق بانون بیشتر از این هست .بچه ها همت کنید .

یه راه آسون تر.به این فکر کنید یه هو یه میلیارد پول به حساب شما واریز شده.خُب براش تا صبح برنامه ریزی کنید.این تنها کارییه که از اتاقتون بیرون نمیایید به کلم نیاز ندارید خخخخ.شوخی نمی کنم تلقین مثبت داشته باشید خوب می شه.اون روش شما هم خطرناکه.

درود
واقعا یک نابینا نمی تواند کار کند ؟مگر یک بینا چه کار میکند ؟ راستش همین مدیرانکل در ادارات کل و وزارت خانه ها که اغلب یک منشی هم دارند و نمی توان با آنها مستقیما تماس گرفت در روز چقدر کار می کنند ؟به خدا یک امضاء که نم یدانند بخاطر چیست اینقدر حقوق ندارد ؟یک نابینا می توناند در کمترین عنوان کاری قرار گیرد ولی از توان یک مدیر کل هم بیشتر انجام وظیفه نماید /قانون را اگر بلد باشید می توانید اداره امور را به دست بگیرید .یادم هست که دوست دکتر داروسازی دارم که عید فطر آمده بود واز علی صابری سوال کردم و بیان داشت که من پرونده ای را نزد ایشان داشتم و اگر هم پرونده دیگری داشته باشم باز هم او وکیلم خواهد بود و گفتم که چطور و او گفت که اگر چشم ندارد اشاره به سر نمود و گفت مخ دارد و قانون را در سرش دارد و به خوبی هم می تواند وکالت کند ! بله دوستان توانائی به بهره گرفتن از توان هر فرد است و همه ما افراد توانائی هستیم که در برخی امور استعداد ونبوغ هم به آن افزوده می شود اما چشم در این بروز توانائی ها موثر نیست و فقط مشکل ارتباط به وجود می آید اما سد راه هرگز نیست .
با تشکر از شما شب بخیر .

هیچ گاه نه کسی را ببخش و نه خطای او را فراموش کن؛ سر فرصت بزن دهنشو سرویس کن.
دکتر شریعتی با اعصاب خراب

عمو قنبر خدایی قسم من عزت و احترام خاصی رو خانم بانو قایل هستم خدایی قسم خیلی اوضام بی ریخته : خونمون که بهم ریخته واسه نقاشی پیش نقاش باید باشم اطاقمم بهم ریخته اصلا با هزار مکافات . الان هم دندون درد شدید و سردرد عجیب دارم بزور هستم وگرنه خوب چه جایی بهتر از اینجا که خوشیم دور هم . خدا میدونه تو دل من چی میگذره الان عمو
غلط گیر دستت درد نکنه گفتی ولی یه میلیارد اگه اجدادم هم روی هم میزاشتن اینقدر نمیشد . باشه الان فکر میکنم مثلا اون یکی اطاق ویلای شمال هست و من توی یکی از اطاقهای ویلای شمال هستم و صدای بارون رو هم صدای موج دریا تصور میکنم بعد پاهام رو هم از تخت میندازم پایین فکر میکنم انداختم توی آب دریا
الان با کله شیرجه میرم روی گلای قالی جای جلبک های دریا فرض میکنم خوبه
برم بیام فعلا

زنده این گونه به غم
خفته ام در تابوت
حرف ها دارم در دل
می گزم لب به سکوت
دست بردار که گر خواموشم
با لبم هر نفسی فریاد است
به نظر هر شب و روزم سالی است
گر چه خود عمر به چشمم باد است
احمد شاملو

هیچ لحظه ای، عظیم تر از آن لحظه ای که می آید نیست.لحظه های بزرگ، می آیند؛ اما به گذشته نمی روند. هیچ لحظه ی بزرگی متعلق به گورستان نیست. لحظه ها به ما می رسند، ما را در میان می گیرند، اندکی نزد ما درنگ می کنند، اگر لیاقت بهره گیری شرافتمندانه از آنها را داشته باشیم به دادمان می رسند، واگر نداشته باشیم، طبق قانون طبیعی لحظه های بزرگ، واپس می نشینند برای مدت ها. بزخو می کنند، تا باز ،کِی. لحظه های تنومند پر بار و بر، نمی گذرند تا نابود شوند. آنها در ظلمت تفاخر ما – که خود را مالک آن لحظه ها می دانیم – مومیایی نمی شوند، و همچون سکه ای عتیقه در صندوقی کهنه و بد قفل نمی مانند، آنها عقب گرد می کنند، شتابان، و در انتظار انسان لایق می مانند…
نادر ابراهیمی

سلام دوباره . من شام خوردم اومدم.
میگم چرا اینجا امروز این همه خلوته. جای پریسا هم خالی اگه بود یه پخخخخ میکردیم خخخخ.

هر چی میام پاسخ موضوعات مطرح شده توسط بانو رو بدم توی ذهنم بزرگمهر این طرف اون طرف میره و یاد آخرین رستورانی افتادم که با بزرگمهر رفتیم اصلً به جز ی پسر بچه که ب همه جا سرک میکشه و میپرسه این چیه اون چیه چیزی یادم نمیاد ولی بهش فکر میکنم مینویسم

سلام مادر بزرگمهر
شما خوبید؟
خیلی وقت میشد که شما رو اینجاها نمیدیدم.
البته شما که همیشه هستید کم سعادتی ما بوده.
به هر حال خوشحال شدم که شما رو اینجا دیدم

هر زمان که در مصرف انرژی صرفه جویی می کنید، نه تنها پول پس انداز می نمایید، بلکه نیاز به سوخت های فسیلی مثل نفت، بنزین، زغال سنگ و گازهای طبیعی را پایین می آورید. سوختن کمتر سوخت های فسیلی به معنی دفع دی اکسید کربن کمتر است که جزء مهمترین علل گرم شدن کره زمین و سایر آلاینده ها است.
نیازی نیست برای صرفه جویی در این سوخت ها دست از مصرف بکشید. امروزه یک جایگزین بسیار کارآمد برای تقریباً همه انواع اسباب و وسایل سوختی وجود دارد و این یعنی مصرف کننده ها قدرت و انتخاب واقعی برای تغییر مصرف انرژی خود با مقیاسی متحول کننده دارند.
برخی از راهکارهای کمک به کاهش مصرف انرژی به خصوص نفت عبارتند از:
۱: درجه یخچال و فریزر را پایین بیاورید. چیزی درحدود ۲۰ درصد مصرف برق خانگی به خاطر یخچال است. برای تنظیم درجه حرارت یخچال نزدیک به ۳ درجه و فریزر نزدیک به ۱۶- درجه از دماسنج استفاده کنید. دقت کنید که دکمه بهینه ساز انرژی آن روشن باشد. همچنین، واشر دور درب های یخچال و فریزر را چک کنید تا تمیز و سالم باشند.
این به این خاطر است که بیشتر انرژی برق از انرژی حرارتی و سوختهای فسیلی تولید میشود و ما اگر در مصرف برق صرفه جویی کنیم در واقع از مصرف این انرژیها کاسته ایم.
۲: در خرید دستگاه ها و وسایل جدید سعی کنید مدل هایی انتخاب کنید که بهینه ترین مصرف انرژی را داشته باشند. سعی کنید دستگاه هایی که انتخاب می کنید برچسب انرژی داشته باشند تا مطمئن شوید انرژی را بهینه استفاده کرده و آلودگی ایجاد نمی کند. اندازه دستگاهی که می خرید باید

مگر این وادی دارالجنون است ، که هر دیوانه دیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز میکرد به گوش غنچه آندم یا علی گفت
خمیر خاک دت آدم چون سرشته ، چو بر میخاست آدم یا علی گفت
مسیحا هم دم از اعجاز میزد ، زبس حضرت مریم یا علی گفت
مگر خیبر زجایش کنده میشد ، یقین آنجا علی هم یا علی گفت
علی را ضربتی کاری نمیشد ، گمانم ابن ملجم یا علی گفت
دلا باید که هردم یا علی گفت ، نه هر دم بل دمادم یا علی گفت
که در روز ازل قالوبلا را ، هر آنچه بود عالم یا علی گفت
محمد در شب معراج بشنید ، ندایی آمد آنهم یا علی گفت
پیمبر در عروج از آسمانها ، بقصد قرب اعظم یا علی گفت
به هنگام فرو رفتن به طوفان ، نبی الله اکرم یا علی گفت
به هنگام فکندن داخل نار ، خلیل الله اعظم یا علی گفت
عصا در دست موسی اژدها شد ، کلیم آنجا مسلم یا علی گفت
کجا مرده به آدم زنده میشد یقین عیسی بن مریم یا علی گفت
علی در خم به دوش آن پیمبر ، قدم بنهاد و آندم یا علی گفت

بچه ها دوباره سلااام…..
خب انگار زود هم برگشتما …. فکر می کردم دیگه به آخرای قهوه خونه برسم تازه اگه برسم…..

نازنین جونم ان شا الله که همیشه همون طوری که می خوای خوشحال باشی و منم این مدل دیدت رو لایک می زنم….

آقای خسروی دقیقاً اگه این طوری باشه یعنی در کل تو آدم انسان و خوبی هستی اون قدری که با یادآوریت دیگران لبخند می زنند و خب منم این مدل خوشحالی رو می پسندم و لایک…..
و نظر بعدی تون رو هم موافقم البته اگه یا درون و یا بیرونت خوشحال نباشه و یک بعدی باشی در واقع هم خوشحال نیستی …..
ولی با خوشحالی درونی موافقتر از خوشحالی بیرونی هستم …..
اون عده که می فهمند و خودشون رو به نفهمی می زنند اینها به نظر من آدمای خطرناکی هستند ……
البته کسانی هم که در واقع نمی فهممند و فکر می کنند که می فهمند هم خطرناک هستند یعنی ممکنه به آدم ناخواسته آسیب بزنند….
و شبتون خوش “روش خودتون رو برای دندون دردتون اعمال کنید خخخ….. ان شا الله که کلاً کسالت تون برطرف بشه…..

پریرویان گیتی هامواره

شده بر بزمگاه او نظاره

چو شهرو ماه دخت از ماه آباد

چو آذربادگانی سرو آزاد

ز گرگان آبنوش ماه پیکر

همیدون از دهستان ناز دلبر

خوشا آنانکه الله یارشان بی

بحمد و قل هو الله کارشان بی

خوشا آنانکه دایم در نمازند

بهشت جاودان بازارشان بی

دلم میل گل باغ ته دیره

درون سینه ام داغ ته دیره

بشم آلاله زاران لاله چینم

وینم آلاله هم داغ ته دیره

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم

به دریا بنگرم دریا ته وینم

بهر جا بنگرم کوه و در و دشت

نشان روی زیبای ته وینم

غمم غم بی و همراز دلم غم

غمم همصحبت و همراز و همدم

غمت مهله که مو تنها نشینم

مریزا بارک الله مرحبا غم

پاسخ بانو در مورد نابینایان: این هفته مدرسه ی بزرگمهر جلسه داشتم و مثل همیشه با مادرایی آشنا شدم که با زندگی مشکل داشتن و یاد خودم افتادم ی انسان نیکی در نوزادی بزرگمهر ب من گفت حواست ب ۲ موضوع باشه” درمان بعلاوه تربیت” از هیچ کدوم غافل نشو و دنبال مقصر نگرد چون فقط انرژی و وقتت رو هدر میده.ولی بیشتر والدین این نصیحت رو دوست نداشتن و از زمین و زمان گله داشتن و احتمالً انرژی زیادی براشون باقی نمیمونه من ب مشاوره خیلی اعتقاد دارم و از صحبتهای اون روز مشاور خانواده کلی مطلب یاد گرفتم امیدوارم بقیه هم ب حرفهای درست مشاورین عمل کرده باشن ولی بیشترشون از مرد زندگیشون گله داشتن ک اونها رو با بچه تنها گذاشتن یا اهمیتی نمیدن.
واما از هر چه بگذریم سخن عشق خوش تر است
چقدر خوشحالم دوستان اینقدر شعرهای زیبا برامون آوردن من هم کم کم باید کتابای قدیمی شعرم رو باز کنم ببینم ب چه شعرهایی علاقه داشتم!

غم و درد مو از عطار واپرس

درازی شب از بیمار واپرس

خلایق هر یکی صد بار پرسند

تو که جان و دلی یکبار واپرس

دلت ای سنگدل بر ما نسوجه

عجب نبود اگر خارا نسوجه

بسوجم تا بسوجانم دلت را

در آذر چوب تر تنها نسوجه

عمو قنبر مرسی بازم از حضورتون
و خب آقای خسروی پریسیما و ملیسا و باقی بچه ها تا اونجایی که تونستند حضور داشتند…..
اینجا هرکی بخواد می تونه باشه و وقتی که بودنش اینجا همراه با شادی و راحتی براش باشه ما هم دوست داریم که اینجا حضور داشته باشه وگرنه اگر به خاطر من و یا هر چیز زوری دیگه ای باشه که فایده نداره ……
پریسا خانمی هم امروز مسافرتند نیستند که باشند…..
بازم از حضورتون اینجا سپاسگزارم و براتون آرزوی شاد کامی دارم ….

غلط گیر جونم بابا چی کار به دکتر شریعتی و اعصابش داری آخه خخخ یادته یه پست سیبزمینی رعد زده بود که گویا در جابجاییهای محله پرید اگه کینه کسی رو به دل بگیریم و نبخشیم اون وقت سیبزمینی های دنبالمون می گنده و بوش اذیتمون می کنه…..
خب اون جمله دور و نزدیک دکتر شریعتی رو هم که باید سر فرصت روش تأمل کنم باشد که رستگار شویم….

سلام ذوباره به بانو و همه ی دوستان
آقای خیراندیش سلام من هر هفته قهوه خونه میام ولی وقتی بزرگمهر بخوابه میام

ببخشید برق خاموش بود دوباره رو نوشتم ذوباره! میخواستم ب حرف آقای خیراندیش گوش کنم و صرفه جویی کنم خخخخخ شوخی کردم میخواستم بزرگمهر بیدار نشه

ی سوال از دوستانی که هنوز توی قهوه خونه هستن: دارم کتاب پارچه ای برای بچه های مدرسه ی بزرگمهر درست میکنم نظر شما در مورد کتابهای لمسی کودکان دوست داشتنی نابینا چیه ؟

آقای خسروی واقعاً شما لطف دارید و عمو قنبر هم همین طوری گفتند ….. منظور خاصی نداشتند …. آخرش نفهمیدم هنوز هستید یا نه …. کامنت شماره ۷۵۳ هستم الانی….

ممنون غلط گیر جونم بابت شعر های زیبات البته اون خارجکیه رو من نفهمیدم خخخ…..

از تمامی دوستان لایک کننده این پست هم سپاسگزارم …..

سلام ویژه خدمت مادر بزرگ مهر عزیز مادر مهربون محله …..
عزیزم بزرگ مهر هم با وجود مادری مثل شما حتمی فرد مستقل و توانمندی هست و در آینده هم از بهترینها خواهد بود….

آقای خیر اندیش خب من که گفتم اینجا هرچی بخواید با یه سوت یعنی کمتر از یه سوت حاضره ….
اراده کنید چایی حاضر می شه…..
و راستی مواظب بچه ها باشید تو سرمای طرفای شما فکر کنم صرفه جویی نکنید فعلاً بهتر باشه چون بعدی خداااییی خداااییی نکرده اگه سرما بخورید هزینه ها بالاتر می ره تازه سرماخوردگی هست و هزار و یه دردسر ….

شعر بسیااار بسیااار قشنگی بود شعری که راجع به حضرت علی ع نوشته بودید آقای خیر اندیش “جدی ممنون بابت شعر”
راستی بابا بی خیال هزار و نهصد و عدد راحت باشید ….دور همیم خوش می گذره دیگه ….

عشق آتشم در جان زد و جانان ازان دیگران

ما را جگر بریان شد و او میهمان دیگران

ای مرغ جان، زین ناله بس، چون نیست جانان ز آن تو

بیهوده افغان می کنی در بوستان دیگران

مادر بزرگمهر مهربون جونم اگه می شه یه کم بیشتر راجع به کتاب پارچه ای توضیح بدید….
ولی اگه منظورتون اینه که با پارچه اشکال رو در بیارید و روی دفتر بچسبونید خب یه کاردستی و کتاب جالبی می شه …..
جنس مختلف پارچه ها با اشکال مختلف اونها و با لمس می شه خیلی از اشکال رو تو ذهن تداعی کرد با توجه به برجستگیشون…..

جویم ز پیران بی غمی، لیکن چنین بختم کجا؟

با من جوان مردی کند بخت جوان دیگران

گر کشتنی شد بیدلی، تا کی ز خلقم سرزنش؟

باری به تیغ خویش کش، چند از زبان دیگران؟

بگذار میرم بر درت، منمای خوبان دگر

مفرست خاک کوی خود بر آستان دیگران

بر دیگران می بندی ام، ای چشمه حیوان، بکن

چون خود بشستی از دلم نام و نشان دیگران

ن

گه نقد جان لب را دهم، گه مایه دل دیده را

من بوالفضولی می کنم، کالا از آن دیگران

جویم ز پیران بی غمی، لیکن چنین بختم کجا؟

با من جوان مردی کند بخت جوان دیگران

گر کشتنی شد بیدلی، تا کی ز خلقم سرزنش؟

باری به تیغ خویش کش، چند از زبان دیگران؟

بگذار میرم بر درت، منمای خوبان دگر

مفرست خاک کوی خود بر آستان دیگران

بر دیگران می بندی ام، ای چشمه حیوان، بکن

چون خود بشستی از دلم نام و نشان دیگران

راستی یادم رفت بگم
غلط گیر جونم جدی چه جالب داری بریل یاد می گیری … باریکلا …. خیلی آسونه تو می تونی…..
اگه از دوستت بخوای یه نسخه ایران سپید هم بهت بده روی جلد اولش به بینایی شکل نقطه ها و این که هر حرفی بریلش چه شکلی هست رو کشیده که کلی می تونی ازش استفاده کنی…..

ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن

دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن

نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن

پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن

سوختن بگداختن چون شمع و بزم افروختن

تن بیاد روی جانان اندر آذر داشتن

اشک را چون لعل پروردن بخوناب جگر

دیده را سوداگر یاقوت احمر داشتن

هر کجا نور است چون پروانه خود را باختن

هر کجا نار است خود را چون سمندر داشتن

آب حیوان یافتن بیرنج در ظلمات دل

زان همی نوشیدن و یاد سکندر داشتن

از برای سود، در دریای بی پایان علم

عقل را مانند غواصان، شناور داشتن

گوشوار حکمت اندر گوش جان آویختن

چشم دل را با چراغ جان منور داشتن

در گلستان هنر چون نخل بودن بارور

عار از ناچیزی سرو و صنوبر داشتن

از مس دل ساختن با دست دانش زر ناب

علم و جان را کیمیاگر داشتن

همچو مور اندر ره همت همی پا کوفتن

چون مگس همواره دست شوق بر سر داشتن

اصغر آقا فکر کنم این طوری پیش برید اینجا یه دیوان شعر برا من می سازید خخخ
ممنون از بابت شعر ها ….
ولی اگه مقصودتون هزارتایی کردن اینجا هست لطفاً ایستپ کنید با هم بحرفیم …..
بهتره دیگه …. نه آیا؟

کبوتر بچه ای با شوق پرواز

بجرأت کرد روزی بال و پر باز

پرید از شاخکی بر شاخساری

گذشت از بامکی بر جو کناری

نمودش بسکه دور آن راه نزدیک

شدش گیتی به پیش چشم تاریک

ز وحشت سست شد بر جای ناگاه

ز رنج خستگی درماند در راه

گه از اندیشه بر هر سو نظر کرد

گه از تشویش سر در زیر پر کرد

نه فکرش با قضا دمساز گشتن

نه اش نیروی زان ره بازگشتن

نه گفتی کان حوادث را چه نامست

نه راه لانه دانستی کدامست

نه چون هر شب حدیث آب و دانی

نه از خواب خوشی نام و نشانی

فتاد از پای و کرد از عجز فریاد

ز شاخی مادرش آواز در داد

کزینسان است رسم خودپسندی

چنین افتند مستان از بلندی

بدن خردی نیاید از تو کاری

به پشت عقل باید بردباری

ترا پرواز بس زودست و دشوار

ز نو کاران که خواهد کار بسیار

بیاموزندت این جرأت مه و سال

همت نیرو فزایند، هم پر و بال

هنوزت دل ضعیف و جثه خرد است

هنوز از چرخ، بیم دستبرد است

هنوزت نیست پای برزن و بام

هنوزت نوبت خواب است و آرام

هنوزت انده بند و قفس نیست

بجز بازیچه، طفلان را هوس نیست

نگردد پخته کس با فکر خامی

نپوید راه هستی را به گامی

ترا توش هنر میباید اندوخت

حدیث زندگی میباید آموخت

بباید هر دو پا محکم نهادن

از آن پس، فکر بر پای ایستادن

پریدن بی پر تدبیر، مستی است

جهان را گه بلندی، گاه پستی است

به پستی در، دچار گیر و داریم

ببالا، چنگ شاهین را شکاریم

من اینجا چون نگهبانم و تو چون گنج

ترا آسودگی باید، مرا رنج

تو هم روزی روی زین خانه بیرون

ببینی سحربازیهای گردون

از این آرامگه وقتی کنی یاد

که آبش برده خاک و باد بنیاد

نه ای تا زاشیان امن دلتنگ

نه از چوبت گزند آید، نه از سنگ

مرا در دامها بسیار بستند

ز بالم کودکان پرها شکستند

گه از دیوار سنگ آمد گه از در

گهم سرپنجه خونین شد گهی سر

نگشت آسایشم یک لحظه دمساز

گهی از گربه ترسیدم، گه از باز

هجوم فتنه های آسمانی

مرا آموخت علم زندگانی

نگردد شاخک بی بن برومند

سلاااام. بچه ها ساعت محله انگاری این دفعه تنظیمه. مگه نهههه!
بانو من سرم امروز به کلاس خصوصی و کنفرانس و بچه داداشم و این چیزها مشغول بوده ببخشید زیاد نبودم اینجا!
ساعت کامنتها رو چک کنید ساعتو تنظیم کردیم خدا کنه درست باشه.

حیدر بابا ،سنون اوزون آغ اولسون
دؤرت بیر یانون بولاغ اولسون باغ اولسون
بیزدن سورا سنون باشون ساغ اولسون
دونیا قضو -قدر اؤلیم -ایتیمدی
دونیا بویی اوغولسوزدی یتیمدی

وای این شعر کبوتر رو هم خیلی دوستش دارم….
لایک….
ولی جان من یه کم اقلاً متن بقیه کامنت ها رو هم بخونید خخخ کلی دارم می تایپم ها ….. شکلک همه رفتند کسی دور و برم نیست …. بقیه اش رو هم بلد نیستم….

بانو جان یه تقویم بریل دارم اتفاقاً روزنامه داشتم دادم به دوستم.از آموزش مادر سپید استفاده می کنم. ولی سرعتم لاک پشتیه خخخ

سلام بر جناب مدیر خان گرامی ضد کپی پیستی…..
من که الآن ساعت دم دست ندارم ولی اگه شما بگید درسته پس درسته حتمی دیگه ….
و همین قدر حضور شما هم برای من و قهوه خونه ام ارزشمنده…..
ان شا الله که همیشه سرتون شلوغ پلوغ باشه البته از مدل خوبش …..

حیدر بابا دونیا یالان دنیادی
سلیماندان نوح دان قالان دنیادی
اوغول دُغان دردَ سالان دنیادی
هر کیم سیه هر نه وریب آلپدی
افلاتون دان بیر قوری آد قالبدی

معلومه یعنی واضح و مبرهنه خخخ کامنت نخوندنتون رو می گم ولی هوس کپی پیست که به سرتون زده انگار خیلی شدیده بازم خخخ….
غلط گیر جونم از شعر حیدر بابا هم ممنون ولی من معنیش رو نمی فهم….
مدل خوندنش قشنگه ….
کاش معنیش رو هم می ذاشتی…..

پادشاهی بود نیکو شیوه ای چاکری را داد روزی میوه ای
میوه ی او خوش همی خورد آن غلام گفتیی خوشتر نخورد او زان طعام
از خوشی کان چاکرش می خورد آن پادشا را آرزو میکرد آن
گفت”یک نیمه به من ده ای غلام زانکه بس خوش میخوری این خوش طعام”
داد شه را میوه و شه چون چشید تلخ بود ابرو از آن درهم کشید
گفت هرگز ای غلام این خود که کرد وین چنین تلخی چنان شیرین که خورد؟
آن رهی با شاه گفت ای شهریار چون ز دستت تحفه دیدم صدهزار
گر ز دستت تلخ آمد میوه ای باز دادن را ندانم شیوه ای
چون ز دستت هر دمم گنجی رسید کی به یک تلخی مرا رنجی رسید
چون شدم در زیر نعمت پست تو کی مرا تلخی کند از دست تو؟
دوستان همه اشعار زیبا نوشتن من هم رفتم سراغ عطار نیشابوری و این شعر رو که برای پسرم همیشه میخونم نوشتم

همین بیست و سه دقیقه هم خیلیه …..
مرسی از اعلام ساعت….
خب آقای خیر اندیش راجع به چی بحرفیم؟
شما بگید؟

بچه هااا بیایید بستنی ….
وسط این زمستون گرم که خعلی می‌چسبه ….
لطفاً همه هم مشارکت فرمایند بدون استثنا….

بستنی ماه تولدتون کدومه؟
فروردینیها :بستنی شاتوتن ؛ جذابن و بانشاط.
اردیبهشتی ها: بستنی نسکافه ن ؛ آرام و آرامبخش.
خردادی ها : بستنی انارن ؛ پرفایده، زیبا، پرهیجان.
تیر ماهی ها: بستنی طالبی ن؛ پرطرفدار، خوش تیب، دلربا.
مردادی ها: بستنی کاپوچینو ن ؛ گرم، خوش مشرب، شیک.
شهریوری ها: بستنی پسته ن؛ شادن، خاصن، خاص پسندن.
مهر ماهی ها: بستنی موز ن ؛ شیرین، دوست داشتنی، ناب.
آبانی ها: بستنی انبه ن ؛ دل پاک، فعال، دست نیافتنی.
آذر ی ها: بستنی توت فرنگی ن ؛ ملس، خوشگل، باوفا.
دی ماهی ها: بستنی گردویی ن؛ با ابهت ، پر انرژی ، پر خاصیت.
بهمنی ها: بستنی بلوبری ن ؛ زلال، نایاب، بی همتا.
اسفندی ها: بستنی وانیلی ن ؛ پاک ، ساده، همه پسند….

مثلاً من دیروز سه ساعت وقت گذاشتم از چندین سایت یه مطلب کلی در مورد خواب جمع کردم نوشتم و منتشر کردم. البته یه بار هم این کار رو کردم ولی پاک شد. بعد به باد کپی پیست رفت خخخخ

متوجه سؤال و ابهامت در مورد نقطه یک نشدم غلط گیر جونم…..

مادر بزرگ مهر عزیز واقعاً شعر زیبایی بود صد هزار آفرین به عطار که به ما رسم نمک خوردن و قدر دانی کردن و نمکدون نشکستن رو یاد می ده ….
و ای کاش این قضیه رو بتونیم در مورد رابطه خودمون و خدامون درک کنیم….

کتاب پارچه ای با پارچه ی سفید متقال درست میشه و نقاشیها ی قصه با پارچه های دیگه روی اون دوخته میشن من هم در اینترنت آشنا شدم یکی درست میکنم گزارش اونو مینویسم

آره کپی پیست تر و خشک رو می سوزونه ولی خب منم چندان موافق پست های کپی پیستی نیستم….
می دونید من در کل عاشق دست نوشته و خود نوشته هستم…..

نازنین جونم شبت خوش….
مادر بزرگ مهر ممنون جدی ممنون از کامنت هاتون که همه اش سرشار از مهربونی هست….
و خوشا به حال بزرگ مهر و ای کاش که همیشه دلتون شاد باشه “شاد”

ممنون آقای خیر اندیش شما کلی لطف کردید تا حالاش هم….
ان شا الله به کل سیم صفحه کلیدتون بهبود پیدا کنه خخخخ

آره سعی کن یاد بگیری حتمی….
ولی خب چندان هم به کارت نمیاد خانمی “””” دانستن به از ندانستن ولی اما….

ی نکته در مورد کتابهای کودکان زیبا و عزیز نابینا ، درسته شما از حس شنوایی بیشتر استفاده میکنین ولی کتابهای لمسی هم حس زیبا دوستی از نظر لامسه رو تقویت میکنه الان که داره تعطیل میشه ولی بعداً نظرتون رو در این مورد بگین به من و این کودکان دوست داشتنی خیلی کمک می کنه

من مهارت های مختلفی سعی می کنم یاد بگیرم حتی اگه ازشون استفاده نکنم یکیش خیاطی بود.بریلم یکیش.

یه تست بستنیی گذاشتم الآن شماره کامنتش یادم نیست ولی همین صفحه هست بعد گفته بستنی مربوط به هر ماه چی هستش

بچه ها از تک تکتون ممنونم
از اونهایی که لطف کردند و اینجا حضور داشتند
و از اونهایی که فقط خواننده بودند
و از اونهایی که حتی ما رو نخوندند….
در کل امیدوارم این قهوه خونه زیاد براتون کسالت آور نبوده باشه و باشد که رستگار شویم….
شب همگی صورتی و در پناه حق باشید تا همیشه همیشه…..

خب دوستان قهوه خونه گرم و صمیمی و زیبایی بود و من هم برای اولین بار ی شعر نوشتم از جناب عطار که خیلی ارادتمند این شاعر بزرگ هستم تا در قهوه خونه بسته نشده از همه ی دوستان بویژه بانوتشکر میکنم هفته ای سرشار از شادی و سلامتی و به روزی در پیش رو داشته باشید شب خوش