درود بر سیروس شکاری عزیزم. ممنون که فرصت مناسبی را فراهم کردی تا چنان چه افرادی تجربیاتی از خود یا دیگران در مورد اشتغال دارند بیان کنند.
من به چند تجربه از دیگران اشاره میکنم که امیدوارم مفید فایده باشد. متاسفانه هیچ یک از کسانی که میخواهم از موفقیت های شغلیشان بگویم اهل فضای مجازی و این محله نیستند و لذا من بر خود وظیفه دانستم که دوستانم را با فعالیتهای آنان تا حدودی آشنا کنم.
۱. برادر و پسر خاله ی من یعنی محمد و علیرضا دادخواه دارای شرکتی هستند که کار عمده اش اتوبوس دربست است. مثلا گروهی میخواهند به سفر دسته جمعی بروند با این شرکت تماس میگیرند و درخواست اتوبوس میکنند اینها هم با راننده هماهنگ میشوند و سر ساعت مقرر او را به محلی که تعیین شده میفرستند. خب این کار هزینه ای دارد که خود بسته به روز و مسافتی که اتوبوس در خدمت خواهد بود از مبلغ آن اطلاع دارند و از مشتری پول را گرفته حق کمیسیون خود را برمیدارند و بقیه رو به راننده میدهند کاری شبیه به آژانسها و تاکسی تلفنیها.
حال از کجا این دو عزیز متوجه شدند که میتوانند در این عرصه فعال شوند؟
سالها پیش پسر خاله ام در ترمینال اصفهان اپراتور تلفن بود بعد میدیده که مردم تماس میگیرند و می گویند که اتوبوس دربست میخواهند خب ایشان هم چون اپراتور بوده اوایل کار طرف رو وصل میکرده به شرکتهای مسافری تا از اون شرکتها اتوبوس بگیرند. بعد از مدتی به فکر میرود که خب این آقا که اتوبوس دربست میخواهد چرا خودم بین متقاضی و شرکت مسافری یک واسطه نشوم و بنام خودم اتوبوس را نگیرم. خلاصه چندین بار این کار رو تجربه میکند و اتفاقا جواب هم میدهد تا جایی که یواش یواش کار بالا میگیرد و ایشان مشتریان بیشتری پیدا میکند. تا جایی که شرکتهای مسافربری متوجه قضیه میشوند و معترض که این آقا مشتریان ما را تور میکند خلاصه از ترمینال اخراجش میکنند بعد پسر خاله با کمک برادرم محلی را اجاره میکنند و به کار خود ادامه میدهند بعد شرکتی را به ثبت میرسانند که الآن هم با نام شرکت خوش سفر در اصفهان مشغول بکار است. بالاخره مخارج دو خانواده را تامین میکند یکی دو منشی دارند یک حسابدار دارند و خلاصه جا افتاده اند سالهاست که تامین کننده ی سرویس ایاب و ذهاب باشگاه سپاهان هستند و خلاصه اعتباری بدست زده اند.
۲. دوست دیگری داریم بنام آقای ژیانی که ایشان هم در ذوب آهن اصفهان کار میکرد او هم میبیند که افرادی تماس گرفته و سراغ میگیرند که چگونه میتوانند آهن قراضه های خود را به ذوب آهن بفروشند. او هم ابتدا به بخشهای مربوطه ی ذوب آهن وصل میکرده بعد به فکر می افتد که چرا خودم خریدار این آهن قراضه ها نشوم و به ذوب آهن نفروشم. خلاصه او هم به همین شکل کارش را شروع میکند و مشتریان ثابتی پیدا میکند و الآن هم که بازنشست شده به کار خرید و فروش آهن قراضه میپردازد درآمد خوبی دارد چون در یک ماه ممکن است چندین نوبت خرید و فروش داشته باشد.
دوست دیگری بنام عیسی صوفی آبادی در بم داریم که ایشان هم نمایندگی شرکت سایپا زده و مشغول خدمات به مشتریان سایپا هست که من یکی دو بار بیشتر با این عزیز تماس نداشته ام ولی دوست دارم سفری به کرمان و بم بروم و با او از نزدیک آشناتر شوم.
دوست دیگری بنام فرهاد امیری در شیراز داریم که او هم ابتدا اپراتور بوده بعد اقدام به تشکیل شرکت خدماتی کرده و الآن ۴۰۰ ۵۰۰ نفر را تحت پوشش دارد و کارهای خدماتی مؤسسات و شرکتها را انجام میدهد و اخیرا هم یک آژانس زده و تاکسی تلفنی دائر کرده است.
شرمنده که طولانی شد. ولی خب ارزشش را داشت که با چند نفر از فعالان اداری و اقتصادی آشنا شویم.
همچنین جناب بهرام کریمیان در شهرضا هم دارای مغازه و سوپرمارکت هستند که خود اداره کننده ی آن هستند و کاش در محله حضور مییافت و خودش را بیشتر معرفی میکرد.
همچنین برادران احمدیان در شهرضا را داریم که مغازه ی تعمیرات کامپیوتر زده اند و ظاهرا راضی هم هستند که باز کاش خود می آمدند و بیشتر با ما صحبت میکردند.
دیگر خیلی طولانی شد شرمنده. بدرود.