خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

صندلی داغ علی کریمی

به نام الله

اما میهمان گرامی این هفته :

سلام به علی کریمی بزرگوار

هر صندلی داغ با این سوال شروع میشه که لطفاً یه بیوگرافی ساده از خودتون بگین تا دوستان به سراغ سوالات برن.
امیدوارم در صندلی داغ ما بسوزی ولی دلتون در زندگی هرگز نسوزه
(در ضمن من ترانه هیچ وقت بی خیال محله مون نشدم و نمی شم فقط رفتم که دوباره مادر شدنو تمرین و تجربه کنم !البته مواظب باشیم این خبر ! صندلی علی کریمی عزیز رو بهم نزنه می دونین که دوستون دارم و مرسی از همه که هر جا یادی از من کردن چه تو دلشون ذهنشون و یا تاپیکاشون )

۱۴۶ دیدگاه دربارهٔ «صندلی داغ علی کریمی»

سلام.
خب اول به ترانه به خاطر برگشتنش تبریک میگم.
ما حسابی به یادت بودیم.
دوباره مادر شدنت رو هم تبریک میگم.
راستی من دو بار توی کارت دخالت کردم که ازت معذرت میخوام.
اول سعید درفشیانو نشوندم روی صندلی داغ، البته به اسم خودت زدم که میتونی توی آرشیو پستهات ببینیش.
بعد صندلی داغ مجتبی رو دوباره آوردم روی صفحه ی اول سایت چون نصفه مجتبی از زیرش در رفته بود خخخ.
به هر حال خوش اومدی.
اما علی کریمی:
۱: شباهت اسمت به علی کریمی فوتبالیست تا حالا بیشتر برات خوب بوده یا برات دردسر درست کرده؟
۲: یه خاطره ی باحال از اشتباه گرفته شدنت با علی کریمی مشهور اگه داری بگو.
۳: اگه یه سایت بزنی چه مطالبی توش میذاری؟
۴: کِی شیرینی عروسی میدی؟
۵: گوشکن رو چه طوری پیدا کردی؟
فعلً بسه خخخ.
مرسی.

۱هر دوتاش اتفاق افتاده
۲ خوب من که هیچوقت با علی کریمی اشتباه گرفته نمیشم
مگه اون علی کریمی نابینا هست که این اتفاق بیفته
که بخوام خاطره هم بگم
۳ اگه یه سایت بزنم که هیچوقت نمیزنم یعنی نمیخوام که بزنم
سعی میکنم مطالب مختلف و متنوع بذارم
یعنی هیچوقت نمیخوام علاقمو به مخاطبام تحمیل کنم
۴ معلوم نیست تا ببینیم چی میشه توکل بر خدا
۵ خوب تو که میدونی چرا میپرسی
من از قدیم مجتبی رو میشناختم
یعنی تو ابابصیر همدوره بودیم
خوب یه روز زنگ زدم و ازش خواستم
منو ثبتنام کنه اونم گفت
ایمیل بفرست تا رمز و حساب کاربری
برات درست کنم
جا داره همینجا ازش تشکر کنم و بگم خییلی نازی
فعلاً باشه خَخ

سلاااااااااااااام
ترانه اومده. تر تر ترااااااااانه نمیدونی چقدر دلمون واست تنگ شده بوووووود. تبریییییک میگم عزیزم. بذار این سوالا رو از خودت بپرسم که دختره یا پسر؟ اسمش چیه؟ الان دقیقا چند وقتشه؟خخخخ
وای که خیییییییلی خوشحال شدم ترانه جون. ان شاءالله خودت و بچت و خانوادت همیشه سلامت باشید. دقیقا پارسال همین موقغ صندلی داغ من بود. یادش بخیر. یک سال گذشت.
***
سلام به علی کریمی. من اولین بار که اسم شما رو دیدم گفتم نکنه علی کریمی اومده توی محلمون؟
حالا پرسپولیسی هستین آیا؟
دیگه سوالی به ذهنم نمیرسه. براتون آرزوی موفقیت میکنم.

سلاااااام ترانه خانمی
تو اون پست هم باهات یه چاق سلامتی کردم ولی شاید نبینیش
خانمی تبرییک تبریییک بهترین مامان دنیایی تو
عزیزم اسمشو چی گذاشتی؟ خخخ
سلاااام بر آقای کریمی صندلی نشین این هفته مطمئنم که هنوز این پست رو ندیدید و حستون رو بعد از دیدنش هم میدونم خخخ
حالا بیایید جواب سوالای دوستان رو بدید تا اگه سوالی بود باز خدمت برسیم
اصولا تو صندلی داغها من سوال نمیپرسم و صرفا جهت عرض ارادت میام ولی شاید با شما کمی متفاوت رفتار کنم خخخ پس منتظر باشید

سلام اولینبارم هست که تو صندلی داغ شرکت میکنم و میتونم سوال بپرسم این رو برای بقیه دوست دارم به شما هم سلام میگم ترانه خانم واقعا دوستای بینایی که اینجا پیدا میکنم رو خیلی دوست دارم مثل رعد من شما رو نمیشناسم اما فکر کنم خیلی ماهی عزیزم من فعلا سوال ندارم بعدا میام

سلام
ترانه خانم
خییییییییییییلی خوش حال شدم
خییییییییلی خییییییییییلی خیییییییییییلی
از این که برگشتید
از این که دوباره مادر شدید
تبرییییییییک تبرییییییییک تبریییییییییییک هزارانو هزارانو هزاران بار

بار
خب فعلا هم سؤالی از آقای کریمی ندارم تا بعد بیام و بپرسم

یه سلام دوباره به اونجایی که هنوز منو نمیشناسن.راستش من اصلا نمیدونم چطوری باید تو این بحث شرکت کرد چون هیچ کس و نمیشناسم.(شکلک ناراحت) دیشب خوابم نمیبرد به همسرم گفتم پاشو بریم بیرون من حالم عوض شه اونم برای دک کردن اینجانب این سایتوباز کردو گذاشت جلوم بعد رفت خوابید.واما من….چشتون روز بد ببینه تا پنج صبح چشام میخ شده بود به مانیتور.دوستانی ام که جواب منو داده بودید خییییییییلی تشکر.به ترانه خانمم به خاطر تولد فرشته کوچولو شون بسیار تبریک.میدونم هیچ ربطی به صندلی داغ نداشت…..!!!!! میدونم

سلاام به ترانه خانم و تبریک ویژه برای مامان شدنتون
علی بدو بیاا که میخام درجه صندلی رو ببرم بالا که حسااابی بسوزی,,خخخخخخخخ
اما سؤالای من
۱- بیناییت در چه حده؟
۲- دانشگاه چه رشتهیی خوندی؟
۳- توی چه زمینههایی بیشتر فعالی؟
۴- اگه خاستی ازدواج کنی دوست داری با بینا ازدواج کنی یا نابینا؟با ذکر دلیل.
۵- فعلا همینا,خخخخ
بازم اگه سؤالی باشه میپرسم.

۱ گفتم نابینای مطلق یعنی هفت ماه بعد از تولد نابینا شدم
۲ گفتم تا دیپلم خوندم
۳ تو هر زمینه ای که پول توش باشه البته پول حلال
۴ ملاک من برای ازدواج بینایی یا نابینایی نیست ملاک من عشق تفاهم اعتماد درک معرفت صداقت هست
۵ پس فعلاً بای خَخ

سلاام بر ترانه گرامی.
و درود بر علی کریمی.
بازم بعد از ماهها یه صندلی داغ واقعی.
چه حال و هوایی داره به خدا.
اول حضور مجدد ترانه و مادر شدنش رو به خودش و همه دوستانم تبریک عرض میکنم.
دوم علی کریمی:
علی کجایی؟ چرا نمیای؟ البته علی مسلما بد جور شوکه میشه، برای اینکه به صندلیهای داغ محله عادت نداره و افتادن قرعه به نامش خیلی باحاله.
من فعلا سوالی ندارم و مطمینا بعدا برمیگردم.
هدف عرض ادب خدمت ترانه عزیز و علی گرامی بود.

سلام ترانه خانم, بازگشت مجددتا به محّله تبریک میگم.
امید که در مراحل بعدی زندگیت موفق باشی و ما تو گوشکن موفقیتاتا جشن بگیریم.
حالا نوبت طرح سؤالاتم از علی کریمی: آیا اگر ازدواج کردید اسم پسرتونا عرشیا میذارید که با کریمی پرسپولیس یکی بشه؟ ۲- آیا مثل او فستفودی میزنید؟

ضمن تشکر از امین و همه دوستانی که من بعد اظهار لطف می کنن سوالمو از آقای کریمی می پرسم
۱-نظرت راجع به خودت چیه؟چه هدفی توی زندگیت داری؟
۲-بزرگ ترین آرزوتون چیه؟
۳-نزدیک ترین شخص توی زندگیتون کیه؟و چه چیزی باعث شده اونو از همه به خودتون نزدیکتر حس کنین
۴-اگه بخوایی یکیو از زندگیت delet کنی ، اون کیه؟
۵-بهترین خاطره زندگی تون چی بوده؟
۶- چه چیزی بیش از هر چیز شما رو ناراحت میکنه ؟
۷-سفر به کجا خوبه ؟با کی؟ با چی ؟
۸-دریا کوه یا دشت زندگی کنار کدومشو دوست تر دارین؟
۹-طرفدار خونه و زندگی مدرن هستین یا سنتی ؟
۱۰- اگه بگن یه آرزو داشته باش تا همین الان برآورده بشه ، چی میگی؟دعا می کنم این آرزوتون برآورده بشه

۱ من خودم رو انسانی میدونم که هنوز هیچی نمیدونه
و حالا حالاها باید شاگردی کنه
هدفم تو زندگی اینه که تا زنده ام درست زندگی کنم و به همه ی هدفام برسم
۲ بزرگترین آرزوی من کوچکترین آرزوی تو هست
یا آرزوی هر کسی میتونه باشه
۳ هر کسی میتونه به من نزدیک بشه
و تا زمانی که از اعتمادم سو استفاده نکرده بهم نزدیکه
۴ سعی میکنم هیچوقت این کارو نکنم ولی
من آدما رو بسیار آزمایش میکنم
به گونه ای که اصلاً خودشون متوجه نمیشن
شاید جایی هم تخریب بشم ولی
برای شناختن طرفم ارزششو داره
۵ بهترین خاطره ی من برمیگرده به زمانی که تازه کامپیوتر گرفته بودم
که بعداً تو یه پست جدا منتشرش میکنم
۶ گریه ی خانم منو خیلی ناراحت میکنه واقعاً
۷ به قله ی کوه با اونی که دوستش داری
۸ همه ی اینا رو واقعاً خییلی خییلی دوست دارم
۹ تعادل از همه چی بهتره
۱۰ آرزو میکنم یا مشکلات نابیناها تو همه ی موارد حل بشه
یعنی تفاوتی بین اونا با افراد عادی واقعاً به معنای واقعی کلمه نباشه
یا بینا بشن تا دیگه تفاوت از بین بره

درود! اولش قدم نو رسیده مبارک: البته حالا دیگه کمی کهنه شده، دومش چه عجبی دوباره واقعا اومدی به محله بالاخره خوش اومدی، سومش:از این پس هر وقت خواستی غیبت طولانی داشته باشی یه پست بزن و اعلام کن غیبت طولانی تا بچه ها حرفهاشون را در اون پست باهات بزنند حتی اگر کامنتهای اون پست به بیست هزارتا برسه و تو در زمان غیبتت به اون پست سر بزنی و اگه حالشو داشتی جواب بدهی، چهارمش: چی میشه یه سفر چند روزه به اصفهان داشته باشی و یکی دو ساعت بین بچه ها در اردو شرکت کنی؟! پنجمش: علی جون-۱-نظرت در مورد حرفهایی که من به ترانه زدم چیست؟ به هر چهار مورد پاسخ بده، ۲-مرا چقدر میشناسی؟ در چند جمله پاسخ بده، ۳-آیا صندلی داغ مرا خوانده ای؟ اگر بله نظرت را در چند جمله بیان کن، اگر نه چرا نخوندی؟، ۴-اگر من در اردو شرکت کنم چه انتظاری از من داری چندتاشو بگو، ۵-وقتی به محله آمدی و این پست را دیدی چه اتفاقی افتاد؟ جملاتی که در ذهنت مرور کردی یا به زبان آوردی را کامل بنویس!

حرفاتو به ترانه لایک میکنم
شاید مثل خودم شوخ طبع باشی
بیشتر از این نمیدونم
صندلی داغ تو هم نخوندم
شاید فرصت نشده یا نتونستم که بخونم به هر حال شرمنده
تو اردو ازت انتظار دارم گارد نگیری
باهام راحت باشی تا خوش بگذره
مثل پستهای دیگر هیچ اتفاقی نیفتاد
فقط باید من در خدمت باشم به کنجکاویهای شما پاسخ بدم
خدا رحم کنه

هههه سلام مرسی عدسی بشاش! واقعا ازتون خیلی ممنونم ازین همه محبت دلم گرفت !خیلی منو شرمنده می کنین من دیگه خیال غیبت ندارم ان شالله مگه زندگی نقشه های عجیب غریب کشیده باشه و من ندونم!عاشق شرکت تو اردوی اصفهانم حیف که فعلا با این کوچولو نمیشه هر وقت سفری اومدم اصفهان تاپیک میزنم و میام اگه این یه ذره بچه هم کمی بزرگتر شه سعی می کنم باز بیام اینو هم بدونین اگه اون دنیا قلبمو بشکافن تازه همتون می فهمین چقدر برام عزیزین و دوستون دارم دنیا دنیا نشوون باون نشونی که توی هر تاپیکی می نویسم و اما برای تاپیک بعدی خسته نمیشم از تکرارش !بازم خیلی ممنونم ازین همه ابراز محبتتون

درود! ۱-منظورت از یک جا جواب میدم یعنی چه؟! ۲-تو از کجا میدانی که دیگه کسی سؤال نمیپرسه که آخرش باشه بیایی یک جا جواب بدهی؟، ۳-آیا منظورت از یک جا یعنی هرشب یکبار به همه جواب میدهی؟، ۴-تو مگه قانون صندلی داغ و چگونگی پاسخ دادن را بلد نیستی؟ خوب برو سرچ کن و بخوان تا یاد بگیری، ۵-اگه من جریمه ات کنم چیکار میکنی؟ آیا جرائم را انجام میدهی؟!

سلام
۱: اگه قرار باشه برید توی جنگل وسط اون جنگل یه ساختمون باشه دوست دارید اون ساختمون چی باشه
یه قصر؟
یه مسجد؟
یا یه ساختمان متروکه
۲: اگه بخواید تنهایی زندگی کنید کجا رو انتخاب میکنید؟
یه شهر
یا یه جایی که کسی نباشه؟
۳» تنهایی رو دوست دارید یا اینکه تنها نباشدی؟
۴: اگر خدای ناکرده تأکید میکنم خدای ناکرده بعد از ۱۲۰ سال بخوای مرگ رو تجربه کنید دوست دارید چه طور باشه؟
۵: بزرگترین ترستون چیه؟

۱ خوب قصر تو جنگل خیلی خوبه
ولی میتونه یه کلبه هم باشه با صفاتر هست
۲ من هرگز تنهایی زندگی نمیکنم
یعنی اگه بخوام تنها زندگی کنم میمیرم بعد تو قبر زندگی میکنم
۳ به قول چاوشی
من تنها نیستم حتی یک دقیقه
با تنهایی که بهترین رفیقه
تنهایی برا همیشه خوب نیست برا بعضی از لحظه ها خوبه گاهی وقتا
۴ مرگ حق هست و باید باشه خدایی ناکرده تعارفی بیش نیست
ولی من دوست دارم هر طور خدا صلاح میدونه باشه
چون ما در این مورد تصمیم نمیتونیم بگیریم
۵ من از هیچ چیزو هیچ کس نمیترسم
و به هیچ جایی هم وابسته نیستم
آزاد آزادم

نغمه جون تقصیر امیره که اون صفحه رو برات باز کرده خخخ
سوال بپرس عزیزم نابیناها زود رنج نیستن
آقای کریمی اگه بخواهید یه جا جواب بدید کامنت خیلی طولانی میشه
کاش میتونستید جواب هرکس رو زیر کامنتش بنویسید تا هرکس دنبال جوابش تو کل پست نگرده
خب حالا سوالهای من:
۱- دوست دارید خارج از ای ران زندگی کنید اگر بله کجا؟
۲- سفر با کدوم وسیله ی نقلیه رو بیشتر میپسندید؟
۳- یه بیوگرافی کامل تأکید میکنم کاملا کامل از خودتون بنویسید
۴- کارمندید یا نه؟ اگه کارمند نیستید دوست داریر در آینده چه کاره بشید؟
فعلا همینها رو علی الحساب جواب بدید باقیش باشه واسه بعد

۱ نه مگه خارج وام میدم هر که بخواد زندگی کنه
همین جا هم میتونه اینها همه به نظر من بهونه هست
۲ هواپیما یا واقعاً به مقصد میرسی یا میمیری تموم میشه میره پی کارش
۳ خودمو معرفی کردم تو شناسنامم بخون ضرر نداره
۴ نه کارمندم نه در آینده میخوام باشم
میخوام آزاد باشم اینجوری راحتم
خواستی باز هم بیا بپرس در خدمت هستم

سلام به علی کریمی. و سلام و خوشآمد به ترانه خانم. قدم نورسیدتون هم مبارک. من یه چیزی به ذهنم رسید. شما برای خودتم صندلی داغ گذاشتی؟ بعد این که، اگه بخوام تو صندلی داغ ثبت نام کنم،باید چی کار کنم؟

اما چند سؤال ساده از علی کریمی:
۱_ چند سالته؟
۲_ چرا بیوگرافیتو ننوشتی؟ خود بیوگرافی سؤالایی رو تو ذهن ایجاد میکنه…
۳_ از همه چیز بیشتر به چه چیزی علاقه داری؟
۴_ نظرت در باره تحصیلات و دانشگاه رفتن و… چیه؟
۵_ نظرتو درباره گوشکن چیه؟

خوب. دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه.

۲۷ سالمه
۲ تو شناسنامه بخون هر چی لازم بوده نوشتم
۳ عاشق کارای فنی هستم
برق رو خیلی دوست دارم بیشتر از همه ی اینا
به تیم دوست داشتنیم یعنی استقلال خییلی خییلی علاقه دارم
۴ شما اگه بری دانشگاه و فارغ التحصیل بشی
یعنی وقت بذاری درس بخونی
اگه کار پیدا کنی که نمیکنی یعنی پیدا نمیشه
فشار زیادی روت هست و خیلی اذیت میشی
در صورتی که من اگه بگن آقا صد هزار تومان پول میدیم
اینجا رو نظافت کن خیلی راحت قبول میکنم
در کل بیسواد به در آوردن پول فکر میکنه ولی باسواد به موقعیت اجتماعی و جاه و مقام فکر میکنه
۵ گوش کن سایت خوبی هست به این دلایل
۱ مدیر هر چند وقت یک بار به سرش میزنه و از خودش انتقاد میکنه
۲ واقعاً دمکراسی نسبت به سایتای دیگه برقراره
۳ مدیرش مثل خودم رک هست
۴ پر محتوا هست
۵ هر چی دیگه بگم کم گفتم

سلام ۱ شما واقعا تا حالا از بیناها ناراحت نشدید ۲ میشه یک خاطره ی نابینایی تعریف کنید از اون خیلی عالیاش ۳ از کدوم خواننده بیشتر خوشتون میاد ۴ تا حالا اشک یک دختر رو در آوردین آخه پسرا از این کار لذت میبرن ۵ تا حالا عاشق شدین اگر شدین الان عشقتون کجاست ۶ دریا دوست دارین یا جنگل ۷ تا حالا سوسک کشتین خخخ آخه من خودم خیلی دوست دارم با کفش یک سوسک بکشم اما نمیبینمش که بخوام بکشم فعلا همین بسه

۱ نه ناراحت نشدم اصلاً نمیشم
۲ خاطراتمو تو پستهای دنباله دار مینویسم
۳ من با همه ی خواننده ها زود جور میشم یعنی از صداشون خیلی زود خوشم میاد
نمیتونم بگم کی بهتر هست همه خوبن یعنی خیلی عالی هستن
۴ از این کار خیلی بدم میاد
من هرگز نکردم این کارو و نمیکنم در آینده هم به خواست خدا
۵ اگه عاشق شدم حتماً هم محلیهامو خبر میکنم
۶ بله من حتی مار هم کشتم

من قصد دخالت ندارم.
ولی من فکر میکنم طبق قانون باید علی بیاد کامنتها رو تک تک زیرشون جواب بده که بقیه سؤالها رو بتونن طبق جوابهاش بپرسن.
راستی ترانه چشمت روز بد نبینه.
یه صندلی داغ برای من زدی ول کردی رفتی، این رعد بلایی سرم آورد که خدا نصیب گرگ بیابون نکنه.
طولانیترین کامنت گوشکن رو برای جواب سؤالهاش زدم.
یه بیست و چهار ساعت طول کشید تا کامنتشو تنظیم کنم خخخ.

سلااام بر ترانه خانمی عزیزم ….
وااای خانمی دوباره مامان شدی خییلی خیییلی تبریک فراوان …. بوس بوس بوس …. ماچ ماچ ماچ ….
ان شا الله قدمش براتون بسی بسیار خیر باشه که البته هست و برای شما و آرین خان گوگولی مگولی آرزوی بهروزی پیروزی سربلندی و شادی دارم ….

آقای کریمی سلام
خب با عرض معذرت ولی خب نمی‌شه که جواب های کامنت های صندلی داغ رو توی یه پست جدا بزنید یعنی اینجا برای خودش قانون داره دیگه قانون صندلیی …. نهایت اگه نتونستید زیر هر کامنتی جواب سؤالات بچه ها رو بدید متن مورد نظرتون رو بعنوان یه کامنت همینجا قرار بدید ….
من هم که سؤال خاصی ندارم به جز آرزوی موفقیت هم عرضی البته ….
زندگیتون سرشار از پیروزی و شادکامی …..

سلام به آقای کریمی گرامی
۱ لمس طبیعت رو بیشتر دوست دارین یا شنیدن صداهای طبیعت ؟مثلا صدای پرنده ها یا صدای باد در لابه لای برگها
۲ به نظر شما درختانی که میوه ندارن خوب هستن یا نه چرا
۳ کامپیوتر نقش بهتری در زندگی ما انسانها گذاشته یا تلفن همراه اگه مثال هم بزنید بهتره
۴ پیاده روی در صبح زود که بیشتر مردم خوابن رو دوست دارین یا زمان غروب که خیابونا شلوغ تره
۵ به نظر شما آدما چطوری تیم فوتبال مورد علاقه شونو انتخاب میکنن( مثلا من یکی از بازیکنان تیم استقلال هم اسم برادرم بود و ما همه طرفدار استقلال شدیم والان هم که سالهاست فوتبال نگاه نمیکنم ولی طرفدار تیم استقلال باقی موندم) خیلی برام جالبه بدونم چطوری از یک تیم خوشمون میاد و نسبت به اون تعصب پیدا میکنیم؟
۶ از نظر شما دم نوشهای گیاهی مختلف بهتر هستن یا قلیون با طعم های مختلف
۷ نظرتون درمورد انجمن های حفظ محیط زیست چیه
۸ آیا دوست دارین با انجمن های حفظ محیط زیست همکاری داشته باشین
۹ نظرتون در مورد دوچرخه های دونفره چیه
۱۰ نظرتون در مورد آشپزی آقایون چیه ؟ خودتون چقدر به آشپزی علاقه دارین؟
از اینکه وقت میذارین و به سوالات جواب میدین متشکرم پیروز باشید و سربلند

۱ خوب من دوتاشو دوست دارم هر کدومش یه لذتی داره
۲ کی گفته خوب نیستن خوب فواید دیگه ای که دارن
یعنی خدا هیچ چیزیو بیخودی خلق نکرده
۳ کلاً تکنولوژی یه چیزایی از ما گرفته ولی یه چیزایی هم بهمون داده
پس باید خیلی زرنگ باشیم تا اسیرش نشیم
و روش درست استفاده کردنو یاد بگیریم
۴ اگه برا ورزش باشه صبحها ولی اگه برا هوا خوری و تفریح باشه خوب شلوغی بهتره
۵ خوب این بیشتر یه حس هست
ولی یکی از ملاکهای انتخاب تیم مورد علاقه میتونه مربوط به یه خاطره ی خوب و به یاد موندنی از تماشای بازی اون تیم باشه
۶ به نظر من هر چی بیشتر به گیاه و کلاً طبیعت باشه قطعاً بهتر هست
۷ هر انجمنی به معنای واقعی کلمه کار کنه خوبه
حالا در هر زمینه ای که میخواد باشه
خوب محیط زیست هم مربوط به زندگی هست و باید مورد توجه قرار بگیره
۸ بله اگه بتونم کاری کنم چرا که نه
۹ خوبه ولی هیچ وقت لذتی که یه بینا از دوچرخه سواری میبره نابینا نمیتونه ببره
چون من با دوچرخه های معمولی دوچرخه سواری کردم خیلی لذت داره
البته دوچرخه های دو نفره هم دیدم و استفاده کردم
برا همین گفتم لذت اون جوریو نداره
۱۰ هر که بتونه هر کاریو واقعاً دقیقو درست انجام بده خیلی خوبه
خانمو آقا هم نداره
جنسیت مطرح نیست کیفیت مطرح هست
۱۱ خواهش میکنم وظیفه هست موفق باشید

مجدد سلام بر آقای کریمی ….
خب من قبلتر دیدم شما جواب سؤال ندادید گفتم خب چرا بپرسم و پس بنابر این الآنی که جواب می دید بریم که داشته باشیم سؤالات من رو البته باشد که رستگار شویم:
-۵: یه انتقاد از خودتون بکنید و یه راه حل هم براش بدید؟
-۴: آیا تا حالا کار خاصی انجام دادید که باعث عذاب وجدانتون شده باشه؟ اگه بله و اگه خواستید بنویسیدش اینجا شکلک نه اندر پستی دیگر خخخ؟
-۳: لواشک بیشتر دوست دارید یا کیک خامه ای و یا بستنی؟
-۲: رباط کریم کجای تهران می‌شه آیا؟
-۱: در رفت و آمد آیا مستقل هستید یا نه؟ از عصا استفاده می کنید و یه کم راجع بهش توضیح بدید مرسی می شیم؟
-۰: آیا اهل کتاب و کتاب خوندن هستید؟ در مورد چه موضوعاتی بیشتر می‌خونید؟ و بهترین کتابی که تا حالا خوندید یا بهترین هاشون چی بودند؟

بازم براتون آرزوی سربلندی دارم و البته سر افرازی ….
همیشه شاد باشید

-۵ وقتی با کسی حرف میزنم یا بحث میکنم
اگه چیزی یادم اومد باید بگم وگه نه یادم میره
یعنی یه جرقه میاد تو ذهنم و اگه نگم تبدیل به ترقه میشه
بعد مغزم میترکه
خوب راهش هم اینه که بنویسم تا یادم نره یا مرور کنم تو ذهنم
ولی نمیشه چون وقتی میخوام بنویسم یا مرور کنم
نمیتونم رو حرفای طرف دقیق بشم
-۴ نه تا حالا خدا رو شکر نشده امیدوارم هیچوقت هم نشه چون از مرگ هم بدتره
-۳ اینایی که میگید همشون دوست داشتنی هستن
منتها هر کدومش یه جایی لذت میتونه داشته باشه
-۲ فکر کنم غرب تهران بشه دقیق نمیدونم آیا
-۱ بله خوب مستقل هستم ولی برای اینکه زودتر به کارم برسم از دیگران هم کمک میگیرم
عصا هم استفاده میکنم باهاش هیچ مشکلی هم ندارم
حتی اگه با معتمدترین آدم هم راه برم هرگز عصامو جمع نمیکنم
-۰ بله خوندم و خیلی کتاب هم دوست دارم
جالبه بدونید وقتی کتاب بیناییو میبینم خیلی حسرت میخورم که نمیتونم بخونمش
به موضوعاتی مثل روانشناسی. فلسفه. سیاست. حقوق. و موضوعات فنی
آها در مورد جن هم خیلی دوست دارم مطالعه کنم
بهترین کتابی هم که تا حالا خوندم اسمش این هست
دمکراسی یا دموقرازه خیلی جالب بود
موفق باشید

گفتم هم جنگل هم دریا رو دوست دارم
مار هم تو کمرشو گرفتم بعد سرشو گذاشتم زیر کفشم بعد با پا زورش دادم تا له شد
خدا رحمتش کنه
اگه بینا بشم دوست دارم زیباییهای طبیعت رو ببینم
میگم تو پستهای دنباله دار منتشر میکنم نگفتم که هست
موفق باشید خواهش میکنم

سلام. دوستان.عااااااااالی بود ولی به نظر من آقای کریمی دیر جواب دادن چون میدونستن همه ما منتظریم تا جوابا برسه شیرجه میزنیم رو گوشی اینم یه جور سیاسته دیگه ….با این که توی این صندلی داغ شرکت نکردم ولی اینجا خیییییییییلی داره بهم خوش میگذره.اینم فقط یه شوخی بود با دوست تازه ….امیدوارم موفق باشن.من نمیدونم مدیر سایت کیه ولی خیییییلی تشکر

من کمبینا هستم اما تا حالا نکشتم چرا آیا خیلی اخلاقیات خوبی دارید خوب موفق باشید راستی میبخشم که دیر اومدین فکر کنم خیلی جدی هستین من از آدمای جدی میترسم چون خودم اصلا جدی نیستم برای خنده زندگی میکنم خخخخخخ حالا درست برداشت کردم یا نه به نظرتون اگر من نابینای مطلق بشم میتونم عادت کنم یا افسرده میشم میمیرم به نظرتون دوتا نابینا سخت نیست که با هم زندگی کنن فعلا همینا بسه من خیلی فضولم اگر خواستین نپرسم جواب ندین

گفتم که داشتم آموزش ضبط میکردم
نه اشتباه گفتید من خییلی خییلی شوخ هستم اصلاً جدی نیستم جدی میگم
آدمای شوخ هیچوقت افسرده نمیشن نگران نباش آخه مگه من روانشناسم
زندگی با بینا هم مشکل داره
یعنی کلاً زندگی بینا با بینا هم مشکل داره
وجود مشکل مهم نیست قدرت برخود با مشکل مهم هست
هر که هر که رو دوست داشته باشه با کمو کاستیهای زندگیش میسازه
راحت باشین هر چی میخواین بپرسین من هستم
به تک تک پرسشاتون پاسخ میدم
اینو به همه میگم
موفق باشید

درود بر صندلی نشین این هفته ی ما و درودی بیشتر بر آنهایی که دور صندلی را گرفته اند و سعی دارند درجه شو ببرند بالا. علی نسوزیاااا من با یه سطل آب بالا سرت وایسادم تا بموقع به دادت برسم.
راستی یه درود ویژه هم به نغمه گرامی دارم که انگار خیلیییی تازه وارده و یکی دو روز میشه که اسمشو تو محله میشنویم. به هر حال خوش آمدی نغمه ی گرامی. امیدوارم اینجا خوش بهت بگذره تا جایی که دیگه نتونی جای دیگه ای بری. راستی همسرت چطور با این سایت و محله آشنا بود که فرستادت اینجا دنبال نخود سیاه تا تو باشی که دیگه هوس بیرون رفتن بسرت نزنه. خخخخخخخ شنیده ام که ایشون هم بقول رعد بزرگ ببین هستند. به ایشون سلام ما را ابلاغ بفرمایید و بگویید که ایشان هم افتخار هم کلامی به ما بدهند.

سلام عمو حسین عسسسسیس.مرسی از این خوش آمد گویی بسیار گرمتون.حتما همین طوره انقد داره بهم خوش میگذره که نگو…..انقد زیاد که همون آدمی که منو فرستاد دنبال نخود سیاه دو روزه بدون نهار و شام مونده.شما اشتباه متوجه شدید به قول رعد بزرگ ایشون هم نبین هستن.گهگاهی دیده بودم به این سایت یه سری میزنه ولی خب هر چی میخوندم هیچ کامنتی به اسمش ندیدم.در هر صورت من که از با شما بودن خیلی خوشحالم.

آقای کریمی اگر بینا بودید به ازدواج با نابینا فکر میکردید؟
شاید به نظر سوال عجیبی باشه ولی هر وقت درباره این موضوع بحث شد دلیل پرسیدن یه همچین سوالی رو براتون توضیح میدم.اگرم مثل من کنجکاو بشید رو یه موضوعی از زندگی میفتید. هر موقع خواستید دلیلشو میگم خدمتتون

سلام راستش جوابهاتون نمیدونم چرا اینقدر واسم جالب بودن, یه طور خاصی جواب میدین, یه جور جالب, بچه ها رو دوست دارین؟
*به گلبال علاقه دارین؟
چرا از اصفهان رفتین؟
*یادتونه مشهد واسمون شعرهای محلی میخوندین؟
میتونین یکیشو بخونین لینک کنید؟
*چندتا فرزندین؟ با ذکر اسم؟
*دلیل نابیناییتون؟ آیا غیر از شما کسی تو خانواده یا اقوام مشکل بینایی داره؟
راستی سؤالاتمو لطف کنید اینجوری جواب بدین, مثلا دلیل بیناییم …
منظور اینکه یه قسمتی از سؤالمو بیارین داخل جواب که بدونم به کدوم دارین پاسخ میدین؟ هرجا هم زیادی شخصی پرسیده بودم بگین مایل به پاسخ دادن نیستم
ممنونم

نظر لطفتون هست
نه من فوتبالو دوست دارم
اون قدر اذیت کردم تا رفتم
آخه از طرفی بابام میگفت تو باید تو اصفهان درس بخونی
و از طرف دیگه هم من زیاد از اون مدرسه خوشم نمیومد
یعنی حس خوبی نسبت به اصفهان ندارم خودم هم نمیدونم چرا
البته شرمنده اینجوری میگم
ولی تو اصفهان خیلی احساس غریبی میکنم
بله یادم هست میخوندم
دیگه اون دوران گذشت ولی اگه شد بعداً تو یه پست جدا
یه تیکه میخونم آخه صدا من اون قدر هم خوب نیست
راستی یادش به خیر اون قدیما
ما چهار تا فرزندیم
آبجی بزرگم یعنی فرزند اول هم نابینا هست هم ناتوان ذهنی
اسمش هم منور هست
خودمو که میدونید آها راستی دلیل نابیناییمون دکتر خدادوست گفت
بر اثر خوردن شیر مادر هست
آخه دو تا داداشم شیر مادر خودشونو نخوردن
ما از دو ماهگی تو گهواره که بودیم همش گریه میکردیم
خودمو آبجیمو میگم
تا هفت ماهگی زیر زبونامون زخم میشد
برا همین دکتر گفت شیر مادر نباید به بچه های دیگت بدی
خوب داداش اولم یعنی فرزند سوم هم اسمش حسین هست
برا اینکه تو عاشورا به دنیا اومد اسمشو حسین گذاشتیم
داداش دوم فرزند چهارم هم اسمش حسن هست
اونم داره طلبگی میخونه یعنی آخوند شده دیگه
تو فامیل هم مشکل نابینایی داریم
ولی مشکل ما ژنتیکی نیست
نه راحت باشین هرچی میخواین بپرسین من هستم
به همشونم جواب میدم تک تک نگران نباشین
موفق تا همیشه

از نغمه ی گرامی که ما را کمی بیشتر با خودش آشنا کرد میسپاسم. از علی پرسیدی که اگه بینا بود به ازدواج با یک نابینا فکر میکرد؟ البته بعد خودش میاد جواب میده ولی حتما میگه بستگی به شرایط داشت اگه یه نابینایی سر راهم قرار میگرفت و میدیدم که میتونم دوستش داشته باشم این کارو میکردم ولی من از طرف خودم میگم که بعید میدونم بهش فکر میکرد. چون اولا مردها و پسرها بخوبی و مهربونی دخترها و خانمها نیستند. بعدشم اگه خودش میخواست مامانش نمیذاشت واااایییی از دست این مامانا که گاه بدجوری موی دماغ بچه ها میشند. خخخخ حالا میشه بگید چطور شد که خودتون حاضر به ازدواج با یک نبین شدید؟ یا علت سؤالتون از علی چی بود چون گفتید که حاضرید به این سؤال جواب بدید برای همین پرسیدم. راستی از علی عزیز عذر میخوام که تو پستش دخالت میکنم ولی خب منو علی یه جورایی یکی هستیم انگار خیلی فرقی بینمون نیست.

من واقعا از آقای کریمی عذر میخوام.خواهش میکنم خودم گفتم بپرسید اشکالی نداره من تقریبا تمام مطالب توی این سایت به همراه تمام نظرهایی که راجع بهشون نوشته شده بود رو خوندم.اونجایی که درباره ازدواج نابینا با کم توان جسمی بود.دوستان نظرات مختلفی داشتن ولی دوتاش منو خیلی به فکر فرو برد و یک کم هم ناراحت شدم.دوستان میگفتن شاید یه نابینا بتونه با یه کم توان زندگی کنه چون تا حدودی میتونن همدیگرو درک کنن چون هر دو معلول هستن.ولی ازدواج نابینا با یه بینا فقط میتونه از روی ترحم و دلسوزی باشه که دربارش یه مثال هم نوشته بودن.هر چی دنبال این حس تو وجود خودم گشتم نسبت به همسرم تو این دو سال و نیمی که دارم باهاش زندگی میکنم هیچی پیدا نکردم.آخه چرا این فکر?????? من از این طرز فکر بدم میاد .چون خودم اینجوری نبودم.من آرامش زندگیمو کنار ایشون پیدا کردم.شاید این پست رو بخونه که امیدوارم بیاد این کارو کنه و خودش بیشتر براتون توضیح بده.من تک دختر خانواده ام و سه برادر بزرگتر دارم از اول به خاطر یه دونه بودنم هر چی خواستم برام فراهم کردن که فقط ناراحت نباشم.من تجربه یه زندگی مشترک دوماهه رو قبل از ایشون داشتم که وقتی فهمیدم اعتیاد به شیشه داره یک لحظه هم حاضر نشدم اون زندگی رو تحمل کنم.به نظرتان اون بیشتر احتیاج به ترحم و دلسوزی نداشت یه آدم بدبخت که هیچ اراده ای از خودش نداره .پیشنهاد ازدواج با امیر با پررویی تمام از جانب من بود.الان تو زندگیم هم خیلی آرامش دارم و از ته دل رضایت.نه اینکه زندگی من سختینداره ها نه ولی وقتی میبینی یه کسی هست انقد دوستت داره به خاطر اینکه آب تو دلت تکون نخوره هر کاری هر کاری که از دستش بر میاد میکنه  کارایی که نمیتونه برات انجام بده اونم به خاطر محدودیتی که داره اصلا به چشت نمیاد نگاه ها و حرفای مسخره و بی سر و ته مردم. رو هم بیخیال .اینم بگم من از نظر جسمی هیچ مشکلی ندارم ۴سال هم از ایشون کوچیکترم

قبول کنید یه وقتایی هم ممکنه حرفای شما نابیناها ما رو ناراحت کنه مثلا خود شما که گفتین خانما مهربون ترن خیلی غیر مستقیم این یعنی همون دلسوزیه.اینم بگم من اصلا آدم تو داری نیستم یعنی ممکن نیست از چیزیناراحت بشم و به زبون نیارم.اصلا هم اهل از خود گذشتگی و ایثار و اینا نیستم اینو برادرام بهتر میتونن بهتون توضیح بدن چون خیلی بهشون زور گفتم.بر خلاف تصور بقیه من تو خیلی چیزا به همسرم وابسته ام مثل خونه بابام درس که میخوام بخونم کلا یکی باید بهم خدمات بده .اون یکی هم که مشخصه کیه

نغمه خانم یه سؤال و مسئله ای که همیشه ذهن ما را بخود مشغول کرده اینه که یه خانم بینا دوست داره شریک زندگیش اونو ببینه بویژه بحث آرایش خیلی مطرح میشه عقیده بر اینه که زن دوست داره وقتی آرایش میکنه شریک زندگیش ببیندش با نگاه تحسینش کنه و چون نمیتونه ممکنه این یک کمبود و عقده برای زن ایجاد کنه. نظر شما در این مورد چیه؟ آیا واقعا در این رابطه مشکلی نداری؟ دوست نداری وقتی لباس جدیدی را میخری و میپوشی شوهرت بهت بگه بهبه چه بهت میاد یا وقتی موهاتو رنگ میکنی نظر بده یا خلاصه هرچی که مربوط به دیدن میشه را چطوری خودتو قانع و راضی میکنی. احساس کمبود نداری؟ واقعا چطور تونستی خانوادتو برای این ازدواج راضی کنی. آیا شناخت قبلی از امیر داشتی آیا رابطه نزدیک باهاش داشتی یا فقط از دور میدیدیش. آخه ما فکر میکنیم تا یه رابطه و دوستی نزدیک بین یک بینا و نابینا نباشه دوستی و عشق هم به وجود نمیاد.
ممنون میشم که تا اونجایی که صلاح میدونی و خط قرمزت نیست جواب بدی.

اگه آقای کریمی دستش به من میرسید…….خداروشکر که نمیرسه. چون کلا آقایون تو این مورد مشکل دارن من یادمه بیچاره مامانم. یه صبح تا عصر میرفت آرایشگاه شب که بابام میومد خونه بهش میگفت من تغییر نکردم .حالا بابام یه ذوق الکی جمع میکرد تو چشاش میگفت چه پیرن قشنگی خریدی
چرا همه ی خانما احتیاج دارن که ازشون تعریف بشه اونم زمانی که برای زیبا تر شدن وقت میذارن. این جور مواقع میشینه کنارم میگه میدونم الان خیلی خوشگل تر از قبلت شدی ولی ببخشید نمیتونم بیشتر از این ازت تعریف کنم.همین بسه…..فکر کنم بابامم به مامانم اینو میگفت خیلی خوشحالترش میکرد.
برای راضی کردنشونم که اصلا یادم نیارین از اعتصاب غذا گرفته تا تهدید به دیگه ازدواج نکردن و …….
آشنایی قبلی هم تا حدودی عموی من به خاطر قند بالا بیناییشو از دست داد الانم فوت شده خلاصه بگم امیر معلمش بود برای آموزش بریل و این حرفا.چند بار که پیشش بودم درباره زندگی و اینا بحث شد اونم تو بدترین اوضاع روحی من.خلاصه منو زنده کرد

جای جالب قضیه اینجاس که خودشم باید راضی میکردم .مثلا میخواست فداکاری کنه منو بدبخت نکنه.بابامم اولین کسی بود که رضایت داد بقیه ام خیلی طول نکشید فقط ۶ ماه…..خیلی راحت بود.من نغمه رسولزاده از ته دل به همه اونایی که دارن این کامنتو میخونن میگم هیچ کمبودی تو زندگیم ننننننددددداااااارررررممممم.تازه خیلی ها به زندگیم حسادتم میکنن.اصلا ما به لیلی مجنون فامیل شهرت یافته ایم دوستان.

اول سلام و تبریک صمیمانه خدمت ترانه خانم. بعد هم سلامی سرشار از ادب و احترام به علی کریمی عزیز، میشه یکم جزئی راجع به شغلتون توضیح بدید؟ همچین توضیح بده که انگار رفتی خواستگاری… راستی یکم بختیاری بخون و لینک کن همینجا حالشو ببریم. یعنی اگر نخونی یعنی روی صندلی در حال سوختنی. اگر دختر داشتی حاضر بودی به یک نابینا دختر بدی؟ (موقعیت را تصور کن و جواب بده). فعلاً یا علی.

شغلم آزاد هست
یعنی هر کاری پول توش باشه انجام میدم
معامله یا هر کار دیگه ای که باشه
کار بر مرد عار نیست
اگه دخترم راضی باشه
و طرف مقابل هم دوستش داشته باشه
چرا که نه حتماً قبول میکنم مبارک باشه
موفق باشی

عمو جون چرا آخه?????????!!!!
خدا نکنه من که اصلا بهش فک نمیکنم امیدوارم یه همچین روزی روز مرگ من باشه.ببخشید اینو میگما ولی به این فکر کنید شاید مقصریکمیشم شما بودید.هنگ کردم دیگه….ما بچه های ریاضی کلا این طوری ایم وقتی نسبت به یه چیزی کنجکاو میشیم یا باید بهش برسیم یا کلا تو هنگ میمونیم.امیدوارم هر چی از خدا میخوایید بهتون بده خیلی زود.شما هم همینطور آقای کریمی

سلام خدمت همه عمو حسین نغمه و آقای حاتمی نغمه کاش مرد بودم زنم میشدی خخخخ خیلی ازت خوشم اومد کلا بی انگیزه شدم اما با این حرفای خوشگل تو کلی اعتماد به نفسم پرید بالا تو واتساپ هستی آیا اگر تو هم مثل من مشتاق بودی با هم بیشتر آشنا بشی بهم بگو به امیر هم به خاطر این هدیه خوب تبریک میگم امیدوارم همه دوستان به چنین عشقای خوبی برسن آقای کریمی زهره راست گفت خیلی خوب به سوالات پاسخ میدین چندتا سوال میپرسم که مطمئنم ناراحت نمیشین
۱ آیا از ارتفاع درکی دارید من خودم اگر شب باشه از چراغا میفهمم که بالا رفتنم زیاد هست یا نه یا روز از اجسام که پایین هستن تشخیص میدم
۲ دریا رو به خاطر صداش دوست دارید چون من آبی بودنش رو عاشقانه دوست دارم اما خوب چیزایی که داخلش هستند رو نمیبینم
۳ آیا خوش تیپ هستین اگر هستین آیا بقیه بهتون گفتن یا خودتون اینجوری فکر میکنید
۴ چرا بدترین اتفاق براتون دیدن اشک یک دختر هست من اصلا نمیتونم تصور کنم یک مرد اشک بریز چون مرد غرور دار یکبار داداشم گریه میکرد از اتاق عمل اومده بود بیرون نباید آب میخورد اما بلند بلند اشک میریخت و التماس مادرم میکرد که آب میخوام من هر وقت اون زمان رو یادم میاد اشکم در میاد زن آفریده شده برای اشک ریختن این حد اقل در مورد من صدق میکن از سخنان رسول خداست که اگر میخواهید دعاتون مستجاب بشه از بچه یا یک زن بخواهید براتون دعا کن چون راحت میتون اشک بریز ببخشید کامنتم طولانی شد مرسی از جوابهای قانع کننده ی شما

۱ بله درک دارم ولی قابل بیان نیست
۲ دریا رو به خاطر وسعتش امواجش ساحل قشنگش دوست دارم خیلی هم زیاد
۳ بله متوسط هستم هم خودم میدونم هم بهم میگن
مثلاً دماغم کشیده هست تغریباً
۴ چون واقعا یه دختر به نظر من دل صافتری نسبت به پسر داره
و خیلی عاطفی هست شاید باور نکنید
ولی من اگه حتی فیلمی هم ببینم که دختری گریه میکنه
ناخودآگاه اشک تو چشام جمع میشه
۵ تشکر از حضور شما و خواهش شما و زهره خانم به من لطف دارید
باز هم خواستید بپرسید تا شاید هدایت بشید

واااایییی مهدیه جون.عاشششششششقتم.یه چیزی رو یادم رفت به عمو بگم هر چی خودش نمیتونه به جاش باباش و مامانش قربون دست وپای بلوریم میرن.انقد که خودش حسودیش میشه.یه چیز بگم حرص بخورید…همتون….شما دلتون پاکه برامون دعا کنید.

سلام به بچه های محله خودمون.میبینم که ذکر خیرم بود.من امیرم.چیه خانم منو دوره کردین .مهدیه خانم تشکر به خاطر تبریکتون.بابام همیشه میگه برو فکر کن ببین نغمه پاداش کدوم کار خیرته.
علی آقا داداش شما هم خسته نباشی.شما اسم پست رو عوض کنید اسم مارو بذارید روش .
واما عمو حسین من نغمه رو فرستادم اینجا با شما آشنا بشه بیاد تو دنیای نابیناها تحمل من براش راحتتر بشه شما که خرابش کردی که برادر……میدونم جاش نیست و اینجا صندلی داغ حاج علی آقاست علی جون شرمنده من نمیدونستم چطور میشه عمو حسین رو پیدا کرد و اینا رو بهش بگم.نغمه حرف تو دلش نمیمونه.از اول یه تنه برای زندگیمون جنگید.آره جنگید….نغمه دختر مهربون و حساسیه ولی از سر بی شوهری زن من نشد اون بدون داشتن تحصیلات و حتی ازدواج قبلی بهترین موقعیت هارو داشت.نغمه خانواده تحصیلکرده و خوبی داره .نابیناها اگه کسی براشون دل بسوزونه زود میفهمن من قریب به سه ساله دارم باهاش زندگی میکنم اما هیچ وقت باهام اینطور نبود.یه وقتایی توی خیابونی جایی وقتی داریم باهم راه میریم یهو دستمو محکمتر میگیره خودشو بهم نزدیکتر میکنه میفهمم یکی داره نگاهمون میکنه.اون میگه هیچ وقت دوس نداره به بچه فکر کنه چون بچه باعث میشه مجبور بشه حس شو بین دو نفر تقسیم کنه.امشب بعد از خوندن کامنت عمو حسین عزیز میگفت اگه یه روز بخوام به خاطر ندیدنت تنهایت بذارم میرم میدم دوتا چشامو از حدقه در بیارن.بدون من هیچوقت خرید نمیره تازه خودشو میکشه نظر بده حالا هی بگو دختر الان مردم میگن این دختره دیوونس بیخیال نمیشه که نمیشه.خلاصه از وقتی دارم باهاش زندگی میکنم اونقد اعتماد به نفسم رو برده بالا کم مونده به بیناها بگم شما معلولید من چیزیم نیس.اینم بگم که توی زندگی همه مشکل هست با شکل های مختلف.مهم فرمول اصلی است که باید دستت باشه.خانما خیلی مهربونن به شرطی که مهربونی ببینن.آخر این کامنتم براش مینویسم. شرمنده به خاطر تمام کارایی که نتونستم برات انجام بدم.

سلام داداش من همه ی حرفاتو لایک میکنم
نه اختیار دارید ولی یه پستی منتشر کنیدو
داستان عشقیتونو توش بنویسید
تا بعضیا حساب کار بیاد دستشون بفهمن چه خبر هست
آها راستی اگه امکان داره میخوام باهاتون ارتباط داشته باشم
من هم مثل خودت فکر میکنم
موفق باشید داداش

سلام علی چطوری؟ خب من فقط اومدم یه احوال پرسی کنم خب سوالی ندارم آخه هر چی سوال بوده قبلا از خود علی پرسیدم و با روحیاتش آشنا هستم.
ترانه خیلی خوشحال شدم که برگشتید قدم نو رسیده هم مبارک باشه
امیدوارم قدمش واستون خیر و برکت بیاره
خوشحال شدم از این که یه ازدواج موفق شکل گرفته و امیدوارم امیر عزیز و نغمه خانم همیشه در کنار هم شاد و موفق باشند بهترینها رو واستون آرزو میکنم

سلام امیر عزیزم. از آمدنت به این پست و برقراری ارتباط با بچه ها خیلی خیلی خوشحالم.
فقط میخوام داشتن و وجود چنین فرشته ای رو بهت تبریک بگم. امیدوارم که در همه ی ایام زندگی شاد سعادتمند سربلند و با عزت باشید.
امیدوارم که دل تو و نغمه ی گرامی رو نرنجانده باشم. بالاخره جایی باید مسائل بی پرده گفته بشه. کاش موقعیتی فراهم میشد که زنان بینایی که با نابیناها ازدواج کرده اند دور هم جمع میشدند تجربیاتشون رو باهم به اشتراک میذاشتند. شاید از یکدیگر نیرو و انرژی میگرفتند.
باید از آقا مجتبی بخوایم که یه اردوی این جوری هم برگزار کنه و این امکان را به اینگونه زنان بده تا اونا هم حرفاشونو بزنند. همچنین دوست دارم تو یه اردو مادران بچه های نابینا و بخصوص دخترا شرکت داشته باشند و یک مشاور یا روانشناس یا مددکار یا هر متخصص دیگری درباره برخورد با بچه های نابیناشون توضیحاتی بهشون بده. و آنها هم درباره تجربیاتشون با هم تبادل نظر کنند.
و اما نغمه ی گرامی گفت که بجای شوهرش پدر و مادر امیر ازش تعریف میکنند و تحسینش میکنند خب میشه گفت که اشکال کار از همینجا شروع میشه یعنی همینطور که پدر و مادر پسر از عروسشون تعریف و تمجید میکنند اون ور قضیه هم هست که ممکنه تو خیلی کارهای دیگه اش دخالت کنند مثلا درباره لباس پوشیدنش یا آرایش کردنش. کافیه که یه خانواده ای یه کمی سنتی و تعصبی باشه اون وقته که انواع عذابها را برای این زن فراهم میکنند چرا این لباسو پوشیدی چرا غلیظ آرایش کردی چرا موهاتو رنگ کردی و غیره و مرد بیچاره هم بین زن و مادر و خواهر و عمه و خاله وو….. میمونه که حق با کدام شونه. اگه به مادر بگه تو اشتباه میکنی میگه تو که نمیبینی چطور آرایش کرده ما آبرو داریم ما تو درو همسایه خجالت میکشیم که این اینطوری بره بیرون و اگه به زن بگه کمی رعایت کن حق با مادرمه خب اونم میگه همینه دیگه تو از خودت اراده نداری تو به حرف مامانت گوش میدی اگه میخواستی به حرف مامانت گوش بدی چرا زن گرفتی پیشش میموندی و هرچی میگفت اطاعت میکردی.
و بدتر اینکه خیلی حرفها مستقیم گفته نمیشه و این به اون میگه اون به این میگه و خلاصه حرف بین همه میچرخه و آخرش هم کسی قبول نمیکنه که من گفتم همه تکذیب میکنند.
خلاصه داستان زیاده و اینجا جای گفتن همه ی اونها نیست. وای بر مردی که احساس کنه کنترل از دستش خارج شده و این دیگران هستند که برای زن و بچه اش مستقیم یا غیر مستقیم تصمیم میگیرند. با پچپچ کردنها و در گوشی صحبت کردنها اعصاب باقی نمیذارند.
شرمنده که طولانی شد ولی امیر عزیز و نغمه ی گرامی آنچه که گفتم قطعا عمومیت نداره و ممکن است که در خانواده ای اصلا این اتفاقها پیش نیاد. و امیدوارم که شماها جزو این مورد باشید و همیشه و همیشه پر افتخار و با رضایت کامل از زندگی لذت ببرید.

سلام و بازم از معذرت خواهی از آقای کریمی.
من تک تک کلمات و جملات نغمه خانم رو لااااااااییییییک میکنم. بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم. شاید هنوز زود باشه. از اعماق قلبم براتون آرزوی خوشبختی همیشگی و ابدی میکنم.

سلام عمو جون.چرا باید ناراحت بشم فقط جمله ای نوشته بودین یکم منو تو فکر فرو برد.اصلا مگه شما میتونید کسی رو ناراحت کنید.ممنون که تجربه هاتونم در اختیار ما میذارین.درست میگین راستش من اول ازدواج یکم باهاش درگیر بودم من اصلا اهل آرایش نیستم یا. یادم نمیاد لباس نامناسبی بپوشم ولی از اونجایی که ۳ برادر همسرم طلبه هستند دیگه شما خودتون فکر کنید جاریا چه شکلیند یه کم دخالت بود البته از جانب برادرای امیر که حل شد.اونا شهر ری زندگی میکنن ما جنت آباد شمالی.تفاوت از زمین تا آسمون .شما درست میگین شرایط این شکلی خیلی بده ممکنه زندگی آدمو بریزه به هم.بازم ممنون شما خیلی خوبید منم اصلا از دستتون ناراحت نیستم اتفاقا باعث میشین از به وجود اومدن یه همچین مشکلاتی پیشگیری کنم

از همه ی بچه های محله ام معذرت میخوام من با اومدنم این صندلی داغتونو خراب کردم.مخصوصا آقای کریمی هر چی هیچی به ما نمیگن پررو تر میشیم.همتونو دوست دارم خیلی زیاد.شما انقد خوبید که یه وقتایی فک میکنم خیلی وقته میشناسمتون.شما با محبت ترین رفیقای دنیایید.من میرم از همه هم کلاسی هام دعوت میکنم بیان تو محلمون.

نه اتفاقا خوب آمدی و با نغمه ی خوش آمدی. واقعا جای فردی مثل شما تو محله خالی بود. کاش همسران بینای بیشتری در مباحث شرکت میکردند شاید نقاط ضعف و قوت بیشتر شناخته بشند و بهتر بشه نقاط ضعف رو از بین برد.
به هر حال به سهم خودم از حضورت در محله فوق العاده خوشحالم نغمه بانوی گرامی. امیر گفته بود که مایل است بتونه با من در تماس باشه من ایمیلم
h.movahedzadeh@gmail.com
و آیدی اسکایپم
h.movahedzadeh
هستش. خوشحال میشم که با شما زوج خوشبخت و سعادتمند در ارتباط باشم.

سلام سلام سلام خوب میگن سلام سلامتی میار خخخ نغمه میگم اگر بچه دار شدین پسر بود بیا برای من خواستگاری قول میدم برم تو آرام پز خخخخ مگه چی میخوام رسم عوض بشه دخترا برن خواستگاری اسمشم خودم مشخص میکنم خداییش خیلی خوب هست که آدم یکی رو دوست داشته باشه و یک عشق متقابل و عالی بینشون برقرار باشه میگم نغمه برو یک کم اسفند بریز رو آتیش من چشام شوره خخخ آقای کریمی به نظر خیلی شخصیت جالب و منحصر به فردی دارید پس میریم سر اصل مطلب ۱ واقعا فکر میکنید ما دلمون صافتر از بیناهاست چرا آیا
۲ قبول دارین پسرا خیلی مامانی هستن شما هم همین جوری هستین یا نه
۳ آخرینبار که گریه کردین کی بود راستش من فکر میکردم تنها مردی که وقتی فیلم میبینه گریه میکن بابای من هست
۴ آیا وقتی دلتون میگیره با کسی درد و دل میکنید با کی فعلا همینا بسه میرم فکر کنم بیام دست از سرت برنمیدارم خخخخ

۱ بله دل ما صافتر هست
برای اینکه زمینه ی گناه برای ما نسبت به بیناها کمتر هست
یعنی یه بینا ناخواسته شاید به دلیل داشتن چشم در موقعیت گناه قرار میگیره
ولی نابینا تا خودش نخواد نمیشه
البته بگم نسبت به بینا منظورم هست
۲ خوب دخترا هم بابایی هستند که چی
این یه چیز طبیعی هست خوب میتونه در مورد منم صدق کنه
۳ گریه کن دلت سَبُک شِ من فدایِ گریه هاتَم
تو رو تنها نمیذارم
تا همیشه پا به پاتم
فکر کنم تحقیق نشون داده خانما به دلیل گریه ی زیاد عمرشون طولانیتر هست
هر که دلش بگیره گریه میکنه مردو زن هم نداره
دقیقاً یادم نمیاد کی بود ولی احتمالاً تو همین هفته بوده
۴ بله با خالم دردو دل میکنم چون اون چهار سال از من کوچیکتر هست
و خوب از من به خودم نزدیکتر هست
همینجا میگم خاله خیلی دوستت دارم خیلی
۵ دست بر ندار من خوشحال هستم
بتونم سوال دوستان رو پاسخ بدم
پس بپرسید
پاسخ بگیرید
شاید هدایت بشید موفق باشید

سلاممممممم
دوستان بیاید این صندلی یخ شد
بیایید دااااااااااااااااااااااااغش کنید
خب من بپرسم
اگه بین دنفر قرار بگیرید که یکیشون نابینا و دیگری بیناست کدوم رو انتخاب میکنید
هر دوتاشونم دوست دارید
به نظرتون دخترای بینا بهترن یا نابینا؟
اگه یه دختر بینا ازتون بخواد باهاتون ازدواج کنه باهاش ازدواج میکنید یا نه
البته شما اصلا حسی بهش ندارین
خب فعلا
نغمه جون افتخار آشنایی بیشتر رو به من میدی خانمی؟
اگه جواب مثبت بود یا ایمیل بده یا بهم ایمیل بزن لطفا
zeynababdoli617@gmail.com

آیا چیزی که از من پرسیدید خودتون بهش فکر کردید
آخه آدم اگه بخواد دو نفر رو همزمان دوست داشته باشه خوب به هر دوتاشون خیانت کرده
پس اتفاق افتادن همچنین کاری کاملاً از طرف من منتفی هست
با طرح این سوالا هدفتون این هست که من بگم بینا یا نابینا
من گفتم و میگم مهمترین شرط در ازدواج علاقه هست ولا غیر
پس من هیچ وقت بین دو نفر گیر نمیکنم
یعنی حد اقل با یکیشون زودتر آشنا شدم
خواهشً مرز بینا و نابینا رو برداریم به خدا اتفاقی نمیفته جدی میگم
هر دختری با عرفو نُرم جامعه رشد کنه
خیلی خوبه نابینا فلج یا چیز دیگه ای هم نداره
بحث درست بودن یا نبودن روش زندگی آدمهاست
نه بینایی یا نابینایی
به نظر من ما تا زمانی که مرز گذاشتیم بین نابینا و جامعه به هیچجا نمیرسیم
بینا بودن یا نبودن معیار نیست نرمال بودن یا نبودن معیار هست برای من
گفتم من با کسی ازدواج میکنم که دوستش داشته باشم به معنی واقعی کلمه
و این عشق دوطرفه باشه
حالا چه بینا باشه چه نابینا
وقتی حسی به کسی ندارید یعنی اون ازدواج به نظر من محکوم به شکست هست
حالا طرف بینا باشه یا نابینا فرقی نداره
موفق باشید

زینب این چه سؤالی است که میکنی خب دختر خوب اگه بین یه بینا و یه نابینا قرار بگیره هر دوشونو میگیره. دیگه همه چیز کامل کامل میشه یه بینا برای مدیریت و یه نابینا برای همدم بودن هم زبون بودن هم درد بودن خخخخ. این آرزوی همه ی مردهای نابیناس که یه زن بینا داشته باشند یه نابینا .
بابا کفشو بیار پائین شوخییی کرررردم. ولی بچه ها من یه دوست بینا داشتم این دوستم تو یه روزنامه کار میکرد. بعد نمیدونم چطوری با یه دختری آشنا میشه بعد در مورد ازدواج باهاش حرف میزنه دختره میگه که ما دوتا دوست هستیم که باهم قرار گذاشته ایم که برای هر کدام از ما خواستگاری بیاد بهش میگیم که باید با هر دومون ازدواج کنی. حالا اگه حاضری یالا. خب اینم از خدا خواسته با هر دوشون ازدواج میکنه. خانمها هم با هم همکار هستند و توی یه شرکت کار میکنند.
ولی خب از بخت بد این دوست من تصادف میکنه تا جایی که به کما میره و تا چند ماه این دو زن ازش بیخبر بودند تا اینکه روزی در یه بیمارستان یا جای دیگری پیداش میکنند. حالا هم متاسفانه مشکل مغزی پیدا کرده تقریبا حافظه شو از دست داده و این داماد خوشبخت مجبور شده دو عروس شو تهران بذاره و بره تو یه روستا پیش مامانش زندگی کنه. ولی واقعا چه دخترای خوبی پیدااااا میشن هاااا.

زینب جون سوالت از آقای کریمی یه جور تیکه به من بود دیگه باشه باشه من که یادم نمیره
نمیدونم شاید کار درستی نکردم ولی خب بابام وقتی رفتم با وقاحت تمام از یه مرد خواستگاری کردم یک ساعت درست یک ساعت بدون وقفه بهم میخندید.
ولی مامانم یه جوری زد تو صورت خودش تا یه هفته فکش درد میکرد.
و اما برادران گرامی چنان رگ غیرتشون با دکرده بود که اگه نمی خواستن حرمت نگه دارن حتما یکی یه چک آبدار میخوابوندن زیر گوشم.
خلاصه مهدیه جون خواستم بهت بگم هیچ اشکالی نداره بیا اولین کسایی که این کارو کردن من و تو باشیم.

سلام خانم عبدلی نمیدونم چرا ولی خب منم مثل نغمه فک کردم قسمت دوم سوالتون از علی مربوط به ما میشه.خواستم بگم من ام توی اون دوران ی که خونشون رفت و آمد داشتم بهش علاقه مند شدم ولی خب جرات مطرح کردنشو نداشتم تو خانواده پدری نغمه ۱۲ نوه پسسوالهایی دختر.
با وجود همه این شرایط چون امروزمو غیر ممکن میدونستم ترجیح دادم چیزی نگم.
من و نغمه به خیلی از برنامه های تلویزیونی دعوت شدیم ولی نغمه هیچ وقت حاضر نشد تو هیچ کدومشون حضور پیدا کنه.میگفت اگه برم قبول کردم یه کار عجیب انجام دادم در صورتی که فقط به حرف دلم گوش کردم.یعنی همون چیزی که علی همش داره تو جواب همه ی سوالایی که مربوط به ازدواج میشه مینویسه
علی جون کلا آمار کامنتای صندلی داغت به خاطروجود ما داره میره بالا حالشو ببر داداش ما کلا از این جور خانواده هایی هستیم

سلام من دوباره آمدم آفرین به مادر شوهرم بووووس دوستان سی سال دیگه یک عروسی بگیرم که همه تعجب کنن خخخ میگم داماد کوش خخخ خداییش لااایک داری نغمه جون آقای کریمی به خاله جونتون سلام برسونید سوالای منم به پایان رسید تا صندلی داغ دیگر همه ی شما رو به خدا میسپارم خدا نگه دار

سلام
نغمه جون و آقا امیر
باور کنید من قبل از خوندن کامنتای جدید این سؤال رو پرسیدم
یعنی نمیدونستم که نغمه چه طور با شما ازدواج کرده
به خدا همین طوری پرسیدم
من اهل رنجوندن و تیک انداختن نیستم
اگه باعث شدم که شما ناراحت بشید معذرت میخوام
ولی باور کنید ابدا قصد من این نبود
اصلا با جریان شما به فکر این سؤال نیفتادم
میگم اصلا نخونده بودم که چی شده
بعد از کامنتم اومدم کامنتا رو خوندم

آقای کریمی
من هیچ جواب از پیش تعیین نشده ای برای سؤالم ندارم توی ذهنم
این سؤالا رو نمیپرسم که شما بگید بینا
بعدم آدم خیلی وقتا تو دو راهی قرار میگیره
حالا چه اشتباه چه درست
ولی خب نا خود آگاه توی دو راهی می افته

درود بر خانم عبدلی
منظور من این نبود شرمنده اگه آزرده خاطر شدید
من همینجا ازتون معذرت میخوام
منظور من این هست آدم عاقل هیچوقت تو دوراهی گیر نمیکنه
تازه اگه هم تو دوراهی گیر کنه خیلی زود و با مشورت و هم اندیشی با اهل فن راهو پیدا میکنه
قبلاً میخواستم جوابتونو بدم ولی اینترنت قطع شد تازه هر چی هم نوشته بودم پریدند
باز هم هر چی دوست داشتید بپرسید من هستم
من میگم هر کسی بخواد سؤالی بپرسه
باید بدونه آیا خودش پاسخ قانع کننده این براش داره یا نه
از این به بعد تیکه کلام من اینه و مربوط به فرد خاصی هم نمیشه
من قصد نصیت ندارم چرا که فایده ای هم ندارد
موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید