خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

کریخونی استقلالیها و پرسپولیسیها در قهوه خانه ی سیزدهم

سلام بچه ها.

آه!.

چه لذتی داره که امروز از صبح تا عصر, میریم صفا و خوش گذرونی و وقتی هم که عصر شد, میریم سراغ دربی هشتادم و دربی معروف آسیا.

جانمی جان!. راستش, حس میکنم استرس تماشای بازی, از بازی کردن خیلی خیلی بیشتر هست.

حالا از بازی و استرسش که بگذریم, مکان قهوه خونه سیزدهم ما, ده بالا, یکی از مناطق تفریحی شهر یزد هست.

قهوه خونه سیزدهم ما به این صورت شروع میشه :

هواپیمای اختصاصی که قبلا تدارک دیده شده, از تهران کار خودش رو شروع میکنه. بچه ها رو از شمال, جنوب, شرق و غرب ایران سوار کرده, به مرکز ایران بر میگرده, وارد شهر یزد میشه و به سمت جنوب یزد و ارتفاعات شیر کو تغییر مسیر میده. در اینجا, هر لحظه خطر برخورد با کوه رو داریم.

 

پس از چند دقیقه ما وارد ده بالا شده و توی باند کوچیک فرود میایم.

چندتا اتوبوس قبلا آماده شده که بچه ها رو به باغ برسونه. چندتا از بچه های بینا ی مهربون و صمیمی یزدی هم حاضرن که به بچه ها کمک کنن.

حالا ما به ورودی باغ رسیدیم.

دوستان؟ به این باغ خوش اومدید…

یه کم که توی باغ جلوتر برید, با انواع شیرینی های یزدی از جمله: قطاب, باغ لوا و کیک یزدی از شما پذیرایی میشه.

خب دوستان؟   الکی مثلا حالا داره از شما پذیرایی میشه.

توی این باغ ده هزار متری, شما میتونید انواع و اقسام درخت ها رو ببینید و چندتا استخر زمینی و هوایی هم توی باغ هست. این باغ, پرت گاه نداره و میتونید با عصا, به راحتی داخلش گردش کنید. همچنین, میتونید از بچه های یزدی هم کمک بگیرید قلیون, خوراکی های مختلف, و یه هوای خوش اینجا منتظر شما هستن. وقت فوتبال هم که رسید, همگی با هم میریم برای تماشا!. ما سعی کردیم که با نصب lcd شصت اینچی, شرایط مناسبی برای تماشای نیمه بینا ها فراهم کنیم.

خب دوستان عزیز, شما آزاد هستید برای این که از تک تک لحظاتی که توی این باغ قشنگ حضور دارید, نهایت استفاده رو داشته باشید.

یه کمی هم راجع به دربی هشتاد براتون میگم و صحبت های دیگه…

فردا ساعت 12 شب هم میتونید, با همان پرواز برگردید. قهوه خونه سیزدهم در یزد ،و با حضور محمد رضا خوشی و تماشای دربی هشتادم پایتخت            ,استقلال و پرسپولیس خاطره ساز میشه واسه هواداران خود.

 

بله رسیدیم به دربی 80 پایتخت

خب آخ آخ

استقلالی که سوم آسیا و           85دنیا هست،

و پرسپولیسی که 456دنیا هست میخواهند با هم نورد کنن

استقلالی که ششم لیگ خلیج فارس هست و واسش فرقی نداره ،پرسپولیسی که نهم خلیج فارس هست و هیچ

این دو تیمی که نه مدعی بودن نه سهمیه گرفتن ،نه جام هذفی ،هیچو هیچو هیچ خب بریم بر سر کری،دفعه قبل که باختیم ما ,

البته کاملا دوستانه و بدونه هر کدورت و کینه ای.

 

و میخوایم تو این پست با هم کری بخونیم.

 

طرفدار کدام یک از این دو تیم هستید؟

 

آبی,,قرمز

 

این مسابقه قرار جمعه:بیست و پنجم اردیبهشت 94 در ساعت, 17،45در ورزشگاه آزادی انجام بشه.

 

این دیدار هشتادمین شهر آورد یا همون دربی میباشد, که در هفتاد و نه دربی قبلی.

 

۲۴ بار استقلال, ؛ ۱9 بار پرسپولیس موفق به شکست حریف دیرینه ی خود شدند.

 

و ۳۶ مسابقه هم با تساوی به پایان رسیده است.

 

سنگین ترین شکست استقلال در دربی همون باخت معروف ۶ بر ۰ است.

 

.و سنگینترین شکست پرسپولیس باخت ۳ بر ۰ در سال ۱۳۵۶ میباشد.

 

این دربی مهمترین دربی آسیا و بیست و دومین دربی بزرگ در جهان است.

 

دوستان عزیز اگر اطلاعات دیگری هم داشتن, لطفا در بخش کامنت دونی بذارن,.

 

منتظرتون هستم تو کامنت ها.

 

من که به شدت استقلالیم و حریف میطلبم.

 

و آماده ی هر کل کلی هستم.

 

فقط فقط فوتبالی

دوستان دوستی ما سر جایش هست و حرمت و احترام قشنگ ترین سریال ورزش هست.,،بازم گوشکنیا خیییییلیییی خییییلییی دوستتون دارم ،ایول به شما

خب بریم بر سر پرسپولیسی هایی گرامی

۷۷۴ دیدگاه دربارهٔ «کریخونی استقلالیها و پرسپولیسیها در قهوه خانه ی سیزدهم»

پریسا خانم فایده نداره هی میخوای از قهوه خونه زدن در بری ولی تو میتونی مطمینم از الان تا پنجشنبه با خودت هی تکرار کن من میتونم من میتونم منم هی میگم پریسا قهوه خونه پریسا قهوه خونه

سوال جواب میدم ولی قهوه خونه نمی زنم. من حوصله مدیریت ندارم من باید شلوغ کنم شیطونی کنم گودزیلای داداش علی رو اغفال کنم شهروز رو چیز ببخشید یعنی بچه ها رو اذیت کنم و خلاصه قربون دستتون قهوه خونه ها رو یکی دیگه بزنه خراب کاری هاش رو من می کنم.

من نیستم. به جان خودم من نیستم. واقعا نیستم ها یعنی صد درصد. سواله چی بود داداش علی؟ ببخشید دیر کامنت میدم آخه برای خوندن کامنت های جدید باید هی برم بیرون دوباره بیام یا اینکه باید حتما۱چیزی بنویسم اینه که هر چند لحظه۱بار میرم بیرون دوباره میام.

سؤالم بلدی نمیخواد میخواستم بدونم کجایی هستی یکی از بچه های همون شهری که الان زندگی میکنی بهم ی شهری رو گفته میخواستم بدونم درستِ اگر هم نمیخوای این جا بگی تو اسکایپ بهم بگو

خاهر من شما قهوه خونه بزن شلوغ هم بکن کی گفته مدیر نمیتونِ شلوغ کنِ تازه میشه تو کتاب گینس هم اسمتو نوشت حالا همه با هم پریسا تو میتونی پریسا قهوه خونه پریسا تو میتونی پریسا قهوه خونه

پس اون دوستمون اشتباه کرده بود منم بهش گفتم ولی اون اصرار داشت که شما خوزستانی و اهوازی یعنی هم شهری ی من هستید بهش گفتم اگر اهوازی بود من حتما میدونستم ولی اون قبول نمیکرد

بابا خودم با مهدی و شهروز چایی و قهوه و قلیون میدیم دیگه چه بهانه ای داری پریسا قهوه خونه پریسا آخ ترکیدم ای تو روحت ای گود زیلای نامرد نون منو خوردی از کس دیگه فرمون میبری

قهوه خونه رو بیخیال. ولی اهواز رو اون بنده خدا بی راه نگفته. آخه من متولد اهوازم داداش علی. جنگ شد خونوادهم مجبور شدن بیان شمال. من هم باهاشون بودم. اینه که من مال اهوازم ولی چون فقط۴سال عمرم اونجا بودم و باقیش رو اینجا، شدم قاطی شمالی ها.

بقیه که خوابن ما هم بریم ستاره بشماریم بلکه خواب های رنگی ببینیم.
راستی، چند باره که یادم میاد باز یادم میره تا این دفعه هم از ذهنم نپریده بگم.
داداش علی و مهدی! عیدتون مبارک! ایشالا امشب و فردا از خود صاحبش عیدی های عالی بگیرید! بقیه هم که می خونن و نمی نویسن یا بعدا میان می خونن همین طور.

دودو دودو دودو دودو سپاهان. نه قرمز نه آبی فقط زرد طلایی بچه ها قهرمانی سپاهان قهرمان را به همه فوتبال دوستان و بخودم و به همه اصفهانی ها تبریک میگم. وااایییی نمیدونید که چقدر خوشحاااالم.

سلام بر پریسای مهربون و همه اونایی که از دیشب تو قهوهخونه هستند و سلامی ویژه بر سر آشپز این هفته یعنی محمدرضای خوشی گرامی. فکر کنم ده بالا رفته باشم. با آقای کبیری اینا.

یک مار به طول ۱۲۰ سانتی متر در مغازه ای در مرکز شهرستان دوگنبدان مشاهده شد.

کامبیز افشین پور مسوول ایستگاه شماره دو آتش نشانی شهر دوگنبدان درباره این خبر گفت: این مار سمی در مغازه مصالح ساختمانی روبروی ترمینال شهر دوگنبدان دیده شد و پس از اطلاع به آتش نشانی توسط گروه نجات ایستگاه دو و قبل آسیب رساندن به مردم صید شد.

مسوول ایستگاه شماره دو آتش نشانی شهر دوگنبد اظهار داشت: در سال جاری تاکنون ۱۷ حلقه مار در واحدهای مسکونی و صنفی دوگنبدان که موجب وحشت مردم این شهر شده بود با همکاری ماموران امدادی ایستگاه های آتش نشانی زنده گیری شدند و در خارج از شهر رها سازی شدند.

گابریل میگه:
باید دنیا را
کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای ،
تحویل دهی …
• خواه با فرزندی خوب ،
• خواه با باغچه ای سرسبز ،
• خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی

و اینکه بدانی
حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشیده است .
این یعنی تو موفق شده ای!

ررررعد بزررررگ خداااا بد نده. برات آرزوی سلااامتی میکنم. بابا بیا مینا رو بریز رو کامپیوترت تا مثل بلبل برات بخونه بچشو چارت فشار نیااد.

حتما” زیادی به مانیتور نزدیکین ضمنا” همیشه واسه استراحت چشم بعد یه ربع نگاه به کامپیوتر به یه فاصله ی دور نگاه کنین مثلا” به ته اتاق یا بیرون مخصوصا” اگه که ال سی دی هستش وقتی هم که می نویسین به صفحه خیره نشین فقط به کیبرد نگاه کنین

واقعاً از این خبر خرسند شدم و متشکرم از این که به اطلاعات من افزودید که واحد شمارش مار حلقه میباشد
با سپاس فراوان

سلام بر حسین عزیزم و آقا کیوان گل حسین تبریک منم ی روزی پرسپولیسی بودم بعد از تیم مدیریتی ی سپاهان که آقای ساکت در راسش بود خوشم اومد و سپاهانی شدم ولی بعد از جام جهانی دیگه از فوتبال پر از حاشیه ی ایران که فقط دلال بازی و پول و مدیران غیر فوتبالی و آری از سواد فوتبال در آن حرف اول رو میزنه خوشم نیومد و دیگه پای فوتبال داخلی نمینشینم

آره گوش کردم یه چند تا از دوستان اینجا و تو اسکایپ برام گذاشتن صداشونو والله واسه من فقط یه کم مبهم بود وگرنه باهاش مشکلی نداشتم هههه یه وقتایی که چشام اذیت می کنن منم مثل شما به این برنامه ها فکر می کنم ولی بیشتر به برنامه ای فکر می کنم که من بگم و اون تایپ کنه !

اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
شکنج زلف پریشان به دست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش

ترانه ای عزیز ی سولال دارم خخخ شما به فرد خبر میدید که صنددددلی داغوله داره یا ی دفعه سورپرایزش می کنید خخخ
شاید یکی دوس نداشته باشه این صندلی ممدلیو ههههه

اینجا تا دلمووون بخواد کنجکاوی می کنیم خخخ و با هم درد دل می کنیم . ولی من دوست دارم به جای قهوه خونه کافی شاپ بزنم و نهایت کامنتش بشه ۲۰۰ تا ولی تا دلم میخواد از بچه ها سولال کنم و همشون بمن جواب بدن

صندلی سورپرایزی هست و مگه اینجا چند نفریم که دلبخواهی باشههههههههههههههههه؟شکلک ترانه آتیشی میشه !خخخخ شکلک همتونو رو صندلی می نشونم تا بسوزین!به اضافه ی شتری که در خونه همه می شینه!

+ دوستان هـر لایـک یَنی ۱ آمیــن :
خـداجون سایه مـادر پدرای مــاه رو بالای سـر همه حفـظ کن ..
خـداجون خانـواده و عزیـزامون و دور از بَلا نـگه دار …
خـداجون تمـوم مریـضای لاعـلاج و . . رو شـفا بـده …
خـداجون کـسایی که بـیمـاری اعــتـیاد دارن و انگــیزه تَرک بــده ..
خـداجون هروخ جلـو مشکـلات کم آوردیم دَس بکـش رو قـلبامـون تا صَبرمـون شــارژ بـشه …
خـداجون به همــه مــا و رفـتگانمــون آرامــش بــده …
خــدایا عاشــ♥ـقتیم ،
هـوامونو بیـشتر داشــته بـاش ..+

سلام بر سردار جهان گشا رعد دلاور نبینم دردی داشته باشی معلمها این موقع از سال که میشه اونایی که من میشناسم مخصوصا خاهرم همین مشکل رو دارند که دلیلش خستگی ی چشم اونم از کار کشیدن زیاد از چشمها به وجود میاد تازه به حنجره ی معلمها هم فشار زیادی میاد تا جایی که خواهرم یک بار مجبور به عمل جراحی شد

ترانه جون من از صندلی خوشم نمیاد . شتر مترم بی خیال شو . اگه هم باشه من به سوال موالا جواب نمیدم خخخ
اصلاً هم هیچی برام مهم نیست . من در عالم حقیقی هم برام مهم نیست مردم در موردم چی فکر میکنن . خخخخ
به قدری تعجب کردم که شبو شور به سوالای من جواب داد که نگو . تا الانم عذاب وجدان دارم

علیخانی تازه اصل کارا از ۵ خرداد شروع میشه . در رابطه با حنجره و صدا هم کاملاً مؤافقم.
واقعاً صدام هر سال داره تغییر میکنه و به سمت بد شدن میره

دوست یعنی: کسی که وقتی هست آروم باشی
و
وقتی نیست چیزی تو زندگیت کم باشه…
دوست یعنی: تنهاییامو میسپرم دست تو
چون
شک ندارم میفهمیش…
دوست یعنی: ی راه دو طرفه
ی قدم من ی قدم تو…
لحظاتت شاد دوست من.[!¡]

طاها کمی خودت حرف بزن و کمتر جملات ادبی برای ما بذار خخخ
تو که تو اردو بلدی اون همه شیطونی کنی پس چی شده حالا زبونتو قورت دادی و هی جملات ادبی می نویسی ؟؟؟؟؟

اگه خبر مرگمو بهت بدن چه حالی میشی؟
۱)اهمیت نمیدی
۲)میگی آدم خوبی بود
۳)میگی کاش زودتر مرده بود
۴)خوشحال میشی
۵)گریه میکنی
۶)دق میکنی
۷)دلتنگم میشی

مهدی به کمیت نگاه نکن به کیفیت توجه کن . مثلاً کامنتا رسید به ۱۰ هزار ، که چی ؟؟؟
در قهوه خونه کمی باید به شناخت آدما برسیم . کمی هم شوخی و خنده . تعداد کامنتا اصلاً مهم نیست.

پروردگارا
دوستانی دارم که روزگار فرصت دیدارشان را کمتر نصیبم میگرداند اما تو خود میدانی که یادشان در دلم جاوید است،دوستانی که رسمشان معرفت،کردارشان جلای روح و یادشان صفای دل است،پس آنگاه که دست نیاز سوی تو بر می آورند،پرکن دستانشان را از آنچه که در مرام خدایی توست…

ترانه خدارو شکر . البته چون با بیشتر دخترا تماس تلفنی دارم همه چیو در مورد من میدونن . ولی خوب شد که من روی این صندلی نمیشینم.
خانومی عزیزم شما کجایی هستی ؟؟؟ با من خیلی لفظ قلم صحبت نکن عزیزم. من دوست دارم در دنیای مجازی شوخو راحت باشم . بخاطر همین ادای ی پیرمرد و ی بابابزرگو در میارم خخخخ

دوست من…
برای همه خوب باش…
آنکه فهمید همیشه کنارت خواهد ماند…
و آنکس که نفهمید…
روزی دلش برای خوبیهایت تنگ میشود…

به تاوان کدامین جرم تنم سنگ بلا خورده؟
سکوتم حرفها دارد…ببین در من خوشی مرده
ببین ای خوب دیروزی کجا بودم کجا هستم؟
تو که همدرد من بودی ببین با غم چه بشکستم
بدی کردند و بخشیدم…زتیغ گریه اشکم ریخت
ولی با “درد” خندیدم…

رعد بذاریم هر کسی تو حال خودش باشه گاهی همه لازم داریم با خودمون خلوت کنیم خب .راستی تو یه تاپیک عروسی پسرتونو هم شادباش گفتم عزیز ان شالله خوشبخت بشن

جالبه که اکثر اهالی اینجا از اصفهانن پس عجیب نیست که اردوای گوش کن اون طرفا س !هر چند این بار خیلی جالب بود و اونایی که مال اون منطقه هم نبودن باز خودشونو رسونده بودن

زن در کلاس صبر و ناز و انتظار شاگرد اول شد
و مرد در کلاس تمنّا و نیاز و تلاش برای وصال.
زن آموخت که چگونه دل برباید
و مرد آموخت که چگونه دل به دست آرد.
مرد عصیانگر بود و سرکش.
نگاه به هر سو داشت و میل به کشف و ادارک.
پس حجاب چشم بر او واجب شد تا نگاهش فقط به سوی محبوب خود باشد.
زن نیز چون لطیف بود و زیبا،
میل به خودآرایی و نمایانگری داشت.
پس حجاب تن بر او واجب شد تا گرفتار تبرج نشود.
این شد که خداوند اول بار حجاب چشم را به سوی مرد نازل کرد
و سپس حجاب تن را برای زن آفرید

سلام بر سرکار خانم ترانه ورود تون به قهوه خونه رو خوش آمد عرض میکنم پیامد جواب زیر کامنت نوشتن شده این که میبینید شماره ای رو که وقت ورود میبینید با شماره ی کامنتها فرق داره

… دوست خوب مثل خودکار نیست …
… که وقتی جوهرش تموم شد بندازیش دور …
… دوست خوب مثل جوهر خودکاره …
… که واست خاطره های به یاد موندنی رو ماندگار میکنه …

۲۳سال از عمرم گذشت …
برای خیلی ها رفیق بودم— شاید خیلی ها نارفیق بودن!!!
سعی کردم خوب باشم—- اما بدی دیدم
اعتماد کردم—- نارو زدن
عاشق شدم —-نرسیدم
دوست داشتم(محبت کردم)—- لطمه خوردم
مهربان بودم—-بی تفاوتی دیدم
برای همه شادی افریدم —- اما غمگینم کردند!!!!
لبهارو خندوندم —- چشمهایم را گریاندند …
از تنهایی در اوردم—- تنها موندم
پیچیده و دشوار بودن —- من راحت و ساده!!!
همدم و همراه شدم—- بعدها خنجر خوردم
امامن رفیق بودم —- و باز همون “رفیق” موندم و در آخر……
تا نفس دارم و زندم —- رفیق خواهم ماند .

این دنیا را به آنانی هدیه میکنم که به خیالشان دنیا فقط برای آنهاست!ولی برای تو آسمان را آرزو میکنم که همیشه مانند دلت زیباست..

ما مال نداریم که هی فخرفروشیم ، اموال نداریم که برفقربپوشیم ، داریم گرانمایه ترین ثروت عالم ، یک دوست که آنرا به جهانی نفروشیم!

سلام به شما بله مرسی بابت تذکرتون سعی می کنم فراموش نکنم واقعا” خیلی فراموشکارم منم به شما خوشامد و وقت بخیر می گم خوشحالم که شما هم اینجا هستین

ترانه جون ؛ علیخانی ؛ دادا حسین ؛ طاهای آب زیر کاه , خداحافظ. همتونو دوست دارم .
ولی من برم که بقیه راحت باشن خخخ همتونو به خدا میسپارم. برای من امشب دعا کنید خییییییلی خیییییییلی .

ادمهایی ک شما را بارها و بارها می آزارند
مانند کاغذ سمباده هستند.
آنها شما را میخراشند و آزار میدهند،
اما در نهایت شما صیقلی و براق خواهید شد
و آنها مستهلک و فرسوده……!!!!

منم خیلی دوستون دارم خانوم رعد بارانی دوست داریم باشین ولی بخاطر چشمتون جرات اصرار رو ندارم دعا می کنم براتون بهترین ها رو عزیزم

همهمه ی افکار خـــــــــــط خطی مـــــــــن…
تنها کاریست که امسال از دستت بر می آید برایم انجام بدی…
دریغش نکن رفیـــــــــــــــــق…!!!
شاید تو پاک تر از منی…
برای تنها دعای مـــــــــــــــــن یـــک آمـــــــــــــــــین بگو…
فقط یک آمــــــــــــــــــــــــــــــــــین….

ممنون منم خوبم هوای سنندج هم که عالی بود امروز کلا” خدا رو شکر روز خوبی بود به من که خوش گذشت تازه اینجا هم پر کار بودم!

یه دبیر داشتیم اینقد با صلابت بود که وقتی کتشو تو کلاس آویزان میکردو از کلاس بیرون میرفت کسی جرات صحبت کردن نداشت. سلامتی تموم معلم ها صلوات که هر چی داریم از اوناست………

آیا می دانید که ……کرم خاکی نه می بیند و نه می شنود.
آیا می دانید که ……زنبور از بوی عرق بدش می‌آید و به کسی که بدنش بو بدهد، یا عطرزده باشد حمله می‌کند.

رفاقت رو از دست فروش بازار نخریدم بلکه تو کوچه های خاکی محلمون یاد گرفتم پس خوب می دونم برای کدوم رفیق زمین بخورم که از زمین خوردنم شاد نشه بلکه دست خاکیم رو بگیره و منو از زمین بلند کنه …

خانه قلب من از خشت رفیقان بر پاست،دیدگانم ز گل روی رفیقان بیناست،روزگاریست که هر کس ز کسی بی خبر است باز هم بر دل ما یاد رفیقان برجاست

ههههه فکر کنم خوابشون برده یاد اون داروغه تو رابین هود افتادم که خوابش برد و جان کوچیکه و رابین کلیدا رو از کمر بندش جدا کردن!البته تو این ماجرا من نقش کمتر از رابین هود نمی پذیرم!

لب دریانشسته بودم پرنده عشق امدوگفت.برای دوستت نامه ای بنویس,گفتم قلم ندارم,گفت از پرم بگیرگفتم جوهرندارم ,گفت از خونم بگیر گفتم ورق ندارم گفت روی سینه ام بنویس,با تمام وجودم نوشتم :خرابتم رفیق

ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ؛
ﯾﮏ ﺫﻫﻦ ﺁﺭﺍﻡ …
ﯾﮏ ﺗﻦ ﺳﺎﻟﻢ ….
ﯾﮏ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﯿﺮﯾﻦ ….
ﯾﮏ ﺧﯿﺎﻝ ﺭﺍﺣﺖ ….
ﺭﻭﺯهاے ﻗﺸﻨﮓ ….
ﯾﮏ ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺵ ….
ﯾﮏ ﺧﻮشے ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ….
ﻧﺼﯿﺐ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﮐﻦ …الہے ﺁﻣﯿﻦ .

دارم سعـــی می کنــم همــرنگــــ جــماعتـــ شــوم، …آهــای جمــاعـتـــــ …
میـــشـــود کــمکــم کــنید
؟!شمـــــــا دقیقــــا چــه رنـــگــی هســتـیـد؟!

سلامتی اونی که بهش گفتن اگه عشقت بمیره چیکار میکنی؟
گفت: منم واسش میمیرم.
گفتند اگه رفیقت بمیره؟…………
گفت: وایستا ، حرفتو قطع کن. اگه خودم بمیرم نمی زارم رفیقم بمیره.
میمیرم برات رفیق

لایک = رفاقت

هیچکس را در زندگیتان ملامت نکنید
آدمهای خوب برایتان شادی می آورند
آدمهای بد تجربه
بدترین ها درس عبرت می شوند
بهترین ها ، خاطره !!!

طاها جان واقعا N V D A فرشته هستش، من وقتی جازم پرید اگه N V D A نداشتم نمیتونستم تو قهوه خونه شهروز بیام، دارم سعی میکنم برم تو نخ N V D A به صدای ایسپیک که تقریبا عادت کردم

اگر پزشک نشدی مهم نیست
اگر مهندس نشدی مهم نیست
اگر خلبان نشدی مهم نیست
اگر هنرمند نشدی مهم نیست
اگر تکنسین نشدی مهم نیست
مهم اینه در کاری باشی که میتونی باشی!
مهم اینـــه
که با وجـــدان و وظـیــفــه شناس باشی در آنــصورت تو مهـــم تــریـــنی!!

در پایان روز به آرامی به خودتان بگویید:
“دوستت دارم”امروز نهایت تلاشت را کردی.
وبااین که همه آنچه رادرنظر داشتی را انجام ندادی!!
باز بااین حال دوستت دارم…