خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود نوار قصه ی زورو

درود به همه ی شما دوستان عزیز.
امیدوارم که حالتون خوب باشه.
قبل از هر چیزی باید بابت تأخیر در جواب دادن به کامنتهای پست قبلی به دلیل مسافرتی که رفتم از همه ی شما عزیزان پوزش بخوام.
اینجا هم جا داره از همراهی همه ی شما دوستان خوبم تشکر کنم.
خب اول من در مورد این نوار قصه ها باید یه توضیحی بدم.
چون عده ای از دوستان دچار سوء تفاهم شدن و اینطور تصور میکنن که این نوار قصه ها ممکنه بیفایده باشن و به کار کسی نیان.
این نوار قصه ها که الآن توی این سایت قرار میگیرن، خیلیهاشون توی سایتهای دیگه ی اینترنتی هم پیدا میشن.
منتها تعداد این سایتها خیلی کم هستن و لینکهای خیلی از اونها هم خراب شده.
من اینها رو اکثراً از آرشیو خودم میذارم و خیلی کم پیش اومده که نواری رو از اینترنت بگیرم.
حتی خیلی از این نوارها رو توی اینترنت سرچ میکنم و میبینم که پیدا نمیشن.
برای امتحان هم یکی از نوار قصه هایی که گذاشتم رو سرچ کنید میبینید که توی همون چند سایت اول گوگل محله رو معرفی میکنه.
نکته ی دیگه این که این نوار قصه ها خیلیهاشون از روی کتابهای قصه ی کودکان و فیلمهای کارتونی و انیمیشنی ساخته شدن که خب برای کودکان نابینا امکانش نیست که کتاب بخونن و انیمیشن نگاه کنن.
پس باید یا کتابهای صوتی کودکان براشون باشه یا نوارهای قصه ای که از روی کتابهای قصه و انیمیشنها ساخته میشه.
مثل همون فیلمهای توضیحداری که توی سایت ما تعدادی گذاشته شده.
این نوار قصه ها هم میتونه مثل فیلمهای توضیحدار، یا همون رادیو فیلمها، نیاز کودکان نابینا رو به قصه و قصه خوانی برآورده کنه.
نکته ی دیگه این هست که واقعاً شاید خیلی از والدین و حتی کودکان امروزی از وجود چنین نوارهایی به دلیل تکنولوژیهای جدیدی که اومده بیخبر باشن و کودک نابینا هیچ سرگرمی خاصی برای پر کردن اوقات فراغت و یاد گرفتن و قصه گوش کردن نداشته باشه.
به همین دلیل هست که من دارم این نوار قصه ها رو میذارم و هدفم هم اینه که این نوارها به دست کودکان نابینا برسه که در ازای کتاب قصه و کارتونی که کودک بینا میخونه و میبینه، کودک نابینا هم یه جایگزین مناسب داشته باشه.
به هر حال این نوار قصه ها تا حدود یک ماه آینده پستهاشون به اتمام میرسه و اونهایی که مخالف این پستها هستن هم دیگه شاهد این پستها نخواهند بود.
اما بریم سراغ نوار قصه ی این پست.
توی این پست نوار قصه ی زورو رو براتون آماده کردم.
این نوار قصه دو نسخه داره.
نسخه ی اولی که براتون میذارم، نسخه ای هست که شرکت توتِکس منتشر کرده که داستان زورو در این نوار قصه با صدای دوبلرهای اصلی این فیلم روایت میشه و گویندگان اصلی فیلم زورو این نوار قصه رو اجرا کردن.
این نوار قصه حجمش بیست و شش مگابایت هست که از
اینجا
قابل دانلود هست.
نسخه ی دوم، نوار قصه ی زورو، محصول گروه هنری سوپر اسکوپ و شرکت چهل و هشت داستان هست که حجمش هم حدود سیزده مگابایت هست و از
اینجا
قابل دانلود هست.

تن رود همهمه ی آب،
من پر از وسوسه ی خواب.
واسه رؤیای رسیدن،
من بی حوصله بی تاب.
میون باور و تردید،
میون عشق و معما.
با تو هر نفس غنیمت،
با تو هر لحظه یه دنیا.
با تو پرشور و نشاطم،
تو هیاهوی نِگاتَم.
تو یه آواز قشنگی،
من تو اهنگ صداتم.
مثل خنده رو لباتم،
مثل اشک رو گونه هاتَم.
تو رو می بوسمو انگار،
شاعر شعر چشاتم.
دشت پونه های وحشی،
رنگ التماسو خواهش.
موج خاکستری باد،
شعله گرم نوازش.
بیا گل واژه ی عشقو،
با تو همصدا بخونم.
تو رو دوست دارمو ایکاش،
تا ابد با تو بمونم.

تا پست بعد، مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید.
بدرود.

۶۴ دیدگاه دربارهٔ «دانلود نوار قصه ی زورو»

سلام و تشکر بابت زحمات شما و نوار قصه هایی که میذارید. با تمام توضیح شما در مورد این دست پست ها کاملا موافقم، هرچند که قبلا هم متوجه هدفتون شده بودم. اتفاقا خیلی از کارتون ها چون بیشتر تصویری هستند برای کودک نابینا جذاب نیستند، ولی نوار های قصه این نقطه ضعفو ندارند، جالب اینجاست که کودکان بینا هم هستند که این نوار ها رو دوست دارند. باز هم بابت زحمات شما برای گذاشتن این پست ها ممنونم. موفق باشید.

sسلام شهروز عزیزم میگم این محله ی کم بودی داشت یعنی ی جورایی خاموش و تاریک شده بود پس شما رفته بودین مسافرت امیدوارم که حسابی خوش گذشته باشه و دیگه این که آقا قبول نیست ما اول شما رو با این نوار قصه ها شناختیم تموم میشه نداریم اگر شده خودت بشینی و قصه بنویسی و برامون بخونی این کار رو بکن البته خیلی واردیها از همین یکی دو پست گذشته شروع کردی به شعر گذاشتن یعنی بعد از قصه ها دیگه با پستهای شعر و ترانه باید منتظرت باشیم اونم خوبه از دوست هر آن چه میرسد نیکوست زنده باشی داداشم

سلام شهروز.
سفر خوش گذشت؟
بچه ها بیایید خفتش کنیم این دفعه تنها نره همه محله رو ببره سفر.
یعنی این انصافه؟ از۲تا نوار که اینجاست من باید جفتش رو داشته باشم آخه؟ دردم رو به کی بگم آخه؟
آهان پیدا کردم دردم رو الان همینجا میگم.
شهروز! اون دوستان محترمی که نوار قصه دوست ندارن به نظرشون شما الان چی بذاری بهتره آیا؟ حیف که اینجا نمیشه وگرنه خودم توضیح می دادم. درضمن، گفتی اوشون ها با پست های نوار قصه ها موافق نیستن. اینطوریه؟ یعنی پس میشه ما موافق ها هم که تعدادمون خیلی زیاد هم زیاده بیاییم بگیم با چی ها و چه مدلی ها توی محله موافق نیستیم بلکه فرجی بشه و۱دست توانای خیرخواه بیاد محض رضای اعصاب داقون من که این روز ها داره دیگه بهم فرمان میده کم کم بی سر و صدا از محله۱کوچولو بکشم عقب تر تا کمتر حرصم در بیاد جمع کنه این مایه های پریشانی اعصاب پریشانم رو؟
اگر اینطوریه بگو تا ما هم بیاییم بگیم. اون هایی که قصه دوست ندارن می تونن وارد نشن. به قول۱هم محلی قدیمی خرجش۱ِچ هست.
جدی نوار هات تموم میشه شهروز؟ وای این یعنی آرشیو من فقط چندتا از مال تو کمتر بود آخجون! ولی من موافق نیستم نوار های درخواستی من توشون نیست. من نمی دونم لیلیلیلی حوزک و هوشی کوچولو و کرم شبتاب و دزد بی حیا رو برام پیدا نکردی اینجا نذاشتی تا هم این ها رو بهم ندی نمیشه این سری پست ها رو ببندی. تهدید نکن هیچ فایده ای نداره. این دفعه دیگه کوتاه نمیام. به جان خودم. نوار ها نیست و پیدا نمی کنم و اینترنت ندارتشون و باشه حالا اگر شد و چپ و راست هم سرم نمیشه. من نوار می خوام و در مورد این سری پست هات هم با داداش علی موافقم کاااآاااآاااملاً. آخیش سبک شدم داشتم می ترکیدم. برم۱سرکی به باقی پست ها بزنم همین طوری مثل اینجا به همش بریزم تا بقیه هم از عذاب حضورم بی نصیب نمونن.
ایام به کامت.

سلااام شهروز.
تو باز هم از این نوارها میذاریی من میدونم.
تو تسلیم نمیشی من میدونم.
با اون متن آخر یواش یواش دارم قانع میشم که تو داری عاشق میشی من میدونم.
الآن باید خداحافظی کنم و الفرار کنم من میدونم.
پس ممنون از پست.

سلام شهروز
امیدوارم سفر خوش گذشته باشه
ممنونم از نوار قصه هایی که میذاری
کارت عالیه مفیده صد در صد مفیده چرا این دوستان کودکان نابینا رو نمیبینن این سایت برای همه ی نابینایان ساخته شده. همه ی نابینایان

از کودک گرفته تا میان سال
دمت گرم داداش ایول داری
شاد و سربلند باشی

سلام شهروز عاشق خخخ رسیدن بخیر. من فقط اومدم خوشامد گویی بگم و برم و اینکه شعر پایانیتم خیلی قشنگ بود. البته کمتر از اینشم انتظار نداشتم. موفق باشی
راستی نوار قصه هایی هم که اینجا میذاری خییییلی خوبه ادامه بده.

سلام
یعنی چی چرا زود تسلیم میشید؟
شما و تسلیم! نه نه!
نمیتونم باور کنم
چرا؟ آخه چرا؟ من دیدگاه پریسا را کاملا میپسندم.
بالاخره هر کس سلیقه ای داره،
خوب هرکی دوست نداره خوب نیاد تو
چه دلیل داره که ما را بی نصیب کنید؟
مگر برای یه بی نماز در همه ی مسجد ها را میبندند؟
دیگه نمیخوام این حرف های دلسرد کننده را بشنوم
خوب بگذریم اول از نوارها بی نهایت ممنون ادامه بدید ادامه ادامه
مسافرت خوش گذشت؟
با کی رفته بودید؟ چرا بی خبر؟
همیشهه خوش باشید.

سلام خانم کاظمیان.
بحث تسلیم شدن نیست.
آرشیوم داره به انتها میرسه و خود به خود دیگه نواری ندارم که بذارم.
مسافرت هم خیلی خوب بود.
با چندتا از دوستای بینایی که دارم رفته بودم.
ممنون از حضورتون.
موفق باشید.

سلام شهروز داداش گلم اول بذار جواب پریسا رو بدم آبجی سفر شهروز به بستنی ی یواشکی در ولی من هنوز تو کف اون بستنی ی یواشکی هستم چراآآآآآآآآ بعد هم داستان کرم شبتاب رو که گذاشته و منم دانلودش کردم بعد هم برو توی پست نوار قصه ی مری پاپینز ی جواب اساسی به کامنت من که داره خاک بر سر چیز ببخشید خاک میخوره بزن و ی جواب اساسی و قانع کننده بهم بده حالا داداش شهروزم میگم اولا که قصه ها رو ادامه بده اگر نوار قصه هم پیدا نکردی اینم سوژه بشین خودت قصه شو سر هم کن موضوع داستان قهوه خونه ی پریسا میتونی به صورت سری ی چهل و هشت قهوه خونه درش بیاری هنرپیشه ی اصلی پریسا پریسا بازم میگم چراآآآآآآآ

سلام اختصاصی داداش علی.
وای بستنی بستنی بستنی بستنی بستنیییییی اون هم از مدل یواشکیشششششش. ای خدا میییی میرم براشششششش. الان میرم توی پست مری پاپینس ببینم چی شده. خدا نکنه کامنت شما بی جواب مونده باشه. ببخشیدم ندیدم الان میرم ببینم کجا هاست. دیگه چی می خواستم بگم؟ وای آخ الان باید برم به یاد بستنی های یواشکی آب جوش قورت بدم که لذت این بستنیه… وای خدایا من باز هم بستنی یواشکی می خواااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآااام! باز هم می خورم. خوب می کنم. باز هم می خورم باز هم بستنی یواشکی می خورم می خورم می خورم این دفعه میرم چلو کباب یواشکی می خورمممم.
آخیییش! وای خدا سبک شدم راحت شدم دلم داشت می ترکید به معنای واقعییی،ییی،ییی،ییی،ییی،ییی،ییی.
ایام به کام.

سلااااااااااااااام بر جوان عاشق خوبی شهروزی
تو وضعیتت از کریم صادق سهراب بهتر هست
کمی به قربان فکر کن ببین اونها دارن به عشقشون فکر میکنند شهروزی نبینم دلت گرفته باشه
هاها هاهاهاهاها از این بهتر نمیشد

گون از نسیم پرسید

دل من گرفته زینجا

هوس سفر نداری

ز غبار این بیابان ؟

همه آرزویم اما

چه کنم که بسته پایم

به کجا چنین شتابان ؟

به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم

سفرت به خیر !‌ اما تو و دوستی خدا را

چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی

به شکوفه ها به باران

برسان سلام ما را

سلام شهروز جان خودت ببین من به این آدم یواشکی چی بگم آخه میگم پریسا مثل این که اون قسمت شرکت چهل و هشت داستان قهوه خونه صاحب امتیاز پریسا و به نویسندگی ی شهروز و ویراستاری ی من رو نخوندی میگم مثلا شب جمعه است ساعت دوازده ی سر میام توی گوشکن میبینم محله خیلی شلوغ شده میگم چه خبره دارن چیزی میدن شهروز میگه کجایی بابا از مرحله پرتی ی قهوه خونه یواشکی داریم میگم مدیرش کیه میگه یواشکیها معلوم مال کیه آی حال میده آی حال میده آخه پریسا چراآآآآآآ

بستنی هم می خورم، قهوه چایی هم نمیدم، دیگه چی بود؟ نوار هم می خوام، به جای بستنی پرس پرس خوردنی یواشکی هم ذخیره می کنم واسه زمانی که شهروز بره با دوست های بیناش سفر و ما رو نبره اون وقت یواشکی می خورم بعدش کتبا بهش گزارش میدم. واییی! عصبانیم خداااآاااآااا!
داداش علی! یعنی۴۸تا؟ واییی! مامااااان!

با عرض سلام مجدد شهروز جان بهش بگو این چهل و هشت داستان در صورت استقبال هم محله ای ها پیش در آمد چاهار صد و هشتاد داستان میباشد به نقش آفرینی ی پریسا در نقش قهوه چی شهروز تصور کن پریسا رو توی نقش قهوه چی با ی پیش بند که داره برات قلیون میاره اون وقت من داد میزنم قهوه چی یه کافه گلاسه توپ برام بیار کیف کردی پریسا چقدر کلاستو بردم بالا

یعنی الان من جیغم چه رنگی باشه با این پیشبینی وحشتناک داداش علی برابری می کنه؟ شهروز! می خندی؟ به جان خودم تلافی می کنم این خخخ رو! از حرص تو هم شده اینقدر بستنی یواشکی می خورم که دلدرد بشم. هیچی نگو! با بینا ها رفتی سفر حالش رو بردی اون هم زمانی که من به شدت دلم سفر می خواد الان اصلا هیچی نباید بگی به احترام احساسات ضربت خورده من.

تو مطمئنی من فقط همون۱بستنی یواشکی رو خوردم؟ شکلک خنده شیطانی زیر جلدی پریسا به شهروززز! آخی طفلکی شهروز! خوش باش با تصور برنده بودنت! شکلک خنده شیطانی تر که دیگه نمی تونه در مرحله یواشکی باقی بمونه و داره لبخند و خنده و قاه قاه میشههه!

آخ جون بزن قهوه خونه رو تا خودت مجبور بشی پای دخلش وایستی. احتمال داره من۵شنبه در ارتفاعات باشم و اونجا نت بی نت. هی خواستم نگم پست رو بزنی مجبور بشی جام وایستی من با گوشی گه گاهی بیام محله ببینمت که پای سماور عرق می ریزی و به خودت بد و بیراه میگی و۱دل سیر بخندم ولی چیکار کنم از دست این دل مهربونم که نمی ذاره زندگی کنم! آخ از دست این دل از دست این دل!

سلام انگار من نبودم با هم پاس کاری میکردید بنظرم پریسا با قهوه خونه و صندلی ی داغ موافقت کنی برد کردی وگر نه برای چندتا بستنی ی یواشکی که هر قدر هم که لذتش رو برده باشی به اندازه ی ی روز سفر شهروز نمیشه این شهروز رو که من میشناسم برای هفت روز هفته و سیصد و هفتاد روز سال برات برنامه میچینه چرا سیصد و هفتاد روز خدا رو چه دیدی شاید همین فردا علم پیشرفت کرد و تعداد روزهای سال چاهار پنج روز بیشتر شد من پیشبینی میکنم که حتی یه روز هم نتونی در بری انتخاب با شماست خلاصه بین بد و بدتر البته برای تو و خوب و خوبتر البته برای من و شهروز بهتره که یه انتخاب معقول داشته باشی وگر نه مجبور میشی مثل رابین سون کوروزو اه توی همون ارتفاعات برای همیشه بمونی اون وقت ما میریم اردو و هزارتا بستنی ی یواشکی میخوریم و تو توی سرمای کوهستان بستنی آلاسکا میشی من خیر و صلاح تو میخوام حالا بگو علی بد آدمیه

تا اینجاش که در رفتم داداش علی باقیش هم خدا بزرگه.
اوه نه! شما بدون من اردوی گوش کنی نمیرید. به جان خودم نمیرید. اگر برید همه جا روح سرگردانم اذیتتون می کنه. از جاکفشی اردو گرفته تا داخل اتوبوس در طول مسیر ها و خلاصه همه جا.
این دیگه نهایت چیزه. یعنی اینه. قهوه و صندلی و همه چی اون هم جفتی اون هم تمام سال! شهروز لایک نکن به جان خودم نفرینت می کنم که تمام اطلاعات تمام آرشیو هات از وسط نصف بشن. ارتفاعات رو بیخیال فعلا من۱سر برم افق الان میام.

دیدگاهتان را بنویسید