خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

شهروز حسینی را نقد کنید.

درود بر شما دوستان عزیز.
امیدوارم که حالتون خوب باشه.
خب چند روز پیش بحثی در مورد نقد مطرح کردم که مباحث خیلی خوبی توی اون پست مطرح شد.
در ادامه سعید درفشیان پیشنهاد کرد که این کار رو عملی انجام بدیم و از خودمون شروع کنیم.
اونجا قرار شد سعید اول پست نقد خودش رو بزنه و بعد از اون هم من این کار رو انجام بدم.
سعید خیلی زود به قولش عمل کرد و الآن وقتشه که منم به وعده ای که دادم عمل کنم.
من برای نقد شدن آماده ام.
مطمئناً نقدی که در چارچوب اصولی خودش مطرح بشه، جواب منطقی هم از من دریافت خواهد کرد.
فقط یه خواهش کوچولو دارم.
اگر کسی در این پست به دنبال تصفیه حساب با من باشه، به نظرم بهتره این کار رو نکنه.
راههای خصوصیتری هست که میتونید این کار رو انجام بدید.
مثلاً یه طوری نباشه که بخواید یه شعری بنویسید با این مضمون که نقد در مورد تو فایده نداره و این حرفا، بعد اشتباه بنویسید یکی دیگه بیاد اصلاحتون کنه.
خب چه کاریه؟
البته انسان جایز الخطاست و این اشتباهات برای هر کس ممکنه پیش بیاد.
ولی این مثالو زدم که بگم، اینجا قراره من نقد بشم. نه تخریب و ترور شخصیت. نقدی که منصفانه باشه، در چارچوب اخلاق باشه، ادبیات درستی داشته باشه و بیغرض باشه.
بیشتر از این پست رو طولانی نمیکنم.
آهان. لطفاً از کامنتهای حاشیه ای و متفرقه و چت در این پست خودداری نمایید.
توی کامنتها منتظرتونم.
مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید.
بدرود.

۱۳۳ دیدگاه دربارهٔ «شهروز حسینی را نقد کنید.»

و اما تو!
آدم فعال و پیگیری هستی!
از اون وقتی که ویرایشگر و بعد مدیر شدی، هزار جور بهت حمله شده و تو هنوز جا نزدی!
خلاصه کتک خورت ملثه!
ولی میدونی؟! یه خصوصیتت اینه که باید هر طور شده حال کسی که باهاش حاشیه داشتی رو بگیری و این به نظرم جالب نیست!
چون خود این کار یه وقت میبینی دوباره یه حاشیه دیگه درست میکنه!
قاعدهش اینه که مثال بزنم ولی چون میدونی و میدونم دارم چی میگم و چی میشنوی، مثال نمیزنم خخخخ!
برای دوستات حاضری هر کاری از دستت میاد بکنی و همیشه به عنوان یه نیروی قابل اعتماد و اتکا میشه روت حساب کرد.
ولی سعی کن اون کولر گازیه که پارسال روت نصب کردیمو همیشه روشن نگه داری! پول برقشم با من!
بعضی وقتا یهو جوش میاری و میری تا حد موتور سوزوندن!
این جور وقتا حرفت یه کلامه و انعطاف به خرج نمیدی!
خلاصه هیچ کدوم از این دوتای آخری برای سلامتیت خوب نیست!
صداتم یه آدم بد اخلاق و اخمو رو نشون میده که خب این دیگه دست خودت نیست!
فعلا تا همین جا بسته!
ببینم دوستان کمک میکنن چیزای دیگه ای هم یادم بیاد در موردت بنویسم؟!

سلام سعید.
میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست.
نقدی که با کامنت سعید شروع بشه باید فقط خدا بقیشو به خیر کنه خخخ.
اون نکات مثبتش که نظر لطفته.
اما در مورد جوش آوردن و این حرفا باور کنید دوستان من در محیط حقیقی و خارج از اینترنت اصلاً این شکلی نیستم.
ولی خب نمیدونم به خاطر تعصبه که به اینجا دارم یا چیز دیگه ای، یه وقتایی از کوره در میرم که قبول دارم خیلی جالب نیست.
اما انصافاً مواردی هم که پیش اومده حق تا حد زیادی با من بوده ولی قبول دارم این دلیل خوبی برای از کوره در رفتنم نیست.
ولی به نظرم تنها راهش تلاش برای خودداری بیشتر و کسب تجربه از اتفاقات گذشته هست که این قول رو میدم که این اتفاق بیفته و تمام تلاشم رو بکنم که همچین وقایعی از من توی سایت رخ نده.
ممنون از نقد خوبت.
موفق باشی.

سلام آقای حسینی .
من در جوابتون به آقای درفشیان به این جمله بر خوردم :نمیدونم بخاطر تعصبه که به اینجا دارم .
تعصب چه کلمه ی سنگینی .
تعصب داشتن روی هیچ چیز خوب نیست . پس اگر بخاطر تعصب به گوشکن عصبی شدی کارت اشتباه بوده .
واقعا من که برای شما خیلی احترام قائلم . خییلی زحمت میکشید که برای من قابل درک نیست که چطور شبانه روز وقت خودتونو در اختیار این فضای مجازی می گذارید .
پشت سرتون گفتم جلوی روتون هم بگم :برو به زندگی خودت برس .

حتی اگر هم قدرتو بدونند هیچ فایده ای به تو نمیرسه .
اینجا باش اما نه صد درصد . تمام خودتو فقط خرج خودت کن .

سلام رعد.
خب تعصب رو برمیداریم جاش تعلق خاطر میذاریم.
فکر کنم بهتر شد.
من دارم به خاطر دل خودم اینجا کار میکنم نه کس یا کسان خاصی.
هیچ منتی هم به سر کسی از این بابت نمیذارم.
تعارف هم با کسی ندارم.
الآن بیکارم و وقتم آزاده و دارم توی سایت کار میکنم.
ولی اگه کار گیرم بیاد و برم سر کار، شاید کمی فعالیتم محدودتر بشه.
ولی حتی اون موقع هم هرچی بتونم به سایت کمک میکنم.
ممنون از حضورت.
پیروز باشی.

سلام شهروز,‏ خوبه که از به حاشیه رفتن پست جلوگیری کردی ولی دشمنات باهوشن,‏ به این سادگیا وارد جنگ نمیشن.
خیلی قشنگ تیکه میندازیا!! خودمونیم.
خیلی دوست داشتم نقدت کنم ولی میترسم عده ای از آب گلالود ماهی بگیرن.

سلام.
یعنی بعدش نوبت منه؟ مامااان! حالا من جوگیر شدم۱چیزی گفتم.
شوخی کردم. گفتم هستم پس هستم.
ولی الان رو عشقه که نوبت شهروزه! آخ جون.
جدی:
تو خوبی شهروز. واقعا میگم. در مورد عصبانی شدن هات به خاطر تعلقت به اینجا خیلی شبیه من هستی پس وقتی خودم این مدلی هستم نمی تونم بهت انتقاد کنم. فقط اینکه این خشم ها پیش از اون که به طرف مقابل برسه اول خودت رو آزار میده و من موافق این بخشش نیستم. دلم نمی خواد یکی از بهترین هم محلی هام مورد آزار واقع بشه حتی از طرف خشم خودش. ایرادی بهت نمی بینم که اینجا بخوام بگم. البته جز اذیت کردن من.
امیدوارم به همین زودی، خیلی خیلی زود، بری سر۱کار حسابی ولی اون قدر گرفتار نشی که دیگه اینجا نباشی. واقعا امیدوارم و دعا می کنم. از ته دل.
تو خوبی شهروز. به قول خودت، مواظب خوبی هات باش. گاهی عواملی که ما باهاشون چندان موافق نیستیم میان تا روی خوبی هامون خط بندازن. مواظب باش. حسابی مواظب خوبی هات باش شهروز.
ایام به کامت.

سلام پریسا.
بابت مثبتهاش ممنون.
ولی در مورد منفیهاش، خب بازم میگم که قبول دارم و شاید که نه حتماً باید روی این موضوع کار کنم که کمی آستانه ی تحملم بالاتر بره.
ولی واقعاً این رو هم بگم که خیلیها دنبال موش دووندن هستن و این منو خیلی اذیت میکنه.
باز هم ممنون و منتظر عمل به قولت هستیم.
پیروز باشی.

سلام
منم نظر پریسا را لاااااایک میکنم
به نظر من وقتی عصبانی میشید کمی بیشتر دوست داشتنی میشید
اما واقعا نباید خودتون را خیلی اذیت کنید
شما بدون منت و بدون اینکه از کسی دستمزدی بگیرید بی وقفه اینجا زحمت میکشید
وقتی از کسی یا چیزی ناراحت میشید واقعا خیلی سریع نشون میدید به نظر من تنها نقدی که میشه به شما کرد اینه که
..
….
….
….
ترا خدا در مورد کسی خیلی زود و عجولانه تصمیم نگیرید
و زود از کوره در نرید
من خیلی میترسم یه وقت مریض میشید و اصلا به سلامتی خودتون آسیب میرسونید
موفق باشید
ارادت دارم زیاااااااد

راستشو بگم آخه نمیتونم که راستشو نگم اولش با دیدن این پست ابرو بالا انداختم گفتم ای بابا حالا کی جرات داره که با دم شیر بازی کنه خخخخ اما با دیدن کامنت دوستان که دیدم برخی از اونا حرفای دل منم بود. پس حعیف دونستم منم ی چیزایی نگم. اول اینکه این محیط مجازی هستش پس نقدهاش هم مجازی و برآ محیط مجازی خوبه نه عالمه بیرون و واقعی. مگر اینکه کسانی مثل آقای سرمدی و آقای آذر ماسوله و سایر دوستانتون که شما رو میشناسند اگه دوست دارند که انتقاداشون براتون سازنده باشه بیاند نقدتون کنند که اونم به نظرم خیلی لازم نیست که اینجا باشه. میتونه که در عالم واقعی باشه. راستی بنظرم آدم خوش قلبی باشین اونم کم نه بلکه خییییییلی زیادتا. اما جدیدا از کوره خیلی در میرین که خوب نیست همونطور که پریسا جان اشاره کردند برای خودتون هم خوب نیست. کمی در این رابطه مراعات کنین بد نیست. آخه این محیط مجازی هستش و افراد مختلف بینا و غیره میاند بازدید میکنند که کلا خوبیت نداره که بگند که این نبینا تو محیط مجازی هم با خودشون خوب نیستند. من از روزای اولی که وارد سایت شدم تو پست هاتون بودم و میدیدم که چقدر با حوصله جواب کامنت ها رو میدین نمونش که تو گره زدن سبزی، و همیشه با خوندن پست هاتون که از زبان موجودات بیجان با خودم میگفتم که این آقای حسینی ی استعدادی داره که چقدر خوب میشه بره سراغ نویسندگی برای کودک و نوجوان میتونه برای خودش کلی معروف بشه. و قبلا اصلا ندیده بودم به کسی توپ تشر بزنین. اما جدیدا یکم حواستون نیست که شاید به خاطر حجم زیاد کاری سایت یا همون احساس مسولیت یا همون به قول خودتون احساس تعلق باشه. اممممممما بگم که اگه مثل سابق باشین کمی زود جوش نیارین به خدا یک مدیری هستین که حرف نداره. راستی امیدوارم که به همین زودی کاری خوب بهتون پیشنهاد بشه که میدونم توانمندید و لیاقتش رو دارین بعدش آها بعدش شیرینی بیارین برامون. راستی امیدوارم روزی بشه که از نزدیک در عالم واقعی ببینمتون اون وقت حسابی بنقدمتون خخخخخ راستی شکلک اعتراف که سیتا اصلا نقد بلد نیست. آخه خودش هنوز نتونسته که خودشو خوب نقد کنه.
اوه اوه چه راستی بارونی شد. یخخخخی من همون ذهنیت قبلی رو در مورد شما دارم که انسانی خوش قلب، با حوصله برای سایت، نویسنده از زبان موجودات بیجان که برخی وقتا یادم میرفت که این نوشته را که دارم میخونم ی نبین نوشته آخه خیییلی خوب توصیف میکردین، اینم بگم که یکسری مشکل دانلود داشتم. مشکلم رو حل کردین هنوزم کلی ازتون ممنونم شکلک ارادت. امممممما یکسری که بهم اون کامنت رو از سر عصبانیت نوشتین کلی تو ذوقم خورد و ناراحت شدم. حالا بحثشو اینجا نگیم. که دیگه فراموشش کردم. و دوباره دوست ندارم که زنده بشه. اما در کل خوبییییییین. و خوبتر هم خواهین بود. مهم عالم واقعی هستش که خدا رو شکر گفتین که اونجا زود ناراحت نمیشین. پیروز و سربلند باشین. مواظب قلب مهربون و خوبیهای بی چشم داشت خودتون باشین.
ببین که چقدر برای سیتا سی تا ارزش دارین و مهم هستین که کلی براتون نوشته نوشت. شکلک تملق خخخخ نه خداییش عین حقیقت رو نوشتم.

سلام سیتا.
اتفاقاً نقدهای بیرون از اینجا هم برام مهمه و امیدوارم بچه هایی که منو دیدن هم بیان و نقدهاشون رو بنویسن.
در مورد اون قضیه هم خودت میدونی که مقصرش کی بود.
به هر حال اگر ناراحت شدی متأسفم.
در مورد عصبانیت هم که توی کامنتهای قبلیم جواب دادم.
پستهای سخن گفتن اشیاء هم احتمالاً دوباره شروع کنم.
مرسی که هستی.
موفق باشی.

سلام و عرض ادب
چه پست های جالبی منم بذارید تو نوبت نقد البته لطفا و مرسی
خب شما خیلی فرد فعال و قابل احترامی هستید و به نظرم اگه گاهی به یه سری مسایل واکنش نشون ندید یا زود واکنش نشون ندید یا نهایتا بدون واکنش ظاهری فقط از اختیارات مدیریتیتون استفاده کنید بدون سر و صدا بهتر تر تر میشید و راستی گاهی هم مسایل و حدود رو با هم چی میگند اسمشو خلط میکنید به کسر خ که بگذریم منم مثل دوستان براتون یه شغل خوب آبرومند پر درآمد آرزومندم شدیییید

سلام پرواز.
البته تا حدی میدونم که شوخی کردی ولی به هر حال خیلیها شاید متوجه نشدن که تو شوخی کردی.
در تمام این مدت شاید من یک بار چنین رفتاری کردم که اونم یکی دو ساعت بیشتر طول نکشید.
به هر حال ممنون از حضورت.

زود احساساتی یا عصبانی میشی.
امیدوارم هرگز در اثر این احساسات یا عصبانیت، مدیریتت با روابط شخصیت قاطی نشه.
مثلا نشه که چون با من رفیقی اجازه بدی من پست کپی بگذارم.
یا نشه چون باهم یکی به دو کردیم نام کاربریم رو مسدود کنی.
البته بد برداشت نشه ها، تا حالا اینطوری نشده ولی امیدوارم هیچ وقت نشه. چون وقتی جوش بیاری، ده‌تا کولر گازی هم بالا سرت روشن کنند، آخرش میسوزونی میره پی کارش!
از نظر من، تو نسخه ی سبکتر ناظم خشمالویی!
امیدوارم این نقد من باعث نشده باشه این همه زحمتی که دوازده ماه بلکم بیشتر هست داری میکشی نادیده گرفته بشه!
توی این یک سال، واقعا سایت رو چرخوندی و واقعا ترکوندی و نامردیه که اون‌طرف رو بگم این‌طرف رو نگم.
دمتم هزار‌تا گرم!
دم سعید هم هزار منهای یک‌تا گرم. یکی کمتر از تو. خخخ!

سلام مجتبی.
عجب اژدهایی بودم خبر نداشتم خخخ.
ولی واقعاً تعداد کمی از دوستان هستن که خیلی به این محله لطف دارن و من خیلی باهاشون کنار نمیام.
وگرنه انصافاً نمیتونید موردی پیدا کنید که من با کسایی که بدون مشکل اینجا حضور داشتن و فعالیت کردن وارد حاشیه شده باشم.
به هر حال سعی میکنم این حواشی از طرف من دیگه تکرار نشه.
ممنون از حضورت.
لذت ببر از زندگی.

سلام من دوست ندارم نقدتون کنم من همیشه از نقد اشخاص بیزارم فقط اعمال رو نقد می کنم مثلا” می نوشتین نقد کمک کردن یا مدیریت یا غیره خب حتما” شرکت می کردم از نقد افراد همیشه دلخوری به وجود میاد و من سخت با این تاپیک ها مخالفم !

سلام خوبی؟
تا الآن هم بچه های نابینا خبره بودن توی نقد کردن «چه بجا و چه نابجا»
نیازی نیست که در این مورد پستی بذاریم…!

چرا اینجا فقط از انتقادو بهتری و بدتری حرف زده میشه؟؟؟؟؟

چرا؟
شما هر مطلبی که بذاری بدونه شک نابودت میکنن دوستان با منطق, دیگه نیازی نیست پست بذارید که بیاید نقد کنید

اگه میخواید نقد کردن رو یاد بدید که این راهش نیست واقعا

یه مدت بود که دایم قانون وضع میکردین واسه سایتتون, حالا باز افتادین رو نوار انتقاد؟!!!!!

نمیشه یه پست بذارید که حرف از انتقادو من خوبم تو بدی و این حرفا نباشه؟؟؟

«نابینا یعنی انتقاد بیجا من بالاتر از توم و من من من من من من….

ای کاش یه روز بشه که فقط حرف از دوستی و خنده و شادی و حمایت کردن هم, فکر اول و آخر نابیناها باشه
هرچند شک ندارم هر دعا و هر آرزویی اجابت بشه این یکی…

عبادتتونم قبول

هم دیگرو نقد کنید و خوش باشید با همین وضع متشنج
اینم بگم که اصلا برام مهم نیست که نظرم چطوری جواب داده میشه. اصلا جواب داده میشه بهش یا….

سلام مهرداد.
خب به اندازه ی کافی پستهای سرگرمی و شادی توی محله داریم.
یه وقتهایی هم لازمه که خودمون رو محک بزنیم.
قوانین سایت هم برای بهتر شدن محله و افزایش امنیت اینجا تدوین شدن.
به هر حال ممنون از حضورت و امیدوارم به اندازه ی کافی در ادامه مطالب مورد نظرت اینجا منتشر بشه و خودت هم در این راه به محله ی خودت کمک کنی.
موفق باشی.

۲ رود بر شما
خب من نمیتونم زود بگم که چه طوری هستید.
چونکه.
اولا تازه پسورد کاربریمو پیدا کردم و قبلا میکامنتیدم و منتشر نمیشد چون پسورد کاربریمو نداشتم.
دوما نمیتونم با دیدن دوتا کامنت بگم که مثلا شهروز چه طوری هستش
خب این بود انشای من.

راستی ی خط انشام گم شده بود
الان مینویسم
به نظرم این طور پستها رو اصلا پاک کنید
دلیل مییارم الان
۱ اگه یکی کمی تند بره شاید ممکن هستش حاشیه سازی بشه
۲ اگه اینجا بعضیهامون مثلا بگن که این طوری هستی پای دوتا حاشیه ساز که شما هم میشناسیدشون به اینجا باز میشه و حاشیه میسازن و بی محله میشیم
۳ ممکن هستش بهتون توهین بشه
۴ این نابینا ها رو همه میشناسن از جمله خود خودم زود نقد میکنند و زود قضاوت کردنشون به دستشون کار میده از جمله خود خودم
این بود نیمه ی گم شده ی انشای من

علیرضا.
خیلی وقتها دلیل این که ما در یک زمینه ای چپیشرفت نکردیم، بی اعتمادی به همدیگه هستش.
من این ریسک رو کردم و اعتماد کردم و مطمئنم که نتیجش هرچی باشه به نفع خودم و محله هست.
ببین اگه من خودمو به نقد بذارم، دو روز دیگه دوست من این جرأت رو پیدا میکنه و این کار رو انجام میده و همین روند کم کم بین بچه ها جا میفته که میشه با نظر دیگران بهتر شد.
اونهایی هم که قصد حاشیه سازی داشته باشن، هر کاری کنیم این حاشیه ها رو ایجاد میکنن.
این پستها باشه یا پست شادی باشه یا پست آموزشی باشه، کسی که دنبال حاشیه باشه کارشو بالاخره انجام میده.
مرسی از حضورت.
موفق باشی.

بح بح بازم مینویسین چه خوب. اممممممما با یکی بیرون محله که کارش کتاب متاب و ایناست دیگه خخخ در میون بذارین باشد که کتابهای آقای حسینی رو بیرون محله دست بچه ها ببینیم نه فقط تو محله نوشته هاشونو.
من مطمئنم که تو این زمینه اگه فقط کمی اراده به خرج بدین موفق میشین. انشاالله

سلام,‏ پس حالا که گفتی فکر آب نباشم میگم
مثبت: با صبر و آرامش تمام به تکتک سوالات جواب میدی ولو ساده و ابتدایی که این خیلی خوبه.
و نکته ی منفی اینه که خیلی قشنگ مغلطه میکنی,‏ البته این نظر منه شایدم درست نباشه.‏ مثل پست مربوط به دات واکر.
نقد دیگه ای هم که جا داره طرح بشه اینه که با استفاده از سلاح مدیریت قدرتنمایی میکنی که اینم جالب نیست و من بین کسای دیگه ندیدم.
و بیشتر از این دیگه مستلزم شناخت بیشتره حاجی

امین بحث داتواکر مشخصه و دیگه در موردش حرفی نمیزنیم و قرار شد خود بچه ها قضاوت کنن.
ولی اونجا هم من همه ی حرفم این یه جمله بود.
نباید اعتماد رو سر ببریم که دیگه کسی جرأت نکنه هیچ قدمی برداره.
وگرنه کی از دریافت خدمات مفت و مجانی بدش میاد که من دومیش باشم.
در مورد سوء استفاده هم توی کامنت قبلیم که بهت جواب دادم در بارش صحبت کردم.
ممنون از حضورت.
موفق باشی.

سلام شهروز
من نقد بلد نیستم یعنی اصلاً اهلش نیستم و از انتقاد کردن هم خوشم نمیاد چون خودم واقعاً کامل نیستم
شهروز رو دیدم و میتونم بگم زمین تا آسمون با این شهروز سایت فرق میکنه
شهروز یه آدم بسیار بسیار مؤدب, خوش اخلاق, با جنبه و خنده رو هستش
در مورد سایت هم میتونم عصبانیتت رو درک بکنم چون خودم هم در مورد سایت زود عصبانی میشم فقط این کارت وقتی ادامه دار میشه و اعمال مدیریت میکنی خوب نیست که بازم میگم درک میکنم که چرا این کارو میکنی
من تو رو به صبر و آرامش دعوت میکنم خخخ
شهروز به نظر من هم خارج از سایت شروع کن به نویسندگی چون خعلی خوب مینویسی
راستی دنبال کار هم برو سعی کن زیاد پیگیر کار بشی و اشکالی نداره که کار پیدا بکنی و اینجا کمتر باشی ولی اشکال داره که اصلا نباشی
در آخر اگه تو فهمیدی که من چی نوشتم به خودم هم بگو یا خلاصشو همینجا بنویس خخخ

سلام پریسیما.
از تعریفات ممنون.
ولی در مورد واکنشهای تند باید بگم که حالا من قبول کردم که کمی شاید اشتباه توی مدیریتم داشتم.
ولی باور کنید که فشار روی ما زیاده و این سایت واقعاً استرس رو برای ما بیشتر از حالت عادی کرده و اگر استرس داشته باشی مطمئناً روی رفتارت و واکنشهات تأثیر میذاره.
اتفاقاً فهمیدم چی نوشتی خیلی هم بد نبود خخخ.
ممنون از حضورت.
پیروز باشی.

سیتا باباااا دمپایی چیچیه آیااا،بابا گفتم که ایشالاه که بشه که بشه که خخخخ،خخخخی
میل،،،،،شکلک تعجب،باور کن من یادم نمیاد که،تازه همین الآن هم رفتم میلمو چکیدم اما هیچ ایمیلی ازت دریافت نکردم که،ولی تا جایی که یادمه من آدرس میل باهات رد و بدل نکردم گیگیلی من…..در هر صورت چکیدم نبود که نبود.،
البته یه عذر خواهی هم از نویسنده این پست و کلا مدیر خان میکنم که پستشون رو اگه حاشیه دارش کردیم….،…..

سلااااٱاااا،ااا،اااا اااا اااا اااا ااااٱااااٱااام،خوبی سیتایی،آره واقعا ایشالاه که دیگه شاهد چنین اتفاقی نباشیم،آره نانازم آموزشا خیلی وقته که تموم شداهه اما تو انگاری یه مدت تو محله پیدات نبوداهه،خخخخخی،اگه میخوایی یاد بگیری من دانلود کل مجموعه آموزشی رو تو یه پست گذاشتم که میتونی از تو سرچ محله بزنی دانلود مجموعه کارگاه آموزشی خط بریل یا روی لینک دیدن همه نوشتههای ملیسا بری و از تو پستام پیداش کنی و ازش استفاده کنی و حالشو ببری،بعد اینکه اوهوم قربونت برم برام یه مشکلی که نه بهتره بگم یه مصیبتی پیش اومد که اینطوری شد که نباید میشد،خب گیگیلی من دوش دالی ارتباط بگیری ایمیلمو اینجا میذارم خواستی داشته باش،
mellisa.gh1@gmail.com
دوشت دالم زیاد زیاد،بوس بوس بوس بووووٱووووٱووووٱووووٱووووس،میسی از حضورت نانازم،خدافسی

راستی این وسط ها ببخشیدا ببخشیدا اصن قصد جسارت ندارما میدونم این پست با کامنتم مرتبط نیست ولی کامنت های گفتگوی مستقیم هم بستید آخه شرمنده که میگم ولی اگه کار واسه شهروز پیدا کردید، ی دونه هم واسه من پیدا کنید. من رفتم رفتم رفتم. ببخشید. شرمنده مزاحم شدم. پوزش پذیرنده ام، رنده ام، رنده ام.

سلام
قبل از این که شما رو نقد کنم قشر خودمون رو نقد کنم و از اونجایی که منو شما فلسفه خوندیم و همه چیز رو با دلیل میخوایم دلیل نقد قشرمون رو کامنتایی بگم که اینجا دیدم…دوستانی که بعضا اومدید و نوشتید نابیناها فلان نابیناها بهمان….میشه لطف کنید بگید شما که به بقیه خورده میگیرید از کدوم دسته هستید؟ نکنه شما بینا هستید که اشتباهی نمیبینید و جزء نابینایان محسوب نمیشید که راحت میگید بقیه فلانن و خودتون یا بهتر بگم خودمون رو از اون دسته جدا میکنید و میکنیم…برام جالبه وقتی میخوام کاری انجام بدم بعضیها بهم میگن به این نابیناها نگو وگرنه به ضررت تموم میشه بدجور در حالی که من به خودشون که نابینا هستن گفتم و هیچ ترسی هم نداشتم…
و اما چیزی که خود شما خواستید: اول که من جرأت این کارو هیچ ندارم خوش به حال شماها که تونستید… بعدش هم در مورد شما: خیلی عالی مینویسید مخصوصا اولین پستتون که من نمیدونم برای چندتا از دوستام فرستادم و همشون هم خوشحال شده بودن از خوندنش….
در زودترین زمان ممکن به سؤالات و درخواستها جواب میدید که نشان از اهمیتی هست که اول برای خودتون و شخصیت خودتون قائل هستید و بعدش برای دیگران…
وقتی با کامنتهایی که حاکی از عصبانیت شما هست مواجه میشیم یا بهتر بگم میشم دیگه حدس نمیزنم و مطمئن هستم که این از یه جای دیگه آب خورده و اثرش رو همگانی کردید…
وقتی هم عصبانی جواب میدید (ببخشید که ممکنه حرفم تند و رک باشه) احساس میکنم طوری جواب میدید که فکر نمیکنید بازگشتی هم هست…
از شما چه پنهون وقتی پست آقای درفشیان رو دیدم به خودم گفتم یعنی شما هم چنین پستی میذارید که من اینا رو بگم؟
در نهایت هم اول از پرحرفی و بعد هم اگر موجب رنجش شدم عذرخواهی میکنم…

سلام به خانم شفیعی گرامی.
منم با نسبت دادن یه موضوع به همه ی نابیناها به جز خودمون خیلی مخالفم.
در مورد تعریفهاتون ممنون ولی در مورد نقدتون باید بگم که من ذاتاً آدم خونسردیم.
ولی اگر توی حوزه ی کاریم بینظمی و بیقانونی ببینم کمی تحملش برام سخته که منجر میشه به این واکنشهای انصافاً نامناسبی که بعضاً نشون میدم.
ولی واقعاً نیتی به جز ایجاد نظم و امنیت پشت این واکنشها نیست و مطمئن باشید که هرگز از نقد شما ناراحت نشدم.
باز هم امیدوارم بقیه بعد از من این جسارت رو داشته باشن که پست نقد خودشون رو بزنن تا این محله پیشگام بشه برای جا انداختن این فرهنگ.
ممنون از حضورتون.
موفق باشید.

با عرض سلام و احترام خدمت سرکار آقای حسینی از این که در این قسمت سؤالی مطرح میکنم کهشاید در این قسمت مناسب نباشد شرمنده راستش در قسمت گفتگو با مدیران مثل این که قسمت پاسخ دهید برداشته شده شاید هم من دچار اشتباه شدم راستش میخواستم بدانم اگر برای خود شما یا همکاران محترم مقدور است روش گذاشتن پست را توضیح دهید یا اگر میدانید نیاز به راه ارتباطی بیشتر در این مورد است لطفاً اطلاع دهید با تشکر از شما

سلام به دریا خانم.
پستهای گفتگو با مدیران پستهای سریالی هست که قراره با فاصله ی زمانی مشخصی منتشر بشه و یه روز هم بیشتر باز نمیمونه.
ولی در مورد سؤالتون امشب مطلب سؤالات متداول سایت رو آماده میکنیم و شما هر سؤالی داشته باشید در اون مطلب هست.
امشب یا فردا صبح اون مطلب منتشر میشه.
ممنون از حضورتون.
موفق باشید.

ا عرض سلام خدمت جناب آقای حسینی از این که روش گذاشتن پست در سایت فراهم شد متشکرم ولی با عرض شرمندگی سؤالی خدمت سرکار محترممیخواستم عرض نمایم میخواستم بگویم internet doanload nanagerسیستم دچار مشکل شده است برای همین میخواستم بدانم میشود روش پست گذاری را طوری در سایت قرار داد شود برای آموزش آن نیاز به دانلود نداشته باشد؟ دیگر اینکه میخواستم بدانم اگر درمورد سایت سؤالی پیش آمد میشود از طریق ایمیل پاسخ دهید چون در بخش گفتگو با مدیران بخش پاسخ دهید نیست با تشکر فراوان از سرکار

سلام بر شهروز
خوبی آیا میگم
بهتری آیا میگم
خدا رو شکر آیا میگم
روزه ای آیا میگم
قبول باشه آیا میگم
آیا میگم چرت میگم
میگم آیا مگه دسته چکی که نقدت کنیم آیا میگم
اول نیمه گم شدت چی نیمه خالیت رو بگم بعد نیمه پرت آیا میگم
زود جوشی . بخاطر هم تعصب و هم میشه گفت اهمیت بیش از حد به اینجا
اول باید ارزش رفتار خودت رو مهم بدونی که زیر سوال نره بعد نحوه کارکرد توی اینجا
دیگه هیچوقت توی جمع نگو نام کاربری رو شوت میکنم واسه طرف پشت پرده با تیم مدیریتی حل و فصلش کنید که اگه نشد بعد نام کاربری رو شوت کن بره
یجورایی تهدید نشه بهتره طرف فکر میکنه داری تیر هوایی شلیک میکنی و خط و نشون میکشی یجورایی ظاهر خوبی نداره
حالا نیمه پرت
آدم کاملا منطقی
بی شیله پیله
خدا دوست و بنده خدا دوست
صادق بی ریاح . اهل حاشیه نیستی و مستقیم حرفت رو میزنی و همین باعث میشه که به اصل موضوع برسی
زیبا جادار مطمین
شکلک تبلیغ یخچال فریزر امرسان
جون داش پاچه خاری نیست آیا میگم
این بود املای من آیا میگم

سلام فرامرز.
خدادوست که دکتره من دکتر نیستم خخخ.
من مهمترین چیزی که تا حالا از نقد خودم دستم اومده تغییر روش مدیریتیم هست که قطعاً این اتفاق خواهد افتاد.
یکیشم همین برخوردهای منطقیتره.
از نقدت ممنونم.
موفق باشی.

درود بر شهروز عزیز
اول بیان خوبیها و سپس خرده
اینکه خوش قلب و نسبتا مهربان هستی و با شخصیت و با احساسات انسانی
و همچنین پای رفیق ماندن و وفادار بودن به دوست و تقریبا منصف بودن و اینکه مثل بعضیها اخلاق سکولار نداشتن, از خصوصیات مثبت شماست.
اما خورده
۱ شهروز هم نسبت به بعضی رفتارهای نادرست سکوت میکند و اعتراضی نمیکند فکر کنم متوجه شده باشی تقریبا منظورم چیه
این شاید به دلیل رفاقتت با بعضیها باشه
۲ بیش از حدی که عنوان مدیریت محیط مجازی ارزش دارد برای این عنوان ارزش قایل هستی و به همین دلیل فکر میکنم نگاهت از بالا به پایین هست
البته این موضوع به این معنی نیست که شهروز مثل بعضیها توهم مدیریت دارد
این عنوان مدیریت که به نظر من یک عنوان مجازی و تهی از معنای حقیقی هرچند لفظش دهان پر کن میباشد
ولی محتوایی ندارد و ابدا ارزش ندارد که بعضا شخصیتها هرچند شخصیت یک کودک پنج ساله نادیده گرفته شود
بنا بر همین اصل اجازه بده یک پیشنهاد داشته باشم برات
فریب لفظ خالی از محتوای مدیریت مجازی را نخور
و از پیش بیشتر سعی کن اخلاق و اصول جوانمردی را رعایت کنی
لطفا بد برداشت نکن
منظورم این نیست که خدای ناکرده رعایت نکردی یا نمیکنی
منظورم این است توجهت به این مطلب بیشتر از قبل باشد همین
من از داشتن همنوعان با شعور و با فهمی مثل شهروز بسیار خوشحالم
سپاس

سلام به عطای عزیز.
از تعریفات ممنون اما در مورد نقد اولت، ببین من اگر هم با همکارای خودم اختلاف نظری داشته باشم، هرگز اجازه نمیدم شما توی سایت متوجه این مسأله بشید.
مطمئناً اگه مخالف مثلاً مجتبی در یه موضوعی باشم، نمیام کامنت یا پست بذارم و اون رو زیر سؤال ببرم.
چون نباید انسجام ما به هیچ عنوان در مدیریت اینجا زیر سؤال بره.
پس مطمئن باش که ما بدون اختلاف نظر نیستیم و هر دو نفر با هم قطعاً اختلاف نظر دارن وگرنه دو نفر نبودن.
ولی این اختلاف نظرهامون رو پشت صحنه حل میکنیم و مطمئن باش که من حتی اگر برادرم حرف زور بزنه جلوش وایمیستم.
ولی برادرم رو جلوی کسی زیر سؤال نمیبرم و پیش همه ازش حمایت میکنم.
ولی در روابط خصوصیم باهاش مشکلمو حل میکنم.
در مورد جدی گرفتن بیش از حد مدیریت هم به هر حال من به دنبال نظم و قانونمندی اینجا هستم که البته نمیخوام این قانونمندی به صمیمیتی که اینجا هست ضربه بزنه.
ولی بازم اگر اینطور از رفتار من برداشت شده سعی میکنم این مسأله رو در خودم اصلاح کنم.
ممنون از حضورت.
موفق باشی.

سلام شهروز
من زیاد اهل نقد کردن نیستم نقد کردن هم بلد نیستم
نمیگم هیچ مشکلی نداری چون هر انسانی هم خوبی هایی داره هم بدی هایی
شهروز تو خوبیات بیشتر و خیلی بیشتر از بدیاته راس میگم من همچین حسی نسبت بهت دارم
خوبیات بهم اجازه نقد نمیده
دمت گرم
فقط یه سوال من الان چندم شدم آیااا ؟؟؟
شااد باشی

سلام دوباره . کامنت قبلیو در نیمه های شب نوشتم و جا داره رعععد بزرگ کامنتی هم در روز روشن ارسال کنه خخخخ
اول از همه فکر میکنم که تا سال دیگه این موقع ی کار خوب پیدا میکنی و حضورت کمتر میشه خخخ تا دوسال دیگه هم زنو عیال و بچه که دیگه اصلا این ورا دیده نشی . #این خطو این نشون انشااااللله . . در ضمن من اصلا در شما عصبیانیت بی جا ندیدم . شما خیلی از مجتبی بهترتر هستید خخخ
ولی معمولا کسی که خیلی زحمت و وقتو انرژی برای چیزی میذاره انتظار نداره که بر خلاف میلش رفتار بشه . این طبیعیه .
پس بهتره کمتر وقت برای سایت بذاری و بیشتر به دنبال زندگی حقیقی باشی .
البته مریخیا از شنیدن این حرفا متنفر هستن ولی رعععد هیچ موقع برای خوشآمد آدمی حرف نمیزنه . در ضمن
هیچ انسانی با عصبانیت جذاب نمیشه . آدم عصبانی مثل زهر مار بدمزس . و سعی کن در موقع عصبانیت کامنتی ندی .
بازم میگم خودت بهتر از هر کسی میتونی خوبیا و بدیاتو بشناسی . فقط باید کمی فکر کنی .

سلام مجدد به رعد.
خب من که هر شرایطی داشته باشم هرطور باشه اینجا رو از دست نمیدم.
ولی این که از مجتبی بهترم رو قبول ندارم.
مجتبی یه نابینای موفق بوده که اینجا رو از روزی به بازدید به چهار هزار بازدید رسونده و شده بزرگترین پایگاه مجازی نابینایان.
اگر من میتونستم، خب منم همچین کاری میکردم ولی اینطور نشد.
بازم ممنون از نظرت.
موفق باشی.

سلام داوود.
خب اگر چنین تصوری از من داشته باشی من اصلاً از این موضوع نباید خوشحال باشم.
من و تو حد اقل دو دوست مشترک خیلی صمیمی داریم که میدونی کیا رو میگم.
هم امیر هست و هم مجتبی پاشایی.
در باره ی من ازشون بپرس.
ضمن این که من این آمادگی رو دارم که همدیگه رو ببینیم و بهت ثابت کنم که اینطور نیست.
ضمناً برادرت یک سال همکلاس من توی پیشدانشگاهی بوده میتونی ازش بپرسی که واقعاً من چه شخصیتی دارم.
بازم میگم. من هیچوقت آدم کینه ای نبودم و نیستم. تو هم به عنوان یه نابینای موفق و بادانش برای من قابل احترامی و اختلاف نظر ما دلیل بر انکار تواناییهات از طرف من نیست.
تو به راحتی انگلیسی حرف میزنی و ترجمه میکنی و من حتی سلام علیک هم شاید نتونم درست به انگلیسی با کسی بکنم.
مشکل اینجاست که هیچ کدوم از ما تا حالا نخواستیم و شاید غرورمون اجازه نداده که این حفره هایی که بینمون هست رو از بین خودمون برداریم.
به هر حال ممنون از نظری که دادی و امیدوارم عملکردم در ادامه طوری باشه که این برداشت تو از من تغییر کنه.
ممنون از حضورت.
موفق باشی.

سلام شهروز،
از لطفی که به من داری ممنون هستم.
جداً می گم در محیط مجازی هیچ وقت حس خوبی به من نداشتی و همیشه سعی تو بر این بوده که من رو بکوبی.
مستندات زیاد هست ولی به یکی از به روز ترین اونها اشاره می کنم.
dot walker و ماجرا های معروفش.
در این موضوع به شکل های مختلف بر من تاختی.
من هیچ وقت نمی گویم شما هم چین شخصیت در عالم واقعیت داری.
فقط برداشت های خودم از شخصیت شما بر اساس آنچه نوشته ای را نقد کردم.
تردیدی ندارم که نقد های ۹۹ درصد از بچه های محله نیز بر این اساس بوده است.
خوشحال می شوم روزی شما را از نزدیک ببینم و با خصوصیات واقعی شما آشنا شوم. راستی یک چیز دیگر شما زمانی اصرار داشتید که من باید شما را بشناسم.
ولی واقعاً واقعیت چیز دیگری بود.
من فقط شما را در یک اردوی تابستانی که توسط شما و خانواده ی محترمتان ترتیب داده شده بود شما را ملاقات کردم.
حتی ۵ دقیقه نیز با هم هم صحبت نشدیم.
پس چرا اصرار داشتید که من شما را بشناسم؟
البته این از کم سعادتی من هست که شخصیت دنیای واقعی شما را نمی شناسم.
یکی دیگر از بحث هایی که شما با م داشتید و خیلی عجیب بود و البته مرا تحقیر کردی به زعم خودت این بود که بچه ی مدرسه ای به سایت کمک کرده و از پول تو جیبی خودش گذشته ولی من حاضر نشدم با حقوق بالایی که دارم ۵ هزار تومان به محله کمک کنم.
حال سؤال من این است:
آیا انسان ها حق انتخاب ندارند؟>
آیا برنامه ی خرج حقوق خودم را باید کسی دیگر رقم بزند؟
این چیز هاست که مرا آزرده خاطر می کند و باعث شده که تا به امروز از دوستی با شما محروم باشم.
اسکایپ من: davood.choobiny
اگر فکر کردی که مشکلات شخصی من و شما با نوشتن کامنت حل نمی شود می توانی من را اگر البته افتخار می دهید به لیست آیدی های خود اضافه کنید و با هم مرد و مردانه صحبت کنیم.
خیلی حیف هست که نتوانیم از توانایی های یکدیگر استفاده کنیم و به عنوان یک همنوع در کنار هم باشیم و به جای آن رو در روی یکدیگر بایستیم.
باز هم تأکید می کنم من اصلاً از شما بدم نمی آید و هر چه می نویسم بر اساس نوشته ها و نظرات شما هست و بس.
پیروز باشی

سلام داوود.
در مورد بحث داتواکر، میتونی از رضا هم سؤال کنی.
من برای رسیدن به توافق، توی صحبتهایی که با رضا داشتم، بهش اینو گفتم که حتی اگر حق با شما باشه شما راه رو اشتباه رفتید و کارتون غیر منطقی بود.
میتونی از خودش بپرسی که طوری باهاش صحبت کردم که خودش پذیرفت و متقاعد شد که حق با منه.
حالا این که من چه طور این رو اثبات کردم از حوصله ی این بحث خارجه.
در مورد کمک به سایت یا خرید برنامه ی ریکاوری هم به هر حال نه تنها من، بلکه همه ی ما توقعی که از یه دانشآموز داریم، با توقعی که از کسی مثل تو داریم یکی نیست.
ما این توقع رو داریم که کسانی که توان مالی مناسبی دارن، بیان وسط و کمک کنن تا شرایطی پیش بیاد که کسانی که شاید توان مالی خوبی ندارن، بتونن از امکانات و خدماتی که متعلق به اونها هست به طور عادلانه ای نسبت به سایر همنوعان خودشون استفاده کنن.
اینو قبول کن که وقتی ما میبینیم کسی که میتونه کمک کنه و کمک نمیکنه، دلخور بشیم و البته شاید این توقع بیجایی هست که مسلماً شما اختیار مالتو داری و میتونی هرطور بخوای خرجش کنی و امیدوارم روز به روز هم درآمدت بهتر و بهتر بشه.
ولی به هر حال ما همکاری شما رو میخواستیم که شما این افتخارو به ما ندادی و کمی این منو دلخور کرد که البته میپذیرم که شاید نباید این رو به اون شکل بیان میکردم که با شهامت اینجا ازت معذرت میخوام.
در مورد شناختن من که ما کِی با هم حرف زدیم هم من منظورم از شناختن من همون امیر و مجتبی بودن که این حدس رو زدم که ممکنه پیش اومده باشه که تا حالا در مورد من با این دو نفر حرف زده باشی که ظاهراً حدسم اشتباه بود. ولی ما به جز اردوی لواسان، بازم با هم حرف زدیم.
یه بار من بهت زنگ زدم در مورد اون پستی که برای آپدیت بدون سریال ناد ۳۲ زده بودی ازت سؤال کنم که گفتی اون آدرس دیگه کار نمیکنه. و به این بهانه چند دقیقه ای با هم در این مورد حرف زدیم و حتی در مورد مسائل دیگه گفتیم و خندیدیم و شوخی کردیم.
این رو هم بگم که من به هیچ عنوان با تو مشکل شخصی ندارم.
اگر احساس کردی که دنبال تخریبت بودم اشتباه کردی.
من فقط خیلی موافق قلم تندت نیستم و معتقدم که میشه ملایمتر و با ادبیات محترمانه تری نقد کرد و میشه با سیاستتر نوشت که طرف توی ذوقش نخوره.
امتحان کن مطمئن باش جواب میگیری.
به هر حال همین که ما داریم بدون توهین و مشکلی با هم اینجا بحث میکنیم فکر کنم قدم مثبتی باشه که شاید تا امروز این اتفاق بینمون نیفتاده بود.
مرسی که هستی.

سلام شهروز عزیز،
در ارتباط با آن موضوع عذر خواهی لازم نیست.
همین که پذیرفتی اشتباه کردی برای من کافی است.
من اگر آن موضوع را مطرح کردم فقط بر اساس اقتضای این پست بود نه اینکه بخواهم به عنوان یک بزرگتر که شما باشی خدایی ناکرده از من کهتر معذرت خواهی کنید.
در ارتباط با قلم تندم هم باید بگویم که کلاً درصد بالایی از ایرانیان به طور کلی با بفرمایید، عزیزم، شما عاقل هستید و نظایر اینها آرام نمی شوند.
هرچه بیشتر محبت می کنی جریتر می شوند.
نمی توانم ببینم نابینایی به خاطر چند تا هزاری کثیف به همنوع خود خیانت می کند.
کسی که بی راهه را از روی آگاهی و فقط به خاطر تمایلات کثیف دنیوی انتخاب کرده با زبان نرم هیچ وقت به راه حق باز نمی گردد.
بله زمانی هست که شما راه را از روی نا آگاهی اشتباه انتخاب می کنید در چنین موقعیت بحث فرق می کند.
به قول یکی از عزیزان حوزه ی دینی
“من از کسی که راه رو اشتباه می ره ناراحت نیستم. من از کسی ناراحت هستم که اشتباه راه می رود.”
به نظر من هر موقعیتی بر اساس آگاهی های شما از آن موقعیت و افراد حاضر در آن موقعیت ادبیات خاص خود را طلب می کند.
در ارتباط با dot walker هم بهتر است به قول شما دیگر بحث نشود.
در ارتباط با تماس تلفنی ما نیز باید بگویم که شهروز عزیز از نظر من ارتباط تلفنی نیز همانند یک ارتباط اسکایپی یا هر نوع ابزار اجتماعی دیگری در حکم روابط مجازی است.
قول می دهم بعد از ماه رمضان اگر تمایل داشتی با هم قراری بگذاریم و حال و حولی کنیم و تمامی این مسائل بی ارزش را در صدم ثانیه ای به فراموشی بسپاریم.
من هم در آخر اگر لحظه ای باعث شدم که شما آزده خاطر شوید یا خدایی ناکرده به شما توهینی کردم خالصانه معذرت می خواهم.
خدمت دوستانی که ممکن است از جمله ی قبلی من ماهی تازه بگیرند باید عرض کنم که عذر خواهی برای من بسیار ساده و راحت است.
یادم هست که ۲ سال پیش از دختر خاله ام که در آن سال ۱۰ سال بیشتر نداشت عذر خواهی کردم چرا که وقتی آرام شدم متوجه شدم که حق با ایشان بوده و در آن لحظه من بسیار داغ تشریف داشتم.
به امید موفقیت تمامی ملت شریف ایران

سلام داوود.
ممنون که داری همکاری میکنی که خیلی چیزهای بی ارزشی که به وجود اومده بود از بین برن.
چندتا کامنت پایینتر که بری، میبینی که یه مقاله ی مفصل در مورد گرفتن ماهی از این آب گلآلود دوستمون نوشته که البته این هم برام مهم نیست.
بعد از ماه رمضان منتظرتم.
موفق باشی.

سلام,
خب در کمک رسانی که همیشه حاضر و آماده ای, خوش قلبی و فکر مثبت داری, انرژی مثبت القا میکنی,
انتقادات,
از نظر من, اهل تلافی هستی,
نمیدونم باید دقیقا اینو چطوری بگم, واژه ی بهتر نیافتیدم, رازدار نیستی, شاید هم همه جا اینجوری نیستی, ولی اگه بناست با مستندات باشه, پست امین, اومدی رو کردی که چه مطالبی قبلا فرستاده بود, ببین به نظرم یا نباید یه چیزی رو بگیم, یا اگه گفتیم به قول خودتون با سند و مدرک به همه بگیم, یا نمیگفتی یا کامل میگفتی, دلیل نداره اینطوری با آبروی کسی بازی کنیم,
یه جورایی منت میذاری بعضی وقتا, من خیلی خیلی کم دیدم بقیه مدیران مرتب گفته باشن که, ما زحمت میکشیمو این حرفا, ولی نه تا این حد,
این درسته باید ما هم هر دفعه یه گوشزدی بهمون بشه که یادمون بیاد ببین شما خیلی زحمت میکشین, منکرش نمیشم, ولی تک تک ما هم که پست و کامنت میذاریم خودش یه نوع مدیریت و سرپا نگه داشتن سایت محسوب میشه, فکر کن ما هیچ کدوم نباشیم, شما مدیران چیرو مدیریت کنید, اصلا سایت دیگه اسمش سایته, نه,, پست و کامنتهای همگیمونه که اینجا رو پر محتوا و با حال میکنه, ولی واقعا حقیقیت با مجازیت خیلی فرق داره,
راستی آیا میدونستی با کامنت تو و بقیه ای که تعییدت کرده بودن تو پست امین, که نوشتین طرز نوشتنت فلانه و بهمانه, جدا از محتواش منظورمه, چقدر انگیزه منو پایین اوردین برای نوشتن دست نوشته, همیشه اینو بدون,، بدونم و بدانیم, تک تک کلماتمون خونده میشه و از صدتا روی دو نفر تأثیر منفی یا مثبت میذاره
همیشه سربلند باشی

سلام زهره.
من نمیدونم تا حالا چی رو تلافی کردم اینجا.
ای کاش میگفتی.
من شاید عصبانی شده باشم.
ولی فکر نمیکنم که تا حالا کاری رو برای تلافی کردن نسبت به کسی انجام داده باشم.
در مورد رازداری هم باید بگم که من اگر رازدار نبودم هیچوقت مدیر اینجا نبودم.
الآن سیصد کاربر سایت اطلاعات شخصیشون پیش ماست.
شماره ی خیلیهاشون توی گوشی منه.
اگر بخوام میتونم شمارشون رو به هر کس دلم بخواد بدم یا اونهایی که نمیخوان اسم اصلیشون فاش بشه اگر بخوام میتونم اسمشون رو فاش کنم.
خب این اتفاقات کِی تا حالا افتاده که محکوم به رازدار نبودن شدم.
در مورد امین هم من اول هی گفتم ما مدارکی داریم که فلان هست و خیلیهاتون اومدین و گفتین که باید بگی که این مدارکی که ازشون حرف میزنی چیا هستن؟
وقتی اصرار افکار عمومی به سمتی رفت که دیدم اگر نگم سایت زیر سؤال میره، فقط تیتروار این مطالب رو گفتم و دیگه فکر نمیکنم لازم بود که متن پستها و مطالبی که منتشرشون نکردیم و مردود کردیم رو برای اثبات این مسأله میذاشتم.
ما اون مطالب رو پاک کردیم و نداشتیمشون. ولی حتی اگر داشتیم هم من رو نمیکردم.
چیزهایی بود که در حوزه ی کاری ما در اداره ی این سایت هست و اصلاً نه صلاح هست و لازم هست که کاربرها از همه چیز ما باخبر باشن.
در مورد اعتماد به نفست هم بهتره بگم که تو باید قبل از انتشار هر مطلبی، خودت رو برای اظهار نظر مخالفات آماده کنی و آماده ی دفاع از خودت باشی.
اگر این آمادگی رو داشته باشی، هیچ وقت دلسرد نمیشی و اگر این اعتماد به نفس رو نداری، لطفاً اون رو گردن من و امین و فلانی و بهمانی ننداز.
انقدر قوی باش که حتی اگه یه نفر اومد نوشت مطلبت مزخرف بود، بتونی بگی ممنون که نظر دادی و مطلب بعدیتو محکمتر بنویسی نه این که دستات بلرزه برای نوشتن.
اینجا یه سایت هست با کلی سلیقه ی متفاوت.
اولین فاکتوری که برای فعالیت در اینجا باید داشته باشی اینه که تحمل هر سلیقه ی موافق و مخالفی رو داشته باشی.
تا این آمادگی رو نداشته باشی اینجا به هدفت نمیرسی.
مرسی از حضورت.
موفق باشی.

با درود، شهروز جان ببخشید، شاید این کامنت من خیلی ارتباطی با پست شما نداشته باشد اما من فکر میکنم این نوشته میتونه تلنگری برای همه ما باشه، خوندنش هم خالی از لطف نیست مخصوصاً که مصادف شده با پایان بهار، آره به همین زودی سه ماه از سال هم گذشت
آره ۳۱ خرداد ۱۳۹۴.
همه با هم بخوانیم.

سال ۱۴۵۰ شمسی!!!

تا حالا به لحظه تحویل بهار ۱۴۵۰ فکر کردید!!

همه بلند میشن روی همدیگر رو می بوسن ، شادی می کنن

و اون وسط یک مهربون از جمع جدا میشه و با یک دستش قاب عکسی را می بوسه

و روش دست می کشه و میگه روحت شاد مامان بزرگ روحت شاد پدر بزرگ !

میدونید اون عکس کیه ؟

اون عکس منو شماست !

تبدیل شدیم به یک خاطره خوش اگر خیلی خوش شانس باشیم.

آره این واقعیت روزگار من و شماست . ۵۰ سال دیگر فقط یک خاطره ایم

تو یک قاب عکس خاک گرفته ، همین واقعا همین.

چرا حرص، چرا دلشکوندن، چرا تظاهر، چرا چاپلوسی و دروغ … بیاید مهربون باشیم ،

شاد باشیم ، به دوستامون بیشتر برسیم ،

کینه ها رو دور بریزیم ، همین الان دلی بدست بیاوریم،

اون هر سالی چه بخواهیم چه نخواهیم میرسه ،

پس بهتره خاطره ای خوش باشیم.

چشم به هم بزنید امسال هم تموم میشه

سه ماهش گذشت

چیکار کردی برای خودت؟!!!

سلام به شهروز و همه ی بچه های با صفای محله.
اووووه ۶۳ کامنت من فقط چند تای اولشو خوندم.
بنابر این اگه تکراری شد ببخشید.
این پست ها هم خوبه. اما به شرطی که پشت سر هم منتشر نشه. چون کارکردشو از دست میده.
قطعا من هم در فرصت مناسب خودم رو در معرض نقد هم محلی ها خواهم گذاشت.
در خصوص سعید درفشیان هم چون یه شناخت نسبی ازش دارم واقعا نکته ای به نظرم نرسید که بخوام نقدش کنم.
سعید رو بسیار انسان منطقی و معقولی میدونم. بنابر این در پست نقدش کامنت نگذاشتم.
اما شهروز.
در اصل، شهروز رو باید در دو جایگاه نقد کرد.
یکی جایگاه حقوقی به عنوان مدیر گوش کن و نحوه برخوردش با سایرین در این جایگاه.
یکی هم شخصیت حقیقیش که به نظرم در زمینه شخصیت حقیقی، مطالبی که لازم باشه رو خصوصی به خودش میگم.
تمامی نکاتی که سعید درفشیان نسبت به جایگاه حقوقی شهروز گفت رو تایید می کنم و دیگه نیازی به تکرارش نیست.
خوش قلبی، مسئولیت پذیری، وایسادن پای رفاقت و و و از ویژگی های مثبتت محسوب میشه که فعلا ازش صرف نظر میکنم.
البته نمیدونم چرا وقتی صحبت از نقد میشه، همه منتظرن ویژگی های منفی یک فرد رو نقد کنیم.
در حالی که این اصلا درست نیست و نقد شامل بررسی و تحلیل ویژگی های مثبت هم میشه.
منتاها چون بازی والیبال ایران آمریکا داره شروع میشه، دیگه حسش نیست ویژگی های مثبتت رو هم نقد کنم.
پس بریم سراغ چیزی که بار ها به خودتم گفتم اما افاقه نکرده.
اونم اینه که شهروز حسینی، بیش از اندازه داره واسه سایت گوش کن وقت میذاره و این مسئله واقعا به زندگیش، جوونیش و به عمری که دیگه بر نمیگرده، داره لطمه میزنه.
شاید بگی خب من فعلا بی کارم و دارم واسه سایت وقت میذارم.
اما به نظر من، همین سایت فعلا شده دغدغه زندگی تو و مانع این شده که واقعا به فکر کار و سایر مسائل اساسیه زندگیت باشی.
اگرم بگی اینطور نیست، به نظرم داری خودتو گول میزنی.
میگیم نقد و تحلیل.
پس باید با آمار و ارقام، و مستند صحبت کنم.
شهروز حسینی از ۲۷ آبان سال ۹۲ به صورت رسمی فعالیت خودشو در محله نابینایان شروع کرد.
از اون روز تا الان، یعنی ۳۱ خرداد ۹۴، ۵۸۰ روز میگذره.
در این مدت، تو ۱۶۱ پست ارسال کردی و تا به الان که من دارم کامنت میذارم، ۵۱۹۳ کامنت هم نوشتی.
اگه به صورت میانگین برای هر پستت یک ساعت رو در نظر بگیریم، میشه ۱۶۱ ساعت.
هر چند که برخی پست ها مثل دست نوشته هات تنظیم سفر نامه ها، و همین پست های نوار قصه تا آپلودش کنی و و و بیش از یک ساعت زمان میبره.
برای هر کامنت هم اگه به صورت میانگین ۴ دقیقه زمان رو در نظر بگیریم، میشه ۲۰۷۷۲ دقیقه یا بیش از ۳۵۰ ساعت کار.
هر چند بعضی کامنتا مثل اون کامنت تاریخی صندلی داغت ۴۸ ساعت خالص زمان ازت گرفت که حالا ما ۴ دقیقه رو میانگین در نظر میگیریم.
برای کار های جانبی سایت هم که روزانه انجام میدی، مثل انتشار و ادیت پست ها، منتقل کردن فایل های دانلودی در رپید پارس، گرفتن بکآپ و سایر کار هایی که مربوط به مدیران سایت میشه، اگه میانگین روزی ۹۰ دقیقه رو لحاظ کنیم، میشه بیش از ۵۲۰۰۰ دقیقه یا به عبارتی نزدیک به ۹۰۰ ساعت کار در این ۵۸۰ روز.
تازه تمامی مواردی که اشاره کردم، حد اقل ها بود. مگه نه بعضی روزا همین کار های سایت و انتقال فایل ها بر روی رپید پارس، گرفتن بکآپ و انتشار پست ها شاید دو سه ساعت وقت ازت بگیره.
خلاصه. جمع دقیق زمان تعداد پست ها، تعداد کامنت ها و سایر کار هایی که در سایت انجام میدی رو با ماشین حساب به صورت دقیق حساب کردم، شد ۱۳۷۷ ساعت کار.
تازه با معیار حد اقل ها.
البته شاید بگی اگه ۱۳۷۷ ساعت رو تقسیم بر ۵۸۰ روز کنیم، میشه روزی ۲ ساعت و ۳۷ دقیقه.
اما باید بگم این محاسبه، با در نظر گرفتن این نکته هست که تو حدود ۳۰۰ روزشو در این جایگاه نبودی.
مگر نه در شرایط فعلی، واقعا خالص داری روزی پنج شش ساعت برای سایت انرژی میذاری.
این واقعا زیاده شهروز. خییلی زیاده.
به چه قیمتی. کار دلی انجام دادن هم حدی داره.
اونقدرش خوبه که به زندگی شخصی و آینده خودت ضربه نزنه که مطمئنم داره میزنه.
من واقعا ناراحت میشم وقتی میبینم یکی از صمیمیترین دوستام، با این همه توانایی، نشسته گوشه خونه و به جای این که دنبال کار باشه، بزرگترین دغدغش اینه که فلان کس از سایت قهر کرده برم راضیش کنم که برگرده.
یا این که واای. این هفته پست نوار قصهم دیر شد. سریع برم آپلودش کنم روی سایت.
نمیدونم. واقعا نمیدونم. دوست داشتم این دفعه علنی تر این نکات رو بهت بگم.
بلکه شاید تاثیر داشته باشه. نه تنها تو، مواردی که گفتم در خصوص خیلی از هم نسلان و هم نوعان خودم صدق میکنه.
این که سر خودمون رو گرم کردیم با اسکایپ، اپلیکیشن های مبایلی، همش تو این سایت و اون سایت چرخ میزنیم بدون این که متوجه گذر زمان باشیم.
سنمون داره میره بالا، غافل از این که باید به فکر کار و تشکیل زندگی باشیم.
من بابا بزرگ نیستم. قصد نصیحت هم ندارم.
چون خودم میدونم تو این دوره زمونه، برای فرد عادی هم کار به سختی گیر میاد چه برسه به ما.
اما واقعا بشینیم کلاهِ خودمون رو قاضی کنیم. ببینیم تا چقدر خود ما مقصریم، تنبلی کردیم، و تا چقدر شرایط جامعه فعلی ما باعث بی کاریمون شده.
موارد دیگه هم بود که فعلا ازش صرف نظر می کنم. تو اگه نصف این ۱۳۷۷ ساعت رو برای پیدا کردن کار وقت بذاری، شک ندارم با توانایی هایی که داری شغل مورد نظرت رو هم پیدا می کنی.
آهان راستی. در خصوص شخصیت حقیقیت هم یه چیز بگم جون هر کس که دوست داری این گاز گرفتنت رو بذار کنار. خخخخ خخخ خخخ
باور کنید بچه ها این اردوی آخر که به نجفآباد رفتیم، روزانه سهمیه گاز داشت. هههه ههههه هههه
روز اول ۴ بار، روز دوم سه بار و روز آخر دو بار من بیچاره رو گاز گرفت.
خب دیگه برم که اصلا نفهمیدم گیم اول والیبال چی شد.
فقط فهمیدم که ۲۵ ۲۰ بردیم.

سلام امیر.
بچه پررو الآن لوییز سوارز فوق ستاره ی فوتبال دنیا هم گاز میگیره. خخخ.
ولی درباره ی نقدت.
خب این آمار و ارقام واقعاً شاید وقت زیادی ازت گرفته باشه که ازت ممنونم.
ولی شاید وقتی من میگم ما واقعاً داریم همه ی تلاشمون رو میکنیم، یکی مثل زهره میگه چرا هرروز میگید و هی میگید.
من واقعاً هر روز گفتم آیا؟
حالا بگذریم.
من قبول دارم که هر کاری حدی داره.
ولی خب واقعاً راهکار این که دنبال کار باشیم چیه؟
قرار شد برای نقد راهکار هم ارائه بشه.
من هر روز دارم آگهی چک میکنم، این طرف اون طرف آشنا میبینم، سفارش به این و اون میکنم، طرح مینویسم، خلاصه هر کاری که بتونم دارم میکنم.
ما مثل بیناها نیستیم که بریم دم مغازه بگیم سلام اوستا شاگرد نمیخوای؟
روش کاریابی ما فرق میکنه.
مجتبی بنده خدا حتی رفته آزمایشهای لازم رو داده، برگه ی سوء پیشینه هم گرفته، دویست تومن هم خرج کرده، به مرحله ای رسید که گفتن منتظر باش تا کارتت صادر بشه، ولی یه دفعه ورق برگشت و الآن بیکاره.
تازه این مجتبی با کلی توانایی هست.
حالا دیگه خودت فکر کن من باید کلاهم رو چه قدر بندازم بالا.
من توی خونه وقت آزاد دارم.
هر کاری هم فکر کنی که به نظرم رسیده برای پیدا کردن کار از دستم بر میاد انجام دادم.
ولی خب نشده. خودم هم از این شرایط راضی نیستم و هیچ کس بیشتر از خودم الآن اذیت نمیشه از این شرایط.
تو اگر فکر میکنی راههای دیگه ای برای کار پیدا کردن برای نابیناها هست، بیا بگو.
راهی غیر از پارتی داشتن که من هرجا شده و کسی رو میشناختم سپردم. آگهی چک کردن باشه دارم هر روز چک میکنم. خلاقیت باشه من طرح نوشتم که کتابخونه تأسیس کنم. که دیدی هنوز به نتیجه نرسیده.
مسئول باید ببینیم که چندتا آشنا داشتیم که بهشون سپردم.
اگه غیر از اینا راهی بلدی بگو تا هم من و هم بقیه ی بچه ها یاد بگیریم.
به هر حال ممنون از نقد منصفانت.
اگر کار گیرم بیاد امیدوارم طوری نشه که کم بذارم برای اینجا چون اینجا رو قلباً دوست دارم.
ممنون از حضورت. موفق باشی.

درود
جناب شهروز !
نسیه ات هم گرونه به خدا ؟
اولا اینکه در همین مطلب نیش زبونت وجود دارد ؟! و اون شعری که گفتی نیز می تواند دامن زدن به حاشیه برای شما باشد که خود شما و نحوه نگارشتان حاشیه سازی است ! هر چند که در جواب کامنت فرد مذکور سعی کردید منطقی باشید و به رفع مشکل اقدام کنید !
در مباحث اتفاق افتاده در کامنت سعید اگر خدا را شاهد و گواه گرفتید که در اکثر اینها حق با شما بوده شاید در پشت صحنه منظورتان باشد اما در پیش روی صحنه متاسفانه ؟ اینطور نبوده و پیشنهاد می شود که قدری از این همه اعتماد به نقس کاذب بکاهید ؟! قطعا این تغییر نگرش و منطقی نگریستن هم می تواند به خود شما کمک کند و هم به محله دوست داشتنی ، هر چند که در کامنت ها اشاره کردید که تغییر رفتار مدیریتی خواهید داشت ولی نتیجه مذکور حاصل نخواهد شد مگر اینکه از زوایای منطقی به حاشیه ها و حاشیه دامن زدن ها نگریسته شود ؟پس تا زمانیکه نوشابه برای خودت باز کنی و به حقانیتت بنازی تحول مثبتی نیز ما نخواهیم دید ؟
دانش و توانت را به رخ مردم نکش حالا مطمئن هستم می آئی و با فلسفه خودت خطابه ای ایراد میکنید ، اما استناد به حق به جانب بودنت مستندی است که به آن اشاره میکنم که غلط املائی های مردم را به عنوان ضعف برجسته نمودی و حاشیه ساز شدی ؟ یا همین متن مطلبت ! خود عاری از این نیست ؟
لجاجتت در زمان ایراد مسئله و ورود به بحث می تواند در دامن ردن به حاشیه ها به تو مدد برساند ؟ اما تو هم بسان تمام مردم و خود من از تعریف خوشت می آید و دوستانت را همانهائی تشکیل میدهند که آمدند و با نظر خوش آمدن نظر دادند و با برخی دیگر واقعا بیگانه هستید ؟ و این خود نوعی کینه ای بودن را در بازخورد اعمال شما به نمایش گذاشته است و این در حالی است که کینه ای نیستید و بعد از سرد شدن هم لجاجتی ندارید ولی در ذهن خودت این رفتار ها را بایگانی میکنید و این برای مدیر شدن بد است .
بعد از این همه فعالیت و کنترل محله به صراحت بیان می کنم که شما برایتان متمایز نشده است مدیر بودن و نویسنده بودن شما ؟ یعنی وقتی شهروز به میدان می آید در محله مدیر است و مدیر وظایفش را به خوبی باید انجام دهد اما در بسیاری از موارد مشخص نیست که مدیر هستی یا کاربر ؟ در پست حاشیه دار قبلی که خود شما به حاشیه بردید آن را ؟ چه بخواهی قبول کنید یا نکنید ؟و ایراداتی که وارد نمودید مبنی بر غلط املائی من این ایراد را به شما و تمام ویزایشگر هایتان می دانم و این اشتباه محض بود از سوی کادر محله ؟اما با حق به جانب بودنتان و سپس ادامه ندادن و خاتمه مضحک به آ« می خواستید این ماجرا را همانند کذشته متروک رها کنید اما الان خدا را شکر که با این مباحث قطعا نتایج شگرف ببار می آید و مسلما مناسب .
افکار بلند دارید اما در خلال این افکار بلند با رفتار هائی کوچک خلاء در نتیجه وارد میکنید و با رها کردن آن موجبات نگرانی بیشتری را ا زخود بروز می دهید ؟اگ رموضوع نظم محله است و شما را ناراحت میکند چرا در کامنت بنده ابراز نمودید حتی در چین هم این حساسیت شما را ندارند ؟ دیدگاه من قطعا این است که ما با این همه حساسیت باید پیش گام تر از چینی ها باشیم .
جناب شهروز ، تو در عملکردت همانند صهیونیست دارید ظاهر می شوید این را می نویسم که از سرعتت بکاهی و بدانی که خروجی عملکرد شما اینچنین است ! یعنی در وهله اول بصورت عادی و نویسنده و بعد کاربر فعال و بعد مدیر و الان هم دارید طوری گام بر میدارید که محله را با حضور دوستانت بچرخانی ؟و گفته مجتبی را برای من و امثال من تکرار میکنید ؟بعد به خودت راز داری را هم بر چسب می زنید ؟ مجتبی در تمام مناسبات مدیریتی خودش شاید گفته باشد همینه که هست ؟ اما هیچ وقت در کامنت هایش نگفته و به هر کاربر و غیر کاربری اطلاق نکرده اما شما خیلی زود و به راحتی تکرار پشت صحنه را برای من وامثال من تکرار کردی و این خود نشان از عدم راز داری شما دارد دوست عزیزم .روزی را می دیدم که حمایت های مجتبی بخاطر قدر دانی صادقانه از زحمات شما این محله را به چالش و بحران بزرگی مبدل کند که خوشبختانه با این مطالب و انتشا راین گون پست ها این نتیجه شوم احتمالا برای همیشه پاک شود که البته به هوشیاری شما بستگی دارد که این حمایت های بی حد و مرز موجبات تند روی های مجدد شما را ببار نیاورد .
مایلم به اطلاع برسانم که تکرار عملکرد شما در محله و همسان بودن این گونه اقدامات با روش های ادارات محترم بهزیستی موجباتاین حتم را در کاربران فراهم ساخته که شما منت می گذارید ؟ سخنان زهره را کاملا می پسندم و همان برداشت ها را کما کان من هم دارم اما پاسخ ارائه شده از سوی شما را در راستای پاسخگوئی مناسب ندانستم ! آن مباحث ایراد شده از سوی شما برای نوشتن است اما نگرانی من و امثال من و زهره از این بایت است که ما دست نوشته ای را منتشر میکنیم و قطعا ایراداتی وارد بر آن است اما مسلما اگر منتشر نشود و مورد تائید شما نباشد به عنوان سند محکم برای ترور شخصیت و توانمندی فرستنده بهره خواهید جست و این گونه مسائل موجبات کاهش امنیت را فراهم ساخته و می سازد و همینجا مجدد تکرار میکنم که موقعیت شما نه تنها برای خودتان مشخص نیست بلکه برای کاربران هم نا مشخص است .در کنار مهر و محبت میان کاربران قطعا شما همواره باید مدیر باشید ، مدیر و با استفاده از توان خودتان و بهره گرفتن از اقتدار مدیریت مسائل را راهنمائی کنید ؟
خوب این کامنت ا زتمام قصه های شهروز هم طول و درازایش بیشتر شد !
جناب شهروز تنها و تنها تمام نقاط مثبت شما را در نویسندگی و ویرایشگری می دانم .قلم توانمند در این حوزه دارید ولی با این همه تجربه مستقیم یکساله نتوانستید یک مدیر باشید .
چند روز قبل در سایتی خبری نوشتم :
گل آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید ”
می دانید در ادامه پیگیری کامنت ها دیدگاهی دیدم که نظرش را نوشته بود و در ادامه آورده بود ” مشک آن است که خود ببوید نه آنکهعطار بگوید و من از اصلاح آن تشکر کردم .
در مورد داود هم کامنت شما خیلی مناسب بود اما هنوز اشتباه عدم انتشار وانتشار آن مرا می آزارد چهرسد به داود ؟!
دوستعزیز امیدوارم کهبا مرو مطالب و متنبه کردن خود و اصلاح باورهای خودت و قبول اشتباهات طوری گام بردارید که کم ترین دلخوری ها را هم از گوشه وکنار محله پاک کنید .
توانمندی شما زیاد است اما فعلا در میانحاشیه ها کم رنگ شده دوست من .

سلام.
جناب قنبر عزیز و گرامی.
من در یه موضوعی تا حالا متعجب بوندم.
اونم اینه که شما چرا با این همه توانایی و قدرت مدیریتی که دارید تا حالا سه چهارتا سایت راه ننداختید و مدیریتشون نمیکنید.
در ضمن همونطور که عرض کردم نقد اصولی داره که منتقد باید رعایتش کنه و یکی از این اصول اینه که شما حق نداری نسبت به فرد نقد شونده حالت امر و نهی داشته باشی.
شما فقط مجازی نظرتو بگی نه این که دستور بدی.
ولی کامنت شما سراسر دستور و امر و نهی نسبت به من بود.
من فکر میکنم کامنتهای شما بعد از ماجرای ایسپیک و احسان اسماعیلی و محمود کاملاً نسبت به من مغرضانه شد و من از اون به بعد هیچگاه از کامنتهای کوبنده ی شما در امان نبودم.
از طرف دیگه هر کس در این سایت با من مشکلی پیدا کرد شما طرفدار پر و پا قرصش شدید.
این خیلی هم جوانمردانه نیست.
به هر حال نظرات شما رو خوندم و خیلیهاش رو هم بالاتر جواب دادم.
شما هم اگر واقعاً انقدر توانمندید، من حاضرم جامو بدم به شما و شما بشید مدیر و من بشم کاربر.
من اصلاً حرص و طمعی در مورد مدیریت اینجا ندارم برادر عزیزم.
خوشحال میشم زیر پرچم مدیریت شما اینجا فعالیت کنم.
اگر مایل بودید به مجتبی خبر بدید که در صورتی که صلاح دید این جا به جایی رو صورت بده.
فقط یه نکته ای رو هیچوقت فراموش نکنید.
بیرون گود نشستن و گفتن لنگش کن هیچ کاری نداره.
شما دقیقاً از اون افرادی هستید که فقط بیرون میشینید و میفرمایید که لنگش کن.
ولی هیچ اقدام عملی در این سالها از شما ندیدیم که نشون بده این افکار شما فقط در قلم شما خلاصه نمیشه.
اگر شما نقد کردی منم دارم نقد میکنم پس نباید ناراحت بشید.
من در متن پستم هیچ اشاره ی مستقیمی به اسم کسی نکردم.
حتی خود داوود هم اشاره ای بهش توی کامنتش نکرد.
شاید خیلیها اصلاً نفهمیدن منظور من از اون جمله چی بود.
ولی شما این رو علنی کردید.
حالا به نظرتون من حاشیه درست کردم یا شما آیا؟
خیلیها هستن که توی نوشته هاشون کنایه زدن. من هم یکیش.
من توهینی به داوود نکردم. فقط سربسته گفتم که بهتره اگر نمیخواید نقد کنید، از اون طرف تخریب هم نکنید و اینون یه کم با کنایه و طنز گفتم که فکر نمیکنم داوود خیلی هم ناراحت شدهباشه.
اگر هم شده باشه مطمئناً اندازه ی شما جدی نگرفته این مسأله رو.
شده قضیه ی شاه بخشیده کدخدا نمیبخشه.
در ضمن هر مطلبی داخل چارچوب قوانین اینجا باشه منتشر میشه و هیچ سانسوری هم نمیشه.
ما هم مثل همه ی سایتهای دنیا، قوانین خودمونو داریم.
یه سایت که فیلمها و داستانهای مستهجن میذاره، قانونش اینه که باید اونجا فقط فیلم و عکس و داستان مستهجن گذاشته بشه نه شعر و دست نوشته و آموزش آشپزی.
یه سایت مذهبی توش نوحه و دعا و شعر مذهبی منتشر میشه نه فیلم مستهجن. هر سایتی قانون خودشو داره و شما هم موظفید به قوانین اینجا احترام بذارید.
درست یا غلط قوانین اینجا الآن اینه و تا زمانی که تغییر نکنه شما متعهد به پیروی از اون هستید مگر این که تمایلی به ادامه ی کار در اینجا نداشته باشید که در این زمینه کاملاً مختار هستید.
شما، زهره، امین یا هر کس دیگه ای اگر مطلب سیاسی، مذهبی و غیر اخلاقی نذارن هیچ ترسی نباید از عدم انتشارش داشته باشید.
امیدوارم این سلسله کامنتهای مغرضانه ی شما قسمت آخرش باشه. چرا که در صورت ادامه ی این روند من پاسخی به اینگونه کامنتهای شما نخواهم داد.
ممنون از حضورتون.
موفق باشید.

درود بر داداش قنبر عزیز. داداش قضیه را خیلی جدی گرفته ای. طوری سخن میگویی که آدم احساس میکنه رهبری، رئیس جمهوری، وزیری وکیلی سیاست بین المللی چیزی را داری نقد میکنی. بنظرم باید قدری انصاف را رعایت کرد و اینقدر پر حرارت و آتشین درباره دوستانمون سخن نگوییم. این از این. و اما شما معمولا خیلی مطول مینویسید و مطالب طولانی اصولا خواننده و مخاطب را گیج و سردر گم میکند و گاه ارتباط بین ابتدا و انتهای مطلب را مشکل میسازد. اصطلاحی هست که می گوید خیر الکلام کمترین و مستدلترین است. یعنی با کمترین کلمات بیشترین دلیل در آن باشد. پس از شما برادر عزیز میخواهم که سعی بر کم گوی و گزیده گوی چون در داشته باشی. در همین راستا توصیه میکنم که برای مطالبت عنوان انتخاب کنی تا هم خودت در چارچوب آن عنوان ذهن و مطالبت را متمرکز کنی و هم خواننده بتواند با خواندن عنوان مقصود و منظورت را بفهمد و بعد از عنوان دو سه خطی توضیح بده که چنان چه از عنوان نتوانست مقصودت را بفهمد به توضیحات آن مراجعه کند. الآن شما در این مقاله، در اول گفته ای که اولا و دیگر همینطور ادامه داده ای ما هرچه منتظر ثانیا بودیم به آن نرسیدیم. ولی راحت میتوانستی بگویی اولا مثلا مدیریتت ضعیف است و بعد چند خطی فقط در همین مورد یعنی ضعیف بودن مدیریت مینوشتی. بعد میگفتی ثانیا مثلا دیکتاتوری و باز توضیحاتی پیرامون دیکتاتور بودن این بنده خدا مینوشتی.
پس بار دیگر تکرار میکنم که مطالب بلند بهتر است که دارای تاپیک یا عناوینی باشند تا خواندن آن را برای خواننده آسانتر کند.
دوست ندارم که تا افراد به اسم قنبر میرسند ناخودآگاه یک متن بلندی به ذهنشان خطور کند که هم باید حد اقل ده دقیقه برایش وقت صرف کنند و هم مطالب نا متمرکز و از شاخه ای به شاخه ای متبادر شود و چه بسا مجبور به عبور از آن شوند.
برادر عزیزم امیدوارم که از این نقد دوستانه رنجیده خاطر نشوی و همیشه شاهد حضور فعال و مفید و مؤثر شما در محله باشیم.

سلام به عمو حسین عزیز.
جانا سخن از زبان ما میگویی.
به هر حال من وقتی خودمو به نقد گذاشتم آمادگی هر برخوردی رو داشتم و خیلی هم برام غیر منتظره نبود که ایشون این شکلی به من حمله کنن.
ممنون از حضورتون.
موفق باشید.

یکسال پیش یک نمایشگاه داشتم که توش حسابی به سنتها توپیده بودم!!! صبح روز دوم، یک پیرمردی اومد داخل گالری، یک چرخ سریعی زد و اومد وایساد جلوی من و گف: این کارا مالی شوماس؟
گفتم : بله پدر جان
گف: این تابلووا جاش تو سطل آشغالس نه رو دیوار گالری….
بگذریم از ادامه داستان!!! خلاصه اینکه طرفدار سنت بود و سنتها رو مقدس می دونست و غیره و ذلک…
و اما بعد… می خوام بگم: هر کسی از ظن خود شد یار من… هر کی از زاویه نگاه خودش آدمو نقد می کنه!!! ممکنه تو زود عصبانی شده باشی، و دلایل خودت رو هم داشته باشی، ولی من این بیرون نشستم و تو و خلقیاتت رو به نقد می کشم…آدما همونطوری که هستن خوبن…خدا که نیستیم کامل و بی نقص باشیم!!!هر کدوممون یه چیزیمون کمه، و یه چیزاییمون زیادیه!!! همه مونا که بریزن رو هم، باز یه آدم کامل بی عیب و نقص نمی شیم!!!بی خیال نقد آقا شهروز! برو کار خود میکن!!! قبولت داریم…

سلام رهگذر.
به هر حال یه وقتایی بد نیست که ببینی دیگران نظرشون دربارت چیه که بتونی اگر مشکلی در رفتارت هست اصلاحش کنی.
البته باید دیگران معرفت داشته باشن و این نقد رو منصفانه انجام بدن که تا حالا توی این پست به جز یه نفر همه منصفانه نقد کردن و به دور از حاشیه.
به هر حال ممنون از لطفت.
موفق باشی.

منظورم از نظر اولویت بندی بود شهروز.
این که در حال حاضر برای تو، کار های سایت مهمتره و واسش بیشتر داری وقت و انرژی میذاری تا پیدا کردن کار.
کلیت حرف من این بود که این دوتا اولویت جاش باید با هم عوض بشه.
راستی. این که در خصوص کار، خودتو با مجتبی مقایسه کردی، باید بگم این مقایسه هم اصلا درست نیست.
مجتبی اگه الان بی کاره، خودش خواسته که بی کار باشه.
مجتبی با اراده خودش از موج نور اومد بیرون.
ضمن این که یک نفر با توانایی های مجتبی، اصلا بدون شغل و درآمد نمیمونه.
نهایتش اینه که با انجام دادن کار هایی مثل گرفتن شاگرد خصوصی در حوزه زبان و کامپیوتر، ترجمه مقالات و کتب انگلیسی، یا میکس و ادیت فایل های صوتی و تصویری برخی نهاد ها، میتونه درآمدی معادل یک استاد دانشگاه در ماه داشته باشه.
اصولا آدمی که فن و مهارت بلد باشه، بدون شغل یا درآمد نمیمونه. خیالت راحت.
حالا نمیدونم تا چه حدی این کارارو انجام میده یا نه. شاید به خاطر ارتقای شغلی و درآمد بیشتر از شغل قبلیش اومد بیرون. مگه نه کار داشت.
تو هم مطمئن باش اگه تلاشتو عملیتر کنی و واسش بیشتر وقت بذاری، به هدفت میرسی.
موفق باشی.

من اینجا اولویتم نیست.
من واقعاً اینجا نیام عملاً هیچ کاری برای انجام دادن ندارم.
البته دنبال کار هستم ولی غیر از اون هیچ سرگرمی و تفریحی به جز اینجا ندارم.
به هر حال اینجا الآن وقتمو پر میکنه و این لا اقل از افسرده شدن خیلی بهتره.
مرسی که هستی.

همین که از نظرات مثبتم نسبت به خودت مثل بقیه تشکر نکردی نشون میده که ناراحت شدی,
و یه رااست رفتی سر انتقاداتم, توجه کن, منظورم این نیست که چرا تشکر نکردی!,
تلافی منظورم تسویه حساب شخصیه,
رازداری هم همون رو کردن سندهای مثلا امینه یا هر کسی دیگه ای که اتفاق افتاده و من یادم نیست,
در ضمن من در ۹۹ درصد از مواقع آماده بودم برای مخالفینم, گفتم که بیشتر توجه کنی, که انگار خیلی ناراحت شدی از کل کامنت من,
در ضمن من نگفتم هر روز میای میگی, نسبت به بقیه مدیرها بیشتر میگی به هر حال اینا نظر من بود, قصد بدی هم نداشتم,

سلام زهره.
ببین من دیروز بیستتا کامنت با هم جواب دادم.
واقعاً توی بیستتا کامنتی که آدم داره پشت هم جواب میده ممکنه از یکی تشکر بکنه از یکی نکنه.
الآن کامنتت رو خوندم تازه رفتم نگاه کردم فهمیدم چی داری میگی.
فکر نمیکنم خیلی منصفانه باشه که ما انقدر مو رو از ماست بیرون بکشیم.
زندگی رو برای خودت سخت نکن. آسون بگیر و نسبت به چیزهایی که اهمیتی ندارن حساس نباش.
من از تعریفایی که کردی تشکر میکنم و تو همیشه به من لطف داری.
ولی این اتهام کوچکی نیست. لطف کن مستند حرف بزن. بیا بگو که من کِی، کجا، با کی، در چه مورد تصفیه حساب شخصی و تلافی کردم.
بازم مستند بگو من در مورد کی رازداری نکردم. من فقط گفتم امین چند پست غیر مرتبط زد ما منتشر نکردیم. این چا رازی بود که من فاش کردم؟ من حتی اسم پستها و مطالب یا موضوعاتشون رو هم ننوشتم که بگم شاید اطلاعات خصوصی کسی رو داده باشم.
این که بیاییم بگیم رازدار نیستی ولی یادم نیست کجا، فکر نمیکنم درست باشه.
قبلاً هم این کارو کردی و هی گفتی فلان کارو کردید ولی یادم نیست کجا.
بهتره کمی مستند حرف بزنی که من هم بتونم بهتر بهت جواب بدم.
اینطوری که نمیشه تو بیایی طرح مسأله کنی و نقد کنی و برای ارائه ی سند و شواهد بگی یادم نیست.
به هر حال بازم از حضورت تشکر میکنم و باز هم تشکر میکنم و سپاسگزارم.
موفق باشی.

سلام مجدد
شهروز به نظر من گذاشتن این طور پستها تو این سایت اشتباهه
اگه کسی با کسی مشکل داره خب طبیعتا نقدش هم مشکل‍دار خواهد بود
مشکل ما اینه که جوابهای این بنده خدا رو قبول نمیکنیم و باز ادامه میدیم و این اصلا درست نیست شما که نقد کردید از کجا میدونید که شهروز ادامه میده یا نه
از کجا میدونید که شهروز روند مدیریتیش رو اصلاح نمیکنه؟
ناقد باید منصف باشه که فکر کنم نود درصد ما نیستیم
میدونید مشکل کجاست؟
مشکل اینجاست که شهروز بیشتر از مدیرهای دیگه تو سایت هست و بیشتر به چشم میاد
اگه مجتبی هم مثل شهروز بین بچه ها بود و جواب بچه ها رو میداد الآن جای شهروز مجتبی نشسته بود همونطور که یه زمانی به آقای درفشیان میتوپیدیم
مشکل شهروز به قدری حاد نیست که به این شدت مورد انتقاد قرار بگیره شهروز اگه کاربر هم بود مدافع آقای هژبری میبود
کاش قبل از نقد یه کم حرفهامون رو سبک سنگین کنیم بعد بیاییم با تمام قوا به یه نفر اصطلاحا انتقاد کنیم
از مدیرهای سایت خواهش میکنم که دیگه یه همچین برنامه ی نقدی رو تو سایت نذارن چون بیشتر به حاشیه رفتن و به پیش کشیدن مسائل گذشته و تصفیه حسابهای شخصی منجر میشه

سلام پریسیما.
ببین هر فرهنگسازی در ابتدای راه یه هزینه و تاوانی داره که خب حالا پرداخت این هزینه و تاوان شاید گردن من و سعید افتاده.
مطمئناً اگر این پستها ادامه داشته باشن، هر پست که بگذره نسبت به پست قبلیش ما فضای بهتر و نقدهای منطقیتری رو شاهد خواهیم بود.
من توی این پست تا آخرش هستم حتی اگر بیشتر و سنگینتر از اینها بهم حمله بشه چون از قبل خودمو برای خیلی چیزها آماده کرده بودم.
ولی از طرفی ما هیچ اصراری به کسی نمیکنیم که بیایید خودتون رو به نقد بذارید.
اگر کسی هم میاد با اختیار خودش اومده و باید آماده ی هر نقدی باشه.
ممنون از لطفت و نظر کاملاً درستت.
موفق باشی.

سلامی دوباره
خیلی دلم سوخت خیلی خیلی
متاسفم متاسفم
نمیدونم چرا ما میخوایم از آب گلآلود ماهی بگیریم
ما زحمات اینها را اینجوری پامال کردیم ترا خدا اینقدر ظلم نکنید
منم نظر پری سیما را هزاران بار میپسندم
خواهش میکنم دیگه ادامه ندید منم با ادامه ی یک چنین پست هایی کاملا مخالفم
نمیدونم چی بنویسم
نسبت به مدیران این سایت یه جورایی تعصب که نه، نمیدونم اسمش چیه اما خداییش نمیتونم تحمل کنم.

سلام.
مند خیلی حرفها داشتم که الآن دیدم که پریسیما تقریبا همه شون رو نوشته و خوشحال شدم که دیگه نمیخوام بنویسم.
پس ضمن تایید تمام کامنت پریسیما باید بگم که خیلی متاسفم که عده ای از دوستان مون نقد کردن رو با تصفیه حسابهای شخصی و سایتی اشتباه میگیرن که تازه از نظر من شهروز واقعا و بصورت عمقی مشکلی نداره که بخواد باهاش تصفیه حساب هم بشه.
ای کاش نقش مدیر اصلی سایت یعنی همون داش مجتبی خودمون تثبیت بیشتری میگرفت که تمامی تقصیرها به گردن شهروز نیفته.
البته امیر، سعید، میثم و من هم به قدر کافی شاید دل به کار نمیدیم که تمام هجمه ها روی شهروزه.
راستش من اعتقاد دارم که یکی از عوامل گیر دادنهای الکی بعضی از بچه ها بیکاری مزمن یا حسادتهای دوره ای هستش که متاسفانه قابل درمان هم نیست.
به قول مجی لذت ببرید از زندگی.

حالا که شهروز نیست ولی خداییش من هستم!
اینه که گفتم بیکار نشستم بد نیست یه نکته در مورد این دو سه تا کامنت آخری بگم.
بعدم خودش میاد یا تکذیب میکنه، یا تحریم، یا تبلیغ، یا تهدید، یا تکریم، یا تلفیق، یا تعویض، یا تبیین، یا تشویق، یا تفسیر، یا تشدید، یا تمدید، یا تکثیر، یا تجمیع، یا تفریق، یا تضریب، یا تقسیم!
چیزای دیگه هم هست که اگه بگم کار به جاهای باریک میکشه پس نمیگم!
ولی خارج از این بی مزگیها ببینید! امثال ما که میایم خودمون رو در مقابل نقد سایرین قرار میدیم، اولا پی همه چیز رو به تنمون مالیدیم! پس قرار نیست تا یکی پخمون کرد ناراحت بشیم یا بترسیم!
کسی که مجبورمون نکرده بود بیایم وسط!
خونه ی آخرش اینه که من نوعی یا شهروز، یا هر کس دیگه ای این کار رو بکنه، میاد میگه آقا من فلان جا اشتباه کردم و خلاصه عذر تقصیر! نهایتش شما درست میگید و ما تسلیم! اصلا تکبیر!
یکی منو بگیره این تفعیلات رو ادامه ندم دیگهههههههه!
به هر حال این که من به خاطر فلان اشتباهم عذرخواهی کنم چیزی ازم کم نمیکنه که بترسم!
دوما از قضا لازمه که این جور پستها ادامه پیدا کنه و خصوصا ما مدیران، که به قول دوستمون یه وقتایی ممکنه فکر کنیم این کلمه ی مدیر همچین انگاری به جیگرمون خنکای خاصی میده، یادمون بیاد که این یه کلمه بیشتر نیست و اتفاقا بیش از این که سودی داشته باشه مسئولیت میاره!
سوما اگرم در نهایت چیزی خلاف واقع بهمون نسبت داده شد، واقعا باکی نیست!
به قول معروف آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟
ضمنا حد اقل کارکرد مثبت نقدهای برنده اینه که آدم یاد میگیره چطور از حق خودش دفاع کنه و اگه حقانیتی داره پاش بایسته!
پس نگران نباشید! زود هم نتیجه گیری نکنید!
این کار یه کار نو بنیاده و حالا حالا راه داره تا به نتایج دلخواهمون برسیم!
اتفاقا ما دوست داریم بقیه هم در فواصل مشخصی بیان و اعلام آمادگی کنن تا مورد نقد قرار بگیرن و یه جورایی تو محله اتاق نقد دایر کنیم!

سلام شهروز،
اینقدر که قنبر به متن پست توجه کرده بود من توجه نرکده بودم.
وقتی پست رو دوباره خوندم کلی خندیدم.
تازه فهمیدم بابا تیز تر از من هم آدم هست که قنبر عزیز باشه.
خودش میدونه چه قدر دوستش دارم
شهروز از یه خطر بزرگ جستی.
ولی خداییش اگر می فهمیدم هم صادقانه می گم ناراحت نشدم.
چون به هر حال هر کسی از نظر من آزاد است که حریم نقد شدن خود را تعیین کند.
قنبر شما هم سخت نگیر.
شهروز منظورش این بوده که هر کس می خواهد اینگونه نقد کند از این کار جداً خودداری کند چون تاریخ مصرف ندارد و پاسخی هم ندارد.
درضمن شهروز عزیز اختلافات من و سعید اونقدر زیاد هست که سعید برخلاف من آستانه ی صبرش به سر رسید و من را بلاک کرد.
بگذریم دیگر بیشتر از این بحث در این خصوص جایی ندارد.
با تمامی مشکلاتی که من و سعید داریم ولی هیچ وقت در هیچ جایی قصد سرکوب یکدیگر را نداشته ایم.
مشکلات ما بین خود ما مانده و بس.
به قول شما مثل قنبر بعد از مشکلاتی که بین شما و قنبر و جناب اسماعیلی و هجبری افتاده یک سره به هم حمله نکرده ایم.
شهروز ولی بعضی وقت ها شعر هم خیلی مطالب رو میتونه بیان کنه ها؟ موفاق نیستی؟
در آخر قنبر از اینکه باعث شدی به شکل موشکافانه تری از این پس مطالب را بخوانم کمال تشکر را دارم

والا با این چیزایی که بچه ها گفتن که بعید نیست که چندتاش شامل حال من هم شده باشه دوست ندارم ادامه بدم, یعنی چیز دیگه ای هم ندارم که بگم, فقط من دقیقا مستند رو پست امین رو گفتم, تو کامنت اول هم گفتم واژه ی نزدیکتری پیدا نکردم, و همه جا هم ممکنه اینجوری نباشی,
ههه من که دیگه فکر نکنم از کسی نقد کنم, به هر حال شک ندارم که کار رو بدترش کردم و دلخوری به وجود اوردم, بعدشم من گفتم منظورم تشکر نکردنت از من نبود که اومدی یه بیست بار سپاس گزاری کردی,
به هر حال من نمیخوام بیشتر از این مورد حمله قرار بگیرم, هرچند اصلا اینا که بچه ها گفتن رو به خود نمیگیرم,
ممنون که جواب دادی و تحمل کردی,
و شرمنده روح و اعصابت به هم ریخت,
میدونی این پستها هم مثل بقیه پستها سلیقه ای هستن, یکی به مزاقش خوش نمیاد میاد بقیه رو مورد لطف خودش قرار میده و فکر میکنه به فرض مثال من دشمن خونی تو هستم,

شهروز عزیز و سایرین سلام مجدد،
قنبر خدا بگم چیکارت نکنه
شهروز عزیز خود می تونی تحقیق کنی.
شعری که نوشتم درست بود.
بلافاصله وقتی آقای ویسی پور به زعم خود شعر را اصلاح فرمودند من کامنت دادم که شعر درست است و نمی دانم شما با چه هدفی وزن آن را به هم ریختید.
ایشان هیچ پاسخی نداشتند.
راه اثبات اینکه شعر من درست بود خیلی آسان هست.
شهروز جان فقط کافی است بخش اول یعنی مصراع اول را در google جست و جو کنید.
گوش گر گوش تو ناله اگر ناله ی من
وقتی این قسمت رو جست و جو کردی ببین چی میاد.
ولی بابا بگذریم حالا یا من درست میگم یا سعید ویسی پور
چه اهمیتی داره مهم این هست که سعید درفشیان عزیز متوجه مضمون آن شده و بس.
پس چرا ما خودمون رو ناراحت کنیم.
مگه یه ذره عمر چند تا بهاره
باقی مونده جز مقتصری نیست

شکلک رعد به منظور شاداب سازی و خنده ی شبو شور، پسر زحمت کشش وارد میشود .
شبو شور توی کامنت قبلی گفتم بیییترتر از مجی هستی خخخ خب من به اطلاعاتتون و دانشتون کاری ندارم ،رععد بزرگ فقط به اخلاق نیگا میکنه .
بعله اگه صدتا دختر داشتم یکیشو به مجی نمیدادم .اما نه ،ولی تو زمین تا زیر زمین اخلاقت از مجی بهتره خخخ

،در ضمن تورو به شاخ شنگول و حبه ی پنگولی میپذیرم .
الفرار ……
تو بهترینی شبو شور نظیر نداری شبو شور .
شاااااد باشی . هدفم فقط نشاندن لبخند بر لبای شتری خخخ ،آآآخ نه، لبای غنچه ای تو بود .
ولی خیلیاش هم جدی بود هاهاها

درود
جناب شهروز عزیز ،آنچه که در کامنت شما مشخص شد همانا این موضوع بود و هست که من و شما مشخصا هیچ گونه درگیری مستقیم با یکدیگر نداشتیم !و هیچ خصومتی هم با هم نداریم و در فضا های متفاوت هم دوست هستیم و از گنجینه علم و خرد یکدیگر بهره مند می شویم البته این را اصلاح کنم که از گنجینه علم و خرد و توانائی شما استفاده کرده ام و مطمئنا در صورت نیاز باز هم بهره بیشتر خواهم بد . در جریان محمود و اسماعیلی که اصلا با آقای اسماعیلی بحثی نداشتم و از نحوه برخورد شما نگران شدم و با ارسال کامنت و طرح دیدگاه خودم متاسفانه بازخورد تنش آفرینی را دیدم و به جرات اعلام می کنم که از نحوه برخوردتان با خودم در مناسبات بعدی مردد بودم و شما به صراحت گفتید که شما سی خودتان و من سی خودم و در پست قهوه خانه شما آمدم و شما خوب متوجه شدید و اعتراف میکنم در اینطور مسائل خودکار خوب وارد عمل می شوید و کنایه هم دارید که البته با کامنت خودم دور از واقعیت نبود و این مهم است که شما گفتید که همه چیز تمام شد ؟ این را مکررا تکرار میکنید اما اکنون دیدم که علی رغم حضور من در قهوه خانه شما و ختم آن جریان و ترس من از بابت دوباره ناراحت شدن شما تمام شده بود ولی باز هم شما به عنوان مستند در کامنت خودت تکرار نمودی و این همه مسئله را تحلیل میکنید اما چرا به نتیجه مغرضانه بودن اعمال من می رسید ؟مگر نه اینکه مسئله ای ایراد شد و من هم نظرم را گفتم حالا چرا باید متهم به مغرض بودن شوم ؟ چون نظر من در چند مورد با نظر شما همراه نبود و در این قضایا باید از شما پیروی می کردم ؟
در کامنت خودم فقط یک مورد را قبول میکنم که گفتم شهروز به دانش خودت نناز ؟که شاید از نظر شما دستوری باشد ؟ اما در اکثر متن کامنتم ارائه مستندات بود که شما تاکید دارید و تمام .
یادآوری میکنم که دوستمان امیر هم در نقد خودش تمام دلسوزی و نصیحت شما بود ولی آن بیانات نقد بود و کامنت من به دور از هر گونه امری که شما می پسندید ؟!
من در نقد سعید هم علی رغم اینکه دوستتان دارم لفظ دیکتاتور را مستقیما به او نسبت دادم ! اما بنا بر شخصیت خودش و نحوه نگرشش و همچنین آماده بودن برای هر نقدی به زعم خودش آماده بود و چنان پاسخی ایراد کردند که منطقی و با هوشیاری بود ! تعجب نکن همانطور که دیدیم در این پست هم حضور مجدد داشت و تذکری برای نقد شونده بود ؟ البته که من هم درس یاد گرفتم از این بزرگوار ؟
اگر پیش بینی این قضایا را داشتید چرا عملکردتان همانند پیش از نقدتان بود ؟نظر من چیزی سوای حرف شما است ؟! شما قصد تعریف دارید ؟
نظر من هم سخنی همچون سخن امیر است اما واقعا سخن شما را هم قبول دارم که برای پیشگیری از افسردگی نیاز به حضور مستمر شما و سایر دوستان است .
حضور من هم در محله بنا بر همین اصل شما بمنظور جلوگیری از افسردگی است ؟ البته که نمی توانید از این اهرم بهره ببرید چرا که خودتان قبل از من اعتراف کردید اما بمنظور نیل به آن قبلا هم گفته ام باید حضور ما اثر بخش هم باشد اما تا حدی که خطر جدی به امورات زندگی نداشته باشد ؟ من با مدیریت شما مشکلی ندارم ! این شما هستید که باید بدانید مدیریت امری مقدس نیست و نباید لزوما همه از شما تبعیت کنند ؟در راستای اصول و چارچوب محله هم باید مدیر به وظیفه خودش آگاه باشد و استفاده ابزاری از آن نکند ؟اما این موارد باید به گونه ای باشد که اطمینان از برداشت صحیح هم وجود داشته باشد ؟ در همین پاسخ شما قبول دارید که مقصود خاصی را ارائه کردید اما بازگو کردید که غیر از من کسی نفهمید این موضوع را ؟شاید در پست هائی که شما سیاسی و غیره شناسائی نمودید برداشت شما طور دیگر باشد اما خروجی متفاوت از نظر شما ؟آن مطلب را چگونه دفاع میکنید ؟
یکی از نقد هائی که میتوان بر شما وارد ساخت همانا عدم پاسخگوئی صریح شما در کامنت ها است و باید هوشیار باشید که به عنوان مدیر باید همواره پاسخگو باشید و اگر هم ناتوان هستید با بیان آن به صراحت از کنار آن به سادگی بگذرید ؟
من به صراحت میگویم نه با شما تماس داشته ام نه دشمنی دیرینه و نزدیکی با شما دارم ! اگر هدف من مدیریت بود هم امکانات آن را دارم و هم می توانم افرادی را بیابم که به سادگی بر آنان منت بگذارم و هستند این گونه افراد ؟ اما هدف من یادگیری و یاد دادن است ؟ تا یاد نگیرم یاد دادن هم معنی ندارد .مدتی این سخن فراموش شده بود در محله اما امروز تکرار شد در ورودی محله .دوست من شما مدیری لایق هستید و می توانید بر لیافت خودتان بیفزائید به شرط اینکه از نقد افراد مانند من که بیش از یک نفر هم نیستم حداقل چند کلمه برداشت کنید !
من در سال های دور دیپلم فرهنگ وادب به روش بینائی را اخذ کردم .برهان قاطه را که اصلا ندیده بودم و دارای کلمات بسیار سخت بود را بمدت طولانی در کلاس درس بدون قراءت قبلی برای دانش اموزان می خواندم ؟ سخنان و نقد عمو را به عنوان برادر بزرگتر از خودم قبول دارم و مایلم به اطلاع برسانم که زندگی من از اجرا ی ادبیات خاص فراتر است ؟ من می خواهم بر افکار خودم که محدودیت بینائی موجبات فوران آن را به وجود اورده خلاص شوم .افکاری که واقعا مدیران باید تجربه کنند و به دست به اما من سالهاست که اجرا کرده ام .من اصلا دوست ندارم به زور کسی نوشته های مرا بخواند بگذار ثبت شود اما کسی نخواند ؟ اما باز هم تلاش میکنم که به بهترین وجه بنویسم . راستش همان تعصبی که شهروز دارد یا تعلق خاطر را من هم دارم اما متفاوتش این است که شهروز فقط خودش را مقدم می داند اما من حضور توانمندان جوانی همچون شما را و امین را و سایر دوستان الان هم علی جعفری را .ما باید مثل مجتبی توان مدیریتی مان را بالا ببریم
داود عزیز ، خوشحال هستم که شما هستید و ممنون که به من گفتید که سخت نگیرم و واقعا مسرور هستم که شما محله را دوست دارید من هر چه بگویم فایده ای ندارد ولی روش برخورد شما درس بزرگی برا یمن است .من دوست دارم افراد توانمند وارد گود شوند و به دیگران هم اجازه فعالیت بدهند نه اینکه منحصر به خودشان و افراد مسنی همچون من بسنده کنند .من معتقدم که با انتقاد و نقد دیگران خصوصا مدیران باید راه را برای رسیدن به هدف اصلی محله فراهم کرد .اینطور که بیان شد همه تعریف را بلدند و همه ما کلا با نقد بیگانه ایم ؟
دشمن فرض نمودن دیگران منافات بقزرگی با هدف آموزش سایت دارد .استفاده از توان محمود و دیگران واقعا هدف من است اما با نگرش نامرد بودن نابینا جماعت قطعا فعالیت برای نابینایان سرانجامی جز فنا ندارد .
شهروز کامنت داود حاشیه بردن نیست اما درس است برای او که بهتر و دقیق تر به مطالب نگاه کند .و برای من همین کافیست .
از شما هم انتظار ندارم که پند گیری که دوستان خودت هم همانند من به فکر تو اند اما فعلا قصد نداری صدایشان را بشنوی ؟
سعید درفشیان از شما ممنون هستم و اگر در نقد خودت حداقل تفکری مبنی بر مغرضانه بودن نظر من نمودید از شما معذرت میخواهم ولی اعتراف میکنم که شما به عنوان مدیری توانمند به همه مطالب نگریستید و امکان آن را رد نکردید و جای قدر دانی دارد این موضوع .

با درود شهروز گرامی وبزرگوار. پیش از هر چیز من از همتون عذر میخوام که رک حرف می زنم و امید دارم که ازم تا جایی که می تونید نرنجید.
اول اینکه من با عنوان و خود پست مشکل دارم ببینید شهروز گرامی من شما رو با پست هاتون و ایمیل هایی که با هم در گروه ها رد و بدل کردیم میشناسم و اگه بخوام شما رو با این شناختم نقد کنم………
…….
……
هااااا اااا ِِِِِِِ
…..
ِممممممممممم

شما پسر خوبی به نظر می رسید.
ولی حرف اینجاست که اینا برای نقد یک نفر کافی نیست چرا که برای نقد باید یک نفر رو از نزدیک بشناسی و باهاش به قول معروف بده و بستون داشته باشی. نه تنها برای شناخت یک انسان بلکه برای شناخت و نقد یک فیلم کتاب و هر چیزی باید با اون آشنا بشی. دوستان من یک استادی داشتم در دوره ی کارشناسی اون در جواب دانشجویی که گفته بود: “من از دوستام شنیدم که هملت شکسپیر خیلی خوبه” گفتشما وقتی غذایی رو می خواین بخورین دیگران به جاتون می چشن و میگن خوشمزست؟ پس تا وقتی کتابو نخوندین حق نظر دادن ندارین. حالا کسی که شما رو از نزدیک نمیشناسه نمی تونه در بارتون نظر بده. و این رو هم باید بگم که فضای مجازی جای مناسبی برای شناخت انسان ها نیست. چرا که انسان ها من حقیقی خودشون رو پشت سیم و جعبه ی الکترونیکی پنهان می کنن. و شروع به شعار دادن می کنن. پس هر گونه تعریف و یا تنقید از شما از طرف دوستانی که شما رو از نزدیک و یا به قول معروف face to face نمی شناسن قابل تکیه نیست و نوعی اطلاف وقت هستش.
دوم اینکه دوستانی که روانشناسی خوندن بهتر از من می دونن که انسان دارای شخصیت ثابتی نیست، به قول دِریدا انسان ساخته شده از تکه های موزائیکی هستش که هر کدوم نقشی دارن که با تناسب با موقعیت موجود و زمان و فضا یک تکش رو میشه.
انسان کتاب نیست فیلم نیست غذا نیست که ثابت باشه. انسان موجودی است دارای شخصیتی تغییر پذیر که با توجه به نیاز هاش گاهی می تونه فرشته باشه و گاهی می تونه از شیطونی که ازش حرف می زنن بدتر بشه. بله دوست گرامی انسان موجودی پیچیدست که نقدش نیاز به مطالعه و شناخت روانی داره.
حتی راجب کتاب و یا فیلم و غذا هم سلایق و نگاه ها تفاوت داره.
منو ببخشید که اینقدر تند حرف می زنم ولی من دیدگاهم رو دارم میگم آخه کدوم نقد مگه تو کشور ما نقد هم معنی داره؟
ببینید من نمی خوام به سواد یا شعور کسی توهین کنم. ولی موضوع نقد یک بحثی تخصصی هستش. و کسی که چیزی رو نقد می کنه داره در بارش کتاب می خوانه کسی به فرض حقوق خونده چجوری یک انسان رو می تونه نقد کنه در حالی که تنها چیزی که از یک انسان می دونه انسانی تعریف شده در چارچوب قانون و تبصره هستش.
یا منی که ادبیات انگلیسی خوندم چجوری یک انسان رو می تونم بشناسم در حالی که از دیدگاه ادبی به انسان نگاه می کنم. منو ببخشید به نظر من کسی که دنبال اینجور نقد ها باشه بیشتر دنبال تمجید هستش تا تنقید.
با سپاس و پوزش از پرحرفی من شرمندم ولی من نمی تونم رک نباشم.
بازم ممنون

درود به حافظ عزیز.
بابت لطفت به من ممنون.
این که نقد یه موضوع تخصصی هست رو قبول دارم.
ولی من خودم رو از نظر افکار عمومی به نقد گذاشتم و سعی کردم کمی از دور و برم نسبت به خودم خبر بگیرم و بتونم برای ادامه ی حضورم در فضاهای اینچنینی اگر ضعفی وجود داره برطرف کنم.
فکر میکنم اگر کامنتها رو مطالعه کنی متوجه میشی که اتفاقاً من از تمجیدها خیلی سریع گذشتم و تنها به یک کلمه ی ممنون یا متشکرم بسنده کردم و در مورد نکاتی که دوستان به عنوان ضعف من بیان کردن اتفاقاً مفصل توضیح دادم و با هم بحث کردیم و حتی خیلی خصومتها و سوء تفاهمها توی این پست برطرف شد.
به هر حال امیدوارم اگر در جریانات اخیر نسبت به من کدورتی در خاطر شما پیش اومد من رو ببخشی.
حافظ حسینی نامی بزرگ بین نابیناها به عنوان یه فرد تحصیلکرده و توانمند هست و باید بهش احترام گذاشت.
موفق باشی.

با درود
با استناد به خود گوگل.
غزل را به طور کامل اینجا مینویسم.

………..

ما خراب غم و خم‌خانه ز می آباد است

ناصح از باده سخن کن که نصیحت باد است

خیز و از شعله می آتش نمرود افروز

خاصه اکنون که گلستان ارم شداد است

سیل کُهسار خم از میکده در شهر افتاد

وای بر خانه پرهیز که بی بنیاد است

بجز از تاک که شد محترم از حرمت می

زادگان را همه فخر از شرف اجداد است

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من

آنچه البته به جائی نرسد فریاد است

گفته‌ای نیست گرفتار مرا آزادی

نه که هر کس که گرفتار تو شد آزاد است

چشم زاهد به شناسایی سِرّ رخ و زلف

دیدن روز و شب و اعمی مادر زاد است

گفتمش خسرو شیرین که ای دل بنمود

کان که در عهد من این کوه کَنَد فرهاد است

هر که یغما شنود ناله‌ی گرمم گوید

آهن سرد چه کوبی دلش از فولاد است

شاعر: یغمای جندقی

درود
از برادر معلمم آقا میر حافظ سپاسگزارم ، از متن شما مسائل جدی و جدید یاد گرفتم .نقد در جامعه امروز ما واقعا معنی و مفهوم ندارد ! بیانات قشنگی بود و این حتم را برایم ایجاد کرد که برداشت اکثر هم محله ای ها همانا نقد رفتار و کنش حقیقی شهروز و یا سعید هدف اصلی است ؟ این را هم خوب میدانم و معتقدم که یک حقوقدان هرگز شخصیت انسانی نقد شونده را نمی تواند نقد کند بلکه با توجه به تخصص و آموخته هایش و قوانین مدنی و کیفری می داند اگر حضور بیابد فرد نقد شونده را متهم میکند و یا برائت او را صادر میکند ؟
این حقیر هم از نظر دانش اندک مدیریت خودم او را مورد نقد قرار دادم که در خلال نقد قطعا نقد افراد متوجه شخصیت حقیقی نشات گرفته از عملکرد مجازی اشان نیز می شود !
شاید مشکل اصلی از اینجا شروع می شود که نقد شونده هدفش نقد کرامت انسانی و شخصیت حقیقی او باشد و هنگامی که دوستانحقیقی اش نقد می کنند لاجرم با صعه صدر پاسخ میدهد اما در مقابل دوستان مجازی اش جبهه گیری میکند ؟
مطابق نظرات صریح حضرتعالی و با استناد به کامنت های همین پست گویا نقد یعنی اصرار بر کمالات نقد شونده .
این نکته را نیز بنویسم که حضور خانم های محترم در این مبحث بنا بر شخصیت خاص مورد نظر جنس ایشان باید توام دقت و ظرافت باشد .یعنی اینکه اکثر خانم ها قصدشان تعریف است و اصلا هم حوصله و درک انتقاد شدید را ندارند و همواره از درگیری ها متنفر و بیزار هستند ! هرگز هم این نوع مطالب را نمی پسندد و من هم به عنوان نقاد اگر وارد این مطالب که مورد نقد خانم ها باشند ، بشوم قطعا تعریف از اینان را ملاک عمل قرار میدهم و اطمینان میدهم که خواهران هم محله ای از این بابت خیال خودشان را نیازارند !
اما نقد من همواره در این جریانات اخیر مبتنی بر عملکرد ها یمدیریتی شهروز بوده است و نقد خودم و مخالفت های مکررم را نیز اعلام کرده ام .اگر شهروز کمی نگاه دیدش را بیشتر کند باید پی ببرد که هشدار ها اگر به موقع به آن توجه می شد اثرات مخربش بسیار کمتر ظاهر می شد !
مدیریت یعنی توان بهره گرفتن از توان همگان ! توجه به بازخورد عملکرد مدیران ، جلوگیری از اجحاف و تضییع حقوق افراد تحت مدیریت ، مدیریت دشمن تراشی و متهم نمودن افراد به رفتار های سوء و مغرضانه نیست ؟
سخنی را بیان میکنم خطاب به امیر سرمدی اما تکرار است به این بهانه به خودم :
شحص خوابیده را شاید بتوان بیدار کرد !
اما شخصی که خودش را به خواب زده را هرگز بیدار نخواهی کرد ؟
من در مقام کاربر شاید اگر مطلبی را قبول نکنم نتیجه آن مستقیما مستلزم عودت به شخص خودم است اما اگر مدیر این محله بشوم و نتوانم به نتایج همگانی دست بیابم و بر خودم فائق نیایم قطعا محله را دچار تلاطم خواهم نمود ؟
در آخر شهروز عزیز اگر مسئله ای در مناسبات فی مابین افراد به پایان رسید و بارها تکرار شد که فراموشش کن ؟ قطعا نباید در گنجینه افکار افراد مذکور به عنوان سند بایگانی شود و برای همیشه باید به فراموشی سپرده شود ! شاید این نصیحت باشد به زعم شما اما واقعیت است که به کرات تکرار شده است .
در ضمن در تکمیل عرایض سعید درفشیان تقاضا دارم که مدیر را بر عکس بخوانید ؟خخخخ

با درود شهروز گرامی بزار از آخر به اول به سخنان قشنگت جواب بدم. ابتدا اینکه دوست گرامی شما لطف داری. بنده کسی نیستم و قطره ای هستم در مقابل دریای توانمندی دوستان نابینایی چون شما. در ادامه من نه از شما و نه از دوستان دیگر در مورد رخداد های اخیر هیچ کدورتی در دل ندارم. چرا که عقیده دارم تفاهم یعنی توانایی تحمل تفاوت ها و شما و سایر دوستان سلایق خود را بیان کردین. ولی در باره ی افکار عمومی دوست عزیز اگر مرا به خوبی نمی شناسی باید بگویم من ندانسته وارد هیچ بحثی نمی شوم. چرا که از ضایع شدن به خاطر بی دانشی خود بدم می آید. حرف تو در باره ی افکار عمومی را قبول ندارم. چرا که افکار عمومی به خصوص در فضای مجازی از گفته ها و نوشته های ما سرچشمه می گیرد. دوست عزیز شما در کامنت ها گفتی در باره ی دات واکر همه چیز تمام شد. ولی دوست عزیز شاید بحث تمام شد ولی پسر خوب باید بدانی که تفکری که در حال حاضر دوستان از تو دارند از همین گفته ها و سایر نوشته های شما دوست گرامی در سایت و سایر گروه ها ارسال کرده اید سر چشمه می گیرد. ببین شهروز جان در داستان دات واکر برخی ها موافق آزاد سازی و برخی مخالف آن بودن و تو از مخالفان آن جانب داری کردی و حالا اگر به کامنت ها و گفته های اشخاصی که به اصطلاح تو را نقد کرده اند نگاه کنی نام کسانی که به نوعی تو را تمجید کرده اند تا تنقید همان هایی است که در آن داستان از شخص اصلی در آن موضوع حمایت می کردند و برایش دلسوزی می کردند و دوستانی که به قول تو در پستت و کامنت ها سعی در گل آلود کردن آب دارن همان هایی هستند که موافق داستان آزاد سازی دات واکر بودن. پس بدان اگر کسی از تو تنقید یا تمجیدی هر چند درست یا نا درست می کند ریشه اش از اینگونه موارد است ولی برای مثال مجتبی خادمی در این موضوع سکوت کرد و نقش بی طرفی داشت. دوست گرامی و خوبم اگر تو هم به عنوان یک مدیر سایت بزرگی چون گوشکن بی طرف می ماندی چه بسا دیدگاه ها نسبت به تو تا حدی متفاوت بود. مثلً اگر من خود را در این سایت به نقد بگذارم امکان حملات به من بالا خواهد بود چون از موافقان آزاد سازی بودند و چه بسا حامیان شما کوبندگان من و دوستانی چون من باشند.
شهروز شاید تو به دنبال تمجید نباشی ولی نا خواسته به این کار دامن می زنی به نظر من این نقد ها ریشه در تمایلات شخصی دوستان دارد، که البته طبیعی است. چرا که تو را از نوشته هایت می شناسند. برای نمونه من به خواننده ای خارجی به نام ریهانا نگاهی ویژه دارم. تمامی آهنگ های او را بدون استثنا دانلود می کنم و این فکر من باعث جبهه گیری در باره ی افکار عمومی و نظرات آنها در باره ی او می شود تا جایی که در فن پیج او به هر نقد مثبت و منفی نسبت به آهنگ های او واکنش نشان می دهم. در حالی که از شخصیت اصلی او کمترین اطلاعی ندارم. که اشتباه است. من به خوش فکری و خوب بودن شخصیت تو یقینی کلی دارم و تو را پسری شایسته و با کمال می دانم ولی تو را هیچ گاه نقد نمی کنم. چرا که این کاری بیهوده است. و اگر سخنی در باره ی تو بگویم ریشه در گفته ها و نوشته های پیشین تو دارد که کاری نا شایست است.
و به عنوان دوست و برادر کوچک تر تو البته اگر قبول داشته باشی از تو خواهشمندم در موضوعاتی که در باره ی چیزی خاص می باشد که به نابینا ها و منافع بین آنها ربط دارد و دارای تشنج بوده و به خصوص در اینجا مطرح می شود نقش بی طرف را بازی کنی بهتر است. چرا که تو یکی از مدیران این سایت پر بازدید چه از طرف نابینایان و چه از طرف بینا ها هستی.
و علاوه بر آن اگر در پی دانستن افکار عمومی در باره ی خودت هستی به جای جستن در بین دوستان مجازی خود از دوستان حقیقی خود کمک بگیر که یقینً نگاهی بهتر و کامل تر به تو دارند.
در باره ی سخنان عمو غمبر هم بگویم بی خیال ایشان قصد لطیف کردن فضا را داشتند.
با سپاس و پوزش از تند گویی و پرگووی من.

درود به حافظ عزیز.
از لطفت ممنون.
در ماجرای اخیر من ابتدا میخواستم بیطرف وارد بشم و صرفاً طرح مسأله کنم.
منتها اقداماتی از بیرون انجام شد و عده ای که حالا بماند کیا بودن شروع به حاشیه سازی و تنش ایجاد کردن نمودن که متأسفانه باعث شد جریان این قضهیهمن رو با خودش ببره و اون چیزی که نباید اتفاق بیفته.
در حالی که خود من مطرح کننده ی اصلی نوشتن توافق بودم.
به هر حال گذشته و دیگه این قضیه رو پیگیری نمیکنیم.
در مورد ذهنیتها هم به هر حال هیچ کس رو تا آخر عمرش به خاطر یه اشتباه سرزنش نخواهند کرد و من هم مستثنی از این قاعده نیستم.
به هر حال این دیگه برمیگرده به خودم که چه طور بتونم اون نگرش منفی رو عوض کنم که امیدوارم بتونم این کار رو انجام بدم.
باز هم ممنون از نظر منطقیت.
موفق باشی.

علیرضا، واسه اینکه بچه ها بتونند راحتتر و واقعیتر نقدت کنند باید بیشتر اینجا بپلکی.
مثلا دستنوشته از خودت بگذار.
خاطراتت و شادی هات و کار های روزمره ای که میکنی رو اینجا بنویس.
توی کامنت های اینجا ننویسیا! خخخ.
منظورم اینه پست هایی که میزنی خیلی هاش میتونه از خودت باشه. از خاطراتت. از کارهایی که بچگیت میکردی و الان میکنی. مثلا کار با کامپیوتر. به هم ریختن ضبطو تلویزیون. شیطنت های کوری موری. همه چی.
هرچی که از خودت باشه.
حتما که نباید برنامه و دانلود پست کنی که.
اتفاقا بچه ها اینقدر دوس دارند خاطرات هم‌محلی ها رو بخونند که نگو!
این شهروزو میبینی؟ دیگه نمیبینی!
آقا شهروز اولش چراغ خاموش میومد. مث خودت.
بعدش شروع کرد به نوشتن نوشته هایی از خودش.
مثلا ی باری توی تخیلش ی آدم برفی شد و اینطوری تونست با دختر همسایه بازی کنه.
گاهی هم شهروز از خاطرات واقعیش مینوشت.
مثلا اینکه گاهی شب ها مث یلدا دور هم خانوادگی جمع میشدند میگفتند، میخوردند و میخندیدند.
بیشتر باش تا بیشتر بشناسیمت.
اووووففففف. چقدر حرف زدم. انگشتام درد گرفت از بس نوشتم.
انگشت هام دارند نفس نفس میزنند!

درود شهروز عزیز اگه بخوایم به قول شما نقد بازی در بیاریم باید بگیم که یه مدیر توانا مدیری هستش که دچار چالش نشه. به قول معروف در برابر بهران ها ثبات داشته باشه.
دوست عزیز من عقیده دارم انسان نباید سعی کنه به خصوص در فضای مجازی تفکر کسی رو در باره ی خودش عوض کنه. می دونید وقتی کسی راجب تفکری داره هر چقدر هم سعد کنی برای عوض کردن کمتر نتیجه می گیری. من شخصً سعی می کنم خودم باشم اگه کسی من رو خوب می دونه خوبی از خودشه و حتمً خودش خوبی هایی داره که من رو خوب می بینه. ولی اگه از نگاه کسی من بدم حتمً خودمم ریگی به کفش داره و عیبی داره که سعی داره با انگ زدن و بد شمردن من عقده های خودش رو تسکین بده.
اینا عقاید منه من فکر می کنم باید جوری رفتار کنم که خودم به نظرم درست میاد. خیلی ببخشید ها گور بابای دیگران. اینم بدونید که طرز فکر کسی اگه در بارتون خوب یا بد باشه با این نقد بازیا فرق چندانی نمی کنه.
یه چیز دیگه دوست عزیز شما ادعا کرده بودین که تونستید رضا خلیلی ارجمندی رو قانع کنید که راهی که گروه آریا بوم در داستان آزاد سازی دات واکر رفته اشتباه بوده. بنده همین الآن بتا رضا خلیلی صحبت کردم. دوستان عزیز بدانید و آگاه باشید که رضا خلیلی چنین حرفی رو نزدن.
دوست عزیز به گفته ی یکی از به اصطلاح منتقدانتان شما آدمی خدا دوست هستید. دوست عزیز دروغ گفتن کار شایسته ای نیست. این ماه ماه رمضان هستش. و احتمالً شما روزه اید و یکی از باطل کنندگان روزه دروغ هستش. پس خواهشً برای لکرام کردن خودتون از دروغ پردازی دوری کنین.
زشت دوست عزیز.
خوبیت نداره.
ممنون

سلام به حافظ عزیز.
من گفتم رضا رو متقاعد کردم که راه رو اشتباه رفتن.
یعنی متقاعدش کردم که بهتر بود اول در فضاهای خصوصیتر با محمود صحبت میکردن و بعد اگر محمود به خواسته ها و حرفهای اونها توجهی نکرد بعد تصمیمات دیگه ای میگرفتن و این مسأله رو علنی میکردن.
این نکته ای بود که خود رضا هم توی صحبتی که با هم داشتیم پذیرفت که حق با من بوده و بهتر بود که اول با گفتگوی خصوصی این مسأله پیگیری میشده.
ولی این دوستان از همون اول ناگهان وارد فضای عمومی شدن و این مسأله رو مطرح کردن که به نظر من و بعد هم به تأکید خود رضا این کار شاید کار چندان درستی نبود.
در ضمن من ترجیح میدم ۳۶۵ روز سال دروغ نگم نه این سی روز رو.
اگر معتقدی که همین سی روز نباید دروغ گفت، من دیگه حرفی ندارم.
در ضمن، من عرض کردم و باز هم تأکید میکنم که قضیه ی داتواکر به این پست مربوط نمیشه و کامنتهای بعدی در این زمینه حذف خواهد شد.
چون طبق توافقنامه در این سایت دیگه نباید در این زمینه بحثی انجام بشه و من نمیخوام بدقول بشم.
موفق باشی دوست من.

سلام من رضا خلیلی هستم. همان کسی که در این پست هم از او صحبتی بمیان آمد. در ابتدا از دوستان عزیزم بابت باخبر کردن من از این ماجرا تشکر میکنم. باید خدمتتان عرض کنم که در صحبتی که با جناب حسینی در زمان تدوین توافقنامه داشتیم فقط حرف از چگونگی تنظیم توافقنامه و اشتباهات talkingsoft شد و به یاد ندارم ایشان در زمینه ای بنده را قانع کرده باشند. با این پیام که نمیدانم منتشر میشود یا نه حرف جناب حسینی را تکذیب میکنم. البته فکر میکنم هنوز فایلهای مکالماتمان را داشته باشم. نگاهی دوباره به آنها میندازم. اما اطمینان دارم قانع کردنی در کار نبوده. بهر حال از همگی ممنون. پایان اولین و آخرین کامنت در این پست.

سلام دوست عزیز.
آقای خلیلی توی فایل صوتی خودشون فرمودن که دیگه هیچ کامنتی در سایتهای نابینایی نمیذارن و اگر کامنتی از ایشون گرفتید جعلی هست.
ما هم به همین دلیل شما رو جعلی میدونیم.
فقط منتشر کردم که فکر نکنی ما سانسور میکنیم.
به هر حال نمیدونم دوستان از ادامه ی این بحث دنبال چی هستن.
ولی میدونم که ادامه ی این بحث به هیچ وجه در این پست درست نیست و از این به بعد هیچ کامنتی اجازه ی انتشار در این پست در موضوع داتواکر رو نخواهد داشت.
ویرایشگرها و سایر مدیران هم دیدن حذف کنن.
ممنون.

سلام به دوستان اح اح بدم میاد هم از اونایی که بد برداشت میکنن هم از اونا که بی احترامی میکنن. ما نباید به کسی توهین کنیم. یک عده اومدن به مدیر قوت قلب بدن بعدش به اونا که کامنت میدن بی احترامی کردن. دوستان خواهش میکنم که حواستون به نوشتنتون بااااشه

شرمنده اگه پستم غلط داشت یکمی با عجله نوشتم من قصد داشتم بگم که:
شهروز عزیز اگه بخوایم به قول شما نقد بازی در بیاریم باید بگیم که یه مدیر توانا مدیری هستش که دچار چالش نشه. به قول معروف در برابر بهران ها ثبات داشته باشه.
دوست عزیز من عقیده دارم انسان نباید سعی کنه به خصوص در فضای مجازی تفکر کسی رو در باره ی خودش عوض کنه. می دونید وقتی کسی راجبت تفکری داره هر چقدر هم سعی کنی برای عوض کردن کمتر نتیجه می گیری. من شخصً سعی می کنم خودم باشم اگه کسی من رو خوب می دونه خوبی از خودشه و حتمً خودش خوبی هایی داره که من رو خوب می بینه. ولی اگه از نگاه کسی من بدم حتمً خودشم ریگی به کفش داره و عیبی داره که سعی داره با انگ زدن و بد شمردن من عقده های خودش رو تسکین بده.
اینا عقاید منه من فکر می کنم باید جوری رفتار کنم که خودم به نظرم درست میاد. خیلی ببخشید ها گور بابای دیگران. اینم بدونید که طرز فکر کسی اگه در بارتون خوب یا بد باشه با این نقد بازیا فرق چندانی نمی کنه.
می دونی چیه شهروز عزیز بعضی از افراد هستن که تو کار خودشون موندن ولی برای دیگران تز میدن. من یکی رو می شناختم که مدام به من پند اخلاقی می داد و به قول خودش مشاور بازی در می آورد و من رو نقد می کرد خلاصه تا جایی که من این شخص رو سلطان اخلاق می دونستم. جوری از حلال و حروم می گفت که آدم فکر می کرد که این آدم بی گناه ترین موجود روی زمینه. بعدً فهمیدم که این شخص خودش تو منجلاب گند غرق هستش. طرف باباش قاچاقچی و معتاد بود و داداشاش بنگی از بد بودن شخصیت خودشون که دیگه چیزی نمیگم خلاصه داغون بود. اینجور شخص اگه بلد بود مشکل خودش رو حل می کرد.
به قول معروف کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی. من نمی خوام به کسی توهین کنم ولی اشخاصی که شایستگی نقد رفتاری شخصی رو دارن حد اقل خودشون یکمی از آدمیت بو بردن. منی که خودم مشکل دارم حق درس دادن به کسی رو ندارم. اینو رک میگم باور کنید بیشتر این آدمایی که تو این نقد بازی شرکت کردن شما یکمی عصبانیش کن. یا منافعش رو به خطر بینداز ببین چجوری تو فضای مجازی می شورنت می ظارنت کنار. دوست عزیز ما در کشوری زندگی می کنیم که مرز بین نقد و تصفیه حساب های شخصی مشخص نیست.
نمی دونم من که اینجوری هستم از این که ببینم به خاطر افکار کسی باید چجوری قدم بردارم تا من رو قبول و رد کنن بدم میاد، حالم به هم می خوره. به خصوص در فضای مجازی که دیگه بد تر. نظر من اینه که نقد اینجور جا ها به پشیزی نمی ارزه. چون ما در دنیای حقیقی زندگی می کنیم. نه تو اینترنت.
یه چیز دیگه دوست عزیز شما ادعا کرده بودین که تونستید رضا خلیلی ارجمندی رو قانع کنید که راهی که گروه آریا بوم در داستان آزاد سازی دات واکر رفته اشتباه بوده. بنده همین الآن با رضا خلیلی صحبت کردم. دوستان عزیز بدانید و آگاه باشید که رضا خلیلی چنین حرفی رو نزدن.
دوست عزیز به گفته ی یکی از به اصطلاح منتقدانتان شما آدمی خدا دوست هستید. دوست عزیز دروغ گفتن کار شایسته ای نیست. این ماه ماه رمضان هستش. و احتمالً شما روزه اید و یکی از باطل کنندگان روزه دروغ هستش. پس خواهشً برای تبلیغ کردن خودتون از دروغ پردازی دوری کنین.
زشت دوست عزیز.
خوبیت نداره.
ممنون

با سلام خدمت همه دوستان عزیز من به عنوان یکی از افراد گروه آریا بوم اعلام میکنم که آقای رضا خلیلی همچین حرفی را نزده است شهروز پسر خوب تو برای سایت گوشکن زحمات بسیار زیادی کشیده ای اینو قبول دارم اما من نقدت نمیکنم و این را به خداوند متعال میسپارم چون انسانها هر لحظه قابل تغییرند میتونند هم خوب باشند و هم بد و مغزشان هم مثل چرخ و فلک میچرخه
با کمال تشکر از همه دوستان عزیز

سلام وحید.
من نیازی نمیبینم که بخوام این قضیه رو اثبات کنم چون نه سودی داره و نه لزومی.
به هر حال اون یه مکالمه ی تلفنی بین من و ایشون بوده و تا صد سال دیگه من میتونم بگم حق با منه و ایشونم بگه نه.
ولی هیچ کدوم نمیتونیم حرفمونو ثابت کنیم پس بحث الکی رو نباید کش داد.
من دروغ نگفتم و از کسی هم ترسی ندارم.
ایشون پذیرفت که بهتر بود اول با محمود خصوصی مشکل رو حل میکردن و اگر جواب نداد اقدامات بعدی رو انجام بدن.
حالا ایشون میتونه این حرفی که زده رو قبول کنه یا نکنه.
برای من هیچ اهمیتی نداره.
موفق باشی دوست من.

سلام به همه،من فکر میکنم داره تو این پست یه سری بی حرمتی میشه،اصلا بیایید از خودتون بپرسید که موضوع پست چی هست،موضوع پست نقد منصفانه بدون مشکل و تصفیه حساب شخصی هست،اما نه یه سریها اومدن دارن شهروز رو تخریب شخصیت یا بهتره بگم ترور شخصیتی میکنن،هییی ساکت نشستیم هیچی نمیگیم شاید خودتون تمومش کنید اما نه مثه اینکه ….. …. ….،نقادانی که باید نقد میکردن نقدشون رو کردن و من دیگه دلیلی نمیبینم که کامنتای این پست دیگه بیشتر از این باز باشه پس با اجازه خودم کامنتا رو میبندم،همین و بس،خدافسی

یه بار دیگه هم قبلا گفتم.
ما یا باید قدم تو این راه نمیگذاشتیم، یا حالا که گذاشتیم باید بدون واهمه تا آخرش بریم!
من کامنتهای این پست رو بنا به مصلحت خود صاحب پست دوباره باز کردم و حرف توی پست خودم رو تکرار میکنم.
اگه نقدی میشه که فاقد وجههست، نقد کننده باید بترسه، چون اونه که باید برای حرفش دلیل و مدرک ارائه کنه.
به هرحال ما دیگه اجازه نمیدیم در مورد دات واکر تو این پست و سایر پستها کسی چیزی بگه، چون به توافقی که کردیم، پایبندیم.
ضمنا کامنتهای این پست باز میمونه، تا این شائبه ایجاد نشه که ترسیدن رسوا بشن و پست رو بستن!

درود
سعید جان از دیروز عصر که این کامنت دانی بسته شد بهدلیل اینکه احساس می کردم که داره به نقد و نقد کردن اجحاف می شود و اینکه با این روش فعالیت اثر مثبتی از نتیجه ملموس نخواهد شد !تمایل عجیب داشتم که با انتشار مطلبی خودم را به نقد بگذارم تا همشرایط مساوی برای دوستان فراهم بشود و هم کمکی کنم به ادامه روال نقادی . هر چند که واقعا معتقدم که با قرار دادن خودم در معرض نقد نمی توانم عدالت را شاهد باشم از این لحاظ که باید فعالیت مثبت و یا چشمگیری داشته باشم در محله و در مقام مسئولیتی اجرائی را نموده باشم و بدین لحاظ نمی توانم همچون شما و یا شهروز به نتیجه برسم .اما اگر کمی دید خودمان را نسبت به این امر بسط دهیم و به همگان این حق را بدهیم که بیایند و با توجه به توانائی های خودشان و برداشت های خودشان نظرشان را نسبت به رفتار و یا نوشته و یا شخصیت مجازی بدهند می توانیم ادعا کنیم که به موفقیت نزدیک تر خواهیم شد ؟ نقد فرایند شناسائی ضعف های احتمالی عملکرد است که با شناسائی به موقع و رفع و تقویت آن به موفقیت می رسیم .
به هر حال به جهت ایجاد شرایط مساوی در صورت صلاحدید قصد دارم خودم را به نقد بگذارم تا موانع پذیرش یال عدم پذیرش را در خودم ارزیابی کنم . نظر شما چیست ؟

درود
ملیس س پلی سسس شما به عنوان مامور راهنمائی رانندگی کار مناسبی برای حل آن انجام دادید اما لازم است که فرصتی بدهید و اخطار می دادید که اگر بی توجهی به اخطار شما می شد اقدام می فرمودید ؟! در خصوص بی احترامی هائی که می شود شک نداشته باش که این موضوع صورت گرفتهاست اما نه منحصرا به شخص مورد نظر شما ؟ و کسی که فکر میکند هر چی می گوید درست است لزوما نباید به دنبال شناسائی فعالیت های درست باشد و خودش را به نقد بگذارد ! بعد هم با شرح زیر می گویم که منظور از نقد مبالغه و غلو نیست بلکه شناسائی ضعف های شدید و ضعف های ضعیف و تلاش برای رفع آن و رسیدن به موفقیت همگانی است نه تعیین و انتظارات ذهن خودمان از افراد مخاطب ؟۱و اما
به دنبال حضور شما و بی توجهی به هدف انتشار این مطلب و ناکام گذاشتن آن در شب گذشته در عین تعجب از برخورد های دو روز اخیر و همچنین از روش شما مبنی بر بستن کامنت دانی با همسرم صحبت کردم و این سوال را مطرح کردم تا بیشتر به ماهیت رفتاری بانوان محترم پی ببرم و این سوال این بود که شخصی خودش را در معرض نقد قرار داد و من هم او را نقد کردم و نتیجه چیزی جز ناراحتی در بر نداشت و از هدف فرسنگ ها دور شدیم و ماجرا عقیم ماند ؟او گفت حتما از اون نقد ها کردی ؟؟؟ و به تماشای فیلمش ادامه داد ! در فرصتی بعد ا زاو سوال کردم منظورت از بیان آن چه بود ؟او خیلی راحت بیان کرد اکثر ما وقتی دم از سخنان بزرگ و نقد می زنیم بیشتر به دنبال برجسته کردن توانائی هایمان هستیم و بیشتر تعریف و تمجید را می پسندیم ؟ و خصوصا خانم ها حوصله بیان واقعیت ها را ندارند ؟ در اینجا عم لشما برای من کاملا مرتفع شد . اما هنوز هم تعجبم ماندگار است ؟
آیا واقعا هنگام قرار گرفتن در معرض نقد باید به دنبال بازخورد افکار و انتظاراتمان باشیم و یا اینکه به نقد کننده هم حق و سهمی بدهیم .؟
آیا به غیر از این است که برای نهادینه کردن مطلبی باید هزینه کرد ؟باید سعی کنیم در فضائی آرام به رتق وفتق آن بپردازیم ؟آیا نمی توان راحت گفت که من از نقد شما خوشم نیامد ؟همانطور که در کامنت بعدی خودم که در ادامه آمده گفتم : چرا عمو حسین نسبت به موضوع نقد سخنی نگفت و اصلا هم در موضوع شرکت نکرد و نقد ایشان از نحوه نوشتن من بود نه چگونگی ایراد نقد ؟آیا نمی توان به این نتیجه رسید که شما ویرایشگر ها و مدیران به دلیل شناخت اخلاقی یکدیگر از اقامه حقایق طفره رفتید ؟آیا نمی توان روش تملق گرایانه و متملق جویانه برخی را در این مطالب مشاهده کرد ؟
ببینید خیلی راحت بگویم شما تعریف دوستی را تملق و غلو و باد دادن می دانید البته شما شخص ملیسا نیست بلکه تمام یافرادی که به این مهم با این دیدگاه پرداخته اند ؟ شما تعریفتان از مسائل خاص خودتان است و در مقابل نقد جبهه گرفتید و ترور شخصیت نمودید مثلا من به دنبال شفاف شدن دشمنی و غرض ورزی خودم بودم اما هیچ ندائی هم نداشت و پاسخی دریافت نکردم اما همین که تذکر دادم که مدیر را برعکس بخوانید ، فورا نظر افکار عمومی را به آن موضوع جلب کردید و با برجسته کردن آن اقدام به ترور شخصیت من نمودید ! آره ملیسا حقیقتا ترور شخصیت و بی احترامی در عدم ارائه پاسخ مناسب نسبت به درخواست خودمان است ؟آخه به خودی خود مگه افراد مریض هستند که وارد موضوع شوند و آیا وقتی که دعوت کردید می توانید با بی ادبی از خانه بیرونش کنید ؟وقتی در خانه را گشودی همه امکان حضور را دارند اما صاحب خانه باید حرمت میهمان را حفظ کند و بواسطه نداشتن و ضعف مالی به او بی احترامی نکند ؟
بعد هم نظر سعید جان را کاملا منطقی می دانم شما به طرح دفاع از نقد کنید اگر ناقد توهین کرد و یا حرفی گزاف گفت با ارائه منطق نسبت به عملکردش و توان خودت او را آگاه کن .
ختم کلام نقد ارائه آنچه که من می پسندم و دوست دارم نیست ؟ و ه رفردی هم می تواند با توانائی های خودش به نقد بپردازد .

من از هر دو دوست تشکر میکنم.
ملیسا مطمئناً از روی دلسوزی این کار رو کرد و بابت لطفش ازش تشکر میکنم.
به هر حال جریان این پست چندان منصفانه پیش نمیره و این شاید کمی ملیسا رو ناراحت کرده.
ولی از سعید هم تشکر میکنم که برای جلوگیری از شایعات احتمالی و سوء استفاده ی یک سری فرصت طلب پست رو مجدداً باز کرد.
من همچنان به کامنتهای این پست جواب خواهم داد و مطمئناً کامنتهای داتواکر حذف خواهند شد.
موفق باشید.

درود
دیدگاهی نوشتم که به دلیل بسته شدن کامنت دانی ارسال نشد ؟ و از طرق دیگر آن را منتشر کردم ! لزوما در گروه ایستگاه سرگرمی و و قرار شد تا الان ببینم که نتیجه آن چه شدو بعد به اقدامی دست بزنم البته نه از نوع اقدام های مغرضانه بلکه اقدامی که منجر به نتیجه شود ! خوشبختانه این مهم به دست توانمند آقای درفشیان حل شد و بازخورد خوبی هم من دریافت کردم اما نفهمیدم که چطور شد که کامنت دانی بسته شده بود و با نظر مثبت ناشر مجددا باز شد ؟یعنی اینکه ملیسا با نظر خودش واقعا این مطلب را بست ؟ و حالا برای باز شدنش نیاز به تائید منتشر کننده مطلب بود ؟ بگذریم ما کلا روشن بین هستیم و با چشم دل می نگریم و نیازی به دامن زدن به آن نیست ! بعد هم حرف و سخن حق ، مطمئنا پاسخ ندارد ؟!و اثبات دشمنی باید محرز شود . و استدلال و دلیل منطقی باید ارائه شود .
اما بعد و طرح دیدگاه من و پیشاپیش عذر خواهی می کنم که مطابق نظر برخی از دوستان این مطلب شاید پیش نرود ؟
ولی خارج از این بی مزگیها ببینید! امثال ما که میایم خودمون رو در مقابل
نقد سایرین قرار میدیم، اولا پی همه چیز رو به تنمون مالیدیم! پس قرار
نیست تا یکی
پخمون کرد ناراحت بشیم یا بترسیم!
کسی که مجبورمون نکرده بود بیایم وسط!
خونه ی آخرش اینه که من نوعی یا شهروز، یا هر کس دیگه ای این کار رو
بکنه، میاد میگه آقا من فلان جا اشتباه کردم و خلاصه عذر تقصیر! نهایتش
شما درست میگید و
۱- شهروز خودت به خواست خودت وارد گود شدی و قرار بود که شما نقد بشوید ؟
بعد هم نقد را با نقد نقاد پاسخ نمی دهند !
۲- بنا بر گفته بالا کسی که خودش را در معرض نقد گذاشته قبلا هم گفتم که
باید به آنچه که بر او وارد شده مطابق نظریه آقای درفشیان  فقط می تواند
به ارائه پاسخ بپردازد و بتواند یک نظر متفاوتی را به نمایش بگذارد .، نه
اینکه رفتار هم سنگ گذشته را تکرار  و موجبات ناراحتی خود را فراهم سازد
؟به خدا افراد محله  یکدیگر را دوست دارند ولی برداشت های بر گرفته از
ناراحتی دوستانشان شاید موجب می شود تا زبان در کامشان بگیرند و دم از
هیچ هم نزنند !
۳- آن چیزی که شما دارید انجامش میدهید عاریتی است ؟ من گفته ام که شما
فقط امورات و باور های خودتان را قبول دارید و بدون توجه از تکرار همان
حس ها در افراد دیگر هستید و تمام افتخارات را یکجا برا یخود می خواهید :
همین جمله که کنار گود نشستن و مدام گفتن لنگش کن : از کدام شخصیت محله
است .گاهی اوقات کنار گود نشینان بیشتر از داخل گود تلاش میکنند و تعصب و
تعلق خاطر دارند و می توانند در کسب موفقیت مدد برسانند ؟قرار نیست که
همه هفتاد میلیون بازیکن فوتبال باشند ! فقط یازده نفر تیم محبوب افراد
را می سازند اما هفتاد میلیون تلاش غیر مستقیم برای موفقیت دارند !
۴- با عنایت به پاسخ های  نافرجام و عدم تمایل از سوی شما نسبت به کامنت
های این حقیر ، به وضوح می توان دریافت که  شما از اظهار نظر و نقد که
توسط من انجام شده ناراحت هستید و بنا به نظر دوست  که دوستانداشتند
روحیه میدادند و من این روحیه را فنا کردم و همه این گفته ها اینجا هست
بر این باور شدم که نقد شما معنی و مفهومی ندارد و شما نمی توانید و نمی
خواهید که در یک فضای آرام بحث نقادی نهادینه شود ؟  نظر برادرم چشمه را
هم که حاکی از پشت صحنه رفتار مدیران است را خواندم و نهایت توجه را هم
به آن دارم و نکته بزرگی را هم این بزرگوار بیان نمود ! همانا که کم رنگ
بودن سعید و چشمه و میثم خود می  تواند  بر این روند موثر باشد ؟ اما
آنچه که عیان است  ناتوانی شما در حضور در نقد است و شما نتوانستید از
دانش مدیریتی که تجربه کردید بهره ببرید !
۵- در مبحث حاشیه سازی که از من سوال کردید که شما حاشیه ساختید یا
نویسنده مطلب ؟ و ادعا کردید که اگر من بر نوشته شما حاشیه نمی گرفتم
کامنت دهنده و سایرین هرگز نمی فهمیدند که منظور شما چه بود ؟ این خود
نوعی ظلم به خوانندگان است ! همانطور که می دانید در بسیاری از موارد به
دلیل عدم توجه ، پیگیری هم در خصوص آن نمی شود ؟ برخی ها هم علاقه به برخ
یمطالب ندارند ! این توجیه مناسبی نیست که اگر فلان کاربر تاکید نمی کرد
بقیه آن را نمی فهمیدند ! در ادامه هم به جای ارائه مستندات منطقی به
گفته خودتان بدون استناد به مدارک تاکید کردید ؟ و مسئله را رها کردید
اما شخص مورد نظر به دلیل اینکه به مسئله طور دیگر نگریسته بود موارد ختم
به خیر شد .
۶- یادش به خیر در درسرفتار سازمانی به دلیل مواجه بودن با محیط حقیقی با
استاد خودم وارد بحث می شدم آن هم دو دهه قبل که اقتدار مدیران بیداد می
کرد .یادم هست در مقابل نظر استادم که مثال آورد در جلین گرگان نقل شده
که اگر تصادف کنی مردم حتما راننده را به قتل می رسانند و به استناد
مطالب علمی می خواست رفتار در سازمان را آموزش دهد و به نظر او می توان
با مدیریت درست آن را مرتفع کرد و این اتفاق را صورت نگیرد که با مخالفت
با استاد برخواستم و گفتم به اتفاق اتومبیل شما و تعداد چند نفر از بچه
ها به آن شهر می رویم و شما فقط مرغ مردم آن شهر را زیر بیاور بعد ببینیم
چه می شود که استاد سخن را عوض کرد و از ارائه پاسخ به گفته من خود داری
جست ؟ لازم است بدانید که هم اکنون هم در این مسیر تعداد چند پل هوائی و
سرعت گیر های متعدد در زیر پل های هوائی ؟ می باشد ؟دوست من حقیقت طوری و
واقعیت طور دیگر است .من با کمترین سخن توهینی به شما نداشتم ولی شما
همواره سعی در جدائی خودتان از کاربران بخصوصی همچون من داشتید .
۷- اگر باور داشتید که نقد یک مبحث تخصصی است ؟به راحتی نباید خودتان را
در معرض این نقد قرار میدادید ؟قبلا هم گفته ام که مدیران بخاطر تماس
مستقیم راحت تر مورد نقد قرا می گیرند .همچنان که سعید بخاطر عدم تماس
مستمر مورد نقد کمتر قرار گرفت . این بی انصافی است که نظرات افراد را به
خصومت ربط دهید !
۸- کلمه مدیر را من به خودم نسبت نداده ام و در پاسخ به نقد شما بود که
بیان داشتید چرا در مقام مدیریت بر نمی آئید ؟  و همانطور گفتید که من با
شما دشمنی دارم اما مستندی برای خودت نیاوردی ؟ مگر نه اینکه در مطلب
بیائید نقد را با هم نقد کنیم من حضور داشتم و معتقد بودم که با خواندن
مطالب نمی توان مدیر لایقی بود  و مدیریت یک علم کاربردی است .شما در
کامنت های سلسله وار به پاسخ های مورد نظر خود می پرداختید اما به یکباره
در این کامنت دانی نظراتم از دیر باز مغرضانه بود ؟
۹- تجربه شما حاکی از این است که زود عصبانی می شوید و در مواقعی که باید
سکوت کنید ، این عم لرا انجام نمی دهید و در جائی که می خواهید سخن
بگوئید از سخن گفتن طفره می روید .
۱۰- از آنجائیکه موضوع نقد بود در این عنوان  و آن هم نقد شما ! دلیل این
مسئله که عمو حسین جدای از نظرات ارزشمندشان که قبلا هم در این موارد سخن
گفته ایم و سخنشان هم به جا بود  ، چرا به جای نقد شما از من نقد کرد و
متعاقب آن برخورد شما ؟ حاکی از مدیریت عاجل تاکید بر این جمله داشتید که
جانا سخن از زبان ما می گوئید ؟قدری از آلام خود کاستید ؟
به راستی چرا عمو حسین در این مطلب از شما انتقاد نکرد ؟
چرا شما در پاسخ به کامنتش از او درخواست نقد خودتان را ننمودید ؟
۱۱- در بیست و سه سال قبل استادی داشتیم  که دانشجوی دورهاول دکتری عرفان
بود ! دارای گنجینه علم بالائی بود و دوستانی داشت که منصب هائی را
داشتند در خور توجه اما او هیچ گاه قبول نداشت این نوع مسئولیت ها را .در
پاسخ به ما گفت که مسئولیتی که با یک برگه اعطا می کنند و با یک برگه هم
از شما می گیرند چه ارزشی دارد ؟در مقابل دستورات معاون مرکز فقط لیست
حضور و غیاب را تا درب کلاس می آورد و معلوم نبود که این لیست کجا می رود
و به این اصول کذائی اصلا معتقد نبود در مقابل پیشنهاد ریاست اداره ای او
از مدیر کل وقت مازندران یک درخواست داشت و آن هم این بود ککه اگر مقدور
است برایش او را خدمتگزار یک کتابخانه مجهز قرار دهد ؟ بله دوست من همه
قرار نیست در بالاترین رده اجرائی قرار بگیرند ؟ اگر هم شما از من ندیدید
بخاطر این است که فقط به خود می اندیشید ؟ فقط به توان خودت اعتماد دارید
؟
پس درخواست من این است که سکئتت را بشکنی و به موارد وارد شده شفاف پاسخ
بدهی ؟ این برایت بهتر است و برای من هم حتما مثمر ثمر چرا که با
پاسخگوئی مناسب به دو راز احساسات کمک میکنید تا در مراحل بعدی نقد بهتر
حاضر شوم هر چند که نقد دوستان اثری ندارد و باید به قول زندگی نامه
درفشیان کاری انجام داده باشیم والا که تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش
نهفته باشد ؟
ضمنا اگر صادقانه به کامنت من پاسخ ندهید همینجا اعلام می کنم تا زمان
بزرگ شدنت و درک چالش های ایراد شده و متعاقب آن پاسخ گوئی مناسب به
انتظار می نشینم .
آقای درفشیان این نقادی ها برای من سه چیز مهم در بر داشت :
اول دوستانی که مرا دوست دارند و از هر زمان و مکانی بهره می گیرند تا
دیدگاهشان را به من بازگو کنند و اینان عده ای اندک هستند و مرام این
بزرگواران را که یکی از اینها عمو حسین برادر دوست داشتنی خودم است را
ارج می نهم
دوم دقت نظر دوست خوب و ارزشمندم داود است که ا زکامنت این حقیر پی به
دقت نظر بیشتر در خواندن مطالب برد و برای من ارزشش یکدنیا است .
سوم اینکه شما به معنی بر عکس بودن آن لفظ پی بردید ؟ خب به گنجینه لغات
شما افزوده شد و البته من به سادگی شما به این مطلب پی نبردم و هزینه
گزاف دادم برایش در دوران تحصیل ؟
اما متاسفم بخاطر ناراحتی شهروز و بد گرفتن مطالب من که شاید به قول این
عزیز ناشی ا زبرداشت مغرضانه او است .این را هم بدانید من وظیفه خود و
رسالتم را انجام می دهم  تفاوتی هم ندارد که کسانی شاید خوششان بیاید و
یا نیاید ؟زمان خودش بهترین قاضی است .این سخنان من بود تو خواه پند گیر
یا ملال ؟
برای بیان نظراتم مهم برای من اصل صداقت بود که به خودم صادق هستم و
ابائی هم از ترور شخصیت ندارم و بدانید که بیشتر از دوستان جدید که لطف
دارند به این حقیر با شما دوست هستم و از شادی شما شاد و از ناراحتی شما
ناراحت می شوم به شرط اینکه همه اینها صادقانه بیان شود .

درود! من از دیروز تاحالا فقط کامنت و نظرات دوستان را میخواندم، نقد کردن شهروز: شهروز هزار برابر مجتبی مغرور است… شهروز از بعضی از دوستان از جمله من خوشش نمی آید… اگر شهروز به میز برسد خودش را گم میکند… اگر شهروز خودش را گم کند دیگر نمیتواند خودش را پیدا کند…!

درود
قابل توجه ویرایشگر های محترم و مدیران و رهگذران این محله !
من نه با تنش های این عزیز همراه بودم و نه از آنها نامی بردم و فقط نقد کردم به گمان خودم .؟اما عجز و ناتوانی و عدم رعایت اصول را در این مطلب به صراحت دیدم و بد تر از این نکته اینکه بخاطر نوشتن مطالبی در این خصوص و عدم انتظار نقد خواه موجبات عدم پاسخگوئی مناسب در راستای اهداف محله شد ! من جوابم را در نقد پریسا گرفتم و متوجه هستم که نظر تمام کاربران در این محله زدودن و مشکلات با محدود کردن و دشمن تراشی نیست و لازم است که مدیران با بازخورد مناسب به ایجاد و گسترش دوستی اقدام کنند .حذف این حقیر از سوی جناب شهروز حسینی در محاطبین skype هر چند که یک امر شخصی است برای شهروز اما مخالف صریح اهداف محله و اگر ممشکلاتی بروز کرد وظیفه مدیر اعمال منفی نیست .من همین حذف خودم از مخاطبین شهروز را اشتناد قرار می دهم و بیان می کنم جناب شهروز مدیر شرایط بسیط دارد و من چون از این اعمال مبرا نیستم ترجیح می دهم تا به عنوان خواننده باشم .روش شخصی شما دقیقا مربوط به خودتان است اما لزوما تکرار حذف کامنت ها و غیره از سوی شما خطاب به کاربران خارج از حوزه شخصی و نظرات شما است و باید توسط تیم مدیریتی بررسی شود همانگونه که اقدام شخصی یک ویرایشگر در این پست مورد قبول مدیران دیگر نبوده است .بعد هم روابط عمومی خوب عملکرد وسیع تری را می طلبد .با تشکر .

دیدگاهتان را بنویسید