خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

پند آموز 5 : نابینام

به نام الله مهربان
سلام دوستان و هم محله ای های عزیزم خوبین؟خوشین؟سلامتین؟من همونم که تو فکرت اگه اتفاقی ظاهر بشم می دوی میای دستمو می گیری و از خیابون ردم می کنی !بعد حتی تو خیال سرمست ازین خوب بودنت می شی و می گی خدا رو شکر امروز یه کار خوبی انجام دادم !تا حالا مرد و مردونه یا زنونه ! نشستی یه دو دو تا چهار تا بکنی و بفهمی زندگیم چه جوری می گذره ؟ با خودت فکر کردی نا بینا یعنی تو با رد کردنش ثواب کردی و بردی همین ؟اگه بی ریا دوست داری خوب بودنو خب پس چرا روراست به خودت نمی گی آهای فلانی بیا بشناسمت تا بفهمی من همیشه آویزون خیابون نیستم و پل عبادت تو !اگه منو بشناسی می فهمی من یه آدمم درست مثل تو .به من که میرسی داد نزن !من می فهممت !سرتو بلند کن منو نگاه کن مشغول کاری و سرت گرمه فکر می کنی نمی دونم ؟محض اطلاعت تحصیل کرده م !نمی دونستی منم می تونم وکیل یا مترجم زبان باشم؟تو حتی به زبان شعر من هم با شک نگاه می کنی و می گی حیدرزاده فقط یه استثنا بود !وقتی میای در خونه چرا بزرگترمو می خوای !هههه !تویی که حتی به بچه ای در خونه قانعی که جوابتو بده یا که ظرف آش نذری رو از دستت بگیره!من آش نذری نمی خوام احترامتو نذر انسانیت کن .اگه شوکه نمی شی بدون که ورزش هم می کنم ..من سفر هم می رم ..به عاشقیم نخند شعر و شعور من جایگاه مثل سازی تو نیست می دونی کافیه سرت گیج بره و بیفتی یا یه تصادف ساده اونوقت تو منی!تموم فاصله اینه !
یکی می گفت : تو مسجد بودم چند نفرو دیدم رو ویلچر و با تعجب گفتم اینا که پا دارن چرا نشستن رو ویلچر یه ساعت بعد با موتور رفتم وسط یه درخت و من هم شدم شبیه اونا و تازه فهمیدم چطور میشه پا داشت و فلج بود !منو بشناس و منتظر روزگار نباش !بابا منم آدمم مثل تو وقتی یه ناشنوا رو می بینی فکر می کنی فقط نمی شنوه چرا تا منو می بینی فکر می کنی تموم اعضام تعطیلن ؟!! خخخخخ راستش جز خنده ی تلخ چیزی ندارم نشناختن من نشونه ی بدی واسه ی توئه . تو که فکر می کنی آدم منصفی هستی .بابا با انصاف کمترین گرفتاری من رد شدن از خیابونه بیا و تنها احساس کن که عشق و ادب و علم و تحقیق و تموم زیبایی های زندگی واسه من تنها سایه ی یه خیال و فانتزی نیست
می دونین که دوستون دارم فراوون .

۲۹ دیدگاه دربارهٔ «پند آموز 5 : نابینام»

آفرین عزیز
قشنگ نوشتی
اینکه اینو یه بینا بنویسه خیلی ارزشمنده آفرین ما رو خوب شناختی
همین که باور کردی که ما میتونیم کلی ارزش داره تو معلمی و میتونی فرهنگ انسان بودن و دیده شدن ما رو ترویج بدی
راستی سلام م

سلام. باور کن ترانه! که نامردی اگه از اینجا رد بشی و توقف نکنی و وارد این کوچه نشی و نمونی!
عالی بود! عالی!… یکی از چیزایی که این سایت و این محل باید بابتش به خودش افتخار کنه وجود هممحلی متفکر و ژرف اندیشی مثل تو!
اینکه یه بینا در مورد یه نابینا اینطوری بنویسه خیلی حرف! اونم تو شرایطی که داره به یه عرف تبدیل میشه اینکه افراد نابینا خودشونو از دریچه ی یه بینا میبینند و قضاوت میکنند تا اینکه خودشونو از دریچه ی خودشون ببینند و قضاوت کنند.
به نظرم ترانه خانوم! این پست به طور کامل جواب قاطعی به اختلافات چند کوچه پایینتر داده! ممنون و سپاس فراوان بابت خود پست و زمان مناسب انتشارش.

سلام خوبی اشکان ؟اگه این پست بتونه کمترین اختلافی رو ور داره باعث افتخارمه هر چند به نظر من تموم اختلافات این محله هم یه کم سوتفاهمه که امیدوارم از ته قلبم حل بشه به نظر من هم بزرگترین مشکل باور بینا ها نیست اینه که نابینا اول خودشون خودشونو درک کنن و باور داشته باشن جامعه ناچاره کسی رو که خودشو باور داره رو بپذیره هر چند برای جامعه ی ما این ممکنه کمی طول بکشه چون متاسفانه قدم هامون بر اساس عاداتمونه مرسی از بودنت

سلام. کارتون عالیه در نوع خودش این که یک بینا این طور نابینایان رو بشناسه واقعاً تحسین بر انگیز می باشد.
همین چند روز پیش با چند تا از بچه های نابینای دانشگاه رفته بودیم پیش مسؤول آموزش کل دانشگاه اون آقا این قدر بلانسبت شما و دیگر خواننده ها این قدر نفهم بود که حد و اندازه نداره.
در نفهمیش همین رو بگم که وقتی ما داشتیم براش از وضعیت تحصیل نابینایان در دانشگاه شیراز می گفتیم علاوه بر این که مشغول خوردن چاییش بود با کامپیوترش هم ور می رفت و نشون می داد اصلاً به ما توجهی نداره که هیچی آخرش گفت: مگه نابینایان هم می تونن با کامپیوتر متن بخونن!
و کلی حرف های عالمانه دیگه که نشون میده در کشور ما چه قدر در انتخاب مسؤولین شایسته سالاری رعایت میشه
خخخخخخخخخخ

باور کنید کمترین مقصر این ماجرا اون آقاس متاسفانه نوع فرهنگ راحت طلبمونه که باعث میشه به شناختی بیشتر از شناخت اونچه جلو پامونه هم نرسیم متوجه که بودین و هستین حتی تحقیقات دانشگاهی مون هم گاها” فقط کپی برداری میشه چه برسه به یه تحقیق میدانی ساده درباره ی نابینا

آرزو می کنم از ته دل شهروز که روزی به اندازه ی جمعیت مون آدمایی باشن که خیلی بیشتر از من به دنبال استعداد های نابی باشن که تو این محله و جاهای دیگه هستن می دونین که دوست دارتونم ودوست دار محله پس کاری نکردم

سلام ترانه ممنونم از شما آهای آنهایی که از دماق فیل افتادید و ماها را نمیبینید بیایید کمی هم از ترانه ی عزیز یاد بگیرید چه میشه به تریپتان بر میخوره نترسید ما لولو خور خور میستیم ما هم مثل شما هستیم بهتر بگم از بعضیها هم سر تریم خانمی من پست شما را هزاران بار لایک میکنم پاینده باشی همیشه .

یعقوب اونایی که از دماغ فیل افتادن که لایق محله نیستن خطابمون اونایی هستش که فقط یادشون رفته به اطرافشون نگاهی بندازن و متوجه ی حضور بقیه نیستن روزمرگی سرگرمشون کرده و …. . منم هزاران بار حضورتونو لایک می کنم

سلام
عزیزم ترانه چقدر مطالب شما عالیه این یکی که دیگه خیلی خوب بود خیلی
ای کاش خواهری داشتم مثل شما
چه خوب حال ما را درک میکنی
باور کن بدون هیچ تعارفی میگم
هیچ کدوم از فامیل های من این درک را ندارند
چقدر آرزو میکنم که یه خواهر مثل شما داشتم
خیلی عالی بود ممنون

سلام ترانه.
وقتی من از تو به عنوان یک دوست واقعی و یک اندیشمند ارزشمند یاد میکنم نگو چرا.
وقتی میگم که یه بینای مطلق هستی و یک انسان واقعی به تمام معنا نگو چرا.
ای کاش و ای کاش فقط ۵ درصد از بیناها مثل تو به معلولین نگاه میکردن و میفهمیدن شون تا دنیا ما گلستان میشد.
ترانه، من یکی از افتخارات زندگیم دوستی با دوست فرهیخته ای مثل تو هستش که هرگز نمیتونم تصور کنم که در دایره دوستیهای من جایی نداشته باشی.
من به داشتنت به عنوان یک دوست افتخار میکنم.
شاد و موفق در تمامی عرصه های زندگیت باشی.

سلام چه خوب که هر چی که می گین واسه منم متقابلا” به همون اندازه هم ارزشمند و قابل تقدیره منم به دوستیتون مفتخرم و امیدوارم تا روزی که تو این دنیاییم رنگ دوستیمونو گردو غبار فراموشی نگیره و من خیلی خوشحالم از همیشه بودنتون باور کنین .

سلام به ترانه ی عزیز
مثل همیشه عالی بود اینکه ما خانواده ی نابینایان خودمون رو یا فرزندمون رو باور کنیم کاملا درسته . چقدر خوبه که دنیای نت هست و میشه از این طریق با همدیگه و با مردم صحبت کنیم من هم مثل آقا مجتبی معتقدم هر کدوم از ما میتونیم به نحوی در فرهنگ سازیِ نگاه مثبت به نابینا نقش داشته باشیم ، مثلا همکاران من در پژوهشسرا منتظر هستن من هر دفعه یک توانمندی جدید یا قشنگ رو از بزرگمهر براشون بگم . یک قسمت از فرهنگ ما هست که تعریف کردن از خود رو ناپسند میدونه برای همین ما دوست نداریم از توانمندیهای خودمون تعریف کنیم و میگیم باید دیگران تعریف کنن . البته این تفکر درسته ولی ظاهرا در مورد نابینایان باعث شده جامعه متوجه بیشترِ توانمندیهای ما نشه و ما هم مثل بچه مثبتها بشینیم و هیچی نگیم تا در نظر مردم خودپسند نباشیم ! شاید برای خود من یک عده فکر کنن من خیلی از بزرگمهر تعریف میکنیم ولی در حقیقت من از بزرگمهر بعنوان یک نماینده ی کوچولو و دوست داشتنی از کودکان نابینای ایران صحبت میکنم ، وقتی توی کلاسهای شطرنج کنار دوستای بزرگمهر میشینم و اونا خیلی قشنگ بازی میکنن واقعا لذت میبرم و خوشحالم که این کلاسها با همکاری وزارت ورزش و مدرسه برگزار میشه و بچه ها درکنار درس شطرنج یا شنا رو هم یاد میگیرن. پیروز و سربلند باشید همکار خوبم

سلام بله دقیقا” یه قضاوت هایی هست که کمتر ازشون حرف می زنیم و اشتباهن !قضاوت درباره ی کسی که از توانمندی هاش حرف میزنه هم ازین دسته شما کار خیلی خوبی می کنی خواهش می کنم خسته نشین و خواهش می کنم هر بار بیشتر و بیشتر از اونچه بزرگمهر عزیز انجامش می ده برای من و ما و بقیه باز هم بگین برای خودتون و بزرگمهر عزیز آرزو می کنم هر آنچه زیباییست رو.

سلاااااااااااااااااااااام بر ترانه خوبی ها. سلام بر یگانه ترانه عشق و محبت. آهای الهه محبت و مهربونی تو از کجا منو به این زیبایی شناختی و زیباتر نوشتی؟آیا تمام اونایی که بهم گفتن تو می تونی مثل تو بودن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟پس مثل تو بودن آره. ترانه ؟؟؟؟؟؟گمشون کردم. دلم می خواست همون استادی که درست مثل تو حرف می زد یه سری به این محله می زد و می دید که من می تونم گاهی اوقات احساس کنم که حالم خوبه. روشنای من نگاه کن! هنوز یک آشنا در کوچه پس کوچه های غربت ،تو را خوبتر از تو می شناسد. ممنون که هستی. دیگه کم آوردم.خخخ

چرا انقدر خجالتم می دی ؟من چیزی رو گفتم که واقعیته و حتی خیلی کمتر از اون !لنای عزیزم من اگه تونستم بشناسم که باعث خوشحالیمم هست بخاطر اینه که دوستانی داشتم که به من این فرصتو هدیه دادن من از بودن با شما به خودم می بالم و هیچ تعارفی هم در کار نیست یقین بدون عزیزم .

سلام مطلب عالمانه ای بود اما آن تعدادی که به افراد نابینا کمک میکنند ولو به قصد ثواب و… نسبتشون به افرادی که بیتفاوت رد میشند خیلی کمتره ما از جامعه انتظار داریم که فرصتهای برابر به ما بده امکانات ویژه پیشکش مطلب شما ناشی از عمق و ژرف اندیشیتان است با سپاس

اگه مردم می تونستن توانایی هایی رو که یه نابینا داره رو متوجه بشن راحت تر اعتماد می کردن و به نظر من این فرصت برابر مساوی رسانه ای شدن استعداد های واقعی نابینایانه تا این اعتماد شکل بگیره مرسی خانوم یا آقای بی سایه

سلام ترانه خانم دوستان گفتنیا رو گفتن همه ی کامنتا رو لایک میکنم فقط یک چیزی باید اصلاح بشه اونم رقمی هست که شهروز گفت برادر کاش هشت هزار نفر این جوری فکر میکردن هشت ملیون نفر خخخخ مادر بزرگ مهر پسر خاله ی منم شش سالش هست و نابیناست منو کشته فقط روز تا شب دعا میکن که امیر علی خوب بشه هرچی میگم خاله خبری نیست چرا خودتو زجر میدهی چند روز پیش میگفت خاله دیگه بریدم گفتم ببری یا نبری وضع همینه ما هستیم چرا سعی میکنید کتمانش کنین نمونه ی بارزش خانوده ی خودم شاید باور نکنید که هنوز درست باور نکردن من نمیبینم اگر بخواهم از این مشکلات بگم باید یک کتاب بنویسم خانم کاظمیان راست میگن کاش فقط یک نفر تو فامیل آدمو باور داشت همین کافی بود کسی نیست به من بگه بیچاره برو بخوان اینا نشدن نمره مدیریت خخخ موفق باشید دوستان ترانه خانم ممنون

البته که هیچ خانواده ای دوست نداره رو تن پاره ی تنش کمترین درد و مشکلی رو ببینه این خیلی طبیعیه و اینم طبیعیه که خلیا واسه مقابله با یه درد بزرگ اونو کنمان می کنن ولی مقابله و پس زدن و کتمان تا کی؟اگه پدر و مادر این طور برخورد کنن تکلیف بچه چی میشه؟اون چطور باید با مشکلش کنار بیاد؟پدر و مادر حتی اگه بدترین غمو هم داشته باشن که ناشی از اوج محبتشون به بچه شونه باید همزمان عین دیوار محکم و معلم صبر و امید واسه بچه شون باشن هیشکی به اندازه ی مادر بزرگمهر دلش نمی خواست بزرگمهر دنیا رو ببینه ولی حالا که پیش اومده به بهترین وجه داره این شرایط رو مدیریت می کنه و این باعث میشه تا بزرگمهر عزیز بار مشکلش سنگین تر نشه و همیشه احساس کنه تکیه گاه بزرگی رو هم کنارش داره و دچار یاس و احساس بی فایده بودن هم نشه .

سلام دوباره به ترانه خانم و مهدیه ی عزیز
یک علتی که شایدرفتار من با بزرگمهر منطقی تره به سالهای دور برمی گرده …یک دختر عمویی داشتم که هیچ وقت راه نرفت تکونم نخورد ولی خیلی زیبا بود و هر دفعه که دچار تشنج میشد مادرش فریاد میزد توی هر مراسمی بلند بلند دعا میکرد و گریه پشت سر گریه… برادرشون که پزشک بودن گفتن بذارینش بهزیستی این ی بیماری ناشناخته داره …و الان میدونم بهترین کاری که انجام داد همین بود که نذاشتش بهزیستی بالاخره در ۷ سالگی مثل یک فرشته ی زیبا پر کشید و رفت … برادرم پیشنهاد دادن که همزمان در فکر درمان باش و تربیت ولی میتونی شبیه مادر ریحانه باشی و دائم گریه کنی منم با یاری خداوند مهربون انتخاب کردم که وظیفه ی من تربیت بزرگمهره چون بزرگمهر بهترین هدیه ی خداوند به منه، این محله رو که پیدا کردم خیلی خوشحال شدم چون دوستای بسیار خوبی پیدا کردم که در تربیت بزرگمهر به من کمک میکنن پیروز باشید و سربلند

دیدگاهتان را بنویسید