خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یادداشت/چرا در خرید تجهیزات توانبخشی، در حق نابینایان جفا می شود، تا پایان بخوانید

اومدم عصا بگیرم، نداریم برو. ببخشید ساعت های گویا که گفتین این ماه میاد اومده؟ نه هنوز. هر وقت بیاد خودمون بهتون زنگ میزنیم.
سلام خانم. پارسال دکتر سخنگویی گفته بودن کسانی که برجسته نگار نیاز دارن ما به صورت امانی در اختیارشون میذاریم. من رشته دانشگاهیم موسیقی هستش به مانیتور بریل خیلی نیاز دارم. نه آقا برو. از این خبرا نیست. هنوز چیزی به ما اعلام نشده.
ببخشید اومدم برای مشاهده بهتر صفحات کتابم بهدید بگیرم. بهدید؟!!! بهدید دیگه چیه. ببخشید شما مثلا مددکار هستینا. نمیدونید بهدید چیه. چرا میدونم یه چند تایی قبلا به مددجو هامون دادیم خیلی خوب هم میتونستن باهاش پرینت بگیرن.
خانم مددکار، بهدید یک وسیله درشت نما هستش برای کمک به افراد کم بینا و یا نیمه بینا. آهان! پس که اینطور.
در سال های اخیر، بسیاری از شما با چنین برخورد هایی از طرف مدد کاران خود مواجه شدین. اما به راستی ریشه این برخورد ها کجاست؟
برای واکاوی دقیق این مسئله، در فرصت دیگری بدان خواهیم پرداخت..
در این یادداشت، به چرایی کاهش خرید تجهیزات توانبخشی برای نابینایان و کم بینایان در سال های اخیر می پردازیم. و در ادامه، راه کار هایی برای رفع تدریجی این مشکل ارائه خواهیم کرد.
امسال بودجه خرید تجهیزات توانبخشی نسبت به سال گذشته، حد اقل 4 برابر شده است. برای سال 93 قرار بود 35 میلیارد تومان بودجه برای خرید تجهیزات توانبخشی در نظر گرفته بشه که در نهایت 25 میلیارد تومان اون در عمل محقق شد.
نکته ای که جای تأسف داره، اینه که در کشور ما هنوز برای معلولیت های مختلف، کارشناسی دقیقی صورت نگرفته و گونه های مختلف معلولیت، بودجه مشخصی در خرید تجهیزات توانبخشی ندارن.
همین خلأ قانونی باعث شده متأسفانه در سال های اخیر، بیشترین بی توجهی ها به جامعه ی نابینایان و کم بینایان کشور صورت بگیره.
وقتی دلیل این مسئله رو از مسئولین امر جویا میشیم، عمدتا با دو پاسخ رو به رو می شویم. در قدم اول، به ما می گویند خود افراد نابینا برای این که چه نیاز هایی دارند، تقاضایی مبنی بر تأمین تجهیزات توانبخشی خودشون به ما نمیدن. انجمن های مرتبط با نابینایان هم عمدتاً غیر فعال هستن یا اگه چیزی میخوان بیشتر برای خودشون هست نه جامعه ی هدفشون.
پاسخ دومی که در چرایی عدم خرید تجهیزات توانبخشی برای نابینایان از طرف مسئولین بیان میشه، اینه که نیاز های افراد نابینا نسبت به سایر گروه های معلولین، حیاتی نیست.
معلولین ضایعه نخاعی، افرادی که به ویلچر برقی، تشک مواج، کاشت حلزون و سمعک نیاز دارن، برای ما در اولویت هستند. با کمی اغماض، اگه بخوایم تا حدی دلیل دوم رو منطقی بدونیم، آیا حق جامعه نابینایان و کمبینایان ایران زمین به عنوان بخشی از جامعه معلولین، 10 درصد بودجه توانبخشی این کشور نیست؟
البته هنوز هیچ آمار مستندی در خصوص جمعیت گروه های مختلف معلولین در کشور ارائه نشده اما با آمار های مختلفی که در سال های اخیر اعلام شده، می توان گفت که نابینایان پس از معلولین ذهنی و معلولین جسمی حرکتی، سومین گروه معلولین از نظر تعداد جمعیت را دارا هستند.
برای سال 94، قرار است بودجه تجهیزات توانبخشی 4 برابر سال گذشته یعنی 100 میلیارد تومان شود.
حتی دکتر یحیی سخنگویی معاون سابق توانبخشی سازمان بهزیستی کشور در نشست خبری خود در اواسط اردیبهشت، این بودجه را برای سال جاری، در حدود 137 میلیارد تومان اعلام کردند.
سخنان دکتر سخنگویی در این نشست خبری، در روزنامه ایران سپید در تاریخ 16 اردیبهشت نیز منتشر شد.
که از این بخش صحبت های ایشان را می توانید دنبال کنید.دکتر سخنگویی در این نشست خبری اعلام کردن که بودجه تجهیزات توانبخشی در سال 94 به 137 میلیارد تومان افزایش پیدا کرده و قراره نیاز های توانبخشی معلولین کشور رفع بشه و 5 استان ایلام، اردبیل، خراسان شمالی، خراسان جنوبی و کهکیلویه و بویر احمد در اولویت خرید تجهیزات توانبخشی هستن و قراره نیاز های معلولین این 5 استان به صفر برسه. و در ادامه همین روند برای سایر استان ها هم اتفاق بیفته.
اگر مشکل تقسیم عادلانه بودجه تجهیزات توانبخشی اقشار مختلف معلولین به صورت ریشه ای بخواهد حل شود، میبایست طی جلسات و مباحث کارشناسانه سازمان بهزیستی با نمایندگان گروه های مختلف معلولین، یک نیاز سنجی صورت گیرد و میزان بودجه هر کدام از اقشار معلولین به صورت جداگانه مشخص شود تا هر ساله همان مقدار برای آن قشر اختصاص یابد.
به نظر می رسد پیاده کردن استانداردهای برخی کشور های اروپایی مثل سوئد و آلمان، و کشور های آمریکای شمالی مثل کانادا، ما را به مرور زمان به نتیجه مطلوبی برساند. این استاندارد که تجهیزات تخصصیتر توسط سازمان ملی رفاه نابینایان آن کشور به صورت کلی خریداری می شود و برای توزیع، در اختیار نهاد های مرتبط و جامعه هدف قرار میگیرد.
این که نیاز های کمک توانبخشی افراد نابینا حیاتی نیست، توجیهی بیش نیست. از طرفی با توجه به ساختار های اداری در کشور ما که معمولا زمانبر است، تحقق رفع این مشکل با راهکار هایی که در بالا بدان اشاره شد، حد اقل برای امسال عملی نخواهد بود.
پس چه باید کرد؟
آیا باز هم باید سکوت کنیم و تماشا.
سکوت کنیم تا 100 میلیارد تومان دیگر هم هزینه شود اما سهم جامعه نابینایان حتی 1 درصد این مقدار هم نباشد.
متأسفانه مطلبی که آقایان در خصوص انجمن های مرتبط با نابینایان و خود افراد نابینا مطرح می کنند، تا حد زیادی درست است. انجمن های ما به شدت واگرا هستند تا همگرا، موازی کاری در فعالیت هایمان موج میزند، عدم اتحاد خود نابینایان هم که دیگر گفتن ندارد.
اما از طرفی دیگر، هیچ وقت اطلاع رسانی صحیحی در خصوص خرید این تجهیزات و این که افراد نابینا می توانند از چه امکاناتی استفاده کنند، صورت نگرفته و همین امر باعث دلسردی نابینایان و عدم پیگیری های بعدی از طرف آنان شده است.
برای سال جاری هم ظاهراً اراده آقایان بر آن است که همه چیز در سکوت رسانه ای و عدم اطلاع رسانی به مددجویان صورت گیرد تا در نهایت مجدداً این بهانه تکراری مطرح شود که خود افراد نابینا و انجمن های مرتبط با آنها هیچ درخواستی را به ما نداده اند. میگویند: هم نوعان شما مطالبه ای نداشته اند که ما بخواهیم در صدد رفع آن برآییم یا پشت نوبتی های آن را به صفر برسانیم.
از طریق پیگیری هایی که با استان های مختلف انجام دادیم، به این نتیجه رسیدیم که اواخر سال 93، سمیناری با حضور کارشناسان تجهیزات توانبخشی استان های مختلف برگزار شده و از آنها خواسته شده نیاز های توانبخشی معلولین استان های خود را جمع‌آوری کرده و به ستاد کل بهزیستی کشور ارسال کنند تا برای خرید آنها اقدام شود. در همین پیگیری ها متوجه شدیم قرار است در گام نخست این طرح، نیاز های توانبخشی اقشار مختلف معلولین در استان های مختلف تا نیمه خرداد ماه جمع‌آوری شود و به ستاد کل فرستاده شده تا در نوبت خرید این تجهیزات قرار بگیرند.
در سامانه ای که در آن لیست اقلام پشتیبانی شده سازمان بهزیستی برای خرید تجهیزات توانبخشی به استان های مختلف اعلام شده، در بخش نابینایان، لوازمی مثل عصا، ساعت گویا، لوح و قلم بهدید، برجسته نگار بریل، عینک، ادوات سخت افزاری و نرم افزاری مرتبط با کامپیوتر قید شده است.
در واقع، وسایلی که در بالا بدان اشاره شد، شامل اقلامی هستند که سازمان بهزیستی کل کشور، موظف به تهیه آن برای افراد نابینا و کم بینا است.
متأسفانه در سال های اخیر، هم خود افراد نابینا و انجمن های آنها برای احقاق حق مسلم خود کوتاهی کردند و هم مسئولین امر.
اما با همبستگی افراد نابینا و یکصدا شدن انجمن های مربوطه، میبایست به این ظلم چندین ساله پایان داد.
عدم اطلاع رسانی صحیح این کارشناسان به شعب بهزیستی در استان های مختلف باعث شده برای جمع‌آوری نیاز های توانبخشی مددجویان و ارسال آن به ستاد کل بهزیستی کشور، استان ها در این زمینه کاملا سلیقه ای عمل کنند. برخی استان ها مثل اردبیل کاملا در جریان این ماجرا قرار دارند و در حال پر کردن فرم های مددجویان خود تا پیش از تاریخ اعلام شده یعنی نیمه ی خرداد هستند. شاید تنها کاری که در فرصت باقی مانده از دست افراد نابینا بر آید، مراجعه به شعب بهزیستی استان خود در واقع مراجعه به همان جایی که پرونده دارند است.
از تمامی شما نابینایان و کم بینایان کشور تقاضا داریم با مراجعه به مرکز خود، از مددکار مربوطه بخواهید وسایل مورد نیاز شما را نوشته و نیاز شما را به اداره کل بهزیستی استانتان ارسال کنند تا از آنجا به بهزیستی کل کشور واقع در پایتخت فرستاده شود.
نکاتی که در این ارتباط میبایست مد نظر قرار دهید:
1- با توجه به برخورد سلیقه ای که در این یادداشت به اون اشاره شد و عدم اطلاع برخی شعب بهزیستی از طرح جمعآوری نیاز های توانبخشی معلولین، ممکن است با پاسخ همیشگی مددکار خود مواجه بشین.
همان جمله تکراری و البته خسته کننده برای خیلی از ما.
نه آقا یا خانم. برو، چنین چیزی اصلا به ما ابلاغ نشده. در صورت مواجه شدن با این پاسخ از طرف مددکار خود، بر حق طبیعی خود پافشاری کنید و از او بخواین نیاز شما رو حتما به بهزیستی کل استانتان ارسال کنه. در صورت عدم پذیرفتن خواسته ی شما حتما نام آن مددکار و نام شعبه بهزیستی خود را در کامنت های این پست بنویسید تا آن را پیگیری کنیم.
2- معمولاً در کشور ما، درخواست های شفاهی و لفظی قابل استناد و پیگیری نیست. لذا از شما خواهشمندیم درخواست خود در خصوص نیاز به هر یک از اقلام بالا را به صورت نوشتاری به مددکار خود ارائه دهید و حتما یک کپی از درخواست کتبی نزد خودتان نگه دارید.
برای نمونه: من امیر سرمدی 26 ساله، کارشناسی رشته مترجمی زبان انگلیسی، ساکن تهران، شعبه بهزیستی شهدای انقلاب، نیاز به فلان ابزار دارم.
3- سعی کنید در میان اقلام موجود، ابزارآلاتی که قیمت بالایی هم دارند، در بین درخواست های شما گنجانده شوند. درخواست به عصا، نوار کاست، ضبط صوت و لوازم اینچنینی از طرف نابینایان در سال های اخیر، باعث شده این دیدگاه در بین مسئولین رده بالای کشور به وجود بیاید که نیاز های نابینایان و کم بینایان، همین ابزارآلات پیش پا افتاده است. لذا به آن توجه چندانی نمیکنند. باید به حق سطح توقع خود را بالا ببریم. باید مسئولین بدانند با خرید 4 تا عصا و نوار کاست نیاز نابینایان رفع نمیشود. نابینای تحصیل کرده امروز، که بی تردید با سواد ترین قشر در میان اقشار مختلف معلولین است، نیاز های فراتری دارد که باید به آنها توجه شود. اگر از بودجه 100 میلیارد یا به عبارت دیگر 137 میلیارد تومانی تنها 10 درصد به نابینایان اختصاص داده شود، بخش عمده ای از تجهیزات کمک توانبخشی افراد نابینا قابل تأمین است. اگرچه باز هم با این میزان نمیتوان تمامی نیاز های جامعه نابینایان را برطرف کرد، اما در گام نخست قدم بزرگی است. در واقع هدف از نوشتن این یادداشت، و درخواست برای همبستگی نابینایان، جا افتادن این مطلب است که مسئولین بدانند نابینایان هم به عنوان بخشی از جامعه معلولین این کشور، هستند، حق زندگی دارند، و باید به این قشر هم توجه شود.
4- خواهشاً حرف های کلیشه ای و نخ نما را کنار بگذارید. متأسفانه یکی از مسائلی که در سال های گذشته به نابینایان ضربه زده، مطرح کردن صحبت هایی مثل: بهزیستی که برای ما هیچ کاری نمیکنه، اصلا این بهزیستی نیست که بدزیستی هستش باید درشو گل گرفت و حرف هایی از این دست رو کنار بگذارید. صحبت از یک بودجه 137 میلیارد تومانی به نام ما است. این حرف ها، افراد نابینا را صرفا از هدف اصلی خود که همانا پیگیری مطالباتشان است دور میکند. دقیقا این همان چیزی است که مسئولین میخواهند. این که ما سکوت کنیم، به آنها بد و بیراه بگیم و در همین وانفسا، آنها به نامِ ما، به کامِ خود ببرند.

متأسفانه، خودمان هم نوعان خود را خراب میکنیم. نسبت به شرکت های تولید کننده نرم افزار و سخت افزار ویژه نابینایان در کشور، همواره نگاه منتقدانه با رویکرد تخریب داریم، انجمن های خود را به جای تقویت، با تفرقه تضعیف می کنیم، با هم متحد نیستیم و یک صدای واحد نداریم. در شرایط فعلی چه انتظاری از مسئولین میتوان داشت. اینجا ایران است و ما مجبوریم با تمامی کمبود های آن بسازیم. در این که ساختار سازمان بهزیستی در کشور ما ساختار غلط و بیماری است، و نیاز به احیا و بازسازی مجدد دارد، شکی نیست. اما در حال حاضر باید با همین ساختار فعلی، جلو رفت و احقاق حق کرد.
اینجا سوئد نیست که به یک باره انتظار داشته باشیم همه ی امکانات برای ما فراهم شود. همانطور که در بالا گفتم، فعلا باید این دید را در بین مسئولین جا انداخت که افراد نابینا هم هستن، و تجهیزات توانبخشی آنها به نوار کاست و ضبط صوت محدود نمیشود. شاید در گام نخست در عمل اتفاق خاصی نیفتد، اما ما نیاز به ایجاد یک موج داریم تا انشا الله در گام های بعدی به یک فرد نابینا یا کم بینا هم مثل یک معلول ذهنی یا جسمی نگاه شود.
به امید بهبود شرایط و رفاه نسبی نابینایان در آینده
انتشار این مطلب در سایر سایت ها و گروه های ایمیلی ویژه نابینایان، بلامانع است.
تنها یک هفته ی دیگر باقی مانده است. به دوستان خود اطلاع رسانی کنید.
امیر سرمدی

۹۴ دیدگاه دربارهٔ «یادداشت/چرا در خرید تجهیزات توانبخشی، در حق نابینایان جفا می شود، تا پایان بخوانید»

سلام و ضمن عرض خسته نباشید و تشکر از شما، تمام حرفاتون رو لایک میکنم. ما باید خودمون شروع بکنیم، هممون باید متحد باشیم. من فردا صبح این کارو خواهم کرد و نتیجه رو متعاقبا اطلاع میدم. خسته نباشید. مرسی بابت اطلاعرسانیتون

سلام با تشکر از اقدام جناب عالی در بیشتر مراکز بهزیستی استانها یک کارشناس نابینا وجود دارد که قرارست به انجام همین امور بپردازد که خیلی سهل انگاری میشود . انجمنها هم با اعلام آمادگی برای در اختیار گذاشتن وسایل توانبخشی نابینایان باعث شده اند که بهزیستی از انجام این کار مهم شانه خالی کند..و نابینایان هم یک تشکل قوی و دلسوزی ندارند که از آنها حمایت کنند بر خلاف معلولین که تشکلات بسیار قوی و منسجمی دارند بدبختانه یک تعدادی از نابینایان که خودشان در سازمان بهزیستی شاغلند و قرارست امور توان بخشینابینایان انجام و به تهیه این گونه وسایل به پردازند خودشان به صورت شخصی به خرید و فروش این گونه وسایل میپردازند…

سلام آقای نعمتی. به نکات درستی اشاره کردین.
والا انجمن های مرتبط با نابینایان که عمدتا تور های تفریحی برای بچه ها میذارن تا تجهیزات توانبخشی.
نهایت وسایل کمک توانبخشیشون عصا، لوح و قلم، یا در بهترین حالت ممکن، ساعت گویا هستش.
در خصوص کارشناسان نابینا در بهزیستی، متأسفانه با ساختار های اداری غلطی که در کشور ما وجود داره، باعث میشه این افراد هم به خاطر حفظ موقعیت شغلی خودشون نتونن زیاد به مقام بالاترشون فشار بیارن و حرف دل بچه ها رو بزنن و مطالبات اونارو تمام و کمال پیگیری کنن.
یکی هم که بخواد واقعا کار کنه، احتمال بر کناریش خیلی بیشتر از موندنش هستش.
بنابر این از اونا توقع چندانی نمیشه داشت.
فعلا فقط خودمون باید مستقل اقدام کنیم چون همونطور که شما گفتین، یک تشکل قوی منسجم نداریم.
در بین بچه های جسمی حرکتی، دو انجمن گردن کلفت تو کشور وجود داره و تأثیر مثبتشون رو به عینه داریم مشاهده می کنیم.
ممنون از نکاتی که بیان کردین.

سلام آقای سرمدی از اطلاع رسانیتون ممنونم. فکر کنم اگه علاوه بر رفتن به شعب بهزیستی از طریق سایت گوش کن هم لیستی از وسائل مورد نیاز را تهیه کنیم و از طریق روزنامه ایران سپید به مسئولین برسونیم مفیدتر باشه. چون بعضی از مددکارا میگن چشم ولی تا بیان اقدام کنن به ویژه در شهرستانها بیش از یک هفته میشه و بی نتیجه است.

سلام ندا خانوم. نکته ای که گفتین، در شرایط فعلی عملی نیست.
چون لیست اقلامی که بهزیستی ازش پشتیبانی می کنه، صرفاً همون هایی هستش که در این یادداشت بهش اشاره کردم. در سامانه مددکاران هم فقط همینا ذکر شده، از طرفی فعلا نحوه اعلام نیاز به این شکله که مددکار باید نیاز مددجوی خودشو بنویسه بفرسته به اداره کل بهزیستی اون استان، از اونجا تجمیع بشه بره به ستاد کل کشور. تا اونا خریداری کنن بفرستن به استان های مربوطه و در بین افراد پخش بشه.
این که گفتم اگه مددکارتون از درخواست شما سر باز زد اسمش و شعبه مربوطه رو اینجا بنویسین، به این خاطر هست که ما پیگیری کنیم و به نتیجه برسونیم.
کاری که دو سه روز پیش در خصوص استان ایلام انجام دادیم و کارشناسشون رو متقاعد کردیم درخواست نابینایان استانشون رو بگیره و بفرسته به تهران

سلام امیر.
اولش اینکه خیلی دلم برات تنگ شده همین روزا بهت زنگ میزنم یه گپ و گفت مشتی با هم بزنیم.
دومشم اینکه هم مطلب به جا و به حقی بود، هم بسیار عالی نوشتیش.
منم حتما به سهم خودم این مسأله رو پیگیری میکنم.
باور منم مث تو امیر اینه که ماها باید از حقوق قانونی ای که برامون وجود داره مطلع تر از این باشیم و ازشون استفاده ی بیشتری کنیم.
صد درصد بخشی از تقصیر وضع امروز به گردن خود ماهاست.
بازم تشکر امیرجان.

سلام داداش مسعود. اصلا معلومه کجایی تو پسر.
آره با همه ی محدودیت های موجود باید جنگید و احقاق حق کرد.
راستی تبریک. دکتر نحوی نژاد که رئیس بهزیستی استانتون بود، به سمت معاون توانبخشی بهزیستی کل کشور به جای دکتر سخنگویی منصوب شد.
خوشبختانه این یک قدم مثبت و رو به جلو میتونه برای ما باشه.
بچه هایی که برنامه امید نشاط زندگی و مصاحبه من با دکتر نحوی نژاد رو گوش دادن، حتما در جریان هستن که ایشون چه بینش عمیق و دید بازی نسبت به معلولین و نابینایان داره.
حتما پیگیری کن. منتظر تماست هم هستم.

سلام پریسیما. حتما این کارو بکن.
جا داره تو اینجا به یک نکته هم اشاره کنم.
من هنوز اون مسئله نگارش نامه از طرف محله به دکتر انوشیروان محسنی بندپی رو فراموش نکردم.
اگه فعلا دست نگه داشتیم، فقط به خاطر همین تغییر و تحولاتی هست که داره صورت میگیره.
منتظرم در سطوح بالای مدیریتی سازمان به ثبات برسیم تا اون مسئله رو هم پیگیری کنیم.

سلام. این اطلاع‌رسانی رو بار‌ها لایک می‌کنم، بسیار بجا و به موقع بود.
الآن چند سالیه که دیگه ضبط و کاست اون‌قدر به کار بچه‌ها نمیاد، یعنی با recorder‌های جدیدی که به بازار اومده واقعا جایگزینی لازمه. من دو سال پیش MP3player خواستم که نداشتن. به نظرم این یکی از نیاز‌های اولیه بچه‌هاست.
پیروز باشید

سلام سمانه خانم. خواهش می کنم انجام وظیفست.
آره خب. ضبط صوت و نوار کاست که دیگه عملاً منسوخ شده. اما هنوز جایگزینی مناسبی برای اون که همانا mp3 player یا voice recorder هستش، صورت نگرفته.
من واقعاً خوشبینم با سر کار اومدن دکتر نحوی نژاد، یک نیاز سنجی صحیح صورت بگیره.
به نیاز اولیه اشاره کردی. یاد مسئله ای افتادم که شاید گفتنش در اینجا خالی از لطف نباشه.
هفته ی گذشته، با یکی از مدیران توانبخشی بهزیستی جلسه ای داشتیم.
ایشون با جدیت کامل میگفت تجهیزات کمک توانبخشی نابینایان مثل عصا و لوح و قلم، یا اونقدر ارزونه که میگیم خودشون بخرن، یا مثل برجسته نگار بریل، بهدید و وسایل کامپیوتری اونقدر گرونه که ما نمیتونیم بخریم. خخخخ
این استدلال رو واقعاً باید قاب کرد زد سردر سازمان ملل.
آخه واقعا این چه استدلال بی منطقیه.
همین کاشت حلزون چند سال پیش قیمتش در حدود ۱۰ میلیون تومان بود. یا ویلچر های برقی هم به همین ترتیب. قیمت های بسیار بالایی دارن.
حالا شما تمامی اقلامی که گفتم در سامانه بهزیستی برای نابینایان وجود داره رو اگه جمع بزنی، شاید همش رو هم ۱۰ میلیون نشه.
خدا آخر و عاقبتمونو بخیر کنه.

ای بابا عجب حرفی زدن واقعا! من خودم چند سال پیش که دانشجو شدم اون پرکینز امانی که از طرف آموزش پرورش دستم بود رو ازم گرفتن و مجبور شدم بیشتر از یک میلیون پول پرکینز بدم… باید سعی کنیم روشن بشن و چاره دیگه‌ای هم نداریم.

امیر جان، سلام. اطلاع رسانی به جایی بود و همه جوره تشکر میکنم، کاش یکم زودتر این خبر را شنیده بودم، چون هفته ی گذشته بهزیستی بودم، به هر حال خیلی لطف کردید که اطلاع دادید تا اقدام کنیم. راستی تیرماه هم نزدیکه و من منتظر شنیدن خبر خوش از شما هستم. موفقتر باشید.

سلام آقای حاتمی بزرگوار. من حدود یک هفته ای میشه که از کلیت این داستان مطلع هستم.
اما اول در خصوص صحت و سقم تمامی مطالبی که در این یادداشت نوشتم رو باید مطمئن میشدم.
به همین خاطر در روز های اخیر، در پی جمعآوری اطلاعات بودم که در نهایت چکیدش شد انتشار و تنظیم این یادداشت.
راستی. اینو هم بگم در راستای همون سیاست سکوت رسانه ای و عدم اطلاع مددجویان که گفتم، واقعا بخش نامه ای در خصوص این مسئله به شعب بهزیستی ابلاغ نشده.
این نکات در همون سمینار مطرح شده و از کارشناسان توانبخشی استان ها خواسته شده که به مددکاراشون اطلاع بدن.
حالا یکی اطلاع داده. یکی نداده. یه استان اصلا شاید تو اون سمینار هیچ نماینده ای نداشته. اینه که کاملا داره سلیقه ای نسبت به این مسئله برخورد میشه.
در همین تهران، شعبه من گفت نه اصلا همچین چیزی به ما گفته نشده، که بعدا به خدمتشون خواهم رسید، خخخخخ، اما شعبه اشکان کاملاً در جریان بود و حتی درخواست اشکان رو هم نوشت و گفتن ارسال میکنیم.
در خصوص تیر ماه هم والا همین دیروز زنگ زدن گفتن جوابتون دهم خرداد آماده میشه. واسمون دعا کنید که این مسئله هم با خوبی و خوشی تموم بشه.

درود بر امیر عزیزم. ممنون از شما دو فرشته ی نازنین و دوست داشتنیم که این روزها کار اطلاع رسانی را به نحو بسیار خوب و عالی انجام میدید. به وجودتون افتخار میکنم. درست گفتی امیرم مشکل اساسی ما نداشتن اطلاعات صحیح و بجا است و چه در زندگی شخصی و چه زندگی اجتماعی چوب نداشتن اطلاعات رو میخوریم و برای همین گاه خیلی از قافله عقب هستیم و زمانی بخود میآییم که دیگر کار از کار گذشته بویژه در این زمان که بیشتر تلاش و نیرویمان را صرف برنامه های کامپیوتری و گوشی و…. میکنیم و کمتر به این موضوعات مهم و اساسی توجه داریم. نداشتن یک تشکل منسجم و کاربلد و قوی هم که خب یکی دیگر از معضلاتمان است ولی ازت میخوام حالا که به آقای معینی نزدیک هستی ازش بخواه که شبکه ی ملی را فعالتر کنه و اصلا خودت ببین میتونی یه جورایی وارد این تشکل بشی و این رسالت سنگین و مهم را تا حدی برعهده بگیری.
و اما در مورد درخواست وسایل کمک توانبخشی باید بگم که والا نمیدونم تا چه حد درخواستهایمان مورد قبول قرار میگیره چون گاه ما یک وسایلی را درخواست میکنیم که معمولا از نظر سازمان وسیله ی کمک توانبخشی تلقی نمیشه یا اینکه متقاضیان را محدود به زیر پوششیهای مستقیم و مستمری بگیران محدود میکنند.
مثلا من نیاز به یک لپتاپ دارم حالا نمیدونم اگه مراجعه کنم و بگویم که من لپتاپ نیاز دارم فکر میکنم که بگویند لپتاپ یک وسیله ی فردی و شخصی است و ربطی به کمک توانبخشی ندارد.
حال بنظرت همین درخواست را بنویسم یا نه. اگر لپتاپ ندهند که دیگر وسیله ی مهم دیگری بنظرم نمیرسد.
باز از این اقدام بجا و شایسته ی تو پسر نازنینم و همچنین تلاشهای تبسم گرامی کمال تشکر و قدردانی دارم.
موفق و پاینده باشید.

سلام عمو جان.
از لطفتون ممنونم.
راستش یکی دیگه از مشکلاتی که باهاش دست به گریبان هستیم، عدم شفافیت در خصوص برخی تجهیزات توانبخشی هستش.
همین لپتاپ که شما بهش اشاره کردین، به صراحت در سامانه ازش نام برده نشده. اما قاعدتاً، زیر شاخه ادبات سخت افزاری کامپیوتر قرار میگیره. به همین خاطر باز هم راه برای فرار از قانون باز هستش.
در خصوص این نکته که به جز لپتاپ چیز مهم دیگه ای در این اقلام وجود نداره، باید بگم آره شاید برای شما چنین باشه اما قطعا این وسایل بسته به شرایط افراد، درجات اهمیت متفاوتی داره.
به شخصه برای خود من با توجه به حرفه ی خبرنگاری، دستگاه برجسته نگار یا همون مانیتور بریل بسیار ضروری هستش.
چون الان که واسه رادیو خبر میخونم، یا باید اونو حفظ کنم که در این صورت تسلطم روی اخبار کم میشه، یا باید بشینم خودم با لوح و قلم اونو بریل کنم.
اما اگه من نوعی یه برجسته نگار داشته باشم، به راحتی متن اخبارم رو میدم به کامپیوتر و از طریق مانیتور بریل هم به راحتی خبرم رو میخونم. یعنی برجسته نگار برای من هم حکم لوح و قلم یا ماشین پرکینز رو داره، هم حکم پرینتر بریل رو. ضمن این که کلی در مصرف کاغذ هم صرفه جویی میشه.
این دستگاه برای بچه های رشته های مرتبط با زبان، موسیقی و کامپیوتر واقعا ضروریه.
یا مثلا بهدید. خیلی از بچه های کمبینا یا نیمه بینامون به وسیله بهدید واقعا دیگه نیازی نیست به چشم هاشون فشار بیارن و با ذره بین بیفتن به جون این کتابهاشون.
چون به وسیله بهدید، علاوه بر این که متن رو به هر اندازه که بخوان میتونن بزرگ یا کوچیک بکنن، میتونن با تضاد رنگی که در پس زمینه صفحه و فونت خطوط ایجاد میکنن، کلمات رو خیلی شفاف و با وضوح بیشتری ببینن.
حالا ایشالا در آینده، گزارش های کاملی رو در خصوص برخی تجهیزات که بچه ها باهاش آشنایی چندانی ندارن، تهیه میکنم و در محله منتشر خواهم کرد.
به هر حال. فعلا شما همین لپتاپ رو که بهش نیاز دارین درخواست بدین حد اقلش اینه که دو روز دیگه این بهونه رو ندارن خب ما که گفتیم میخریم خود مددجویان درخواست ندادن.
یه کپی هم از درخواست کتبیتون با ذکر تاریخ حتما داشته باشین.
در خصوص شبکه تشکل ها هم پیغام شما رو حتما به آقای معینی خواهم رسوند.
بازم ممنونم عمو جان که اومدین.

سلام من که پارسال رفتم اونجا درست نمیدونم برا چه کاری طرف گفتش پروندهت بسته شده تا زمانی که دانشگاه آزاد قبول بشی و برا گرفتن شهریه بیایی اینجا.
که منم عصبی شدمو گفتم شهریه را که نمیدید چون من خیلیا را میشناسم که نگرفتنو مدرک تحصیلیشون به اسم اون خرابشده ثبت میشه.
یه بار دیگم رفتم اونجا برا تمدید کارت بلا استفاده معلولیت طرف گفت ما کارتارا تمدید نمیکنیم که من از طریق بهزیستی کل و تنظیمو ارسال شکایت هم در سایت و هم کتبی تحت فشارشون گذاشتم تا کارم رد شد.
خلاصه من که از اونجا خیری بهم نرسیده و با خودم عهد کردم فقط برا تمدید کارت برم اونجاو بس.

سلام امین جان، نظرت محترم، اما این دیدگاه از همون جنسی است که مسئولین میخوان. یعنی بچه ها بکشن کنار، پیگیر مطالباتشان نباشن، و این بودجه های شیرین، بره اونجایی که نباید بره.
اما در خصوص دو نکته ای که گفتی.
اول دانشگاه آزاد. به جز یه برهه که فکر کنم ۶ ماه دوم سال ۸۹ و ۶ ماه نخست سال ۹۰ بود، که بهزیستی به خاطر مشکلات اعتباری که باهاش رو به رو شد، شهریه های دانشجویان دانشگاه آزاد رو یا ندادن یا نیم بها دادن. اما از سال ۹۱ به این طرف، واقعا شهریه ها به صورت مرتب داره پرداخت میشه. من خودم تا سال گذشته دانشجوی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی بودم. به جز اون سال که بهش اشاره کردم، واقعا دیگه همیشه شهریه هامون رو بهزیستی پرداخت میکرد. هر چند با تأخیر. اما به هر حال بخش عمده ایش رو میدادن. به نظرم آدم باید منصف باشه و همونطور که مشکلات و نقاط ضعف رو میگه، نقاط مثبت رو هم باید بگه.
حتی خوشبختانه شنیدم از سال گذشته کمک هزینه تحصیلی دانشجویان ارشد بیشتر هم شده. تا پیش از این سقف پرداختی بهزیستی به دانشجویان ارشد، تا یک میلیون تومان بود. اما یکی از دوستان من که دانشجوی ارشد رشته ادبیات عرب در مقطع شبانه دانشگاه تهران هستش، ترم پیش بهزیستی تا یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان شهریهش رو پرداخت کرد.
در خصوص مدرک هم بگم اصلا چنین چیزی صحت نداره و مدرک به نام همون دانشگاهی که تحصیل کردی صادر میشه.
اما در خصوص کارت معلولیت. به خاطر توزیع کارت های الکترونیک معلولیت، از اواخر سال ۹۲ هر کدوم از مددجویان که تاریخ انقضای کارت معلولیتشون تموم شده، دیگه کارت جدید واسش صادر نمیکنن تا کارت های جدید واگذار بشه.
البته برای مواردی که به کارت معلولیت نیاز هستش، مثل خرید نیم بهای بلیت هواپیما، یه گواهی موقت صادر میکنن که حکم همون کارت معلولیت رو داره.
به هر حال امین جان. تو هم دلسرد نشو و پیگیر اقلام توانبخشی که نیاز داری باش.
یه نکته ای که جای امیدواری داره، تغییر و تحولاتیه که در رأس سازمان بهزیستی صورت گرفته.
شاید این بار فرجی شد. شاید

با سلام.
آقای سرمدی مطلبی به جا و کامل بود. دوست عزیز علاوه بر موضوع تهیه وسایل و لوازم کمک توانبخشی مورد نیاز نابینایان، موضوع کیفیت آنها نیز مطرح است. متاسفانه بعضی از افراد سودجو اقدام به ساخت لوازم و وسایل بی‌کیفیت می‌کنند و آنها را با قیمت پایین به بهزیستی عرضه می‌کنند و بهزیستی هم که همیشه به دنبال ارزانی است آنها را خریداری می‌کند و ثمره‌اش این می‌شود که وسیله مورد نظر به دست من مدد جو می‌رسد ولی بعد از مدت بسیار کمی مستهلک شده و من مجبور می‌شوم از بازار آزاد دوباره آن را خریداری کنم. به عنوان مثال چند ماه پیش بعد از ماه‌ها مراجعه به بهزیستی موفق شدم یک عصای سفید دریافت کنم، ولی این عصا که ساخت یک شرکت ایرانی بود حتی تا پایان روز من را همراهی نکرد و آنچنان کج شد که مجبور به ترک آن شدم و باز یک عصای آزاد تهیه کردم. یا چند هفته پیش برای دریافت ساعت گویا مراجعه کردم که تعدادی ساعت به من نشان دادند که کیفیتی بسیار پایین داشت و در نهایت هم مشخص شد این ساعت‌ها را کسانی قبلا برده‌ اند و از آن ناراضی بودند و مرجوع کرده‌اند.
درواقع این عدم توجه بهزیستی به کیفیت وسایل خریداری شده به نوعی موجب حیف و میل منابع مالی می‌شود که باید حتما مسؤولین بهزیستی را متوجه آن کرد.
در مورد تشکل‌های غیردولتی نابینایان هم چه بگوییم که اگر بگوییم چنان با ما رفتار می‌کنند که گویی ارث پدریشان را ربوده‌ایم و اگر نگوییم آنچنان نابخردانه عمل می‌کنند که ثمره‌اش شرایط موجود می‌شود.

درود بر آقای صابری عزیز
کاملاً باهاتون موافقم. این که گفتم باید برخی تجهیزات در مرحله اول کارشناسی بشه و بعد برای خرید اون اقدام بشه، به همین خاطر بود.
متأسفانه الان اتفاقی که در برخی استان ها داره میفته، اینه که مثلا شما میشین مدیر انجمن نابینایان اصفهان. من که دوست صمیمی شما هستم، میام میگم عارف جان من ۲۰۰ تا ساعت گویا دارم وارد میکنم. بیا تو یه درخواست بزن به بهزیستی بگو ما ۲۰۰ تا ساعت گویا نیاز داریم. برای خرید این تعداد ساعت هم ۶ میلیون تومان نیاز داریم.
اما من این ۲۰۰ تا ساعت رو به قیمت ۳ میلیون وارد میکنم. ۲ میلیون میشه سود خودم، ۱ میلیون هم شیرینیه دوستم آقای صابری که درخواست زده.
حالا الان خرداد ماه هستش. تیر ماه اون ۲۰۰ تا ساعت میرسه ایران. اما بودجه کی تأمین میشه؟ فرض کنید بهمن ماه.
یعنی این ساعت ها هشت ماه میمونن تو انبار تا اول بودجه رو بهزیستی بده، بعد برای توزیعش اقدام بشه. سرتون رو درد نیارم. اسفند ماه که این ساعتا توزیع میشه، از ۲۰۰ تا، عملا ۴۰ ۵۰ تاش مستهلک شده و و و
حالا این فقط یک مثال ساده بود. تو خود بخوان این مجمل را.
ممنون آقای صابری.

میگم پارسآوای شما هم لوح و قلم رو میخونه لوح و قلم، یعنی تو متن ق رو با ضمه میخونه؟ یا فقط مال من این جوریه؟!
اصلا چرا وقتی بعد از قلم ویرگول یا علامت دیگه ای بذاریم قافشو با ضمه میخونه؟!
یعنی بهش گفتن که وقتی هر علامتی بعد از قلم بود، اینجوری قلم؟ بخوندش؟!
اگه این کارو کردن، مرض داشتن یا مسئله ی دیگه ای تو کار بوده؟!
فعلا اینا سؤالات اساسی هست که من دارم.
وگرنه لوح و قلم که سه چهار تا داریم، ریکوردر هم دارم و با گوشیمم میتونم خوب ضبط کنم تازه گویا هم هست!
فقط اگه برجسته نگار میدن که نمیدن و میدونم نه تنها مددکار و بعدش کارشناس توانبخشی استان، بلکه هر کسی تو ستاد کل هم ببینه من درخواست برجسته نگار کردم فقط میخنده، و با توجه به این که الان خونه مون اصفهانه و پروندهم بروجن و به خاطر این قضیه که هیچ نتیجه ایم نداره باید یه روز علاف بشم، راستی علاف درسته یا الاف؟! پس فعلا بی خیال درخواست.
ولی امیر اگه یه آشنای کار راه انداز سراغ داری برجسته نگار رو هستم و خبر بده تا درخواستشو مستقیم برای خودت بفرستم.
ضمنا بگو این دفعه رو استثنا قائل بشن و از پکتوس نخرن.
چون بنده خداها با وجود نرم افزارهای خودشونم هر وقت بهشون زنگ میزنی نمیتونن راهش بندازن و مشکل میشه چهار تا!

سلام سعید. کم پیدا شدی دادا.
به نظرم یکی از مهمترین و اساسی ترین مسائل روز نابینایان رو به چالش کشیدی. خخخخ
واقعا چراااا. چرا این ظلمو در حقِ پارسآوا کردن. ههه
البته من با پکجاز و ماهور چک کردم درست میخونه و مشکلی نداره. پس صرفا کاربران پارسآوا این دغدغه ی بزرگ رو دارن. خخ
بعدشم اوووووه. کی میره این همه راهو از اصفهان تا بروجن. حالا استثناً تو معاف میشی از رفتن به بهزیستی. خخخ
ولی استثنای دوم رو شرمندتم داداش. همین برجسته نگار شرکت پکتوس رو میگن گرونه و نمیخرن چه برسه به نمونه خارجیش که قیمتش دو سه برابر تولید داخله.
البته یکی از مواردی که بچه ها با برجسته نگار بعضا به مشکل میخوردن، در نصب درایور هاش بود که خوشبختانه با برد های جدیدی که پکتوس طراحی کرده، دیگه برای شناسوندن برجسته نگار به لپتاپ یا کامپیوتر، نیازی به نصب درایور نیست و وقتی کابل یو اس بی رو به کامپیوتر متصل میکنی، بلافاصله مثل مبایل خودش شناسونده میشه به سیستم.
به امید تولید یک note taker در داخل کشور.

سلام امیر جان.
بابت این پست ارزشمند و کار خداپسندانهت بینهایت ممنونم.
خیلی حرفها برای گفتن دارم که نمیدونم چقدرش رو میتونم اینجا در قالب یه کامنت بگم.
به قول باباطاهر اگر دردم یکی بودی چه بودی.
یکی از ضعفهای عمده سازمان بهزیستی اینه که در خصوص گماردن افراد به عنوان مددکار هیچ گونه کارشناسیی صورت نمیگیره و فکر نمیکنم هیچ دوره آموزشی یا حتی کلاس توجیهی در خصوص پرورش مددکار در این تشکیلات وجود داشته باشه. افراد شاغل در این حرفه عمدتا کارها رو به صورت تجربی فرا میگیرن و بسیاری از امور هم متاسفانه به صورت غلط و غیر حرفه ای در بین اونها نهادینه میشه و نظارت درست و حسابی هم در این خصوص وجود نداره. موسسات و تشکلها هم که دیگه امروز بر هیچ کس پوشیده نیست که با چه هدفهایی تاسیس میشن و چطور کار میکنن.
امیر جان ضمن این که کل یادداشتت رو لایک میکنم, یه خواهش از خودت دارم و چند پیشنهاد برای بچه ها. خواهشم از امیر نازنینم اینه که اگه دستت برای پیگیری بازه, سعی کن مسؤولین بهزیستی کشور رو متقاعد کنی که این ضرب الاجل رو حد اقل تا پایان خرداد تمدید کنن. چون با توجه به تعطیلات نیمه خرداد و تعطیلی پنج شنبه بهزیستی کشور ما از امروز حد اکثر ۵ روز کاری بیشتر فرصت نداریم و این مدت زمان برای انجام یه پروسه اداری در سطح ملی بسیار محدود و اندکه. .
و اما پیشنهادات من برای بچه ها.
امیر جان به نظر من بهتره که ما بجای این که فقط شعار اتحاد و همدلی سر بدیم و حسرتش رو بخوریم, عملا حرکت در این جهت رو از همین جا شروع کنیم. به نحوی که بچه های هر استان اعم از گوشکنی و غیر گوشکنی باهم هماهنگ بشن و کار رو از بالا به پایین انجام بدن. یعنی بطور جمعی از مدیر کلها وقت ملاقات بگیرن و در نشستی با حضور معاون توانبخشی و کارشناس امور نابینایان بهزیستی استانشون درخواست هاشون رو ارایه بدن و دستور پیگیری بگیرن و بعد به مددکار هاشون ارایه بدن. اگه این امر محقق بشه ضمن این که مدیران توجیه میشن و در جریان امر قرار میگیرن, هیچ مددکاری هم به خودش جرات نمیده که پیگیر غزایا نباشه.
پیشنهاد بعدیم اینه که با توجه به اینکه امروزه ابزارهای کمک توانبخشی متنوع و متعددی در قالب نرمافزار ارایه شده, سعی کنید مسولین رو متقاعد کنید که امروزه نیاز به ابزارهایی از قبیل لپتاپ و گوشیهای اندرویدی برای افراد نابینا و کمبینا اجتناب ناپذیره. از اونجا که همه خوانندگان این پست و کامنت استاد من هستن و وقوف و اشراف لازم رو نسبت به نکات بالا دارن, لزومی نمیبینم توضیح بیشتری بدم.
پیشنهاد آخر این که اگر پیشنهاد اول من مبنی بر مراجعه جمعی نزد مدیر کل به هر دلیلی میسر نشد و خواستید بطور انفرادی برای شروع کار به مددکارتون مراجعه کنید, حتما نامهتون رو تا گرفتن دستور از رییس موسسه یا شعبه مربوطه و ثبت در دبیرخانه پیگیری کنید و پس از درج دستور و شماره و تاریخ یه نسخه کپی از اون تهیه کرده و نزد خودتون نگه دارید. وگرنه نامه بدون پاراف و شماره و تاریخ ارزش نگهداری نداره.
ببخشید اگه کامنتم قدری طولانی شد.
موفق باشید.

سلام فرهاد جان. خب امروز صبح که باهات مفصل صحبت کردم.
اولا ممنون برای پیشنهاداتی که ارائه دادی.
اما در خصوص مددکاران و انجمن ها به نکات درستی اشاره کردی.
در خصوص افزایش مدت ضرب الاجل باید بگم اصلا جای نگرانی نیست.
چون کل بودجه توانبخشی در یک نوبت توزیع نمیشه.
حد اقل تا پایان سال، دو سه بار دیگه فراخان برای اعلام نیاز مددجویان اعلام میشه. هدف من این بود که در اولین فراخان اعلام نیاز که تا نیمه خرداد هستش، بچه ها این موج رو راه بندازن، اگه قراره کل کلی بکنن، مددکارشون رو متقاعد بکنن، چک و چونه ای بزنن، خلاصه برای بار اول این اتفاقات بیفته تا راه باز بشه برای نوبت های بعدی.
حالا اگه این وسط دوستانی به نتیجه رسیدن که چه بهتر. مثل خیلی از بچه های استان اردبیل، ایلام، خراسان شمالی، و برخی شعبات استان تهران که مددکاران درخواست های اعضاشون رو گرفتن و گفتن میفرستیم برای اداره کل.
البته از سایر استان ها هنوز خبر چندانی ندارم.
در خصوص ثبت در دبیر خونه هم که درست گفتی. دیگه اونجوری قشنگ محکم کاری میشه.
به هر حال همون طور که امروزم باهات صحبت کردم، از طرف انجمنی که خودت عضو هیأت مدیرش هستی، به تعداد اعضاتون تقاضا اقلام کنید که حد اقل ۱۰ درصدش در عمل محقق بشه.
اون جلسه بچه ها با مدیران کل استان ها هم خییلی پیشنهاد خوبیه که قطعا در زمان فعلی عملی نیست.
اما میشه با یه ساز و کار مشخص، اینو در ماه های بعد به نتیجه رسوند.

با سلام جناب سرمدی عزیز دورود بسیار خوشحالم که فردی از میان خود ما می خواهد به ما کمک کند اما چند سؤال یک شما از اتحاد میان نابینا ها فرمودید چه کنیم این اتحاد پیش بیاید ببینید معلمی که حقوقش کم است با اعتراض کردن خواستار احقاق حقش می شود آیا امکانش هست شما و امثال شما یک فراخوان داده تا برویم در تهران و خواستار حق خودمون شویم ۲ گیریم شما از تهران می خواهید به منزل ما بیایید اگر تهران کرمانشاه را فرض کنیم ۱۰ ساعت راهش به طول می انجامد حال با خراب شدن ماشین و گیر و دار های راه اگر مواجه شوید این طول مسیر به ۱۵ ساعت یا دو روز نهایتش می انجامد اما چرا پس از چندین سال که ده ها سال هم طول کشیده چرا مشکلات معلولین با بودن بهزیستی کم که نشده زیاد هم شده لطفا بپرهیزیم از یک سری جواب های الکی مانند نبود نیرو و زیاد شدن معلولین و تغییر نیاز این دسته توجیهات ۳ شما فرمودید بگذریم از تجهیزاتی مانند عصا نوار کاست و غیره عالی هست ولی من خودم نمیدانم هم اکنون چه تجهیزاتی برای نابینایان وجود دارد ۴ مشکل همیشگی در ایران که بهزیستی راحت تر هست این کار آیا این بودجه ای که ازش نام بردید همش اختصاص پیدا می نماید پس جیب آقایان رده بالا چی ۵ آیا امکانش هست خود شما مدیریت یک انجمن را برای احقاق حق به عهده گرفته و با یک فرا خوان اتحاد نابینایان را مهک بزنید و ازمون بخواهید به تهران آمده و با اعتراض خواستار حقمان شویم جناب سرمدی همش ما خودمان را محکوم می نماییم که انجمن نداریم مطالبه نداریم و خود نابینایان اتحاد ندارند و از این گفتمانها چرا دنبال حلش نگردیم یعنی این که اگر اتحاد نداریم چه باید کرد که به دستش آورد وقتی من میروم و بهزیستی یه نماینده برای من به عنوان مددکار گذاشته اما حرفم را به استان و به کشور نمیرساند باید چه کرد وقتی من شخصا به بهزیستی تهران آمده آنها می گویند مگر تو مددکار نداری خوب من باید چه بگویم دغدغه ما آیا فقط تجهیزات هست همین قانون حمایت از معلولین را چه کسی دارد پیگیری می کند چند درصد به معیشت معلولین و وضع اقتصادی پرداخته متاسفانه آنهایی هم که در میان ما با سوادند وقتی برای کاری میروند برای مشورت یا از ترسشان یا به خاطر به خطر نیفتادن منافعشان چیزی را اصلاح نکرده یا از دادن نظرات خویش ممانعت می نمایند و در پایان به نظر من اگر بهزیستی بیاید و به وضع آشفته مستمری ها و نبود اقتصاد خوب مددجو رسیدگی کند همه چیز حل می شود یعنی اگر به فردی مستمری قابل قبولی بدهد فرد خودش بعدا موظف می شود که به تهیه تجهیزات خود بپردازد چون تمکن مالی پیدا می کند در پایان یه مطلبی که یادم رفت بگویم بهزیستی از بچه شیر خوار تا آدمی که میمیرد کفن می شود باهاش سر و کار دارد چطوری میتواند یک بازده خوبی برای اقشار هدف ایفا کند امیدوارم حرفای بنده را بیجواب نگذارید

سلام جناب خسروی عزیز. از لطفتون ممنونم.
من تنها در حوزه ای که مربوط به یک خبرنگار میشه، یعنی اطلاع رسانی و نهایتا پیگیری های مربوطه اگه کمکی از دستم بر بیاد در خدمتم.
۱. اتحاد به هیچ وجه با اردو کشی خیابانی محقق نمیشه. برای اتحاد، باید NGO های قدرتمند در سطح استان های مختلف تأسیس بشن. اعضای هیأت مدیره و مدیر عامل این NGO ها، باید از بین افراد تحصیل کرده و آشنا به مسائل حقوقی و خدمات اجتماعی باشن. افرادی که عضو این NGO ها در میان، باید هدفشون دنبال کردن یک راه و یک آرمان مشخص که همانا برآورده شدن مطالبات یک نابینا هست باشه. نه زیراب زنی و حسادت نسبت به جایگاه هم نوع خودش که در رده ای بالاتر از اون قرار داره.
وقتی چنین NGO های قدرتمندی شکل بگیره، دیگه نیازی نیست شما از کرمانشاه بلند شی بیای تهران که با داد و بیداد و اعتراض خیابونی حقتو بگیری.
ساز و کارش اینه که اگه قراره مسئله ای در سطح بالا مثل همین ظلمی که در خرید تجهیزات توانبخشی به نابینایان میشه پیگیری بشه، مدیران این NGO ها برن نزد مقامات مسئول و به نمایندگی از بچه ها حرفاشون رو بزنن.
این NGO ها کاملا باید خصوصی و یا به صورت سازمان های مردم نهاد باشه. نه انجمن های دولتی وابسته به بهزیستی. چون اگه مثل ساختار فعلی که انجمن های مرتبط با نابینایان به خود بهزیستی وابسته هستن، همین شرایط بخواد تداوم پیدا کنه، هیچ نتیجه ای نداره. چون اون انجمن میدونه که در صورت اعتراض، همون بودجه اندکی هم که بهش میرسه، دیگه قطع میشه. این راهکاریه که اگه در کشور ما عملیاتی بشه، تا حد زیادی میتونیم بگیم که ما رو به اتحاد نابینایان نزدیک میکنه.
۲. جواب این سؤالتون که چرا پس از سال ها با وجود سازمانی مثل بهزیستی مشکلات معلولین کم نشده که هیچ زیاتر هم شده، خودتون در بخش پایانی دیدگاهتون به درستی بهش اشاره کردین. یعنی این که به قدری شرح وظایف این سازمان گسترده شده که عملاً بزرگترین و توانمند ترین مدیران هم نمیتونن به درستی ادارش کنن. از مباحث خدمات درمانی گرفته تا تأمین تجهیزات توانبخشی، خدمات اجتماعی، بحث اشتغال، زنان سرپرست خانوار و چندین مورد دیگر که بر دوش این سازمان گذاشته شده، مشخصاً مانع بهبود کیفی کار ها میشه.
۳. این که چه تجهیزاتی در سامانه بهزیستی برای نابینایان در نظر گرفته شده رو در یادداشت به صورت کامل بهش اشاره کردم.
۴. غصه جیب آقایان رده بالا را نخور برادر. این بودجه از طریق صندوق قرض الحسنه اختلاس، هر ساله یه بودجه مشخصی داره که تأمین میشه. خیالت راحت. بودجه این صندوق برای سال ۹۲، سه هزار میلیارد تومان بود که چون همش رو سه چهار نفر خاص خوردن، به این خاطر صدای بقیه هم که از این صندوق سهمی داشتن، در اومد. تک خوری کردن نتیجش همین میشه دیگه. اشکال نداره. عوضش همون اختلاس باعث شده بودجه این صندوق برای سال ۹۳، به ۴ برابر افزایش پیدا کنه. ای بابا. بوووووق. قرار شد حرف سیاسی تو این سایت نزنیم هااااا.
۵. این که نابینایان با چه ساختاری به اتحاد میرسن رو در سؤال اولتون پاسخ دادم.
اما این که من شخصا خودم بخوام مدیریت انجمنی رو بر عهده بگیرم، باید بگم در آینده ای دور چنین برنامه ای رو دارم. اما فعلا بستر درست کار کردن در انجمن ها خیلی فراهم نیست. لذا شخصا دوست ندارم وارد حوزه ای بشم که عملا آنچنان کاری از دستم بر نمیاد.
اما این نکته درست نیست که بهزیستی اشتغال و اقتصاد مددجو را درست کنه دیگه نیازی به تأمین تجهیزات توانبخشی نیست. در تمامی کشور ها این بخش ها متصدیان مختلف با شرح وظایف مشخصی داره که تمامی ابعاد زندگی یک معلول از جمله اشتغال و تجهیزات توانبخشی رو پوشش میده.
به هر حال فعلا چاره ای نیست خودمون تک تک بریم حقمون رو بگیریم. اگه به مشکلی هم برخوردین در کامنت های همین پست مطرح کنید تا در حد توان پیگیری کنم.

سلام صبح به خیر,
میگم کاشکی جای عنوان و تایتل رو عوض میکردی, من خودم فکر نمیکردم مطلب به این مهمی باشه فکر کردم یه بررسیه کلی هستش, برای همین تا الآن وارد پست نشده بودم, ممنون از اطلاع رسانیت منم در حد خودم پیگیری میکنم

سلام امیر جان.
این خیلی خوبه که بشه با پیگیریهای اینچنینی درخواستها و نیازهامون رو پیگیری کنیم.
قرار بود که حرفهای کلیشه ای و تکراری نزنیم که نمیزنیم.
پس فقط تنها کاری که میمونه پیگیریهای شخصی از بهزیستی و انجمنهای نابینایی هستش که من دارم انجام میدم.
ممنون از اطلاع رسانیهای مفید و انشا الله موثرت.

سلام بر جناب آقای سرمدی عزیز. ممنونم من امروز رفتم درخواستم رو هم کتبی دادم، قرار اگه تو انبار ارومیه باشه از ارومیه برام شنبه بفرستن برجسته نگار رو، اگه نباشه از خوی میفرستن ارومیه بعد نامه میره تهران. دوستان همه پیگیری کنید، خیلی الافم کردن ولی ارزش داره.

سلام امید جان.
خوشحالم که با تو همکاری کردن.
به هر حال اگر اتفاق اول بیفته که خیلی زود درخواستت به نتیجه میرسه.
اگر دومی محقق بشه که ایشالا در آینده ای دورتر خریداری بشه و در اختیارت قرار بگیره.
خوشم میاد پای حرفی که میزنی وای میسی و آدم ثابت قدمی هستی.
موفق باشی عزیز.
اگه بازم فکر میکنی کاری از دست من بر میاد حتما بگو. در خدمتم.

سلام
متاسفانه دیر رسیدم
ممنون از شما مرد دلیر که واقعا کوشا و دلسوز
ای به چشم اطاعت حتما اطلاع رسونی میکنم
من اون سالی که دانشجو بودم بهزیستی شهریه ی منو داد و از این بابت هیچ مشکلی نداشتم
موفق باشید
باز هم هزاران بار ممنون
دعا میکنم که عالی باشه و ما هم از این خبر خوشحال بشیم

سلام سرکار کاظمیان. نه اتفاقا اصلا دیر نیومدین.
این پست از اون دست پست هایی هست که بچه ها واقعا باید روش فکر کنن و این فرهنگ در بین نابینایان جا بیفته.
انشا الله اون هم مثبت باشه تا ما هم از این بلا تکلیفی در بیاییم.

درود آمدم که در راستای فرمایشات امیر یکی دو نکته را یادآور شوم یکی اینکه با مرکز توانبخشی ۷تیر اصفهان تماس گرفتم اول درباره کارت معلولیت پرسیدم گفتند که ابتدا باید به کلینیک اژه ای واقع در خیابان کاشانی بروم و بینایی سنجی انجام دهم و بعد جواب را به همین مرکز ببرم و آنها مراحل بعدی از قبیل ارجاع به کمیسیون پزشکی را انجام خواهند داد. پس دوستان اصفهانی بدانند که نحوه ی درخواست برای تجدید کارت هوشمند معلولیت به این شکل است که گفتم.
و اما با مددکار در خصوص درخواست برای تهیه وسایل کمک توانبخشی صحبت کردم و گفتم که ظاهرا بودجه ی هنگفتی برای خرید تجهیزات کمک توانبخشی در نظر گرفته شده که ایشان گفتند هر وقت صحبت از بودجه ی کلان و هنگفت میشود بدانید که خبری نیست و بیشتر شعار است. ولی باز جهت راهنمایی گفتند که درخواستم را به یکی از مددکاران تحویل دهم که هر وقت نوبت این مرکز شد درخواستهایمان را به اداره بفرستند. البته من احساس کردم که این روند عادی تهیه ی اینگونه وسایل در این مرکز میباشد و احتمالا ارتباط چندانی با این خبر ۱۳۷ میلیاردی و همایش کارشناسان توانبخشی ندارد.
این نتیجه گفتگوی من با مددکار مجتمع ۷تیر اصفهان بود که خواستم در جریان باشید.

سلام مجدد به عمو حسین نازنین.
ممنون بابت اطلاع رسانی که به بچه های اصفهانی کردین.
در خصوص مددکارتون هم باید بگم به احتمال خیلی زیاد از این مسئله خبر داشته.
چون قراره در ابتدا پنج استان ایلام، خراسان شمالی و جنوبی، اردبیل و کهکیلویه در اولویت خرید تجهیزات قرار بگیرن و بعد نوبت استان های دیگه بشه.
این که میبینید شعب بهزیستی دارن سلیقه ای عمل میکنن، یکی میگه ما خبر داریم یکی میگه خبر نداریم یا برخی شعب حلقه رو دارن تنگ میکنن که مثلا فقط شامل دانشجو ها یا متأهلین میشه، به این خاطره که این استان ها ترجیح میدن به جای گرفتن تجهیزات از ستاد کل، به نسبت تعداد مددجویی که دارن، پولشو از ستاد کل بگیرن و خودشون هر طور که دوست دارن هزینه کنن.
همین مسئله باعث شده خیلی زیر بار گرفتن اعلام نیاز بچه ها به صورت درخواست کتبی نرن.
مرسی عمو حسین

سلام امیر
دوستان عزیز بهزیستی با ۲۲ هزار کارمند و ساختمانهای عدیده ای که دارد اگر ب خزانه هم وصل باشد دیگر بودجه ای به نابینایان و وسایل مورد نیازشان نخواهد رسید .
سالهای قبل از کجا آمار میدادند و مثلا ساعت یا پارس آوا تهیه می کردند
ما هر وقت مراجعه کردیم یا تلفنی تماس گرفتیم گفتند :ساعت و پارس آوا و رکوردر نداریم تازه وقتی هم داشتند نی گفتند :به دانشجو ها میدهیم . !
اگر مشکل اشتغال .مسکن .بیمه نابینایان حل شود نیاز به تهیه وسایل توسط بهزیستی نیست و معلولین می توانند خودشان نیازهایشان را برطرف کنند .
اما دوستان نیز همت کنند و با اعلام نیازهای خود به سازمان بهزیستی بگویند :ما هم هستیم
با تشکر

سلام آقا رضا
البته که در کشور ما هر بخشی بودجه جداگانه خودشو داره و مثلا وقتی میگن ۱۰ میلیارد بودجه فرهنگی، حتما باید در همین حوزه خرج بشه ولو این که ما در سایر بخش های نیاز مهمتری داشته باشیم.
این که میبینید مثلا میگن فقط شامل دانشجو ها یا فلان قشر میشه، به خاطر کمبود اعتباراتشون هستش. حتی همین بودجه فعلی، کفافگوی چندین میلیون معلول تحت پوشش بهزیستی نیست. بگذریم که از این که هر ساله به خاطر سوانح جاده ای و مسائل دیگه، ده ها هزار معلول داره به سازمان بهزیستی اضافه میشه که این خودش واقعا نیاز به تأمین اعتبارات جدید داره.
از طرف دیگه، با مدیریت بسیار عالی که دوستان در دولت نهم و دهم داشتن که باعث شد ارز، چهار برابر بشه، همین مسئله بزرگترین ضربه رو به بخش های مختلف کشور از جمله خرید تجهیزاتی کرد که وارداتی بودن.
یعنی اگه مثلا سال ۹۰ بودجه توانبخشی پنج میلیارد تومان بوده باشه و باهاش میشد مثلا ۲۰۰۰ تا ویلچر برقی گرفت، در سال ۹۳ هم که این بودجه به ۲۵ میلیارد تومان رسید، بازم همین ۲۰۰۰ ویلچر برقی رو میشه گرفت.
یعنی شما اینور ماجرا رو هم مد نظر داشته باشین که صرف افزایش بودجه با توجه به شاهکار آقایون از رسوندن دلار ۹۰۰ تومانی به دلار ۳۵۰۰ تومانی، باعث افزایش خرید تجهیزات نشده متأسفانه.
دردمون یکی دوتا نیست که آخه.
اما بازم با درست کردن مسکن، اشتغال و بیمه، بازم دلیل نمیشه که بهزیستی بخواد از فراهم کردن تجهیزات کمک توانبخشی شونه خالی کنه.
تا زمانی که جز شرح وظایفش هست، موظفه که تأمین کنه.
ما هم باید با پیگیری های خودمون نهایت تلاشمون رو بکنیم این وسط حقمون ضایع نشه. فقط همین

بچه ها ببینید سازمانهای دولتی برای هر موضوعی بودجه خاص خود را دارند مثلا وقتی بودجه ای برای خرید تامین وسایل کمک توانبخشی اختصاص پیدا میکنه این پول فقط باید صرف همون کار خاص بشه و اگه هزینه نشه باید اون پول رو به خزانه برگردونند. پس نگیم بهزیستی با این همه ساختمان و کارمند و غیره اگه به خزانه هم وصل باشه نمیتونه جوابگو باشه چون بودجه ی پرسنل جداست و ربطی به این بودجه های خاص نداره.

سلام بر امیر گرامی اول از هرچیز تشکر
آقا یه ماشین پیکینز دادن به من امانت
سال دوم سفته ها را گذاشتن اجرا این یکی
رفتم برای گرفتن جایزه نقدی از برج ۴ سال ۹۳ دادن برای بررسی
رفتم تجهیزات ورزشی بگیرم گفتن بودجه نیست
گفتم هزینه ایاب و ذهاب ورزشیم چی گفتن چون شاغلی بهتنمی رسه
گفتم کتاب قران و ادعیه می خواهم گفتن برو بخر اگه خیر اومد فاکتور تو را نشونش میدیم
آقا امیر ما از این ها خیر نخواستیم شر نرسوند به ما
این پول و حق ما را بدن به زن و بچه هاشون که از گوشت سگ هم بهشون حروم تر هست
من نوعی که دیگه حاضر نیستم برم بهزیستی و فقط یه حرف بشنوم اونم اولویت با متأهل هاست
برو هروقت چیزی اعلام شد خبرت میکنیم ما هفت ساله رفتیم تا خبرمون کنند
بدجور دلم پر هست از بهزیستی اصلأ اسمش که میاد کفرم در میاد
من حاضرم خودم وام بگیرم تجهیزات بخرم اما منت سرم نباشه

سلام میلاد جان.
من به عنوان هم نوع تو، بختا درک میکنم که چی میگی. میفهمم شکستن غرور آدم چقدر سخته و…
اما بیا یه کاری کنیم. فرض کن از شنبه، که مراسم معارفه دکتر نحوی نژاد هستش، تو رو به سمت معاون توانبخشی سازمان بهزیستی کشور منصوب کنن.
حالا فرض کن در بهترین حالت برای سال ۹۴ به تو ۱۰۰ میلیارد تومان بدن و بگن این پولو در جهت خرید تجهیزات توانبخشی هزینه کن. از طرفی، کمه کم تو سه میلیون نفر مددجو داری. اگه بخوایم یه ضرب و تقسیم ساده بکنیم، به هر نفر ۳۳ هزار تومان میرسه. حالا تو کافیه یه کاشت حلزون انجام بدی، یه ویلچر برقی و یه برجسته نگار بخری. هزینه همین سه قلم جنس، میشه ۲۰ میلیون تومان. یعنی اگه تو این سه تا کار رو برای سه گروه مختلف معلولینِ تحت پوششت انجام بدی، مجبوری ۶۰۰ نفر رو از چرخه حمایتی خودت کنار بذاری و اصلا هیچ سرویسی بهشون ارائه ندی.
حالا اینو ببر در ابعاد بزرگتر. اگه همین تجهیزات رو برای تنها ۳۰۰ نفر بخوای فراهم کنی، باید ۶۰ هزار نفر رو بذاری کنار.
حالا خدا وکیلی با این اعتبار فعلی که تازه اگه در نهایت همین قدر که در خبر ها میاد به همین اندازه هم محقق بشه، در دست تو باشه، میتونی عدالت رو بر قرار کنی؟ آیا میتونی همه ی معلولین تحت پوششت رو از خودت راضی نگه داری؟
پس همه چیز مدیریت غلط نیست. واقعا ساختار اداری کشور ما مشکل داره. این که همش ما در سال های اخیر میشنویم کمبود اعتبارات داریم به این خاطره. هر چند با پشتوانه قوی مالی که کشور ما داره، اصلا چنین توجیحاتی قابل قبول نیست. اما این مثال رو زدم تا اینو بگم حتی اگه شایسته ترین مدیر ها هم بیان در رأس سازمان بهزیستی قرار بگیرن، با سیستم گسترده و غلطی که فعلا در این سازمان حاکمه، هر کسی هم که بیاد، نمیتونه به نحو احسنت کار کنه.
بنابر این همون معلولی هم که پیگیر کارهاش هست و مرتب به شعبه خودش سر میزنه، نمیتونه حقشو بگیره چه برسه به اونایی که رفتن خونه هاشون نشستن و منتظر خبر از طرف مددکارشون هستن.
امیدوارم که این روند در آینده اصلاح بشه.

سلام امیر. نمیدونم باید چطوری ازت تشکر کنم. واقعا عالی بود. همه چیزو کامل گفتی و من دیگه هیچ حرفی ندارم. اگه بتونیم یه نامه جمعی، مثلا از طرف سایت گوشکن، تهیه کنیم و در اون نیازهای نابینایان رو با اولویتبندی مشخص، مطرح کنیم و ضرورت وجود وسایل برای نابینایان توضیح داده بشه، طوری که برای مسؤولان بهزیستیو قانع کننده باشه، میتونه تأثیر این مسأله رو چند برابر کنه.
امیر! خیلی ممنون عالی بود.

سلام عباس جان. ممنون عزیز.
من پیشتر قول دادم که نامه ای رو از طرف محله بنویسم اونو در سایت منتشر کنم تا بچه ها هم امضاش کنن و ارسال کنیم به دفتر دکتر انوشیروان محسنی بندپی ریاست سازمان بهزیستی کشور.
قطعا در اون نامه، تمامی نیاز های نابینایان اشاره خواهد شد.
فعلا منتظرم تمامی تغییر و تحولات صورت بگیره یه ثبات نسبی در این سازمان حاکم بشه و بعدا برای نگارش نامه اقدام خواهیم کرد.
مرسی که هستی.

سلام.
میگم من زنگ زدم مرکز بهزیستی آیت توی تهران، اصلاً مددکارم معلوم نبود کی هستش؟
آدرس خونمو گرفتن، تازه یه نفر گوشی گرفت که ظاهراً مددکار منطقه ی ما بود که اصلاً نمیدونست که مددکار من هست خخخ.
بعدش هرچی بهش میگم که اینطوریه و نیازها رو باید بنویسیم هی عین یه رباط میگه باید بیاای اینجا و نامه بگیری بری عرضیابی.
خلاصه داستانی هستشهااا!
ولی کاملاً مشخص بود که یا از این قضیه خبر نداشت یا اگه داشت نقششو خوب بازی کرد.
مرسی.

سلام شهروز.
بابا تو ۱۰ ساله که اصلا به بهزیستیت سر نزدی. تو این مدت هم چهار بار خونتون رو عوض کردی خب معلومه اصلا یادشون میره که مددجویی به نام شهروز حسنی چی نه ببخشید حسینی هم دارن. معلومه که حتی آدرس فعلی خونتون رو هم ندارن.
خب آره دیگه الان اعتبار کارت معلولیتت هم تموم شده باید مجدداً بری ارزیابی.
منم جای اون مددکار بودم اصلا فکر میکردم این مددجوم چند ساله که یا شفا گرفته، یا مهاجرت کرده، و یا اصلا کلا مرده. خخخخ
بابا پشو یکم برو تو خیابون. مردم رو از نزدیک ببین. یکم تو جامعه بچرخ.
همش نشستی تو خونه پشت سر هم نوار قصه آپلود میکنی رو محله. آخه اینم شد کار.
بعد انتظار داره مددکارش اینو هم بشناسه. بعد تازه میگه اون نقش بازی کرده. خخخخ خخخخ خخخخ
حالا دور از شوخی این ارزیابی رو جدی بگیر و برو مدارکت رو تکمیل کن.
پس فردا این کارت های هوشمند میاد بعد تازه تو باید بری دنبال این داستانا.

سلام به امیر سرمدی. امیر جان! من در شعبه ی وردآورد پرونده دارم. ظاهرا دوستان مددکار در جریان بخشنامه ی مربوطه هستند.
البته اون مددکاری که من باهاش صحبت کردم بهم گفت که اینطور بخشنامه ها رو خیلی جدی نگیر! با این وجود درخاست منو ثبت کرد تا از محل سهمیه ای که بهشون تعلق میگیره از بابت تجهیزات توانبخشی، درخاست من تأمین بشه.

سلام اشکان. البته بخشنامه که نشده و صرفا در سمیناری که سال گذشته با حضور کارشناسان توانبخشی استان ها برگزار شده، این مسائل اونجا به اطلاع استان ها رسیده.
حالا باز خوبه که درخواست تو رو ثبت کردن و گفتن ارجاع میدیم به اداره کل استان

سلام به امیر سرمدی عزیز.
راستش همون روزی که به من گفتی من پیگیر شدم ولی متأسفانه بهزیستی ما اصلا خبر نداشت. تا جایی که تونستم به بچه های نابینا و کم بینا گفتم که برن درخواست و اعلام نیاز کنند. از طرفی لیست مددجوهامو نوشتم که درصورت اعلام دستورالعمل و یا بخشنامه باهاشون تماس بگیرم و نیاز سنجی کنم.
راستی اون جملات اول رو به من گفتیااااخخخخ یادم باشه یه مطلب درمورد وسایل کمک توانبخشی معلولان منتشر کنم.
امیر دستت درد نکنه. امیدوارم این تلاش ها نتیجه بده.

سلااااام خوش به حالت تبسم جونمی که پرونده توانبخشی نداری
و خوش به حال مددکاران بهزیستی شهرتون .که از این خبر نداشتند خخخخ شکلک بد جنسی
اما بیچاره مددجوهای بهزیستی شهرتون طفلک ها گناه دارند. آخه قرار هستش که بودجه خرید وسایل توانبخشی هر استان و شهرستان بر حسب این اعلام نیازهای ثبتی باشه.

سلام تبسم
خب منتظر بخشنامه یا دستور العمل نباش که احتمال زیاد صادر نمیشه. در راستای همون سیاست عدم اطلاع رسانی.
البته میدونم برخی استان ها، خودشون از طرف اداره کل استانشون بخشنامه داخلی به زیر مجموعه هاشون زدن و این مسئله رو به اطلاع شعبشون رسوندن.
اما از سوی ستاد کل، به سایر استان ها این مسئله بخشنامه نشده.
حالا احتمالا از استان شما هم یا کسی در اون سمینار شرکت نداشته، یا اگرم داشته سیاست بر این هست که به جای ارسال نیاز مددجویان به ستاد کل، پولش رو از طرف اونا بگیرن و خودشون هر طور که دوست دارن هزینه کنن.
اون جملات نخست این یادداشت هم آره. واقعیت تلخ در ارتباط با بسیاری از مددکاران کشور ماست.
تازه مورد داشتیم در خصوص کاشت حلزون، طرف فکر می کرده واقعا از حلزونی که حیوونه برای این کار استفاده میشه. خخخخ خخخخخ خخخخخ

سلام آقای امیر سرمدی همیشه فعال. خسته نباشین. خدا قوت برادر
فقط خواستم بگم که معلوم نیست که این ثبت مددکار و اعلام نیاز مددجو جواب بده یا نه یا اصلا تا چه حدی جواب بده
اما من که تو این هفته از ثبت این وسایل کلافه شدم.
اما اینم بگم که اگه بهزیستی همین ثبتی های منو بخره برشکست میشه خخخ آخه من خییلی دست و دل باز براشون ثبت میکنم. همش ویلچر برقی و خییییییلی چیزهایی که هزینه ور هستش رو ثبت میکنم. برای مددجوهای نابینام که هم ساعت گویا هم لمسی و هر چی که تو گزینه هاش مربوط به نابیناها هست رو میثبتم. شکلک مددکار دست و دل باز و مهربون

سلام مددکار دست و دلباز و مهربون
خب همین ویلچر برقی بچه های جسمی حرکتی رو ثبت میکنین تهش هیچ بودجه ای به نابینایان نمیرسه دیگه خخخ
بابا ساعت گویا که خودمون رو گوشی هامون هم داریم. عصا هم که ارزونه خودمون میخریم نیازی نیست منت خریدش از طرف آقایون رو سرمون باشه.
به تعداد دانشجویان نابینات لپتاپ، به تعداد مددجویان نیمه بینا بهدید، و به تعداد نابینا های مطلقت برجسته نگار بریل ثبت کن.
این وسایله که مسئولین از خریدش فرار میکنن. اگر فقط دو سه تا درخواست اینجوری باشه، میگن خب حتما این وسایل مورد نیاز افراد نابینا نیست دیگه. پس ولش کن نمیخریم.
اما اگه مثلا ۳۰۰ تا از این وسایل درخواست بشه، میگن خب حد اقل بذار ۲۰ ۳۰ تاشو بخریم.
در خصوص ثبت درخواست بچه ها در سامانه از طرف مددکاران هم بگم احتمالا این بار آخر هستش که روال به این شکله.
در جلسه ای که حدود دو هفته پیش با یکی از مدیران توانبخشی تهران داشتیم، گفت قراره سامانه ای از طرف وزارت رفاه درست بشه که معلولین به صورت مستقیم، خودشون درخواستشون رو اونجا ثبت کنن.
اگه این اتفاق بیفته، دیگه خیلی از مشکلات سر و کله زدن با مددکاران و مسائل جانبیش حل میشه.

دورودی مجدد خسته نباشید جناب سرمدی عزیز جا دارد بینهایت ازتون تشکر کنم که با صبر و حوصله به سؤال های بنده و دیگر عزیزان پاسخ میدهید اما چند نکته را من اینجا متذکر شوم که ۱ من مراجعه کردم و طبق معمول چون در جایی که من هستم مددکارانی داریم با سابقه کاری خوب و در ضمن آدم هایی بیریا با فراغ بال کارم را طبق معمول انجام داده و گفتند در سامانه ثبت خواهیم کرد و پیگیر هم خواهیم بود که من به شخصه از آنان متشکرم و احساس می کنم در کشور باید مدیران و مددکاران پاوه و باینگان که از استان کرمانشاه هستند رتبه اول را در بیریا بودن و کار برای مددجویان انجام دادن به خود اختصاص دهند راستی آیا جایی هست که بشود از مدیران و مددکاران فعال هم تشکر نمود اگر هست لطفا بنده را راهنمایی فرمایید مطلب بعدی اینکه من منظورم از اعتراض قشون کشی نبود بلکه گفتم از این طریق به صورت مسالمت آمیز حرفامونا به مقامات بالا برسانیم شما حرف از انجمنها زدید خوب انجمنها هستند اما انجمنهای نترسی نیستند مطلب بعدی شما فرمودید که در کشورهای دیگر همانند بهزیستی جایی هست که تجهیزات را بدهد و وضع اجتماعی و اقتصادی نباید به این کارها ربط پیدا کند درست است اما در چنین کشورهایی همه چیز روی روال و برنامه است قطعا آنان به حدی درست کار می کنند که میدانند چه کسی کی مریذ میشود و چه مددجویی کی تجهیزاتش را گرفته یا نگرفته آیا مستهلک شده یا خیر چرا ما هر وقت توجیهی بخواهیم بکنیم از کشورهای دیگر مایه می گذاریم مثلامی گوییم در کشور های دیگر بنزین آن قدر هست باید اینجا هم چنین باشه در حالی که نمیگیم آنها وضعیت میعیشتیشون چطوری هست مثلا در اینجا می گوییم بهزیستی باید مانند کشور های دیگر عمل کند در حالی که نمیگوییم همین کار هایی که دارد می کند چند درصد به استاندارد های جهانی نزدیک است و در پایان آیا ایران به کنوانسیون حقوق معلولین پیوسته است اگر پیوسته چرا هیچ گونه نظارت روی عمل کرد بهزیستی نیست در پایان بار دیگر از شما جناب سرمدی عزیز بینهایت سپاس گزار بوده و دست هر کسی را کهبا آن برای نابیناین کاری انجام میدهد را فشرده و خواهم بوسید فاروق خسروی استان کرمانشاه

سلام مجدد به جناب خسروی عزیز. خواهش میکنم. پاسخگویی به سؤالات و پیگیری مشکلات دوستان رو وظیفه خودم میدونم.
خوشحالم که مددکار شهرتون نهایت همکاری رو با شما کرده. البته که اونم وظیفش رو انجام داده.
حقوق میگیره که همین کارارو انجام بده دیگه. متأسفانه تو کشور ما انقدر افراد سعی میکنن از زیر کار در برن که وقتی یکی هم وظیفش رو انجام میده فکر میکنیم چه کار ارزشمند و بزرگی انجام داده.
آره ما تو کشورمون انجمن های خوب هم داریم اما در سطوح بالا تأثیر گذار نیستن.
در کشور های اروپایی و آمریکای شمالی، سازمان های حمایتی بعد از دو سه سال که یه وسیله مستهلک میشه، اون رو از رده خارج میکنن و به جای اون یه وسیله نو رو به مددجوهاشون میدن. اما خب تو کشور ما اصلا نمیخرن که کلا دیگه مستهلک هم نشه. خخخخخ
از نظر استاندارد ها هم که ما در چه زمینه ای به استاندارد های جهانی نزدیک هستیم که حالا بخوایم در سازمان بهزیستی به این استاندارد ها نزدیک باشیم.
آره ایران به این کنوانسیون پیوسته و بهزیستی با این همه وسعت، هنوز در حد یک سازمان باقی مونده. اگه در سطح وزارت خونه بود شاید بیشتر میشد روش نظارت کرد.
اگه از سوی سازمان های بین المللی هم بخواد نظارت بشه که خب ما استاد آمارسازی هستیم.
اگه یه نماینده مثلا از abu بیاد، چنان آماری بهش ارائه میدیم که پیش خودش میگه به به.
تو ایران چقدر به معلولاشون میرسن و بها میدن.

سلام آقای سرمدی من هنوز مدت زیادی نیست که با صفحه خوان کار میکنم شاید کمتر از یک سال .روزی که فهمیدم منم می تونم باکامپیوتر کار کنم اولین اقدامم مراجعه به بهزیستی بود که درخرید کامپیوتر ونرم افزارهای صفحه خوان کمک کنند ولی هنوز بعد از یک سال فقط قراره ۲۰۰هزار تومان کمکم کنند که هنوز تا به من بدند یک قرن طول میکشه .باتوجه با حرف های شما دوباره پی گیری می کنم به قول معوف حق دادنی نیست گرفتنی است.
با تشکر از شما شیبانی از طبس

سلام خانوم شیبانی
طبق سخنان معاون سابق توانبخشی بهزیستی کشور، قراره استان شما جز اولویت های خرید تجهیزات باشه. البته احتمال داره با روی کار اومدن دکتر نحوی نژاد این روند تغییر کنه.
اما با بینش عمیقی که ایشون دارن، قطعا حواسشون به استان های محروم مثل خراسان جنوبی هم هست.
بنابر این حتما مجدداً پیگیری کنید.
ایشالا که نتیجه بخش باشه.
باز هم اگه دوستان در پیگیری هاشون به مسئله جدیدی برخورد کردن، اطلاع بدن.
دوست داریم این پست، انعکاس دهنده صحبت های شما با مددکارتون در شهر های مختلف باشه.
تا بعدا همین تضاد ها رو بتونیم به مقامات بالاتر منعکس کنیم که مثلا فلان استان، داره سلیقه ای عمل میکنه و و و…

سلام حجت عزیز.
حالا با احتساب تعطیلی های پایان هفته، فعلا به اندازه ۴ روز کاری فرصت هست و میشه به راحتی پیگیری کرد.
نتیجه پیگیری هاتو در کامنت ها حتما بنویس.
احتمال زیاد تو همین هفته که داره میاد مراسم معارفه دکتر نحوی نژاد معاون توانبخشی سازمان بهزیستی هم باشه که صحبت های ایشون در این مراسم میتونه تعیین کننده خط مشی جدید سازمان بهزیستی باشه.
چنانچه ایشون کنفرانس خبری بذارن، حتما صحبت های ایشون در کنفرانس خبری رو به اطلاع شما عزیزان خواهم رسوند.

من ۴ شنبه صبح زنگ زدم,
بهشون گفتم چرا اطلاع رسانی نکردین گفت ما داریم پرونده ها رو بررسی میکنیم,
هرچند بعید بود ولی خب قبول کردم و درخواستم رو مؤدبانه گفتم و در مورد بخش نامه صحبت کردم,
یه دفعه انگار که خوشش نیومده بود که من دارم از حقم دفاع میکنم گفت ما بهت هیچی نمیدیم اصلا الکییاااا آخه انگار عصبی شده بود منم گفتم من الآن چیزی نخواستم و طبق بخش نامه فقط میخواستم درخواست بدم خلاصه که بعد از کلی صحبت کردن قرار شد ۵ شنبه تو جلسشون درخواست من رو مطرح کنن و صبح شنبه زنگ بزنم خبرشو بگیرم,
راستی خیلی من رو محدود کرد گفت مثلا اولش که لپتاپ ما به کسی ندادیم در حالی که دروغ میگفت من خودم چند تا رو میشناسم که گرفتن گفت تبلت بوده,
و گفت به فوق لیسانسها همون تبلت رو هم میدیم,
منم گفتم کی شرایط رو مشخص میکنه که به کی چی بدین .. گفت بهزیستی کل,
حالا فعلا منتظرم فردا ببینم چی میشه,

سلام زهره. حتما فردا پیگیری کن.
دلیل این که چرا بچه ها رو دارن محدود می کنن، در پاسخ به میلاد کامل توضیح دادم. اینجوری نیست که صرفا فقط اونا مقصر باشن و اعتبارات فعلی، جوابگوی تعداد نفرات تحت پوشش سازمان بهزیستی نیست.
البته که برخورد مددکارت اصلا درست نبوده.
همین تبلت رو هم به تمامی دانشجویان ارشد نمیدن چه برسه به مقطع کارشناسی.
البته که کاملا سلیقه ای هستش و چه بسا در یه استان که اصلا طرف دانشجو هم نیست، هم تبلت گرفته هم لپتاپ.
نتیجه پیگیری های فردات رو هم در کامنت های همین پست بنویس.

دوستان گل!سلام و خدا قوت!
سه نکته
۱:حرفهای خانم مظاهری رو کاملا لایک میکنم من هم امروز پست رو خوندم! اون هم یکی از بچه ها بهم گفت که چه خبره؟ داداش کاشکی جای عنوان و تایتل رو جا به جا که نه ولی خب یه جوری تنظیم میکردی که بدانیم چه خبره؟
۲: خانم کاظمیان که فرموده بودید شهریه شما رو دادند میخواستم بدانم شما در کدام دانشگاه و در چه مقطعی درس خوانده اید؟ من در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد درس خواندم به زور و با کلی حرف و حدیث تقریبا نصف شهریه مو دادند.
۳:امیرجان میخوام چند دقیقه باهات حرف بزنم!لطفا اسکایپ یا شماره تماس اگه داری بده تا ازت راهنمایی بگیرم

سلام به آقا مصطفی گل. با عبدالله گل رئیس جمهور سابق ترکیه نسبتی داری آیاااا. خخخخ
در خصوص نکته اول که خب در پاسخ به زهره توضیح دادم. ضمن این که در همین عنوان نوشتم: تا پایان بخوانید، به نوعی تأکید برای خواندن این پست هستش و مطلبی که حد اقل سه روزه در محله سنجاق شده، نشان دهنده اهمیتش هستش.
خوشبختانه با بازدیدی که از سوی مخاطبان از این پست شده، نشون میده اون بازخوردی که ما مد نظر داشتیم بهش رسیدیم.
البته همینجا از دوستان میخوام این مسئله و این پست رو در گروه های ایمیلی نابینایان هم منتشر کنن تا اطلاع رسانی بهتری صورت بگیره.
این هم شماره من مصطفی جان. هر کمکی باشه در خدمتم.
۰۹۳۵۴۴۳۳۲۶۵

درود
دهم خرداد عشقه بقیه اش را ولش کن ؟ ما شیرینی می خواهیم خواهیییم .
اما در خصوص ارائه این مطلب که به بهترین وجه به نگارش در آمده و بیانگر اطلاعات عمیق و در خور توجه امیر است ! و همچنین ارائه درخواست انفرادی با مشکلات عدیده ای که بیان شد ، عدم نگارش بخشمنامهاز سوی ستاد معظم کل !، داشتن و یا نداشتن نماینده استانی در سمیناهار ! سال قبل ، امکان اعطای تجهیزات و یا امکان بدریافت بودجه توسط استان ها ، و یا امکان نبودن منابع بودجه ای مناسب برای کل معلولان و محاسبه سهم هر کدام از ما به مقدار ناچیز ! همه اش بیانگر این مطلب است که گفتید و واقعیت هم همین است که سیستم اداری ما ناقص و بیمار اس است ببین امیر جان ضد و نقیض ها در این معادله بسیار زیاد است و امکان رسیدگی به نیاز معلول نیز با عنایت به بودجه تعیین شده به بیان من یک در ده هزار نفر است ؟ مشکلات را در کامنت ها پاسخ دادید و بهتر این بود که به جای درخواست انفرادی همه بچه ها با تماس با ادارات کل و مسئولان بارزرسی و ارزیابی بر عملکرد این مسئولان را طوری متقاعد میکردند تا از شعب بهزیستی شهرستان خود بخواهند تا با معلولان خود تماس بگیرند و از اینان نظر بخواهند و به گفته شما با این بودجه محدود باید طبقه بندی می شد و سهم استان ها با توجه به تعداد معلولان و همچنین شهرستان ها مشخص می شد و اینطور افرادی را انتخاب میکردند و برخی از مشکلات توانبخشی اینان را حل میکردند و برای نوبت های بعدی نیز افراد دیگر را ؟ اما نکته اصلی این مسئله است که باید مدد کار به دنبال مددجو باشد و تا فرهنگ بهزیستی در لابه لای مکاتبات اداری لگد مال شده بماند هرگز حقوق معلولان ادا نخواهد شد
امیر جان تا زمانیکه فرهنگ اجتماعی افراد جامعه اینگونه باشد هرگز هم نمی توانیم ایراد را به قشر خاصی ارتباط دهیم ؟ برخی از سیاست ها به قیمت نابود شدن بخش یا از جامعه می شود و گریزی هم از آن نیست .همین روز قبل گزارشی از متوقف شدن روند کاهش نرخ تورم در اردیبهشت ما ه را خواندم و با آزاد اسازی و تک نرخی شدن بنزین این روند کاهش به سمت افزایش نرخ تورم خواهد رفت و در هر مقوله قشری آسیب می بینند و قشری هم منفعت و سود می کنند ؟ پس مقوله افزایش قیمت دلار هم ناشی از سیاست های دولتی هست اما نه به این گونه که بیان شد مگر در سال گذشته نرخ دلاز ر کاهش شدید نداشت اما رئیس بانک مرکزی فرمود که به صلاح کشور نیست که نرخ دلار از سه هزار تومان پائین تر بیاید ؟ اینکه دولت جدید بود و در دولت قبل بسیاری از معلولان توانستند از مسکن مهر خانه دریافت کنند هر چند که اما واگر های فراوانی داشت و مشکلات اینان عدیده بود اما بالاهخره برخسی از ما توانستند امسکن اختیار کنند .بله خیلی از مردم عادی هم خانه دار شدند .حالا دلار پائین بیاید اما کسی توان خرید نداشته باشد بدتر از این روند کنونی است .
مطمئن باشید امیر جان شخص که شما آرزوی بهتر شدنش را با حضور در اداره دارید هرگز نخواهد توانست تحول چشمگیری را به ارمغان بیاورد و خود شما هم عنوان نموده اید که این درخواست ها ی نیاز سنجی مربوط به معاون قبلی است و این شخص ممکن است برنامه جدید داشته باشد و عملکرد این رویه برای مراحل بعدی متفاوت است .
خوب من پیشنهادم اینگونه است که باید با حضور خودمان و ارتباط با مسئولان استانی طوری قدم برداریم تا مدد کاران ما در هر سال تماس با ما داشته باشند و در واقع نظارتی بر کار مدد کاران باشد تا این مدد ح کاران با معلولانشان مستقیما در ارتباط باشند و در واقع حرکت از سوی اسازمان مربوطه قابل لمس باشد و ما بتوانیم خودمان را متقاعد کنیم که بخشی وجود دارد تا به فکر معلولان باشد و هست .
در ضمن مشکل عدیده دیگر همان شاغل بودن و متاهل بودن و مستمری بگیر یا نگیر بودن افراد است که شکل واحدی ندارد و همانند همه مراحل بیان شده سلیقه ای و بدون نظارت است و باید دست به دست هم دهیم تا با حمایت بازرسان استانی برخورد این مسئولان و مدد کاران را به نقطه ادب برسانیم و بعد مراحل احقاق حقوق مادی و توانبخشی امان را پیگیری کنیم .

سلام به عمو قنبر گرامی. بسیار عالی نکات مطرح شده در این یادداشت و کامنت ها رو خلاصه کردین.
تمامی ضد و نقیض هایی که شما به اون اشاره کردین، و عمده مشکلاتی که در حال حاضر بچه ها با اون رو به رو هستن، بر میگرده به نحوه ارتباطی که با مددکار خودشون دارن. در بسیاری از اوقات، ممکنه مددکار خیلی هم خوب رفتار کنه اما درخواست مددجوش رو به اداره کل استانشون نفرسته.
یا شایدم این کارو بکنه اما اعلام نیازها از اداره کل استان به ستاد کل در تهران نره. حالا به هر دلیلی.
برای پایان دادن به این مشکلات، تنها راهش از بین بردن واسطه میان نیاز مددجو و ستاد کل هستش. در واقع حد اقل در زمینه ثبت نیاز توانبخشی، باید نقش مددکار به کمترین حد خودش برسه.
راهکاری که این وسط به نظر میرسه عملی باشه، همون راهیه که خود مسئولین قصد دارن عملیاتیش کنن.
یعنی ایجاد یک سامانه آنلاین، که در اون اقلام تحت پوشش بهزیستی برای هر کدوم از گروه های معلولین نوشته شده و خود مددجو با ثبتنام در این سامانه، وسیله توانبخشی که نیاز داره رو انتخاب می کنه و خودش در سامانه ثبت می کنه. از طریق این راه، یک کد رهگیری به اون داده میشه که توسط اون کد، میتونه درخواستشو پیگیری کنه که در چه مرحله ای قرار داره.
قطعا با روی کار اومدن دکتر نحوی نژاد برای عملیاتی شدن هر چه زودتر این مسئله، پیگیری های لازمه رو انجام خواهیم داد.
اگه این اتفاق بیفته، دیگه نیازی به ورود بازرسان و پیگیری های اینچنینی نیست.
به هر حال منتظر نشست خبری دکتر نحوی نژاد که روشن کننده خط مشی جدید سازمان بهزیستی در زمینه تجهیزات توانبخشی هستش، خواهیم ماند

درود بر شما
به خاطر این اطلاع‌رسانی سپاس
یک:
بنده در اسفند ماه به خاطر اطلاعیه امانت برجسته نگار و نیاز به ریکوردر درخواستی مبنی بر این دو مورد به بهزیستی شهرستان فرستادم که با عدم آگاهی مددکار و معاونت توان‌بخشی شهرستان در خصوص موارد فوق مواجه شدم
ولی از آنجایی که پی‌گیری‌های این حقیر زبان‌زد آنها بود درخواست ثبت و توسط جانشین رئیس امضا زده شد که به محض دریافت موارد فوق در اختیارم گذاشته شود.
دو روز بعد به ستاد استان مراجعه کردم که معاونت محترم توان‌بخشی به انجمن نابینایان ایران در خصوص اطلاعیه برجسته نگار امانی تماس گرفتند و به بنده فرمودند تا اتمام مذاکرات میتوانم از برجسته نگاری که در انجمن شهرستان است استفاده کنم
خوب به جهت اینکه رئیس انجمن شهرستان نتوانست خود از برجسته نگار استفاده کند من حاضر به تحویل گرفتن آن نشدم.
حالا با توجه به این موارد آیا نیازی می‌بینید که مجدد نامه بزنم یا همان کفایت می‌کند؟
آیا صلاح می‌دانید که نامه ای جمعی، از طرف چند تا از همنوعان در شهرستان بفرستیم؟
باز هم سپاس

سلام به سرکار روحی بزرگوار
خب اگه اون برجسته نگار از نوع ورژن ۱ باشه، میبایست ارتقا پیدا کنه تا شما بتونید باهاش کار کنید. چون این نسل اول برجسته نگار بریل بود که با کابل پارالل کار می کرد و با کامپیوتر های فعلی، که پورت یو اس بی دارن، سازگار نیست.
البته که همین ورژن ۱ رو هم میشه ارتقا داد و به ورژن ۱.۸ رسوند تا با سیستم های فعلی هم بشه باهاش کار کرد.
اما اگه برجسته نگار ورژن ۲ یا ۳ باشه، طبیعتا برای کار با اون مشکلی نیست و چنانچه در نصب درایور ها و ست کردن اون با جاز مشکلی داشتین، می تونید با شرکت پکتوس تماس بگیرین تا بیشتر راهنمایی بشین.
اما به نظر من، این راه حل صرفا یک درمان موقتی هستش و چه بسا با روی کار اومدن دکتر نحوی نژاد، اون بخشنامه مبنی بر در اختیار گذاشتن امانی برجسته نگار به مددجویان، دیگه اعتبار نداشته باشه.
لذا شما برای امسال که قراره بودجه نسبتا خوبی برای خرید تجهیزات توانبخشی اختصاص پیدا کنه، درخواست خودتون رو به صورت مجزا به مددکارتون بدین.
در ارتباط با نامه ی چند نفر از هم نوعان هم کاملا موافقم.
به نظر من اگه درخواست از یه وسیله ی خاص به تعداد زیادی باشه، مسئولین رو مجاب میکنه که حد اقل ۱۰ ۲۰ درصد نیاز به اون وسیله رو تأمین کنن.
اما اگه مثلا فقط یکی دوتا از اون وسیله حالا فرقی نمیکنه میخواد برجسته نگار بریل باشه یا بهدید، درخواست بشه، اینو در ذهن مسئولین تداعی می کنه که خب حتماً نابینایان به این دستگاه ها نیاز کمتری دارن و برای خریدش اقدام نمیکنن.
اما اگه مثلا به تعداد ۲۰ ۳۰ تا درخواست بشه، دیگه حد اقل مجبور میشن سه چهار تاشو بخرن.
لذا شما هم همین سیاست رو در پیش بگیرین در شهرستان خودتون.
در صورت تمایل این شماره منه. فردا یه پیامک بهم بزنین تا در صورت نیاز، بیشتر راهنماییتون کنم. ۰۹۳۵۴۴۳۳۲۶۵

سلام بر جناب آقای سرمدی زحمتکش. از تلاش بیپایان شما متشکرم.
باید خدمتتون عارض بشم که من امروز پیگیری کردم و بهزیستی شهرستان خوی با ارومیه تماس گرفتن و بهزیستی استان گفته که چنین چیزی تو انبارمون موجود نیست و ما نمیتونیم با چنین درخواستی موافقت کنیم. باز هر طور که بفرمایید در خدمتم. اگه نیازه اسم مددکارم و اسم معاونت توانبخشی رو بهتون اطلاع بدم. خسته نباشید.

امید، دقیقا اسامی رو اینجا بزن. البته امیر هم مییاد جوابتو میده ولی اسامی فرد یا افرادی که گفتند نمیتونند با چنین درخواست به حقی موافقت کنند رو در این سایت در کامنت های همین پست، همینجا بنویس.
معمولا باید ازشون بخواهی زیر نامه ای که برای درخواستت نوشتی بنویسند که نمیتونند تا مدرک کتبی ازشون مبنی بر تخلف‌شون داشته باشی. زرنگ باش!

سلام امید جان. خواهش میکنم.
اسم مددکار و معاون توانبخشی استانتون با شماره تلفنشون رو بنویس یا واسم پیامک کن تا ببینم میتونم مثل کارشناس امور بهزیستی ایلام متقاعدشون کنم یا نه.
متأسفانه چون بخشنامه نشده، دست و بالمون زیاد باز نیست.
اما اگه واقعا حوصله پیگیری داری، درخواست کتبیت رو بنویس و برو پیش معاون توانبخشی استانتون و ازش بخواه که زیر درخواستت بنویسه ما از چنین چیزی پشتیبانی نمیکنیم و امضا بکنه.
اونوقت راحتتر میشه این تخلف رو پیگیری کرد.
منتظر فرستادن شماره مددکار معاون توانبخشی استان به همراه نامشون هستم.
ترجیحا واسم پیامک کن.
۰۹۳۵۴۴۳۳۲۶۵

سلام
آقای سرمدی همونطور که گفته بودید و با مسئولین بهزیستی شهرستان من هم صحبت کرده بودید من نامم رو بعد از بارها آمد و رفت امروز به امضای رئیس شهرستان رسوندم اما اونا بهم گفتن که نامم فقط به مرکز استان میره و اگر خواستار ارجاعش به کشور باشم باید خودم از مرکز استان پیگیری کنم وگرنه که توی بقیه نامه هایی که دیگران میفرستن گم و گور میشه.
تنها کاری که تونستم انجام بدم یه رونوشت از نامه ی رئیس بهزیستی شهرستان با ثبت شماره گرفتم.
راستی یه چیز دیگه هم خواستم بگم: اونایی که میگن بهزیستی لپتاپ نمیده یا بهشون کمک هزینه نداده… برای همه استانها یه جور نبوده من هم دوره کارشناسی و هم در ارشد با وجود این که روزانه بودم کمک هزینه میگرفتم و کمکها هم در موقع خودش قابل توجه بود. دوره ارشد دو یا سه بار کمک هزینه های بالای پانصد هزار گرفتم… راجع به لپتاپ هم وقتی ارشد رفتم بهم لپتاپ دادن. قضیش رو دقیق نمیدونم چی بود ولی خودشون گفتن چون ارشد بدون کنکور قبول شدی بهت جایزه میدیم اما حالا که میبینم که بعضیهای دیگه هم گرفتن میدونم این فقط یه دروغ بوده چون ارشد بودم بهم دادن ربطی هم به بی کنکور یا با کنکور نداشته.

سلام خانم شفیعی.
خوشبختانه رئیس بهزیستی شهرستانتون وظیفه خودشو انجام داده و بیشتر از این دیگه از دستش هم بر نمیاد.
همین که با درخواستتون موافقت کرده و گفته نامه ی شما رو ارجاع میده به بهزیستی استان، خیلی عالیه.
ایشون درست میگن. امکان داره به خاطر تعدد نامه های اینچنینی، درخواست شما از بهزیستی استان به ستاد کل که در تهران هست، فرستاده نشه و میطلبه خودتون پیگیری کنید تا مثل این مرحله به نتیجه برسونیدش.
اگه بازم مشکلی بود تماس بگیرین در خدمتم. اما همین که یک نامه با ثبت شماره گرفتین، بخش عمده ای از کار حل شده و فقط میمونه ارجاع به ستاد کل و انشا الله خرید. البته این آخریه از همش مهمتره هااا. خخخ
یه رونوشت به آدرس میل یا فکسی هم که بهتون دادم حتما بزنید.
در خصوص لپتاپ هم خوبه که بهتون دادن. حالا میخواد به هر عنوانی باشه. فرقی نمیکنه که.
موفق باشین.

سلام واقعا من نمیدونم چی باید بگم اینقدر برخورد این مددکار بهزیستی با من خوبه که اصلا دوست ندارم دیگه به بهزیستی مراجعه کنم به من که از این بهزیستی هیچی نرسیده شهریه دانشگاه رو که یه بار میدادن یه بار نمیدادن مستمری که میگن از شما واجب تر هست هزینه ایاب ذهاب میدیدم که به بعضی از دانشجوها و افراد دیگه که مثلا کارمند بهزیستی بودن میدادن که به ممن گفتن به شما تعلق نمیگیره سال اول کارشناسی بودم گفتن به دانشجوها ویس ریکردر میدن رفتم گفتن تموم شده و دیگه خبری نشد گفتن اگر ارشد قبول بشی بهت لپتاپ میدن ولی از اون هم با توجه به پیگیری های من یک دادی زدن سرم همین خانم مددکار که شما هرروز از بهزیستی و ما چی میخواید که هر روز اینجایید منم از اون روز به بعد گفتم که دیگه بهزیستی نمیرم و نرفتم ولی دوباره امروز به خاطر این مسئله که گفتید پیگیری کنیم به مددکار بزرگوار زنگ زدم و همینکه قضیه رو گفتم گفت خانم همچین چیزی نیست و تلفن رو قطع کردن حتی نذاشتن من کامل صحبت کنم خودم پشت تلفن خشکم زد حالا شما میگید من باید چکار کنم بارها هم بهزیستی کل رفتم بهم میگن که به شما باید مستمری تعلق بگیره و مددکارتون باید اسمتون رو برای ما بفرستند که متاسفانه مددکار هم میگن من اسم شما رو نمیفرستم چون از شما واجب تر هست من حتی یکبار نامه ای به بهزیستی کل نوشتم و فرستادن که بررسی بشه ولی متاسفانه با گفتن چهار تا دروغ و جواب بی نتیجه موند به دروغ گفتند که شما هزینه ایاب ذهاب و وسایل کمک تحصیلی گرفتید که بعد از بررسی مشخص شد دو تا فیش پرداختی بانک روی پرونده ام هست که هردو دروغ بوده و باطلشون کردن چون به من پرداخت نشده بود خودشون هم زود فهمیدن که قضیه چیه و با برخورد ناجور و داد من رو از اتاق خودشون بیرون کردن حالا خدا میدونه که چند تا فیش واریزی به بانک روی پرونده های هر کدوممون هست و در واقع دروغی هم بیش نیستند و به ما پرداخت نشدن شما بگید به نظرتون من باید چکار کنم البته معلولیتم هم شدید هست یعنی چیزی که تو کارت معلولیتم نوشته شده شدیده

سلام سمانه. بابت فیش پرداختی کمک هزینه های جعلی واقعا متأسفم.
تو هم شماره و نام مددکارت به همراه شعبه بهزیستی استانت رو یا اینجا بنویس یا واسم پیامک کن تا ایشالا دوشنبه این موارد رو حتما پیگیری میکنم و نتیجه رو بهت میگم.
البته فعلا مرحله اول این فراخان هستش که متأسفانه میخوان در سکوت رسانه ای و عدم اطلاع مددجویان به پایان برسه.
باز هم فرصت هست.
من دارم سعی میکنم ظرف هفته های آینده، یه وقت مصاحبه از دکتر نحوی نژاد بگیریم تا ایشالا تمامی این نقص ها و مشکلات رو با ایشون مطرح کنیم تا ببینیم به چه نتیجه ای میرسیم.
جز پیگیری های اینچنینی، فعلا کار دیگه ای از دستمون بر نمیاد.

سلام
توی استان ما که قبلا هزینه های درمان رو تا یه سقفی میدادن اما حالا یکی از مددکارها گفته بود از بالا دستور دادن که درخواست پرداخت هزینه های کمتر از دویست هزار تومان رو نپذیریم.
یکی دیگه از مددجویان بهزیستی رو دیدم که میگفت دوازده ملیون هزینه درمانش شده و بهزیستی فقط یک ملیون تومان بهش کمک کرده و بهش گفته بودن بودجه برای پرداخت ندارن اگر همینم نگیره از دستش رفته.

سلام مصطفی جان. در این حوزه اطلاعاتم کامل نیست.
فقط میدونم بخش درمان کاملا جداست به طوری که خودش یه معاونت جداگانه داره.
والا همین تجهیزات توانبخشی رو که یه سری استان ها دارن همکاری می کنن یه سری استان ها هم که در کامنت ها وضعیت رو میبینی.
بخش درمان قطعا روال خاص خودشو داره که باید در این زمینه بیشتر تحقیق کنم.
از خانم شفیعی هم ممنون که اطلاعات مربوط به استان خودشون رو با ما به اشتراک میذارن.

درود
دقیقا هدف من هم حضور مستمر معلولان در عرصه و پیگیری حقوق مسلم خودشان است . اما با وجود تجربیات دوستان خودم که تعداد اینان سه نفر بیش نیستند و مقابله های دفاعی مددکاران نسبت به وضعیت اینان و تشخیص مدد کاران بخش یا شهرستان که خود بالاترین عامل برای اعطای خدمات بهزیستی است و روال نا بسامان ارائه خدمات و لیست کردن تمام خدمات انجام شده و ضروری سال های قبل و اعمال نظر تمام دولتمردان دولت که قدیم و جدید ندارد همه بیانگر این واقعیت است که آقای دکتر جدید هم از بدنه این سازمان است و جدای از این بابت نیست و اگر هم بخواهند خدمات ویژه و روالی مجزا داشته باشند خود مستلزم صرف وقت و هزینه زیاد است و لزوم این مسئله را برای ما می طلبد تا از تمام مسیرهای شهرستانی و استانی و کشوری بهره بگیریم که لاجرم یکی از عوامل تاثیر گذار همانا سامانه مستقل توانبخشی است اما در عین حالیکه ضروری است اما کافی نیست ؟ بنا به دلایلی که تعداد افراد معلول که اطلاعات به اینان می رسد و به قولی عضو گروه ها هستند بسیار اندک است و همین استناد کافی است که دوستان ما بخاطر ارشد بودن لپ تاپ می گیرند اما با عنوان جایزه ؟و یا در پرونده اکثر بچه ها کمک های نقدی و غیر نقدی بسیار ثبت شده است ولی افسوس از دریافت خدمت قابل قابل قبولی . بر فرض مثال هم این سامانه باشد برای تشخیص اینکه تا کنون خدماتی ارائه شده یا نه حتما به ادارات کل تماس میگیرند و اینان با شهرستان و نهایتا مدد کاران محترم باید ضمن بررسی پرونده ها و راستی آزمائی هائی که در کنار آن همانا بحث بودجه و عدم امکان تخصیص بودجه ای برای معلولان را لحاظ نموده و سرانجام آن می شود که تا کنون شده است ؟ برای این منظور شاید لازم باشد تا سامانه ای فعال شود که تمام خدمات ارائه شده اسز سویبهزیستی به افراد را نمایش دهد و تاریخ انجام آن که شخص با بازنگری در سامانه بتواند خدمات را درک نموده باشد و سامانه خود به خود بخواهد با ارائه پیشنهاد خدمت جدید را به این معلول ارائه نماید ! اما تا زمانیکه مدد کار وظیفه خودش را به نحو احسن انجام ندهد و با دستورات مافوق و رئیسش بخواهد کار کند تا نیاز معلول قطعا وجود سامانه به تنهائی کافی نیست و در کنار آن مسئولی روشن بین و عالم به مشکلات معلولان باید باشد که قطعا بزودی مسئولی با چنین درکی منصوب خواهد شد و متعاقبا بینش ادارات کل و روسای شهرستان ها باید شفاقف شود و نهایا هرگز نمی توانیم نقش مدد کار را به حداقل برسانیم که باید مدد کار نقش قوی و موثر داشته باشد و نیاز مدد جو خود را بدون لحاظ بودجه و سایر مسائل اداری به نحو مطلوب به اطلاع دستگاه خودش برساند و این سازمان است که باید به دنبال درخواست های معلولان و متعاقبا تائید مدد کاران اینان باشد .تا زمانیکه نتوانیم تحول در وظیفه مدد کاران ایجاد کنیم و تا زمانیکه ابازرسان قوینداشته باشیم و تا زمانیکه مسئولان حراست یک cd پارس آوا را جز اموال بهزیستی بدانند وا زز اعطای آبه مدد جو خود داری کنند هرگز نخواهیم توانست در امور دیگر و اخذ امکانات توانبخشی ثابت قدم باشیم همه و همه اینان در ک نار هم لازم هستند و صرفا با داشتن یک عامل نمی توانیم ادعای بردن گوی سبقت از دیگران را ببریم ؟!
دوستان من هرگز تحول از یک سو به نتیجه نخواهد رسید واگر هم برسد مستلزم وقت و زمان زیاد است که متاسفانه در ساختار اداری این زمان مشکلات جدید را از خود ببار می نشاند و باعث تبدیل شدن نتایج را به عدم تحقق و هرگز به تحقق نخواهد نشست را می رساند ؟در عین حال که از بالا قصد تحول داریم باید مدد کاران خودمان را از حالت وظیفه مدار اداری خارج نموده و به اینان بفهمانیم که که وظیفه اینان مدد رساندن به ما است و اینان باید نیازهای ما را ارزیابی کنند و به اطلاع مسئولان برسانند البته بدون توجه به مشکلات اداری و بودجه ای و یکی از اهداف این طرح هم شاید همین نکته باشد اما در همان ابتدا خود شاهد هستید که این طرح با عدم اطلاع رسانی به مسئولان و مدد کاران و معلولان مقاومتی را بیانگر است که مسئولان میانی ما دارند و این مسئله را خود نوعی دشمنی برای مدیریت خودشان تلقی می کنند .خود این طرح و بازخورد اعلام شده آن در همین مطلب بیانگر مقاومتی شدید و برداشت های غیر منطقی است که در استان ها و شهرستان های این مرز و بوم اتفاق افتاده و میافتد و باید ما طوری قدم برداریم تا در زمان کوتاه و با بهره گرفتن از همه امکانات بصورت واحد باعث در هم شکسته شدن این برداشت های غلط شده و برای همیشه این مشکلات را از جلوی پای معلولان برداریم و در این راه افرادی هم باید فدا شوند .خود شما قطعا از مشکلات معلولان سایر کشورها مطلع هستید و اینکه چطور توانسته اند انجمن های قوی شکل دهند و اکنون به پیشرفت هائی نائل آمده اند .
بله این نوشته به دراز کشیده شد اما حرکت و شروع همواره امری خوب و پسندیده است و ما از امیر عزیز سپاسگزار هستیم اما خواهشمندم که فقط به یک امر در این موضوعات توجه نکنید بلکه به ابعاد متفاوت آن بنگرید و کوتاهترین راه های ممکن که قطعا یکی نیستند را انتخاب کرده و با هم به پیش برویم . اول باید معلول و مد د کار را تعریف کنیمو وظایف اینان را به اطلاعشان برسانیم و مسیر دیگر هم همان درخواست ارائه خدمات است و هرگز هم ستاد کل حوصله خواندن درخواست های ما معلولان را به صورت انفرادی ندارد و ستاد کل اغلب درخواست آماری را می پسندد و در صمن اینکه خیلی از معلولان هستند که حتی کمترین حقی از این سازمان دریافت نکرده اند و تحصیلات جدی ندارند و هرگز هم از این نوع مکاتبات مطلع نخواهند شد و لازمه این امر دارا بودن مدد کاران جدی و دلسوز و مدد کار هبه معنیواقعی است که می تواند آن معلول بی سواد را به سمت سواد رو بیاورد و تجهزیزات توانبخشی ا به او ارائه کند .اگر نیاز سنچی توسط مدد کار باشد و بدون ملاحظات اداری به سازمان ارائه شود مسلما در مدت زمان بهتری این معضل حل و فصل می شود البته که باید مدد کار نیز برای تعداد هشتصد نفر نباشد ؟ توان مدد کار مشخص است تا هنگامیکه یک اداره فقط به تعداد اندک مدد کار برای تعداد هزار نفر مدد جو فعالیت کند هرگز نمی توانیم سالهای زیاد هم به این عزیزان سر بزنیم .به هر حال معضلات عدیده هست و من هم موافق انجام امری هستم امری کمی دامنه حرکتمان سازماندهی شده تر و در مسیرهای مختلف و واقعی تر حرکت کنیم .شاید فردا من هم تماس گرفتم .اما خودم را می شناسم اگر چنین برخوردهائی بشود من قطعا مدت زمان زیادی را صرف ارائه نظراتم خواهم کرد و متعاقبا عدم توان پاسخگوئی از سوی مسئولان نتیجه آن خواهد شد .با پوزش از همه شما عزیزان .

سلام به عمو قنبر. به نکات جامع و کاملی اشاره کردین که میطلبه در فرصتی مناسب واقعا روش بحث بشه.
شما هم فردا حتما زنگ بزنید قول میدم اگه مددکار رو وادار کنید به همه حرفاتون گوش بده، تهش یه لپتاپی برجسته نگاری چیزی در میاد. ههه
ایشالا که روند فعلی بهبود پیدا کنه.

درود
مطابق نوشته خودم در کامنت قبلی بالاخره متن امیر در من هم تاثیر گذاشت و امروز پروژه تماس با اداره بهزیستی و را اجرا نمودم ! در تماس اول کارشناس توانبخشی اداره که مدت دو سال قبل با او تماس داشتم و کارتم را از او دریافت نموده بودم با من صحبت کرد و علی رغم اینکه دارای افکار مناسب و تجربیات ارزنده است اما در چار چوب مقررات اداری خودش قدم بر می دارد تمام تاکیدش تشکلیل انجمن بود که من خودم با او صحبت داشته ام اما نتیجه ای نداشته است و تمام سخنانس هم بر این نکته استوار است تا خود مدد جو نخواهد ایشان کاری نمی تواند انجام دهد ؟ بالاخره سخنش این بود که همواره از اینان آمار می خواهند و آمار اینان نیز به استانارسال شده است ؟ استان همواره از اینان آمار نیاز سنجی می خواهد و اینان هم همان کار را انجام می دهند و تمام .چیزی دستگیرم نشد و یادم آمد که دوستان نیز نوشته بودند که چنین پاسخ هائی نیز شنیده اند لازم به ذکر است که سن مرا پرسید و بیان داشت که با سن شما ما فعلا امکاناتی اختصاص نمی دهیم بیشتر به فکر دانشجویان و سنین هیجده تا چهل ساله هستیم که سخنی گزاف بود و بس و من نیز گفتم که خوشحال می شوم شما به فکر جوان ها باشید ولی به اینان هم چیزی نمی ماسد ؟ تب لت و لپ تاپ را عنوان کردم که کلا منکر این سخن شد و گفت که ما ساعت و عصا و غیره می دهیم و مدت چند سال اخیر هم کلا هیچ خبری از اینان نیست ؟بالاخره با آرزوی توفیق برایشان تماس قطع شد ؟ از حق نگذریم مدت زیادی صحبت نمود و کلا به فکر تشکیل انجمن بود برای احقاق حقوق نابینا جماعت ! با استان تماس گرفتم که مرا به مسئول انجمن ها ارجاع دادند که مدتی با این خانم بزرگوار صحبت کردم و مطالبی را بیشتر از گذشته فهمیدم و تماس با مسئول توانبخشی بینائی استان را خواستم که بعد از کلی شماره گیری بالاخره با همان شماره اول توانستم با خود مسئول سخن بگویم که بیان داشتند که بله درخواست های معلولان را ادارات می گیرند ؟از این سخن جا خوردم ؟ ! استان گلستان و اینچنین برداشت منطقی از بخشنامه ها ؟ کلا تبادل نظر کردیم و فهمیدم که همان نیازهای مطرح شده در متن مطلب امیر را اینان دنبال می کنند و به من گفتند سراغ رئیس اداره برو و بگو خانم … گفته اند که ماهور و برخی نرم افزار ها را جدیدا به اینان داده ایم و درخواست بنویس و بگیر ؟ که من هم گفتم که داشتن ماهور و رسا و تورنگ ؟ اگر درست نوشته باشم به چه کار نابینا یم آید و عصا و نوار کاست وغیره هم کلا مردود شده اند در مناسبات نابینائی ؟ اول باید تب لت و لپ تاپ باشد و یا گوشی مخصوص تا بتوانیم این نرم افزار ها را نصب کنیم و درخواست امکانات فوق را شفاها گفتم که بیان داشت برو اداره و درخواستت را بنویس فعلا که ما این امکانات را خریداری نمی کنیم اما ممکن است چند ماه دیگر این امکانات هم وارد لیست لوازم شود ؟ بالاخره فهمیدم که بچه های گلستان چند نفری درخواست لپ تاپ وتب لت داشته اند و من نیز درخواست کردم که این امکانات را به لیست تجهیزات بیفزایند و بودجه استان را برای معلولان بینائی هدر ندهند و تمام .
با اداره شهرستان تماس گرفتم که از سرنوشت ماهور و رسا و نرمافزارها با خبر شوم که گفت که نرم افزارهائی آمده و انبار دار با بررسی درخواست ها اینامکانات را توزیع خواهد کرد ؟ کدام درخواست ؟ کلا نه مدد کار شهرم خبر از این نرمافزار ها و کارشان ندارد و مدد جو هم بی خبر است و اعلام شد که ما این نرمافزار ها را به نابینایان دادیم اما هیچ کدام از اینان بر نداشتند این نرمافزار ها را و من خودم هم هنوز نمی دانم که تورنگ که امیدوارم درست نوشته باشم برای چیست و فقط گفتم وقتی نابینا تجهیزات سخت افزاری ندارد نرمافزار به چه دردش میخورد و تمام .فعلا قرار شد که با رئیسش صحبت کند و کامپیوتری را اختصاص دهند به این امر و نابینایان را جمع کنیم فارغ از انجمن ها و ماهور و نسخ دیگر را بر روی کامپیوتر اداره نصب کنیم تا بچه ها بتوانند از امکانات دولتی بهر هببرند تا ببینیم که چه شود ؟!
تا زمانیکه مدد جو به دنبال نیازهایش باشد و درخواست بنویسد و به استناد این درخواست ها انبار دار کالا ها و تجهیزات را از انبار ها خارج کنند بدون دسترسی معلولان به این ابزار کلا هیچ کشایشی در کار معلول جماعت نیست بله دوستان ممکن است که درخواست شما خروجی کالا هم داشته باشد به نام شما و به دست شما نرسد ؟ اگر غیر از این است چطور می شود که ابزار هائی مدت مدیدی در انبار می ماند و کسی خبر آن را نیم گیرد و خودشان هم خبر دارند که بیشتر امکانات به دلایل عدم اطلاع مددکاران سالیان سال در انبار ها خاک خواهد خورد ؟ به هر حال من امروز مطلع شدم که در سطح استان بچه ها توانستند موضوع درخواست را حل کنند اما این مشکل هنوز برای شهرستان های استان گلستان باقی و برقرار است و خبر از این درخواست ها ندارند و من هم اگر درخواست بنویسم در شهرستان خودم باقی می ماند تا زمانیکه مسئولان استانی به فکر خرید آن بیفتند و درخواست من برای همیشه بایگانی خواهد شد .

سلام عمو قنبر نازنین
پیگیری درخواست مددجویان و احقاق حق اونا از طرف تشکل ها و انجمن های نابینایان، ما رو شاید بتونه زودتر به هدفمون برسونه به شرطی که انجمن های قدرتمند و با نفوذ داشته باشیم.
در غیر این صورت بود و نبودشون در حوزه توانبخشی تأثیر چندانی نداره.
در خصوص ترنگ هم باید بگم این نرم افزار اصلا ویژه کاربران نابینا و اختصاصی برای اونا طراحی نشده.
حالا خیلی جالبه که چرا این نرم افزار از طرف بهزیستی برای نابینایان خریداری شده.
جهت اطلاعتون بگم که نرم افزار ترنگ، ساخت شرکت گاتا هستش و کاربردش خواندن متن در هر جای کامپیوتر و متون وب هستش.
یعنی ترنگ یک صفحهخوان کامل مثل پکجاز ماهور و پارسآوا نیست بلکه قادره مثلا در اینترنت بخشی از متن که یک کاربر بینا انتخاب می کنه رو به صورت صوتی واسش بخونه.
یه نکته ای که شاید گفتنش خالی از لطف نباشه، قابل توجه دوستانی که یک سال و نیم پیش که بابت خرید امتیاز یکصد میلیونیی پکجاز از طرف بهزیستی فریاد وا مصیبتا سر میدادن و چند روزی عزای عمومی گرفته بودن، حالا ببینید همین اتفاق برای ماهور هم…
به صورت میانگین اگه برای هر استان تنها یکصد نسخه ماهور خریداری شده باشه، یه ضرب ساده ما رو به نتایج درخور توجهی میرسونه.
یعنی صد ضرب در ۳۱ استان ضرب در پنجاه هزار تومان مساوی ۱۵۵ میلیون تومان
تازه با این تفاوت که پکجاز دیگه کلا برای استفاده نابینایان رایگان شد اما ماهور همچنان قفل داره.
هر چند من همونطور که اون موقع دید حمایتی نسبت به خرید پکجاز از طرف بهزیستی داشتم، الان هم همین دید رو نسبت به ماهور دارم.
صرفا این مثال رو زدم تا تلنگری باشه برای ما، که گاهی اوقات چقدر شتابزده عمل میکنیم بعدشم همه چیز رو فراموش می کنیم و…
به هر حال عمو قنبر امیدوارم پیگیری های شما هم در سطح استان گلستان نتیجه بخش باشه.
هدف اینه که بچه ها دنبال مطالبات خودشون باشن و حقشون رو بگیرن.
تو کشوری که این حق به ما داده نمیشه، باید برای گرفتنش جنگید.

سلام خانم کاظمیان بزرگوار. از لطف بی پایان شما ممنونم.
راستش جواب آزمایش که عالیه عالی نبود اما تا حد زیادی رضایتبخش بود.
خدا رو شکر.
به هر حال محبت شما و سایر هم محلی ها که دیروز پشت سر هم به ما زنگ میزدن و جویای نتیجه ما بودن، باعث دلگرمی و افتخار ما هستش.
از همه بچه هایی که دیروز و امروز تماس گرفتن از طرف خودم و تبسم تشکر میکنم.

درود
امیر مبارک باشد .
من نمی دانم آزمایش ژنتیک بود ؟ به هر حال تجربه من حکم میکند که این نتیجه خیلی عالی است چرا که علم درست است که مصادیق واقعی تر را در خودش جا دارد اما آن مقدرار که کمبود حس می شود را همواره در مناسبات زندگی بعد روحی و نحوه تفکرات ما می تواند مرتفع نموده و یا به بحران تبدیلش کند ؟ الان هم نحوه برخورد شما قطعا مناسبت ترین برخورد ربوده و نتایج ارزشمند این تصمیم در آینده نزدیک به بار خواهد نشست و ما بیش از گذشته خوشحال خواهیم شد .

دیدگاهتان را بنویسید