خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

نکاتی پیرامون غذا خوردن نابینایان

به نام خدا

سلام دوستهای خوبم, امیدوارم حالتان خوب باشد.

سال‌ها پیش زمانی که هنوز بینایی‌ام بهتر بود کتابی در مورد زندگی‌نامۀ یک قرآن شناس عرب می‌خواندم, در این کتاب راوی به این مطلب اشاره کرده بود که در کودکی هنگام خوردن غذا به دلیل این که نابینا بوده دور از چشم دیگران غذا می‌خورده.

راوی از ترس این که غذا روی پیراهنش بریزد و دیگران او را مسخره کنند مجبور به این کار می‌شده.

خب, با خودم فکر کردم خیلی از نابیناها هنگام غذا خوردن بخصوص در میهمانی‌ها مشکل دارند, حتی اگر غذا را بدون مشکلی بخورند شاید باز هم غذا به آنها نچسبد.

ما باید مثل دیگران از قاشق و چنگال استفاده کنیم, بعضی از غذاها هم که خوردنشان سخت است, مثل گوشت گوسفند همراه چربی و استخوان.من که خودم با خوردن این جور غذاها مشکل دارم.

گاهی ناخواسته یک تیکه چربی وارد دهانت می‌شود, از طرفی نمی‌شود غذا را از دهانت بیرون بیاوری, این کار وجهۀ خوبی ندارد.

یا این که در میهمانی‌ها آنقدر بشقابت را از برنج پر می‌کنند که برنج از اطراف بشقاب بیرون می‌ریزد و این هم خوب نیست.

البته خیلی‌ها شاید بدون رودر بایستی غذا بخورند.

به نظر من به این مسائل باید توجه کرد و کسی نباید از مطرح کردن آنها خجالت بکشد

می‌رسیم به تجربه‌ها:

  1. در میهمانی‌ها بشقاب برنج را خود برای خود بکشید یا از کسی که مسئول این کار است بخواهید بشقاب برنجتان را لبریز نکند.

حتی بیناها موقعی که بشقاب پری دارند با این مشکل سرزیر شدن غذا مواجه هستند.

  1. وقتی خورشت می‌کشید نوک چنگال را در گوشت فرو کنید و قسمتهای استخوانی را شناسایی کنید, برای چربیها چاره‌ای پیدا نکرده‌ام. البته این را هم می‌توانید از دیگران بخواهید قسمتهای کم چرب را برای شما بکشند.
  2. کبابهای خیلی سفت را ابتدا با چنگال تیکه تیکه کنید بعد شروع به خوردن کنید, مواظب باشید کباب از زیر چنگال در نرود.

من گاهی کبابها را بعد از تکه کردن جداگانه می‌خورم بعد برنج را هم جدا در قاشق می‌کنم.

  1. درسته که با چنگال دور قاشق پر شده از غذا را تمیز می‌کنیم ولی گاهی یک چیز گنده مثل یک تیکه گوشت یا ته دیگ یا برگ کاهو وچیزهای دیگر از قاشق آویزان می‌شود, که چاره‌ای جز برداشتن قاشقهای کم بار و جدا جدا خوردن هر کدام از این اجزایی که برایتان گفتم ندارد
  2. آیا شما وقتی به رستوران می‌روید فقط پیتزا سفارش می‌دهید؟ یا این که دوست دارید ماهی سفارش دهید.

همش که نمی‌شود پیتزا خورد. گاهی باید ماهی سفارش دهید.

ماهی که حتی بیناها برای نخوردن تیغ‌های آن گاهی از دست استفاده می‌کنند مگر این که بتوانی سیخ آن را بخوری.

کافیست یک ظرف آب کوچک مخلوط با آب لیمو کنار دست آدم باشد, بعد از خوردن ماهی و تمیز کردن دست خود با دستمال کاغذی, دست خود را با آن آب تمیز کنید. این مسئله که بیان کردم برای داخل رستوران بود.

شما با نوک انگشت کار دارید که تمیز کردن آن کاری ندارد.

  1. برای خوردن ماهی باز هم اگر نخواستید از دست استفاده کنید, با چنگال براحتی می‌توانید اسکلت اصلی ماهی را از گوشت جدا کنید ولی فکر نکنم بتوانید همۀ تیغ‌های آن را جدا کنید.
  2. به طور معمول در کنار ماهی بعضی‌ها سیب زمینی آب پز شده یا نخود فرنگی قرار می‌دهند تا اگر تیغ ماهی خوردید به کمک آن‌ها تیغ جذب شود.
  3. میوه خوردن هم که راحته توی میهمانی فقط نمی‌خواد موز بر دارید, پرتقال بردارید.

برای تمیز کردن پرتقال هم که می‌دانید باید نوک کارد را زیر پوست پرتقال کنید به صورتی که نوک کارد وارد گوشت پرتقال نشود, اگر نوک کارد وارد گوشت پرتقال شود, آب چکان می‌شود و کلی کثیف کاری دارد.

  1. همیشه هم یادتان باشد چند تا دستمال کاغذی, بخصوص آقایان که کیف دست نمی‌گیرند همراه خود داشته باشید.

بچه‌ها من می‌دانم که شما همه این مسائل را بلدید, من می‌خواهم از تجربه‌های شما استفاده کنم.

پس اگر به این پست سر زدی بیا و از تجربه‌هایت برای من بگو من که خجالت نمی‌کشم.

در ضمن اسم آن قرآن شناس را هم اگر بلدید بگوئید, یادم رفته.

شما را به خدا می‌سپارم.

 

 

۴۴ دیدگاه دربارهٔ «نکاتی پیرامون غذا خوردن نابینایان»

درود بر شما پست جالبی بود زیاد شنیدم که بچه های نابینا وقتی می خوان از قاشق استفاده کنن به جای این که قاشق را از دم بگیرن ته قاشق را توی دست میگیرن یعنی جایی که محل اتصال قاشق با دسته را به دست می گیرن من همیشه وقتی که می خوام مرغ یا گوشت بخورم از کسی که بغل دستم نشسته می خوام اون ها را برام به تکه های کوچیک تبدیل کنه اصلا هم از این کارم ناراحت نیستم حتی ازش می خوام استخون ها را در بشقاب من قرار نده وقتی در خونه خودم هستم همیشه توی دیس غذا می خورم ولی به مهمونی میرم از صاحب خونه میخوام واسه من بشقاب لب تخت قرار نده تا برنج از اطرافش نریزه و تجربه دیگه این که نابینا اگر بخواد تعارف کنه همیشه بازنده هست مثلا به دلیل کم رویی بگه من گوشت یا مرغ دوست ندارم اینم بگم فکر نکنید هر کس بینا هست الزاما قشنگ غذا می خوره اگر سعی بشه همین نکاتی را که مریم گفت رعایت کنیم غذا خوردن ما هیچ عیبی نداره

توی روستای ما، بچه که بودم، چقدر میچسبید همه سر ی مجمع یا سینی باهم دیگه غذا می خوردیم.
از همون بچگی هام، سر اینکه غذامو توی عروسی ها نریزم توی سفره، حساسیت خاصی داشتم و سعی میکردم با روش های من‌درآوردی، ی جوری حلش کنم و خوب خانواده هم گاهی کمک می کردند.
به هر حال، من دقت کردم که مهم نیست دستت چرب یا سسی یا هر طور دیگه ای بشه. مهم اینه که تمیز غذا بخوری نه اینکه دستت تمیز باشه.
یعنی طوری غذاتو بخوری که طرف مقابلت حالش به هم نخوره.
من شده سس روی تیکه های پیتزای خودم و فرد بینا ریختم و اون با میل خورده چون همه ی پیتزاش رو دستمالی نکردم و سس رو با اندازه‌گیری محیط دایره ی پیتزا ریختم.
یا مثلا تیغه های ماهی رو واسه بچه ای که به تمیزی حساس بوده جدا کردم ولی کنار دستم هم دستمال کلینکس بوده واسه همینم بچه به دلش نشسته ماهی ای که واسش جدا کردم رو خورده و بهونه نگرفته.
الانم وقتی میرم به ی بچه ی نابینا درس بدم، طوری غذا می خورم که سعی کنم الگویی واسه بچه ی اون ها بشم نه اینکه بگند معلمش چطوری غذا میخوره.
جایی رفتم مث هر آدمیزاد عادی ای پنیرم و کره ام رو با کارد می خوردم که دیدم رفیقم که نابینا بود و من خونه اش بودم، بچه اش اعتراض کرد. گفت بابایی چرا دروغ گفتی که نابینا نمیتونه با کارد، غذا بخوره؟! چرا عمو مجی میتونه تو نمیتونی. اون موقع بود که دنیا رو مث ی پتک یکی کوبوند توی کله ی من!
منم شاید بعضی از تکنیک ها رو همین حالا هم بلد نباشم ولی از یاد گرفتن، هیچ وقت، هیچ وقت، فرار نمی کنم. من از ی بچه ی پنج ساله یا از ی انسان صد ساله یاد می گیرم.
لذت ببرید از غذا!

این هست انشای من
بحث عارفانه هست ما هم عارف آشپز
سلام مریم خانم
ممنون از سلیقه پستتون
من زمانی که بینا بودم نود درصد بینا ها هنگام خوردن مرغ با دست استخون رو جدا میکردن و برای نابینا نباید اجبار باشه که حتما با چنگال جدا کنه
خودم چون کارم نی زدن تو مراسم ختم هست همیشه غذای مرده رو میخوریم یا چلو مرغ هست یا چلو گوشت . قیافمم شبیه مرده چهل روز مونده شده
اگه ریاح نشه خوب اول با بسم الله و یاد خدا قاشق رو برمیدارم و با پشت قاشق غذا رو آروم آروم به سمت داخل میبرم یه حالت گرد یا دایره مانند که دور تا دور با پشت قاشق به سمت داخل بشقاب یا دیس فرو میدم برنج رو و اینجوری هم میزان اندازه غذا داخل ظرف رو متوجه میشیم هم اگه گوشه ای از بشقاب زیاد باشه برنجش دیگه نمیریزه
این یه حالت کلاسیک هم داره قبلا ها توی یه فیلم دیده بودم یاد گرفتم
اگه غذا قرمهسبزی یا قیمه سبزی یا همون قیمه باشه به اطرافیانم میگم استخون و لیمو خشک اگه داره از داخلش بردارن چون بشقاب خورشت رو نمیشه لمس کرد داخلش آب داره و شخصی نیست
بعدش مرغ رو با دست تمیز میکنم میزارم کنار بشقاب که شایدم دستم رو با مرغ تمیز میکنم منظورم استخون سوا کردن هست و زمانی که تمیز شد مرغ رو تیکه تیکه میکنم به اندازه داخل قاشق از آخر هم غذا تموم شد استخون رو میندازم داخل بشقاب و دور بشقاب رو دست میکشم تا قرون آخر برنج که زمین نمونه
البته یه جاهایی اگه دیدین ظرف پر هست خودم قاشق خالی برنج رو میخورم بعد مرغی که سوا کردم رو جدا میخورم یعنی حالت گاز زدگی که حتما مجبور نیستیم که مرغ رو داخل قاشق بزاریم و همزمان با هم بخوریم
حالت غذا خوردنم شصت و چهاری هست یعنی شصت با انگشت چهارمی رو کمک میگیرم ولی نه اینکه پر رنگ باشه یعنی هشتاد درصد از قاشق و بیست درصد از انگشتام استفاده میکنم اینجوری زیاد توی چشم نیست
و بهتره که قاشقمون رو تا فی خالدین پر نکنیم که بریزه هفتاد هشتاد درصد پر کنیم به اندازه لازم هم حالا یا خورشت یا مرغ یا گوشت و …. رو داخل قاشق میریزیم تا داخل دهان ببریم که این نکته که من خودم در همه جا چون احتمال اینکه قاشق رو کج گرفته باشم دست چپم رو میگیرم زیر قاشق که اگر سقوط کرد بریزه کف دستم هم اسراف نشه هم کثیف نشه
اینم بگم چون این جور کارها رو باید سریع انجام بدم یعنی دو یا سه ثانیه قاشق رو فرت میکنم داخل دهان چون اگه کند کار کنیم حالت دست چپ گرفتن زیر قاشق پر رنگ بشه اون حالت خوبی نداره واسه یه بینا
قاشق هم باید از انتهای اون بگیریم که باز یادمه توی یه فیلم نگاه کرده بودم یه حالت کلاسیک داره که انگشت سومی با چهارمی رو میزاریم پشت قاشق و شصت رو هم روش که یه حالت عمودی میشه قاشق که به کلاس آدم میاد
قاشق هم اگه گرد نباشه بهتره اکثر این قاشق ها بیضی شکل هستن یا لوزی شکل اسمش رو دقیق نمیدونم چون اگه گرد باشه درجه بندی اون بهم میریزه و بار به مقصد نمیرسه
و ژس گرفتن هم کمک میکنه به کارمون
درباره ماهی و کله پاچه خوردن هم متاسفانه تجربه ای ندارم بدم میاد .
حالا غذا خوردن خونه رو به اهل خونه بگیم که مثلا همیشه اگه ماست بود سمت راست بالا بشقاب بزار اگه نوشابه بود سمت چپش بزار و اگر سالاد بود وسط بزار چون ماست هر قاشق از غذا باید بخوریم سمت راست باید باشه اگه راست دست هستیم اگه چپ دست هستیم باید سمت چپ باشه وگرنه به مشکل بر میخوریم
یعنی اونایی که بیشتر بکار میان جلو دست باشن مثلا نمکدون که یکی دو بار بکار میاد جلو دست نباشه سمت راست بالا یا یه جای دیگه که حالا بستگی به سفره و موقعیت خونه افراد داره و بیرون غذا خوردنم هم اگه کسی بود از اهل خونواده که بگین و کار رو راحت کنید اگه نه دو حالت داره یا اینکه به گارسون یا رفیق که بلد نیست باید دونه به دونه بگی یا اینکه خودمون لمس کنیم نکته مهم اینکه اگه دست رو به چپ و راست بخوایم ببریم حتما باید سرعت خیلی پایین باشه و روش دوم که من بیشتر استفاده میکنم اینکه دست راست رو باز میکنم یعنی کف دست حالت کف گرگی و هنگام فرود روی میز غذا یه حالت پنجه عقاب میشه که متوجه میشم و لمس میکنم
و نکته خوبی واسه دستمال بگم که منم قبلا ها از دستمال کاغذی استفاده میکردم چه بعد از غذا خوردن چه هنگام خشک کردن صورت ولی بعد متوجه میشدم که قسمتی از دستمال به صورتم چسبیده شده که از دستمال یزدی استفاده میکنم و این خیلی خیلی کمک میکنه و باعث هزینه هم نمیشه هر چند روز یبار میشورم و تمیز میشه و هیچوقت هم تیکه تیکه نمیشه روی صورت آدم بمونه
وای فکم

سلام آقای خسروی
فکر کنم دستتان رفته روی ح و نوشته شده ریاح
آفرین, تجربه‌های خوبی بود
در ضمن با گوشت ماست نخورید آهنش جذب نمی‌شه خخخ
از نمک دان هم کم استفاده کنید
از حضور و تجربه‌های شما ممنونم

سلام بر سرکار خانم شیبانی ضمن تشکر از پست ارزنده تون من بچه ی جنوب و اهواز هستم و عاشق ماهی یعنی اگر سه وقت غذا خوردن بهم ماهی بدن مثل بچه ی آدم میشینم میخورم و صدام که در نمیاد هیچی دعا میکنم یه دو سه نفری هم ماهیشون رو نخورند و سهم شون به من برسه اینم بگم که ماهی هرچی تیغش بیشتر خوشمزه تر یعنی ماهی های حسون سرخو و خارو از پر خار ترین ماهیها هستند و از خوش مزه ترین ماهی ها در نظر من و خیلیهای دیگه ما جنوبیها کلا ماهی رو با دست میخوریم و پلو رو با قاشق من یکی هرگز با چنگال غذا نمیخورم شاید فقط برای سالادهایی که درشت خورد میشن از چنگال استفاده کنم همیشه هم در جمع غذا میخورم بیشترین معاشرتم هم با بیناها هست و قدیما زیاد بیرون با دوستان غذا میخوردیم و زیاد به رستوران میرفتم چه تنها چه با دوستان نابینا و چه با دوستان بینا هرگز هم یاد ندارم برای غذا خوردن به خودم سخت بگیرم و مدیون خودم بشم بخدا زیاد برخوردم با بیناهایی که خودم از غذا خوردنشون حالم بد شده اگر یکی شون رو هم براتون تعریف کنم هم حالتون بد میشه هم حسابی به فحشم میکشید تا به امروز هنوز کسی بهم نگفته بد غذا میخوری یا بهتره این غذا رو این طور بخوری مگر در یک مورد یادمه اون قدیما وقتی خیلی کوچیک بودم یعنی هنوز به مدرسه نمیرفتم یادم نیست چطور بادمجون رو میخوردم که عموم اومد کنارم نشست و گفت علی دوتا تیکه نون به اندازه ی لقمه ات جدا کن وقتی این کار رو کردم بهم گفت حالا با یکی از تکه های نون یه بادمجون رو از کنار بردار جوری که نصف نون یه طرف بادمجون و نصف دیگر طرف دیگه قرار بگیره وقتی این کار رو هم کردم بهم گفت حالا با تکه ی دیگه کناره ی دیگه ی بادمجون رو بگیر و اون رو دو تکه کن این کار رو کردم بعد بهم گفت حالا راحت تر نیستی گفتم چرا عمو و ازش تشکر کردم یه چیز دیگه هم از بچگی مادر بزرگ خدا بیامرزم بهم یاد داد یعنی به همه ی بچه های فامیل یاد داد اونم این بود که وقتی غذا میخوریم نباید حرف بزنیم و غذا رو هم خوب بجَویم خوب خانم شیبانی شما توی این مدت کوتاهی که منو شناختید باید فهمیده باشید نمیشه من کامنت بدم و به رهگذر گیر ندم مخصوصا تا نیومده باید از فرصت سو استفاده کنم میگم خوب بود یه بخشی توی پستتون برای غذا چی بخوریم هم قرار میدادید آخه یکی به این بشر بگه اینم شد غذا خوردن نونو پفک یعنی اسمش هم که میاد یه جوری میشم از وقتی که شنیدم رهگذر این غذا رو میخوره فکر میکنم کنارمه و هی داره لای لقمه هام پفک میذاره و لقمه هام رو چک میکنم مبادا پفک لایش باشه ای خدا بگم چکارت نکنه رهگذر از وقتی که لقمه هام رو چک میکنم اولش که خانواده فکر میکردن دارم لای لقمه هام دنبال مو میگردم بعد که ماجرا رو براشون تعریف کردم از اون به بعد فکر میکنند من شوت هستم ای خدا بگم چکارت نکنه

خوب پس شما جنوبی هستید
من آرزومه برم جنوب و اونجا ماهی و قلیه ماهی بخورم
ماهی‌های جنوب از شمال بهتره
ولی اون یخی‌هاش را برای شهر ما می‌آورند
ما بیشتر قزل آلا می‌خریم
راست می‌گید رهگذر نون و پفک می‌خوره؟
این بشر چقدر عجیب و قریب است خخخ
از شما هم ممنونم

اسم اون قرآن شناس نابینا طه حسینه…
من خیییلی آدم بدی ام…هیچ وق به غذا خوردن کسی توجه نمیکنما، ولی به یه نابینا که میرسم مث این فوضولا میرم تو نخش…نمیدونم چرا واقعاً!!!
و یک چیزی رو متوجه شدم. بچه هایی که روابطشون قویتره توی غذا خوردنشون هم نرمالتر از بقیه ان…بیخود نمیگما…بچه هایی که با بیناها زیاد نشست و برخاست دارن، رفتارهاشون، غذا خوردن و نشست و برخاستشون، خندیدنشون، تعجب کردنشون، خوشحال شدنشون و خیلی شدنای دیگه شون عین بیناهاس…حالا چطور اینطور میشه؟ اینا نمیدونم…فقط از روی تجربه ی خودم میگم…من وقتی با یک نابینا نشستم به غذا خوردن حواسم هس که آیا چنگال میگیره دستش؟ با خورش و ماس و سالاد چطور برخورد میکنه! و چطور برای خودش آب میریزه!!!
یه نکته رو بگم؟ که هیچ ربطی به بینا و نابینا نداره…آقایون وقتی با یه خانوم دارید غذا میخورید جون ماماناتون ملچ و مولوچ نکنید…خانوما واقعاً رو این قضیه حساسن…

درود بر رهگذر برای جلوگیری از ملچ ملوچ ملیچ مچل لمچ چمل آره جونم واست بگه واسه دفع همه اینایی که واست گفتم باید موقع جویدن غذا دهن مبارک را بست تا این موسیقی زیبا تولید نشه من تا سوم راهنمایی چنین مشکلی داشتم ولی در همین سال روزی داشتم با خواهرم غذا می خوردم و هم زمان به اجرای سمفونی مشغول بودم که ناگهان خواهرم دو دستی بامپی کوبید توی سرم و گفت مثل آدم غذا بخور چشمت روز بد نبینه جهان پیش چشم اندرم تیره بود تیره تر گشت. خلاصه این طوری شد که از اون روزگار همه چیز را پیرامون اطعمه و اشربه و کلا جمیع معکولات رعایت نمودیم البته این املای کلمه مجعول معکولات را بلد نبودیم به همین دلیل کشکی و روی هوا یه عین خوشگل به نافش بستیم تا چه در نظر آید و مقبول که افتد.
اقتباس از کتاب پریشان نامه باب نمکدان اثری جاودان از خودم

سلاااام بر مریمی سایت.
آفرین دختر خوبتر از گلم.
خوب یادم میاد که خیلی ترو تمیز و کدبانو بودی .
مریمی اگه چربی گوشت بره توی دهنم ، واقعا ببخشید میارم بالا .
ی دستمال کاغذی میبرم جلوی دهنم و اون چربیو میذارم توی دستمال کاغذی.
معمولا آدما به هم توی غذا خوردن نگاه نمیکنن .
ولی خودم اگه ی نبین مطلق ببینم ، کلی نگاش میکنم . خب دست خودم نیست.
نبینای مادرزادی برام همیشه خیییلی خیییلی جالبناک و خاص هستن.

بازم سلام بر خانم شیبانی و دوستان عزیزم بله راست میگید ماهی ی جنوب با ماهی ی شمال فرق داره به ماهی ی جنوب میگن ماهی ی گرم آبی و ماهی ی شمال رو میگن سرد آبی ماهی ی جنوب به صورت خودکار کمی نمک داره و همین باعث خوش طعم شدنش میشه میبینید دوتا ببین ندید بدید توی سایت داریم همینا هم وقتی چشمشون به یه نابینا میفته مخصوصا در وقت غذا خوردن میخشون میشن بینا هم بیناهای قدیم به رهگذر هم بگم من سالهاست که هرگز سر غذا حتی یه قطره آب هم نمیخورم یادم میاد شاید سی و چند سال پیش بود نوه ی عموی بزرگم حدیسی از یکی از معصومین برام گفت که الان یادم نیست از کدام یک از معصومین بود و متنش چی بود ولی مضمونش کراحت خوردن آب در میان غذا بود برای اونایی که خدا شون علم هستش و میگن ما تا چیزی دلیل علمی نداشته باشه قبولش نمیکنیم هم میگم که باعث بزرگ شدن شکم میشه و یه روز به خودت میای و میبینی یه بشکه بجای شکم همیشه جلویت داره راه میره و زودتر از خودت ورودت رو اعلام میکنه من دوغ یا نوشابه رو هم همیشه بعد از غذایم میخورم فقط یه آدت بد دارم که اونم خوردن چایی بلافاصله بعد از غذا است ملت هم میگن آهنش کم میشه دفع میشه و از این حرفها منم که نفهم حالیم نمیشه تا الان هم آهن ماهن هم کم نیاوردم راستی رهگذر چرا جواب خانم شیبانی رو ندادی الان حتما دلت میخواد من دم دستت بودم و تلافی ی نو و کهنه رو سرم در می آوردی یعنی کمترینش ترکوندن من بود ولی به تو و رععععد بگم حدیس داریم که نباید به کسی وقت غذا خوردن نگاه کرد مخصوصا مهمان افتااآآآااآآااآآااد

سلام مجدد به جنوبی با مرام محله
آب وسط غذا خوردن در ضمن اسید معده را کم می‌کند
میگو هم خوشمزه است
می‌گم یکی نیست به این رهگذر بگه چرا نمی‌ری روی نقاشی‌هایت کار کنی و این قدر به قول رعد بزرگ نبین‌ها را نگاه نکنی
می‌ترسم فردا تابلوی خالی تحویل نبین‌ها بده و سرشون را شیره بماله خخخ

آی…مریم شیبانی…پش سر مرده حرف نزن…خخخخخخ…..
من دارم کار میکنم… بخدا…وسط کار کردنم میام تو محله…پشت سر هم نمیتونم بشینم سر کارهام…چون رو زمین کار میکنم زانو درد میگیرم…
اما تابلوی خالی رو خیلی خوب اومدی…بش فک میکنم…خخخخ….

سلام
ممنون مریم خانم خیلی پست جالبی بود خیلی خوب بود
ما وقتی باهم به رستوران میریم
همه نوع غذایی سفارش میدیم
خیلی هم راحت هستیم
البته من همیشه استرس دارم که نکنه بریزه یا نکنه بد بخورم مسخره ی مردم بشم
اما خوب یه جورایی باهاش کنار میام.

سلام
اگر بشه بر این استرس پیروز شد خوب می‌شه.
فکر کنم معاشرت بیشتر در این امر اثر گذار باشه
خیلی هم نباید سخت گرفت
البته همش مقصر ما نیستیم, بیناها اگر خودشان خراب کاری کنند کسی بهشون نگاه نمی‌کنه.
ولی همچین که یک نابینا خراب کاری می‌کنه همۀ نگاه‌ها به طرف اون می‌ره

هههه من تا بشه همه اینا رو رعایت میکنم, منم با تجربه به دست اوردم, ما خونه خانم کاظمیان جلو این رهگذر غذا خوردیم, من که تهدیگ رو گرفتم دستم خوردم, آی حال داد, آی حال داد, خلاصه من غذای خوشمزه رو از دست نمیدم, شاید با استرس بخورم ولی میخورم, مررسی مریم جان

خب مریمی رعععلد بزرگ فقط به نبین های مطلق نیگا میکنه . البته بهشون که نمیگم که دارم نیگاتون میکنم خخخ
در ضمن کو نبین مطلق ؟؟؟والله رععععد باستانی که توی عمرش با ی نبین مطلق و به کل نبین اصلا روبه رو نشده .

تازهشم من یواشکی نگاشون میکنم . و اگه هر سوتی هم که بدن تعجب نمیکنم . من فقط بعدا مثل ی معلم خوب بهشون یاد میدم . توی کلاس درس خودم هم به دخملای گنده روش نشستن و حرف زدن رو یاد میدم .
غذا خوردنو که خودم هم بلد نیستم خخخ من ترجیح میدم از خوردنم لذت ببرم . شوید پلوی چرب تا حالا با دست خوردی؟ . بهبه خیلی مزه میده .
.

راستی حالا که رهگذر جان تا این جا اومدی
بگو ببینم تو که می‌گی خط بریل آسونه
اون سوراخ‌ها را زیر دستت لمس می‌کنی و می‌گی آسونه یا از بینایی کمک می‌گیری؟
برای نوشتنش مشکل ندارم ولی امان از خواندنش

سلام دوباره بیکار شدم اومدم دیدم رععععد و رهگذر اینجان گفتم براتون یه خاطره قدیمی تعریف کنم مخصوصا برای رعععد که اونم با حاله غذا رو با دست میخوره رهگذر خوب گوش کن اژدهات باز میشه رععععد که از خودمونه کلا اژدهاش بازه قبلش به مریم خانم بگم اون قدیما که ما درس میخوندیم برای تقویت حس لامسه مون بهمون تا سه ماه برگه های شیش نقطه میدادند که از وقتی وارد مدرسه میشدیم تا وقتی که از اونجا میرفتیم خونه و حتی برامون زمان معلوم میکردند که بزرگ ترها باید نظارت میکردند تا ما فقط روی اون برگه ها دست بکشیم تا حس لامسبمون چیز ببخشید اشتباه شد لامسه مون تقویت بشه خوب حالا خاطره ی خوش مزه سالها قبل شاید وقتی که ده یازده سالم بود پسر عموی پدرم رحمت خدا رفته بود برای مراسمش رفتیم برای ناهار دو جور پلو یعنی پلوی ساده و شوید باقلا و سه جور خورش یعنی خورش بامیه و خورش سبزی و خورش قیمه ماست و سالاد هم بود یه همسایه ی عرب که از بزرگانشون هم بود با دشداشه اومد پا ورقی دشداشه ماکسی ی مردانه که من بد جوری دنبال یکیش میگردم خلاصه آقا تشریف فرما شدند و وقت ناهار رسید آقا فرمودند وولک برای من یه سینی بزرگ بیارید ملت براش اوردند بعد شروع کرد از هر دو رقم پلو کشید بعد از هر سه مدل خورش هم کشید بعد ماست و سالاد رو روشون خالی کرد بعد خوب یعنی بهتر از هزارتا همزن اون معجون رو با دست بهم زد اینجاش برای بازشدن اژدها کاملا مفیده بعد با دو دست شروع کرد دبزن غذا رو خداییش اشتها تون باز نشد اینو میگن غذا خوردن نه با عضاب و شکنجه غذا رو اتو کشیده بخوری سیر هم نشی بعدش که اومدی بیرون صدتا فحش هم به خودت میدی که اون همه غذا رو سیرو نیمسیر گذاشتی اومدی بیرون رععععد رهگذر و خانم شیبانی الان که براتون تعریف کردم خیلی دلم هوای پلو شویدو باقلا رو کرد نمیدونم شما این پلو رو خوردید البته وقتی یه کدبانوی جنوبی درست کرده باشه آخه جنوبیها سیر تویش میریزند و خیلی خوش مزه میشه راجع به میگو هم خانم شیبانی باید بگن حرف نداره من میمیرم برای میگو

سلام به مریم جان عزیز
متشکر از اینکه نکات خوبی رو در مورد زیبا غذا خوردن برامون نوشتین
اما تجربه ی من یک راه حل خوب خوردن مرغ برای کسانی که میگن مرغ رو با دست تکه می کنیم اینه که چنگال رو کاملا فشار بدن داخل گوشت یعنی چنگال کف بشقاب رو لمس کنه حالا با قاشق یک تکه مرغ جدا کنیم اگه گوشت بزرگ با چنگال محکم به بشقاب بچسبه و در ضمن ما هم آرامش داشته باشیم موقع تکه کردن دیگه برنج از بشقاب بیرون نمیریزه … البته بزرگمهر چون هنوز کوچیکه توی بشقاب خورش خوری یا ظرف مخصوص بچه ها برنج می خوره تا غذا بیرون نریزه اگه این اتفاق بیوفته خیلی ناراحت میشه در مورد ماهی هم به نظر من آرامش داشتن و آهسته خوردن خیلی روش سالم تر و زیباتری هست و با چنگال هم میشه استخونها رو جدا کرد البته دوست شمالی من میگه ما استخون ماهی رو هم میخوریم مشکلی هم پیش نیومده البته روش پختنشون طولانی بود یعنی ماهی درسته رو با شعله ی کم میذاشتن چند ساعت توی روغن برشته بشه و استخون هم نرم میشه و قابل خوردن باز هم تشکر میکنم مثل همیشه عالی بود شاد باشید و سربلند

سلام من نکات تمیز خوردن رو رعایت میکنم اما نمیدونم چرا نکات اتو کشیده خوردن یا باکلاس و عین افراد جامعه خوردن رو نه میرم یاد بگیرم و نه دلم میخواد حالا حتمنی یاد بگیرم ببخشید تنوین نذاشتم آخه همش این دغدغه به ذهنم میاد که حالا این چه کاریه که باید پنیر رو با کارد خورد مرغ رو با چنگال تیکه کرد مگه دستمال و آب نیست برای تمیز کردن دست مگه بیناها به خودشون سخت میگیرن که ما بگیریم آیا اونی که منو بعنوان دوستش انتخاب میکنه اگه من مطابق مقررات غذا نخورم پیشش از شخصتم کم میشه اگه آره میخوام هم چین دوستی نباشه غریبه هایی هم که عقلشون توی چشمشونه و ظاهر بینن بذار توی همون افکار خودشون باشن
آخرش من یه روزی میمیرم و جای ابدیم دنیا نیست چرا از غذا خوردن لذت نبرم چرا همش استرس داشته باشم که این بیناها چشمشون عین دوربین ثابت وقت غذا روی دست ما باشه
مثلاً یه دغده من بعضی وقتا میشه که این چه کار مسخره ایه که املت یا خوراکهایی که آبکی نیستن رو با قاشق میخورن مگه نمیشه فقط با نون خورد چی از چی کم میشه حالا یه بچه هم کنجکاوانه پرسید باید با آرامش جواب داد عزیزم هرکی هر طور راحته غذا میخوره قرار که نیست همه همه چی رو بتونن یا به خودشون سخت بگیرن زندگی رو نباید این قدا جدیش گرفت
مثلاً تو یه جمع صمیمی چه اشکالی داره برنج و ماهی یا برنج و مرغ رو با دست خورد این کارو هم خیلی از بیناها میکنن و هم سالم تر هست و انرژی اشتها و سلامتی بیشتری کسب میکنیم تازه قاشق های امروزی یکی از دشمنان سلامتی هم هستند ولی انرژی موجود توی انگشتها چقد قشنگه به بدن منتقل میشه
مرسی از راهنماییهات و همین طور پیشاپیش از نظرت چون واقعً من دوست دارم بدونم واقعً چرا جامعه این طوریه و اینکه آیا اگه بیخیال بود تا حدی که از حالت نرمال خارج نشیم طوری نیست

دیدگاهتان را بنویسید