خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

از قرائن و امارات محله چه خبر |آیا؟

سلام و درود و عرض ادب بر تک تک هم محله ای های عزیز و گرامی گوشکنی اعم از چراغ خاموش و چراغ روشن …

أن شاء الله که حال و احوالتون خوب خوب و روزگار بر چرخ مرادتون باشه …

خب این بار مراحم شدم تا کمی در باره »قراین و امارات« مطالبی را به استحضار عالی برساند باشد که رستگار شویم …

خخخ می بینم که همگی ساکت و آروم شدید نکنه شکلک قراین و امارات دارید یهویی خودتون رو با یه عمل انجام شده غیر منتظره مواجه دیدید و دیگه ترسان و لرزان که وااای بانوی قراین و امارات محل اومد الفرااار ….. یا این که کنجکاوید و خوشحال تا که بگویمتان از قراین فلان هم محله ای ناقلای عاشق پیشه گوشکنی ….؟

خب تا سکوتتون ساکته جونم براتون بگه که:

 

اماره در لغت به معنای علامت، نشان و نشانه بوده و جمع آن امارات است. در اصطلاح حقوقی، به موجب ماده 1321 قانون مدنی «اماره عبارت است از اوضاع و احوالی که به حکم قانون یا در نظر قاضی دلیل بر امری شناخته می‌شود.» با توجه به این تعریف …

اماره در لغت به معنای علامت، نشان و نشانه بوده و جمع آن امارات است. در اصطلاح حقوقی، به موجب ماده 1321 قانون مدنی «اماره عبارت است از اوضاع و احوالی که به حکم قانون یا در نظر قاضی دلیل بر امری شناخته می‌شود.» با توجه به این تعریف از اماره باید گفت که اماره امر معلومی است که به وسیله آن، امر مجهولی که مورد ادعای ثالت است، ثابت می‌شود. بنابراین اموری که به وسیله امارات ثابت می‌شوند، معتبر شناخته شده‌اند زیرا امارات کاشف از واقع هستند. در حقیقت با توجه به معنای لغوی این اصطلاح باید گفت که امارات ادله تکمیلی‌ هستند که در عالم خارج وجود دارند و علامت یا نشانه وجود حقی برای صاحب آن به شمار می‌روند.

 

خخخخ خوابتون برد! بیدار شید تازه رسیدیم به قسمت هیجان انگیز ماجرا …

خب جونم براتون بگه که در این محله با صفای خودمون »قراین  و امارات« در معنای خاص محبت و دوستی اونم از مدل خاااصش یعنی »ع ا ش ق ش د ن« استعمال می شه که بنده گردنم از مو باریکتر تمام تقصیرات رو بر عهده گرفته و خودمان حکم می کنیم که »بخشش, لازم نیست اعدامم کنید«

ماجرا از داستان معروف »تبسم و امیر گوشکنی« شروع شد و خب گاهی جدی گاهی شوخی کلا جدی جدی گیلیلیلی لیلیلیلی لیلیلیلی مبارکه ان شا الله به پای هم پیر بشند و خوشبخت و بازم تبریکات ویژه ما رو بپذیرید عروس خانم و آقا دوماد محله …

داشتم می گفتم کم کم ماجرا وسعت بیشتری پیدا کرد و در ظاهر و باطن تک تک کلمات و جملات پست ها و کامنت های بقیه گوشکنی ها هم نشانه هایی از قراین و امارات یافت گردید که گاها در جای جای کامنت دونی ها بدان ها اشاره گردیده است »خودتون می تونید در صورت صلاح دید مراجعه نمایید ببینید خخخ« …

ولی بچه ها خارج از شوخی این قراین و امارات فقط یه شوخی شیرین هست, و در همون حد هم باید بهش توجه کنیم, اگه مثلا خب کیو مثاااال بزنم خخخخ هووووم …. نازنین آره نازنین خوب گزینه ای هستش خخخ …. اگه مثلا نازنین خانمی محله یه بیت شعر عشقولانه گذاشت و من بانو اعلام کردم که ای نازنین وااای بر تو که قراینت کشف گردید و اماراتت لو رفت, این یعنی که من می دونم نازنین ظرفیت شوخیش بالاست از این که دور همی با هم بخندیم ناراحت که هیچ خوشحالم میشه و به خاطر هدیه یه لبخند روی لبهای هم محلی هاش رفته اون شعر رو یافته اورده که من بهش گیییر بدم و یا که کلا شعرش قشنگه دیگه و …. و نه یعنی این که نازنین به صورت واقعی عاشق فلان فرد شده و حالا تفاسیر دیگه ای از این دست.

و اما آن چه از این پست آموختیم اینه که هرچند بانو بلد نیست درست منظورشو صاف و پوست کنده برسونه و کلا هی می پیچونه ولی ما خودمون می دونیم و متوجه هستیم که شوخی شوخی هست و نباید و نباید شوخی شوخی جدی جدی یکی رو ناراحت و دلگیر کنیم و باعث اذیتش بشیم….

من اینجا به عنوان بانوی محله کاشف اولیه قراین و امارات اونم به صورت تخصصی اعلام می دارم که تمامی قراین و امارات مکشوفه از جانب من در راستای نشاط هم محله ای ها بوده و کلاه گذاشتم سرتون دخترتون رو بردم … نه فکر کنم نون و پنیر بود انگار که اورده بودم والا قاتی کردم همون که خودتون بهتر از من برش واقفید همون …..

 

محض رضای عشق:

تاریک کوچه‌های مرا آفتاب کن با داغ‌های تازه، دلم را مجاب کن

ابری غریب در دل من رخنه کرده است بر من بتاب، چشم مرا غرق آب کن

ای عشق ای تبلور آن آرزوی سبز برخیز و چون سکوت,  دلم را خطاب کن

ای تیغ سرخ زخم، کجا می‌روی چنین محض رضای عشق، مرا انتخاب کن

ای عشق، زیر تیغ تو ما سر نهاده ایم لطفی اگر نمی‌کنی، اینک عتاب کن

»سلمان هراتی«

 

۸۲ دیدگاه دربارهٔ «از قرائن و امارات محله چه خبر |آیا؟»

سلااام بر پریسیما خانمی عزیزم که هرچی زحمت من دارم میفرسمشون برای شوما شکلک تشکرات فراوان اونم از مدل بسی بسیاااارش …..
و اما بعد: می گم این شعرو به کسی نگیها زدم تو گوگل اشعار عاشقانه بعد یه تعداد سایت اورد منم یکی رو باز کردم که تیترش بود “عاشقانه ها” یع عالم پست عشقولانه از مدل شعر داشت, اولیش رو باز کردم خیییلی عاشقانه بی مزه بود خخخ بعد رفتم سراغ دومیش که همین بود و خب چون حال نداشتم بازم بگردم و سرعت سایت هم در حد تیم ملی لاکپشتی بود دیگه همین رو کپی کردم اوردم در خدمتتون که یه کم روحتون هوا بخوره خخخ حالا پریسیما خودمونیم می گم اگه قراین و امارات منو دیدی سلام بهش برسون بگو کجااا موندی بانو منتظرته خخخخ اصلا به یابنده قراین و امارات خودمان مژدگانی داده می شود دیگه جدی خخخخ

سلمان هراتی کیه؟ قرائن و اماراتته؟ خخخخخخخخخ..حالا چرا سلمان؟ ورداشتی از اهالی هرات برا خودت قرائن جستی؟ تو ایران قحطیش اومده بود…خخخخخخ
مرسی بانو…مرسی خیلی خوبه که این پست رو زدی…من هم بابت این قرائن و امارات کلی با مشکل برخوردم…در حالیکه هیچی به هیچی نبود و من کلاً اگر قرائن اماراتی داشتم الان اینجا نبودم…خونه مادر شوهرم شام بودیم و برا فردا ظهرم خونه خوار شوهر کوچیکه بودیم واس ناهار…
ما دور هم با هم شوخی میکنیم و بعد یه هو یه نفر میاد از آب گل آلود این وسط ماهی میگیره و بیا و درستش کن…حرفایی میزنه که آدم نمیدونه باید کجای دلش جاش بده خداوکیلی…
من فک میکنم در این باب بهتره اگرم حرفی میزنیم یا شوخی یی میکنیم باید خیلی ظریف و شیرین باشه…یه هو نیایم شوخیمونا با زمختی بکوبیم تو صورت طرف تا فکش بیاد پایین و دندوناش بریزه تو حلقش…
بعضی از ماها تو دنیای مجازی شخصیت شوخی داریم ولی تو دنیای حقیقی خیلی جدی ایم…خصوصاً در مقابل آقایون…
مثلاً آقایونی که من را بیرون از محله دیدند میدونند که آدم مذهبی یی هستم و با وجود شیطنت حریمها را خییییلی رعایت میکنم… و اصلاً دوس ندارم که در این مورد باهام شوخی بشه…چه در دنیای حقیقی چه مجازی…
البته با دخترا که همیشه راحتیم…اونا فرق دارن…
مرسی بانو جونی…

سلام بر معصوم خانمی ترنجک اشی مشی می گم توضیحات مقتضی رو در جواب پریسیما دادم حالش رو داشتی تو هم برو بخون فقط یواشکی خخخ البته مگه هرات چشه آیا؟ بنی آدم اعضای یک دیگرند … یادت رفته!!!؟؟؟؟
میگم الآن جسارت منو زمختی تعبیر کردی گفتم که فکر نکنی نفهمیدم خخخخ کامنتت رو شدید می لایکم و می پسندم و ان شا الله خودم به عنوان زمخت ترین بانوی محل ظریفانه و شیرین به کارش می بندم …. و امیدوارم همه با هم یاور و یار هم به این نکات توجه کنیم باشد که رستگار شویم…..

سلام… من فکر می کنم دوست داشتن و به ویژه عشق اونقدر امری قابلِ احترام هست که نباید در موردش شوخی کرد… مواردِ فراوانی به خاطر دارم از کسانی که همینطوری به دنبالِ شواهد و قراین بودند تا چه به شوخی و چه به شکلِ جدی بگویند فلانی عاشقِ فلانی شده و همین دردسرهای زیادی ایجاد کرد… به عنوانِ مثال حرفهایی پشتِ سرِ اون افراد درآمد و اگر عشقی هم در حالِ جوانه زدن بود از ترسِ دامنه دار شدنِ شایعات خشکید و نابود شد… و یا فردی با توجه به همین شوخیها تصور کرد فردِ مقابل حقیقتا دوستش داره خیالاتی در ذهنش پروراند و در نهایت به سرخوردگی منتج شد… به نظرم متمدنانه تر اینه که بگذاریم هرکسی هرکسی را دوست دارد و یا ارتباطی اگر میانِ فردی با فردِ دیگریست پیش برود اگر به نتیجه ی مثبتی نزدیک شد خودشان علنی می کنند… به اندازه ی کافی حرف پشتِ افراد هست در این جامعه، این نوع مطایبه ها دامن می زند به این حرف و حدیثها…

سلام بر آقای اردیبهشتی گرامی
واقعیت تا حالا به این قضیه از این ضاویه نگاه نکرده بودم …. خب من کاملا تسلیم …. حق با شماست …… شکلک یعنی الآن دیگه باید توی محل اصلا دنبال قراین و امارات نگردم وااای شکلک سخته ولی حرف حساب تون جواب نداره تمام سعیم رو می کنم و دیگر دوستان نیز به همچنین البته ان شا الله ….. مرسی از حضورتون

سلااااااام بر بانوی کاشف قراین و امارات محله خخخخ،خوبی عسیسم،میگم خودت شکلک قراین و امااااراااات ته ته ته پستت احساس نمیکنی آیااااٱاااا،بیا و قراین و اماراتتو اعتراف کن که،خخخخ،میسی نانازم پست بسیار عالی و به جایی بود خانم وکیل جوووونم،بووووس،لی لی لی لی لی من لفتم که خدافسی

سلاا.اااا.ااا.ااام ملیس خانمی جونم حالی بله خودم هم از شعرم بوی قراین و امارات به مشام کنجکاویم میرسه ولی خب آخه چطووور اعتراف کنم وقتی خودم هم نمی دونم خخخخ داخل پرانتز به پاسخ به پریسیما مراجعه شود ….. مرسی از حضور مهربونت خانم معلم گلابتون

خخخخخخ نه خب خداییش مثال مهربون تر خوش خنده تر نازنین تر از شوما خب نبود که گیر بیارم دیگه شکلک هندونه گذاشتن زیر بغل نازنین ….. حالا تو پست بزن من قول می دم از توش برات قراین و امارات کشف نکنم شکلک توبه از کشف قراین و امارات شکلک حالا کی پسته رو میزنه آیااا؟
راستی این فرستادن دیدگاه آخر کامنتت رو برای قراین و اماراتت گذاشتی خخخخ

سلام بر آقا مرتضی گرامی …. خب منم دقیقا به ماهیت این قراین و امارات واقف نیستم … ان شا الله در پستی جدا گانه صاحبان قراین و امارات باید بیاند ماهیتش رو برامون توضیح بدند ما هم واقف بشیم ….
ممنون از حضورتون

حالا بذار از زاویه متفاوتی به این قضیه نگاه کنیم بانو…
بچه ها بگردید واس خودتون قرائن و امارات بجورید که زندگی بدون عشق ذره ای ارزش نداره…
منی که اینجا نشستم بهترین لحظات زندگیم روزها و دقایقی بوده که عاشق بودم…هیچ جوره نمیشه توضیحش داد…لازم نیس که حتماً با طرفتون ارتباط داشته باشید…میتونی عاشق باشی و اون خبر نداشته باشه…میتونی هرگز بهش نگی که دوسش داری…اصلاً اگر دوستت هم نداش باز دوسش داشته باش…
کامنت عمو حسین تو پست ضیایی فر رو خیییییلی دوس داشتم…خیلی به دلم نشس…هنوزم عمو حسین یادشه دختری رو که باهاش هیچ صحبتی در ارتباط با عشق نداشته…ولی علاقه اون دختر به عمو اونقدر بی ریا و پاک بوده که تا امروز تو خاطر عمو مونده..
بعضی از دوستان رو میبینم که میگن: من که هرگز نمیتونم با این طرف ازدواج کنم پس چرا دوسش داشته باشم؟ من بهش میگم: خره…بزنم نصف شی؟ بازم خره…مهم عشقه…
دیدین وقتی یه پوست پرتغال دس میگیریم تا یک ساعت دستمون بوی پوست پرتغال گرفته؟ تأثیر عشق، تأثیر آدما روی هم، حتی بدون ارتباطهای پست مدرن با هم بسیار زیاده…اونقدر که تا سالهای سال روحت بوی معشوقت رو میگیره…بدون اینکه خودت متوجه بشی…
پس برید عاشق شید که هیچ خوشی یی تو دنیا به گرد پای غم عشق نمیرسه…
بانو…این شعرم میزنم زیر آواز برات….
تاتاتاپ….دیدیری دیری ری ری….ری ری آ آ آ آ آ آ آ آ آ…..
چش سیا نگاه تو برای من یه پنجره س
چه نمایی چه صفایی یه شکوه منظره س
چش سیا دو ابروهات پنجره مو تار میکنه
میکشه پرده ی اخمو منو آزار میکنه
چش سیا ابرو سیا خودت یه شب خودم یه ماه
عزیزم با من اگه قهر بکنی روزت سیا
عشق تو یه کوچه باغه با گلای رنگارنگ
عشق تو یه راه هموار جاده ی صاف و قشنگ
چش سیا دو ابروهات با دل من لج میکنه
راه صاف عاشقی رو پیش پام کج میکنه
میون دو ابروهات جای دلم تنگه چقد…
دل من خسته شده تو ابروهات سنگه چقد…..
هالالالالالا….الالالالالالالالالالالالا….
خلاصه اینکه زندگی بدون عشق ذره ای ارزش نداره…برید عاشق شید ملت…
من که لالایی بلدم چرا خوابم نمیبره؟خخخخخخخخخخخ…
من فعلاً در مرخصی به سر میبرم…خخخخخ……..

سیتا نگفتم از جانب شوما به مشام ما بوی قراین و امارات می رسد خخخخ شکلک این شعر منسوب به چه می دونم کدوم خواننده ای هست که به گواهی بر و بچ معصوم از اون خواننده هه هم قشنگ تر می خونه …. حالا قول بده دعوتمون کنی می گیم معصوم یه دهن برات کادو بخونه …..

شدییید مشتاق دیدار سیتای گیلاس آلبالویی می گم من حتی شماره شوما رو به همراه آدرس ایمیلتون ندارم این ایمیل منو بردار از تو شناسنامه م یه تک بهم بزن شکلک امید بر آن داریم سال دیگه خود خانم خانم هات دکتری قبول بشی فقط قول بده از اون دکتر خوباش بشی آمپول مامپول تو کارت نباشه

اول بگم که چقدر فکر کردم زاویه با کدوم ز هست بعد آخرش اشتباه نوشتم …. پریسیییمااا همه ش تقصیر تو هست یعنی چه آخه پستچی غلط ننویسید ما رو دزدیدی …. ای دزد نا به کار نامرد …..

خب معصوم من از این زاویه ای که تو نگاه می کنی قضیه رو به این قشنگی که تو می بینی نمی بینم …. به نظر من عشق اون قدر قداست داره که نباید یه طرفه باشه, عشق یه طرفه یعنی دوست داشتن یه سراب, یعنی بجای آب پرتقال اصل شربت پرتقال از این پودریا …. ما همه دنبال عشقیم و محبت این ذات آدمهاست …. حالا گاهی بعضی ملاکهامون رو در ظاهر یه نفر می بینیم و به قول شوما قضیه رو می شه یه طرفه داشت ولی عشق یعنی ظاهر و باطن یعنی حقیقت یعنی واقعیت … یعنی پذیرش معشوق در هر شرایطی با هر شرایطی …. کامنت عمو حسین رو هم نخوندم ولی عشق رو در این قالب و در این معنا دوست ندارم …..
می دونی به نظر من عشق یعنی نهایت دوستی و محبت و من این عشق رو می تونم فقط به خدا داشته باشم خب حس و حالش رو نمی تونم توصیف کنم ولی وقتی بهش عشق میورزی انگار در محبتش غرق میشی انگار سبک میشی … مطمینی کنارت هست مطمینی …..

با درود.‏ ‏معصوم تازه یادمون رفته بودا باز با شعرت یادمون انداختی.‏ کامنت دومتو لایک میکنم شدید.‏ بچه ها اگر واقعا عاشق باشید روحتون از خیلی بدیها پاک میشه.‏ باور کنید من بهش رسیدم.‏ به قول دوستمون حتی اگه به دستشم نیارید و روحتون تا سالها بوی عشق بده خیلی از بدیها از روحتون پاک میشه.‏ از ی طرفی حتی غم عشقم خیلی شیرینه ولی از طرفی هم کشنده هستش.‏ واقعا نمیتونم توصیف درستی از عشق کنم.‏ ولش کن باز اشکامون داره میریزه.‏ خدافظ عاشق که بشی حالت میشه مثل من مثل من که زندونم اتاقم شده.

سلام بر آقا سامان اجرت دست گوشکنی محله …. میگم خب تا حالا اقرار به قراین و امارات به این وضوح کشف نکرده بودم خخخ می گم تا اونجایی که کشفیات من گواهی میده قراین شوما در این محل تردد نداره, نه آیا؟
براتون بهترین ها رو آرزو دارم, خوشبختی و سعادت و عشقی حقیقی شیرین و دست یافتنی … از زندون اتاقتون هم بیاید بیرون, توی زندان نمیشه برای رسیدن تلاش کرد, بالهاتون رو باز کنید و پرواز به سوی رسیدن ها …..

سلام
زینب جان ما هم دلتنگت بودیم،
راستی خانم خوش خبر که جای خود، راحت بگو قاصدک خانم خخخخ
دیشب اونم آخر شبی نوشتش من خودم شاهدش بودم خخخ تازه اون تکراری شدن چند جمله هم برای خاطر خمیازه کشیدنش،بود و خواب آلودگی برخی که نگم،
ملیسااا چپ چپ نگام نکن خب راس میگم دیگه خخخخ

سلااام بر زینب جون گل گلاب خود خودمون
می گم چرا اتفاقا آخر شب نوشتم خخخ می گم خودم هم حس کردم یه جمله ای دو بار تکرار شده ها ولی خب گفتم حسم احتمالا اشتباه هست خخخخ کلا نمره درس قراین و اماراتت بیسته دخمل خانم ….. می گم برای خاطره انگیزی ماجرا درستش نمی کنم تا دلیلی بر این باشه که به جز شوما همه توی این محل عاشقند که به این نکته ظریف واضح اشاره نکردند خخخخخ مرسی خانمی شکلک دل تنگی برای زینب خانمی گل از جانب بانو هم به همچنیین زیاااد ….

گاهی چنان بدم که مبادا ببینیم
حتی اگر به دیده رویا ببینیم
من صورتم که به صورت شعرم شبیه نیست
بر این گمان مباش که زیبا ببینم
شاعر شنیدنی ست ولی میل،میل ِ توست
آماده ای که بشنوی ام یا ببینیم ؟
این واژه ها صراحت ِ تنهایی من اند
با این همه مخواه که تنها ببینیم
مبهوت می شوی اگر از روزن ات شبی
بی خویش در سماع غزل ها ببینیم
یک قطره ام و گاه چنان موج می زنم
در خود که ناگزیری دریا ببینیم
شب های شعر خوانی من بی فروغ نیست
اما تو با چراغ بیا تا ببینیم
سلام بر بانوی کاشف قراین و امارات، خخخ
بیخود نیست که خانم وکیلی، اما راستی آخر پستت برای خودت هم قراین و امارات داشتاااااا خخخ
آفرین من به خلاقیت و هوش وکالتت کلی مینازم و میبالم که چه هم محلی ماهی دارم.
دیشب تو اون شلوغی که صدا به صدا نمیرسید دوست داشتم زیاااد باهات بحرفم، اما شام نخورده بودم، کمی هم حال دلم خوب نبود، تازه نتم سرعتش پایین بود و تعداد کامنتا به سرعت باد بالا میرفت، پس همین شد که وسطا رفتم آخرا برگشتم که درارو بستند
نشون به اون نشون که پریسیما از اول دوم شد من از آخر دوم شدم خخخخخ
مرسی خانم وکیل بالاخره گفتی این شکلک قراین و امارات یعنی چه، نیست که ما نمیدونستیم خخخخخ

سلام بر سیتا خانمی آلبالو گیلاسی خودمون, میگم از این شعرت فقط من فهمیدم که به شب شعر علاقه وافر داری نکنه قراین و اماراتت تو پست شب شعرت هست خخخخ شکلک ان شا الله حال دلت آفتابی بشه خانمی, منم چندی حال دلم قرمقاش بود بعد از دیروز تصمیم گرفتم واه واه واه یعنی چه اصلا چه معنی داره حالم خوف نباشه و از امروز شاد شنگول در خدمتتون در حال لبخند زدنم …. می گم جدی چه قدر شعر قراین دار گذاشتن آخر پست ها هیجانی هست باید گاهی برم یه چندتایی کپی پیست کنم خخخخ شکلک بانو تا حالا که در دام قراین نیفتاده, هیچ امراتی هم نبوده که بانو براش دام بندازه خخخ کلا همون زنده باد کپی پیست …..

خخخ حافظ گفته بود می خوردم و توبه کردم و بعد فصل بهار شد و توبه شکن شد ها …. شکلک همون ….. میگم ببین شماره حساب برات پیامک می کنم پول اون هندونه هایی که زدی شکستی رو بفرست بیاد تا دیگه این همه دست و پا چلفتی نباشی اوکی شکلک فرستادن دیدگاه باتم به همین راحتی به همین آسونی …..
راستی نازنین میای مهر ۱۵ تا ۲۱ بریم مشهد آیا؟ من ثبت نام کردم خواستی بیای بزنگ جامعه نابینایان فقط زووود تا پر نشده ….

سلاااام بر بانوی محله در مورد این پست هم فقط و فقط میتونم بگم خخخخ خخخخ خخخخ خخخخخ خخخخخ خخخخخ خخخخخ خخخخخ خخخخخ خخخخخ خخخخخ خخخخخخ خخخخخخ خخخخخ خخخخخ خخخخخخ خخخخخخ خیلیییی باحال بود آخر عملیش کردی خخخخ خخخخ خخخخخ خخخخخ خخخخخ خخخخ خخخخخ خخخخخ خخخخخخ خخخخخ خخخخخخ خخخخخخ خخخخخ خخخخخ خخخخخ خب بریم سراغ یه شعر که شما هم یه چیزایی دستگیرتون بشه خخخخ خخخخ خخخخ خخخخ خخخخ
ماجرای شقایق، گل همیشه عاشق: …..
شقایق گفت با خنده ؛ نه تب دارم ، نه بیمارم،
اگر سرخم چنان آتش ، حدیث دیگری دارم .
گلی بودم به صحرایی ، نه با این رنگ و زیبایی. 
نبودم آن زمان هرگز ، نشان عشق و شیدایی.

یکی از روزهایی ، که زمین تب دار و سوزان بود، 
و صحرا در عطش می سوخت ، تمام غنچه ها تشنه، 
و من بی تاب و خشکیده ، تنم در آتشی می سوخت. 
ز ره آمد یکی خسته ، به پایش خار بنشسته.

و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود.
ز آنچه زیر لب می گفت : شنیدم ، سخت شیدا بود.
نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
افتاده بود ، اما طبیبان گفته بودندش،

اگر یک شاخه گل آرد ، ازآن نوعی که من بودم، 
بگیرند ریشه اش را ، بسوزانند، 
شود مرهم برای دلبرش ، آندم شفا یابد.
چنانچه با خودش می گفت ، بسی کوه و بیابان را.

بسی صحرای سوزان را ، به دنبال گلش بوده. 
و یک دم هم نیاسوده ، که افتاد چشم او ناگه به روی من.
بدون لحظه ای تردید ، شتابان شد به سوی من.

به آسانی مرا با ریشه از خاکم جدا کرد و 
به ره افتاد و او می رفت ، و من در دست او بودم. 
و او هر لحظه سر را رو به بالاها، 
شکر می کرد ، پس از چندی،

هوا چون کوره آتش ، زمین می سوخت. 
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت. 
به لب هایی که تاول داشت گفت : چه باید کرد؟

در این صحرا که آبی نیست. 
به جانم ، هیچ تابی نیست. 
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من. 
برای دلبرم ، هرگز دوایی نیست.

و از این گل که جایی نیست ، خودش هم تشنه بود اما.
نمی فهمید حالش را ، چنان می رفت و 
من در دست او بودم ، و حالا من تمام هست او بودم.

دلم می سوخت ، اما راه پایان کو ؟ 
نه حتی آب ، نسیمی در بیابان کو ؟

و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت. 
که ناگه روی زانوهای خود خم شد ، دگر از صبر او کم شد. 
دلش لبریز ماتم شد ، کمی اندیشه کرد ، آنگه

مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت. 
نشست و سینه را با سنگ خارایی، 
ز هم بشکافت ، ز هم بشکافت.

اما، ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد. 
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد. 
و هر چیزی که هرجا بود ، با غم رو به رو می کرد.

نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب ، خونش را 
به من می داد و بر لب های او، فریاد 
بمان ای گل ، که تو تاج سرم هستی. 
دوای دلبرم هستی ، بمان ای گل.

و من ماندم نشان عشق و شیدایی. 
و با این رنگ و زیبایی.
و نام من شقایق شد.
گل همیشه عاشق شد..

سلام. من که نفهمیدم چی گفتی!
.
به هر حال امیدوارم همه بچه محلها هرچه زودتر برا خودشون قراین و شواهد پیدا کنن و بهش برسن.
منم با نظر اردیبهشتی موافقم. اگه مثلا این حرفا فقط بین دخترا یا بین پسرا بود، میشد بگیم شوخیه ولی اینجوری خطر داره.
ولی خوب همه چیزو ماسمالی کردی ها! خخخخخخخخخخخخخخخخخخ

سلام آقای معلم من یادمه که همه معلمامون میگفتند که قراین و امارات نههههه،
اما چه خوب که شما هم برای دوستان آرزوی قراین و امارات دارین. بابا بانو خیلی زرنگتر از این حرفاست که، همین جوری به آب نمیزنه خخخخ
با اون شم پلیسی وکیلی قضایا رو میبینه.

سلام بر جناب یکی از مای گرامی
چون با نظر جناب اردیبهشتی موافقید و چون منم قبلا مراتب توافقم با عقیده ایشون رو اعلام کردم پس منم با عقیده شما موافقم ولی در مورد ماست مالی واقعا ماست مالی نیست, یه حقیقتی هست که متاسفانه به خاطر وضوح زیادش فراموش شده و من یاد آوری کردم ….
ممنون از حضورتون و من هم امیدوارم همه دوستان نیمه گم شده زندگیشون رو بیابند و بهش برسند و خوشبخت بشند و ما رو هم در شادیهاشون شریک کنند …..

سلام. صرف نظر از محتوای این بحث و تبادل کامنت های ذات البین، شما در یکی از پاسخ ها به بیت سعدی استناد نمودید، به نظر میرسه که اصل بیت این باشه “بنی آدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش ز یک گوهرند.”چون این بیت تلمیح است به حدیث پیامبر که میگه امت من مثل یک پیکر واحد هستند…. و بیت دوم هم مؤید همین موضوع است چون با حدیث بیشتر ارطبات دارد. و سعدی هم که همه ی قبیله اش به تعبیر خودش عالمان بوده اند قطعاً با اشراف به حدیث این شعر را سروده استو سعدی هم ادیب قهاری بوده است. لذا به نظر این بیت تحریف شده باشد. هرچند هنوز برخی بر آنند که “اعضای یکدیگرند” صحیح است اما اینگونه به نظر میرسد که اگر بگوییم “بنی آدم اعضای یکدیگرند” بیت سبک و بی معنی و حتی بد معنی میشود و با حدیثی که بیت به آن تلمیح دارد هم در تعارض است. البته من موضوع را به صاحبنظران واگذار میکنم. کاش یکی هم پیدا میشد کمی پست های ادبی میگذاشت. البته بیشتر پست های علمیتر که محدود به صرف شعر نباشد.

سلام بر جناب ستوده بزرگوار
خب منم گمانم با یک پیکر بودن بیشتر موافقم, ولی اگه زیاد سخت گیرانه به ماجرا نگاه نکنیم اعضای یک دیگرند هم همین مفهوم رو داره ….
خب من پیشنهاد می دم با توجه به قدرت استنباط و استدلال بالای شما و علاقه شدیدتون هم به ادبیات خودتون در این راه پیش قدم بشید ….
من به نمایندگی از همه ادب دوستان محل قول همکاری با شما رو امضا می کنم ….. ممنون از حضورتون, راستی نظر خاصی در مورد محتوای پست نداشتید آیا؟

سلام. در مورد محتوای پست ه میشه نظر داد. مثلاً میشه بحث کرد که در چه مواردی اماره قابل استناد است؟ در چه مواردی باید به اماره استناد نکرد؟ یا نباید استناد کرد؟ چگونه بین رفع اماره ی اماره ی قانونی و قضایی رقع تعارض میشود. و آیا امارات قانونی به قانون مدنی محدود است و یا مثلاً ماده ی ۶۵ قانون ثبت و ماده ی ۴ قانون تجارت و…. را نیز در بر میگیرد.من معتقدم که برخی موارد قدرت اماره و تاثیرگذاری آن از سایر دلایل بیشتر است چرا که کاشف از ظاهر و بعضاً کاشف از واقع هستند. لذا قدرت قانع کنندگی دارد. امارات به دو گونه ی مطلق و نسبی قابل تقسیمند که قطعاً بزرگواران بیش از من آگاهی دارند. این هم نظر من راجع به محتوای پست

خب بله از این زاویه هم میشه به ماجرا توجه کرد, من هرچی به این دوستان گفتم قدرت استناد پذیری قراین و امارات زیاد هست که گوش ندادند حالا کاش به حرف های شما که کاملا حقوقی کاملا منطقی و متین هست توجه کنند خخخخ
ولی خداییش آقای ستوده به شما می گند حقوق دان وکیل ها, کاش من هم از شما یه کم یاد بگیرم …..

بانووووو…میزنم نصفت میکنما…تو داری از زاویه نگاه منطقی و عاقلانه به قضیه نگا میکنی من از زاویه احساس…
برا همینه که دیدگاهامون با هم فرق داره…
عشق الهی سر جای خودش…من منکرش نیستم…ولی به قول ملاصدرا: المّجاز قنطرۀ الحقیقه… یعنی: مجاز، پلی است بسوی حقیقت…تو تا عشق زمینی و مجازی را درک نکنی نمیتونی عشق الهی رو ازش لذت ببری خره…
اصلاً آدم خلق شده که عاشق باشه…حالا به هر چیزی میشه عشق ورزید…به کوه و بیابون و سکوت و بارون و آدما…تو تا وقتی عاشقی انگیزه زندگی داری…
عشق عشقه دیگه…مگه جاده س که یه طرفه دو طرفه و اتوبان و جاده خاکیش میکنی؟ اصلاً مگه آدم عاشق میشه که به معشوقش برسه؟ رسیدن به معشوق یعنی نابودی عشق…بازم بقول افلاطون: بستر وصال مدفن عشق است…آباجی…ول کن این حرفای عاقلانه رو…ول کن اون عقل لعنتی رو…عاشق باش…با همه ی احساست… بش رسیدی رسیدی…نرسیدی ام نرسیدی…مهم تو مسیر عشق قدم برداشتنه… مهم اون صفای باطنی یه که بهش میرسی…
آخرش میزنم نصف میشی…خخخخخخخخ

ببین معصوم وقتی عشق الهی داشته باشی از قبلش عاشق کوه و جنگل و دریا هم میشی … رو به روی دریا که میشینی صدای امواج نسیم خنک بوی ماسه ها …. کلا میبردت باااالااای بااالااای بااالاا …. می دونی یه بار رفته بودیم شمال بعد اونجا یه اسکله ای بود که همین طوری ساخته بودنش روش چهارتا میز و صندلی و اینا بود و حدود صد دویست متری برده بودنش جلو داخل دریا, همیشه خدا اون اسکله هه شلوغ بود بعد یه بار ظهر من با مامانم رفتیم اونجا خیلی خیلی خلوت بود, مامانم قرآنش رو اورد و نشست روی صندلی رو بع روی دریا و قرآن خوند …. می دونی این یعنی عشق …. من که قرآن نخوندم ولی حس مامانم رو درک کردم, اونجا با دیدن دریا حس می کردی چقدر خدا بهت نزدیک هست چقدر عاشقشی و عاشقته …. بعدشم من عشقی رو دوست دارم که با تمام عقلم کل احساسم رو تقدیمش کنم … اونی که تو می گی لیاقت عشق منو نداره …. بعدشم خره برو خودتو نصف کن یه کم هم به فکر آب پرتقال طبیعی باش گرونه ولی ارزش یه لیوان آب پرتقال خالص بیشتر از یه گالن شربت اسانسی هستش ……

بعدشم سیتااا دیگه نرو زیر کامنت ها کامنت بذار خب قاتی کردم کلی زحمت کشیدم کامنتت رو پیدا کنم ….
می گم تو هم بیا ثبت نامت می کنم, شما از شهرتون بیا بعد جاش با ما یعنی با انجمن میشه هماهنگ کرد, این طوری هزینه بلیط و اتوبوس کم میشه و ….. میای؟ بیا….؟÷÷

می گم بچه ها عجب جمله ای گفتم” “عشقی که با تمام عقلم همه احساسمو تقدیمش کنم” کلا خودم خودمو می لایکم خخخخ

آقای اجرت دست سامان محله براتون صمیمانه آرزوی خوشبختی دارم ولی در مورد تلاش برای رسیدن یه کم به پیشنهادم فکر کنید ناسلامتی شما پسرید و مشکلی در این تلاش براتون از نظر عرفی و اینا نیست …. ان شا الهی خبر های خوشی از جانب شما بهمون برسه که خوشحالمون کنه ….

بانو…چطور میشه با تمام عقل تمام احساس را هدیه کرد؟ آدم عاقل هرگز همه ی احساساتش را بروز نمیده…زیاد داریم اطرافمون…اصلاً آدم عاقل عاشق نمیشه…با عقل و درایتش زندگی میکنه بعد تصمیم میگیره ازدواج کنه….با عقلش یه نفرا انتخاب میکنه بعد باهاش ازدواج میکنه و با هم خوشبخت میشن چون با عقلش انتخابش کرده….اون اسمش عشق نیست…محبته…مودته…
بحث عشق فرق میکنه…توی بحث عشق دیگه عقل جایگاهی نداره…فکر نمیکنی که احساست رو هدیه بکنی یا نه…اصلاً به عقل چه ربطی داره که من میخوام به کی چی هدیه کنم؟
بحثمون مفصل میشه و خارج از بحث پستت…همدیگه رو دیدیم راجع بهش حرف میزنیم…

اینم یه شعر برای رفع ابهام.
تو غلط میکنی این گونه دل از ما ببری
 سر خود آینــه را غـــرق تماشــا ببری
مرده شور من ِ عاشق که تو را می خواهم
گـــور بابای دلـی را کــــه بـــه اغــــوا ببری
چه کسی داد اجازه که کنی مجنونم؟
به چـه حقی مثلاً شهرت لیلا ببری؟
به من اصلاً چه که مهتابی و موی تو بلند
چـــه کسـی گفتـه مرا تا شب یلدا ببری؟
بخورد توی سرم پیک سلامت بادت
آه از دست شرابی که تو بالا ببری
زهر مار و عسل ، از روی لبم لب بردار
بیخودی بوسه به کندوی عسلها ببری
کبک کوهــی خرامان ! سر جایت بتمرگ
هی نخواه این همه صیاد به صحرا ببری
آخرین بار ِ تو باشد که میآیی در خواب
بعد از این پلک نبندم کــه به رویا ببری
لعنتـی ! عمـــر مگر از سر راه آوردم
که همه وعده ی امروز به فردا ببری
این غزل مال تو ، وردار و از اینجا گم شو
به  درک  با  خودت  آن  را  نبری یا ببری
.
.
.
چیه! چرا اینجوری نگا میکنید!
به من چه. شاعر گفته.
باور ندارید؟ اسم شاعرشم شهراد میدریه.
خخخخخخ گفتم یه وقت خیال نکنید منم قراین دارم.

جناب یکی از ماها خب یه کم مهربون تر قراین تون گناهی هست که ….. بعدش من انگار خاطرم هست شما ازدواج کردید شکلک انگار با همسر تون اومده بودید نجف آباد علامت سوال آیا در این صورت شما قراین ندارید “دلیل خاص” دارید …..

من که “شما” رو تحت نظر نمی گیرم که “شما” خودتون هی میاید جلوی نظر من ….
ولی خب دیگه به آقای اردیبهشتی و موافقانشون قول دادم به شرطی که منم در شادیهاتون دعوت کنید و یه کم هم زودتر خبر بدید فرصت کنم برم لباس بخرم وقتی اومدید جلوی نظرم چشمامو میبندم خخخ

سلااام بانو اومدم همینجا اعلام کنم که من به قراین و امارات شما پی بردم خخخ بعدا خصوصی به خودت میگم پس خودتو آماده کن برای دادن مژدگونی به من خخخخ اینم از طرف قراین و امارات شما تقدیم به بانوی محله خخخخخخخ
غزلی نوشته مجنون ، برسد به دست لیلی

نَفَسم بگو کجایی که ستاره ی سهیلی ؟!

دو سه خط گلایه دارم ، که به عرض میرسانم :

من و میل اینچنینی !! تو چرا بدون میلی ؟!

همه شب به انتظارت ، غزلی سروده ام تا

تو یِ بی وفا بدانی ، که دلم گرفته .! خیلی

نَنَویسم از نبودت ؟؟! به خدا نمیتوانم

چه کنم گُلم؟ … بمیرم ؟ بروم زیر تریلی ؟

تو که پیش من نباشی ، همه ی دار و ندارم …

قلمی … دفتر شعری ، دو سه واژه ی طُفیلی

تو نماز نیمه شبها … تو نیایشی … نه شعری !

تو شبیهِ یک دعایی ، که مقدسی ! کُمیلی

من و پای لنگ شعرم ، تو بگو چگونه روزی …

برسم به گَرد پایت ؟ که قطار روی ریلی

نکند خبر نداری ؟ نَفَسم بیا که کار از …

غزل و گریه و هق هق ، به خدا گذشته ! سیلی

که ز گونه های خیسم ، همه شب چنان روانی

که نهار سرنوشتم ، شده نوش جانِ لیلی !!

سلااام بر سمانه خانمی گل گلابتون ….. میگم میشه همین الآن پیامکش کنی شکلک مژدگونیت محفوظه خخخ راستی به مجنون ما هم بگو دست نگه داره زیر تریلی نره مگه به این راحتی مجنون گیر میاااد آخه …… سلام هم بهش برسون … می خوای آدرس و شماره تلفنم رو هم بده بیچاره حتمی آدرس نداشته این همه دوتاییمون رو معتل کرده خخخخ

سلام. من همسر!!!!ون یکی دیگه از شه دلیل خاصی نداشتم. شعر قشنگیه. با نگاه متفاوتی سروده شده. گفتم بذارم اینجا یه کم دور هم بخندیم. ما بوده.

نه بابا اشتباه گرفتی. حتما اون یکی دیگه از شما بوده. خخخخخخ
فعلا که قراین نشون میده که نداریم. دعا کن قراینمون پیدا بشه. خخخخخخ
ن

ما که پی زندگیمون بودیم, یکی سراغ نگرفت مردی یا زنده ای!؟
هر آن کس که از نت برفت از دل برفت, از دیده برفت, از یاد برفت,! اییشش,, الهی اینترنت همتون قطع بشه, آبجی بقبقو چیطوری؟! خار شور کوچیکت چیطورس؟!
محتوای پست هم قابل تأمل هستش, نظر آقای اردیبهش رو میپسندم, خلاصه که تولد آقای صابری و مینا هم مبارک, به آقای جعفری هم تسلیت میگم, غم آخرشون باشه, آهان فکر کنم نسیم آتیش هم مزدوج شده بودن, تبریک فراوان, دیگه نمیدونم, چه خبر بود, خلاصه بچه ها مچکرم, به مجتبی خادمی خدا بیامرز هم سلام برسونین

سلاااااام بر زهره بانوی خوب محله. فقط خلاصه بهت بگم اینطوری که میگی نبوده. خیلی در فکرت بودیم و نگران که مبادا مشکلی مریضی چیزی به سراغت آمده باشه. ولی خب آدم نمیدونه در اینجور وقتها باید چیکار کنه. چطور میشه سراغ یه هم‍محله ای را گرفت. ماشالا یه دوستانی هم داری که آدم میترسه اصلا باشون حرف بزنه چه برسه به اینکه بخواد سراغ یه هم‍محله ای رو بگیره. به هر حال خوشحالم که هستی، سالمی، و غم و رنجی نداری. برایت آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون دارم دختر خوبم.

سلااام بر زهره خانمی کم که نه زیادته خیییلی خیییلی کم پیدای با کلاسیان ….. بگذار تا ببینم این من نبودم جهت حضور جناب عالی در پارک بهت زنگیدم و بعد پیامکیدم و تازه شوما نیامدیدید هان هان هان شکلک کلی غیبت از مدل ذکر خیر پشت سرت …. از طرف دوستان دیگه هم از شما مچکریم و اگه روزی روزگاری هم جناب خادمی رو دیدیم سلام شوما رو ابلاغ می کنیم البته اگه تا اون روز یادمون مونده باشه که ….. مرسی از حضورت و توافقت با نظر آقای اردیبهشتی “شکلک هی که منم تو ترکم بر اساس دستور آقای اردیبهشتی هی هی هی….”

زهره ما یادت بودیم خره…اونروز که دور هم بودیم تو پارک، هر ۵ دقیقه یه بار میگفتیم: بیمیری زهره که نّیمِدی…بعد ۵ دیقه بعدیش اون یکی میگف: ای آکِله بیگیری زهره که نّیمِدی..
۵ دقیقه بعد اون یکی میگف: ای نِکبِت بِبِرِدِت زهره که نّیمِدی…خخخخخ
مگه نه بانو…

ممنون از عمو حسین, ترنجک اشی مشی معصوم خانمی و خانم کاظمیان …..
خب حرفی برای گفتن در مقابل ترس عمو حسین ندارم خخخخ …..
ولی معصوم آره و خانم کاظمیان دلیل اثباتیش تماس ها و پیامک هایی که من براش فرستادم خواستید میگیم بره استعلام بگیره اصلا کپیشون تو گوشی خودم هم هست …..

دیدگاهتان را بنویسید