خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بررسی چالشهای نابینایی، قسمت دوم.

به نام خدا.
سلام به دوستان و هممحلیهای خوبم.
مدتی بود که علیرغم آمادگی کامل و مهیا بودن مطالب بنا به دلایلی انتشار مجموعه پستهای “بررسی چالشهای جامعه نابینایی رو به حالت تعلیق درآورده بودم، اما با صحبتهایی که با یکی از مدیران محل داشتم و بر اساس قولی که به ایشون دادم روند انتشار این مجموعه از پستها رو مجددا از امروز آغاز میکنم به این امید که هر بار در فضایی از سرشار از صمیمیت و احترام به نقد بررسی چالشهای پیش روی جامعه نابینایان و همچنین نقد نظریات و افکار هم بپردازیم و دست آخر هم به یک نتیجه ی معقولو درستو مطابق با عقل و منطق برسیم.
و اما موضوع بحث این نوبط:
در عصر ارتباطات و اطلاعات، هر جامعه ای برای پیشرفت ناچار به برقراری ارتباط با سایر جوامع است، در این میان جامعه نابینایان نیز از غافله باز نمانده و روز به روز در راه برقراری ارتباط و تعامل مثبت و سازنده با همدلان بینای خود قدم برمیدارد و حرکت این جامعه به این سمت به نظر میرسد که همچون قطاریست که از حرکت باز نمی ایستد هرچند اگر مخالفانی داشته باشد.
اما در طی این گام برداشتن، رویکردهای مختلفی به وجود آمده است و اتفاقا سؤال هم همین جاست که:
شما به عنوان یک نابینا و یا حتی کمبینا از کدام رویکرد در برقراری ارتباط و تعامل با همدلان بینا استفاده میکنید؟ و به نظر شما بهترین رویکرد کدام است؟
حال به بیان چند رویکرد رایج صرفا به عنوان نمونه میپردازیم و از شما مخاطبان ارجمند خواهشمندیم که اگر نمونه ی دیگری از این رویکردها رو در ذهن دارید در بخش دیدگاهها ضمن پاسخگویی به پرسش بالا، آن را نیز مطرح نمایید.
1:‏ عده ای برای جلب نظر افراد بینا دست به هر کاری میزنند و هر حرف و سخنی را مطرح میکنند حتی اگر مرور زمان نسنجیده بودن این اعمال و حرفها را به آنها ثابت کند.
2:‏ عده ای دیگر سعی میکنند که به بهانه ی عدم درک صحیح همدلان از ملاکها و معیارهای رفتاری جامعه نابینایان، رفتارهای خاصه ی یک نابینا رو بدون توجه به خوب بودن یا نبودن آنها، در درون خود پنهان کرده و مثل یک فرد بینا رفتار کنند حتی اگر به سختی و مخاطره بیفتند.
3:‏ عده ای دیگر تمام سعی خود را در آشنایی همدلان بینا با قواعد رفتاری یک نابینا به کار میگیرند و سعی دارند با ارائه ی بهترین عملکرد ممکن مبلغ خوبی برای نشان دادن چهره ی واقعی یک نابینای توانمند باشند.
4:‏ عده ای به طور مطلق از برقراری ارتباط و تعامل مثبت با افراد بینا کناره میگیرند و در راه انزوا گام برمیدارند.
و … . یعنی رویکردهای فراوان دیگری که مجال طرح آن را در بخش دیدگاهها طراحی کرده ایم.
نکته: تمامی این رویکردها چه آنهایی که مطرح شد و چه آنهایی که انشالا توسط شما مطرح خواهد شد، به طور قطعی و یقینی صحیح و یا غلط نیستند!، چه اینکه هر کدام از این رویکردها دارای طرفدارانیست با دلایل و استدلال، و هم دارای مخالفانیست با دلایل و استدلالهای محکم.
اما غرض از طرح این بحث نقدیست بر همین دلایل و استدلالها، گویی که شاید نتیجه ی مطلوبی هم از خلال این بحث استخراج شود، مع الوصف: منتظریم تا با نقدها و نظرات منصفانه ی شما به چهارچوبی صحیحتر و منطقیتر از این حرکت به سمت برقراری ارتباط خوب و پایدار با همدلان بینا برسیم.
پس در بخش دیدگاهها منتظر حضور پررنگتون هستیم با پاسخ به این سؤال:
شما در برقراری ارتباط با همدلان بینا از کدام رویکرد بهره میگیرید؟ چرا؟ و به نظر شما بهترین رویکرد در برقراری ارتباط با افراد بینا کدام است؟ چرا؟
بدرود.

۱۱ دیدگاه دربارهٔ «بررسی چالشهای نابینایی، قسمت دوم.»

سلام
من این پست را خیلی دوست داشتم ممنون از این پست خوب
راستی آقا اشکان اینجا خیلی کم میبینمتون چرااااا هان؟
خوب حالا میریم سر موضوع این پست
البته من در حدی نیستم که نظر بدم اما خوب میگم تا منم چیزی گفته باشم
من عقیده دارم که ما نباید منزوی باشیم و باید توانایی های خودمون را هروقت که میتونیم و در هرجا که میشه ازشون استفاه کنیم
من خودم هروقت دوست های بینا به مشکل برمیخورند اگر شد که خودم و اگر نشد جلوی خودشون به دوست نابینا زنگ میزنم و مشکلشون را حل میکنیم
ولی من دوست ندارم که کسی بخواد توانایی های کاذب خودشو همه جا عنوان کنه یا بخواد برای جلب توجه آبروی ما نابینایان را ببره.
ببخشید اگر جملات من زیاد قشنگ و یا ثلیث نیست

سلام
موضوع جالب و خوبی رو انتخاب کردید
من به شخصه روش سوم رو انتخاب میکنم و سعی میکنم با توانمندیهام نابینای رو نشون بدم
من سعی میکنم همیشه تواناییهام رو نشون بدم و نگم چون نابینا هستم پس باید تو جمع نباشم یا اگر هم بودم باهاشون حرف نزنم و تو خودم باشم یا فقط با یه هم نوع برم بیرون یا اینکه اصلا دوست بینا نداشته باشم
من معتقدم ما با ارتباط گرفتن با بیناها میتونیم پیشرفت کنیم و خودمونو ثابت کنیم و این یه فرهنگسازی هم تلقی میشه
وقتی من مشاوره ی رایگان به دوست بینام میدم یا وقتی بهش یا به خواهر یا برادرش آموزش رایگان میدم یا وقتی باهاش برای خوردن غذا میرم بیرون یا تو مشکلات کمکش میکنم خود به خود باعث میشه بینا بدونه من میتونم و توانمند هستم
وقتی تو مهمونی هستیم من نابینا باید پا شم کاری که تواناییش رو دارم رو انجام بدم تا این فرهنگ غلط جا نیفته که نابینا تو مهمونیها فلجه یعنی هیچ کاری ازش ساخته نیست یا اینکه این مگه بلده کار کنه؟
در یک کلام بگم ما خودمون باعث میشیم موفق یا ناموفق دیده بشیم
ببخشید طولانی شد.

سلام.
خب من دیدگاه سوم رو دارم.
هرچند شاید سلیقه و ذائقه ی من در مورد مهمانیها و جمعهای بینایی چندان موافق نیست و توی جمعهای نابینایی راحتترم.
چون اونجا مدام آنالیز میشی ولی توی جمع خودمونی لا اقل احساس تحت نظر بودن رو نداریم.
با این حال گاهی لازمه که برای رسیدن به اهدافمون خیلی چیزها رو هم تحمل کنیم.
مرسی

سلام و وقت بخیر
من اعتقاد دارم تا آنجایی که در توانمون هست مستقل باشیم و در ضمن به همهی مؤلفههای مربوط به مهارتهای ارتباطی مثل زبان بدن, گفتگو, توجه و پذیرش و … توجه کنیم. این فاکتورها در ارتباط با دوستان بینا اهمیت زیادی دارند.
کاری را که نمیتوانیم انجام دهیم,اصراری برای انجامش نداشته باشیم و نمایش بازی نکنیم. در ضمن اگر دوست بینای با محبتی داشتیم, از لطفش استفاده ی نابجا نکنیم و همه ی کارها رو به او نسپاریم تا از دست ما فرار کند.
بعضی از ما نابیناها در کلام و در ظاهر یک رویکرد اما در واقع رویکرد دیگری را دنبال میکنیم.
در کل من فکر میکنم ما هر چه بیشتر از خاص بودن فاصله بگیریم و افراط و تفریط نداشته باشیم و در اصطلاح عادی سازی صورت گرفته باشد بهتر میتوانیم با افراد بینا ارتباط بگیریم و از آن مهمتر ارتباط با دوام و مستمری . داشته باشیم.

سلام و ارز تشکر از رعد، سرکار کاظمیان، پریسیما خانوم، شهروز و رضوان ولیزاده.
قصد ندارم در جواب دوستان نکته ی خاصی رو بگم چون نظرات و پاسخها عموما کامل بود فقط خدمت سرکار کاظمیان ارز کنم که بنره همچنان هستم و جایی نرفتم و اگر مطالب من به چشم شما نمیاد از کمسعادتی من.
بازهم منتظر مشارکت دوستان دیگر هستیم.

سلاااااام بر آقای مجری داداش اشکان خودمون؛ خوبین عجب عجب موضوع خوبی رو به چالش کشیدین؛ آفرین. راستی من که خواسته و یا ناخواسته تو جمع بیناها بودم پس در نتیجه ارتباطم با اونا همونی بوده که باید میبود و من هیچ سعی خاصی برای ارتباط با اونا به خرج نمیدادم، از اونجا که کمی شوخ و کمی هم دُز رواب ط اجتماعیم خوب بود، و هم کمی سمج بودم؛ پس روابطم با اونا شکل میگرفت؛ اما من سعی میکردم که همه کارهام رو به نفع احسنتی انجام بدم و برای هر کاری از کسی به همین سادگی کمک نمیگرفتم. شکلک تعریف از خود نباشه خخخخ
اما راستی چرا باید نابینایی در مدل ارتباط باید مشکل ایجاد کنه آخه؛
چرا باید دیواری برای ارتباط نبینا و ببینا باشه.
ارتباط دو جنبه کلامی و غیر کلامی داره جنبه کلامی که تکلیفش معلومه نیازی به دیدن نداره؛ اما جنبه غیر کلامی میمونه که نیاز به ابزار داره که یکیش فقط یکیش دیدن هست، حالا چرا باید روابط تحت تاثیر این جنبه باشه. به نظرم کمی برخی روابط رو سخت میگیرند؛ قبول دارم برخی وقتها کمی سخت هست اما نباید کل ارتباط رو متاثر از دیدن بدونیم.
راسی آقای آذر ماسوله آخه آدم کلاساشو با فاصله ثریا تشکیل میده که؛
الانی ما یادمونه که یادمون نیست که کلاس اولی رو کی تشکیل دادین آیا
از این پست با مضمون شما ممنونیم. در همه موارد زندگی خصوصا در امر رادیو موفق باشین
سیتاااااا خانومی شما و ۶ نفر دیگه این پست رو پسندیدین خخخخ

سلام و تشکر از سیتا. خوشحالم که پسندیدی! به هر حال برای خیلی از نابیناها برخورد با افراد بینا مسأله ی هائز اهمیتی تا جایی که منجر به واکنشهایی از سوی نابینایان میشه که بعضیاش درست و بعضیاش نادرست و دلیل طرح این موضوع هم همین بوده.
اما پست قبلی از این مجموعه روز هفتم تیر منتشر شد و واسه این فاصله ی زیاد زمانی دلیلی بوده که فعلا مجال توضیحش نیست.
با سپاس از شما.

سلام خوبین ؟منم می خوام نظر بدم ولی از زاویه ی دید یه بینا لزوما” افراد بینا همه دنبال کشف آدم مقابلشون نیستن و نابینایی براشون ناشناخته هم اگه نباشه جای سوال نیست براشون پس کنار این دسته راحتیم دسته ی دوم آدمایین که دارن سعی می کنن نا بینا رو بفهمن و بهش نزدیک بشن به نظرم خوبه بذاریم گذر زمان توانمندی هامونو بهشون ثابت کنه و گر نه با صحبت طرف می تونه خیال کنه لابد این داره سعی می کنه خودشو بالا ببره تا ضعفی رو بپوشونه دسته ی سوم آدمایی هستن که فقط کنجکاون خب به سوالاشون بدون اغراق جواب بدیم یا باور می کنن یا بالاخره روزی تو برخوردهای واقعی ترشون تو سطح جامعه به این باور می رسن …اگه بخوام اینو ادامه بدم خیلی طولانی میشه پس خلاصه می کنم که رابطه با هر کسی متوجه نوع شخصیت طرف و عمق رابطه باید باشه و با توجه به این دو باید تعیین کنیم چه رابطه ای می تونه کارساز باشه مرسی اشکان بخاطر بحث زیبات

سلام.
من در برقراری ارتباط با افراد بینا هیچ رویکرد خاصی رو استفاده نمی کنم؛ یعنی اگر اون فرد بینا چه استاد دانشگاه باشه و چه مستخدم دانشگاه و خلاصه در هر مرتبه و پایگاهی که باشه سعی می کنم خودم باشم و بدون خاص نشون دادن خودم عادی رفتار کنم. کم کم و در روند آشنایی اگر برای فرد مقابلم سؤالی در مورد خودم و در کل نابینایی پیش بیاد جوابش رو میدم و حس نمی کنم روش خاصی لازم باشه؛ فقط سعی می کنم خودم باشم امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم.
سؤالی که من ازتون دارم در مورد استفاده شما از کلمه همدلان بینا در مطلبتون هست
آدم با خوندن همدلان بینا احساس می کنه بینا ها افراد خیلی خیلی خاصی هستند که در صورت برقراری ارتباط بین اون ها و نابینایان حس همدلی بینشون به وجود میاد در حالی که در هر رابطه ای چه دو طرف رابطه بینا باشند و چه نابینا یا یک نفرشون بینا و دیگری نابینا باشه لزوماً در ایجاد ارتباط احساس همدلی پیش نمیاد.
در کل من از شنیدن کلمه همدلان بینا به نظرم می رسه اگر نابینایان بتونند با اون ها ارتباط برقرار کنند بینا ها لطفی بهشون کردند و حرفم رو طولانی نکنم اگه می گفتید افراد بینا خیلی بهتر بود و من این قدر تصورات عجیب و غریبی پیدا نمی کردم.
من معتقدم در هر ارتباطی بدون در نظر گرفتن دیدن یا ندیدن طرفین، این قطعاً یک نیاز خواهد بود که اون ها رو به برقراری ارتباط می کشونه و ایجاد ارتباط، بینا و نابینا نمی شناسه.
این قدر سعی نکنید نابینا ها رو خاص و عجیب نشون بدید.
البته این برداشت من از مطلب شماست و جای گفت و گوی بیشتری داره که آیا منظور شما چنین چیز هایی بوده یا نه؟
در کل صمیمانه تشکر می کنم که چنین مطالب کاربردی می نویسید.

سلام به ترانه خانوم و حسین آگاهی عزیز و تشکر از لطف هر دو دوستمون.
ترانه خانوم! مطلب شما بسیار خوب بود از این جهت که باعث شد که از یک زاویه ی جدید و متفاوت به این موضوع نگریسته بشه، زاویه ای که اتفاقا بسیار هم جالب و البته از این منظر حرفهای بسیاری برای گفتن به وجود میاد که امیدوارم سایر افراد بینا هم از این زاویه به بحث ما بپیهدند چون مطالب خوبی واسه گفتن پیش خواهد اومد.
اما جناب حسین آگاهی عزیز!: نابینایی یا بینایی، معلول بودن یا غیر معلول بودن و بسیاری از صفات مثل یک مارک هستند که باعث به وجود اومدن گروهای مختلفی در دل یک جامعه میشه و اتفاقا سبب خاص بودن و جدا گردن این گروه از سایر افراد جامعه لزوما نیست!
در عین حال باید نابینایان رو به عنوان یک گروه در دل جامعه و در تعامل با سایر مردم جامعه که هرکدام به سبب دارا بودن صفتی در گروههای مختلفی جای میگیرند.
اما همدل: اتفاقا خود من یکی از کسانی هستم که معتقدم: نباید به بهانه ی این تقسیمبندی اجتماعی اسباب جدایی این گروهها رو به وجود آورد، ما تو برنامه ی زندگی ادامه داره چند بار از لفظ افراد بینا و افراد نابینا و افراد نابینا و افراد عادی و حتی افراد معلول و … استفاده کردیم که با انتقاداتی همراه شد بنابر این سعی داریم به کمک هم یک زبان معیار رو در نامگزاری این دو گروه به وجود بیاریم.
حالا از این زاویه نگاه میکنیم که روحیه ی اتحاد و همدلی باید بین تمام افراد و اعضای یک جامعه وجود داشته باشه صرف نظر از هر گونه مارکی که به افراد تعلق داره و هر تقسیمبندی گروهی ای که بین افراد یک جامعه ایجاد میشه، چرا که در حقیقت همه ی افراد این گروههای اجتماعی در نهایت عضو یک گروه بزرگتر و مهمتری هستند به نام جامعه و قطعا شما هم میپذیرید که بین تمام اعضای یک جامعه باید روحیه ی همدلی وجود داشته باشه.
پس همونطور که میگیم: همدلان بینا لزوما میتونیم بگیم همدلان نابینا همدلان ناشنوا و … .
در حقیقت اصطلاح همدلان بینا در مقابل اصطلاح دیگری که به نابینایان اطلاق میشه: “روشندل” قرار نمیگیره.
امیدوارم توضیحاتم قانع کننده بوده باشه براتون، بازهم اگر مطلبی بود آماده ی شنیدن هستم.
پوزش از طولانی شدن مطلب.

دیدگاهتان را بنویسید