خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

ویژه نامه (23مهر)بخش سوم

مفهوم نابینا:دانشجوی نابینا (رویکرد های علمی)

پرسپکتیو 1 (منظر)

در این بخش، دانشجویان نابینا، از خلال تخصصشان مفهوم نابینا را به تحلیل میکشند.

افراد با آسیب بینایی و مشکلات فرارو:تحلیل ها و راهکارها

نویسنده:سعدی  زارعی

دانشجوی کارشناسی ارشد روان شناسی و آموزش کودکان استثنایی دانشگاه تهران

بینایی یکی از منابع مهمی است که برای کسب دانش از آن استفاده می کنیم. معمولاً افراد بینا اطلاعات مختصری درباره ی نابینایان دارند. برخی از افراد تصور می کنند که بین افراد بینا و نابینا از نظر حسی – حرکتی، رفتاری و شناختی تفاوت های بسیاری وجود دارد. اما حقیقت این است که تفاوت بین این دو گروه فقط در حد دیدن و ندیدن است و ویژگی ها و خصوصیاتی چون خلق و خو، استعدادها، علایق، تمایلات و نظایر آن تفاوت های فردی می باشد که در بین کلیه ی افراد یکسان است. آثار و نتایج  آسیب بینایی در بین افراد مختلف بر مبنای تفاوت های طبیعی، قابلیت ها و میزان انطباق اجتماعی آنان متفاوت است. باید توجه داشت که میزان باقیمانده ی بینایی، زمان وقوع نابینایی، طول زمان کاهش تدریجی دید و علل آن  ممکن است نقش تعیین کننده ای در وضعیت فرد داشته باشد.

در این نوشته سعی ما بر آن است که در ابتدا مشکلات عمده افراد با آسیب بینایی و در ادامه به مشکلات افراد کم بینا که در بیشتر موارد مورد غفلت واقع می شوند به اختصار اشاره کنیم.

نابینا (Blind)کسی است که بینایی او علی رغم برخورداری از امکانات چشم پزشکی مانند عینک و … در یک چشم یا هر دو چشم 200/20 یا کمتر باشد. به عبارت دیگر آنچه را که با چشم عادی می توان در 200 قدمی دید با تعریف فوق فرد نابینا قادر باشد در 20  قدمی یا نزدیکتر ببیند.

کم بینایی (Low vision) به معنی کاهش قابل توجه دید فرد است به گونه ای که دید با بهترین عینک، عدسی تماسی، دارو درمانی و یا حتی جراحی قابل اصلاح نباشد. این اختلال در عملکرد بینایی می‌تواند به صورت مادرزادی، ارثی (مانند شب کوری) و یا اکتسابی (به عنوان مثال در اثر دیابت) ایجاد گردد.

آمار شیوع افراد با آسیب بینایی نیز مانند سایر معلولان تخمینی است، کارشناسان این حوزه تعداد نابینایان و کم‌بینایان را حدود یک میلیون نفر برآورد می‌کنند،اما نکته اینجاست که مرکز آمار ایران براساس سرشماری سال 90 تعداد این افراد را 98 هزار و 977 نفر اعلام کرده، اما مسئولان سازمان بهزیستی می‌گویند حدود 120 هزار نفر از نابینایان و کم بینایان تحت پوشش این سازمان هستند.

یکی از مشکلات که افراد با آسیب بینایی همواره با آن مواجه هستند نگرش افراد جامعه نسبت به این گروه است.به طور کلی نگرش جامعه به افراد دارای آسیب بینایی یکی از موارد مهمی است که می تواند نقش بسیاری در افزایش اعتماد به نفس و به طبع آن سبب شکوفا شدن استعدادهای این گروه از معلولین شود.نگرش جامعه و فرهنگ ایرانی به معلولیت به عنوان موقعیتی که شخص معلول را به شدت نیازمند می سازد و برداشت ناصحیح از تاکیدات بسیار دین اسلام بر دستگیری، اطعام و صدقه دادن به نیازمندان از یک سو و از سوی دیگر تاکیدات حقیقی و مجازی در شعر و ادب ایرانی در خصوص معلولیت هایی مانند نابینایی به عنوان مفاهیم منفی و بازدارنده و ناتوان کننده موجب شده اند تا فرد معلول مترادف با فرد نیازمند تلقی شده ،متفاوت و مجزا از دیگران تعریف و ارزیابی شود و موجوداتی شناخته شوند که برای تحقق رستگاری دیگران می باید مورد اکران و دستگیری قرار گیرند. ولی در سال های اخیر با توجه به موفقیت های چشمگیر نابینایان و کم بینایان در جنبه های مختلف از قبیل تحصیلی،ورزشی، شغلی و همچنین اقدامات موثر رسانه های جمعی باعث تغییر و بهبود نسبی این مسئله شده است.

پروفسور کافمن معتقد است، علت اینکه افراد بیش از هر معلولیت دیگری از نابینایی و روبرو شدن با افراد نابینا واهمه دارند، این است که در برقراری ارتباط اولیه با آنها خود را دچار سردرگمی می‌بینند. زیرا مردم قبل از استفاده از شیوه بیان در برقراری ارتباط به ازای نگاهشان از افراد نابینا پاسخی دریافت نمی‌کنند. این عدم ارتباط اغلب واکنشهای نامطلوبی را در نابینایان برمی‌انگیزد.

 یکی دیگر از واکنشهای رایج که شخص نابینا احتمالا ممکن است ظاهر سازد، افسردگی است. حالت افسردگی می‌تواند در افراد مستعد ایجاد نگرانی کند و از آن جایی که افسردگی معمولا به دنبال تجارب ناراحت کننده به وجود می‌آید، بنابراین افراد نابینا و نیمه‌بینا به علت وجود نقصی در خود احتمالاً مستعد ابتلا به افسردگی هستند.اتکا به دیگران از عواملی است که باعث اضطراب و افسردگی در نابینایان می‌شود و میزان این اضطراب در دختران نابینا بیش از پسران نابینا است.

 همچنین زندگی در محیط‌هایی غیر از محیط گرم خانواده همچون مؤسسات شبانه که نمی توانند محیط مناسبی برای رفع فشارهای درونی فرد نابینا باشند، سبب می‌شود شخص نابینا به فردی افسرده و بدبین تبدیل شود. هر اندازه جامعه‌ای در برابر افراد استثنایی احساس مسئولیت بیشتری نماید و منابع مالی و انسانی زیادتری را به این امر اختصاص دهد، آن جامعه دارای فرهنگ و اقتصادی پیشرفته‌تر است.

یکی دیگر از مشکلات افراد با آسیب بینایی مناسب سازی معابر برای تسهیل در رفت و آمد و در نتیجه حضور هر چه بیشتر در جامعه است. در ایران در سال‌های اخیر اقداماتی در جهت بهبود وضعیت معابر پیاده به ویژه  مسیر حرکتی نابینایان توسط شهرداری‌ها صورت پذیرفته و تقریبا در تمامی خیابان‌های اصلی و بسیاری از پارک ها، مسیری جهت عبور نابینایان در نظر گرفته شده است اما این اقدامات متاسفانه اقدامات کاملی نبوده و از لحاظ فنی با مشکلات زیادی روبرو هستند. از جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: نسنجیدن محدوده عبوری نابینایان قبل از اقدام به ایجاد، عدم اتصال این مسیرها به یکدیگر و گم کردن مسیر توسط نابینایان و همچنین نا امن بودن اینگونه معابر برای نابینایان به دلیل غیر اصولی بودن آن و عدم آگاهی سایر اقشار جامعه و ناشناخته بودن این مسیرها برای آن‌ها و… .

امروزه کلیه مسئولان و کارشناسانی که حمایت از نابینایان را فریاد می زنند، بر این باورند که نابینایی را نباید تنها یک مشکل جسمانی تلقی کنیم، بلکه باید آن را مقوله ای اجتماعی بدانیم. از این رو می توان نتیجه گرفت فرد نابینا علاوه بر دریافت خدمات توانبخشی، نیازمند حمایت های اجتماعی و رفاهی نیز هست که در قالب خدمات بیمه ای، اشتغال، مسکن، امکانات حمل و نقل و بسیاری مسائل دیگر محقق خواهد شد. تصویب کنوانسیون جهانی حقوق معلولین و نیز وجود قانون “عصای سفید” ویژه افراد نابینا، تنها اندکی از حجم مشکلات آنان می کاهد. مسئله اشتغال همچنان یکی از اساسی ترین مشکلات نابینایان به شمار می رود و برای شمار وسیعی از این جمعیت، این مشکل لاینحل باقی مانده و مانع استقلال اقتصادی و اجتماعی آنان شده است. از نکات قابل توجه در زمینه موانع اشتغال افراد با آسیب بینایی می توان به موارد زیر اشاره کرد

–       عدم رعایت قانون حمایت از معلولین مبنی بر اختصاص 3 درصد از استخدام سازمان های دولتی به این گروه

–       عدم حمایت سازمان های ذیربط همچون سازمان بهزیستی

–       عدم همکاری سازمان های مسئول در این زمینه

–       عدم شناخت صحیح کارفرمایان از معلولیت بینایی و توانایی های مختلف آنان

یکی از نکات بارز توجه در زمینه نگرش،اشتغال و حتی آموزش و پرورش افراد با آسیب بینایی عدم توجه مناسب  و مقتضی به کم بینایان می باشد کسانی که از لحاظ تعریف  و قوانین دارای مشترکاتی بسیاری با نابینایان و از لحاظ ویژگی های ظاهری از قبیل شکل، اندازه چشم(به جز افراد زال یا البنیسم) و دارا بودن عینک شبیه افراد عادی می باشند. بنابراین در بیشتر موارد این افراد را جزو افراد عادی و بدون مشکل خاص در نظر گرفته و آنها را متفاوت از مقوله نابینایان می دانند که این امر به نوبه خود در زمینه نگرش جامعه، مراکز آموزشی و شغلی باعث ایجاد مشکلات عدیده ای برای کم بینایان می شود  از جمله این مشکلات می توان به موارد ذیل اشاره کرد

نگرش

–       عدم اهمیت و توجه به کم بینایان در هنگام عبور از خیابان و معابر

–        مورد تمسخر قرار دادن این افراد تنها با داشتن پیش فرض بینا بودن در موارد خاص مانند خرید،برقراری ارتباط و……..

–       عدم پیگیری مطالبات این گروه به علت تشابه ظاهری به افراد بینا

آموزش و اشتغال

–       داشتن انتظارات یکسان از دانش آموز یا دانشجوی کم بینا همانند افراد عادی در زمینه های مختلف درسی توسط معلم و استاد

–       لحاظ کردن شیوه یکسان ارزشیابی درسی

–       استفاده از روش های کلامی در تدریس برخی از دروس خاص مانند ریاضی، جغرافیا و….

–       عدم اجازه نشستن دانش آموز کم بینا بر روی ردیف های جلوی کلاس برای داشتن دید بهتر توسط سایر همکلاسی ها و بعضا معلم

–       عدم تعریف حرفه متناسب با نیاز و ویژگی های خاص افراد کم بینا

–       عدم تخصیص مشاغل خاص نابینایان مانند اپراتور تلفن و……..  به این گروه

جداسازی افراد کم بینا از افراد نابینا و همسان دانستن آنها با افراد عادی علاوه بر  مشکلات فوق الذکر در زمینه فردی نیز باعث ایجاد مشکلاتی از قبیل: کاهش عزت نفس و داشتن خود پنداره ی منفی،درماندگی آموخته شده،بدبینی در سه حوزه خود،دیگران و آینده،ناامیدی و تنبلی و در نهایت افسردگی و حتی در بعضی مواقع خودکشی می شود.

نکاتی جهت ارتباط موثر با افراد دارای آسیب بینایی

–       از به کار بردن واژه های نامناسب از قبیل کور یا روشندل که باعث نگرش منفی و کاهش انتظارات از فرد با آسیب بینایی می شود جدا خودداری فرمایید.

–       تصور نکنید که فرد نابینا در درک مطالب مشکلی دارد. کتابهای درسی آنها و شما در تمام طول تحصیل یکی است و همان چیزی را یاد می گیرند که شما آموخته اید.

–       لطفا سؤالات بی ربط نپرسید چون خیلی از مسایل هیچ ربطی به شما ندارد و شما مثل او یک رهگذر هستید و دانستن زندگی خصوصی او برای شما لازم نیست.

–       با دیدن یک فرد نابینا تنها به یک نگاه عادی بسنده کنید و به فرد نابینا خیره نشوید. این کار دور از ادب است و شما با این رفتار زشت همراهان فرد نابینا را آزار میدهید! این رفتار نشان دهنده بی ادبی است. بهتر است در اولین برخورد و آشنایی از فرد نابینا در مورد علت نابینایی او سؤال نفرمایید.

–       نه بی تفاوت باشید و نه کنجکاو! نه چنان رفتار کنید که انگار اصلا کسی را ندیده اید و نه چنان عمل کنید که انگار یک موجود فضایی را در مقابل خود میبینید.

–       از ابراز محبت بیش از حد جدا بپرهیزید! ما نیازی به ترحم شما نداریم. دقیقا همان رفتاری را در پیش بگیرید که با یک فرد عادی دارید مگر در مواقع ضروری.

–       برای ایجاد  ارتباط دوستانه با فرد نابینا شما پیشقدم شوید

–       طوری به ایستید که فرد نابینا بتواند  بازوی شما را بگیرد و شما یک قدم جلوتر از او قرار  بگیرید و به این گونه شروع به حرکت کنید.

نابینا:نمای نزدیک (دوستان صمیمی)

پرسپکتیو 2 (منظر)

در این بخش، دوستان صمیمی بینای  افراد نابینا، تجربه دوستی خود را در رابطه با دوستان نابیناشان در میان گذاشته اند.

نگرش من نسبت به یک دوست روشندل

نویسنده:شیوا  مدرس زاده

اولین رویارویی جدی من با یک روشندل در پاییز 1388 روی داد؛ رویارویی که اثر آن تا به امروز در قلب و روح من پابرجاست، به گونه ای که نگرش من را نسبت به یک فرد نابینا دگرگون ساخت. هر از گاهی در کودکی برای همدلی با این گروه اجتماعی، چشمانم را می بستم تا مدتی کوتاه جهان پیرامون را با چشم دل بنگرم. ساختار ذهن من در گذشته نسبت به روشندلان، محدود می شد به یک دلسوزی و اندیشه نبود عضو مهمی به نام چشم تا اینکه با زهرا آشنا شدم. اول آشنایی من ساعات پایانی کار کتابخانه ملی ایران و مجاور در خروج کتابخانه بود؛ دختری با عصای سفید و کوله ای مشکی، در انتظار ماشین، کم کم توجه مرا به خودش جلب کرد. مسیری را بدون اینکه متوجه شود، با او همگام شدم! احساس عجیبی بود: نمی دانم چرا با تمام وجود در کنار او آرامش را حس می کردم؛ گویی او چشم دوباره من به دنیای پیرامون شده بود. تا آن زمان، اطرافم را اینچنین دقیق ندیده بودم. در آن لحظه به یاد کلید واژه شوتس افتادم: «اِپوخه شدن»، انگار من در زیست جهان، نابینا و ناشنوا بودم و هیچ چیزی را ادراک نمی­کردم و تا آن زمان غرق روزمرگی خویش بودم. ولی الان با حضور زهرا، حتی سنگ­ریزه­­های سنگفرش مسیر کتابخانه، حتی در ظلمت شب، در مقابل نظر و مورد توصیف من قرار می­گیرد، توصیفی از هر آنچه در اطراف هست و من همواره بی تفاوت از آن می­گذشتم؛ چه صدا ها و چه زیبایی هایی در کنارم بوده و من حس نکرده بودم. زهرا، همچون حواس پنجگانه من برای درک زیست جهانم شده است؛ چقدر ظریف، دقیق و عمیق اطراف را می­نگرد و چه سریع با دیگر انسانها را حس می­کند و به توصیف آنها می­پردازد، به طوری که سرتاپای وجودش، چشمی است برای دیدن.

از آن زمان مدتی چند، گذشته است، به واسطه زهرا با شبکه جدیدی از انسانها تعامل داشته ام و دوستانی یافته ام که هرکدام فارغ از جنس و قوم و طبقه و کنش منفعت گرایانه با زهرا همگامند. انعطاف پذیری زهرا، یکی از مواردی است که توجه مرا مدام به خود جلب می­کند: اینکه چگونه با طیف وسیعی از انسانها ارتباط و تعاملی دو سویه دارد و فارغ از قضاوت و ارزش گذاری با آنها ارتباط برقرار می­کند و اعتماد متقابل این افراد را به خود جلب می کند.

بودن با یک روشندل و گذراندن وقت با او، به تو درس دوباره زندگی کردن می­آموزد، دوباره ارتباط گرفتن با افرادی که نمی­بینی و در نتیجه نمی­توانی در نگاه اول آنها را طبقه بندی کنی، به آنها وصله بچسبانی و در نهایت به قضاوت کردن آنها بنشینی بلکه با صدای دل با آنها تعامل برقرار می­کنی؛ صدایی که مدتهاست در این جامعه پررزق و برق شهری گم شده است. به واسطه نبود اینچنین صداها، فریادرسی هم نیست؛ انسانها در این در این زندگی روزمره بی صدا تر می شوند تا به سکوت ابدی دچار شوند!

وجود زهرا برای من یک معجزه بوده است، معجزه دوباره لمس کردن زندگی، مانند لمس چراغ جادو و ظاهر شدن  یک پری برای رسیدن من به آرزوهای فراموش شده زندگی، آرزوهایی از دوران کودکی که در ضمیر ناخودآگاهم، کم رنگتر می شده است و بیشتر شدن سنم آنها را غرق در روزمرگی کرده است. دیدن زهرا در این جامعه شهری که گفتمانی به جز مقاومت در مقابل این چنین افراد ندارد شگفت انگیز است.

دیدن یک روز زندگی زهراها، توصیفی است که به کم و کاست شرایط زندگی آنها؛ کافی است یک روز از در خانه پا بیرون بگذارند، اگر شانس داشته باشند که شب قبل گودالی حفر نکرده باشند و به سلامت از پل یا جوبی عبور کنند، حتماً با صندوقهای کمیته امداد، تابلوهای شهری، تیر چراغ برق و یا انسانهای دیگر برخورد خواهند کرد؛ همواره آثار خراشیدگی و کبودی در بدن آنها وجود دارد. پس به ناچار و اگر کسی باشد و قبول کند، برای عبور از مسیرشان، باید از عابرین دیگر کمک گیرند تا بتوانند به محل تحصیل یا کار خود برسند.

علی رغم تمامی مشقت ها، روشندلان از جمله گروه معلولینی هستند که همواره در جامعه مشارکت دارند و همه روزه شاهد حضور آنها در اکثر عرصه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی هستیم؛ برای نمونه می توان به دکتر علی صابری، وکیل پایه یک دادگستری، عضو هیات علمی دانشگاه، عضو اسبق هیات مدیره کانون وکلای دادگستری مرکز و عضو کنونی شورای شهر تهران اشاره کرد که با وکالت تحسین برانگیز خود در پرونده موسوم به خون های آلوده، تحول جدیدی در بحث خسارات معنوی در رویه قضایی ایران ایجاد کرد  و باعث افتخار و الگویی زبانزد برای نابینایان شده است.

در آخر باید گفت رفتار ما انسانها، علاوه بر آنکه تحت تاثیر ویژگی های جسمی ما قرار دارد، متأثر از عوامل متعدد فرهنگی و باورهای حاکم بر جامعه ماست که نقش مهمی در الگوهای رفتاری دارند. اکثر روشندلان جامعه ما باور دارند که با چشم دل می توان دنیا را بهتر و سازنده تر دید تا اینکه چشم داشته باشی ولی نتوانی جهان پیرامون را ادراک کنی.

نابینا:نمای دور (دیگران)

پرسپکتیو 3 (منظر)

در این بخش، کسانی که با افراد نابینا رابطه نداشته اند تصور و درک خویش را از نابینا و نابینایی در میان گذاشته اند.

تصور و درک از نابینا و نابینایی

نویسنده:حسن چاهخویی

 

همیشه هر وقت نابینایی را می دیدم که با عصایش راه خود را پیدا می کند قبل از اینکه به خیلی از مسائل و حقایق فکر کنم ناخودآگاه خودم را برای چند لحظه ای جای او میگذاشتم و با خودم می گفتم:  چقدر سخت است ..واقعا سخت است که نتوانی جایی را ببینی..نتوانی بدون عصا راهت را پیدا کنی..نتوانی گاهی بی پروا در یک منطقه سرسبز و کوه و دشت بدون ترس و واهمه از به خطر افتادن جانت بدوی ..سخت است که گاهی بخواهی با چشمانت به چشمان کسی خیره شوی و بدون اینکه حرفی بزنی احساست را به او بفهمانی اما امکانش نباشد…سخت است که بخواهی از چشمان کسی تمام حرفهایش را بخوانی اما نتوانی چشمانش را ببینی..شاید گاهی هوس کنی که سرت را به آسمان بلند کنی و چشمانت را به آبی آسمان بدوزی و با خدایت حرف بزنی…اما آبی آسمانش را نبینی…

اما الان به این موضوع سخت اعتقاد دارم که یک نابینا توانایی هایی دارد که ممکن است یک بینا نداشته باشد..شاید هم یک نابینا چون از نعمت بینایی محروم بوده است سعی کرده است با توانایی های دیگری که خدا در اختیار او قرار داده است این کمبود را جبران کند در صورتی که یک بینا احتیاجی به قوی کردن و استفاده از بعضی نعمت ها و استعداد هایی که در درونش هست پیدا نکرده است..

شاید بهتر این است که بگویم فرد نابینا یک سری استعدادهای بالقوه را به بالفعل تبدیل کرده است اما یک بینا نیازی به این کار نداشته است..

و گاهی حتی با خودم فکر کردم که شاید واقعا یک نابینایی هم وجود داشته باشد که ذاتا حواس دیگرش اینقدر قوی باشد که بدون تلاش هم بتواند به همه نیازهایش پاسخ دهد و بدون بینایی جوری زندگی کند که یک بینا زندگی می کند و حتی بهتر از یک بینا..

مثلا من نابینایانی را سراغ دارم که حافظه بسیار تا بسیار قوی دارند وبا گوش دادن آنقدر سریع موضوع را در ذهن می سپارند که یک بینا قادر نیست..

یا نابینایانی وجود دارند که از نظر حس لامسه بسیار تا بسیار قوی هستند..گاهی با لمس دست یک انسان می توانند حرفهایش را بخوانند و یا گاهی با یک لبخند معنا دار تمام احساس و عشق خود را به طرف مقابلشان منتقل می کنند…

و حتی اگر نابینایی هم وجود داشته باشد که حواس دیگرش هم قوی نباشد آنقدر به خاطر این محدودیتی که داشته است تلاش کرده که زندگی بدون بینایی برایش عادی شده..یعنی به طور طبیعی به زندگیش ادامه می دهد…

شاید نابینایی نتواند در فضای باز بدود و ترس از به خطر افتادن جانش را نداشته باشد اما آن نابینا چنان حس قوی ای دارد که تجسم می کند و رویایی را در ذهنش می پروراند که شاید اگر بینا بود به این حد نمیتوانست از این رویا لذت ببرد..

اما به طور کلی نظرم این است که نابینایی نمی تواند مانع پیشرفت شود و بینایی نیز نمی تواند متضمن پیشرفت..

نابینایانی هستند که بینای با بصیرتند و بینایانی هستند که نابینای بی بصیرت …

و به حق لقب روشندل را به نابینایان نسبت داده اند…بهتر آن است که چشم دل بینا باشد ..چشم سر بینا باشد یا نابینا مهم نیست..

و همیشه بر این باورم که اگر خدا از نظر جسمی نعمتی را به انسان نبخشید مطمئنا این دنیا یا آخرت برایش جبران می کند اما بینایی دل و داشتن بصیرت اکتسابی است خدا اسباب و لوازمش را مهیا کرده تا انسان به آن بینایی و بصیرت دست پیدا کند که اگر انسان کوتاهی کند مطمئنا باید پاسخگو باشد..حال چه انسان از نعمت چشم سر بهره مند باشد و چه نباشد …

۱۱ دیدگاه دربارهٔ «ویژه نامه (23مهر)بخش سوم»

سلام, عالی بود, دست مریزاد, راستی من دیروز روی خطهای برجسته حرکت میکردم یههویی دیدم تو باغچه ام! مسیر که منحرف شده بود هیچی پیاده رو هم بدون یه ذره برجستگی هم سطح باغچه شده بود, دوست دارم ازین ویژه نامه هایی را که دسته بندی شده و واضح و بدون اغراغ هستن,

رععد بزرگ این مقاله و پستو بسی پسندید .

لایک دارید کانونیا . والله زمان ما یعنی دهه ۷۰ که میرفتیم دانشگاه ازین کانونا نبود .
راسیتش اصلا توی دانشگاهمون هم ی فرد نبین ندیده بودم . فقط دوستم که رشتش مشاوره بود میومد و میگفت استادمون نابیناس .

و میگفت که توی کلاس کلی یواشکی با دوستش خندیده و استاد با اسم فامیلی صداشون کرده خخخ و ما تعجب کردیم که چطور تشخیص داده که کی داره میخنده !!!

کانون جان چون من شخصیت طنزی درین سرا دارم نمیتونم بحث جدی کنم ولی خداااا به سر شاهده ملاقه ها نه مقاله هاتونو با اشتیاق میخونم .

چون میرم سر کار زیاد وقت ندارم که بیام پیداتون کنم خخخ

لاییییک در لاااایک .

راستی بیشتر نبین ها خیلی در کامنت دادن و لاااایک کردن تنبلند .
شما میدونید چرا ؟؟؟

رهگذر ببین تو هم که لااایک نکردی .

گویا تو هم تنت خورده به این نبینا خخخخ

چطور کامنت میدید ولی لایک نمیکنید . مثل اینکه برید خونه ی ی نفر و کلی ازتون پذیرایی کنه و شما هم دولپی بمیلید دست آخر تشکر نکنید . اعه اعه .

خان دادا رفتم زدم…راسیاتش من هیچ وق هیچ پستی رو لایک نکردم… اص یادم میره…خودمم هیچ وق نگا نمیکنم ببینم کسی لایکم کرده یا نه… نمیدونم چرا واقعاً… اما چون شوما دستور دادین اومدم اطاعت امر کردم…

رهااایی به نظرم لااایک خیلی مهمه .
چون اندرویدی و فیس بوکی نشدی . مثل رعععد آلوده به غبار ظواهر دنیا نشدی خخخ
لایک مهمه جانم . مثل اینکه به آشپز بگیم لذت بردیم از غذاتون . مثل بهبه و ساقول میمونه .

دیدگاهتان را بنویسید