خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

سکوت

دل من غمگین است؛ غمی از جنس سکوت؛ و سکوتی بی رحم، که درین تنهایی، قلب پردرد مرا می فشُرَد.
تو در آن دورترین مرز نگاه، بی خبر از من و از شکستنم؛ و در آن اوج و بلندای غرور، غافلی از دل پاکی که فرو رفته به دامان افق.
دل من غمگین است؛ غمی از جنس سکوت؛ و سکوتی بی رحم، که درین تنهایی، قلب پردرد مرا می فشُرَد.
سالها در طلبت؛ و تو از من خالی؛ لحظه ها همچون باد، میروند از پی هم؛ و من اینجا تنها، همچنان در راهم.
راه، باریک و دراز؛ پای اّمید، دگر لرزان است.
مرهمی را باید؛ که گذارم بر دل؛ تا که شاید تَرَکَش، رفته رفته، برود دورتر از خاطره ها.
ساحل از جنس سکوت است؛ سکوت؛
دل من غمگین است؛ غمی از جنس سکوت.
«فاطمه جوادیان»

۲۶ دیدگاه دربارهٔ «سکوت»

مرسی خانم جوادیان. بچهها و بخصوص پریسا گفتنی را گفتند. امید که هرگز اجبارا سکوت نکنید و هر وقت نیاز دیدید فریاد بکشید و از هیچ چیز و هیچ کس نترسید.
به هر حال احساسات پاک و بی ریای شما برای همه ی ما قابل احترام است.
راستی وقتی عنوان سکوت را دیدم گفتم شاید دوباره سکوت برگشته و اومده که بگه اومدم. ناقلا رفت یواشکی و بیسر و صدا شوور کرد و نخواست که بچهها براش جشن بگیرند و بهش تبریک بگند.
امید که هرجا هست همیشه شادان و خوشبخت و سعادتمند باشه.
بازم مرسی خانم جوادیان که این زمینه رو فراهم کردید که یادی از این هم محله ای قدیمی بکنیم.

سلام خانم جوادیان.
امیدوارم هرچه زودتر این سکوت به شور و شوق تبدیل بشه.
نمیدونم چرا حدس میزدم هر کسی اینو بنویسه به جز شما؟
من از شما و استقامتتون و مردونگی خاصی که دارید خوشم میاد و این سکوت برازنده ی شما نیست.
هرچه زودتر بشکنیدش و باهاش مبارزه کنید.
شما میتونید شکستش بدید و خبر بردتون رو به ما بدید.
موفق باشید.

سلام خانوم جوادیان.
جدا که زیبا بود,خیلی دلنشین.
گاهی پیش میاد که بعضی سکوتها از صد بار فریاده بلندتر به گوش میرسن.
نمیخوام بگم دلی بیغم براتون آرزو میکنم,چون قلبی که توش غم انسانها جا نشه قلب نیست.
اما براتون روزگار بیغمی آرزو دارم.
شاد باشید.

من سکوت خویش را گم کرده‌ام!
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من، که خود افسانه می‌پرداختم،
عاقبت، افسانه‌ی مردم شدم!
ای سکوت، ای مادر فریادها،
ساز جانم از تو پر آوازه بود،
تا در آغوش تو راهی داشتم،
چون شراب کهنه، شعرم تازه بود.
در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یادها
من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت، ای مادر فریادها!
گم شدم در این هیاهو، گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من؟
گر سکوت خویش را می‌داشتم
زندگی پر بود از فریاد من!

شعر جادوی سکوت از فریدون مشیری.

سلام
چه شعر زیبایی بود ولی امیدوارم که تو دوست خوبم هیچوقت غمگین نباشی
من از راه دور برات دعا میکنم و از خدا میخوام که تو دوست خوبمون را همیشه شاد نگهداره تو ای که همیشه صبور و با پشتکار قوی کار میکردی و میکنی تو ای که همیشه بر مشکلات پیروز بودی و الآن هم هستی این شعر های ناامید کننده به تو نمیاد.

دوستان عزیزتر از جان! سلام؛ از لطف تک تک شما، سپاسگزارم؛ امیدوارم باعث آزردگی خاطر نازنینتان نشده باشم.
خواستم یکی از شعرهایم را با شما به اشتراک بگذارم.
امیدوارم تک تک شما مهربانان، سرشار از انگیزه و اشتیاق باشید.

سلام خانم جوادیان. شعرتون بینهایت زیبا و دلنشینه. چند بار خوندمش. بینهایت ممنون که با ما به اشتراک گذاشتید. فقط اگه امکان داره شعرهای بعدیتون رو به صورت صوتی و با صدای خودتون اینجا بذارید بازم تشکر.

سلام زیبا بود

سینمای صامت، پر از سکوتی گویا و خنده دار بود
آزار دهنده ترین سکوت، وقتی است که دروغ می گوئی ومخاطبت در سکوتی

سنگین، فقط نگاه می کند.

تابلوهای جهت نما، در خیابان و جاده ها، در سکوتی بی ادعا، عابران را راهنمائی می کنند.

زیر زمین خانه های قدیمی تمام مادر بزرگ ها، سرشار از سکوتِ ترشی سیر،انار خشکیده،

سرکه ی انگور، عروسک ها ودوچرخه دوران بچگی است.

کرو لال ها، در سکوتِ محض با هم حتی پرچانگی هم می کنند.

در آخرت، تو را به خاطر حرفهای نسنجیده، ممکن است مجازات کنند،ولی سکوتِ بی جایت

را، هرگز نمی بخشایند.

آدم های خسیس، ممکن است بی بهانه حرف بزنند، ولی بی بها، سکوت نمی کنند

سکوت؛ در آن می توان شکفت، شکست، خندید، بارید، ترسید، شنید.در او می توان نشست

و هیچ نگفت و تنها در سکوت است که می توان فاصله ها را با گوهرخیال، پیوند داد.

بعضی سکوت را به رشوه ای کلان می خرند و با سودی سرشار،به اسم حق السکوت،

می فروشانند. راستی چه زیباست سکوت؛ این واژه پر از فریاد …

دیدگاهتان را بنویسید