خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

سلام و شاید هم ….

به نام نامی حضرت دوست که هر چه داریم از لطف اوست.
دنبال پنیر پیتزا می گشتم مجتبی ، که دیدم تو لیست نوشته مجتبی خادمی طرز تهیه …!با خودم گفتم خب چه خوب چه عالی آقایون هم که امروزه دارن سعی می کنن حتی تو آشپزی هم پرچم دار باشن و خود تو داداشم داداش بسیار عزیزم باعث شدی تا اولین قدم رو جلو بذارم و بیام و با کمال تعجب ببینم این متن و این رسیپ مال یه محله س پر از نابینا و من گیج می زدم خب نابینا این نوشته های درشت به چه دردش می خوره و نابینا و کامپیوترررررر مگه میشه ؟مگه داریم ؟!!!از همون اول جذب اینجا شدم جذب محبتش جذب فضاش جذب صمیمیتی که نادیده س ولی من حتی بهتر از خودتون اونو می بینم ولی به روتون نیاوردم تا بازم برای بیشتر شدنش با هم تلاش کنیم چون منم بخشی ازین محله شدم اون بیرون دیگه کسی پیش من حق نداشت خرد نابینایی رو نادیده بگیره من حتی با اومدنم فضایی هر چند کوچیک از اطرافمو عوض کردم از مثل ها و متل ها تا نسبت ها و نسبت دادن های ناشایست هر وقت خسته ناراحت شاد یا غمگین بودم دلم پر میزد تا محله و محله برای من یه امنیت کاذب نبود مأوایی بود که همه در اون برام بی اندازه عزیز و خواستنی بودن نمی تونستم به خدا نمی تونستم متنی رو تموم کنم و زیرش ننویسم دوست داشتنتونو هر چند معذرت می خوام که فرصت نشد یا نتونستم بخاطر خیلی مشکلات اون طور که باید و شاید تو خیلی مسایل همراهی تون کنم ولی خدا شاهده سعیمو کردم گاهی خیلی سخت می شد موندن ولی می دونی می رفتم هر بار پیش کسی درد و دل می کردم تا راضیم کنه برگردم !ههه نرفته باز بر می گشتم آخه راستشو بخواین آدم صد بارم از خونه ی خودش قهر کنه باز نمی تونه خیلی تو غربتش بمونه و تحمل کنه تازه داداشم یادته مگه نه من از همون اول قول داده بودم بهت که حتی تو رفتنی هم بشی من هنوز موندنی ام حالام اما نیومدم که برم من نمی رم فقط نمی دونم دقیقا” چه اتفاقی برام افتاده جایی میان زنده موندن و مردن گیر کردم اگه قراره بمونم و باشم اولین جایی که باید باشم همین جاست قلب دوستا و هم محله ای هام محله ی منه وگرنه من بهشتی رو می شناسم که تمام آدمای خوب فرای هر عقیده و نظری شاید بخاطر لطف خدای بزرگ همه اونجا جا بگیرن و منم به لطفشون و به لطف دعاشون کلبه ای سهمم بشه نمی ونم چی میشه یا قراره چی بشه ولی می دونم حتی اگه مشیت و خواست خداوند متعال برام همینه که برم دوست داشتنم برای عزیزانم هرگز نه خاموش میشه نه فراموش این دنیا هر کاریشم بکنیم نهایتا” یه سرانجام بیشتر نداره که ولی بعد ازون تو دنیایی که مردم با ارزش ها و حقایق وجودیشون شناخته می شن من اگه خودم به خودم لطف کرده و آدم خوبی بوده باشم مطمئنم در بین بهترین آدمای روی زمین خواهم بود قبلنا می ترسیدم اینو بهتون بگم می ترسیدم بگین خب داره بخاطر دلخوشی مون اغراق می کنه ولی این واسه من حقیقتی محض بود چقدر دارم طولش می دم ولی …می ترسم ازین که باز هم سهم حرفای دلم بیشتر ازوناییه که به زبون آوردم حلالم کنید می دونین دوستون دارم دیگه مگه نه ؟!!!پس بیاین دوست داشتنمون ابدی باشه ترانه برای شما و شما برای ترانه دعا کنین بهشتی رو که همه در اون بی غم خواهیم بود بهتون قول می دم اگه موندم و زنده موندم هیچ وقت تنهاتون نخواهم گذاشت می ترسم تک تک اسم ببرم و کسی از قلم بیفته برای همتون با هم یه جا دعا می کنم لحظه های ناب رو داشتن رو و امیدی که هرگز نورش کم نشه لطفا” مواظب محله مون و خودتون و تموم خوبی هاتون باشین پس سلام و شاید هم ..سلام در دنیایی دیگه !

۶۴ دیدگاه دربارهٔ «سلام و شاید هم ….»

سلام دوست عزیز.
خیلی دردناک بود امیدوارم سلامت باشی و باز هم بیای اینجا.
دنیا را سخت نگیر سخت که بگیری سخت میگذره.
چه چیزی گفتم.
میدونی امید شاهکلیدِ زندگیه آدماست پس همیشه امیدوار باش به سلامی دوباره و از زندگیت لذت ببر.

درود بر ترانه. راستش من تو و خیلی های دیگه رو توی این محله نمی شناسم. عجالتا چیزی که به ذهنم میرسه اینه که نگاهت به ما نابیناها یه کمی بیش از حد ایده آل گرایانه میباشه. از اینکه بگذریم فقط میتونم واست آرزوی موفقیت بنمایم و امیدوار باشم که داستانی رو که شروع کردی تموم بنمایی. شاد باشی.

ترانه سلام .
آی خانوم کجا ؟کجا ؟؟
در ضمن محض اطلاع گفته باشم دعای نبین ها نگیر نگیره .
بذار رععععد بزرگ برات دعا کنه که بگیر بگییییره .
عزیزم به علت سر گیجه اونجور که باید پستتو نخوندم . یعنی واقعا برام سخته که با دقت بخونم . ۵ خط یکی خوندم.

همین الان برات دعااایی کنم که ی راست بره آسمون هفتم . من رعععععد آسمونی هستم . تهرون الان داره بارون میاد . دعا در باران کیفی میده به خدا

سلام ترانه ی من،امیدوارم که حالت خوب خوب خوب باشه نانازم،خودت میدونی که من مدتی هست که شدید گرفتار زندگی شخصیم شدم و مثه قبلنا زیاد نتونستم از احوالت جویا بشم عشقم،امیدوارم منو ببخشی و میدونی که خیلی نگرانتم،پس ازت میخوام هم اینجا بیایی و هم اونجا که واست پیغام گذاشتم جوابمو بدی،ترانه هیچوقت اینطوری نگو،مرگ و زندگی دست خداست و ما نباید نا امید به زندگی ادامه بدیم،ترانه ی من،تو باید اونقدر شادان شادانت باشه تا بچههات از بودن در کنار تو لذت ببرن که،نه اینکه از الآن داری اینطوری میگی،اگه تو اینقدر نا امید باشی پس تکلیف اون دوتا طفل چی میشه قربونت برم،اونا بهت احتیاج دارن،مادر،مادر،مادر،عجب واژه زیبایی،ترانه الآن که دارم اینو واست مینویسم چشام پر از اشکه،هیچوقت نذار گیگیلیات غمتو ببینن،بخدا دیدن غم مادر بینهایت سخته،حتی اگه کوچیک باشن،من میفهمم،میدرکم،ترانه بیا که منتظرتم،میدونی که بینهایت دوست دارم،تا دنیا دنیاست فراموشت نمیکنم،تو یکی از بهترین دوستای منی که مثه خواهرام میمونی واسم،من اینجا منتظرت هستم عشق من….میبوسمت،مراقب خودت باش….

سلام ترانه خانم…ما که تازه اومدیم نمیدونیم چه خبره که اینارو نوشتی…..نکنه میخوای بری زیر تیغ جراحی که………؟!….اون وقت یه بنده خدایی با عمه ش توی سایت خوش بحالشون میشه که….خخخخ
امیدوارم همه چیز رو براه باشه….خلاصه هر جا رفتی زودی برگرد چون من تازه اومدمو هنوز نمیشناسمت…..فدای تو خانومی….ترانه ی زندگیت همیشه شاد بزنه.

سلام.
اگه شهروز یا هر کس جز شما این پست رو میذاشت با خودم می گفتم سر کاریم حساااااااابی ولی از اون جایی که شما رو یک آدم نسبتاً جدی شناختم می دونم از این کارا نمی کنید که بچه ها رو الکی سر کار بذارید براتون دعا می کنم هر مشکلی هست حل بشه چه خدای نکرده عمل جراحی و چه هر حدس و گمان دیگه ای امیدوارم ختم به خیر بشه و ما شاهد پست ها و مطالب شما باشیم.
کاش می تونستم کاری جز دعا کردن انجام بدم.
اگه هست بگید.

آها… من الان دو زاریم افتاد… تو میخای جراحی مراحی بکنی؟ قربونت برم اینکه خدافظی نداره… برو بسلامت… ایشالله خوب میشی برمیگردی… یا شایدم میخای بری یه مسافرت مث کربلایی جایی… خب باشه برو عزیزم… ایشالله سلامت بری برگردی… شایدم یه آزمون داری… ایشالله قبولی… هیچکدام؟ همه ی موارد؟ ای بابا…
هر چیه ایشالله صحیح و سلامت برمیگردی به محله… برو عزیزم که دعامون بدرقه ی راحته…

سلام ترانه.
الآن با زدن این پست، من و خیلیها رو نگران کردی.
به نظر میرسه یه مشکل جدی وجود داره.
لطفاً خواهشاً ما رو از نگرانی در بیار.
بچه ها دارن همینطوری دنبالت میگردن.
ما بیصبرانه منتظرتیم.
پس برگرد و ما رو از سلامتی خودت خوشحال کن.
در ضمن دوستانی که دوباره دارن اینجا شوخی میکنن حواسشون جمع باشه.

سلام
چی میگی ترانه؟
نه نه
خواهش میکنم
این حرف های نا امید کننده را نزن
چرا؟ آخه چرا؟
مگه چی شده؟
روز من را خراب کردی چرا؟
امروز خیلی روز خوبی برای ما بود اما حالم را گرفتی
میدونی من همیشه تو را دوست داشتم و دارم
اصلا همه ی ما تو را دوست داریم
تو را خدا نکنه ما را تنها بذاری!

سلام ترانه جان. چی باید گفت جز اینکه از خدا خواست این ابر یأس,سردرگمی,چه می دونم این حال ناخوش از آسمون زندگی همه آدما محو بشه!چی باید گفت جز اینکه….دوستت داریم و منتظر پستای بعدیت هستیم.من پستی ک نوشته باشی قراره بری رونمی پسندم هرگز اما…..چقدر آرزوی ملاقات با بهترینها در بهشت ابدی شبیه آرزوی منه.پس هنوز چیزی ب نام دوستی ابدی رویای آدماست.
هر جا و ب هر حال ک هستی برات از خدا بهترینا رو میخوام.

سلام ترانه خانم. هر کسی که به این دنیا میاد, ناخودآگاه یه ماموریتی براش رغم میخوره. شما امروز به عنوان یه مادر در قبال بچهات مسولی. به عنوان یه همسر در قبال شوهرت و به انحا مختلف در قبال اونهایی که به نوعی بهشون وابستگی داری یا باهاشون در ارتباط هستی. حالا خیلی مونده تا ماموریتهات رو به انجام برسونی. مشکلت هرچی که باشه, نباید این اجازه رو بهش بدی که بر تو چیره بشه و به این شکل خودت و دیگران رو مایوس کنی. به قول شاعر:
گر نگهدار من آن است که من میدانم,
شیشه را در بقل سنگ نگه میدارد.
میتونی مشکلت رو اینجا عنوان کنی و از بچه ها بخای که از صمیم قلب واست دعا کنن که دعای گوشهنشینان بلا بگرداند.
برقرار باشی.

بازم سلام و عرض ادب به همه ی دوستان خدا شاهده تموم سعی ام این بود که طوری کلماتم رو انتخاب کنم که متوجه بشین هیچ ناامیدی در کار نیست ولی خب بیشتر ازین مثلا” اگه می نوشتم وای چه خوب چه اتفاق فرح انگیزی به یقین دروغ می گفتم پس چیزی رو نوشتم که واقعی و جوری نوشتم که واقعی تره اینجا دوستانی هستن که خیلی برام عزیزن و خودشون خوب می دونن ولی من نزدیک تر نشدم تا هم خودم زیادی تو این موقعیت احساسی نشم هم اونا به خاطرم اذیت نشن دوست داشتن همتونو درک می کنم و شوکه شدنتونو منم دوستون دارم و منم شوکه شدم ولی بیاین این طور در نظر بگیریم که حالا هر کدوم از ما مهم نیست اعتقادش چیه ولی با همون اعتقاد چه فرقی با کسی داره که به طور کلی منکر هر نوع اعتقاده ؟من بارها با شما بودم و هم احساس درتونو دیدم از نا بینایی همیشگی ، هم امید و شوخی در نعمتی به نام زمان فراموشی در لحظه پس چه دلیلی داره من بخوام نا امید باشم ؟ناامید از خداوندی که تمام عمر بهم لطف داشته و از الطافش بزرگترین هاش یکی محله و شما بودین آیا شایسته س تموم این عمر رو نادیده بگیرم حتی اگه بهم خبر بدن فردایی نیست ؟من معجزه هایی در زندگیم حس کردم و دارم که حتی اگه بهم بگن در لحظه هم می میرم باز امیدمو از دست نمی دم و اینی که اینجا زیاد از آخرت نوشتم فقط به خاطر اینه که زیادی با مردن و رفتن و فلسفه ش راحتم همین .به من گفتن اگه بیماری .. باشه فرصت خیلی کوتاه می شه ولی من جز همسرم به کسی نگفتم دلیلش اینه بقیه مثه خودم نیستن و منم مثل خود شما از افراط در درک نکردن مرگ و اغراق متنفرم چون اولا” قلبا” باور دارم تا زمان معین نرسه کسی نمی میره پس فرقی نداره دلیلش چی باشه و دوما” این که آخرش صد و بیست سالم زندگی کنیم بالاخره که چی ؟و خب این که فهمیدنش این همه سخته یعنی چی ؟مهم تر این که هنوز نمردی و معلوم نیست معجزه بشه یا نشه زنده زنده خاکت می کنن ! پس هیچی جز به همسرم و شما نگفتم به شما گفتم تا باهاتون عهد ببندم و فکر نکنین وای این ترانه عجب بی معرفت بود به شما گفتم چون همیشه با هم بودیم و دردو دل های همو شنیدیم و حلاجی کردیم و دعا کردیم همو رعد و رهگذر من تو حرفام فقط از نابینایان گفتم و محله چون به قطع حالا ما بخشی ازین محله ایم پس جدا نیستیم که جدا ملاحظه بشیم پس لطفا” دعام کنین باز راستی یه چیزی هم بگم که دور هم یه کم دل شاد بشیم اونم این که می دونین که دکترا هر چیزی رو خیلی گنده می کنن پس زیادی جدی شون نگیریم
جدای از شوخی یه پزشکی اون بالا هست با دستان معجزه گر بی هیچ دوایی شفا می ده و حاجت روا می کنه من به همون دربست اعتماد دارم اگه حکمت رفتن یا موندن هر کدومه یقین دارم همون به نفعمه ملیسا نفسم پس مراقب بچه هامم اون حتی بیشتر از من هست و خودش خوب می دونه هر کسی رو هر زمانی کجا بذاره از همتون ممنونم از ته دل من می خوام قوی باشم و به خدا اعتماد کنم می خوام تو هر آزمایشی سربلند باشم و صبور پس به این فکر کنین که دوستتون اگه حالا گریان باشه یا بخواد کنارتون بمونه تو این حالت تا فقط حسرت بخوره و غمگین ترتون کنه به هیچی نمی ارزه چه برسه به قیمت رفاقت من یه مدت لازمه تمرین کنم تا اعتماد به نفس بیشتری بگیرم برای همینم دیگه فکر نکنم فعلا” پستی از من ببینین تا وقتی که ان شالله تعالی یه روزی برگردم و با غرور از ترانه ای براتون بگم که هرگز تسلیم نشد در ضمن این پست به شما می گفت که حواستون باشه تا من نیستم کسی نیاد به اسم من خدای نکرده پست بذاره همون تجربه ی تلخ سپهر !و خدای ناکرده با احساسات عزیزترین هم محله ای های دنیا بازی کنه ترانه همیشه به یاری الله قوی بوده و قوی می مونه درست شبیه شما پس عجز و لابه ی کسی رو تحت عنوان ترانه باور نکنید می دونین خیلی برام عزیزین بازم بی نهایت سپاس برای همه ی اونایی که هم محله ای و عزیزان من هستن چه کسانی که نوشتن و چه کسانی که فرداها خواهند نوشت

نمیدونم چی شده ترانه… ولی اینا میدونم که یکی از نزدیکان ما یه تومور کنار غده ی هیپوتالاموسش زد و حتی برای نمونه برداری هم وضعش خطرناک بود… ولی با پرتو درمانی خوب شد… با اینکه بدخیم بود… ولی چون بدخیم بود و هر دفعه رشد میکنه باید چن سال یه بار پرتو درمانی کنه… و اینم بدون که بدترین نوع تومور رو داش… ول کن اون دکترتا… پاشو بزن برو پیش یه دکتر خوب… تا مشکلت حل شه… به این فامیل مام همین حرفا رو زده بودن… حسابی نا امیدش کرده بودن… خواستی تو بخش پیغام خصوصی با هم بیشتر صحبت میکنیم و بخوای آدرس دکترشا بهت میدم… دکترش فوق العاده بود…
پیش چن تا دکتر برو… به یکی بسنده نکن… مارم بیخبر نذار…
امیدوارم مشکلت حاد نباشه… ولی حادترین وضعیتها رو اطرافم دیدم که خوب شدند… تو که دیگه حادتر از این فامیل ما نیستی…
امیدت بخدا باشه…
اینم بگم آبجی…
خود آدم عین خیالش نیس… چون این دنیا پشیزی ارزش نداره… ولی اطرافیان بیمار به معنای واقعی کلمه اذیت میشن… بخاطر کسایی که دوستت دارند با بیماریت بجنگ…

من از همین امشب دعا میکنم و میدونم خدای مهربونی که همیشه دعاهای من را شنیده باز هم من را یاری میکنه و دعای من را قبول میکنه
خداوندا من از تو صمیمانه میخوام که این ترانه ی عزیز ما و این دوست خوب ما را شفا بدی تا ما از وجودش بهره مند باشیم. ترانه ی عزیزم دوست دوست داشتنی محله برو امیدت به خدای مهربون و بزرگ باشه به اون توکل کن و بدون که سالم برمیگردی من دلم کاملا روشنه دوستت داریم بینهایت عزیزم.

علم اینقدر پیشرفت کرده که نگو,
الآن نمیدونی چه حالی هستم به خدا اگر ساناز اینجا نبود بلند بلند گریه میکردم به خدا اشک تو چشمام جمع شده
آه خدایا چیکار کنم حالا تا کی باید فکر کنم وای خدایا چطوری احساسم را برات بیان کنم آخه خدایا.

ترانه عزیزم ،یک لحظه هم باور نکن که بیماری . من هر روز با خودم دارم میجنگم که به خودم بقبولونم که سالم سالم هستم . حتی حاضر نیستم به خاطر بیماری ام اس یک روز استعلاجی بگیرم .
چون باور کردم که خوب خوب شدم .

بارالها…
از کوی تو بیرون نشود
پای خیالم
نکند فرق به حالم ….
چه برانی،
چه بخوانی…
چه به اوجم برسانی 
چه به خاکم بکشانی…
نه من آنم که برنجم
نه تو آنی که برانی..
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی

سلام خانم ترانه، خیلی غمگین بود. چرا میخوایید برید؟ رفتن از این دنیا برای همه اتفاق می افتد شاید منظور شما از این پست این بوده که ما یاد مرگ بیفتیم و کمی برای دنیای دیگرمون تلاش کنیم برداشت من از مطلب شما اینگونه بود شاید اشتباه برداشت کرده باشم. انشا الله شما را در بهشت همسایه اولیای خدا ببینیم. شما هم دعا کنید که ما بهشتی شویم.

سلام: اگر این دوستی ها و محبتها وجود نداشت ماندن ما در این جهان چندان دلپذیر نبود.
حال که شما دوستان پرمحبتی اطرافتان را گرفته اند و شما نیز به افرادی دلبسته هستید، امیدوارم هرچه زودتر سلامتی کامل خود را به دست آورید.
تا بتوانید در کنار دوستان واقعیتان بهترین لحظات را تجربه کنید.
پیروز باشید.

سلام خواهر ترانه عزیزم بنده درک میکنم ولی مشکلات زیادن چی میشه کرد باید سوخت و ساخت نباید به همین زودی تسلیم شد به خدا قسم من خودم به تنهائی به اندازه تمام نابینایان ایران مشکل دارم ولی شاعر میفرمایند در نا امیدی بسی امیده باید به خدا توکل کنید حیف الان شما به فکر رفتن افتادی امیدوار باش به لطف خداوند مهربان مشکلاتت حل خواهد شد همچنین مشکلات همه کس انشا الله حل بشه به امید پروردگار پس لطفا قسمد میدم به خدا نا امیدی را کنار بگذار و برگرد به زندگی چون خیلی شیرینه لذت داره

سلااام بر ترانه ی مهربونم، راستش دلم گرفت، البته من اصراری ندارم به موندنت، چون امیدوارم که برمیگردی، بعضی وقتا آدم نیاز داره یه کم تنها باشه به دور از آدمهای اطرافش، پس راحت باش، آرزوی سلامتی و شادی دارم واست، در هر گوشه ی این دنیا که باشی

سلام بر سرکار خانم ترانه. واقعا وقتی این پستو خوندم خیلی دردناک بود برام. نه ما باید ادامه بدیم، وقت نیست باید ادامه داد. نباید نا امید باشیم. ما منتظریم که شما باز بگردید به محله و همیشه تنی سالم داشته باشید. من هم براتون دعا میکنم.

سلام به ترانه. امیدوارم هر چی که هست و هر جا که هستی سلامت باشی. وقتی که اول هر پستتو با نامو یاد خدا شروع میکنی باید هم تو زندگیت توکلت به خدا باشه که حتما هم همینگونه هست!.
به هر حال ما رفتنتو هیچوقت باور نمیکنیم و همچنان هر لحظه منتظر حضورت هستیم به خصوص منتظر لحظه ای هستیم که بیای بگی تمام مشکلاتت به امید خدا حل شده.

سلام ترانه جان
برو به سلامت
امیدوارم با خبرهای خوب برگردی.
از این حرفهای دکترا منم زیاد شنیدم که تبدیل به هیچی میشن امیدوارم بیماری تو هم هیچ و بی ارزش باشه و زود برگردی
من از پیامی که بدونم پاسخی بهش داده نمیشه بدم میاد پس تو خصوصی برات نمینویسم
همینجا مینویسم که از کجا معلوم تا تو برگردی من یا امثال من باشیم
بزن تو گوش بیماریت و زود با قدرت بلند شو و باهاش بجنگ تا وقتی ازت پرسیدن چی کار کردی بتونی بگی تا آخرین نفس باهاش جنگیدم و نذاشتم منو ناتوان و نا امیدم کنه.
ترانه هر طور شده سعی کن قوی باشی توکلت به خدا باشه میدونم که قلبا بهش معتقدی.
به امید شنیدن و خوندن سلام دیگه ای از تو منتظرت میمونم.

سلام بر خانم ترانه نمیدانم چی شده و چرا از رفتن حرف میزنی آخه مگه رفتن ما دست خودمانه تا اون بالایی نخواد و اراده نکنه برگی از درخت نخواهد افتاد حتی اگر تمام کائنات دست به دست هم بدن پس چطوری و با چه ابزاری و چه علمی از ارادهی اون با خبر شدیم که اینجور با قطعیت از رفتن صحبت به میان آورده و میاریم پس به رحمت و رفات بی کرانش توکل کن و امیدوارباش و نا امیدی را کنار بذار و با اطمینان و عاعتمادبه وجودش برو و برگرد و دعای همهی هم محلعی ها بدرقهی راهته.

سلام ترانه جان
چهار سال پیش خواهرم سرطان سینه گرفت آن هم از نوع بدخیمش
از اولین شیمی‌درمانیش یکهفته نگذشته بود که پدرمان از غصه سکته کرد و از دنیا رفت.
بعد از کلی شیمی در مانی و پرتو در مانی دوباره بیماریش برگش
و دوباره عمل و پرتو و شیمی‌درمانی
از یک سال به سال دیگه فقط پیشرفت بیماری بود
در طول این چهار سال پنج بار یا شش باری هست که عمل کرده.
از چند ماه پیش دانه‌های پوستی که سرطانی بود و در گردنش زده بود همه داره از بین می‌ره و بیماریش داره به یاری خدای مهربان برطرف می‌شه.
هیچ کسی نمی‌فهمه توی این چهار سال بر من و خانواده‌ام چه گذشت.
چه افراد سالمی بودند که برای خواهرم دعا می‌کردند و بعد از آن خودشان بر اثر این بیماری از دنیا رفتند.
خدا همین جاست همین جا نزدیکتر از نزدیک فقط از او کمک بگیر و هیچ واسطه‌ای در خانه او نفرست.
به هر حال خواستم بگویم هر نوع بیماری که داری ان شاا الله به یاری خدا برطرف خواهد شد.
اگر کمک یا مشورتی هم خواستی راه‌هایش را که بلدی.
آیا کیس که اجابت کند دعای گرفتار را همگامی که او را می‌خواند و برطرف کند گرفتاریش را

سلام بر ترانه خانم عزیز, امیدوارم خدای مهربون بهترین تقدیر رو براتون رقم بزنه. چون مادر عزیزم هم یک عمل جراحی سخت رو در پیش داره و ما روزهای سخت و پر استرسی رو می گذرونیم درکتون می کنم. در این موقعیتها فقط دل بستن به لطف خداوند آدم رو آروم می کنه. شادکام باشید.

درود. خب شاید بپرسید چرا من دیر اومدم یا دیر کامنت گذاشتم. واقعیتش اینه که چند روزی هست که درگیر بیماری خالم هستیم. البته الآن به شهرستان برگشتن ولی دکتر گفته دیگه کاری از دست ما بر نمیاد.
جالب اینجاست که خالم میگه دکتر به من جون نداده که در مورد موندنم تصمیم بگیره. در کل درکت میکنم با تموم وجود و امیدوارم هر طور که خدا خودش میدونه عاقبت هممونو ختم به خیر کنه.
من اهل امید فروختن نیستم واسه همین میگم هرچی خدا خودش بخواد.
برات هرجا که هستی یا باشی آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم تا هستی با عزت زندگی کنی و دکترا هم حرف مفت زیاد میگن توجه نکن.
منتظر خبرای خوش هستم به امید خدا. موفق باشی.

باسلام به خواهر مهربان از خداوند مهربان برایت آرزوی توفیق و طول عمر باعزت و نیز توام با لذت میکنم و همیشه سایهت بر سربچه هایت مستدام باشد اگر چنانچه خدای نکرده بیماری هم داری که از آن رنج میبری امیدوارم هرچه زودتر سلامتی که یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است بدست آری.

سلام به ترانه ی عزیز
دعای خیر من بزرگمهر و همه ی دوستان بدرقه ی راه شماست انشا الله که تندرست و شاد پیشمون برمی گردین و در کنار همسر محترم و فرزندان خوبتون روزهای شاد و سرشار از نشاط و زندگی رو تجربه خواهید کرد و قصه ی زیبایی که نوشتین رو ادامه میدین ما هم در کنار شما و به یاد شما هستیم… در پناه حق

♥ کفشهایم را میپوشم و در زندگی قدم میزنم*
من زنده ام و زندگی
ارزش رفتن دارد
آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم
گوش ناامیدی را کر کند
خوب میدانم که گاه کفشها،
پاهایم را میزند، میفشارد و به درد میاورد
امامن همچنان خواهم رفت
زیرا زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد
ماندن در کار نیست
گذشته های دردناک را رها میکنم و به آینده نامعلوم
نمی اندیشم
ولی این را میدانم؛
گذشته با آینده یکسان نیست
زندگی نه ماندن است نه رسیدن
زندگی به سادگی رفتن است
به همین راحتی،
زندگی چقدر آسان است…
زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد

????????????????????????

بچه ها لطف کنید برای دلداری دادن و روحیه دادن به ترانه به کسی توهین نکنید.
این دکترای بدبخت سی سال درس نخوندن که انقدر توهین بشنون.
به هر حال ما تا یه چیزیمون میشه اول به دکتر پناه میبریم.
اعتقاد به خدا و قدرتش خوبه.
ولی کافی نیست. دکترها هم وسیله ای هستن برای نشون دادن قدرت خدا.
لطف کنید به پزشکان شریفمون توهین نکنید چون مجبوریم ویرایش کنیم.
مرسی.

سلام دوست عزیز. وقت به خیر. هر وقت که دوستی پست خدا حافظی سر کاری میزد اصلا برام جالب نبود با خودم فکر میکردم چطور به خودشون این اجازه رو میدن که با این احساسات لطیف بازی کنن اما امروز با تمام وجود دوست داشتم سر کار بودم اما افسوس که نبود و نبودم. دلم خیلی گرفت فقط میتونم بگم میسپارمت دست همون خدایی که میدونم بیشتر از من باورش داری و باز بیشتر از من میدونی که اون هم سر دسته تموم مهربوناست و هم آگاهتر از همه به خیر بندش. پس توکل کن برات دعا میکنیم تو هم برای ما دعا کن همه چشم به راهت هستیم ای کاش یک خبری بدی که چی شده در پناه حق.

ترانه عزیزم ای کاش بیایی و بیشتر باهامون در مورد خودت و وضعیتت صحبت کنی .
نگاه نکن رعد بی خیالم ولی از دیشب که این پستو خوندم اولش که فک کردم قصد رفتن داری و آخر شب تازه فهمیدم چی شده .
ولی تا نیمه شب بیدار بودم . خواب به چشمم نیومد .
ای کاش بتونیم با هم تلفنی در ارتباط باشیم . وای من که مجبور به سکوتم .
بیا و اصلا تسلیم بیماری نشو . من بیشترین مشکلم سرگیجس . میدونی چرا ؟چون همیشه حس کردم من توان مبارزه با این مشکلو ندارم . از همون اوایل خیلی ازین درد هراس داشتم . ای کاش درد بود .
اگه میتونستم بهش بخندم میدونم که اینم نیست میشد . جالبه که دکتر میگه سر گیجه یکی از بی اهمیت ترین مشکلات ام اسه . ولی من از همون اول متاسفانه در برابرش زانو زدم

درود
یه بار اینجا پست زدم و توصیه کردم بیایم هر بار برای رفع مشکلات یکیمون انرژی مثبت بفرستیم!
باورتون نمیشه که اون موقع خودم چنان غرق مشکل بودم که اصلا اعتقادی به اون چه مینوشتم نداشتم و فقط مثل آدمی که در حال غرق شدن دست به هر تخته پاره ای میگیره شاید بیشتر از هر چیز قصدم جلب توجه بود تا انرژی مثبت.
ولی میخوام بهتون بگم که بعضی وقتها حتّی اون چه پیش میاد ورای انتظار خود ما هم میتونه باشه!
یه حسی بهم میگه اون چه ترانه نوشته دقیقا همونی بوده که از قلبش بر اومده و نه اغراقی توش هست و نه اظهار ناامیدی میکنه.
منتها برای من و شما یه فرصت دوبارهست!
به این خاطر اینو میگم که شرایطی که من الان دارم با اون چه باعث شد پست انرژی مثبت رو بنویسم خوب دقت کنید، زمین تا آسمون بهتر شده! خوب گوش کنید! زمین تا آسمون بهتر شده!
پس بیاید یه بار دیگه هم این فرمول رو امتحان کنیم!
هر کدوم از ما، از حد اقل یک دقیقه تا هر چقدر دیگه که دلمون خواست فقط به دوستمون فکر کنیم و با هر اعتقادی که داریم، خواستار این باشیم که مشکلاتش حل بشه و به آرزوهاش برسه!
ترانه نوشته: «به من گفتن اگه بیماری .. باشه فرصت خیلی کوتاه می شه»
خب. اگه یعنی یه احتمال!
احتمالی که همون قدر که امکان وقوع داره، با خواست قلبی همه ی ما میتونه چندین برابر هم امکان عدم وقوع داشته باشه!
به هر حال به جای نشستنو غصه خوردنو نگران بودن، حد اقل برای چند دقیقه هم که شده، این بهترین کاریه که میتونه از دست ما برای کمک به یک دوست بر بیاد و من هم خودم این کار رو میکنم، هم همه ی شما رو به انجام این کار توصیه میکنم!
مطمئن هم هستم تإثیر مثبتی برای همه مون خواهد داشت.

سلام, من واقعا نگران شدم, اما, نمیخوام بپرسم که برای ترانه عزیزِ محله چه اتفاقی افتاده, فقط دو کار رو انجام میدم
اول این که از خدا میخوام اگه مشکلی هست تبدیلش کنه به یه مسئله حل شده, و دوم فقط یه خواهشِ از یکی از بهترین هم محله ایهامون
ترانه خانم عزیزم
بار ها و بارها شده که با پستهای شما خیلی چیزا رو یاد گرفتم و راه مبارزه با خیلی از موانع و مشکلات رو آموختم
آخرین پست پند آموزتون رو که یادتون هست, چه قدر درد دل کردم و چه قدر واقعا سبک شدم, آخه تمام حرفام رو زدم
پس شما که یه هم محله ای واقعا برتر و عالی در نظر ما هستی, میخوام ازتون خواهش کنم اگه دوست داشتید در مورد مشکلتون با کسی درد و دل کنید
مطمئن باشید که صدها گوش شنوا توی این محله هست تا شنوای حرفای دلتون باشه
شمام میدونید که ما هم محله ایها دوستتون داریم
پس به امید دوست داشتن و محبت بیشتر
منتظر سلامتون هستم توی همین دنیا

سلام بر ترانه ی محله ی خودمون من که دعا میکنم هرجا که هستی صحیح و سالم و شادمان بمونی و برگردی پیش ما ولی ترانه خانم باید پیش ما تو همین محله برگردی همه ی منتظر بازگشتت هستیم خیلی هم زود من که بی صبرانه منتظر خوندن نوشته های زیبات داستان پر معنات و صندلی های داغت که واقعا هر کدوم ایده های نابی بود که از سمت تو هم محله ای عزیز یاد گرفتم هستم

سلام بر ترانه خانم و همه دوستان.
من واقعا از خواندن این پست ناراحت شدم. من نمی دونم چه مشکلی پیش اومده که از رفتن حرف می زنید. خدا نکند. شما یکی از دوستان خوب ما هستید. من اصلا باور نمی کنم که شما بیمار باشید. امیدوارم هر مشکلی دارید به لطف خدای بزرگ برطرف بشه.
براتون دعا می کنم.
امید و توکلتون به خدای بزرگ باشه.

درود! دیروز دوستی با من تماس گرفت و گفت برو پست ترانه را ببین و من از دیشب روی این پست و نظر دوستان هستم، چند روز پیش از شخصی شنیدم که پدری دور دختر بیمارش میچرخه و آرام زمزمه میکنه خدایا من عمری طولانی داشتم و حالا از تو میخواهم جابجا کنی… پس از چند روز پدر از دنیا میره و دختر نجات پیدا میکنه و سالیان سال با خانواده اش زندگی میکند، بارها دیده و شنیده ام افرادی که قرار است به اتاق عمل بروند روز قبلش مرغ یا خروس یا گوسفندی قربانی میکنند و به فقرا میدهند و پس از عمل جراحی خطرناک به زندگی برمیگردند، حالا اگه واقعا مشکلی باشه من پیشنهاد میکنم جان پرنده یا چرنده ای را فدای خود کنید و زندگی دوباره ای برای خود رقم بزنید، ببین ترانه هر یک از این دوستان چگونه ابراز احساسات میکنند… پس تو هم سعی کن جواب احساس دوستان را دوستانه بدهی و آنطور که دوستان میپذیرند رفتار کنی، در این محله تو جز اصلی ها هستی و با برنامه ها و پستهای قشنگت درسها به ما دادی که نمیتوانیم دوریت را بپذیریم، پس باش و با صبوری باش و از نا امیدی مگو!

سلام.
با دیدن این پست خیلی متاسف شدم. ولی نا امید نشدم.
همینطور که خودتون فرمودید ترانه جون منم با تموم وجودم به خدا اعتماد دارم.
مطمئنم رهاتون نمیکنه پس با تموم وجودم ازش واستون طلب صبر و آرامش و در نهایت شفاعت رو دارم.
به امام رضا، طبیب طبیبان میسپرمتون و منتظر شنیدن خبری از حال خوب و سلامتیتون هستم.
به امید دیدار

سلام، چقدر نگران شدم و مطمئن باشید که هر روز برای خواندن خبری از شما به محله سر می زنم. درد و درمان همه نزد او است. امیدوارم اگر دردی هم هست، آن را فقط برای آزمودن و تعالی به شما داده باشد و به زودی درمانش را به عنوان پاداش امیدتان به شما عنایت فرماید. حقیر پیشنهاد می کنم یک نذر معنوی بکنید و انشا الله ما را هم به زودی از نگرانی درآورید. الآن ۷ سال است که به من گفته اند که کلیه هایت در حال از کار افتادن است ولی به لطف خدا هنوز از کار نیفتاده است. به خدا می سپارمتان.

سلام ترانه جون. از وقتی این پست رو خوندم دلم پر غصه شده. حتی نتونستم یه کامنت بنویسم. خدا میدونه که اندازه ی خواهرم واسم عزیزی و دوست دارم.
توکلت به خدا باشه. هیچ چیز به اندازه فکر مثبت نمیتونه کمکت کنه.این تفکر مثبت همون توکله. ما هم هر روز برات انرژی مثبت میفرستیم. ولی خواهش میکنم که هر یکی دو هفته یک بار ما رو از سلامتی خودت با خبر کن. بیصبرانه منتظر پست های بعدیت هستیم.

بنام الله
سلام و حتما هم سلام ترانه
ترانه جونم من هم کنار دو فرزند کوچولویت دست بر دعا منتظر بهبودی تو دوست گلم هستم
یادته خودت تلفنی بهم گفتی که منو دوسم داشتی و منم گفتم منم همینطور عزیزم. پس خواهش میکنم به حرمت دوست داشتنمون با بیماریت بجنگ.
ما همه منتظر پستهای صندلی داغ ترانه هستیم زودتر برگرد با سلامتی برگرد.
ترانه تو یکی از اون شخصیتهایی هستی که خیییلی برام قابل احترامی، گلم دلتنگ صدای دوست داشتنیت هستم.
ترانه با سلامتی کامل برگرد، آخه قرارمون این بود دوتایی برای آزمون دکترا آماده بشیم. پس بدو بدو که جا نمونیم
در پایان برای شما دوست خوب هم محلی خوبمون ترانه سرای محله گوش کنی، و یکایک پزشکان زحمتکش دنیا خصوصا چشم پزشک خوب و مهربون خودم آرزوی سلامتی دارم.

وای خدای من این چه پستی است این چه مطلبیست که خوندم!!! ترانه ی نازنین و مهربون محله خواهش میکنم از این شوخیها با ما نکن. خواهش میکنم از مریضی درد و اینجور چیزا با ما نگو. ترانه ی مهربون ما طاقت شنیدنش را نداریم. ترانه خواهش میکنم بگو که شوخی کردی بگو که هیچی نیست بگو که خوبی بگو که همون ترانه ی مهربون و با صفا هستی و خواهی بود. ترانه کاش نبودم و هرگز چنین مطالبی را نمیخوندم. ترانه از غصه و بغض یارای نوشتن و فکر کردن ندارم. ترانه بهترینها را برای همیشه برایت آرزو دارم. ترانه ی مهربون صبور و بردبار باش. ترانه سالم سعادتمند باشی. ترانه پاینده و پایدار و برقرار باشی.

دیدگاهتان را بنویسید