درود بچهها
خدمت رسیدم با یه «از هر دری سخنی» دیگه.
خب از کجا شروع کنم!! خب برمیگردم به حدود یک ماه پیش که رفتم به دانشکدۀ دندون پزشکی. رفتم و خودمو گذاشتم در اختیار اطبا از نوع جدید و دانشجو و از نوع قدیمی و استاد و دکتر درست حسابی خخخخخ. خلاصه معاینات متعدد و مکرر بعمل آمد عکسهای فراوان گرفته شد، و در نهایت به این نتیجه رسیدند که اول از همه دندانهای مبارکم باید جِرمگیری شوند و بعد از روی اجبار باید با یکی از دندانهایم بدرود گویم.
چه غمانگیز! خلاصه کار بدست دوشیزهای نورسیده و درآستانۀ دکتر شدن سپرده شد. در دو نوبت به جِرمگیری پرداخت و در نوبت سوم دندان بزحمت افتاده را کشید.
بعد از جِرمگیری و کشیدن پس از مشورتهای زیاد به این نتیجه رسیدند که لثه های مبارکم هم رو به تحلیل رفتن هستند و بحث بر سر اینکه باید چه کرد! خلاصه یکی نظر داد که بهتر است عمل شود و مقداری مواد استخوانساز تزریق شود بلکه از تحلیل رفتن بیشتر جلوگیری شود و دیگری نظر داد که اگر لثه باز شود همین خود سبب تحلیل رفتن بخشی از لثه خواهد شد.
خلاصه قرار شد که جراحی مختصری صورت گیرد و جرمگیری عمیقتر و زیر لثه@ای صورت پذیرد، که خب انجام شد و باید در نوبتهای دیگر هم مراجعه کنم تا کارهای بیشتری انجام شود.
حال غرض از این قصهها و بلبلزبانیها این است که بگویم بچهها به بهداشت دهان و دندانتان اهمیت دهید. مرتب مسواک کنید از خمیردندان حاوی فلوراید استفاده کنید از نخ دندان استفاده کنید و خلاصه اجازه ندهید این سرمایۀ گرانبها مفت از چنگتان بیرون رود.
و دیگه اینکه اگه دسترسی دارید به دانشکده های دندانپزشکی استان و شهرتان بروید تا هم دانشجویان برای یادگیری کیس داشته باشند و هم از نظر هزینه نسبت به بیرون مبلغ کمتری پرداخت کنید.
دیگه اینکه من بالاخره یه لپتاپ خریدم، یه لپتاپ با مشخصات: سی پی یو کُر5 رَم4 گرافیک1گیگ هارد500. حال متخصصین و مطلعین بگویند که آیا انتخابم خوب بوده یا نه؟ در ضمن من این لپتاپ را به مبلغ760هزار تومان خریدم یعنی دست دوم است، راستش تو دیوار تبلیغ یه مغازه رو دیدیم که میگفت لپتاپ و تبلت استوک داره. تماس گرفتم و طرف تایید کرد که از شرکتهای خارجی لپتاپهای دست دوم اما مطمئن تهیه میکنه. خلاصه منم دل زدم به دریا و خریدم. حالا اگه از دوستان کسی خواست که از این مغازه خرید کنه بگه تا آددرس و شماره تلفنش رو بهش بدم. فعلا که ازش راضیم و مشکلی نداره. راستی یه صفحه کلید ژلاتینی که قابلیت تا شدن داره هم خریدم تا مجبور نباشم از کلیدهای خود سیستم استفاده کنم همچنین یه اسپیکر اکسترنال هم خریدم تا کمتر از اسپیکر سیستم استفادهه کنم و در نتیجه مجبور نباشم مرتب رو دستگاه چمباتمه بزنم و بتونم تا حدی با فاصله از سیستمم استفاده کنم.
دیگه اینکه سهشنبه هم رفتیم دانشگاه اصفهان تا دوباره مجتبی و خواهرش رو ببینیم و تسلیت بگیم، از دیدن بچهها و هممحلهای ها خوشحال شدم بخصوص از دیدن علی کریمی عزیز که واقعا این پسر خییلیی خوشقلب و با مرامه. با چه سختی و مشقتی خودشو رسونده بود به اصفهان. ولی یه ناراحتی از دستش دارم و اون اینکه حتی یه روز هم حاضر نشد پیش من بمونه و همون سهشنبه برگشت تهران. اگه بخوام بدبینانه به قضیه نگاه کنم باید بگم به این دلیل نیومد پیش من و لااقل یک شب پیش من نماند که استراحت کنه که اگه منم رفتم تهران نرم خونهشون، خخخخ ولی من بدبینانه به قضیه نگاه نمیکنم بلکه میگم که واقعا وقت نداشت و میگفت که مادر و خواهرش تنهایند و درست نیست که تنهاشون بذاره.
از اتفاقات خوب دیگر این ملاقات، دیدن فروغ خوب محله بود که برام غیر منتظره بود و بسی بسیار خرسند گشتیم. و باز یه اتفاق خوب دیگه اینکه زهرا خواهر مجتبی هم قول داد که بیاد و در محله ساکن بشه و یه ذره از برادر پر تلاشش یاد بگیره و اونم فعال بشه که امیدوارم بقولش عمل کنه.
همچنین زهره و رهگذر هم بودند که بودن آنها هم مزید شعف و سُرورمان شد.
دیگه اینکه مدتی قبل رفته بودم منزل آقای رحیم هاشمی. آقای هاشمی و همسرش رو کسانی که تو اردوی گوشکن در نجفآباد بودند دیدند و باشون آشنا شدند، حیفم اومد که از هنرنمایی این بانوی محترم و گرامی چیزی نگویم. قضیه اینه که این بانوی زحمتکش یه تخته فرش رو از حفظ بافته است یعنی برخلاف قالیبافهای دیگه که از روی نقشه قالی میبافند این بانوی روستائی زحمتکش ولی با ذوق بطور ذهنی و طبق تصورات و تخیلاتش قالی بافته است. البته من که شرمندۀ خودم هستم که قادر به دیدن زیباییها نیستم ولی آنطور که خودش و دیگران توصیف میکردند نقشۀ تخیلی و ذهنی این بانو بسیار زیبا و جالب و جذاب است. حالا اگه رهگذر که نقاشه و در این زمینه تخصص داره میتونه به منزل آقای هاشمی بره قالی رو از نزدیک ببینه و حتی عکس و فیلم ازش تهیه کنه و در محله و جاهای دیگه قرار بده خلاصه اینکه فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه خخخخخخ.
و دیگه اینکه مدتی قبل که در سفر بودم سری به مهدی ترخانۀ عزیز و نازنین زدم. ضمن آشنایی و گپ و گفت زیاد با خود مهدی که برام بسیار لذتبخش بود، با همسر و بچههای مهدی هم آشنا شدم و اونا با محبتهاشون منو شرمنده کردند. از آیدا کوچولوی قشنگ و دوست داشتنی بگم که وااییی خدای من چقدر این فرشتۀ کوچولو دوست داشتنیه و چقدر مهربونه. از بچههای تهرانی میخوام بخاطر دیدن آیدا کوچولو هم که شده یه سری به منزل مهدی بزنند. و از پسر مؤدب و دوست داشتنیش بگم که ظاهرا اسمش آرین بود شایدم اشتباه میکنم ولی تو همین مایهها بود این پسر نازنین واقعا خواستنی بود. و اما آقا مهدی ما یه لیلی بسیااار مهربون هم داره که از محبتش هرچی بگم کم گفتهام. با اینکه زمان زیادی نیست که در شرایط جدید قرار گرفتهاند ولی همچنان با صلابت همپا و همراه مهدی حرکت میکنه. او از دوست داشتنشون برام تعریف کرد از اینکه مهدی یکه و تنها از تهران میره شمال برای خواستگاری و پدر لیلی هم از این جسارت و شهامت مهدی خوشش میاد و با خواستگاریش موافقت میکنه. از اینکه اونقدر مهدی رو دوست داشته و بهش وابسته بوده که وقتی مهدی راننده اتوبوس بوده میرفته همراهش تا مبادا کسی قصد تور کردن آقا مهدی رو نکنه، خخخخ. خلاصه لیلی همچنان هم برای مهدی ما لیلی است و هم یک فرشته به معنای واقعی. او در همۀ کارها همراه مهدی است و حتی تو امور کامپیوتر که کمتر خانمهای بینا بهش دل میدند با مهدی همکاری میکنه. حتی بهش گفتم که اگه تو مححلۀ نابینایان یه پست بزنم میای به کامنتها جواب بچهها رو بدی با متانت موافقت کرد، و حالا امیدوارم که ایشونم بقولش عمل کنه و ما شاهد حضور پر مهرش در محله باشیم.
خب بچهها راستی راستی شرمنده خیلی طول کشید، بنا نداشتم اینقدرطولانیش کنم و فقط میخواستم چند جملهای با صفحه کلید ژلاتینی که همین دیروز ینی پنجشنبه 5آذر خریدم بنویسم تا کمی تمرین کرده باشم، که دیگه میبینید که اینطوری شد.
پس همینجا ختم کلام میکنم
به امید اینکه شماها هم هرزگاهی از اتفاقاتی که براتون افتاده و تجربیات جدیدی که کسب کرده اید بنویسید و بگویید.
فعلا تا درودی دیگر بدرود
مهرتان پایدار نازنینانم دخترا و پسرای دوست داشتنیم خواهرا و داداشای گلم.
36 دیدگاه دربارهٔ «یه از هر دری سخنی دیگه»
چون تو متن یادم رفت بگم همینجا از علی کریمی عزیز عذرخواهی میکنم که سهشنبه قرار شد باهم بریم دانشکده دندانپزشکی چون به من گفته بودند که بیشتر از نیم ساعت کارم طول نمیکشه و بعد با هم بریم دانشکده ادبیات که نشون به اون نشونی که کارم تا ظهر طول کشید و جالب اینکه همش زیر دست دکترم بودم و داشتند کار میکردند و نتونستم بهش اطلاع بدم که من کارم طول میکشه، و خلاصه علی وقتی دید خیلی طول کشیده و من نیومدم خودش آروم آروم پرسون پرسون رفت خونه کلثوم نه چیه آهان رفت دانشکده ادبیات و خلاصه من شرمندهش شدم آخه قرار چهارشنبه داشتم که پزشکم بهم زنگ زد که دلش برام تنگ شده و اگه میشه لطف کنم سهشنبه برم خخخخ منم که دل رحم!!! دلم نیومد جواب منفی به دختر مردم بدم. خلاصه علیجون بازم شرمنده.
عرض ادب عموی خون آشام…خخخخخخخخ… خوب شدین یا نع آخرش؟
مرسی مام از دیدن شما هم خوشحال شدیم هم نگران شدیم هم وحشت زده شدیم…خخخخخ… انشالله که خوب شه دندوناتون زودتر… خانم هاشمی رو هم بدم نمیاد برم فرششون رو ببینم… در واقع کنجکاوم که برم ببینم… چون به نقشه فرش و گلیم علاقه زیادی دارم خودم… و دوستای طراح نقشه فرش هم زیاد دارم…ولی یه کم فعلاً درگیرم… هر وق آزاد شدم چشم…
خوش باشید و سلامت
درود بر مهربانو رهگذر گرامی محله، آره اون روز واقعا همه تعجب کرده بودند که چی شده وقتی از دانشکده دندونپزشکی می اومدم یه ماشین ایستاد و سوارم کرد ازم پرسید دندونپزشکی بودی منم گفتم بله فکر کردم چون نزدیک دانشکده سوارم کرده اینطوری حدس زده، بعد که اومدم اونجا و تو هم اون طوری گفتی و وقتی هم داشتم برمیگشتم خونه همسایهمون سوارم کرد ولی چیزی نگفت تا اینکه فرداش دوباره میخواستم برم جایی باز با همسایه برخورد کردم باز سوارم کرد صحبت از دکتر و درمون شد که گفتم منم دیروز رفته بودم دندونپزشکی که یهویی گفت آهان پس پفته بودی دندونپزشکی من دیدم که چقدر خونی بودی خخخخ خلاصه این نابینایی یه مصیبتی هاااا. اگه میتونستم ی نگاهی به آینه بیندازم میتونستم خودمو سروسامون بدم. مرسی از حضورت رهگذر خییییلیییی با مرامی هر وقت خواستی بری خونه آقای هاشمی بگو تا هماهنگ کنم واقعا زوج مهمون نواز و دوست داشتنی هستند. این زنوشوهر فقط با عزیز و عزیزم همو صدا میکنند و خلاصه میتونند الگو برای خیلیها و ازجمله خودم باشند.
سلام
از هر دری سخنی خوبی بود.
آفرین به خانم هاشمی و آفرین به خانم ترخانه اما یه کم بدبین تشریف دارن این لیلی خانمی ما هااا خخخ
دیگه کاش میبودیم و زهرا و مجتبی رو از نزدیک میدیدیم که دوستان به جای ما دیگه دندوناتونم فدای سرتون اشکالی نداره دندون مصنوعی رو گذاشتن برا همین وقتها دیگه خخخ
دیگه ممنون از پست.
موفق باشید.
درود پریس خوبیییی مهربانو؟ تو از کجا میدونی که لیلی خانم بدبین تشریف دارند از مطالب من اینطور برداشت کررردی یا شناخت قبلی داااری من که بدبینی در ایشون ندیدم. داره شرایط سختی رو تجربه میکنه. یکی از نگرانی و ناراحتیهاش نگاههای کنجکاوانۀ مردمه که کمی عذابش میده. میگفت که در مراسمی یکی از همراهان یکی از معلولین جسمی ازش پرسیده که تو چرا با این آقا ازدواج کردی. شوربختانه ما مردم فضول و بد اخلاقی هستیم که دوست داریم از همۀ سر و سور دیگران سر دربیاریم به هر حال همه باید کمک کنند تا این لیلی خانم خوب و مهربون خودشو پیدا کنه که البته خوشبختانه این اتفاق افتاده و بسیار با نشاط و پر انرژی مشغول ادارۀ زندگیش است. تشکر پریسیمای مهربون از حضورت.
سلام عمو عالی بود
راستی کلک گفتی لپتاپ خریدم تو اسکایپ
ولی نگفتی که کیبوردم خریدی
کیبورد و اسپیکر مبارک
تبریک لپتاپو که تو اسکایپ گفتم
فداییییی دااااااری زیاااااد
درود علی جون خوبی پسرررم؟ من که تو متن نوشتهام که دیروز خریدهام. خیییلی با مرامی علی اصغر نازنین. موفق باشی درسها رو هم درست حسابی بخون بااشه پسررررم؟
سلام به شما عمو حسین .امید که خیلی زود خوب شین .اما خداییش هرچقدر هم این بهداشته رعایت بشه مگه میشه از این سرما خوردگی در امان .موند !! .سلامت باشید
درود بر مهربانو زینب یا زینت محله. آره دخترم از سرماخوردگیم میشه تا حد زیادی جلوگیری کرد مواظب باش خیلی گرم و سرد نشی و مهمتر اینکه بدنتو در مقابل مریضی و سرماخوردگی مقاوم کن مثل مصرف ویتامین3 . و دیگه اینکه باید به ورزش اهمیت بدیم. راستی قصد دارم تو یه پست دیگری دربارۀ ورزش بیشتر حرف بزنیم البته اگه یکی از ورزشکارها چنین پستی بزنه خیلی بهتره یعنی حرکات صحیح ورزشی را توضیح بده تا یه وقت اشتباهی ورزش نکنیم و بجای درستکاری خرابکاری نکنیم و بیخودی خودمونو خسته نکنیم. زینب بانو تشکر از حضورت. مهرت پایدار.
سلام به حسین خان پسر زبرو زرنگم .
از مهدی خبری نیست بعد شما میگی که خانومش هم قول داده بیاد هاهاها
ی زنگ بزن به میتی کمون و بگو رععععد بزرگ توی شب نشینی چند شب پیشا هی سلامت کرد ولی توی اون شلوغ مولوغی نشنیدی خخخخ
به چشم خواهری خانومش خیلی برازنده و دانا و فهیمه که تونسته ….
خب بقیه حرفام بمونه برای وقتی که هم شهری رعععد با خانوم بچهاش تشریف آوردن خخخ
درود داداش رععععد خوبییییی. باشه اطاعت امر میکنم. ممنون از حضورت مهرت پایدار
درود بر عموی دوست داشتنی محله. آخه عمو چرا ما رو شرمنده ی لطفات میکنی. ما که جز انجام وظیفه کاری نکردیم.
ما هم از دیدار مجدد با دوستان بسیار خرسند گشتیم به خصوص که کپی خانم کاظمیان هم زیارت کردیم.
خودش میاد توضیح میده که داستان از چه قرار بود.
چون از هر دری سخنی هست بگم که وقتی دوستانی رو که لباس گرم پوشیده بودند رو دیدم, خودم داشتم از گرما میپختم.
دیگه بگم که یکی از دوستانمو که مهندس برق هم هست بعد از چهار سال دیدم و خیلی خوشحال شدیم و بسیار ما رو مورد لطف و تفقد قرار داد.
باز هم بگم که چند روزی اینترنتم به دلیل تعمیرات مخابراتی قطع بود که با پیگیریهای مکرر و دو بار مراجعه ی حضوری مشکل رفع شده فعلاً.
خالاصه در پایان هم بگم که عمو تو چه خوب و چه بدبینانه نگاه کنی, چیزی از بزرگواریت کم نخواهد شد پس دیگه قول بده که ما رو از این بیشتر شرمنده نکنی
گفتم در پایان ولی جملات زیادی مثل برق و باد از ذهن ناقصم میگذره.
در مورد لپتاپ هم یا تلفنی یا اسکایپی باهات می حرفم و کلاً خریدنت مبارک باشه هم حال هم آینده.
آهان یه در پایان دیگه ای اومد تو ذهنم اینکه ما شرمنده ی مجتبی واقعاً میگم شرمنده ی مجتبی هستیم که از این بیشتر از دستمون بر نیومد.
در آغاز این پایان و پایان این آغاز هم بگم که ما مخلص همه ی بروبچه محله هستیم دربست تو راهی هم سوار نمیکنیم.
درود علیجون خیییلیییی با مرام و با معرفتییی پسرررر. دوستت دااارم موفق باشی تشکر از حضورت مهرت پایدار نازنین
رهایی و تمام ببین ها واقعا خیلی برای رعععد عجیب و غیر قابل درکید . خخخ
چه اشکالی داشت برید جلو و به حسین خان میگفتید که صورتت و پاتسمانت خونی شده .
حسین خان خدا به ببین های اطرافت ی زبون دراز و بی رودربایستی عطا کنه . هاهاها واقعا حرصم گرفته . خخخخ
واقعا که هههه
رعد بزرگ اتفاقا رهگذر گفت که ازشم تشکر کردم و به دستشویی مرکز مشاوره رفتم و شستشویی کردم ولی چون جراحی لثه کرده بودم ظاهرا خونریزی ادامه داشته پس انتقادی به رهگذر محبوب وارد نیست. تشکر از همدلیت داااش.
سلام عمو. کارت درسته لپتاپ نوم خریدی و باهاش حال می کنی، راستی نگفتی رو لپتاپت ویندوز چند نصب کردی؟ 7؟ 8؟ یا نکنه 10 خلاصه هر چی که هست امیدوارم که حالشو ببری. بعدشم از شواهد مشخصه که آدم مهمون نوازیم هستی. اهل سفر و خوش مسافرت، خلاصه هر چی صفت خوب بود تو جمع کردی که پس چی موند واسه ما؟ ههههههه. همیشه موفق و پیروز باشی، راستی یه چیزی، تو همیشه از بچه ها تعریف می کنی از خودشون و گاهیم از لیلیاشون، ولی از لیلی خودت تا حالا نگفتی یا من نشنیدم، آره خلاصه یه سوزنم به خودت بزن عمو. آخرشم می خوام بگم، مهدی ترخانه واقعا راننده اتوبوس بوده؟ یعنی می خوای بگی پایه 1 داشته؟ پس لازم شد خودش بیاد و داستانشو تعریف کنه، بازم ممنون بای.
درود بر عقاب تیزپرواز محله. دوست مهربان شما به من نهایت لطف رو دارید من در مقابل خوبیها مهربونیها و خوش مشربیهای شماها هیچم. اگه وقت کردی یه سری به صندلی داغم بزن شاید چیزهایی دستگیرت بشه. درسته مهدی ترخانه پایه1 داره و راننده اتوبوس هم بوده که متاسفانه تو یه حادثۀ رانندگی چشماشو از دست میده. ولی با همۀ مشکلاتی که داشته رفتهه کامپیوتر یاد گرفته از فعالین فضای مجازیه و به امور فنی هم وارده و یکی دو پست فمی هم گذاشته که کاش ادامه پیدا کنه. تشکر از حضورت دکتر جون. مهرت پایدار نازنین.
سلام عمو.
اولا لپتاپ تازه مبارک.
امیدوارم به زودی کار دندونهاتون تموم بشه,آره مامان من هم که امسال کلی درگیر دندونپزشکی شده بود همش میگه که مراقب دندونهاتون باشید,از دندون مصنوعی خیلی بدش میاد,میگه هیچی دندون خود آدم نمیشه.
درود بر مهربانو فاطمه. حق با مامانته به حرفش گوش بده مواظب دندونهات باش. ما چون دندونهامو نمیبینیم شاید کمی در رسیدگی بهشون سهلانگاری کنیم ولی باید از تجربیات دیگران عبرت بگیریم. بنظر من آنچه که بهش شاکر بودن میگند همینه که آدم از اعضای بدنش خوب مراقبت کنه تا کاراییشون هرچه بالاتر بره و سالم بمونند. تشکر از حضورت مهربان. مهرت پایدار.
سلام
انشاءالله مبارک باشه
فقط اگر اشکال نداره آدرس و شماره ی اون لپتاپ فروشی رو بگید
درود فرامرز. خواهش میکنم عزیزم. آدرسش که تو اصفهانه نمیدونم شما کجایی هستی. ولی شمارشو میذارم تا بتونی باش مشورت کنی. 0313 267 80 72 اسمش آقای کچویی هست و اسم مغازهاش هم فراسیستم هست. تشکر از حضورت فرامرز
سلام عمو
الهی
الانی امیدوارم حالتون خوب شده باشه/
لپتاپتون مبااااارکه
صفحه ژلاتینی و اسپیکرتون هم مباااارکه
اوه اوه چقدر اتفاقای خوب خخخخ
امید که بازم اتفاقای خوب داشته باشین
عمو جان
رام رام
درود سیتای مهربان محله. دخترم اومدن تو و تبریک گفتنت هم مباااارکه. تشکر میکنم از حضورت مهربان سیتا. پیروز باشی مهرت جاودانه.
بابا عمو جان بهبه چه نوشابه خنکی تو سرمای روز جمعه ای میچسبه خخخخ
سلام عمو جون
چون فردا امتحان دارم با عجله مینویسم.
اولا امیدوارم هرچی سریعتر خوب بشید
دوما تمام وسایلی که خریدید مبارکا باشه انشا ال… چیزهای بهتر به دنبالش بیاد
سوما امیدوارم شما و همه ی اهالی محل بهار تشریف بیارید بوکان. خیلی دوست دارم. و خوشحال میشم اگه بچه ها بیام اینجا.
بازم سپاس و همیشه شاد باشید عمو
سلام به همه و شما عمو حسین عزیز که بزرگتر این جمع هستید از هر دری صحبت کردید و چه خوش گفتید اگر صلاح می دانید پیشنهاد بنده حقیر رو هم لحاظ کرده و روی آن فکر و نهادینه کنیم در این اینترنت یا همان صفحات مجازی که امروز خیلی از نابیناها با آن سر و کار دارند و به هر حال هزینه و وقت و انرژی می گذارند چند نکته جای تامل دارد
از هم کپی می کنند
به هم می توپند و منم منم می کنند
هزینه هایشان رو از جیب مبارک یا از این و آن جهت رو کم کنی و خدائی کم نیاوردن جورش می کنند
جناح بندی می کنند چند نفر دور این و چند نفر دور آن
فکرها شبیه هم و بعضیها خیلی خوب و جالب ولی نیازمند همکاری و کمک دیگران که فنی هستند تا به نتیجه برسد
همه همدیگر رو رصد می کنند ولی می گویند من تا به حال این چنین سایتی ندیدم
و خلاصه صد مطلب دیگر که نگفته خود می دانید غرض این هست که این مدیران سایت های نابینائی با هم نشسته و یک سایت دیگر و با نام دیگر منتهی متحد و کمک حال دیگر بنا کنند تا هم تکلیف من نابینا معلوم شود که باید چند جا رو سر بزنم و هم اینکه مبلغی هر چند کم به عنوان حق عضویت ماهانه از اعضائی که استفاده می کنند جمع و صرف هزینه های این سایت شده و بقیه را تعطیل کنند
امید که مقبول افتد تا چند مدت به قول امروزی ها نت نمیام مطلبی بود این هم شماره ام تشکر09128425520 نبی لو
درود بر سجاد نازنین. دوست عزیز تشکر میکنم از حضورت. امید که مدیران سایتها سخنان شما را آویزۀ گوش قرار دهند. هرچند که بعید میدانم که چنین تجمیعی صورت عملی بخودگیرد و البته مطمئن هم نیستم که تا چه اندازه منطقی هم هست که فقط یک سایت وجود داشته باشه. سجاد جان دنیا دنیای رقابتهاست دنیای اختلاف سلیقهها و دیدگاههاست. به هر حال سخن و مطلبت از سر دلسوزیست و جای تشکر و قدردانی داره. بازم تشکر میکنم از حضورت مهرت پایدار مهربان سجاد.
سلام.
عالی نوشتید.
به نظر من که البته متخصص نیستم ولی متخصص ها رو دوست دارم خخخخ لپتاپ خوبی خریدید راستی نگفتید چه مارکی؟
در مورد دندان پزشکی هم پیدا شدن کیس برای تمرین دانشجویان باعث خنده ام شد که واقعاً خیلی جاها همین طوره و فقط دندون پزشکی ها رو شامل نمیشه.
بقیه مطالبتون هم قشنگ بودند.
موفق باشید.
درود بر حسین آگاهی عزیزم. مارکش دل هست. از ابراز لطف و محبتت هم سپپاسمندم حسینم. مهرت جاودانه.
سلام لپتاپتون مبارک
عالی نوشتید
مرسی رضای عزیزم. تشکر میکنم از حضورت و تحسینت گوشات عالی شنیده گلم. موفق باشی مهرت جاودانه.
سلام بر عموی محله با تشکر از مطالب جالبتون،امید که بحث آموزش ورزش نابینایی و مطالب پزشکی در محله پیگیری شود.با سپاس
خوشحال شدم دیدمتون، ایشالا که مجبور نشین دندوناتون رو بکشین،
تلنگری بود واسه خودم، مرسی
سلام عمو جان
از لطفی که داری متشکرم بچه ها سلام می رسونند لپ تاپ نو مبارک باشه ولی به جاش لپ تاپ من قاطی کرده و این کامنت رو هم به کمک آرین نوشتم . امیدوارم دوباره ناپرهیزی بکنی و تهرون تشریف بیاری
ای کاش ما هم میتونستیم به مجلس ترحیم مجتبی می آمدیم , روح اون بزرگوار شاد . به زودی مشکلم حل میشه و بیشتر میتونم از محضر شما استفاده کنم .
به هم محلی خوبم , رعد بزرگ هم سلام مخصوص می فرستم .
سلام آقای موحدزاده خیلی خوبه که شما اینقدر فعال هستید دست شما درد نکنه من که اصلا حوصله ی پست گذاشتن را ندارم اما تو کامنت گاهی از تجربیاتم میگم
اما من پارسال 7 دندون روکش کردم که هزینهش حدودا 3 1000000 تومان شد در ضمن این را هم بگم که من از دندان پزشک ها خیلی میترسم من با زور رفتم اونجا
سلامی دوباره پس نوشته ما هم چیزی غیر از این نبود
دنیا دنیای رقابتهاست دنیای اختلاف سلیقهها و دیدگاههاست
من صحبتم این بود که اگر شما نیتتان نابینا و رساندن اطلاعات به این قشر و خدمت رسانی است بدون چشم داشت دنبال این کار رو بگیریم و منسجم و متحد و قوی عمل کنیم
پس به این نتیجه می رسم که همه دنبال منافعشان و منم منم کردنشان و خودی نشان دادنشان هستند نه به فکر نابینا موفق باشید و لذت ببرید از کاری که می کنید.