بسمه تعالی
در آرزوی پرواز: بازخوانی انشای یک کودک معلول ذهنی
متن سخنرانی ناصر سرگران دانشجوی دکترای حقوق بینالملل دانشگاه تهران به مناسبت گرامیداشت روز جهانی معلولان در نشست تخصصی حمایت از حقوق معلولان در مؤسسه مطالعات حقوق عمومی دانشگاه تهران به تاریخ یکشنبه 15 آذر ماه 1394
در مسائل مربوط به حقوق معلولان افراد با معلولیتهای گوناگون از هر فرصتی جهت استیفای حقوق خود بهره میبرند. معلولان جسمی حرکتی و افراد با آسیب بینایی از این دسته از معلولان محسوب میشوند که در سطح جامعه حضور فعال دارند و در پیشبرد مسائل حقوقی و اجتماعی معلولان مشارکت فعال دارند.
اما گروهی از افراد دارای معلولیت هستند که به دلیل فقدان زبان نقد مورد تبعیضهای ناروا و دو چندان نسبت به سایر معلولان قرار میگیرند. معلولان ذهنی در تعاریف مربوط به معلولیت به جهت اختلالات روانی در زمره گروههای معلولان قرار میگیرند. برای نمونه: کنوانسیون سال 2006 سازمان ملل متحد در خصوص حمایت از افراد با معلولیت در تعریف افراد با معلولیت و در ذیل ماده 1 خود اشعار میدارد:
« افراد دارای معلولیت شامل کسانی میشوند که: دارای نواقص طویل المدت فیزیکی، ذهنی، فکری یا حسی میباشند که در تعامل با موانع گوناگون امکان دارد مشارکت کامل و مؤثر آنان در شرایط برابر با دیگران در جامعه متوقف گردد ».
از اینرو، وظیفه اخلاقی و اجتماعی ما است که حقوق معلولان ذهنی را مطالبه و حمایتهای لازم را از آنها به عمل آوریم.
چند وقت پیش در مرور خاطرات کودکیم به نوشتهای برخوردم که حاکی از نگرش جامعه به یک کودک معلول ذهنی است. تصمیم گرفتم بحث امروز را با یادآوری این نوشته شروع کنم. نوشتهای که در قالب انشا از زبان یک دختر بچه با معلولیت ذهنی است. آنچه که در پی میآید حدود شانزده سال پیش و زمانی که کلاس چهارم دبستان بودم زیر نظر معلمی دلسوز و مهربان به نام خانم ابراهیمی که همیشه قدردان زحمات ایشان هستم و خواهم بود، به نگارش درآمد.
در آرزوی پرواز
زنگ آخر است، آموزگار برنامه فردا را مینویسد. راستی بچهها موضوع انشا چه باشد؟
هرکس چیزی میگوید، ولی آموزگار فکر میکند و میگوید: این موضوع را بنویسید. چه آرزویی دارید؟ بعد ادامه میدهد هر آرزویی دارید و هر حرفی در دلتان است بنویسید.
با خودم میگویم چه بنویسم؟ من که آرزویی ندارم.
در افکار خود غوطه ور میشوم که زنگ میخورد و آقای ناظم بچهها را در صفی منظم به سوی ماشینها حرکت میدهد. از پنجره ماشین به مردم کوچه و بازار نگاه میکنم آنها به محض دیدن ماشین، اول نوشته روی آنرا میخوانند سپس با نگاهی توأم با ترحم به ما مینگرند. وقتی سر کوچه از ماشین پیاده میشوم، نگاهی به نوشته آن میکنم. آموزش و پرورش استثنایی. نمیدانم این کلمه استثنایی چیست؟ که هر کجا میرویم به دنبال ما است معنی و مفهومش چیست؟ چرا مردم از این کلمه وحشت دارند؟
به یاد دارم وقتی برای اولین بار به پدر و مادرم گفتند که باید به مدرسه استثنایی بروم چقدر از شنیدن این کلمه وحشت کردند و وقتی که فامیلها شنیدند چقدر متعجب شدند و میگفتند: استثنایی … بیچاره… بیچاره… به خاطر حرفهای آنها و نگاههای ترحم آمیزشان مدتها از مدرسه میترسیدم.
به خانه میروم لباسهایم را عوض میکنم و همراه خواهر و برادرم به کوچه میروم بچههای کوچه آنها را به بازی راه میدهند و اعتنایی به من نمیکنند. در گوشهای می ایستم و به آنها نگاه میکنم ناگهان توپ به طرفم میآید خوشحال میشوم و ضربهای به توپ میزنم بچهها عصبانی میشوند؛ یکی از آنها به من حمله میکند. آه خدایا چه کار میکنم از خود دفاع میکنم که گریه کنان به طرف مادرم میرود، مادرم با عصبانیت سرم داد میزند چرا بچهها را اذیت میکنی؟ به مادرم میگویند کم مانده بود دختر دیوانه ات بچهام را بکشد. مادرم هم با سیلی مرا به طرف خانه هول میدهد. خدایا به من گفتند که دیوانه ام ولی خودت میدانی که دیوانه نیستم دیوانه نیستم.
بعد از شام پدرم با صدای بلند میگوید حوصلهام سر رفت بلند شوید برویم خانه فلانی. خوشحال شدم، سرم را بلند کردم و به صورت آنها نگاه کردم منتظر بودم تا بگویند زود باش لباست را بپوش برویم که ناگهان مادرم با صدای بلند گفت: چرا ما را نگاه میکنی؟ درست را بنویس تا تو درست را مینویسی ما برمیگردیم. نگاهی به پدر و مادرم کردم و نگاهی به خواهر و برادرم که دست در دست پدر دارند و با خوشحالی لباس میپوشند و با خنده از اتاق خارج میشوند. احساس غم و اندوه سراسر وجودم را فرامیگیرد به طرف پنجره میروم و رفتن آنها را نظاره میکنم.
نگاهی به آسمان می اندازم حتی یک ستاره هم تنها نیست ولی من تنها هستم. به یاد میآورم که این چندمین بار است که تکلیف مدرسهام را بهانه میکنند و مرا با خود نمیبرند. به سراغ دفترم میروم و نگاهی به برنامه فردا می اندازم چشمم به موضوع انشا می افتد. چه آرزویی دارید؟ لبخندی میزنم و با خودم میگویم ما که آرزویی نداریم. دفترم را به کناری می اندازم و در همین موقع چشمم به عکسهای خواهر و برادرم که در قاب عکسهای قشنگ روی میز است میافتد یک لحظه نگاهم به دنبال عکس خودم میگردد متوجه میشوم که عکسم را روی میز نگذاشته اند. نگاهم را به زمین میدوزم که چشمم به کلمه آرزو میافتد. چرا گفتم آرزویی ندارم، مگر آموزگار نگفت آرزو همان خواستههای دل انسان است، دفترم را برمیدارم و شروع به نوشتن میکنم.
دلم میخواهد برای یکبار هم که شده همراه پدر و مادرم به پارک یا به بازار بروم. دلم میخواهد مادرم برای یکبار هم که شده لباس زیبا و پولکدار مثل لباس خواهرم بخرد و مرا یکبار هم که شده به مهمانی ببرد!
دلم میخواهد وقتی مهمان به خانهمان آمد مادرم هم مرا صدا کند و بگوید بیا پیش ما بنشین و مرا از چشم آنها پنهان نکند!
دلم میخواهد برای یکبار هم که شده بچههای محل مرا هم در بازیشان راه بدهند!
دلم میخواهد وقتی از پدرم میپرسند چند بچه داری؟ نگوید دوتا پس من چه؟ مگر من فرزند آنها نیستم!
خدایا مبادا آرزوهای کوچک من در میان آرزوهای بزرگ دیگران گم شود!
شانزده سال گذشت. کودک موضوع انشای ما بزرگ شده است. آیا نگرش جامعه به کودک موضوع انشای ما تغییر کرده است؟ انگار هنوز جامعه ما برای معلولان ذهنی کوچک است.
در اطراف ما چه میگذرد؟
«خبر تکان دهنده از شکنجه معلولان در مرکز نگهداری خصوصی معلولان ذهنی در استان البرز» این مطلب در روز دو شنبه شانزده شهریور ماه 1394 سرتیتر خبرها میشود. خبر حکایت از غل و زنجیر کردن معلولان ذهنی شکنجه، ضرب و جرح، تهدید به وسیله سگ، بستن به تخت به مدت طولانی، نان خشک دادن و بستن آب بر روی آنها در این مرکز نگهداری میکند.
آیا به راستی به این گفته توماس هابز نمیرسیم؟ که میگوید: « انسان گرگ انسان است». گویی منع شکنج که امروز از آن با عنوان قاعده آمره یاد میکنیم در خصوص معلولان ذهنی جاری نیست!
یک روز بعد در تاریخ هفده شهریور ماه مدیرکل بهزیستی استان البرز خبر را تکذیب میکند. اما مسئولان قوه قضاییه خبر از تأیید برخی از اتهامات یاد شده میدهند که در خصوص بخشی از اتهامات مذکور برای چند نفر قرار مجرمیت صادر شده است.
حتی اگر همین مقدار از موضوع را بپذیریم که بخشی از اتهامات وارده اتفاق افتاده باشد جای بسی تأسف و نگرانی است.
اما قوانین در خصوص معلولان ذهنی چه حمایتهایی را در نظر گرفته است؟ قوانین و مقرراتی که در خصوص افراد با معلولیت وضع شده است شامل همه معلولان میشود و معلولان ذهنی نیز با توجه به تعریفی که از افراد با معلولیت ذکر شد از این حمایتها مستثنی نیستند.
اما چنانچه بخواهیم دنبال حمایتهای خاص از این دسته از معلولان بگردیم شاید بهتر باشد قوانین و مقررات را از حیث تقدم تاریخی مورد بررسی قرار دهیم.
قانون جامع حمایت از حقوق معلولان مصوب مجلس شورای اسلامی در سال 1383 در صدر ماده 3 اشعار میدارد:
« سازمان بهزیستی کشور موظف است در چارچوب اعتبارات مصوب درقوانین بودجه سالانه اقدامات ذیل را به عمل آورد»: در بند 3 ماده مذکور مقرر شده است که: « گسترش مراکز خاص نگهداری، آموزشی و توانبخشی معلولان واجد شرایط(معلولان نیازمند، معلولان بیسرپرست، معلولان مجهولالهویه، معلولان با ناهنجاریهایرفتاری) با همکاری بخش غیردولتی و پرداخت تسهیلات اعتباری و یارانه (کمک هزینه)به آنها بایستی انجام شود ». بر اساس مقرره فوق گسترش مراکز نگهداری برای معلولان نیازمند مندرج در بند مذکور و از جمله معلولان ذهنی تکلیف سازمان بهزیستی کشور است. البته طبیعی است که منظور مراکز نگهداری مناسب، بهداشتی و عاری از هرگونه خشونت علیه افراد تحت نگهداری است چرا که در ماده 15 کنوانسیون حقوق افراد با معلولیت 2006 سازمان ملل که از سوی مجلس شورای اسلامی نیز به تصویب رسیده است و بر اساس ماده 9 قانون مدنی در حکم قانون داخلی ما است در بیان منع شکنج و به صورت خاص در بند 2 ماده یاد شده آمده است: « دولتهای عضو تمامی تدابیر قانونی، اداری و قضائی و دیگر تدابیر مؤثر را در مورد افراد دارای معلولیت بر مبنای برابر با سایرین اتخاذ خواهند نمود تا از قرار گرفتن آنان در معرض شکنجه یا رفتار تحقیر آمیز یا غیر انسانی یا ظالمانه یا مجازات جلوگیری به عمل آید».
همچنین در ماده شانزده کنوانسیون و در بیان آزادی از استثمار، خشونت و سوء استفاده مقرر شده است که: « دولتهای عضو به منظور جلوگیری از وقوع تمامی اشکال استثمار، خشونت و سوء استفاده تضمین خواهند نمود که تمامی تسهیلات و برنامه های طراحی شده برای خدمت به افراد دارای معلولیت بهطور مؤثر توسط مقامات مستقل نظارت می گردد ».
با توجه به آسیب پذیری معلولان ذهنی ضرورت اجرای دو مقرره فوق در کنوانسیون نسبت به معلولان ذهنی از اهمیت دوچندان برخوردار است. در نتیجه اگر سازمان بهزیستی کشور مکلف به گسترش مراکز نگهداری برای معلولان ذهنی است به ویژه در جایی که این امر با همکاری بخش خصوصی صورت میگیرد ملزم به نظارت بر اعمال و اقدامات مراکز ایجاد شده نیز است.
در لایحه اصلاحی قانون جامع حمایت از حقوق معلولان دولت که در سال جاری به مجلس شورای اسلامی ارائه شده است حمایتهای خاصی جهت نگهداری و مراقبت از معلولان و به ویژه معلولان ذهنی خدمات آموزشی و مشاورهای به خانوادههای دارای فرد معلول در نظر گرفته شده است. همچنین در لایحه اصلاحی پیش بینی شده است که مراجع قضایی در هنگام نصب قیم بایستی نظر سازمان بهزیستی کشور را اخذ کنند که این مقرره هرچند در قانون جامع حمایت از حقوق معلولان 1383 پیش بینی شده بود اما در لایحه جدید به صورت خاص معلولان ذهنی را مورد حمایت قرار میدهد اما در قانون سال 1383 مقرره به صورت کلی در خصوص تمامی معلولان واجد شرایط مطرح شده بود که این خود نمایانگر توجه ویژه به معلولان ذهنی است.
ماده 6 مصوبه اجرایی دولت که در شهریور ماه سال جاری به دستگاههای اجرایی کشور ابلاغ شد و لازم الاجرا است اشعار میدارد: « سازمان بهزیستی کشور با همکاری وزارت آموزش و پرورش (سازمان آموزش و پرورش استثنائی کشور) موظف است علاوه بر فراهم نمودن امکان دسترسی برابر و بدون تبعیض کودکان دارای معلولیت به مراکز آموزش پیشدبستانی و مهدکودکها و مراکز آموزشی مقطع ابتدایی تا پایان مقطع آموزش متوسطه و هنرستانها در کنار همسالان فاقد معلولیت آنان در مدارس عادی، امکان آموزش کودکان زیر شش سال دارای معلولیتهای شدید و حاد یادگیری، کمتوان ذهنی و معلولیتهای چندگانه را که امکان آموزش در مراکز تلفیقی را ندارند، در مراکز خاص آموزشی از طریق حمایت از بخش غیردولتی یا رأساً فراهم نماید. سازمان مکلف است نسبت به پرداخت کمک هزینه آموزش کودکان دارای معلولیت در مهدهای کودک و مراکز آموزش پیشدبستانی اقدام نماید». مصوبه با مقرره مذکور حمایتهای خاص از معلولان ذهنی را در زمینههای آموزشی مد نظر قرار داده است.
نتیجه: متأسفانه به رغم همه پیشرفتهای پزشکی شاهد افزایش افراد با معلولیتهای ذهنی در مقایسه با سایر معلولیتها هستیم. که این موضوع ضرورت امر پیشگیری را آشکار میسازد مواد 24 تا 26 مصوبه اجرایی دولت بر ضرورت امر پیشگیری از بروز معلولیتهای گوناگون از طریق ارتقائ سلامت و آموزشهای لازم تأکید میکند. اما چالشی که وجود دارد مصوبه اجرایی دولت از حیث مرتبه قانون گذاری پایینتر از قوانین عادی قرار دارند از اینرو مطلوب آن بود که برخی از مقررات مهم و اساسی مصوبه و از جمله موضوع پیشگیری از بروز معلولیت در متن لایحه اصلاحی مورد توجه بیشتر قرار میگرفت.
مقررات جاری کشور در حوزه معلولان بیشتر حقوق اقتصادی و اجتماعی معلولان را مورد توجه قرار داده است و حقوق مدنی و سیاسی معلولان و به ویژه حقوق بنیادین آنها چون منع شکنجه و آزادی از استثمار، خشونت و سوء استفاده مورد غفلت قرار گرفته است. مفاد کنوانسیون حقوق افراد با معلولیت نیز به رغم آن که به قانون داخلی ما تبدیل شده است نادیده گرفته میشود البته کنوانسیون رهنمودهای کلی را تعیین میکند و شاید بهتر آن است که برای اجرای این اصول و رهنمودها قوانین جامعی در سطح داخلی به تصویب برسد تا رهنمودهای مقرر شده جنبه اجرایی دقیقتری به خود بگیرند. لایحه اصلاحی دولت در پیچ و هم قانون گذاری مجلس میباشد و البته آنگونه که انتظار میرفت از جامعیت لازم و مطلوب برخوردار نیست و ممکن است در مجلس نیز با تغییرات بسیاری مواجه گردد. متأسفانه مسأله مقابله با خشونت علیه معلولان و به ویژه معلولان ذهنی که نسبت به سایر معلولان آسیب پذیرتر اند در قوانین جاری کشور و در لایحه اصلاحی دولت مورد غفلت قرار گرفته است.
بنده بر این باورم که چنانچه از کاربرد تبعیض مثبت در خصوص معلولان صحبت میکنیم به نظر میرسد با توجه به فقدان زبان نقد و آسیب پذیرتر بودن معلولان ذهنی بایستی قائل به تبعیض مثبت تشدید یافته یا مکرر نسبت به این عزیزان بود به نحوی که نه تنها بایستی قائل به تبعیض مثبت برای معلولان ذهنی جهت رسیدن به برابری کامل با سایر احاد جامعه بود بلکه بایستی قائل به در نظر گرفتن حمایتهای دوچندان از معلولان ذهنی نسبت به سایر معلولان در جامعه باشیم که این خود مستلزم تصویب قوانین و مقررات جامع در خصوص حمایت از این عزیزان و البته تغییر نگرش جامعه نسبت به معلولان ذهنی است نگرشی که شانزده سال پیش کودک موضوع انشای ما از آن رنج میبرد و امروز نه تنها باید نگاههای ترحم آمیز و آزار دهنده جامعه را تحمل کند بلکه بعضاً متحمل خشونتهای فیزیکی نیز میشود پس بیایید معلولان ذهنی را دریابیم.
۹ دیدگاه دربارهٔ «سخنی با شما (در آرزوی پرواز: بازخوانی انشای یک کودک معلول ذهنی)»
درود بر شما عزیز که فکر کنم اسمت ادریس فتحی بود. مطلب خوب و مفیدی بود. تشکر از به اشتراکگذاریت. پیروز باشی.
متن تامل بر انگیزی بود. درود بر کسانی که زبان گویای افرادی میشوند که در جامعه توانایی …دفاع از حقوق خود را ندارند.
و درود بر شما که عکستو نذاشتی تو شناسنامت، دیگه نبینم بدون عکس بیایااااااااا ،
بیا بهت ی پیشنهاد جالبی بدم، بیا و یک عکس عروسیتو آپ کن اینجا عروس خانم خخخخخخ
سلام. واقعا واقعیتی تلخ هست، ولی مهم اینه که هست، وجود دارد،
ممنون از عزیزان این کانون که این مطلب رو اینجا به اشتراک گذاشتند.
کاش سببی باشد تا مشکلی را برطرف کند.
خدایا مبادا آرزوهای کوچک من در میان آرزوهای بزرگ دیگران گم شود!…. خیلی غم انگیز بود خیلی ….. شکلک گریه
حتی یک ستاره هم تنها نیست ولی من تنها هستم …. این احساس همه معلولان در بسیاری از لحظات زندگیشون هست….
اصلا من حرفی برای گفتن ندارم همیشه سربلند باشید…………..
سلام من فقط این را میتونم بگم که خیلی غصه خوردم یاد بچگی ها و آرزو های خودم افتادم امیدوارم که نگرش ها عوض شده باشه با تشکر از شما موفق باشید.
Again a big like…
سلام بر همه دوستان گرامی. از لطف و اظهار نظر همگی سپاس گزارم. البته بنده ناصر سرگران هستم نه ادریس فتحی. به امید روزی که دغدغه های کودک موضوع انشای ما به تاریخ بپیوندد.