خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

شانزدهمین مقالۀ ارائه شده در همایش جامعۀ بینا شهروند نابینا، بررسی تاثیر فعالیت بدنی مبتنی بر عملکرد ثبات مرکزی و تکلیف دو‌گانه بر تعادل نابینایان

یاران نوبت به شانزدهمین مقاله رسید، گمان میکنم این یکی از مهمترین مقالات ارائه شده باشد هرچند که همگی در نوع خود مهم و کاربردی هستند ولی موضوع این مقاله، بحث تعادل بدنی و اهمیت ورزش در زندگی نابینایان و کمبینایان است، که امیدوارم به اهمیت ورزش در زندگی خود پی برده آن را نه تنها لازم   بلکه واجب و بسیار ضروری برای خود تلقی کنیم.

لینک دانلود متن با حجم800ک

از اینجا

 

بررسی تاثیر فعالیت بدنی مبتنی بر عملکرد ثبات مرکزی و تکلیف دو‌گانه بر تعادل نابینایان

 

محمد ابراهیم بهرام[1]،

محمد جواد پور‌وقار[2]

 

چکیده

 

تعادل، یک فاکتور ضروری برای نابینایان است که به ایجاد یکپارچگی فضایی در افراد نابینا کمک می کند. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر فعالیت بدنی مبتنی بر عملکرد ثبات مرکزی و تکلیف دو گانه بر تعادل نابینایان بود. دستگاه عصبی مرکزی با دریافت و پردازش اطلاعات حس های

بینایی، دهلیزی و حس عمقی و با در نظر گرفتن الگوهای حرکتی قبلی و محیط، باعث فعال شدن الگوهای عضلانی برنامه ریزی شده در اندام می شود. این الگوهای حرکتی باعث ایجاد راهبردهای حرکتی می شوند که متعاقب آن، فرد می تواند تعادل خود را حفظ کند. فعالیت ورزشی موجب سازگاری در مغز و نخاع می شود که بر اثر این سازگاری، توانایی فرد برای فراخوانی واحد های حرکتی افزایش می یابد که این امر موجب تسهیل انقباض و افزایش توانایی عضله برای تولید نیرو می شود و در نتیجه تعادل پویا و ایستا حفظ می گردد. هر چند در بیان نقش ورزش در تعادل نابینایان نیاز به تحقیقات بیشتری است اما یافته های مطالعات نشان می دهد، فعالیت ورزشی می تواند یه عنوان یک روش تسهیل کننده و فعال با بهره گیری از مکانیسم های فیزیولوژیکی، شناختی و عملکردی در بهبود تعادل نابینایان مفید باشد.

کلید واژ گان: فعالیت بدنی، تعادل، عملکرد ثبات مرکزی، تکلیف دوگانه، نابینایان.

مقدمه

 

طبق پیش بینی های اخیر سازمان جهانی بهداشت ،نزدیک به 45 میلیون نفر در سراسر دنیا نابینا هستند و 135 میلیون نفر از نظر بینایی ناتوان بوده و نیازمند کمکهای اقتصادی و اجتماعی هستند (وولکات، 2007). اختلال بینایی که به عنوان نابینایی و کم بینایی از آن یاد می شود؛یکی از شایع ترین معلولیت ها و علل ناتوانایی عملکردی در میان افراد بالغ است که تحرک و فعالیت های روزمره را تحت تاثیر قرار می دهد ( درلیش و همکاران، 2009). فرد نابینا از اولین و پرکاربردترین حس محروم است. اگرچه حس های دیگر اطلاعات با ارزشی را فراهم می کنند؛ اما این حس بینایی است که قابل اطمینان ترین و جزیی ترین اطلاعات را درباره محیط اطراف، به سرعت در اختیار فرد قرار می دهد و نزدیک به یک سوم پردازش­های مغز انسان را به خود اختصاص می دهد. با چشمان بسته نوسانات بدن یک مرد سالم در حالت ایستاده 20 تا 70 درصد نسبت به زمانی که چشمها باز است افزایش می یابد. بینایی که اطلاعاتی غنی برای حرکت فرد در محیط فراهم می کند؛ اهمیت ویژه­‌ای در کنترل حرکتی و تعادل دارد و اغلب مهم­تر و برجسته تر از دیگر منابع اطلاعاتی است. تعادل، یک فاکتور ضروری برای نابینایان است که کمک به ایجاد یکپارچگی فضایی در افراد نابینا می کند. کنترل تعادل انسان بستگی به یکپارچگی اطلاعات آوران از سیستم های دهلیزی، بصری و حسی- پیکری دارد. زمانی که یکی از سیستم های درگیر در کنترل قامت کاهش می­یابد و یا فعالیت خود را از دست می دهد؛ افت عملکرد در مکانیزم های دیگر کنترل قامت وجود دارد. فقدان بینایی علاوه بر ایجاد تغییرات در کنترل قامت، منجر به افزایش وابستگی اجتماعی، محدودیت در انجام فعالیت های روزانه، کاهش اعتماد به نفس و افزایش خطر سقوط می شود. در تحقیقی در خصوص میزان سقوط در میان افراد سالمند، گزارش شده است که سالمندان نابینا نسبت به سالمندان ناشنوا بیشتر در معرض خطر سقوط هستند. این استدلال وجود دارد که بهبود پایداری ناحیه مرکزی بدن سبب افزایش ثبات پویا می شود (سالمون و همکاران، 2009). ناحیه مرکزی بدن را می توان به عنوان یک کمربند عضلانی در مرکز زنجیره حرکتی در نظر گرفت که یک واحد تثبیت کننده برای ستون فقرات و تنه است. همچنین به دلیل آغازگر مرکزی تمام حرکات اندام به عنوان نیروگاه در نظر گرفته می شود (ولازکویز، 2010). قدرت و استقامت عضلات این ناحیه به سیستم اجازه می دهند که با تثبیت مکانیکی ستون فقرات عمل توزیع، تحویل و انتقال نیرو را به نحو مطلوب انجام دهد. تمرینات ناحیه مرکزی بدن قدرت، استقامت و کنترل عصبی این ناحیه را افزایش می دهد که از طریق این تمرینات، کنترل بخش داخلی ستون فقرات، کنترل فشار داخلی شکم و کنترل عضلانی حرکت تنه می تواند بهبود یابد و بر توانایی بدن برای حفظ تعادل در حرکات پویای مختلف تاثیر گذارد (سالمون و همکاران، 2009). بر اساس آنچه گفته شد ورزشکاران نابینا، حفظ تعادل را بدون بازخورد بینایی انجام می دهند. مطالعات نشان می دهد که حذف عامل بینایی در افراد بینا باعث ضعف در کنترل تعادل شده؛ بنابراین نابینایان مشکلات دو چندانی در کنترل تعادل دارند که جزو کلیدی بسیاری از فعالیت هااست، (فورتین و همکاران، 2007). کنترل تعادل جزء ضروری هر سیستم حرکتی است. در فرآیند حفظ حالت عمودی بدن، ما از ترکیبی از منابع حسی، شامل سیستم دهلیزی، حس پیکری و سیستم بینایی استفاده می کنیم. دستگاه عصبی مرکزی با دریافت و پردازش اطلاعات حس های بینایی، دهلیزی و حس عمقی و با در نظر گرفتن الگوهای حرکتی قبلی و محیط، باعث فعال شدن الگوهای عضلانی برنامه ریزی شده در اندام می شود. این الگوهای حرکتی باعث ایجاد راهبردهای حرکتی می شود که متعاقب آن، فرد می تواند تعادل خود را حفظ کند. در زندگی روزمره معمولاً حفظ وضعیت بدن همراه با انجام کارهای شناختی دیگری نظیر گفتگو، محاسبه یا تفکر ساده است. سیستم تعادلی و شناختی به صورت مستقل از هم عمل نمی کنند. از طرفی، محققانی که درباره عملکرد انسان تحقیق می کنند، نشان داده اند که فعالیت های مربوط به توجه، محدودیت مهمی را در عملکرد انسان ایجاد می کند. این محدودیت به خوبی نشان می دهد که مشکلی که اغلب هنگام اجرای هم زمان بیش از دو عمل داریم؛ به دلیل نیاز به تقسیم توجه میان تکالیف در حال اجرااست. اغلب ما هم زمان به تکالیف زیادی توجه می کنیم. اینکه چگونه توجه خود را بین چند فعالیت، به طوری که هر دو به طور کارآمد انجام شود؛ معطوف و تقسیم می کنیم؛ سوالی است که به صورت گسترده در حوزه های تئوری و تمرینی مطرح است (پاودل، 2011). بر اساس نظریه ی بازتابی کنترل وضعیت بدنی، حفظ وضعیت تعادل در نتیجه پاسخ های بازتابی که به وسیله ی درون دادهای حسی تحریک می شود، ایجاد می شود. در حالی که بر اساس نظریه­ی سیستمی کنترل وضعیت بدنی، کنترل وضعیت بدنی بر اساس تعامل فرد با تکلیف و محیط ظاهر می شود. به عبارت دیگر بر اساس این نظریه نه تنها کنترل وضعیت بدن نیاز به درون دادهای حسی دارد؛ بلکه به تعامل بین سیستم ها نیازمند است (شینا و همکاران، 2011). از سوی دیگر، کنترل وضعیت بدنی، قبلاً به عنوان یک عملکرد رفلکسی و خودکار محسوب می شد و چنین عنوان می شد که این به حداقل میزان توجه نیاز دارد. اما تحقیقات اخیر، شواهدی را خلاف این فرضیه ها جمع آوری کرده اند. این تحقیقات نشان داده اند که نیازهای توجهی زیادی برای کنترل قامت لازم است و این نیازهای توجهی بسته به نوع تکلیف تعادلی، سن افراد و توانایی های تعادلی، متفاوت است (لاکور و همکاران، 2008). متداول ترین روش تجربی که برای بررسی مسایل مربوط به محدودیت منابع توجه به کار می رود؛ روش تکلیف دوگانه است. بر اساس مدل تعامل غیر‌خطی U شکل تکلیف دوگانه تعادلی، در تکلیف تعادلی که تکلیف ثانویه شامل یک تکلیف ساده ی شناختی باشد؛ تکلیف شناختی موجب بهبود تعادل هم در افراد جوان و هم در افراد سالمند می شود. این پدیده شاید به این دلیل باشد که تغییر تمرکز توجه از کنترل وضعیت بدنی، موجب افزایش فرآیندهای خودکار پاسچرال می شود. درصورتی که بر اساس همین مدل، افزایش بار شناختی از میزان سودمندی تکلیف دوگانه کاسته و تأثیر مخرب آن را افزایش می دهد. هم چنین بر اساس مدل اصل اولویت بندی تکلیف، با افزایش دشواری تکلیف تعادلی و حیاتی شدن این امر در افراد نابینا، این افراد در اجرای تکلیف تعادلی که به صورت تکلیف دوگانه صورت می گرفت، تکلیف تعادلی را مورد ترجیح قرار داده و با صرف نظر از تکلیف شناختی، توجه خود را بیشتر معطوف به حفظ تعادل خود می سازند (شینا و همکاران،2011).

روش شناسی

در این مطالعه که به روش توصیفی انجام شده است؛ اثر فعالیت بدنی مبتنی بر عملکرد ثبات مرکزی و تکلیف دو گانه بر تعادل نابینایان مورد بررسی قرار گرفته است.

ادبیات پیشینه

مک کازی، )2009 (در تحقیقی اثرات تمرینات ناحیه مرکزی بدن را بر تعادل پویا و استقامت عضلانی ناحیه مرکزی بدن مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان داد برنامه های تمرینی ناحیه مرکزی بدن می تواند تاثیر مثبتی بر تعادل پویا و استقامت عضلانی ناحیه مرکزی بدن داشته باشد. فیلیپا و همکاران، )2010( نیز به بررسی تاثیر تمرینات عصبی- عضلانی بر آزمون تعادلی ستاره در ورزشکاران زن جوان پرداختند. آنها نشان دادند که این تمرینات تاثیر قابل توجهی بر تعادل در جهات خلفی- خارجی و خلفی- داخلی در گروه تجربی دارد. همچنین کاهله، (2009) به بررسی اثر یک دوره تمرینات ناحیه مرکزی بدن بر آزمون تعادل در افراد سالم جوان پرداخت. نتایج نشان داد برای اکثر جهت های آزمون، حداکثر فاصله دستیابی در گروه تمرینی در مقایسه با گروه شاهد بهبود یافت. در مطالعه دیگری تانتاوی، (2011) نشان داد که اضافه کردن تمرینات ناحیه مرکزی بدن به تمرینات کاراته می تواند منجر به بهبود سطح برخی از متغیر های فیزیکی و سطح عملکرد کاتای اجباری با سرعت بالاتر در بازیکنان کاراته شود. نتایج تحقیقات پلکچیا (2003)، نشان داد که تکلیف دوگانه تأثیری بر تعادل افراد ندارد. از سویی، تحقیقات انجام شده توسط برگر و همکاران (2011) تأثیر تکلیف دوگانه در تعادل افراد را نشان داد؛ نتایج تحقیقات بسیاری نشان داده افراد نوجوانی که دچار ضایعه بینایی هستند؛ در حفظ و کنترل تعادل خود دچار مشکل می باشند. در کودکان، علت وجود این مشکلات می تواند ناشی از رشد الگوهای حرکتی نامناسب، توان عضلانی نامناسب و یا مربوط به مشکلات بالیدگی باشد که همگی در ارتباط با وجود نقص در حس بینایی است. افرادی که دچار مشکل بینایی هستند؛ نیاز بیشتری به اطلاعات حس پیکری و دهلیزی برای حفظ تعادل دارند. معمول ترین استراتژی مورد استفاده در این افراد، استفاده از حس های دیگر برای حفظ ثبات و هماهنگ کردن حرکات جهت تنظیم وضعیت بدن در فضاست. تحقیقی که توسط ناکاتا و یابه (2001) در زمینه ی پاسخ های خودکار سیستم تعادلی هنگام برهم خوردن تعادل در افراد نابینا و بینا انجام دادند؛ نشان داد که پاسخ های خودکار سیستم تعادلی تحت تأثیر نابینایی مادرزادی قرار نمی گیرد؛ چرا که هنگام ایجاد اختلال در تعادل به وسیله ی جابه جایی سطح اتکا، بین سرعت پاسخ سیستم تعادلی و نحوه پاسخ دهی با توجه به الگوی الکترومایوگرافی عضلات منتخب، در افراد بینا و نابینا تفاوتی وجود نداشت. اما نتایج این تحقیق نشان داد که در پاسخ های تعدیلی قشر مخ هنگام برهم خوردن تعادل بین افراد بینا و نابینا تفاوت وجود داشت. افراد نابینا بیشتر از استراتژی مفصل ران، استفاده می کردند. بر اساس این تحقیق، در حالت کلی محدودیت بینایی تاثیر منفی بر روی حفظ تعادل داشت. در تحقیق صورت گرفته توسط محمدی (1387) که برای ارزیابی عملکرد نابینایان ورزشکار با افراد بینا در حالت چشم بسته انجام شد، در زمینه تعادل، تفاوتی وجود نداشت. تحقیقات گیازاگلو و همکاران (2009)، غلامی (1380)، تفاوتی در تعادل افراد بینا و نابینا را نشان نداد. نتایج تحقیق سانگ و همکاران (2007) نشان داد که در حالت کلی افرادی که دچار مشکل بینایی بودند، نسبت به افراد هم وزن و هم قد خود نوسان زیادی در تعادل خود داشتند. با توجه به مقاله مروری شام وی کوک و همکاران (2002)، به نظر می رسد به علت نقص در سیستم بینایی این افراد، تکلیف شناختی موجب افزایش نوسانات این افراد در هنگام حفظ تعادل ایستا شود. با این حال، نتایج تحقیقات ملزر و همکاران (2009)، نشان داد که تکلیف شناختی هیچ تأثیری بر تعادل افراد نابینا نداشت؛ در صورتی که در شرایط آزمایشگاهی مشابه، در افراد بینا هنگام حفظ تعادل در حالت چشم بسته، تکلیف شناختی موجب افزایش نوسانات بدنی آنها شد.

بحث و نتیجه گیری

بهبود تعادل در اثر تمرینات ورزشی مختلف را بر اساس نظریه سیستم ها می توان مورد بررسی قرار داد. طبق نظریه سیستم ها توانایی کنترل در فضا، ناشی از اثر متقابل همزمان و پیچیده سیستم عصبی، عضلانی – اسکلتی است، که در مجموع سیستم کنترل قامت نامیده می شود. این سیستم کنترل قامت جهت حفظ تعادل، و متعاقب آن ایجاد حرکت را مستلزم تلفیق داده های حسی، جهت تشخیص موقعیت بدن در فضا و همین طور توانایی سیستم عضلانی- اسکلتی برای اعمال نیروی مناسب می داند. در این مدل، سیستم عصبی مرکزی با استفاده از اطلاعات سیستم های بینایی، دهلیزی و حس عمقی(شامل حس وضعیت مفاصل و حس محیطی) از وضعیت مرکز ثقل بدن نسبت به جاذبه و از شرایط سطح اتکا مطلع شده و پاسخ حرکتی مناسب را به صورت الگوهای حرکتی که از پیش برنامه ریزی شده اند، فراهم می کند. بنابراین با استناد به نظریه سیستم ها و همچنین تاثیر ورزش بر بهبود هر کدام از این سیستم ها (ناگی و همکاران، 2007)، این موضوع منطقی به نظر می رسد که تمرینات ورزشی و تکالیف دوگانه باعث بهبود تعادل ایستا و پویا در نابینایان گردد. استدلال دیگر را می توان به دلیل سازگاری عصبی دانست؛ چرا که تمرین بدنی موجب سازگاری در مغز و نخاع می شود که بر اثر این سازگاری توانایی فرد برای فراخوانی واحد های حرکتی افزایش می یابد که این امر موجب تسهیل انقباض و افزایش توانایی عضله برای تولید نیرو می شود و در نتیجه تعادل پویا و ایستا حفظ می گردد (بهرام، 1393). با توجه به مباحث مطرح شده می توان نتیجه گرفت که فعالیت های ورزشی به دلیل تاثیر بر فرایندهای حسی و دهلیزی، سازگاری در مغز و نخاع و اثرگذاری روی سیستم عصبی – عضلانی می توانند بر تعادل ایستا و پویا در افراد نابینا موثر واقع شوند. اما باید اشاره کرد که بررسی اثرات فعالیت ورزشی بر تعادل نابینایان نیاز به مطالعات بیشتری دارد تا بتوان اظهار نظر صریح تری ارائه کرد.

منابع

  • بهرام، محند ابراهیم، پوروقار، محمد جواد، عکاشه، گودرز، (1393). تاثیر 8 هفته تمرین پیلاتس بر کاهش افسردگی در سالمندان مرد بازنشسته کارگر. مجله سالمندی دانشگاه علوم پزشکی ایلام، شماره 1 ، صص42-31.
  • سالاری، اسماء، صاحب الزمانی، منصور، دانشمندی، حسن. (1392). تاثیر تمرینات پایداری ناحیه مرکزی بدن بر تعادل ورزشکاران زن نابینا. دانشگاه علوم پزشکی کرمان، شماره 6، صص 595-585.
  • عالی، شیرین، رضازاده، فرهاد، مقایسه آمادگی جسمانی کودکان نابینا و ناشنوا با همتای عادی. (1392). مطالعات طب ورزشی، شماره 14، صص 150- 135.
  • فارس، علیرضا، عبدلی، بهروز، نجفی، خدیجه، (1393). تاثیر تکلیف دوگانه در شرایط دست کاری سیستم های حسی بر تعادل ایستای افراد بینا و نابینا. مجله رفتار حرکتی، شماره 15، صص 28و15.
  • محمدی، فریبا. ارزیابی عملکرد CNS در کنترل پاسچر، حین دست کاری سیستم های دهلیزی و حسی پیکری در ورزشکاران گلبال در مقایسه با غیر ورزشکاران نابینا و بابینا. دانشگاه تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، 1387.
  • مگیل، ریچارد ای. (1386)، یادگیری حرکتی مفاهیم و کاربردها، ترجمه محمد کاظم موسوی و معصومه شجاعی، بامداد کتاب، صص 6 و184.
  • Berger, L., Demanze, L.B. Age- related effects of memorizing spatial task in the adultes elderly postural control. Gait and posture, 33, 300-2.
  • Derliech, M., Krecisz, K., Kuezynski,M. Attention demand and postural controlin children with hearing deficits. Research in development disabilities.
  • Filipa A, Byrnes R, Paterno MV, Myer GD, Hewett TE. Neuromuscular training improves performance on the star excursion balance test in young female athletes. J Orthop Sports Phys Ther 2010; 40(9): 551-8.
  • Fortin M, Voss P, Lassonde M, Lepore F. Sensory loss and brain reorganization. Med Sci (Paris) 2007; 23(11): 917-22. [In French].
  • Kahle NL. The effects of core stability training on balance testing in young, healthy adults. [Thesis]. Toledo, Spain: University of Toledo, Exercise Science;
  • Lacour, M., Bernard, L.D., Dumitrescu, M. (2008). Posture control, aging, and attention resources models and posture analysis methods. Neurophysiologic Clinique/clinical Neurophysiology38,pp: 411-21.
  • Melzer,I.,Damry,E.,Landau,A.,Yagev,R. (2011).The influence of an auditory-memory attention-demanding task on postural control in blind persons. Clinical 26, pp: 358-62.
  • H., Yabe, K. (2001). Automatic postural response system in Individuals with congenital total blindness .Gait and posture. 14, pp: 36 – 43.
  • Paul M, Biswas SK, Sandhu JS. (2011). Role of sports vision and eye hand coordination training in performance of table tennis players. Brazilian Journal of Biomotricity, 5(2): pp:106-16.
  • Pellecchia, G. (2005). Dual-task training reduces impact of cognitive task on postural journal of motor behavior, 37, pp: 239-46.
  • Salomao SR, Mitsuhiro MR, Belfort JR. (2009). Visual impairment and blindness: an overview of prevalence and causes in Brazil. An Acad Bras Cienc, 81(3): pp:539-49.
  • Sang, W.W.N.T., Fu, S.N., Tsai, E., Fung, L. (2007). Tai Chi training on postural stability in subjects with visual impairment. Tai Chi. 8:30, Room 101A, Presentation.
  • Shinya, M., Wada, O., Yamada, M., Ichihashi, N., Oda, Sh. (2011). The effect of choice reaction task on impact of single-leg landing , Gait & Posture. pp:55-9.
  • Shumway-Cook A, Woollacott MH. (2007). Motor control, Translating research into clinical practice. (3rd ed). Philadelphia: Lippincott Williams & Wilkin, pp:65-100.
  • Tantawi SS. (2011). Effect of core stability training on some physical variables and the performance level of the compulsory kata for karate players. World Journal of Sport Sciences; 5(4): pp:288-96.
  • Vela’zquez R. (2011). Wearable assistive devices for the_blind. Wearable and Autonomous Biomedical Devices and Systems for Smart Environment; 75: 331-49.
  • Wierzbicka-Damska I, Samołyk A, Jethon Z, Wiercińska J, Murawska- Ciałowicz E. (2005). Physical efficiency of 10-16-year-old boys with hearing impairment. ROczniki Akademii Medycznej w Bialymstoku. 50(1):167-9.
  • Wollocat,M., Shomway-Cook,Mh. motor control theory and practices, Lippico, Williams and wilkins. 2007.

 

 

 

[1] کارشناسی ارشد فیزیولوژی ورزشی، گروه تربیت بدنی، دانشگاه اصفهان

Bahramsport2010@gmail.com

 

[2] دانشیار تربیت بدنی، دانشگاه کاشان، دانشکده علوم انسانی

Vaghar@kashanu.ac.ir

 

۸ دیدگاه دربارهٔ «شانزدهمین مقالۀ ارائه شده در همایش جامعۀ بینا شهروند نابینا، بررسی تاثیر فعالیت بدنی مبتنی بر عملکرد ثبات مرکزی و تکلیف دو‌گانه بر تعادل نابینایان»

سلام عمو.
احساس کردم کمی مقاله زیادی تخصصی بود.
زمانی کتابی راجع به ورزش نابینایان پیدا کردم که البته ضبط شده نبود و فقط چند صفحه آن را به کمک خواهرم خواندم.
در جایی از آن نوشته بود نزدیک به ۳۰۰ رشته ی ورزشی وجود دارد که نابینایان قادر به انجام آن هستند.
اما ما با خیلی از آنها آشنا نیستیم.
خودم از افرادی هستم که به شدت کم تحرکم.
خیلی دوست داشتم اراده انجام ورزش و بدنسازی را داشتم.
ممنون به هر حال.

درود بر آقا محسن عزیزم. آقا شما کجااا اینجا کجااا؟ میگفتی یه گاوی گوسفندی چیزی قربانی میکردیم. درسته پسر خوبم. موضوع این مقاله بیشتر مباحث روانشناسی است و البته منظور رابطۀ ورزش و تعادل در نابینایان است که هم میتواند تعادل جسمی و فیزیکی باشه و هم تعادل روانی و رفتاری. ممنون که به بحث دقت کردی. واقعا فکر نمیکردم بتوان این همه موضوع برای زندگی نابینایان برای تحقیق جستجو کرد. این مباحث به خود ما هم دید و نگرش بازتری نسبت بخودمون میده و اینکه گفته میشود که متصدیان امر نابینایان باید کارشناس امور نابینایان باشند بیشتر برامون ملموستر میشه که الزاما نابینایی و نابینا بودن بمنزلۀ کارشناس هم بودن نیست و کارشناسان باید در زمینه های مختلف امور نابینایان و کمبینایان تخصص و آگاهی داشته باشند.
بازم تشکر از حضورت محسن نازنین. پیروز باشی مهرت جاودانه.

سلام بر عمو حسین عزیز
بسیار حرف درستی هست . یاد این حرف افتادم که عقل سالم در بدن سالم است.
زمانی که من ورزش میکردم بسیار بسیار سرحال میشدم . از نظر روحی بیشتر میگم . الان هم در منزل به فکر خرید ترد میل هستم و هر روز هم شنا میرم و خوشبختانه اکثر حرکات ورزشی رو بلدم و انجام میدم . واقعا جای ورزش و آموزش ورزش در اینجا خالیه که خیلی لازمه.
رابطه ورزش و تعادل روانی هم که دیگه مشخصه . آمار نشون داده ورزش های سنگین , در درمان افسردگی بسیار موثرند و این بیماری شایعی هست.
دوستت داریم مواظب خودت باش

سلام و عرض ادب خدمت شما
ضمن تشکر از شما جهت گردآوری و انتشار این مقالات خواستم نظر و برداشت خود را نسبت به این مقالات و مقالات مشابه بگویم به نظر من که البته شاید کمی تند هم باشد در اینگونه مقالات معلولیت بینایی یا بهتر بگویم قشر نابینا و کم بینا ابزاری هستند برای کسب نمرات بالا به علت بکر بودن موضوع و سهولت کار تحقیق برای افراد و من این شرایط را نمیپسندم که قشر دارای معلولیت بینایی فقط عامل گذراندن دررس دانشگاهی باشند و در عمل تنها در روز ۲۳ مهر توجه مختصری به این گروه از افراد جامعه شود به نظر من زمان حرف و مقاله و سمینار به سر آمده و به طور جدی نیاز به عمل در مسیر بهبود شرایط داریم
با تشکر

سلام بر جناب موحد زاده گرامی از این که لطف کرده تا کنون شانزده مقاله از سری مقالات را ارسال کردید تشکر و قدر دانی میکنم همین که افرادی زحمت میکشند و مقالاتی در خصوص مشکلات و تواناییهای افراد نابینا مینویسند نشانگر اینست که اراده ای برای بالاتر بردن سطح آگاهی های نابینایان وجود دارد. امیدوارم روزی برسدکه این امر به مسؤولین امر هم سرایت کند تا شاید بعضی از مشکلات ما که حل آنها چندان زحمت و هزینه ای هم ندارد برطرف گردد…

دیدگاهتان را بنویسید